کاروان رسول خدا(ص) به مکه رسید کاروان رسول خدا(ص) به مکه رسید کاروان رسول خدا(ص) به مکه رسید بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
کاروان رسول خدا(ص) به مکه رسید کاروان رسول خدا(ص) به مکه رسید کاروان رسول خدا(ص) به مکه رسید کاروان رسول خدا(ص) به مکه رسید کاروان رسول خدا(ص) به مکه رسید

کاروان رسول خدا(ص) به مکه رسید


آنچه می خوانید، نمونه هایی است از شیوه حج گزاری آن حضرت، که در منابع تاریخی و حدیثی آمده است، باشد که آن «اسوه حق» را در همه ابعاد زندگی الگوی عمل قرار دهیم، تا زودتر و درست تر به مقصود برسیم.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبري، پنجم ذيحجه سال دهم هجري قمري كاروان پيامبر (ص) درپي گذر از مرالظهران و سيرف، به مكه رسيد.

كاروان پيامبر به نزديكي مكه رسيده و تا رسيدن به حرم، راهي نمانده است. حضرت علي (ع) كه براي ديدار پيامبر در تب و تاب است، خود و قافله اش را به پيامبر رساند.

و اينك كعبه بي تاب از شوق حضور بهترين ميهمان در حريمش، رسيدن ايشان را لحظه شماري مي كند.

قافله و قافله سالار به حرم مي رسند. صلاي لبيك قطع مي شود و مكه يگانه فرزند خود را در آغوش مي گيرد. رسول الله رو به سوي مسجدالحرام پيش مي رود و در حالي كه زبان به حمد و ثناي پروردگار و درود و صلوات بر حضرت ابراهيم گشوده است، از باب "بني شيبه" به مسجد وارد مي شود.

در اينجا مروري گذرا بر حج گزاري نگين انگشتري پيامبران و رسول مهرباني ها مي اندازيم:

 حرمت مكه و كعبه

خانه توحيد و قبله مسلمين، كه بازسازي آن، يادگار ابراهيم خليل(عليه السلام) است، مكاني است مقدس و شهري است مورد احترام.
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) نيز اين حرمت را پاس مي داشت و با ذكر و دعا و رعايت ادب، بر قداست آن توجه مي داد و با تهليل و تكبير وارد شهر و حرم الهي مي شد.
هنگام رفتن به مكه، از تپه شمالي وارد و از ناحيه جنوب خارج مي گشت.

نقل شده است كه تنها يك بار به درون كعبه رفت.
جامه و عبايش را زير پاي خود انداخت و كفش هايش را از پاي در آورد و ميان دو ستون داخل كعبه، دو ركعت نماز گزارد.

هنگام ورود به مكه، خدا را به عنوان «ذي المعارج» و صاحب والايي بسيار مي ستود.
در مسير راه، هنگام برخورد با هر سواره اي يا فراز آمدن بر هر تپه اي يا فرود آمدن به هر وادي و در فرصت هاي آخر شب و در پي نمازها « لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لا شَرِيْكَ لَكَ لَبَّيْكَ » مي گفت و گاهي در طول راه، پياده ها را سوار بر شتر خويش مي كرد.

احرام و تلبيه

پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در دو پارچه يماني احرام مي بست; همان دو جامه احرام كه هنگام وفات نيز در همان ها كفن شد.

جابربن عبدالله نقل كرده كه پيامبر هنگام احرام اينگونه لبّيك گفت: 

«لَبَّيْك، اَللَّهُمَّ لَبَّيْك، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك ».

 همچنين نقل شده كه آن حضرت، شب را در ذو الحُليفه مي گذراند.
هنگام صبح، پس از نماز فجر، بر مركب خويش سوار مي شد و لبيك مي گفت.
فضل بن عباس نيز نقل كرده كه پيامبر، در طول سفر، لبيك مي گفت تا آن كه رمي جمره عقبه كند.
آنگاه هفت سنگ بر جمره عقبه مي زد و با هر سنگريزه، تكبير مي گفت و چون از گفتن لبيك فراغت مي يافت، از خداي متعال، مغفرت و رضايت او را مي خواست و در خواست رهايي از آتش دوزخ داشت.

از محرمات احرام، زير سايه رفتن است، مگر آنگاه كه به منزلگاه برسند و زير سقف يا خيمه بگذرانند.

روزي يكي از معاندان، از امام كاظم(عليه السلام) در باره استظلال (زير سايه رفتن) پرسيد و اين كه مگر ميان سايه كجاوه در حال سفر با سايه خيمه در حال نزول فرقي هست؟ حضرت موسي بن جعفر(عليهما السلام) او را از اين كه در دين قياس مي كند نكوهش كرد و فرمود: ما مثل پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) عمل مي كنيم و مثل او ذكر و لبيك مي گوييم.
سپس فرمود:«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) بر مركب خويش سوار مي شد و هنگام سوار شدن، سايه بان نداشت و گاهي حرارت آفتاب او را رنج مي داد.
بعضي از بدنش را با بعضي ديگر و گاهي صورتش را با دستش مي پوشانيد.
اما آنگاه كه در منزلگاه فرود مي آمد، زير خيمه و سايه خيمه يا سايه ديوار قرار مي گرفت.»

 از مواقع استجابت دعا، هنگام ورود به خانه خداوند است كه چشم زائر به بيت الله مي افتد.
خدايي كه از بندگانش خواسته به زيارت خانه اش آيند، سزاوار است كه در لحظه ورود ميهمان، پذيرايي كند و پذيرايي خدا استجابت دعاست.
از اين رو، در آن لحظه سفارش به دعا شده است.
پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) نيز چنين روشي داشت و هنگامي كه از طرف خانه يعلي مي خواست وارد مسجد الحرام شود، رو به كعبه مي ايستاد و اين چنين دعا مي كرد: «إنَّ النَّبِيّ(صلي الله عليه وآله) إذا جاء مكاناً من دار يعلي استقبل البيتَ فَدَعا».

ادب طواف

در سيره نبوي، در باره «طواف» نكات متعددي نقل شده كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:

از امام صادق(عليه السلام) در باره ويژگي طواف پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) پرسيدند.
حضرت فرمود: پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) شب و روز، ده بار طواف مي كرد; هر بار هفت دور.
سه بار در آغاز شب، سه بار در آخر شب، دو بار هنگام صبح و دو بار بعد از ظهر.
و در فاصله اين نوبت ها به استراحت مي پرداخت.

در حديثي از امام هادي(عليه السلام) نقل شده كه آن حضرت فرمود: «إنّ رَسُولَ الله كانَ يطوفُ بالبيتِ وَ يُقَبِّلُ الْحَجَرَ».

«پيامبر خدا خانه خدا را طواف مي كرد و حجر الاسود را مي بوسيد.»

 امام صادق(عليه السلام) در حال طواف بود كه سفيان ثوري از آن حضرت پرسيد: وقتي پيامبر(صلي الله عليه وآله)هنگام طواف به حجر الأسود مي رسيد، چه مي كرد؟ حضرت فرمود: «كانَ يستلِمُهُ في كلّ طواف فريضة و نافلة» ، در هر طواف واجب و مستحب، دست بر آن مي كشيد.
آنگاه امام صادق به طواف پرداخت و چون مقابل حجرالاسود رسيد، عبور كرد و آن را استلام نكرد.
سفيان ثوري خود را به حضرت رسانيد و گفت: مگر نفرموديد كه پيامبر در هر طواف واجب و مستحب، حجرالأسود را لمس مي كرد؟ پس چرا خودتان چنين نكرديد؟ امام صادق(عليه السلام)فرمود: مردم براي پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)جايگاهي قائل بودند كه براي من قائل نيستند.
وقتي پيامبر به حجر الأسود مي رسيد، راه را براي حضرتش مي گشودند تا استلام كند و من خوش ندارم كه در ازدحام و شلوغي جمعيت وارد شوم.

از علي(عليه السلام) نيز روايت شده است كه: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) يَسْتَلِمُ الرُّكْنَيْنِ; الَّذِي فِيهِ الْحَجَرُ الاَْسْوَدُ وَ الرُّكْنَ الْيَمَانِيَّ، كُلَّمَا مَرَّ بِهِمَا فِي الطَّوَافِ».

 آنچه در انجام مناسك و عبادات مهم است، تبعيت از سيره اولياي دين است و اين عملي تعبّدي است نه قياسي و استحساني.
پيروان واقعي نيز بايد در كيفيت حج گزاري، دقيقاً بر اين منوال و سيره حركت كنند.

پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) هرگاه عبورش به حجرالأسود و يماني مي افتاد، آن را استلام مي كرد و دست بر آن ها مي كشيد.
آنچه در انجام مناسك و عبادات مهم است، تبعيت از سيره اولياي دين است و اين عملي تعبّدي است نه قياسي و استحساني.
پيروان واقعي نيز بايد در كيفيت حج گزاري، دقيقاً بر اين منوال و سيره حركت كنند.

بريدبن معاويه عِجلي از حضرت صادق(عليه السلام)پرسيد:چرا مردم هنگام طواف، ركن حجرالأسود و يماني را استلام مي كنند، اما دو ركن ديگر كعبه را استلام نمي كنند؟

حضرت فرمود: همين پرسش را عبادبن صُهَيب بصري هم از من پرسيد.
به او گفتم: زيرا كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) اين دو را استلام كرد، اما آن دو را استلام نكرد و بر مردم است كه آنگونه عمل كنند كه پيامبر عمل كرده است:

 «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) اسْتَلَمَ هَذَيْنِ وَ لَمْ يَسْتَلِمْ هَذَيْنِ فَإِنَّمَا عَلَي النَّاسِ أَنْ يَفْعَلُوا مَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) ...».

 آب زمزم

زمزم، به صورت چشمه اي زير پاي اسماعيل(عليه السلام) جوشيد.
در آن واديِ خشك و بي آب، كه سعي هاجر ميان صفا و مروه، براي يافتنِ آب به جايي نرسيد، به اعجاز الهي، مايه آباداني و بركت آن منطقه شد.
آب زمزم فضيلت بسيار دارد و نوشيدن از آن مستحب است.

از حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) روايت است كه: «مَاءُ زَمْزَمَ دَوَاءٌ مِمَّا شُرِبَ لَهُ».

«آب زمزم براي هر دردي كه به خاطر آن نوشيده شود، درمان است.»

 پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله) به اين آب علاقه داشت و از آن مي نوشيد و گاهي مي فرمود تا براي او سوغات آورند.
به نقل ابن شهر آشوب:  «كانَ النّبيُّ يأتي زَمْزَمَ فَيَشرِبُ مِنها شَربَةً».

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) سراغ زمزم مي رفت و از آب آن مي نوشيد.»

 در اين حديث روشن نيست كه اين عمل، شيوه آن حضرت در پيش از اسلام و قبل از بعثت بوده يا پيش از هجرت و يا به دوران رسالت بر مي گردد.
اما نقل ديگري وجود دارد كه اهتمام آن حضرت را به آب زمزم مي رساند:

 «كَانَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه وآله) يَسْتَهْدِي مِنْ مَاءِ زَمْزَمَ وَ هُوَ بِالْمَدِينَةِ».

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) دوراني كه در مدينه بود، همواره مي خواست كه از آب زمزم برايش هديه و سوغات بياورند.»

قرباني

قرباني به درگاه خداوند، نشانه تسليم و تعبّد و فداكاري و ايثار است.
از اين رو، مستحب است قرباني حاجي چاق، درشت و پرگوشت باشد.
تا هم خير بيشتري به مردم برسد و هم گذشت بيشتري از مال، در راه خداوند صورت گيرد.

سيره حضرت رسول آن بود كه قوچي بزرگ، چاق و نر قرباني مي كرد. رنگش كبود مايل به سفيدي بود.

ابن عباس نقل مي كند كه پيامبر خدا دو گوسفند سفيد قرباني مي كرد، پاي خود را هنگام ذبح بر روي آن مي گذاشت و مي فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ مِنْكَ وَ لَكَ، اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنْ مُحَمَّد...».
و به روايت منقول از عبدالله بن سنان:

 «پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) روز عيد قربان دو گوسفند ذبح مي كرد; يكي از جانب خود، ديگري به نيابت از هر كس از امتش كه توان قرباني نداشت.
امير مؤمنان(عليه السلام) نيز دو قرباني مي كرد; يكي از جانب خود و ديگري از طرف پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) .»

 نقل ديگري درباره شيوه قرباني كردن پيامبر چنين است:

 «پيامبر دو گوسفند سفيد را نزديك مي آورد; يكي را ذبح مي كرد و مي فرمود: خدايا! اين از جانب محمد و آل محمد.
ديگري را نزديك مي آورد و هنگام ذبح مي فرمود: خداوندا! اين از جانب امّتم.
هركس كه به يگانگي تو و به ابلاغ رسالتم شهادت دهد.»

 اين كه حاجي خود به قربانگاه رود و خود قرباني را سر ببرد، مطلوب و بهتر است از نيابت.
انس بن مالك نقل مي كند كه پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) خود با دست خويش قرباني اش را ذبح مي كرد و نام خدا را بر زبان مي راند: «كانَ رَسُولُ اللهِ يَذْبَحُ أضحيتَهُ بِيَدِهِ وَ يُسمّي فِيها».

حلق و تقصير

روز عيد قربان، روز پاكي جان و بيرون آمدن از تعلّقات و زدودن زوايد است.
تراشيدن سر نيز يكي از نمادهاي «علقه زدايي» است.
از امام صادق(عليه السلام)روايت شده است: «قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) يَوْمَ النَّحْرِ يَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ يُقَلِّمُ أَظْفَارَهُ وَ يَأْخُذُ مِنْ شَارِبِهِ وَ مِنْ أَطْرَافِ لِحْيَتِهِ».

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) روز عيد قربان، موي سرش را مي تراشيد.
ناخن هايش را كوتاه مي كرد و بخشي از شارب و محاسن (ريش و سبيل) خود را كوتاه مي كرد.»

 اين شيوه كه به نظافت و آراستگي و اصلاح سر و صورت مربوط مي شود، شايسته روز عيد است كه روز زينت و تجمّل است.

 پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) روز عيد قربان دو گوسفند ذبح مي كرد; يكي از جانب خود، ديگري به نيابت از هر كس از امتش كه توان قرباني نداشت.
امير مؤمنان(عليه السلام) نيز دو قرباني مي كرد; يكي از جانب خود و ديگري از طرف پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله).

رمي جمره

رمي جمره كه يكي از اعمال حج است.
نشان طرد شيطان و راندن آن از خويش است.
اين عمل در روز عيد قربان و دو روز بعد انجام مي گيرد.

از حضرت باقر(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) كَانَ يَرْمِي الْجِمَارَ مَاشِياً».

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) جمرات را پياده رمي مي كرد.»

 و طبق نقل جابربن عبدالله، پيامبر خدا روز عيد قربان، هنگامي كه آفتاب بالا آمده بود، جمرات را رمي مي كرد، اما روزهاي پس از عيد، پس از زوال خورشيد و بعد از ظهر رمي مي كرد.
(1) و ابن عباس نقل كرده كه آن حضرت، پس از زوال خورشيد (نيم روز)، رمي جمرات مي كرد و چون فارغ مي شد، نماز ظهر را مي خواند.

و طبق نقل حضرت صادق(عليه السلام) پيامبر خدا روز عيد، چون از مزدلفه به منا آمد، ابتدا سراغ جمره عقبه رفت و با هفت سنگ ريزه آن را رمي كرد.
سپس به منا برگشت و اين بخشي از سنت است.

شوق حرم و عشق نماز

خانه خدا در مكه، محبوب دل هاست و عبادت در آنجا ثواب بسيار دارد و دل هاي عاشق، با آن مسجد مقدس انس و الفت دارند.
از ابن عباس نقل شده كه پيامبر خدا در شب هاي تشريق، هر شب از منا به مكه مي آمد و خانه كعبه را زيارت مي كرد: «أنّ النَّبِيّ كانَ يَزُورُ الْبَيْتَ كُلَّ لَيْلَة مِنْ لَيالِي مِني».

 در حديثي هم آمده كه امام باقر(عليه السلام)در پاسخ نامه ابراهيم بن شيبه چنين نوشت: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) يُحِبُّ إِكْثَارَ الصَّلاَةِ فِي الْحَرَمَيْنِ فَأَكْثِرْ فِيهِمَا وَ أَتِمَّ».
«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) دوست داشت كه در مدينه و مكه بسيار نماز بخواند. تو هم در اين دو شهر نماز زياد بخوان و نماز را تمام اقامه كن نه شكسته.»

 مسجد قبا يكي از مساجد مورد علاقه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) بود.
هر گاه به قبا مي رفت در منزل سعدبن خيثمه انصاري فرود مي آمد.
سراغ مسجد قبا مي رفت، از چاه، آب مي كشيد و پاهاي خود را مي شست و از روي سنگ هاي كنار جاده عبور مي كرد و در آن مسجد نماز مي خواند.
طبق نقل ابوسعيد خدري، آن حضرت هر هفته روزهاي شنبه پياده به مسجد قبا مي رفت.
گاهي هم سواره اين راه را مي پيمود: «أَنَّ النَّبِيَّ كانَ يَأْتِي قُباء ماشِياً وَ راكِباً».

 زيارت اُحُد

 تكريم شهدا و زيارت تربت جان باختگان راه خدا، اجر فراوان دارد و نشر فرهنگ جهاد و شهادت است.

پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) نيز در اين احياگري و اكرام، سهم داشت. به روايت امام صادق(عليه السلام) : حضرت رسول، هرگاه به زيارت قبور شهدا (در احد) مي رفت، خطاب به آن شهيدان اين آيه قرآني را مي خواند: سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ. «سلام و درود بر شما به خاطر آنچه كه صبر كرديد.پس سراي آخرت چه جاي خوبي است!»

 رفتن به ديدار كسي كه از سفر حج و زيارت خانه خدا برگشته و درود و تحيّت گفتن به او، از آداب و سنت هاي حج و تعظيم شعائر الهي است و ثواب دارد.

حضرت صادق(عليه السلام) ازپدران بزرگوارش در باره سيره حضرت رسول در اين مورد، چنين نقل كرده است:

 «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) كَانَ يَقُولُ لِلْقَادِمِ مِنَ الْحَجِّ: تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْكَ وَ أَخْلَفَ عَلَيْكَ نَفَقَتَكَ وَ غَفَرَ ذَنْبَكَ».

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) به كسي كه از حج بر مي گشت، مي فرمود: خداوند از تو بپذيرد و هزينه ات را جايگزين سازد و گناهت را ببخشد.»

 به ديگران نيز توصيه مي كرد: هرگاه به ديدار حاجي رفتي، به او سلام ده و مصافحه كن و بخواه كه قبل از ورود به خانه اش در حق تو دعا و استغفار كند.

آموزش مناسك

اهتمام پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) بر اين كه زائران خانه خدا و انجام دهندگان حج و عمره، مناسك خود را به درستي انجام دهند، بسيار بود و در مواقف مختلف به آنان ياد مي داد; از جمله پيش از عزيمتشان به سفر، به آنان مي فرمود:  «تَعَلَّمُوا مَنَاسِكَكُمْ فَإنَّها مِنْ دِيْنِكُمْ».

«مناسك خويش را بياموزيد، كه اين جزئي از دين شماست.»

 حذيفه نقل مي كند پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)فرمان داد كه مؤذنان همه جا، در مناطق بالا و پايين، اعلام كردند كه رسول الله امسال قصد حج دارد كه به مردم حج و مناسك آن را بياموزد و اين آموزش و فراگيري، پايه و سنتي شود تا آخر روزگار.
همه مسلمانان در سال دهم هجرت در حج مشاركت كردند، تا هم شاهد منافع خويش باشند و هم پيامبر خدا حج را به آنان بياموزد و مناسكشان را به ايشان بشناساند.

پيامبر همراه مردم و همسرانش به حج رفت ـ همان سال حَجّة الوداع ـ حج خود و مناسكشان را انجام دادند و مردم همه آنچه را بدان نياز داشتند آموختند و حضرت رسول(صلي الله عليه وآله)به آنان اعلام كرد كه آيين حضرت ابراهيم را برايشان بر پا داشته است.
همه بدعت هاي مشركان را پس از ابراهيم زدوده و حج را به حالت نخستين خود برگردانده است.

از ابن عمر نيز روايت است كه: پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) يك روز قبل از ترويه براي مردم خطبه مي خواند و آنان را نسبت به مناسك خود آگاه مي كرد:

 «كانَ رَسُولُ اللهِ(صلي الله عليه وآله) إِذا كانَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِيَوْم خَطَبَ النَّاسَ فَأَخْبَرَهُمْ بِمَنَاسِكِهِمْ».

 حجّ آگاهانه، توصيه حضرت رسول بود.
در خطبه روز غدير هم در بازگشت از حجّة الوداع، در جمع مسلمانان حاضر فرمود:

 «مَعَاشِرَ النَّاسِ! حُجُّوا الْبَيْتَ بِكَمَالِ الدِّينِ وَ التَّفَقُّهِ...».

«اي مردم، با كمال دينداري و همراه با دين شناسي و تفقّه، حج خانه خدا كنيد.»

 اين ها نمونه ها و گوشه هايي بود از سيره نبوي در مورد حج خانه خدا و مناسك حج و اعمال گوناگون اين زيارت معنوي كه آورديم.

البته در مورد چگونگي حج گزاري پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در آخرين سال عمر شريفش و جزئيات آن سفر پر خاطره، كه در منابع حديثي و تاريخي گزارش شده، گفتني بسيار است و كتاب هاي مستقلي نگاشته شده كه شيوه حج پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) را ترسيم مي كند.
ليكن آنچه در اين نوشته تقديم شد، نكاتي است كه در نقل هاي تاريخي و احاديث، به صورت سيره مستمر و روش ساري و جاري آن حضرت در اين زمينه آمده است.

باشد كه از سيره آن رسول مكي و مدني، در همه ابعاد; از جمله در چگونگي حج گزاري الهام بگيريم و با تأسّي به سيره نبوي، گام جاي گام آن پيامبر رحمت بنهيم، ان شاء الله.

 از سيره آن رسول مكي و مدني، در همه ابعاد; از جمله در چگونگي حج گزاري الهام بگيريم و با تأسّي به سيره نبوي، گام جاي گام آن پيامبر رحمت بنهيم


| شناسه مطلب: 1







نظرات کاربران