خوب شد نمی دانستم مریض است خوب شد نمی دانستم مریض است خوب شد نمی دانستم مریض است بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
خوب شد نمی دانستم مریض است خوب شد نمی دانستم مریض است خوب شد نمی دانستم مریض است خوب شد نمی دانستم مریض است خوب شد نمی دانستم مریض است

خوب شد نمی دانستم مریض است

درباره زنده یاد جواد جلالیان

نه دوست دارم و نه بلدم مرثيه بنويسم. مخصوصا كه قرار باشد حالا كه طرف نيست، فقط و فقط از خوبي هاش بگويم. ولي چشم بستن بر نبودن آدمي كه تا چند وقت پيش بوده و نقشي كوتاه و مثبت در قصه زندگي ات داشته و حالا نيست، خيلي بيش تر جسارت مي خواهد تا جسارت ننوشتن و گذشتن از كنار ماجرا؛ چيزي كه من در خودم نمي بينم. <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

جواد جلاليان را دو بار بيش تر نديدم. يك بار اواخر بهمن يا اوايل اسفند براي توجيه اوليه كار و يك بار هم يك هفته قبل از اين كه عازم حج بشوم. چهره خشك و عبوسي داشت و خيلي باز نمي شد. گفتم شايد دوست دارد رابطه مان در حد همان رابطه كاري باقي بماند. حتي نمي دانستم رسما عنوانش سردبيري سايت حج است.

بين اين دو ديدار چند باري هم تماس گرفتم. با دفترش و هم با موبايلش. ولي كم تر شد بتوانم صدايش را بشنوم. يكي از همكارهاش گفته بود مريض است. ولي نمي دانستم ماجرا اين قدر جدي است.

بعد آخرين ديدار قرار شد براي تمرين و رفع اشكال هم كه شده خبر سايت هاي ديگر را  لينك بدهم تا قلق كار دستم بيايد. ولي نصف آن چند روز باقي مانده خورد به تعطيلي و بقيه اش هم درگيري هاي آمادگي بعد سفر و همه اين ها با در دسترس نبودن اينترنت باعث شد نتوانم حتي يك خبر هم لينك بدهم.

 

موقع كار به قولم عمل كردم. به نظر خودم خيلي بيش تر از چيزي كه بايد، دنبال عكس و خبر و مطلب دويدم. راستش نه براي جلب رضايت او و قولي كه داده بودم. بيش تر به خاطر اين كه ترك عادت موجب مرض است. منتظر بودم خبري ميلي تلفني چيزي بزند كه چرا اين جا را آن جوري كردي و آن جا را اين جوري. ولي خبري نشد. خودم زنگ زدم. خواستم اگر اشكالي هست، بگويد. فقط گفت خوب است، همين. بدون توصيه ديگري حتي و بدون اين كه آهنگ لحن و كلامش مفهوم خاصي را منتقل كند. ولي نمي دانم چرا من از لحنش اين جوري برداشت كردم كه زيادي هم هست!

 

خلاصه اين كه نمي دانستم بيماري اش اين قدر جدي است. نمي دانستم از مديران و سردبيران پيشكسوت ايرنا بوده، نمي دانستم چندماه پيش هم همسرش را از دست داده بوده. اين ها را نمي دانستم تا حالا كه رفته. دليلي هم نداشت بدانم كه ناخودآگاه برايش دل سوزي كنم و وقتي حرف مي زنم يا نگاهش مي كنم، اين دل سوزي ناخودآگاه به صورت نوعي ترحم بهش منتقل بشود و عذاب بكشد. فقط حالا دعا مي كنم حال و روزش خوب باشد و حج ناتمامي را كه بعضي همراهانش مي گويند، به جا بياورد.

روحش شاد.

 

جواد تواضعی


| شناسه مطلب: 28199







نظرات کاربران