ابوهریره دوسی
در نام وی اختلاف بسیار است، به‌طوری که اگر مروری به کتاب‌‌های تاریخ و حدیث داشته باشیم، خواهیم دید هرکسی، با نامی از او یاد کرده است و در مقام بررسی آن نام‌ها، به شخص واحدی می‌رسیم که آن شخص، کسی جز ابوهریره نیست. از ابوهریره ب
در نام وي اختلاف بسيار است، بهطوري كه اگر مروري به كتابهاي تاريخ و حديث داشته باشيم، خواهيم ديد هركسي، با نامي از او ياد كرده است و در مقام بررسي آن نامها، به شخص واحدي ميرسيم كه آن شخص، كسي جز ابوهريره نيست.
از ابوهريره با نامهاي زير ياد كردهاند:
١ . ابوهريرة بن عامر بن عبد ذي الشّري بن طريف بن عتاب بن الدوسي؛ 2. عبدشمس بن صخر؛ 3. عبد تميم؛ 4. سعد بن حارث؛ ۵ . عبدالعزّي؛ ۶ . ابن عتبة بن عمرو بن عيسي بن حرب بن سعد بن ثعلبة بن عمرو بن نهم بن دوس؛ ٧ . عامر بن عبدغنم؛ ٨ . سعيد بن دوس؛ ٩ . عبد بن سُكَين و... .
بهجا است در اين باره، به كتاب «الاستيعاب في معرفة الصحابه»، اشارهاي داشته باشيم:
أبوهريرة الدوسي، صاحب رسول الله(صلي الله عليه و آله) ودوس هو ابن عُدثان بن عبدالله بن زهران بن كعب بن الحارث بن كعب بن مالك بن نصر بن الأزد بن الغوث. قال خلفية بن خياط: ابوهريرة هو عمير بن عامر بن عبد ذي الشري بن طريف بن عتاب بن أبي صعب بن منبه بن سعد بن ثعلبة بن سليم بن فهم بن غنم ابن دوس... اختلفوا في اسم أبيهريرة واسم أبيه اختلافاً كثيراً لا يحاط به ولا يضبط في الجاهلية والإسلام فقال خليفة: ويقال: اسم أبيهريرة عبدالله بن عامر ويقال: برير بن عشرقة. ويقال: سكين بن دومة. وقال أحمد بن زهير سمعت أبي يقول اسم أبيهريرة عبدالله ابن عبدشمس ويقال: عامر... و يقال: عبدنهم بن عامر، و يقال: عبدغنم، و يقال: سعيد بن دوس، و يقال: كردوس و... .[1]
ابوهريره دوسي، صحابي پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) است و دوس، عُدثان بن عبدالله بن زهران ابن كعب بن حارث بن كعب بن مالك بن نصر بن ازد بن غوث است. خليفة بن خياط گويد: ابوهريره، همان عمير بن عامر بن عبد ذي الشّري بن طريف بن عتاب ابن ابيصعب بن منبة بن ثعلبة بن سليم بن فهم بن غنم ابن دوس است. مورّخان، در نام ابوهريره و نام پدرش اختلاف كرده و هر يك چيزي نوشتهاند، بهطوري كه احاطه و ضبط آنها در دوره جاهليت و اسلام ناممكن است! خليفه همچنين افزوده است: ميگويند نام ابوهريره، عبدالله بن عامر است و گفتهاند برير بن عشرقه است و سُكَين بن دومه نيز نوشتهاند. احمد بن زهيرگويد: از پدرم شنيدم كه ميگفت: اسم ابوهريره، عبدالله بن عبد شمس است وگفتهاند: عامر است و عبدنهم نيز نوشتهاند و برخي هم عبدغنم ناميدهاند. سعيد بن دوس نام ديگر او است و وي را دوس هم گفتهاند و... .
ابن عبدالبرّ اين اختلاف را به حدّي زياد دانسته كه ميگويد: رسيدن به اسم واقعي ابوهريره ناممكن است! وي نامهاي ابوهريره را به دو بخش تقسيم ميكند؛ نامهايي كه در جاهليت به آنها خوانده ميشد و نامهايي كه بعد از مسلماني بر او نهادند. او با عناوين زير به آنها پرداخته است: «أمّا في الجاهلية...». و «أمّا في الاسلام...».[2]
ابن عبدالبرّ تعدادي از نامهاي ابوهريره در دوران جاهليت را ذيل عنوان «أما في الجاهلية» آورده و برخي از نامهاي وي بعد از مسلمانشدنش را هم در عنوان «و أما في الاسلام» ثبت ميكند. او اسم خاصي را براي ابوهريره مشخص نميكند وآنها را متعدّد و نامعلوم ميداند ولي با قطع ويقين ميتوان گفت كه شخصيتي در ميان صحابه پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله)، با نام ابوهريره بوده و اين از مسلّمات تاريخي است.
علل اختلاف در نام وي
چندين دليل براي اختلاف در نام وي نوشتهاند كه به سه مورد آن اشاره ميكنيم:
١ . برخي گفتهاند: علت اختلاف در نامهاي وي و پدرش، تصحيف و تحريف است؛ مانند برّ، كه آن را بريد و يزيد نوشته و خواندهاند، يا عمرو، كه عمير و عامر هم گفتهاند و يا سكن، كه سكين هم خوانده شده است.
٢ . نقل نامهاي متعدد براي پدرش كه به وسيله مورخان، به صورت تخميني و حدس و گمان نوشته شده است.
٣ . نقل روايات فراوان از وي، دليل ديگري است بر اختلاف نام او؛ بدينصورت كه هر راوي نامي برايش بيان كرده تا شبههاي پيش نيايد كه چرا اين همه روايت به وسيله او نقل شده، تا در نتيجه، روايات وي، موهون و سست جلوه نكند.
ابوهريره، نامي بود كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) بر او نهاد.
مسلماني ابوهريره
ابوهريره در دو سال آخر عمر شريف پيامبر(صلي الله عليه و آله) اسلام آورد. او در سال هشتم هجرت، همراه طايفه اشعري ـ كه ابوموسي اشعري هم جزو ايشان بود ـ به مدينه مهاجرت كردند و در خيبر، هنگامي كه قلعه فتح شد و غنايم جنگي جمعآوري و آماده تقسيم گرديد، بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) ايمان آورده، مسلمان شدند. ابوهريره آنگاه كه چشمش به غنايم افتاد، از پيامبر(صلي الله عليه و آله) تقاضاي سهم كرد.
گرچه حضرت تصميم داشتند كه سهمي به او بدهند، ليكن از آنجا كه وي با ابان بن سعيد اختلاف و خصومت داشت، پيشنهاد كرد كه ابان بن سعيد از غنيمت محروم شود. اين پيشنهاد بر ابان كه در جنگ شركت كرده بود گران آمد و با لحن توهينآميزي به او گفت: اي وَبْر[3] از كوه (قدوم ضأن) آمده و به ما آويختهاي؟! سرانجام، اين اختلاف سبب شد كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) چيزي به وي ندهد.[4]
ابن عبدالبرّ نوشته است: «أسلم أبوهريرة عام خيبر و شهدها مع رسول الله(صلي الله عليه و آله)».[5]
ابوهريره در سال فتح خيبر اسلام آورد و در آن جنگ با پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) همراه بود».
ابوهريره، در صُفّه
به نقل از بسياري از مورّخان، ابوهريره بعد از مسلماني، در صفّه زندگي ميكرد و همراه صفهنشينان بود. هنگام مسلمان شدنش سي ساله بود و حرص فراواني در شنيدن سخنان پيامبر(صلي الله عليه و آله) داشت. او در خوردن غذا و سير كردن خود جدّيت داشت و در اين مورد زبانزد بود.
در جايي ميگويد: «در صفّه مسجد زندگي ميكردم، روزي با روزه تا شام به سر بردم و همچنان از شكم گرسنه رنج ميبردم، در اين هنگام براي قضاي حاجت از مسجد دور شدم، چون برگشتم طعامي را كه اغنياي قريش براي اهل صفّه ميفرستادند، خورده بودند، با خود گفتم: اكنون كجا بروم؟ كسي گفت: نزد عمر بن خطاب برو، در حالي كه عمر مشغول تعقيب نماز بود، به نزد وي رفتم، منتظر ماندم تا از نماز فارغ شد، چون به خانه رهسپار شد، نزد وي رفته، گفتم: قرائت مرا گوش كن. در حالي كه جز طعام نظري نداشتم، عمر نيز به آياتي چند از سوره آل عمران كه تلاوت نمودم، گوش داد، ولي هنگامي كه به خانه رسيد داخل خانه شد و مرا به حال خود گذاشت».[6]
مانند همين ماجرا را براي ابوبكر نقل ميكند و ميگويد: «او هم به من توجّهي نكرد». و نيز ميگويد: «جعفر بن ابوطالب در نظرم محبوب است و ازاينرو ميگفت: «أفضل أصحاب الرسول، جعفر بن ابيطالب»[7]؛ «برترين فرد در بخشندگي، در ميان اصحاب پيامبر، جعفر بن ابيطالب است».
علت اين مسأله را هم خودش نقل كرده و گفته است: «هرگاه براي سيركردن شكم خود، نزد جعفر ميرفتم، او مرا سير ميكرد».
وي در جنگ صفين، هنگام خوردن شام و نهار، بر سر سفره معاويه مينشست و هنگام نماز پشت سر علي بن ابوطالب(عليه السلام) ميايستاد و هرگاه جنگ شدت ميگرفت، به كوههاي اطراف ميرفت. وقتي دليل اين كارش را پرسيدند، گفت: «مضيرة معاوية أطيب و أدسم و الصّلاة خلف علي(عليه السلام) أفضل»[8]؛ «سفره معاويه بهتر و چربتر است ولي نماز پشت سر علي(عليه السلام) فضيلت بيشتري دارد».
درباره تمايل شديد ابوهريره به سير كردن شكم، مورّخان اهل سنت هم اشاراتي دارند؛ براي نمونه، ابن عبدالبرّ، مينويسد:
ثمّ لزمه وواظب عليه رغبةً في العلم راضياً بشبع بطنه فكانت يده مع يد رسول الله(صلي الله عليه و آله).[9]
ملازم پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود و او را مواظبت ميكرد، به خاطر رغبتي كه به علم داشت و حرصي كه بر سير كردن شكم داشت، همواره دست او در سفره پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) بود.
ابوهريره، به همين دليل كه تمايل فراواني به سير كردن شكم خود داشت، در زمان معاويه و چنانكه اشاره داشتيم، در ماجراي جنگ صفين، لقب «شيخ المضيره» را به خود گرفت.
اين لقب در زمان معاويه به او داده شد. مضيره، نام غذايي مخصوص، لذيذ و منحصر به فرد بود كه از طرف دستگاه خلافت اموي، براي نويسندگان و شاعران وقت كه با حكومت همكاري داشتند و به دعوت معاويه در سفرههاي دربار حضور مييافتند، ترتيب داده ميشد و آن، تركيبي از گوشت تازه گوسفند يا بره و شير و روغن و ادويهجات رايج آن روزگار بود كه اشرافزادگان ميخوردند، شاعران دربار، با خوردن آن غذاهاي لذيذ به وجد ميآمدند و در مدح امرا و خلفا، شعر ميسرودند. روايتگران نيز به جعل حديث ميپرداختند. اين غذا آن قدر لذيذ بود كه مردم بيچاره و حتي توانگر، غذاهاي خوشمزه خود را تمثيل به مضيره معاويه ميكردند... به دليل حضور و رغبت شديد ابوهريره به اين سفره و غذا، او را شيخ المضيره لقب دادند.[10]
ابوهريره و اعتراف به عظمت علي(عليه السلام)
ابوهريره بارها به فضيلت علي(عليه السلام) اعتراف كرده است. او ميگويد: «معاذ بن جبل را ديدم كه به علي بن ابيطالب چشم ميدوخت. به او گفتم: چرا اين همه به علي چشم ميدوزي گويي كه تا كنون او را نديدهاي؟ گفت: از پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه ميفرمود: «النَّظَرُ إِلَي وَجْهِ عَلِي عِبَادَةٌ»؛ «نگاه به چهره علي عبادت است».
ابن ابيالحديد معتزلي گويد:
چون ابوهريره با معاويه به كوفه آمد شبها در باب كنده مينشست و مردم در مجلس او شركت ميكردند. جواني از كوفه آمده نزدش نشست و گفت: اي ابوهريره تو را به خدا آيا از پيامبر(صلي الله عليه و آله) شنيدهاي كه در حق علي بن ابيطالب فرمود: خداوندا! دوست بدار هركه او را دوست بدارد و دشمن دار، هركه او را دشمن بدارد؟ گفت: آري.[11]
روايات فراوان به نقل از ابوهريره!
با اينكه ابوهريره درسال هشتم هجرت، مسلماني برگزيد و كمتر از دو سال در خدمت پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود، اما به حدّي روايت از آن حضرت نقل كرده كه اين كثرت نقل، او را در معرض اتهام قرار داده و بسياري از مورّخان و اهل حديث، حتي از اهل سنت، در صحّت همه روايات او ترديد دارند. تا آنجا كه اين قضيه، حتي مورد اعتراض عمر و عثمان قرار گرفت! علي(عليه السلام) او را به دليل نقل اين همه روايت نكوهش كرد.
نخستين كسي كه او را از نقل خبر منع كرد، عمر بن خطاب بود. وي هنگاميكه شنيد ابوهريره رواياتي را به پيغمبر اسلام(صلي الله عليه و آله) نسبت ميدهد كه اصل و ريشه ندارد، او را به حضور خواست و از نقل حديث منع نمود و در مرتبه دوم او را با تازيانه ادب كرد. اما او باز از جعل حديث دست برنداشت و به تبعيد تهديد شد. خليفه دوم اعلام كرد كه اگر از نقل حديث دست نكشد، به سرزمين دوس، (كه وطن اصلي وي بوده) تبعيد خواهد شد؛ چنانكه به كعبالاحبار هم اعلام كرد اگر از نقل احاديث دست نكشي، به سرزمين ميمونها تبعيدت خواهم نمود.[12]
كثرت روايات ابوهريره و عدم تناسب بسياري از محتواي رواياتش، موجب شد كه او به عنوان جعلكننده حديث شهرت يابد كه از نقل و بسط اين مطالب خودداري ميگردد.
ابوهريره و حكومت بحرين
پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) پس از بازگشت از جِعرانه، علاء حضرمي را با جمعي، از جمله ابوهريره به بحرين، نزد منذر بن ساوي فرستاد، منذر را به اسلام دعوت كردند. او اسلام آورده و در مسلماني استواري گزيد. همه بستگان منذر هم مسلماني برگزيدند. مسيحيان هم به دادن جزيه راضي شدند. علاء به ابوهريره گفت: پيامبر به من در حق تو سفارش كرد، بگو چه كاري از من براي تو ساختهاست؟ ابوهريره گفت: مرا مؤذن خود قرار ده. ابوهريره مؤذن او شد و همچنان در بحرين بود تا اينكه علاء فوت كرد. عمر او را به حكومت بحرين برگزيد، ولي پس از چندي، مطالبيكه با امانتداري وي سازش نداشت به عمر گزارش شد، لذا او را عزل نمود و عثمان بن ابيالعاص را به جايش منصوب كرد. پس از مراجعت از بحرين معلوم شد كه ابوهريره چهارصد هزار دينار با خود آورده است... عمر گفت: آنچه سرمايه اصليات بوده، به اضافه خرج كنونيات بردار و بقيه را به بيتالمال بسپار. پس دستور داد دوازده هزار از او بگيرند. [13]
ابوهريره و اعتراف به عظمت علي، حسنين و اهل بيت:
روايات فراواني در ميان نقلهاي ابوهريره وجود دارد كه وي به مقام، عظمت و جايگاه والاي علي، حسنين و اهلبيت: اعتراف كرده است، كه نقل تمام اين روايات به درازا ميكشد.
اصبغ نباته در حضور معاويه از ابوهريره پرسيد: اي ياور پيامبر(صلي الله عليه و آله)! به آن خدايي كه غير او خدايي نيست و عالم به غيب و حضور است و به حق پيامبر(صلي الله عليه و آله) سوگندت ميدهم كه آيا در غدير خم بودي؟ گفت: آري، در روز غدير بودم. پرسيد: از پيامبر(صلي الله عليه و آله) درباره علي چه شنيدي؟ گفت: شنيدم كه فرمود:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِي مَوْلاَهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْـصُرْ مَنْ نَصَـرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.[14]
هر كه من مولاي اويم، اين علي، مولاي او است. خدايا! دوست بدار هر كه علي را دوست دارد و دشمن دار هر كه علي را دشمن ميدارد. خدايا! ياري كن هر كه علي را ياري كند و خوار بگردان، هر كه علي را خوار نمايد.
رويگرداني از علي(عليه السلام) و گرايش به معاويه
ابوهريره، در واقع به دليل فضايل برجستهاي كه در علي(عليه السلام) سراغ داشت، به ايشان علاقهمند بود و آن حضرت را دوست ميداشت و لذا حديث غدير را به طور مفصل نقل كرده و در مواقف مختلفي كه از وي راجع به ماجراي غدير پرسش كردهاند، كلّيت ماجرا را توضيح داده و خبر ائمه اثناعشر را با نام هريك از امامان، از قول پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) نقل كرده است. اما هنگامي كه دوران معاويه ميرسد و حاكميت به دست او ميافتد و بخششهاي هدفمندانه سياسي او آغاز ميشود، ابوهريره به سمت معاويه گرايش مييابد و زمينه را براي تثبيت حاكميت وي مهيا ميكند و اخباري را درباره او جعل و وضع مينمايد. در هر حال، ابوهريره به فرزندان ابوالعاص خدمات فراوان ميكند.
محمود ابوريه، از دانشمندان بزرگ اهل تسنن، در كتاب خويش با عنوان
«شيخ المضيرة ابوهريره» تلاشهاي گسترده ابوهريره در تضعيف چهره اميرمؤمنان و فضيلتسازي براي معاويه را شرح داده، مينويسد:
«شيخ المضيرة ابوهريره» تلاشهاي گسترده ابوهريره در تضعيف چهره اميرمؤمنان و فضيلتسازي براي معاويه را شرح داده، مينويسد:
ابوهريره از وضع و جعل احاديث در طعن علي(عليه السلام) چيزي فرو نگذاشت و همزمان در خصوص آل ابيالعاص به صورت عموم و معاويه به صورت خاص وضع نمود كه شأن آنها را بالا ببرد.[15]
مرگ ابوهريره و دفن در بقيع
ابوهريره، قصري در عقيق داشت كه در همان قصر درگذشت. فرزندان عثمان او را از قصرش به مدينه حمل كرده، در بقيع به خاكش سپردند؛
كانت وفاته في قصره بالعقيق فحمل الي المدينة فكان ولد عثمان بن عفان يحملون سريره حتي بلغوا به البقيع حفظا بما كان من رأيه في أبيهم وصلّي عليه الوليد بن عتبة بن أبي سفيان وكان يومئذ أميراً علي المدينة.[16]
وفات ابوهريره در سال ۵٧ هجري رخ داد، كه در اين سال، سنش به ٧٨
ميرسيد.[17]
ميرسيد.[17]
[1]. الاستيعاب في معرفة الصحابة، ج۴ ، صص 1769 و 1770.
[2]. الاستيعاب، ج۴، ص570.
[3]. حيواني است به اندازه گربه و داراي سُم.
[4]. پيغمبر و ياران، ج١، ص ١۵۶.
[5]. الاستيعاب في معرفة الصحابة، ج۴، ص ١٧٧١.
[6]. پيغمبر و ياران، ج1، ص ١۶٠.
[7]. الاستيعاب، ج4، ص ١٧٧۴.
[8]. پيامبر و ياران، ج1، ص ١۶١.
[9]. الاستيعاب، ج۴، ص ١٧٧١.
[10]. الاصابة في تمييز الصحابة، ابن حجر عسقلاني، ج٣، دارالجيل بيروت، ١٩٩٢ م، ص ٣٧.
[11]. شرح نهج البلاغة، ابن ابيالحديد، ج۴؛ داراحياء التراث العربي، بيروت، ١٩٨٧ م، ص ٣٠٢.
[12]. پيغمبر و ياران، ج1، ص ١۵٨ به نقل از كتاب ابوهريره، ص ٨۴.
[13]. همان، ص ١۶٢.
[14]. همان، به نقل از سفينة، ص ١۶۴.
[15]. شيخ المضيرة ابوهريرة، علامه محمود ابوريه، دارالمعارف مصر، بيتا، ص ٢٠٠.
[16]. ابوهريره، سيد عبدالحسين شرف الدين، انتشارات انصاريان، قم، بيتا، ص ٢١٠.
[17]. همان، ص ٢١١.