ابی بن کعب، سید القرّاء ابی بن کعب، سید القرّاء ابی بن کعب، سید القرّاء بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
ابی بن کعب، سید القرّاء ابی بن کعب، سید القرّاء ابی بن کعب، سید القرّاء ابی بن کعب، سید القرّاء ابی بن کعب، سید القرّاء

ابی بن کعب، سید القرّاء

او از فضلا و فقهای صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) و کاتب وحی نبی بوده و استاد مسلّم قرآن؛ در حفظ، قرائت، تفسیر و در ارائه آرای پیامبر(صلی الله علیه و آله) بوده است. ابی بن کعب، از جمله دوازده نفری است که در عقبه با پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیعت ک

او از فضلا و فقهاي صحابه پيامبر(صلي الله عليه و آله) و كاتب وحي نبي بوده و استاد مسلّم قرآن؛ در حفظ، قرائت، تفسير و در ارائه آراي پيامبر(صلي الله عليه و آله) بوده است.

ابي بن كعب، از جمله دوازده نفري است كه در عقبه با پيامبر(صلي الله عليه و آله) بيعت كرد و در تمهيد زمينه ورود آن حضرت به مدينه، تلاش‌هاي بسيار كرد.

ابي بن كعب، خود نقل كرده است كه: «پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) از من پرسيد: كدام آيه از كتاب خدا نزد تو بزرگ‌تر و كريم‌تر است؟

گفتم: آيه: (اللهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ...)، (آية الكرسي).

پيامبر(صلي الله عليه و آله) در اين هنگام، دستي به سينه‌ام زد و فرمود: يا اباالمنذر، اين علم تو را گوارا باد! از اين زمان، او به اين كنيه (ابوالمنذر) معروف گرديد».[1]

ابي بن كعب نقل كرده كه: «عصر روز سقيفه، به جمعي از انصار برخوردم. پرسيدند: از كجا مي‌آيي؟

گفتم: از نزد اهل بيت پيغمبر:.

گفتند: درچه حالي بودند؟

گفتم: جمعيتي كه خانه ايشان محل فرود آمدن جبرئيل و خوابگاه پيغمبر خدا بود و اكنون وحي از خانه ايشان قطع شد و حق مسلّم آنها از دست رفته، چگونه مي‌توانند باشند؟ اين جمله را ابي بن كعب نقل كرد وگريست و كساني كه حاضر بودند نيز
به سختي گريستند.

و نيز نقل كرده كه چون سوره (لَمْ يَكُنِ الَّذينَ كَفَرُوا...)[2] نازل شد، جبرئيل عرضه داشت: يا رسول الله! خداوند امر فرموده است اين سوره را به ابي بن كعب بياموزي! ابي گفت: يا رسول الله! خداوند مرا نام برد؟ فرمود: آري، سپس گريست. از وي پرسيدند: خوشحال شدي؟ گفت: چرا خوشحال نشوم با آنكه خدا فرموده است:
از فضل و رحمت پروردگار بايد خوشحال شوند».

ابي بن كعب، مؤيد به روح القدس

در ميان صحابه پيامبر(صلي الله عليه و آله)، تعداد انگشت شماري هستند كه مؤيد به روح القدس بوده‌اند؛ ازجمله آنها همين شخصيت بلندآوازه است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) در حقش فرمود: «يَا اُبَيّ مَا زِلت مُؤَيّداً بروح القدس»[3]؛ «اي ابي، تو همواره مؤيد به روح القدس هستي».

علت مؤيد بودن او به روح القدس، انس همواره او با قرآن بوده است. كه خودش نقل كرده است:

و عن أُبيّ بن كعب أنّ رسول الله(صلي الله عليه و آله) قال: مثل القرآن في قلب المؤمن فكما أنّ هذا المصباح يستضاء به.[4]

از ابي بن كعب نقل شده كه پيامبر گرامي اسلام فرمودند: داستان و مثل قرآن در قلب مؤمن، مانند چراغي است كه به وسيله آن نور حاصل مي‌گردد.

ابي بن كعب، راوي خبير و آگاه نبي

ابي بن كعب، روايتگري بزرگ است كه خبير و بينا است و از نبي گرامي(صلي الله عليه و آله) روايات فراوان نقل كرده است كه چون تعداد اين روايات قابل احصا و شمارش نيست به يك روايت كوتاه اشاره مي‌كنيم:

رَوَي أُبَي بْنُ كَعْبٍ أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ: بُـشِّرَ هَذِهِ الأَمَة بِالسَّنَاءِ وَ الرِّفْعَة وَ النُّصْـرَة وَ التَّمْكِينِ فِي الأَرْضِ. فَمَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ عَمَلَ الآخِرَة لِلدُّنْيا لَمْ يكُنْ لَهُ فِي الآخِرَة نَصِيبٌ.[5]

ابي بن كعب گويد: پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: بشارت ده اين امت را به برجستگي و بلندمرتبگي و ياري الهي و قدرت در زمين. پس هركس از آنان عمل آخرت را براي دنيا انجام دهد، درآخرت بهره‌اي نخواهد داشت.

روايات نقل شده از ابي بن كعب، به لحاظ كثرت و انبوهي، بيشترين است.

قرائت ابي بن كعب، مطلوب امامان شيعه:

از مطاوي روايات برمي‌آيد كه قرائت ابي بن كعب، در نزد امامان، به عنوان يك قرائت مطلوب و شاخص شمرده مي‌شد.

از جمله رواياتي كه بر اين موضوع دلالت مي‌كند اين روايت است كه امام صادق(عليه السلام) مي‌فرمايد: «انّا أهل بيت نقرأ القرآن كما قرأه أبيّ بن كعب»[6]؛ «ما خانداني هستيم كه قرآن را مانند ابي بن كعب قرائت مي‌كنيم».

اين جمله بلنداي شأن و علوّ رتبه و شخصيت منيع او را در نظر‌ها مجسّم مي‌سازد و نيز نشان مي‌دهد كه او از جانب ائمه: مورد تأييد بوده است.

ابي بن كعب و دفاع از خاندان رسالت

در ماجراي خلافت، تعدادي از ياران علي(عليه السلام) در مجلس ابوبكر بودند و به مخالفت شديد با خلافت خليفه اول پرداختند و به وي اعتراض كردند. يكي از قوي‌ترين، داناترين و عالم‌ترين آنها ابي بن كعب بود كه خطبه‌اي طولاني و بليغ را در آن مجلس ايراد كرد. اكنون به دليل اهميت آن خطبه، قسمتي از آن را نقل مي‌كنيم.

عَنْ يَحْيَي بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَلِيٍّ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا خَطَبَ أَبُوبَكْرٍ قَامَ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ يَوْمَ جُمُعَةٍ وَ كَانَ أَوَّلَ يَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، فَقَالَ: يَا مَعْشَـرَ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ هَاجَرُوا وَ اتَّبَعُوا مَرْضَاةَ الرَّحْمَنِ وَ أَثْنَي اللهُ عَلَيْهِمْ فِي الْقُرْآنِ وَ يَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الإِيمانَ وَ أَثْنَي اللهُ عَلَيْهِمْ فِي الْقُرْآنِ تَنَاسَيْتُمْ أَمْ نَسِيتُمْ أَمْ بَدَّلْتُمْ أَمْ غَيَّرْتُمْ أَمْ خَذَلْتُمْ أَمْ عَجَّزْتُمْ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ قَامَ فِينَا مَقَاماً أَقَامَ(صلي الله عليه و آله) لَنَا عَلِيّاً فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ وَ مَنْ كُنْتُ نَبِيَّهُ فَهَذَا أَمِيرُهُ أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ قَالَ: يَا عَلِيُّ، أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَي، طَاعَتُكَ وَاجِبَةٌ عَلَي مَنْ بَعْدِي؟ أَ وَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلي الله عليه و آله) قَالَ أُوصِيكُمْ بِأَهْلِ بَيْتِي خَيْراً فَقَدِّمُوهُمْ وَ لا تَتَقَدَّمُوهُمْ وَ أَمِّرُوهُمْ وَ لاَ تَأَمَّرُوا عَلَيْهِمْ؟ أَ وَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ قَالَ أَهْلُ بَيْتِي الأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي؟ أَ وَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ قَالَ أَهْلُ بَيْتِي مَنَارُ الهُدَي وَ المُدِلُّونَ عَلَي اللهِ؟ أَ وَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ قَالَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْهَادِي لِمَنْ ضَلَّ؟... أَ فَمَا تَفْقَهُونَ؟ أَ مَا تُبْصِرُونَ؟ أَ مَا تَسْمَعُونَ؟ ضُرِبَتْ عَلَيْكُمُ الشُّبَهَاتُ فَكَانَ مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ رَجُلٍ فِي سَفَرٍ أَصَابَهُ عَطَشٌ شَدِيدٌ حَتَّي خَشِـيَ أَنْ يَهْلِكَ فَلَقِيَ رَجُلاً هَادِياً بِالطَّرِيقِ، فَسَأَلَهُ عَنِ الْمَاءِ؟ فَقَالَ: أَمَامَكَ عَيْنَانِ إِحْدَاهُمَا مَالِحَةٌ وَ الأُخْرَي عَذْبَةٌ، فَإِنْ أَصَبْتَ مِنَ الْمَالِحَةِ ضَلَلْتَ وَ هَلَكْتَ وَ إِنْ أَصَبْتَ مِنَ الْعَذْبَةِ هُدِيتَ وَ رَوِيتَ فَهَذَا مَثَلُكُمْ أَيَّتُها الأُمَّةُ الْمُهْمَلَةُ كَمَا زَعَمْتُمْ... وَ إِنَّكُمْ بَعْدَهُ لَنَاقِضُونَ عَهْدَ رَسُولِ اللهِ(صلي الله عليه و آله) وَ إِنَّكُمْ عَلَي عِتْرَتِهِ لَمُخْتَلِفُونَ وَ مُتَبَاغِضُونَ... فَقَدْ تَحَارَيْتُمْ وَ زَعَمْتُمْ أَنَّ الاخْتِلافَ رَحْمَةٌ، هَيْهَاتَ أَبَي كِتَابُ اللهِ ذَلِكَ عَلَيْكُمْ يَقُولُ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي (وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا و...).[7]

از يحيي بن عبدالله بن حسن، از پدرش، از جدش، از علي(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: چون ابوبكر نخستين خطبه خلافت را خواند و آن روز جمعه، اول ماه مبارك رمضان بود، ابي بن كعب برخاست و خطبه‌اي خواند و چنين گفت: اي مهاجران كه هجرت كرديد براي رضايت خدا؛ اي انصار كه خداوند در قرآن از آنها ستايش كرد، فراموش كرديد يا خود را به فراموشي زده‌ايد؟ آيا تغيير نموديد؟ آيا خواري را برگزيديد؟ آيا ناتواني پيشه كرديد؟ آيا نمي‌دانيد كه پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) علي(عليه السلام) را به امامت برگزيد و فرمود: «هركس كه من مولاي اويم، اين علي، مولاي او است؟» آيا نمي­دانيد كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: «اي علي، تو نسبت به من همچون هاروني نسبت به موسي، اطاعت تو بعد من برمردم واجب است؟» آيا نمي­دانيد كه پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: شما را سفارش مي‌كنم درباره علي و اهل بيتم. پس آنها را مقدم بداريد و بر آنها پيشي نگيريد. فرمانشان را اطاعت كرده، به آنها فرمان ندهيد؟ آيا نمي­دانيد كه پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: اهل بيت من امامان بعد از من هستند؟ آيا نمي­دانيد كه پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: اهل بيت من نشانه‌ها و معيار‌هاي هدايت‌اند كه مردم را راهنمايي به حق مي‌كنند؟ آيا شما نمي­دانيد كه پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: اي علي، تو هدايتگر گمراهاني؟ آيا درك نمي­كنيد؟ آيا بصيرت نداريد؟ آيا نمي­شنويد؟ شبهات و فتنه‌ها بر شما عارض شد؟ داستان شما همچون داستان مردي است كه در سفري تشنگي شديد بر او عارض شده باشد كه به معرض هلاكت رسيده، پس مردي را مي‌نگرد كه مي‌تواند هدايت­گر باشد. از او جاي آب را مي‌پرسد و او مي‌گويد: پيش روي تو، دو چشمه است؛ يكي چشمه‌اي كه آبش شور شده است و ديگري چشمه‌اي كه آبي گوارا دارد و مي‌گويد از آب شور كه بخوري هلاك مي‌شوي و آب گوارا رحمت و حيات است. اين است داستان شما اي امّت فريب خورده... شما پس از پيامبر پيمان الهي را شكستيد و شما بر عترت آن حضرت جفا كرديد و با همه روشن بودنِ راه، در آن با يكديگر اختلاف كرديد. به اختلاف افتاديد و اختلاف خود را ـ به گمان باطلتان ـ رحمت دانستيد! ههيات، دور باد رحمت و مغفرت از شما! اين كتاب خدا است كه مي‌فرمايد: «از آنان مباشيد كه با هم تفرقه كردند.

ابي بن كعب، سپس رو به ابوبكر نمود و اعتراض‌هاي تندي به وي كرد كه تو گمراه‌شده‌اي؟! همه كار‌هاي خيري كه انجام دادي تباه گرديد...

سخنراني ابّي بن كعب اثر عميقي در تاريخ نهاد

اين است اثر وجودي ابي بن كعب، حامي آل محمد(صلي الله عليه و آله) كه درتاريخ دوره اول اسلامي نقشي اساسي و مهم از خود برجاي گذاشت. سينه‌اش مالامال از اسرار نهفته‌اي بود كه پيامبر رحمت(صلي الله عليه و آله) به او منتقل كرده بود و صندوق سؤالي بود و مؤيد به روح القدس، حامي با وفاي علي(عليه السلام) در شب‌هاي تاريك و ديجور دوره پس از رحلت نبي مكرم، كه سخنانش در صندوق تاريخ همچنان مضبوط است و نقل‌هايي كه او از رسول گرامي كرده، در جاي‌جاي منابع و متون فقهي، حديثي، تاريخي، عرفاني و حتي فلسفي امت اسلامي درخشش دارد.

در ضمن، روايات فراواني از ابي بن كعب در فضيلت هريك از امامان شيعه: نقل شده كه جاي تعقيب آنها در اين نوشتار وجود ندارد.

وفات ابي بن كعب

در تاريخ وفات اين شخصيت بلند‌مرتبه اسلامي، ميان مورّخان اختلاف است؛ اين مسأله از تاريخ  ١٩  تا  ٣۶  هجرت در نوسان است ولي از نقل‌هاي مجلسي در «بحارالانوار» و طبرسي در «احتجاج» بر مي‌آيد كه تاريخ وفات ابي بن كعب در سال  ٣۶  قمري است؛ دوران پس از انتقال خلافت به علي(عليه السلام) او از دنيا مفارقت كرد، درحالي كه مؤيد به روح القدس بود و نام بلندش در دل تاريخ معارف ديني همچنان مي‌درخشد.

جايگاه دفن وجود مباركش در وسط روحاء است كه محلّي است در قبرستان بقيع.

در «مستدرك سفنية البحار» نقلي است به اين مضمون كه:

سنة  ١٩  مات أبيّ بن كعب و زينب بنت جحش و ابوالهيثم بن تيهان و اُسيد بن حضير و ابوسفيان بن الحارث بن عبدالمطّلب و دفنوا بالبقيع و وقع النار في الحّرة و حجّ بعده عمر.[8]

در سال  ١٩  هجري (قمري)، ابي بن كعب و زينب بنت جحش و ابوالهيثم بن تيهان و اسيد بن حضير و ابوسفيان بن حارث بن عبدالمطّلب وفات كردند و در بقيع مدفون شدند و آتشي در حرّه مدينه افتاد و بعد از آن عمر به حج رفت.

 
[1]. پيغمبر و ياران، ج١، ص ١٧٢.

[2]. نور: ٩٨.

[3]. بحارالانوار، ج٨، ص ٢۴.

[4]. همان، ج۴، ص ٢۴.

[5]. بحارالانوار، ج١٨، ص ١٢٢.

[6]. همان، ص ١٢۵.

[7]. بحارالانوار، ج٢٨، ص ٢٢۴.

[8]. مستدرك سفينة البحار، الشيخ علي النمازي، ج۵، ص210، مؤسسة النشر الاسلامي لجماعة المدرسين.

 

 

 

 

 

 




نظرات کاربران