ابوقتاده انصاری
اسم او «حارث» و به گفته‌ای «نعمان» و کنیه‌اش ابوقتاده است. وی فرزند «رِبْعِی بْن بَلْدَمَة انصاری» است و مادرش «کبشه»، دختر «مظهر بن حزام» می‌باشد. ابوقتاده در زمره اصحاب پیامبر
اسم او «حارث» و به گفتهاي «نعمان» و كنيهاش ابوقتاده است. وي فرزند «رِبْعِي بْن بَلْدَمَة انصاري» است و مادرش «كبشه»، دختر «مظهر بن حزام» ميباشد.
ابوقتاده در زمره اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) و از شجاعان و دلاوران كمنظير و از برترين ياران پيامبر(صلي الله عليه و آله) است كه به همين سبب «فارس رسولالله» لقبش دادند.
مورّخان نگاشتهاند:
ابوقتاده در تمام غزوهها و جنگهاي صدر اسلام همراه پيامبر(صلي الله عليه و آله) بوده ليكن درباره حضور وي در بدر، يك رأي و يك نظر نيستند، لذا برخي او را از بدريون ميدانند و جمعي هم بر اين عقيدهاند كه او از جنگ احد به بعد حضور داشته است. [1]
ابوقتاده و همگامياش با علي(عليه السلام)
ابوقتاده از ياران مخلص و با وفاي اميرمؤمنان بوده و در تمام جنگهاي زمان خلافت آن حضرت (مانند جمل، صفين و نهروان) حضور داشته و در جمل و صفين، ملازم ركاب آن حضرت بوده است.[2]
ابوقتاده، والي مكه
هنگامي كه علي(عليه السلام) به خلافت رسيد، خالد بن عاص بن هاشم بن مغيره مخزومي را كه از سوي عثمان والي مكه بود عزل كرد و ابوقتاده انصاري را بر ولايت آن شهر منصوب كرد ليكن پس از مدتي، وي را از سمت خويش بركنار نمود و قثم بن عباس را به جايش گمارد.
ابوقتاده به خاطر عشق وافري كه به علي(عليه السلام) داشت، از مكه راهي كوفه شد و در كنار آن حضرت تا پايان عمر شريفش در كوفه ماند.
آنگاه كه اميرمؤمنان(عليه السلام) آماده حركت به سوي بصره و جنگ با ناكثين گرديد، ابوقتاده مطالبي گفت كه حكايت از ايمان عميق او به ولايت آن حضرت و وفاداري نسبت به او داشت.[3]
اميرمؤمنان(صلي الله عليه و آله) در جنگ خوارج، سپاه خود را آرايش داد و فرماندهي ميمنه را به
حُجر بن عدي و ميسره را به شيث بن ربعي يا معقل بن قيس رياحي و سواره نظام را به ابوايوب انصاري و پياده نظام را به ابوقتاده انصاري سپرد و خود در قلب لشكر قرار گرفت.[4]
حُجر بن عدي و ميسره را به شيث بن ربعي يا معقل بن قيس رياحي و سواره نظام را به ابوايوب انصاري و پياده نظام را به ابوقتاده انصاري سپرد و خود در قلب لشكر قرار گرفت.[4]
خطيب بغدادي نقل ميكند: «هنگامي كه اميرمؤمنان علي(عليه السلام) از جنگ با نهروانيان فراغت يافت، ابوقتادة انصاري، با شصت يا هفتاد نفر از اصحاب رسول الله(صلي الله عليه و آله)، به مدينه مراجعت نمود».[5]
ابوقتاده به محض ورود به مدينه، به ديدار عايشه شتافت وگفتوگوهايي ميان آنان انجام گرفت. در پايان، عايشه گفت: اي ابوقتاده! نبايد چيزي مانع آن شود كه من حقّي درباره علي بن ابيطالب(عليه السلام) بگويم و آن اين است كه از پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم درباره علي(عليه السلام) فرمود:
تفترق أمّتي علي فرقتين، تمرق بينهما فرقة محلّقون رئوسهم مخفّون شواربهم... يقرئون القرآن لاتتجاوز تراقيهم، يقتلهم أحبّ النّاس إليّ و أحبّهم إلى الله تعالى.[6]
امتم به دو گروه تقسيم ميشوند؛ گروهي از دين خارج ميشوند، سرهايشان را ميتراشند، شاربهاي خود را كوتاه ميكنند. قرآن تلاوت ميكنند كه از حنجرهشان تجاوز نميكند. اين گروه را كساني ميكشند كه نزد من و خداوند محبوبترين بندگان خدايند.
چون عايشه اقرار به حقانيت علي(عليه السلام) كرد، ابوقتاده گفت: حال كه ميداني علي(عليه السلام) محبوبترين آفريده خدا در نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) و خداوند است اكنون چرا با او به مخالفت برخاستهاي؟! عايشه از پاسخ طفره رفت.
تاريخ وفات ابوقتاده
ابوقتاده در سال ۴٨ يا ۵٠ هجري، پس از خلافت اميرمؤمنان و دوران امامت امام مجتبي(عليه السلام) در مدينه از دنيا رفت و در بقيع دفن گرديد. [7]