ابورافع ابورافع ابورافع بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
ابورافع ابورافع ابورافع ابورافع ابورافع

ابورافع

در نام وی اختلاف است؛ بعضی او را طالب و برخی خزیمه خوانده‌اند. [1]  کنیه وی ابورافع است. خاندانش از سابقین وپیشگامان اسلام‌اند. خاندان ابورافع از برترین خانواده‌‌های شیعه‌ هستند که به نام وی به عنوان «آل ابی‌رافع»

در نام وي اختلاف است؛ بعضي او را طالب و برخي خزيمه خوانده‌اند. [1]  كنيه وي ابورافع است. خاندانش از سابقين وپيشگامان اسلام‌اند. خاندان ابورافع از برترين خانواده‌‌هاي شيعه‌ هستند كه به نام وي به عنوان «آل ابي‌رافع» شهرت يافته‌اند.

مسلماني ابورافع، در همان روز‌هاي نخستين رسالت روي داد. او دو بار هجرت كرد؛ هجرت به حبشه و هجرت به مدينه. در تمام جنگ‌ها، در كنار پيامبر(صلي الله عليه و آله) و
ملازم ركاب آن حضرت بوده است. جنگ‌‌هاي اُحد، بدر، خندق و حنين از
جنگ‌‌هايي است كه نام وي در شمار مجاهدان آن صحنه‌ها، به صورتي پررنگ ثبت شده است.

نماز بر دو قبله

روزي‌كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) در مسجد قبلتين ( ١۵  شعبان) در حال نماز ظهر، مأمور به تغيير قبله شد، ابورافع در كنار آن حضرت حضور داشت و بر دو قبله نماز گزارد.

در كنار علي(عليه السلام)

بعد از رحلت پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) ملازم علي(عليه السلام) بود و همراه آن حضرت به كوفه رفت و خزانه‌دار كوفه شد.

ماجرا‌هاي فراواني در باره ابورافع و خزانه‌داري بيت‌المال علي(عليه السلام) در كتب تاريخي مطرح شده است.[2]

بعد از شهادت امام علي(عليه السلام) با امام حسن مجتبي (عليه السلام) به مدينه بازگشت. او از نخستين دانشمندان شيعه محسوب مي‌شد. كتاب «السنن و الأحكام و القضايا» از تصنيفات او است كه روايات آن را از حضرت علي(عليه السلام) نقل مي‌كند. عبدالله و علي نيز از فرزندان او هستند و از اصحاب و ياران با وفاي علي(عليه السلام) به شمار رفته‌اند. كتاب «قضايا اميرالمؤمنين» از تصنيفات عبدالله است و علي بن ابي‌رافع نيز كتاب‌هاي بسياري در فنون فقه نگاشته است. [3] كتاب‌‌هايي در «وضو» و «صلاة» از نوشته‌‌هاي او است.

مرگ ابورافع و دفن وي در بقيع

به نوشته فاكهي، ابورافع در سال  ۵٨  هجرت از دنيا رفت و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد. اما ابن خلكان و ديگران مي‌نويسند: «توفّي في المدينة في نفس العام الذي استشهد فيه الامام أميرالمؤمنين و دفن بالبقيع»[4]؛ «در مدينه، در سالي كه علي(عليه السلام) به شهادت رسيد [سال 40 ه‍ .ق] وفات يافت و در بقيع مدفون گرديد».

 ١٩. جبلة بن عمرو انصاري (ساعدي)

او از ياران بزرگ و با فضيلت پيامبر بود و از فقهاي صحابه به شمار مي‌آمد. «كان جبلة ابن عمرو فاضلاً من فقهاء الصحابة»[5]؛ «جبلة بن عمر و از افراد فاضل و از فقهاي صحابه بود».

وي در كنار پيامبر(صلي الله عليه و آله)، در جنگ‌هاي فراوان، از جمله بدر و اُحد و خندق و... حضور داشت و كلمات نوراني پيامبر(صلي الله عليه و آله) را فرا مي‌گرفت و از پيامبر(صلي الله عليه و آله) درباره مفاهيم و محتواي آيات مي‌پرسيد و آنها را در سينه خود حفظ مي‌كرد.

در جبهه علي(عليه السلام)

پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله)، جبلة بن عمرو از علي(عليه السلام) جدا نشد و در جبهه آن حضرت قرار گرفت. با آن حضرت به كوفه رفت و در نبرد‌هاي جمل، صفين و نهروان حضور فعال داشت.[6]

او از منتقدان ماجراي سقيفه بود و همواره از مظلوميت و حقانيت علي(عليه السلام) سخن مي‌گفت.

در برابر عثمان

او با توجه به اعتقاد شديد به حقانيت علي(عليه السلام) در برابر خلفا، موضع تندي داشت؛ از جمله در برابر عثمان به موضعگيري‌‌هاي صريح مي‌پرداخت.

«جبلة بن عمرو نخستين كسي است كه با سخنان تند و خشن، به عثمان اعتراض كرد. بدين ترتيب كه روزي جبله در ميان گروهي از افراد قبيله بني‌سعد نشسته بود و زنجيري در دست داشت، عثمان كه از آنجا عبور مي‌كرد، به آنان سلام كرد. مردم جواب سلام او را گفتند. در اين هنگام جبله رو به مردم كرد و گفت: چرا جواب سلام كسي را مي‌دهيد كه اين همه اعمال خلاف مرتكب مي‌شود؟ سپس رو به عثمان كرده، گفت: بايد اين نورچشمي‌‌ها را طرد كني و گرنه اين زنجير را به گردنت خواهم انداخت.

عثمان گفت: كدام نورچشمي‌ها؟ من براي انجام كار‌ها افراد شايسته را انتخاب مي‌كنم.

جبله پاسخ داد: آيا مروان، معاويه، عبدالله بن عامري و عبدالله بن سعد ابي‌سرح را به دليل شايستگي آنان انتخاب كرده‌اي؟

اينان كساني هستند كه قرآن و پيامبر(صلي الله عليه و آله)، خون بعضي از آنان را هدر اعلام نموده و هيچ ارزشي در اسلام ندارند. عثمان كه در برابر سخنان نافذ و اعتراض منطقي جبله پاسخي نداشت، آنجا را ترك كرد. از آن روز اعتراض شروع شد و مردم نسبت به عثمان جري شدند».[7]

همچنين موضع‌گيري تند او نسبت به عثمان در خصوص داروغه مدينه، حارث بن حكم، در تاريخ مشهور است.

به تسلّط حارث بن حكم به بازار مدينه به دستور وي اعتراض كرد. عثمان، حارث را داروغه بازار قرار داده بود و او به دستور و موافقت عثمان، اجناس رسيده از اطراف را مي‌خريد و به قيمت دلخواه خود مي‌فروخت و مجالي براي بازاريان باقي نمي‌گذاشت. حارث علاوه بر اين، كرايه دكانداران و دست‌فروش‌‌ها را براي خود جمع‌آوري مي‌كرد و با مردم، بدرفتاري مي‌نمود و هر چه مسلمانان در مورد كوتاه كردن دست حارث از بازار، با عثمان گفت‌وگو كرده بودند، او ترتيب اثر نداده بود و همين امر موجب اعتراض شديد جبله بود.[8]

باري، جبله نه تنها در زمان حيات عثمان با او مبارزه مي‌كرد، بلكه از آنجا كه او را عنصري خطاكار مي‌دانست، پس از مرگ وي نيز هنگامي كه خواستند جنازه او را در قبرستان بقيع دفن كنند، از اين كار جلوگيري كرد. از اين رو، جنازه عثمان را به
حش كوكب بردند و در آنجا به خاك سپردند.[9]

در بحارالانوار، متني در خصوص وساطت افراد دارد كه جبله، دست از عثمان بردارد ولي او همواره بر مخالفت با عثمان اصرار ورزيده و پاي فشرده است. در اين زمينه، مباحث مفصلي درباره وي در الغدير[10] وجود دارد كه خوانندگان را به آن كتاب ارجاع مي‌دهيم.

إنَّ زَيْدَ بْنَ ثَابِتٍ مَشَي إِلَي جَبَلَةَ وَ مَعَهُ ابْنُ عَمِّهِ أَبُو أُسَيْدٍ السَّاعِدِيُّ فَسَأَلاهُ الْكَفَّ عَنْ عُثْمَانَ. فَقَالَ وَ اللهِ لا أَقْصُـرُ عَنْهُ أَبَداً، وَ لا أَلْقَى اللهَ فَأَقُولُ (أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا...).[11]

زيد بن ثابت با پسرعمويش ابواسيد ساعدي نزد جبله رفته و از او خواستند از عثمان دست بردارد. گفت: هرگز دست از او برنمي‌دارم و نمي‌خواهم خدا را در حالي ملاقات كنم كه در برابر سؤال خداوند بگويم: ما از بزرگان و رييسان خود اطاعت مي‌كرديم، آنها ما را گمراه كردند.

 
[1]. ر.ك: همان، ج5، ص303.

[2]. فروغ ابديت، ج٢، ص٢١٨.

[3]. ابورافع، مولي رسول الله، السيد ناصر الطيبي، مجمع البحوث الاسلامية، ١۴١٢ ه‍ .ق، ص ۶۴ .

[4]. وفيات الاعيان، ابن خلكان، ج4، ص346.

[5]. اسدالغابة، ج۵، ص١٨٧.

[6]. شخصيت‌هاي اسلامي شيعه، جعفر سبحاني، چاپخانه علميه قم، ١٣۵٩، ص١٠٧.

[7]. شخصيت‌هاي اسلامي شيعه، ص١٠٨  به نقل از تاريخ طبري، ج۵، ص١١۴.

[8]. همان.

[9]. الاصابه في تمييز الصحابه، ج١، ص566.

[10]. الغدير، ج٩، ص٢١٢.

[11]. بحارالانوار، ج٢١، ص٢٩٢.

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 14547




ابورافع



نظرات کاربران