امام جعفر صادق(علیه السلام) امام جعفر صادق(علیه السلام) امام جعفر صادق(علیه السلام) بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
امام جعفر صادق(علیه السلام) امام جعفر صادق(علیه السلام) امام جعفر صادق(علیه السلام) امام جعفر صادق(علیه السلام) امام جعفر صادق(علیه السلام)

امام جعفر صادق(علیه السلام)

القاب آن حضرت، صادق، امام، عادل، صابر، فاضل و طاهر[1] است و کنیه‌اش ابوعبدالله می‌باشد. در روز دوشنبه، هفده ربیع الاول سال 83 ه‍ .ق در مدینه دیده به جهان گشود[2] و در سن 65 سالگی، در ماه شوال 148 ه‍ .ق، در مدینه رحلت نمود. مادر

القاب آن حضرت، صادق، امام، عادل، صابر، فاضل و طاهر[1] است و كنيه‌اش ابوعبدالله مي‌باشد. در روز دوشنبه، هفده ربيع الاول سال 83 ه‍ .ق در مدينه ديده به جهان گشود[2] و در سن 65 سالگي، در ماه شوال 148 ه‍ .ق، در مدينه رحلت نمود. مادر او فاطمه، معروف به ام‌فروه،[3] دختر قاسم بن محمد بن ابي‌بكر مي‌باشد. مرقد آن امام در بقيع،[4]
كنار قبر پدر، و اجداد گرامي‌اش واقع شده است. در اخبار آمده است كه اين چهار امام در جوار مادربزرگ ارجمندشان، فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبدمناف دفن شده‌اند.[5]

در روايتي نيز آمده است: «پيشواي پس از او (امام باقر(عليه السلام، امام صادق(عليه السلام) مي‌باشد. او راستگو و در گفتار، حكيم است و آشكاركننده معجزه‌ها و چراغ امت است. وي در مدينه رحلت كرده و مزارش در بقيع است».[6]

امام صادق(عليه السلام)، حجت خدا در زمين بود و زبان از بيان همه ابعاد شخصيتي او ناتوان است. ابن‌داود حلي چه زيبا گفته است: «كتاب‌ها گنجايش ذكر مناقب او را ندارد و ادب اقتضا مي‌كند كه در توصيف او لب فرو بنديم و خاموش بمانيم».[7]


امام صادق(عليه السلام) در نگاه چهره‌ها

ما در اينجا، گفتارهاي واقع‌بينانه برخي از دانشمندان را درباره حضرت امام صادق(عليه السلام) مي‌آوريم تا با اين امام شيعيان بيشتر آشنا شويم:

زيد بن علي بن الحسين (شهادت 120 ه‍ .ق)

ايشان مي‌گويد:

در هر زماني، مردي از ما اهل بيت:، مردم را به‌سوي خدا فرا مي‌خواند و هم‌اكنون حجت زمان ما، پسر برادرم جعفر بن محمد(عليه السلام) است. هركس از وي پيروي‌ كند، گمراه نمي‌شود و هركه با او مخالفت نمايد، هدايت نمي‌شود.[8]

ابن ابي‌ليلي (متوفاي 148 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

نوح بن دراج از ابن ابي‌ليلي پرسيد: «آيا سخني گفته‌اي يا قضاوتي كرده‌اي كه بعدها به سبب سخن شخص ديگري، از آن برگشته باشي»؟ پاسخ داد: «خير؛ مگر يك نفر» پرسيد: «چه كسي»؟ گفت: «جعفر بن محمد(عليه السلام)».[9]

ابوحنيفه (متوفاي 150 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «من فقيه‌تر از جعفر بن محمد(عليه السلام) نديده‌ام».[10] ذهبي نيز از حسن بن زياد نقل كرده است:

از ابوحنيفه پرسيدند: «چه كسي را فقيه‌تر يافتي»؟ پاسخ داد كه من كسي را فقيه‌تر از جعفر بن محمد(عليه السلام) نديدم؛ زيرا روزي كه منصور، خليفه عباسي، او را به «حيره» فرا خواند، به من گفت: «اي ابوحنيفه! مردم بسيار شيفته جعفر بن محمد شده‌اند. تعدادي سؤال مشكل آماده كن (تا ابهت او را بشكنيم). من چهل سؤال مشكل آماده كردم و نزد منصور رفتم. جعفر(عليه السلام)، طرف راست او نشسته بود. وقتي آن دو را ديدم، بيش از منصور، هيبت و عظمت جعفر(عليه السلام) مرا گرفت. سلام كردم و از منصور رخصت خواستم و نشستم. منصور رو به جعفر(عليه السلام) كرد و گفت: «اي اباعبدالله او را مي‌شناسي»؟ پاسخ داد: «آري. او ابوحنيفه است و پيش از اين نزد ما آمده است». منصور گفت: «اي ابوحنيفه سؤالات خود را با اباعبدالله مطرح كن». پس من شروع به سؤال كردم. او در پاسخ هر مسئله‌اي مي‌گفت: نظر شما اين‌گونه است و نظر علماي اهل مدينه آن‌گونه. ولي نظر ما اين است؛ گاهي نظرش موافق ما بود، گاهي موافق علماي مدينه و گاهي نيز با هر دوي ما مخالف بود. تا آنكه تمام چهل مسئله را پرسيدم و هيچ‌يك را بدون پاسخ رها نكرد. آن‌گاه ابوحنيفه گفت: «آيا چنين روايت نشده است كه عالم‌ترين مردم، داناترين آنها به اختلاف نظرهاست».[11]

همچنين از او نقل شده است كه گفت: «اگر نبود آن دو سالي كه محضر جعفر بن محمد(عليه السلام) شاگردي كردم، به يقين هلاك شده بودم».[12]

سفيان ثوري (متوفاي 161 ه‍ .ق)

او درباره امام صادق(عليه السلام) گفته است: «خدا داناتر است كه رسالتش را در كجا قرار دهد».[13]

مالك بن انس (متوفاي 179ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

چشمي نديده، گوشي نشنيده و بر قلب بشري نگذشته است كسي از نظر علم، عبادت و تقوا از جعفر بن محمد(عليه السلام) بالاتر باشد.[14] مدتي كه به محضرش رفت‌وآمد مي‌كردم، او را جز در اين سه حال نديدم: يا نمازگزار يا روزه‌دار يا تلاوت‌كننده قرآن بود و نديدم جز در حال طهارت سخني بگويد.[15]

جابر بن حيان[16] (متوفاي 200 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:[17] «اگر علم و دانش آقايم (امام صادق(عليه السلام كه درود خدا بر او باد، نبود، هرگز به يك حرف از اين علوم دست پيدا نمي‌كردم».[18]

عمرو بن ابي‌المقدام

وي مي‌گويد: «وقتي جعفر بن محمد(عليه السلام) را ديدم دانستم كه او از نسل پيامبران است».[19]

محمد بن ادريس شافعي[20] (متوفاي 204 ه‍ .ق)

اسحاق بن راهويه مي‌گويد: «از شافعي پرسيدم جعفر بن محمد(عليه السلام)، نزد تو چگونه است»؟ پاسخ داد: «ثقه و مورد اعتماد».[21]

ابوحاتم رازي (متوفاي 277 ه‍ .ق)

وي از پدرش نقل كرده است: «جعفر بن محمد(عليه السلام)، مورد وثوق است و نبايد درباره او جست‌وجو و كنجكاوي نمود».[22]

جاحظ (متوفاي 250 يا 255 ه‍ .ق)

او مي‌گويد: «جعفر بن محمد(عليه السلام) كسي است كه فقه و دانش او، دنيا را پر كرده است».[23]

ابوزرعه (متوفاي 264 يا 281 ه‍ .ق)

عبدالرحمان مي‌گويد:

شنيدم كه از ابوزرعه درباره جعفر [صادق(عليه السلام)] و پدرش و سهيل بن ابي‌صالح و پدرش و علاء و پدرش سؤال شد كه حديث كدام‌يك صحيح‌تر است؟ پاسخ داد: «جعفر(عليه السلام) با ديگران قابل مقايسه نيست». منظور او اين بود كه جعفر(عليه السلام) از همه ابعاد از آنها بالاتر است.[24]

ابن‌الواضح، نويسنده مشهور دوره عباسي (متوفاي بعد از 292 ه‍ .ق)

ابن‌الواضح معروف به يعقوبي، درباره اباعبدالله جعفر بن محمد(عليه السلام) نوشته است: «او برترين مردم و آگاه‌ترين آنها به دين خدا بود و راويان، روايت‌هاي خود را از او شنيده‌اند. آنان هنگام نقل روايت مي‌گفتند: «عالم» به ما چنين روايت كرد».[25]

ابوحاتم محمد بن حبان (متوفاي 354 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي‌طالب(عليه السلام) از لحاظ فقاهت، دانش و فضل از بزرگان اهل بيت است. كنيه‌اش ابوعبدالله مي‌باشد و از پدرش روايت كرده است».[26]

ابن عدي (متوفاي 365 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «از جعفر(عليه السلام) روايت‌ها و نسخه‌هايي باقي مانده است و همچنان‌كه يحيي بن معين گفته است، او مورد وثوق مي‌باشد».[27]

حاكم نيشابوري (متوفاي 405 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «صحيح‌ترين طريق روايت، رواياتي است كه از جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي‌طالب: از پدر، از پدربزرگ، از علي(عليه السلام) نقل شده باشد. البته در صورتي كه روايت‌كننده از جعفر(عليه السلام)، مورد وثوق باشد».[28]

عبدالله بن اسعد بن علي يافعي يماني

وي كه در حرمين شريفين اقامت گزيده بود، مي‌گويد: «جعفر صادق(عليه السلام)، علمي گسترده داشت و بسيار بردبار بود و فضايل و آثار وي بي‌شمار است».[29]

ابوعبدالرحمان سلمي نيشابوري (متوفاي 412 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

جعفر صادق(عليه السلام) بر تمام معاصران خود از اهل بيت، برتري داشت. او علمي جوشان داشت و به دنيا، بسيار بي‌رغبت بود. از خواسته‌هاي نفس به‌طور كامل پرهيز مي‌نمود و مؤدب به گفتار حكيمانه بود.[30]

شيخ مفيد (متوفاي 413 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «دلايل روشني بر امامت آن حضرت وجود داشت؛ به اندازه‌اي كه دل‌ها را چيره او مي‌كرد و مخالفان از شبهه‌افكني درباره آن گنگ و ناتوان بودند».[31]

ابونعيم اصفهاني(متوفاي 430 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «امام ناطق و پيشواي سابق، جعفر صادق(عليه السلام)، اهل عبادت و خشيت به درگاه پروردگار بود. او عزلت و خشوع را برگزيد و از رياست‌طلبي و جمع كردن مال نهي مي‌نمود».[32]

ابونعيم فهرستي از پيشوايان و بزرگان حديث را كه از امام جعفر صادق(عليه السلام) روايت نقل كرده‌اند، آورده است؛ افرادي همچون مالك بن انس، شعبة بن حجاج، سفيان ثوري، ابن‌جريح، عبدالله بن عمرو، روح بن قاسم، سفيان بن عيينه، سليمان بن بلال، اسماعيل بن جعفر، حاتم بن اسماعيل، عبدالعزيز بن مختار، وهب بن خالد، ابراهيم بن طهمان، مالك، شافعي، حسن بن صالح، ابو ايوب سجستاني، عمرو بن دينار و احمد بن حنبل.[33]

مقدسي معروف به ابن قيسراني شيباني (متوفاي 507 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «جعفر بن محمد صادق(عليه السلام)... از بزرگان اهل بيت بود».[34]

شهرستاني(متوفاي 548 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «جعفر بن محمد(عليه السلام) علمي جوشان در مسائل ديني داشت و به دنيا بسيار بي‌رغبت بود و پرهيز كامل از خواسته‌هاي نفس داشت و به‌طور كامل مؤدب به گفتار حكيمانه بود».[35]

سمعاني (متوفاي 562 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «جعفر بن محمد(عليه السلام) را به علت صداقت در گفتارش صادق گفته‌اند».[36]

ابن شهراشوب (متوفاي 588 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

علومي كه از او نقل شده، از هيچ شخص ديگري نقل نشده است. عالمان حديث، نام چهار هزار نفر از راويان مورد وثوق را كه با توجه به اختلاف در آراء، از وي نقل حديث كرده‌اند، جمع‌آوري نموده‌اند. «ابن‌عقده» در كتاب «الرجال»، از آن راويان نام برده است.[37]

ابن جوزي (متوفاي 597 ه‍ .ق)

او مي‌گويد: «اباعبدالله جعفر بن محمد(عليه السلام)... عالم، زاهد و عابد بود».[38]

كمال الدين محمد بن طلحه شافعي (متوفاي 652 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

جعفر بن محمد(عليه السلام) از بزرگان اهل بيت و از سادات آنهاست. او داراي دانش فراوان، عبادت بسيار، ذكر پياپي و زهدي آشكار بود. وي قرآن زياد تلاوت مي‌نمود و در معاني آن بسيار تأمل مي‌كرد و از اقيانوس قرآن، جواهرش را استخراج و عجايبش را استنتاج مي‌نمود.

او اوقات شبانه‌روزش را به انواع طاعات الهي تقسيم كرده بود تا به محاسبه نفس خود بپردازد. ديدن او ياد آخرت را در دل زنده مي‌ساخت و شنيدن سخنش باعث بي‌رغبتي به دنيا مي‌گرديد و پيروي از هدايت او، انسان را به بهشت رهنمون مي‌كرد. نور چهره‌اش گواهي مي‌داد كه او از نسل پيامبر(صلي الله عليه و آله) است و پاكي رفتارش شهادت مي‌داد كه او از فرزندان خاندان رسالت است. بزرگاني همچون يحيي بن سعيد انصاري، ابن‌جريح، مالك بن انس، ثوري، ابن‌عيينه، ابوحنيفه، شعبه، ايوب سجستاني و ديگران از او حديث نقل كرده‌اند و از محضر ايشان كسب فيض نموده و گفته‌اند كه شاگردي آنان نزد جعفر بن محمد(عليه السلام)، به آنها شرافت و فضيلت بخشيده است.

البته مناقب و اوصاف جعفر بن محمد(عليه السلام) به شمارش نيايد و فهم‌هاي بيدار و بينا در بزرگي او سرگشته‌اند؛ تا آنجا كه بر اثر تقوا، علوم فراواني به او داده شده است؛ به‌طوري كه بسياري از احكامي را كه نمي‌توان به علل و اسباب آنها دست يافت يا دانش‌هايي را كه نمي‌توان به حكم آنها احاطه يافت، به جعفر بن محمد(عليه السلام) نسبت مي‌دهند.

گفته شده كتاب جفر كه در مغرب (مراكش) است و فرزندان عبدالمؤمن آن را به ارث برده‌اند، چيزي جز سخنان جعفر بن محمد(عليه السلام) نمي‌باشد. اين سخن، ستايشي بزرگ و فضيلتي والا در بيان مقام ايشان است. البته اين كمترين چيزي است كه مي‌توان از ايشان نقل كرد.[39]

ابن خلكان (متوفاي 681 ه‍ .ق)

او مي‌گويد:

اباعبدالله جعفر صادق(عليه السلام)، فرزند محمد باقر فرزند علي بن الحسين و پسر علي بن ابي‌طالب كه درود خدا بر آنان باد، يكي از امامان دوازده‌گانه مذهب اماميه است. او از بزرگان اهل بيت: مي‌باشد و به سبب صداقت در گفتار، ملقب به صادق شده است. فضيلت‌هاي او مشهور‌تر از آن است كه بيان شود.

ابوموسي جابر بن حيان نزد او شاگردي نمود. او كتابي هزار صفحه‌اي نگاشت كه در آن به پانصد رساله از جعفر بن محمد(عليه السلام) اشاره كرده است.[40]

ذهبي (متوفاي 748 ه‍ .ق)

او مي‌گويد:

اباعبدالله جعفر بن محمد(عليه السلام)، شيخ بني‌هاشم، قريشي، هاشمي، علوي و نبوي است. او شيخ مدينه و عظيم‌الشأن بود[41] وي از پيشوايان علم بود و از منصور به خلافت شايسته‌تر.[42] جعفر بن محمد(عليه السلام) پيشواي نيكوكار، راستگو و عظيم‌الشأن بود.[43]

او در جاي ديگري مي‌گويد: «جعفر صادق از جايگاه رفيعي برخوردار بود. او از پيشگامان علم بود و از ابوجعفر منصور[44] نسبت به خلافت، شايسته‌تر بود».[45] همچنانكه ذهبي درباره آن حضرت گفته است: «جعفر صادق، از پيشوايان علم بود. ايشان همان ابوعبدالله هاشمي علوي حسيني مدني است... فضايل جعفر فراوان هستند. او شايستگي خلافت را داشت؛ زيرا از سروري در ميان مسلمانان، بزرگي، علم و شرافت برخوردار بود...».[46]

ذهبي در جاي ديگري اين‌گونه زبان به مدح آن امام همام مي‌گشايد: «جعفر بن محمد بن علي بن حسين هاشمي، ابوعبدالله، يكي از امامان سرشناس، نيكوكار و راستگو بود و از جايگاه رفيعي برخوردار بود».[47]

ذهبي علاوه بر مطالب فوق، در يكي ديگر از منابع تاريخي، اين‌گونه از ايشان ياد مي‌نمايد: «جعفر بن محمد بن علي، بن شهيد حسين بن علي بن علي بن ابي طالب، هاشمي، امام ابوعبدالله علوي مدني، صادق و يكي از بزرگان سرشناس است».[48]

سيد تاج الدين بن محمد بن حمزة بن زهره حسيني

او از نقيبان حلب بود كه تا سال 753 ه‍ .ق زنده بود. وي مي‌گويد: «ابوعبدالله جعفر صادق(عليه السلام) داراي معجزات آشكار و نشانه‌هاي روشن و خبردهنده از عالم غيب بود».[49]

صلاح‌الدين خليل بن ايبك صفدي (متوفاي 764 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

جعفر بن محمد(عليه السلام) معروف به صادق، پيشواي بزرگ مدينه بود. مناقب او فراوان و به سبب بزرگواري، علم و شرافتش، شايسته خلافت بود... او را به سبب راستگويي‌اش صادق مي‌گويند.[50]

يافعي (متوفاي 768 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

اباعبدالله جعفر بن محمد(عليه السلام) پيشوايي باعظمت است. او فرزند پيامبر(صلي الله عليه و آله) و معدن جوانمردي و فتوت است... به سبب راستگويي‌اش، به صادق لقب گرفت. او سخنان ارزشمندي در علم توحيد و ديگر دانش‌ها دارد. شاگردش جابر بن حيان، كتابي هزار صفحه‌اي نگاشت كه دربردارنده رساله‌هايش است و مشتمل بر پانصد رساله مي‌باشد.[51]

محمد خواجه پارسا بخاري(متوفاي 822 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «همگان بر جلالت و سيادت صادق(عليه السلام) اتفاق دارند».

ابن‌عنبه (متوفاي 828 ه‍ .ق)

او مي‌گويد: «جعفر صادق(عليه السلام) داراي شرافتي اصيل بود و مناقبش ميان عوام و خواص مردم مشهور است. منصور خليفه عباسي بارها قصد كشتن او را داشت».[52]

ابن صباغ مالكي (متوفاي 855 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

جعفر بن محمد(عليه السلام) پيشواي ششم است... او بين برادرانش جانشين و وصي پدر گرديد. او در فضل و قدر و ارزش، سرآمد ديگران است. علوم بسياري از او نقل شده و نام و شهرتش در ساير شهرها‌ پراكنده شده است. دانشمندان، بيش از ديگر افراد اهل بيت، از او حديث نقل كرده‌اند. اوصاف نيكو و مناقب ارزشمند او قابل شمارش نيست و فهم بيداردلان نويسنده در گوناگوني آنها سرگردان است.[53]

بسطامي(متوفاي 858 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «علما بر در خانه جعفر بن محمد(عليه السلام) اجتماع كرده و از مشكات انوار تابناكش بهره‌ها برده‌اند. او درحالي‌كه بيش از هفت سال نداشت، از اسرار پيچيده و حقايق علوم سخن مي‌گفت».[54]

ابن تغري (متوفاي 874 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

جعفر صادق(عليه السلام) در سال 148 ه‍ .ق رحلت نمود. او پيشوايي هاشمي، علوي، حسيني و مدني است. گفته شده تولدش در سال هشتاد هجري بوده است. او از طبقه پنجم تابعان مدينه و القابش، صابر، فاضل و طاهر است. مشهورترين القاب او صادق مي‌باشد... .[55]

محمد سراج الدين رفاعي مخزومي واسطي (متوفاي 885 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

مدت امامت او 34 سال بوده است و مردم با توجه به اختلاف در آيين و مذهبشان، از او علومي را فرا گرفته بودند. چهار هزار نفر از او نقل حديث كردند. سرانجام در روز دوشنبه، نيمه ماه رجب به شهادت رسيد و به رضوان الهي نايل گشت. برخي گفته‌اند در ماه شوال سال 148 ه‍ .ق به شهادت رسيد و در بقيع و جوار پدر و جدش به خاك سپرده شد... . گفته شده است كه منصور دوانيقي او را با سم به شهادت رسانده است.[56]

سخاوي (متوفاي 902 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

جعفر بن محمد صادق(عليه السلام) از لحاظ فقاهت، علم، فضل و بخشش از بزرگان اهل بيت: است. او به سبب فضل و علم و شرف، شايسته خلافت بود. براي بيان مناقب و فضايل او، به نگارش چندين كتاب نياز است.[57]

جزري (متوفاي 923 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

اباعبدالله جعفر بن محمد صادق(عليه السلام) اهل مدينه و يكي از بزرگاني است كه از پدر، جد و پدر مادرش (قاسم بن محمد) و عروه حديث نقل كرده است و جماعت بي‌شماري نيز از او روايت نقل كرده‌اند.[58]

ابن‌حجر هيثمي (متوفاي 974 ه‍ .ق)

او مي‌گويد: «از جعفر صادق(عليه السلام)، علوم بسياري نقل شده و شهرتش در همه شهرها پراكنده گشته است و پيشوايان بزرگ نيز از او حديث نقل كرده‌اند».[59]

علي القاري (متوفاي 1014 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي‌طالب:، هاشمي، مدني و ملقب به صادق است. مادرش ام‌فروه دختر قاسم بن محمد بن ابي‌بكر است... و همگان بر امامت و بزرگي شأن او اتفاق دارند.[60]

احمد بن يوسف قرماني (متوفاي 1019 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «جعفر بن محمد(عليه السلام) از بين برادرانش، جانشين و وصي پدرش گرديد. او در حديث، سرآمد همگان بود و علومي از او نقل شده كه از ديگران نقل نشده است».[61]

مناوي (متوفاي 1031 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «او كرامات زيادي داشته و مكاشفات وي مشهور است...».[62]

شهاب الدين خفاجي (متوفاي 1069 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد: «... همگان بر امامت، بزرگواري و سروري او اتفاق‌نظر دارند».[63]

ابن عماد حنبلي (متوفاي 1089 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

اباعبدالله جعفر صادق(عليه السلام)، امام و سلاله نبوت و سيد بني‌هاشم در زمان خويش بود. او 68 سال و چند ماه عمر كرد... شاگردش جابر بن حيان كتابي را در هزار صفحه تأليف كرد كه مشتمل بر پانصد رساله از او بود.[64]

شبراوي (متوفاي 1172 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

امام ششم، جعفر صادق(عليه السلام)، داراي مناقب بسيار و فضايلي مشهور است. علماي بسياري از او حديث نقل كرده‌اند... شرافت و فضايل او بر پيشاني روزگاران به‌طور كامل نقش بسته است و نداي عزت و عظمت به واسطه مفاخر و آثار او، معنا يافته است.[65]

سيد عباس مكي (متوفاي 1180ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

امام صادق(عليه السلام) از امامان دوازده‌گانه و از سادات اهل بيت: است. او به سبب راستگويي‌اش به صادق ملقب است و برتري او در علوم، روشن‌تر از آفتاب مي‌باشد و چرا اين‌گونه نباشد؛ درحالي‌كه او فرزند سرور بشر (پيامبر(صلي الله عليه و آله است.[66]

صبان (متوفاي 1206 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

جعفر صادق(عليه السلام)، پيشوايي شريف و بزرگوار و مستجاب‌الدعوه بود. وقتي از خدا چيزي مي‌خواست، هنوز دعايش به پايان نرسيده بود كه خواسته‌اش به اجابت مي‌رسيد.[67]

محمد امين سويدي (متوفاي 1246 ه‍ .ق)

او مي‌گويد: «جعفر صادق(عليه السلام) از ميان برادرانش، جانشين پدر و وصي او بود. از وي علومي نقل‌ شده كه از كسي نقل نشده است... او پيشواي علم حديث و مناقبش بسيار بود».[68]

شيخ مصطفي رشدي بن شيخ اسماعيل دمشقي (متوفاي 1309 ه‍ .ق)

وي مي‌گويد:

امام جعفر صادق(عليه السلام)، يكه‌تاز ميدان علوم و غواص دو درياي ظاهر و باطن بود. بسياري از مردم با اختلاف مذهبشان، از او حديث نقل كرده‌اند. شهرت او در ساير مناطق و شهرها پراكنده شده است و چهار هزار نفر از او حديث نقل كرده‌اند.[69]

شيخ الازهر مصر، محمد ابوزهره

وي مي‌گويد: «دانشمدان اسلامي از مذاهب مختلف در هيچ موضوعي همچون فضل و علم امام صادق(عليه السلام)، اتفاق‌نظر ندارند».[70]

در كتاب «الموسوعة العربية المعاصرة» معاصر عربي كه جمعي از عالمان و محققان عرب آن را جمع‌آوري كرده‌اند، آمده است:

جعفر صادق(عليه السلام) (699 ـ 765 م) ششمين امام شيعيان است. وي در مدينه متولد شد و زماني طولاني را در عراق به سر برد. او هم‌عصر دولت‌هاي اموي و عباسي بود و از اختلاف و درگيري ميان آنها جان سالم به در برد.[71]

او عالم، حكيم، زاهد و متبحر در علوم ديني بود... . جابر بن حيان از شاگردان او بود.[72]

سعد القاضي

وي مي‌گويد:

امام جعفر صادق(عليه السلام) از مردان بزرگي است كه همانند شمع مي‌سوزند تا راه بشر را در صحنه زندگي، روشن و مسير حركت را براي جويندگان كمال تعيين نمايند. او از كساني است كه چكيده افكار و خلاصه علمش را به امت اسلامي هديه نمود؛ همچون زنبور عسل كه از شهد گل‌هاي مختلف مي‌نوشد تا عسل شفابخش را به مردم تقديم كند.

او به ذكر و عبادت پروردگار شوق داشت و گوشه‌نشيني و فروتني را برگزيده بود. وقتي به او نگريسته مي‌شد، به روشني پيدا بود كه از سلاله پيامبران است. او مستجاب‌الدعوه بود، هرگاه از خداوند چيزي را درخواست مي‌كرد، هنوز دعايش به پايان نرسيده بود، اجابت مي‌شد. او امامي است كه از مردم مي‌خواهد تا خدا را به مدد تعقل و تفكر بشناسند و از آن رهگذر، ايمان خود را بر پايه‌اي استوار بنا نهند... . وي در حيات فكري بشر نهضتي نو و پربركت بنا نهاد كه در آن عقل و انديشه و دانش، جايگاه ويژه‌اي دارد... .

پيشواي شيعيان و بزرگ اهل سنت، در حالي از دنيا رفت كه ثروت بسياري از فقه و علم و انديشه را از خود بر جاي نهاد. او تمام معارف بشري و علوم دين و دنيا را گردآوري كرده بود. او آموزگار فقيهان، امام جعفر صادق(عليه السلام) است.[73]

او در ادامه مي‌افزايد:

در رابطه با محفل و مجلس علمي امام صادق(عليه السلام) گفته‌اند كه عمر مردان بزرگ، با سال و ماه سنجيده نمي‌شود. بلكه با نفع و خدمتي كه به بشر رسانده‌اند، سنجيده مي‌شود. اين آموزه‌هاي ابتدايي مكتب امام صادق(عليه السلام)، به مردم
آموزش مي‌دهد كه براي آباد ساختن دنيا بايد كار و تلاش نمايند و از سستي و تنبلي بپرهيزند.[74]

برهان البخاري دمشقي

او كه استادي پژوهشگر است، مي‌نويسد:

مهم‌ترين ويژگي قرن دوم هجري، ظهور مذاهب مختلف فقهي است. در اين قرن، گروهي از فقها ظهور كردند كه در اينجا به برخي از آنها به ترتيبِ تاريخ وفات اشاره مي‌شود:

1. جعفر الصادق (80 ـ 148ه‍ .ق)؛

2. ابوحنيفه (80 ـ150 ه‍ .ق)؛

3. اوزاعي (88 ـ 157 ه‍ .ق)؛

4. ليث بن سعد (94ـ 179 ه‍ .ق)؛

5. مالك (93ـ 179 ه‍ .ق)؛

6. شافعي (150ـ 204 ه‍ .ق)؛

7. احمد بن حنبل (164ـ 241 ه‍ .ق).

هريك از اين فقهاي هفت‌گانه، مذهبي را پايه‌گذاري كردند و اين مذاهب به جز مذهب اوزاعي و ليث بن سعد تا امروز وجود دارند. از بين اين فقيهان، امام صادق(عليه السلام) به لحاظ تقدم زماني و تأثيرگذاري بر آيندگان، موقعيت ويژه‌اي دارد. مهم‌تر از اين، امام صادق(عليه السلام) از اهل بيت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و فقيه برجسته آن خاندان است.

كتاب‌هاي زيادي درباره او نگاشته شده و دشمن، بيش از دوست، به فضايل او گواهي داده است؛ براي نمونه، ابوجعفر منصور كه به آل ابي‌طالب بسيار سخت مي‌گرفت، با امام صادق(عليه السلام) با تكريم و احترام برخورد مي‌كرد و حساب ديگري براي او باز مي‌نمود.[75]

به نظر من مهم‌ترين ويژگي امام، ژرفا و گستره انديشه او بود... . به مسائل ديني حساسيتي ويژه داشت و ايستادگي‌اش در برابر جاعلان حديث و غاليان، معروف است. او همواره مخالف افراط و تفريط بود... . براي شناخت جايگاه جعفر بن محمد(عليه السلام) نزد ساير مذاهب، به‌ويژه اهل سنت، بايد به منابعي مراجعه كرد كه به بيان شخصيت وي پرداخته يا بخشي از احاديث ايشان را نقل كرده است. تعداد اين كتاب‌ها براساس جست‌وجوي ما به 64 عنوان مي‌رسد.

عالمان بسياري نزد جعفر بن محمد(عليه السلام) شاگردي كرده‌اند كه در رأس آنها ابوحنيفه است كه درباره علم و فضل جعفر صادق(عليه السلام) مطالبي شگفت‌آور بيان كرده است.[76]

بي‌ترديد مي‌توان امام صادق(عليه السلام) را مهم‌ترين كانون وحدت و تقريبْ ميان امت اسلامي دانست. ايشان ترسيم‌كننده نقطه محوري تمامي مذاهب و فرقه‌ها بعد از حيات خود بود.

درباره موقعيت والاي فقهي او كافي است بدانيم طبق محاسبات ما احاديث نقل شده از ايشان، 64 درصد ميراث علمي اماميه را تشكيل مي‌دهد... . در دوراني كه ما از گفت‌وگوي بين اديان سخن مي‌گوييم، آيا نمي‌توانيم اصولي را براي گفت‌وگوهاي سازنده و تأثيرگذار در بين مذاهب اسلامي پي‌ريزي نماييم؟! آيا اين موضوع همچنان بايد در محدوده ممنوعه قرار داشته باشد؟[77]

شهادت امام صادق(عليه السلام)

امام‌صادق(عليه السلام) نيز همانند ساير ائمه با سم به شهادت رسيد. ابن شهراشوب از «ابوجعفر قمي» نقل مي‌كند كه منصور ايشان را مسموم كرد و در قبرستان بقيع دفن شد.[78]

«ابوهريره عجلي»، شاعر اهل بيت: هنگام تشييع امام صادق(عليه السلام) به‌سوي بقيع، اين مرثيه را سرود:

درحالي‌كه تشييع‌كنندگان، او را بر دوش خود مي‌برند، مي‌گويم: آيا مي‌دانيد چه كسي را به سوي خاك مي‌بريد؟! او كوه ثبير است كه از بلنداي خود، به درون زمين فرو آمده و منزل گزيده است.

فرداست كه خاك‌ريزان روي مزارش خاك ريزند؛ حال آنكه بهتر است خاك را بر سر خودشان بريزند.

اي صادق و فرزند صادقان! به پدران طاهرت سوگندي راست ياد مي‌كنم كه شما شايسته آن سوگندي هستيد كه خداوند صاحب عرش ياد كرده و فرموده است: خداوند صاحب مشرق‌ها بلندمرتبه است. شما به منزله دوازده ستاره‌اي هستيد كه در علم قديم الهي، به سوي او سبقت گرفته‌ايد.[79]

«سمعاني» گفته است: «همه مسلمانان قبر جعفر بن محمد(عليه السلام) را در بقيع زيارت مي‌كنند».[80]

 
[1]. كشف الغمه، ج2، ص380؛ تاريخ مواليد الائمة و وفياتهم، ص31.

[2]. وصول الاخيار الي اصول الاخبار، ص42؛ الجامع العباسي، ص189.

[3]. مناقب آل ابي‌طالب، ج3، ص399؛ وصول الاخيار، ص42؛ الجامع العباسي، ص189.

[4]. ر.ك: منتخب الانوار، ص72؛ دلائل الامامه، ص246؛ كشف الغمه، ج2، صص 374 و 403؛ اعلام الوري، ج1، ص514؛ تاريخ الائمه، ص31؛ تاريخ مواليد الائمة و وفياتهم، ص31؛ عيون المعجزات، ص84؛ تاج المواليد، ص44؛ وصول الاخيار، ص42؛ الجامع العباسي، ص189؛ الانساب، ج5، ص450؛ مناقب اهل البيت، ص267.

[5]. ر.ك: الكافي، ج1، ص472؛ تهذيب الاحكام، ج6، ص78؛ الارشاد، ج2، ص179؛ تحرير الاحكام، ج2، ص123؛
منتهي المطلب، ج2، ص893؛ بحار الانوار، ج47، صص 1، 3، 5 و 6.

[6]. مقتضب الاثر، ص13؛ بحار الانوار، ج36، ص219.

[7]. رجال ابن داود، ص65.

[8]. امالي صدوق، ص637؛ المناقب، ج4، ص277؛ روضة الواعظين، ج1، ص208؛ تفصيل وسائل الشيعه، ج19، ص396؛ بحار الانوار، ج46، ص173.

[9]. تهذيب الاحكام، ج6، ص292؛ المناقب، ج4، ص249؛ بحار الانوار، ج47، ص29.

[10]. تذكرة الحفاظ، الذهبي، ج1، ص166؛ تاريخ الإسلام، الذهبي، ص89؛ تهذيب الكمال، ج5، ص79 و نيز ر.ك: مناقب ابي‌حنيفه، ج1، ص173؛ جامع اسانيد ابي‌حنيفه، ج1، ص222؛ الكامل لابن عدي، ج2، ص132؛ تاريخ بغداد، ج13، ص347؛ سير اعلام النبلاء، ج6، ص257؛ الوافي بالوفيات، ج11، ص126؛ النجوم الزاهره، ج2، ص9؛ الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حيدر، ج1، ص53؛ موسوعة الامام الصادق(عليه السلام)، السيد محمد كاظم القزويني، ج1، ص344؛ الفائق في رواة و اصحاب الامام الصادق، الشبستري، ج1، ص18.

[11]. سير اعلام النبلاء، ج6، ص257.

[12]. مختصر التحفة الاثني عشريه، آلوسي، ص8؛ الامام جعفر الصادق، عبد الحليم الجندي، ص252؛ نظرات في الكتب الخالدة، حامد حفني داود، ص182؛ المراجعات، ص150؛ الموسوعة الفقهية الميسره، محمد علي الانصاري، ج1، ص33؛ العارف بالله سيّدي الامام جعفر الصادق(عليه السلام)، ص19؛ جاحظ مي‌گويد: «گفته‌اند كه ابوحنيفه از شاگردان جعفر بن محمد بوده است». ر.ك: رسائل الجاحظ، السندوبي، ص106.

[13]. غاية الاختصار، ص102.

[14]. تهذيب التهذيب، ج2، ص89؛ المناقب، ج3، ص373.

[15]. تهذيب التهذيب، ج2، ص89.

[16]. سيد بن طاووس او را از شاگردان امام صادق(عليه السلام) و از دانشمندان نجوم مي‌داند. ابن‌نديم در فهرست رجال شيعه نامش را آورده است. سفينة البحار، ج1، ص140.

[17]. ر.ك: الذريعة الي تصانيف الشيعه، ج2، ص419.

[18]. الامام جعفر الصادق، عبد الحليم الجندي، ص224.

[19]. حلية الاولياء، ج2، ص193؛ تهذيب التهذيب، ج2، ص88؛ تهذيب الكمال، ج5، ص79.

[20]. او اشعاري در دوستي آل رسول دارد. يكي از آنها را ذهبي در سير اعلام النبلاء، ج8، ص401 از ربيع بن سليمان نقل كرده است كه گفت: با شافعي حج گزارديم. پس او به هيچ بلندي نرفت و در هيچ دره‌اي فرو نيامد؛ جز آنكه مي‌گريست و اشعاري را در حب آل محمد(صلي الله عليه و آله) مي‌سرود: اگر دوستي آل محمد(صلي الله عليه و آله)، رافضي‌گري است، پس اي جن و انس بدانيد كه من رافضي‌ام.

[21]. الجرح و التعديل، ج2، ص487؛ تهذيب التهذيب، ج2، ص88.

[22]. الجرح و التعديل، ج2، ص487؛ تذكرة الحفاظ، ج1، ص166؛ تاريخ الإسلام، ص89؛ تهذيب التهذيب، ج2، ص88؛ الوافي بالوفيات، ج11، ص177.

[23]. رسائل الجاحظ، ص106.

[24]. الجرح و التعديل، ج2، ص487.

[25]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص381.

[26]. كتاب الثقات، ج6، ص131.

[27]. تهذيب التهذيب، ج2، ص88.

[28]. تدريب الراوي، ص36.

[29]. ينابيع الموده، ج3، ص163.

[30]. همان، ص160.

[31]. الارشاد، ج2، ص179.

[32]. حلية الاولياء، ج1، ص192؛ المناقب، ج3، ص394؛ بحار الانوار، ج47، ص23.

[33]. المناقب، ج4، ص248.

[34]. المجمع بين رجال الصحيحين، ج1، ص70.

[35]. الملل و النحل، ج1، ص147.

[36]. الانساب، ج3، ص507.

[37]. المناقب، ج4، ص247؛ بحار الانوار، ج47، ص27.

[38]. المنتظم، ج8، ص110.

[39]. مطالب السؤول، ج2، ص110؛ كشف الغمه، ج2، ص367.

[40]. وفيات الاعيان، ج1، ص128.

[41]. سير اعلام النبلاء، ج6، ص245، ج6، ص255 و ج 14، ص106.

[42]. همان، ج13، ص120.

[43]. ميزان الاعتدال، ج1، ص414؛ تذكرة الحفاظ، ج1، ص166.

[44]. مقام و منزلت علمي و ديني امام جعفر صادق كجا و جايگاه ابوجعفر منصور كجا؟! هيچ‌گاه آن امام بزرگوار با احدي از خلفاي عباسي قابل مقايسه نيست.

[45]. سير اعلام النبلاء، ج13، ص120.

[46]. تاريخ اسلام، حوادث سال 141-160 هجري، صص88-93.

[47]. ميزان الاعتدال، ج1، ص414، ش1519.

[48]. تذكرة الحفاظ، ج1، ص166.

[49]. غاية الاختصار في البيوتات العلوية المحفوظة من الغبار، ص100.

[50]. الوافي بالوفيات، ج11، ص127.

[51]. مرآة الجنان، ج1، ص304؛ به نقل از موسوعة الامام الصادق، ج1، ص474.

[52]. عمدة الطالب، ص176.

[53]. الفصول المهمة، ص222.

[54]. مناهج التوسل، ص106. به نقل از الامام الصادق والمذاهب الاربعه، ج1، ص55؛ موسوعة الامام الصادق، ج2، ص19.

[55]. النجوم الزاهره، ج2، ص8.

[56]. صحاح الاخبار في نسب السادة الفاطمية الاخيار، ص44.

[57]. التحفة اللطيفه، ج1، ص241.

[58]. الخلاصة، ص76. به نقل از الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج1، ص61.

[59]. الصواعق المحرفة، ص201.

[60]. شرح الشفا، ج2، ص35. به نقل از الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج1، ص57.

[61]. تاريخ القرماني، ج1، ص334.

[62]. الكوكب الدريه، ج1، ص94. به نقل از موسوعة الامام الصادق(عليه السلام)، ج2، ص57.

[63]. موسوعة الإمام الصادق(عليه السلام)، ج2، ص57.

[64]. شذراة الذهب، ج2، ص216.

[65]. الاتحاف بحبّ الاشراف، البشراوي، ص146.

[66]. نزهة الجليس، ج2، ص35.

[67]. اسعاف الراغبين، به نقل از موسوعة الامام الصادق(عليه السلام)، ج2، ص62.

[68]. سبائك الذهب، السويدي، ص74.

[69]. الروضة النديه، ص12. به نقل از احقاق الحق، ج2، ص218؛ موسوعة الامام الصادق(عليه السلام)، ج2، ص133.

[70]. مؤتمر الامام جعفر الصادق و المذاهب الاسلامية، ص153.

[71]. البته چنين نيست. بلكه آن حضرت از آنها آزار و اذيت فراوان ديد و به امر منصور مسموم شد.

[72]. الموسوعة العربية المعاصره، ج1، ص634. به نقل از موسوعة الامام الصادق(عليه السلام)، ج2، ص134.

[73]. العارف بالله سيّدي الامام جعفر الصادق(عليه السلام)، صص 3 - 5.

[74]. همان، صص 6 و 7.

[75]. ولي با وجود اين، آن حضرت را با سم به شهادت رساند.

[76]. الامام الصادق، برهان البخاري، صص 17، 18 و 20.

[77]. همان، ص29؛ ر.ك: الامام جعفر الصادق رمز الحضارة الاسلاميه، به قلم نگارنده، صص 13-14.

[78]. المناقب، ج4، ص280؛ ر.ك: الفصول المهمه، ص208؛ كشف الغمه، ج2، ص369؛ بحارالانوار، ج47، ص605.

[79]. مقتضب الاثر، ص52؛ بحار الانوار، ج47، ص332؛ الكنّي و الالقاب، ج1، ص181؛ الانوار الجصيه، ص174.

[80]. الانساب، ج5، ص450. 




نظرات کاربران