سوده بنت زمعة بن قیس سوده بنت زمعة بن قیس سوده بنت زمعة بن قیس بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
سوده بنت زمعة بن قیس سوده بنت زمعة بن قیس سوده بنت زمعة بن قیس سوده بنت زمعة بن قیس سوده بنت زمعة بن قیس

سوده بنت زمعة بن قیس

نام کامل ایشان، سوده بنت زمعة بن قیس بن عبدشمس القرشیّه. نام مادرش، الشموس بنت قیس بن عمرو بن زید بن لبید بن خداش بن عامر بن غنم بن عدی بن النجار بود. سوده پیش از ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله)، همسر پسر عمویش، السکران بن عمرو بن عبدشمس بن ودّ ب

نام كامل ايشان، سوده بنت زمعة بن قيس بن عبدشمس القرشيّه. نام مادرش، الشموس بنت قيس بن عمرو بن زيد بن لبيد بن خداش بن عامر بن غنم بن عدي بن النجار بود.

سوده پيش از ازدواج با پيامبر(صلي الله عليه و آله)، همسر پسر عمويش، السكران بن عمرو بن عبدشمس بن ودّ بن نصر بن مالك بن عامر بن لؤي بود كه آن دو، در مكه اسلام را پذيرفتند و در هجرت دوم به حبشه، رهسپار آن ديار شدند تا اسلاميت و ديانت خود را حفظ كنند. در اين ماجرا و طي سفر، همسرش كشته شد و او در حبشه بيوه گرديد. اما علاّمه عسكري در تحقيقات خود، مرگ سكران را در مراجعت از حبشه به مكه دانسته، و در اين باره چنين مي‌نويسد:

سوده ابتدا با پسر عموي خود، سكران ازدواج كرد و به همراهي ديگر مسلمانان ـ كه براي دومين بار به حبشه مهاجرت مي‌كردندـ راهيِ آن ديار شد. سكران پس از مراجعت از حبشه، در مكه درگذشت و سوده را بي‌پناه و بي‌سرپرست گذاشت و پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) پس از وفات خديجه، سوده را به عقد خود درآورد.[1]

ازدواج پيامبر(صلي الله عليه و آله) با سوده


وقتي همسر سوده از دنيا رفت، خوله دختر حكيم بن اوقص سُلَمي، همسر عثمان ابن مظعون، نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و گفت: اي پيامبر، مي‌بينم كه غمي سنگين بر شما عارض شده و خديجه كبرا را از دست داده‌ايد! حضرت فرمودند: همين‌طور است كه مي‌گويي، غم خديجه برايم غمي سنگين است. خوله افزود: اي فرستاده خدا! اجازه مي‌دهيد از سوده، دختر زمعه برايتان خواستگاري كنم؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله) كه سوده را مي‌شناخت و از مرگ شوهرش آگاه بود، فرمودند: آري، منعي نيست. شما زنان به اين مسأله و ضرورت آن آشناتريد. پس از آنكه سوده از عده وفات همسرش خلاصي يافت، پيامبر(صلي الله عليه و آله) خوله را نزد وي فرستاد و از او براي خود خواستگاري كرد. سوده در پاسخ گفت: در مورد ازدواجم، پيامبر(صلي الله عليه و آله) صاحب اختيار است.

پيامبر(صلي الله عليه و آله) به وي فرمودند: فردي از خاندانت در ماجراي ازدواجت با من ناظر و گواه و صاحب اختيار باشد. سوده، حاطب بن عمرو بن عبدشمس را تعيين كرد تا او سوده را به ازدواج پيامبر(صلي الله عليه و آله) درآورد و اين ازدواج در سال دهم بعثت و بعد از وفات حضرت خديجه(عليها السلام) روي داد. بنابراين، سوده بنت زمعه، نخستين زني است كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) بعد از خديجه(عليها السلام)، با وي ازدواج كردند.[2]

سوده مانند بيشتر همسران پيامبر(صلي الله عليه و آله)، از آن حضرت صاحب فرزند نشد.[3]

اوصاف و ويژگي‌هاي سوده

در منابع و متون اسلاميِ ما، سوده بنت زمعه، به‌عنوان بانويي باكرامت و فضيلت، دائم الذكر، عالمه، عابده، با تقوا و پرهيزكار و اهل زهد و درايت بود.

به لحاظ جنبه‌‌هاي معنوي، در منابع اسلامي، از سوده بنت زمعه به‌عنوان زني روزه‌دار، شب زنده‌‌دار، عابده، زاهده و پرهيزگار ياد شده است. عايشه درباره او گفته است: «در روش و منش، مانند نداشت و زني را به اندازه سوده دوست نداشتم، جز اين­كه در اخلاقش نوعي از تندي بود كه زود برطرف مي‌شد».[4]

و نيز نقل شده كه او از فواضل عصر خود به‌ شمار مي‌آمد.[5]

شخصيت روايي سوده

شخصيت‌‌هايي چون شيخ طوسي، ابن عبدالبرّ، ابونعيم، ابن اثير و ديگران، او را در شمار اصحاب و راويان پيامبر(صلي الله عليه و آله) نام برده‌اند. او احاديثي از پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) روايت كرده و افرادي چون ابن عباس، يحيي بن عبدالله بن عبدالرحمان بن اسد بن زراره، از او احاديثي را نقل كرده‌اند.

در صحيح مسلم و بخاري از او پنج حديث نقل شده كه در اين دو كتاب موجودند.

وفات سوده و دفن در بقيع

سوده بنت زمعه، پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله) تا سال 54 ه‍ .ق در قيد حيات بود. و سرانجام در همين سال، در دوران سلطنت معاويه بدرود حيات گفت و در بقيع به خاك سپرده شد.

ابن عباس هنگام وفاتش سجده كرد! گفتند: چرا سجده كردي؟ گفت: از پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه فرمودند: هرگاه نشانه‌اي از نشانه‌‌هاي الهي را ديدي، سجده كن، چه نشانه‌ و آيتي بالاتر از وفات سوده، همسر رسول الله(صلي الله عليه و آله)؟! و اين، به دليل اهميتي بود كه سوده در نظر ابن عباس داشت.

 
[1]. نقش عايشه در تاريخ اسلام، عسكري، سيد مرتضي، ج3ـ.1 مترجمين، سردارنيا و نجمي، تهران مركز انتشاراتي خيبر، 1377، ص55.

[2]. الطبقات الكبري، ج4، ص285.

[3]. اسد الغابه، ج6، ص144.

[4]. الاستيعاب، ج4، ص1867.

[5]. همان، ص1868.




نظرات کاربران