صفیه دختر حُیَیّ بن اَخطب
نام کامل صفیه در منابع تاریخی این‌گونه آمده است: «صفیة بنت حُیَیّ بن اخطب بن سعیة بن عامر بن عبید بن کعب بن الخزرج بن ابی‌حبیب النضیر بن النّحام بن ینحوم من بنی‌اسرائیل من سبط هارون بن عمران».[1] و مادرش، «برّة بنت سموأ
نام كامل صفيه در منابع تاريخي اينگونه آمده است: «صفية بنت حُيَيّ بن اخطب بن سعية بن عامر بن عبيد بن كعب بن الخزرج بن ابيحبيب النضير بن النّحام بن ينحوم من بنياسرائيل من سبط هارون بن عمران».[1]
و مادرش، «برّة بنت سموأل، اخت رفاعة بن سموأل من بنيقريظة».[2]
حُيَيّ بن اخطب، رييس قبيله بنينضير بوده است.
چنانكه از نسب وي بر ميآيد، او از نسل عمران، برادر حضرت موسي(عليه السلام) است و حضرت موسي و عمران(عليهما السلام) هم اولادِ لاوي پسر حضرت يعقوب(عليه السلام) ميباشند.
صفيّه زني بافضيلت
صفيه داراي كمالات، درايت، عقل، فضيلت و حليم و بردبار و اهل گذشت بوده كه به همين دليل خواستگاران فراواني داشته است. «وي ابتدا همسر سُلاّم بن مِشكَم ابيالحقيق يهودي بود و پس از اينكه از وي جدا گرديد، همسري كنانة بن ابيالحقيق را برگزيد.
كنانة بن ابيالحقيق در جنگ خيبر كشته شد و صفيه جزو غنايم جنگي گرديد و به اسارت درآمد.[3] كمالات و فضل صفيه، قبل از اسلام هم زبانزد همگان در مكه بوده است.
كنانة بن ابيالحقيق در جنگ خيبر كشته شد و صفيه جزو غنايم جنگي گرديد و به اسارت درآمد.[3] كمالات و فضل صفيه، قبل از اسلام هم زبانزد همگان در مكه بوده است.
ازدواج پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) با صفيّه
يهوديان خيبر، دعوت اسلام و زندگي آميخته با مداراي پيامبر(صلي الله عليه و آله) را ناسپاسي فراوان كردند و قدر ندانستند كه در نتيجه آن، جنگي ميان يهوديان و پيامبر(صلي الله عليه و آله) درگرفت. در اين جنگ مسلمانان بر يهوديان خيبر پيروز شدند و تعداد فراواني از آنها به اسارت مسلمانان درآمدند. صفيه بنت حُيَيّ بن اخطب، رييس قبيله بنينضير هم در ميان اسيران بود.
«پس از آنكه قلعه غموص و حصن ابيالحقيق از قلعههاي خيبر فتح شد و صفيه با يكي از دختر عموهايش اسير شدند، اميرمؤمنان(عليه السلام)، ايشان را همراه بلال خدمت پيامبر خدا فرستاد، آنان در راه بر كشتگانشان عبور كردند. صفيه گريان شد و دختر عمويش صورت خراشيد و فرياد ميكشيد و خاك بر سر ميريخت و وضعي غير عادي از خود نشان ميداد. پيامبر فرمود: اين شيطان را از من دور كنيد. ولي صفيه را در جايي محفوظ قرار داد و لباسش را مرتب كرد. از اين رفتار معلوم شد كه پيامبر صفيه را براي خود برگزيده است. آنگاه به بلال فرمود: «أنزعت الرحمة من قلبك؟!»؛ «مگر رحم و عطوفت در دل تو نيست كه زنان داغديده را بر كشتگانشان عبور ميدهي؟»
پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) در گونه صفيه اثر لطمهاي مشاهده كرد، علّت را پرسيد كه
صفيه گفت: همان روز كه شما وارد سرزمين خيبر شديد، در خواب ديدم خورشيد روي سينهام قرار گرفته است. خوابم را براي همسرم تعريف كردم، او سيلي محكمي به صورتم نواخت و گفت: آرزو داري همسر اين مردي شوي كه بر ما وارد
شده است؟!»[4]
صفيه گفت: همان روز كه شما وارد سرزمين خيبر شديد، در خواب ديدم خورشيد روي سينهام قرار گرفته است. خوابم را براي همسرم تعريف كردم، او سيلي محكمي به صورتم نواخت و گفت: آرزو داري همسر اين مردي شوي كه بر ما وارد
شده است؟!»[4]
صفيه وارد مدينه شد و در خانه حارثة بن نعمان ساكن گرديد.
شهرت زيبايي صفيه مدينه را پر كرد. زنان به تماشايش ميآمدند؛ از جمله آنها عايشه هووي صفيه بود. او براي آنكه شناخته نشود، با نقاب به خانه صفيه آمد، پيامبر(صلي الله عليه و آله) او را شناخت و در مراجعت پرسيد: او را چگونه ديدي؟ عايشه گفت: ميخواهيد چگونه باشد؟ زني يهوديه است! حضرت فرمود: عايشه! چنين مگو؛ زيرا او مسلمان شده و مسلمان خوبي است. اين ازدواج، سال هفتم هجرت واقع شد، صفيه گفت: هنگام ازدواج با پيامبر(صلي الله عليه و آله) وارد هفدهمين سال نشده بودم.[5]
صفيه در نظر پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله)
پيامبر(صلي الله عليه و آله) به صفيه زياد احترام ميكرد؛ زيرا در انديشه آن حضرت، صفيه داراي صفات كمالي برجستهاي بود و به دليل همين صفات، مورد علاقه پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود. مورخان نوشتهاند كه آن حضرت: «روزي به خانه صفيه آمد و او را گريان ديد. علت را پرسيد؟ صفيه گفت: شنيدهام عايشه و حفصه دربارهام حرف ميزنند و ميگويند: ما از صفيه بهتريم؛ زيرا ما دختر عموهاي پيامبر(صلي الله عليه و آله) و همسران اوييم. حضرت فرمود: چرا در جوابشان نميگويي كه چگونه بهتر از من هستيد؟ پدرم هارون و حضرت موسي
عموي من و حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله) شوهر من است؟»[6]
عموي من و حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله) شوهر من است؟»[6]
صفيه و ارادت به اهل بيت:
برخي نقلهاي موثق از زنان پيامبر(صلي الله عليه و آله) در تاريخ آمده كه آنان به اهل بيت پيامبر: ارادت عميقي داشتهاند؛ مانند اُمّ سلمه و صفيه، كه اين دو شخصيت، نسبت به خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت: ارادت فراواني ابراز ميداشتهاند.
او هنگامي كه وارد مدينه شد، از جواهراتي كه به همراه داشت و خود را با آنها زينت كرده بود، به فاطمه زهرا(عليها السلام) و همراهانش هديه داد؛ از جمله گوشوارهاي گرانبها را به حضرت زهرا(عليها السلام) تقديم كرد.[7]
صفيه بعد از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله)، اين ارادت قلبي را پاس داشت و تا زماني كه در قيد حيات بود، حرمت اهل بيت: را حفظ كرد.
صفيه به دليل برخورداري از فضايل و كمالات اخلاقي و فكري و به دليل ارادتي كه به پيامبر و خاندان عصمت و طهارت: داشت، رواياتي را نيز نقل كرده كه به دليل اختصار نوشتار از ذكر آنها خودداري ميكنيم.
وفات صفيه و خاكسپارياش در بقيع
از زندگي و شرح حال صفيه، پس از پيامبرگرامي(صلي الله عليه و آله) مطالب چنداني در منابع تاريخي وجود ندارد. با اينكه بعد از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله)، نُه تن از زنان ايشان در
قيد حيات بودند، جز زندگاني اُمسلمه و عايشه، حوادث چنداني از زندگي آنان در منابع تاريخي نقل نشده است. اين بانوي گرامي در سال 52 ه .ق در مدينه درگذشت. اهل مدينه در تشييع جنازهاش حضور يافتند و به همراه سعيد بن عاص[8] بر او نماز گزاردند.
قيد حيات بودند، جز زندگاني اُمسلمه و عايشه، حوادث چنداني از زندگي آنان در منابع تاريخي نقل نشده است. اين بانوي گرامي در سال 52 ه .ق در مدينه درگذشت. اهل مدينه در تشييع جنازهاش حضور يافتند و به همراه سعيد بن عاص[8] بر او نماز گزاردند.