جهانی شدن شعارهای انقلاب اسلامی و مناسک حج ابراهیمی
درباره شعارهای انقلاب اسلامی، خصوصیات پدیده جهانیشدن و ویژگیهای مناسک حج ابراهیمی تحلیل محتوایی صورت میگیرد تا مشخص شود که اهداف و آمال تجلییافته در شعارهای انقلاب اسلامی ایران، با خصوصیات و اهداف پدیده جهانیشدن چه نسبتی دارد.
مقاله «جهانىشدن شعارهاى انقلاب اسلامى و مناسك حج ابراهيمى»، نوشته جناب آقاى دكتر مهدى حسين زاده فرمى است و موضوع اصلى آن، بررسى نسبت ويژگىهاى مناسك حج، با شعارهاى انقلاب اسلامى و خصوصيات جهانىشدن است. نويسنده براى دستيابى به پاسخ خود، ابتدا درباره جهانىشدن و خصوصيات آن نوشته، سپس به تحليل محتواى شعارهاى انقلاب اسلامى و نسبت آن با شعاير حج پرداخته و در پايان، نسبت بين اين سه را بررسى كرده است. ازنظر نويسنده، اينكه زمينهسازى ظهور و رخنمايى برخى از علائم آن با رخداد انقلاب اسلامى در ايران و شكلگيرى فرايند جهانىشدن در يك زمان واقع شده، مسئلهاى نيست كه بتوان بهراحتى از آن گذر كرد و بايد نسبت اين سه باهم سنجيده شود و از عناصر مشترك بين اين سه، كنگره عظيم حج است.
در ادامه متن كامل مقاله در پي مي آيد:
چكيده
مقاله پيش رو از بخشهاي مختلف تشكيل شده است كه مطالعة اولويتدار و منظم آن، به فهم بيشتر مقاله كمك ميكند و چهبسا اجتنابناپذير مينمايد. در بخش اول به كليات پرداخته ميشود. در بخشهاي بعدي مقاله تلاش شده است كه از زواياي مختلف، شعارهاي انقلاب اسلامي و پديده جهانيشدن و ويژگيهاي مناسك حج بررسي شود. مهمترين بخش نظري اين مقاله، نظريههاي مختلف جهانيشدن است، و با روش كتابخانهاي و تحليل محتوا، اطلاعات مورد نظر جمعآوري و تحليل شدهاند. براي نتيجهگيري، درباره شعارهاي انقلاب اسلامي، خصوصيات پديده جهانيشدن و ويژگيهاي مناسك حج ابراهيمي تحليل محتوايي صورت ميگيرد تا مشخص شود كه اهداف و آمال تجلييافته در شعارهاي انقلاب اسلامي ايران، با خصوصيات و اهداف پديده جهانيشدن چه نسبتي دارد. ديگر اينكه، در اين تحليل محتوا، نسبت ويژگيهاي مناسك حج، با شعارهاي انقلاب اسلامي و خصوصيات جهانيشدن جستوجو ميشود.
واژگان كليدي: انقلاب اسلامي ايران، شعارهاي انقلاب، جهانيشدن، حج، مناسك حج ابراهيمي، تشابه، تفاوت، نظريههاي جهانيشدن، تحليل محتوا.
مقدمه
تاريخ پرفرازونشيب جوامع بشري، اعصار مختلفي را به خود ديده است و هر دورهاي براي خود مفاهيم و ارزشهاي محوري خاص را پيگيري مينمايد. با تأمل در چند دهه اخير، ميتوان دريافت كه اين عصر نيز حاوي مفاهيم و نگرشهاي خاصي است كه توجه به آنها ميتواند راهگشاي بسياري از سؤالات و ابهامات باشد. بيترديد مفهوم مهمي چون «جهانيشدن» را ميتوان شاخص مهم و اساسي براي بشر حال حاضر تلقي كرد كه دامنه تأثيرات آن، از اجتماعيترين مسائل بشري تا فرديترين و خصوصيترين آنها را دربرميگيرد. جهانيشدن، ايده و پديدهاي است كه ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، گريز از آن نداريم. اگر واقعگرايانه بنگريم، ما درون جهانيشدن هستيم، گرچه شايد هنوز اطلاع درست و عميقي درباره آن نداشته باشيم. مناسك حج ابراهيمي، براي مؤمنان به دين اسلام، بسيار شاخص است. اين مناسك، همهساله به دو شكل تمتع و عمره انجام ميشود. وقوع انقلاب اسلامي نيز بهعنوان يك پديده بينظير در دوره معاصر، ويژگيهاي منحصربهفردي دارد كه نكات فراواني را ميتوان در نسبت با ويژگيهاي پديده جهانيشدن و مناسك حج جستوجو كرد. مقاله حاضر، از بخشهاي متفاوتي تشكيل شده است كه مطالعه اولويتدار و منظم آن، به فهم بيشتر آن كمك ميكند و چهبسا اجتنابناپذير مينمايد.
1. كليات
طرح مسئله
هر انقلابي داراي شعارهايي برخاسته از ايدئولوژي انقلاب، ايمان، آمال و احساسات عميق و انقلابي تودههاست؛ تودههايي كه شعارها را با خون خود فرياد ميكنند. اين شعارها بيانگر نگرش ايدئولوژيك انقلاب، انقلابيون و تودههاي انقلابي درباره وضع موجود، اهداف و ويژگيهاي نظام آرماني و نحوه انتقال جامعه از وضع موجود به وضع آرماني است. ازاينروست كه شعارهاي هر انقلاب، از ميراثها و اسناد گرانبهاي آن و از مهمترين منابع مطالعه فرايندهاي انقلابي، ارزشها و آرمانهاي انقلاب، دوستان و دشمنان انقلاب و ارزيابي ميزان موفقيت آن است. بنابراين ضروري است كه اين اسناد و ميراث به دقت جمعآوري و حفظ گردد و به نسلهاي آينده كشور سپرده شود.
شعارهاي انقلاب، ازنظر معرفتي نيز حايز اهميت فراواني است. ازآنجاكه شعارهاي انقلاب، پابهپاي انقلاب پيش ميروند، همه رويدادهاي مهم انقلاب از وضعيت رژيم پيشين گرفته تا چگونگي سرنگوني آن و موقعيتهاي پس از سرنگوني و چگونگي شكلگيري نظام جديد و اهداف و آرمانهاي انقلابيون را دربردارد. بدينسبب شعارهاي انقلابي، براي جامعهشناسان انقلاب و سياسي، از بهترين منابع مطالعه و تجزيه و ابعاد مختلف پديده انقلاب به شمار ميروند. بيترديد شعارهاي انقلاب اسلامي ايران، گنجينه فشرده و پرمعنايي از مفاهيم و آرمانهاي بنيادي انقلاب هستند كه مطالعه و تحليل آنها ميتواند در نقد و بررسي انگيزهها، اهداف، عملكرد و دستاوردهاي اين انقلاب، نقش تعيينكنندهاي داشته باشد. شعارها در فرايند پيروزي انقلاب و مراحل پس از آن در ايران، از چنان نقش مهمي برخوردارند كه «هيچ انقلابي تا كنون بدين اندازه شعارهاي انقلابي نداشته و تا آنجا كه ميدانم در مورد هيچ انقلابي در دنيا، مطالعه درباره شعارهاي آن بهصورت دقيق صورت نگرفته است». انقلاب اجتماعي ايران در سال 1357 هجري شمسي مطابق 1978 ميلادي اتفاق افتاد كه به اعتقاد صاحبنظران حوزه انقلاب و جنبشهاي سياسي، از معدود انقلابهاي بزرگ اجتماعي دنياست. اين اتفاق بزرگ، در برهه زماني فوق، تقريباً همزمان و همعصر با تحولات «جهانيشدن» شد. «ديويد هلد» در سال 2000م در كتاب «دنياي جهانيشده» تأكيد ميكند كه «پديده جهانيشدن، يكي از بحثانگيزترين مباحث در بيست سال گذشته است».
بنابراين فرايند پيروزي انقلاب اسلامي ايران و همچنين فرايند ظهور و پيشرفت جهانيشدن، در يك پانل زماني واحدي اتفاق افتاده است. جهانيشدن كه پديدهاي چندبعدي و چندوجهي را به ما مينماياند، نمونه ديگري از مطالعات بينرشتهاي را بنيان نهاد. «بههمفشردگي زماني و مكاني»، «همگانيشدن» و «مشاركت جهاني» از ويژگيهاي مهم پديده جهانيشدن است، كه روند و حركت صعودي دارند. يعني فرايند جهانيشدن با ويژگيهايش يك پديده زنده و جلورونده است و كل جهان را هدف گرفته است. مسئلهاي كه انگيزة نوشتن اين مقاله است، مسئله «شباهت در عين تفاوت» است. شباهت ازنظر قلمرو زماني و تفاوت ازنظر محتوايي و جهتي؛ يعني اينكه با پيشرفت علوم كامپيوتري و اطلاعاتي، ظهور شركتهاي تجاري بينالمللي، ظهور سازمانها و نهادهاي سياسي ـ اجتماعي بينالمللي و... كه صنعت همزمان ارتباطات و اطلاعات را گسترش دادند، نقش و نيروي نهادها و سازمانهاي بينالمللي را بيشتر كردند و تا حدي قدرت دولتهاي ملي را تضعيف نمودند و از همه مهمتر اينكه، نياز متقابل در دنيا يك امر بديهي انگاشته ميشود. انقلابي بزرگ در يك كشور و منطقهاي مهم روي داد كه به نظر ميرسد در اهداف، آمال و شعارهاي خود، به عوامل جهاني فوق بياعتنا بوده است. پس مسئله اين مقاله، مسئله چرايي نيست، بلكه مسئله چگونگي است؛ يعني چگونگي نسبت بين سه وجه انقلاب اسلامي، جهانيشدن و مناسك حج. بهعبارت ديگر آيا با مطالعه شعارهاي انقلاب اسلامي ايران، اهداف انقلاب اسلامي و نخبگان آن، كه بهنوعي در شعارها تجلي يافته است، با خصوصيات پديده جهانيشدن و ويژگيهاي مناسك حج ابراهيمي شباهت دارد يا نه. بهعبارت روشنتر، مسئله در چگونگي فهم مطالعه تطبيقي مناسك حج و انقلاب اسلامي در بستر جهانيشدن است. بنابراين در اين مقاله، سه وجه «جهانيشدن»، «انقلاب اسلامي» و «مناسك حج» مورد توجه است و نسبت بين آنها و چگونگي شباهتها و تفاوتهايشان جستوجو ميشود.
چارچوب نظري
مقاله در سطح «توصيف» و مطالعه «چگونگي»، نياز چنداني به چارچوب نظري ندارد؛ اما براي جهانيشدن و فهم بهتر آن و استفاده بهتر براي مقايسه در نتيجهگيري، بهطور اختصار به مبحث نظري جهانيشدن اشاره ميشود. بهطور كلي نظريههاي جهانيشدن، با نگرشهاي متفاوتي مورد بحث قرار گرفته است. «مارتين لي» با چند معيار متفاوت به تقسيمبندي نظريههاي جهانيشدن پرداخته است:
1. با نگاه آرماننگري به جهانيشدن، بين ديدگاه تندروهاي جهانيگرا و شكگراها تفاوت قايل است؛
2. ازحيث تأثيرات، جهانيشدن را به جهانيشدن مثبت و منفي تقسيم كرده است؛
3. با معيار هژمونيك و سلطهآميزبودن جهانيشدن، ديدگاه نئوليبرالها را در مقابل نئوماركسيستها قرار داده است؛
4. با نگاه فرهنگي به جهانيشدن، ديدگاه همگنسازي را در مقابل ناهمگنسازي قرار داده است.
«رونالد رابرتسون»، جهانيشدن را فراگيرتر، و چرخه دوم را منعكسكننده جهانيشدنهاي متكثري تلقي كرده است كه در حلقههاي همگن جهاني، با توجه به تمايلات حرفهاي، ديني، قومي، زباني و حتي جنسيتي شكل ميگيرد. ديگر اينكه، در مطالعه نظريههاي جهانيشدن، لازم است بين جهانيشدنهاي «شناختي» و جهانيشدنهاي «غيرشناختي»، تمايز قايل شد. جهانيشدنهاي شناختي، بر عمق انديشه انسانها نفوذ ميكند و حوزههاي معرفتي جديد را به وجود ميآورد؛
ولي جهانيشدنهاي غيرشناختي، منعكسكننده تغيير سطحي است كه در مسير زندگي فرد به وجود ميآيد. به نظر ميرسد كه بسياري از تغييرات دوره معاصر،
ناظر بر جهانيشدن غيرشناختي است، كه سطحي است و صرفاً جنبه نمايشي و
ظاهري فرهنگ را تغيير ميدهد؛ مثل لباسپوشيدن، آرايشكردن و انتخاب سرگرميهاي زندگي روزمره.
فرضيه مقاله
با پذيرش مطالعه تطبيقي، ويژگيهاي مناسك حج ابراهيمي و انقلاب اسلامي، در بستر فرايند جهانيشدن، فرضيه مقاله بهصورت زير تدوين ميشود: «به نظر ميرسد ويژگيهاي مناسك حج ابراهيمي و اهداف و آمال تجلي يافته در شعارهاي انقلاب اسلامي، در بستر خصوصيات پديده جهانيشدن، متفاوت باشند».
روش مطالعه
در مطالعه و بررسي «چگونگي» رابطه جهانيشدن، شعارهاي انقلاب اسلامي و مناسك حج، نميتوان به «تبيين» انديشيد. بلكه در سطح «توصيف» خواهيم ماند؛ توصيف تفاوت يا شباهت ويژگيها، آمال و اهداف. دليل اصلي توصيف چگونگي رابطه و نسبت سه موضوع فوق، همزماني و همعصري وقوع دو پديده جهانيشدن و انقلاب اسلامي ازيكطرف و شباهت محتوايي جهانيشدن و مناسك حج ازطرفديگر است كه تأمل صاحبنظران را برميانگيزاند. دو روش در اين مقاله، حضوري پررنگ دارند: 1. روش مطالعه كتابخانهاي ـ اسنادي؛ اين روش كه به بررسي و مطالعه مطالعات موضوع مقاله در بين كتب، مقالهها، سايتها، مجلهها، روزنامهها و اسناد ميپردازد؛ 2. روش تحليل محتوا كه براي تجزيهوتحليل اين سه بخش مقاله، از اين روش استفاده شده است و براي چنين تحقيقاتي، مناسبترين روش است. براي مثال، در اين مطالعه، سند و متني كه بايد با روش تحليل محتوا بررسي شود، نمونههايي از مجموعه شعارهاي جمعآوري شده است. البته منظور از هريك از شعارها، مفاهيم، مضامين و معاني شعارهاست كه بهعنوان واحد ثبت در نظر گرفته ميشود. درباره نمونههاي منتخب در تحليل محتوا براي استفاده در مقاله، بايد گفته شود كه از مجموع 4153 شعار جمعآوري شده، تعداد 49 شعار انتخاب شدند كه مورد تحليل محتوا قرار ميگيرند.
ازطرفديگر، تعاريف، مفاهيم، تفاسير و معاني وي، كه از جهانيشدن و مناسك حج در بين صاحبنظران اجماع پيدا كرده است مورد تجزيهوتحليل قرار ميگيرد و با روش تحليل محتوا، مفاهيم، مضامين و معاني مشترك آنها، استخراج ميشود و با مفاهيم، مضامين و معاني شعارهاي انقلاب اسلامي، مقايسه ميشود تا بتوان شباهتها يا تفاوتها را كه هدف مقاله است، دريافت.
2. شعارهاي انقلاب اسلامي ايران
از مهمترين عناصر فرايند هر انقلابي، ايدئولوژي آن است كه رهبران انقلاب، آن را بهعنوان عامل اساسي تبيينكننده نابسامانيهاي وضع موجود و علت مشروعيت نداشتن نظام حاكم و حكام آن و همچنين مشخص كننده ماهيت و ويژگيهاي نظام آرماني جايگزين نظام فعلي، مورد استفاده قرار ميدهند. علاوه بر اين، به كمك ايدئولوژي انقلاب است كه استراتژي انقلاب و بسيج انقلابي و چگونگي انتقال از وضع موجود به وضع آرماني، مشخص ميشود. بنابراين مطالعه دقيق ايدئولوژي هر انقلابي براي شناخت آن ضرورت دارد. ازآنجاكه ايدئولوژي انقلاب، نقش بسيار مهمي در پيشبرد انقلاب ايفا ميكند، مطالعه آن نيز از اهميت بسياري برخوردار است. يكي از طرق مطالعه ايدئولوژي هر انقلابي، مراجعه به گفتهها و نوشتههاي رهبران آن است. طريق ديگر، مراجعه به شعارهاي انقلابي است. شعارهاي هر انقلاب، چكيدهاي از ايدئولوژي آن انقلاب است كه در قالب عبارتها و جملههاي كوتاه، مهيّج، شورآفرين، موزون، وحدتبخش، جهتدهنده و حركتآفرين در بين انقلابيون و تودههاي انقلابي مطرح ميشوند و عامل اساسي بسيج انقلابي ميگردند. علاوه بر آن، شعارهاي هر انقلاب ميتواند زواياي مهم ديگري از فرايند انقلاب مانند شناخت انواع گروههاي درگير در انقلاب و دوستان و دشمنان واقعي و ايدئولوژيكي انقلاب را روشن سازد. بنابراين، با توجه به ويژگيهاي شعارهاي انقلابي ميتوان «شعار انقلابي» را اينگونه تعريف كرد: «شعار انقلابي عبارتي نسبتاً موزون، ساده و عامّهفهم است كه معمولاً دستهجمعي ادا ميشود و با تكيه بر عواطف و احساسات تودهاي، ارزيابي مثبت و منفياي از وضع موجود يا وضع ايدهآل يا شخصيتهاي سياسي آنها بهدست ميدهد» و «شعار انقلابي» با قضاوت ارزشي به تودهها جهت ميدهد و آنها را دعوت به عمل سياسي جمعي ميكند تا نظام حاكم را براندازد و نظامي آرماني را جايگزين آن كنند.
بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه شعارهاي انقلاب، بهطور خالص، ايدئولوژي انقلاب را نشان نميدهند؛ زيرا در فرايند هر انقلاب ممكن است ايدئولوژيهاي مختلفي مطرح گردند و برمبناي هريك از آنها نيز شعارهايي ازطرف حاميانشان مطرح شود. انقلاب اسلامي ايران نيز از اين قاعده مستثنا نيست. اما هرچه يك ايدئولوژي انقلابي در مقايسه با ايدئولوژيهاي ديگر، غالبتر، نيرومندتر و فراگيرتر باشد، شعارهاي بيشتري برمبناي آن مطرح خواهد شد. در نتيجه، بدنه اصلي شعارهاي انقلاب ايران مبتنيبر ايدئولوژي اسلامي انقلاب بوده است و منعكسكننده آن خواهد بود. بنابراين ازآنجاكه در انقلاب ايران، ايدئولوژي انقلاب، اسلامي بوده و ساير ايدئولوژيهاي مطرحشده در حاشيه قرار داشتهاند، غالب شعارهاي مطرحشده در انقلاب، منعكسكننده ايدئولوژي اسلامي بودهاند.
خاستگاه سهگانه شعارهاي انقلاب
به نظر ميرسد، شعارهايي كه طرفداران انقلاب ايران تدوين و مطرح كردهاند، سه خاستگاه عمده داشته باشد:
1. رهبران انقلاب؛
2. گروههاي سازمانيافته درگير (مسامحتاً احزاب)؛
3. تودههاي انقلابي شركتكننده در انقلاب.
پرواضح است كه سهم هريك از خاستگاههاي سهگانه، در تدوين و ارائه شعارها، يكسان نيست و بهنوعي هريك از خاستگاهها وظيفه خاصي از مراحل شعارسازي و شعاردهي را به عهده داشته است. براي مثال، رهبران و گروههاي سازمانيافته انقلابي بيشتر در مرحله شعارسازي و تودههاي انقلابي كه بيشتر از طريق تظاهرات خياباني نمود عيني پيدا ميكردند، در مرحله شعاردهي و شعارگويي انجاموظيفه ميكردند.
قلمرو زماني جمعآوري شعارها و تعداد آنها
براي جمعآوري شعارها همه منابع مربوط به انقلاب اسلامي ايران كه بهصورت چاپي يا دستنوشت وجود داشت، مورد بررسي قرار گرفت و شعارهاي موجود در آنها بررسي و استخراج شد. بدينترتيب، بيش از 8200 عبارت كه تحت عنوان «شعار» در منابع مختلف ضبط شده و مربوط به دوره زماني ديماه 1356 تا مهر 1360 بود، گردآوري شد. ازآنجاكه بسياري از اين عبارتها نميتوانستند شعار انقلابي محسوب شوند، ضرورت داشت شعارهاي واقعي از غيرشعارها جدا گردد. براي اين كار تعريفي از شعار انقلابي، با ديد جامعهشناختي ارائه شد و بر آن مبنا شعارهاي واقعي انقلاب از شعارهاي غيرواقعي جدا گشت. حاصل نهايي اين مرحله از كار 4153 شعار بود.
از بين شعارهاي استخراجشده براساس موضوع مقاله كه نسبت شعارها با پديده جهانيشدن و مناسك حج است، تعداد 49 شعار كه نسبتها را روشن ميكردند، انتخاب شده است. يادآوري ميشود كه سعي شده است از شعارهاي تكراري استفاده نشود و شعارهايي را كه بتوان از آنها مفاهيم، مضامين و معاني را براي تأييد فرضيه مقاله، به كمك روش تحليل محتوا استخراج كرد، انتخاب شود.
شعارهاي منتخب الفباييشده انقلاب اسلامي با توجه به موضوع مقاله
1. آزادي، استقلال، جمهوري اسلامي.
2. آزادي، استقلال، حكومت اسلامي.
3. آزادي، استقلال، حكومت قانون.
4. آزادي، نه شرقي، نه غربي، جهاني است.
5. آمريكا، آمريكا، تو پيرو يزيدي، ما پيرو حسينيم.
6. آمريكا، استقلال و آزادي، جمهوري اسلامي خصم تو باشد، خشم تو باشد.
7. آمريكا، اسرائيل، انگليس، همدست شاه جلاد.
8. آمريكا اسير است، چين و روس ذليل است.
9. آمريكا، سازش با تو محال است.
10. آمريكا، شوروي، چين، انگليس، عليه ملتهاي محروم.
11. آمريكايي بيرون شو، وگرنه ميكشيمت.
12. اجناس آمريكايي، تحريم بايد گردد.
13. استعمار، استبداد، استثمار نابود است.
14. استعمار چپ و راست، كوبندهاش روحالله است.
15. استقلال، آزادي، جاي شهدا خالي.
16. استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي، رهبرش خميني.
17. استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي.
18. استقلال، آزادي، نه شاه مادرزادي.
19. استقلال، آزادي، هدف جمهوري اسلامي.
20. استقلال، استقلال، اين است نداي قرآن.
21. اسلام پيروز است، چپ و راست نابود است.
22. امپرياليست خونخوار، با كارتر تبهكار، از صحنه جهاني نابود بايد گردد.
23. امپرياليسم خونخوار نابود بايد گردد.
24. امپرياليسم، كاپيتاليسم، صهيونيسم، مثلث استعمار.
25. اي كارتر، اي كارتر، درنده همچون گرگي به گفته خميني، شيطان بزرگي.
26. بريدن از شرق و غرب، تداوم انقلاب ماندن فرهنگشان، نابودي انقلاب.
27. بعد از شاه، نوبت آمريكا و شوروي است.
28. توطئه چپ و راست، نابود بايد گردد.
29. جمهوري اسلامي، پيروز است، دنبالهرو شرق و غرب نابود است.
30. چپ و راست، دشمن كشور ماست.
31. درود بر خلق فلسطين، فيليپين، ارتيره و ايران، دشمن سرمايهدار.
32. ريگان، ريگان، مرگت باد.
33. سازش با آمريكا، ضربه به انقلاب است.
34. سازش با آمريكا، هرگز امكان ندارد، اما امّت ما، سر سازش ندارد.
35. سازشكار را بايد كشت، چه با تفنگ چه با مشت.
36. سازشكار، سازشكار، دشمن انقلابي.
37. سازشكاري با آمريكا حرام است، اين منطق روح خدا امام است.
38. سفارت آمريكا، اين لانه جاسوسي، تعطيل بايد گردد.
39. سگ آمريكايي (شاه) به لانه برگشت.
40. لاشرقيّه، لاغربيّه، ثوره، ثوره، اسلاميّه.
41. مرگ بر آمريكا و شوروي.
42. مرگ بر آمريكاي امپرياليست.
43. مرگ بر فرانسه، مرگ بر ميتران (رئيسجمهور وقت فرانسه).
44. نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي.
45. نه شرقي، نه غربي، جمهوري دموكراتيك اسلامي.
46. نه آمريكا، نه روسيه، ايران متكي به خود.
47. نه آمريكا، نه شوروي، حكومت عدل علي.
48. نه آمريكا، نه شوروي، فقط ايران اسلامي.
49. نه شرقي، نه غربي، حكومت اسلامي.
بنابراين بهطور كلي شعارهاي منتخب را ميتوان در دو محور جداگانه ديد:
1. شعارهاي مربوط به نظامها و شخصيتهاي بينالمللي؛
2. شعارهاي مربوط به نظام آرماني آينده.
3. جهاني شدن
واژه جهانيشدن، غالباً مترادف با يك يا چند پديده از پديدههاي زير به كار ميرود:
1. دنباله روشهاي ليبرالي كلاسيك (بازار آزاد) در اقتصاد جهاني (جهانيشدن اقتصاد)؛
2. گسترش تكنولوژيهاي خبررساني جديد (انقلاب اينترنتي)؛
3. يك جامعه واحد متحدالشكل كه در حال تحقق است (يكپارچگي جهاني)؛
4. حاكميت رو به رشد قالبهاي غربي (حتي آمريكايي) زندگي سياسي، اقتصادي و فرهنگي در ساير نقاط جهان (غربيشدن يا آمريكاييشدن).
پس جهانيشدن، به بيان ساده، بهمعناي گسترش مقياس، رشد اندازه، سرعتيافتن و تعميق تأثير فراقارهاي جريانات و الگوهاي تعامل اجتماعي است. جهانيشدن، حاكياز جابهجايي يا دگرگوني در مقياس سازماندهي انساني است كه جوامع دوردست را به يكديگر متصل ميكند و دسترسي به روابط قدرت را در مناطق و قارههاي دنيا گسترش ميدهد. جهانيشدن بهعنوان يكي از بحثانگيزترين پديدهها در چند دهه گذشته كه داراي منابع و مراجعي چون روزنامه، راديو، تلويزيون، اينترنت، شبكههاي ماهوارهاي و مخابرات است، به نظر «ديويد هلد»، زماني در علوم اجتماعي از تأييد برخوردار ميشود كه ازنظر مفهومي، نظري و تجربي قابل دفاع باشد.
بهطور كلي ميتوان گفت كه چند دسته نگرش در باب جهانيشدن وجود دارند. بديهي است كه اين نگرشها، با درجات كم يا زياد در فاصله، تفاوت و تشابه نسبت به يكديگر قرار دارند؛ يك دسته از اين نظريات، قايل به اين تعبير هستند كه جهانيشدن، بهعنوان يك فرايند اجتماعي، تداوم جريان مدرنيته است. «آنتوني گيدنز» نماينده اصلي اينگونه تفكر است و عموماً كساني كه قايل به چنين مفروضي هستند، به وي ارجاع ميدهند.
ازسويديگر، برخي محققان و نظريهپردازان، مقوله جهانيشدن را از انواع مقولاتي ميدانند كه در حوزه «پستمدرن» قرار ميگيرد. «زيگموند بامن» نماينده اين جريان است. اما «آلبرو»، جامعهشناس نامي، اصرار دارد كه عصر جهاني (The Global Age)، نه تداوم مدرنيته است و نه بيانگر آنچه پستمدرنها بر آن تأكيد دارند.
«واترز» در كتاب معروف خود «Globalization»، جهانيشدن را گونهاي از تبادلات ميشناسد كه پس از دو نوع تبادل ديگر، يعني تبادل اقتصادي و تبادل سياسي شكل گرفته است.
در تعبيري كاملاً فرهنگي، جهانيشدن بهعنوان فرايند يكدستشدن فرهنگي و تبادلات مستمر فرهنگي ديده ميشود كه حاصل فشردهشدن دنيا و نفوذ متقابل فرهنگ و اقتصاد است. «رونالد رابرتسون» كه واضع اين نظريه است، حوزه جهاني را حاصل پيوند چهار عنصر «فرد، جامعه ملي، نظام بينالمللي جوامع و بشريت» در كل ميبيند.
چيستي جهانيشدن؛ ويژگيها و تعاريف
ويژگيهاي جهانيشدن:
1. ما در جهاني زندگي ميكنيم كه از زمان انقلاب صنعتي، افزايش بيسابقهاي را در توليد كالاهاي مصرفي، اوليه صنعتي و خدماتي نشان ميدهد؛
2. ما شاهد يك انقلاب اطلاعاتي ـ انفورماتيك هستيم؛
3. فاصله بين كشورهاي غني و فقير كمتر نميشود؛
4. تغييرات جمعيتي مهمي در جهان در حال تكوين است؛
5. جهان بهطور فزاينده، توان فيزيكي سيركردن (تحرّك مكاني) خود را به دست ميآورد.
حال به تعريف جهانيشدن ميپردازيم: «جهاني شدن عبارت است از فرايند گسترش صنعت همزمان ارتباطات، شيشهايشدن مرزهاي جغرافيايي و تودرتوشدن فرهنگها يا فرايند فشردگي فزاينده زمان، فضا و مكان كه بهواسطه آن، جهانيان بهصورت آگاهانه و ناآگاهانه در جامعه جهاني واحد ادغام ميشوند».
اگرچه بعضي از محققان خواستهاند جهانيشدن را در معناي سلبي زير به كار برند، نظر اغلب جامعهشناسان و محققان مطالعات سياسي و اقتصادي اين است كه فرايند جهانيشدن چنين جهتگيريهايي را در حال حاضر ندارند:
1. جهانيشدن، روندي نيست كه منجر به «يكيشدن جهان» يا «همسانسازي مطلق» در قلمروهاي فرهنگي و سياسي و اقتصادي شود. اين بهدليل آن است كه حتي اگر فرض شود كه جهانيشدن فرآيندي را به وجود بياورد كه «متن واحدي» را بهصورت استاندارد به همه جهان ارسال كند، بهدليل وجود «زمينههاي متفاوتِ» تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي در مناطق جهان، نتيجه جهانيشدن در اين زمينههاي متفاوت، يكسان نخواهد بود؛
2. جهانيشدن، همچنين بهمعناي به وجودآمدن روند «تكفرهنگيگرايي» جهاني، بهصورتيكه مردم در سرتاسر دنيا از يك نظام اخلاقي، اعمال مذهبي، جشنها و سنتهاي اجتماعي و فرهنگي واحد يا فرهنگ عاميانه يا مثلاً افكار عمومي واحد برخودار شوند نيز نيست؛
3. در حوزه سياست نيز جهانيشدن به اين معنا نيست كه «دولت ـ ملتها» جاي خود را به «دولت جهانگير» ميدهند؛ يا بهعبارتي، دنيا را قدرت واحدي اداره ميكند؛
4. در حوزه اقتصاد هم، جهانيشدن بهمعناي تكقطبيشدن اقتصادي و نظام واحد اقتصادي كه دنيا را اداره بكند، نيست؛ زيرا امروزه در كنار فرايند جهانيشدن، فرايند «منطقهايشدن» بهصورت جدي در حال شكلگيري است. به وجودآمدن اتحاديه اروپا، بلوك اقتصادي ژاپن، اتحاديههاي منطقه كشورهاي عربي و... انحصار جهاني اقتصاد را از بين برده است؛
5. جهانيشدن يك فرايند واحد نيست كه شامل همه جنبههاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي جهاني شود، بلكه «جهانيشدنهاي بيشماري» در جهان در حال وقوع است. درواقع، صنعت ارتباطات، اين امكان را براي همه مقولههاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي به وجود آورده است كه جهانگير شوند؛
6. در نهايت، جهانيشدن مترادف با «بينالملليشدن» نيست. بينالملليشدن، بيشتر ناظر به مفهومي است كه از روابط رسمي بين دولتها، با نوع خاصي از روابط رسمي چندجانبه بين مؤسسات فراملي، انتزاع ميشود. درصورتيكه جهانيشدن به روندهاي فراگير، هم در فضاي خصوصي و هم در فضاي عمومي ، اشاره دارد.
مروري بر نظريههاي جهانيشدن
در زير به نظريههاي جهانيشدن، ازنظر برخي صاحبنظران اوليه و اصلي آن، توجه ميشود:
1. رونالد رابرتسون: نظريه جهانيشدن؛ رونالد رابرتسون، جهانيشدن را فرايند پيچيدهاي ميداند كه منطق، جهت و نيروي محرك خاص خود را دارد و ازسويي ديگر، بهمعناي جهانيشدن نهادهاي مختلف مانند «جهاني شدن آموزش و پرورش» كه وجه مشترك اين دو، مفهوم «بركندهشدن» يا انفصال ساختارها و فعاليتها از زمينه محلي و جهانيشدن آنهاست. لذا جهانيشدن را ميتوان بهمعناي «درهمفشردهشدن جهاني» و تبديل آن به مكان واحد دانست. به نظر ايشان، جهانيشدن معاصر بهدليل سرعت، وسعت و قالبهاي تازه آن كه دربرگيرنده چهار مؤلفه عمده است، از قالبهاي قبلي متمايز ميشود. اين مؤلفهها عبارتاند از: مرز، جامعه (ملي)، نظام جوامع (بينالملل) و نوع بشر كه از رهگذر رابطه بين اين چهار مؤلفه ميتوان فرايند جهانيشدن را شناسايي كرد.
2. آنتوني گيدنز: جهانيشدن اقتصاد؛ آنتوني گيدنز از ديگر متفكراني است كه درباره جهانيشدن و پيامدهاي آن به طرح مباني نظري پرداخته است. گيدنز با تأكيد بر اينكه انقلاب در ارتباطات و گسترش فناوريهاي انتقال اطلاعات، پيوندي تنگاتنگ با جهانيشدن دارد، جهانيشدن را بهمثابه تبديل و دگرگوني مفهوم زمان و فضا در زندگي انسانها مورد توجه قرار ميدهد. او تأثيرات جهانيشدن را در بعد اقتصاد قابل ملاحظه ميداند و معتقد است: هرچند بيشتر مبادلات تجاري، منطقهاي باقي ماندهاند؛ يك «اقتصاد كاملاً جهاني» در زمينه بازارهاي پولي و مالي وجود دارد.
3. مارتين آلبرو: عصر جهاني؛ مارتين آلبرو متفكر انگليسي كه رويكردي متفاوت به پديده جهانيشدن دارد، در كتاب خود، «عصر جهاني» به طرح نظرات خود ميپردازد و از پايانيافتن دوره مدرن و ورود به يك دوره جديد خبر ميدهد. آلبرو معتقد است كه جنگ سرد، فرود انسان بر كره ماه، دهكده جهاني الكترونيكي، پيروزي آمريكا با فروپاشي شوروي و... نشانه پيروزي مدرنيته نبوده، بلكه از ظهور عصر جديدي حكايت ميكند كه هرچند پس از عصر مدرن آمده است، عصر پسامدرن هم نيست. به عقيده او، جهانيشدن سرآغاز دورهاي جديد به نام «عصر جهاني» را مشخص ميكند؛ عصري كه هرگز استمراري از مدرنيته نبوده است و برخلاف نظر كساني همچون رابرتسون و گيدنز كه جهانيشدن را پيامد يك دگرگوني اجتماعي ميدانند، فرايندي قانونمند نيز نميباشد. ازنظر آلبرو، جهانيشدن، اين فرضيهها را كه دولت ملي ميتواند چارچوب معنايي مسلطي براي زندگي شهروندانش فراهم كند يا اينكه «عقلانيت غربي ذاتاً برتر است»، تضعيف ميكند.
4. جان تأملينسون: جهانيشدن و فرهنگ؛ از متفكران ديگري كه پديده جهانيشدن را مورد كنكاش قرار داده و بهويژه در خصوص بعد فرهنگي جهانيشدن، مطالعات جدي و درخور توجهي انجام داده، «جان تأملينسون» است. او معتقد است كه عناصر اصلي جهانيشدن، بر بستري قرار دارند كه ميتوان آن را «سياق فرهنگي» نام نهاد. به گفتة وي، جهانيشدن، شبكهاي بهسرعت گسترشيابنده و هميشه متراكمشونده از پيوندهاي متقابل و وابستگيهاي متقابل است كه وجه مشخصه زندگي اجتماعي مدرن به شمار ميرود.
5. يورگن هابرماس: جهانيشدن و دموكراسي؛ از ديگر متفكراني كه درباره جهانيشدن، ويژگيها و پيامدهاي آن، ديدگاههاي درخور تأملي مطرح كرده، يورگن هابرماس، متفكّر آلماني است. وي جهانيشدن را فرايندي ميداند كه بر افزايش دامنه و شدت مناسبات تجاري، ارتباطي و مبادله در فراسوي مرزهاي ملي دلالت ميكند و نيز بياني از نوع رابطه بشر، تكنولوژي و طبيعت است. هابرماس معتقد است كه مفهوم جهانيشدن، در موارد بسياري، همراه ارتباطات تلفني بينقارهاي، گسترش گردشگري، فرهنگ تودهاي، خطرات فناوري، قاچاق اسلحه و... به كار ميرود؛ اما جهانيشدن اقتصاد، مهمترين بعد جهانيشدن است. تحولات حاصل از فرايند جهانيشدن، همه حصارها، از جمله حصار ملت را ميشكند و قدرت دولت ـ ملت را بهطور مداوم تضعيف ميكند.
جهانيشدن؛ پروسه يا پروژه يا پديده
در موضوعشناسي جهانيشدن، يكي از بحثهايي كه كمتر به آن توجه ميشود، اين است كه جهانيشدن «پروسه يا فرايند» است يا «پروژه». در حالت پروسهبودن آن، يك وجه طبيعي دارد؛ يعني يك روند طبيعي كه حاصل پيشرفت تمدن بشري است، حاصل انباشت يك حالت خوشبيني و يك نوع عدم طرح قبلي قدرتهاي بزرگ در آن وجود دارد. بهصورت مفروض، فاعلي و كارگزاري بهشكل مصنوعي و ساختگي در پس آن طراحي نشده است. اما در شكل پروژهبودن اينكه: امر پروژهگونه و طراحيشده، درواقع امر توطئهگونهاي است كه از جهانيشدن بهصورت پروژه يا طرح نام ميبرند كه فاعل و كارگزاري در پس اين تحولات وجود دارد، نقشهاي در پشت آن است، دشمنان يا رقبا اين چرخ را ميچرخانند و طراحي ميكنند. بنابراين نوعي بدبيني و تفكر و توطئه پشت آن است. بهعبارتديگر همان بحثهاي غربي شدن و آمريكاييشدن جهان است كه بسياري آگاهانه و ناآگاهانه به آن ميپردازند.
شكل سومي هم وجود دارد كه نه پروسه است و نه پروژه، بلكه «پديده» است؛ يعني يك پديده اجتماعي است. در شكل سوم، تركيبي از آن دو هويت قبلي لحاظ ميشود؛ يعني ازيكطرف صددرصد پروسه نيست؛ چون بههرتقدير جهانيشدن در حوزه علوم انساني دارد اتفاق ميافتد و در حوزه علوم انساني، هم اراده انسان و هم عامليت انساني در آن نقش دارد. بهخصوص كشورهاي پيشرو و قدرتمند كه براي كسب منافع بيشتر، مانع از پروسهشدن جهانيشدن ميشوند. ازطرفديگر، پروژهاي ديدن صرف هم پذيرفتني نيست. پس واقعيتها را كه در جهان در حال اتفاقافتادن است، نميتوان ناديده گرفت و ديگر اينكه، انسان، سنگ يا چوب يا كوه نيست كه منفعل و بيواكنش باشد. بنابراين، مادهانگاري است اگر جهانيشدن را صرفاً يكي از دو مقوله پروسه يا پروژه بدانيم. واقعيت اين است كه بههرحال يك بخشهايي از جهانيشدن واقعيت است و طبيعي است و دارد همراه با بلوغ و رشد بشر اتفاق ميافتد؛ منتها در اين موج جهانيشدن، ابرقدرتها و كشورهاي ثروتمند ممكن است، با توجه به دستِ بالايي كه در حوادث دارند، بر اين موج سوار شوند. ولي تكثّر روزافزون قدرتهاي جهاني، امكان موجسواري را كمتر و مشكلتر كرده است؛ هرچند كاملاً از بين نبرده است. بهعبارتديگر، «پديده جهانيشدن» بين پروسهبودن و پروژهبودن، حالت «رفت و برگشتي» دارد.
ضرورت جهانيشدن؛ آيا جهانيشدن اجتنابناپذير است؟
به نظر ميرسد، همه ما فارغ از طبقه، پايگاه يا موقعيت قدرتمان در جامعه، تحت تأثير فرايند جهانيشدن قرار گرفته باشيم. وقتي درباره سرشت و توسعه جهانيشدن بحث ميكنيم، روشن ميشود كه وارد دوران تازهاي از جامعه انساني شدهايم و تغييرات گستردهاي وجود دارد كه در تمام جهان، در قلمرو زندگي روزمره در حال شكلگيري است: «جهانيشدن در حال شدن و ساختهشدن است». اين جمله، فوق جملهاي پرمعناست كه بر جنبه فراينديبودن پديده جهانيشدن تأكيد دارد. اگر بهدقت به واژه جهانيشدن توجه شود، پسوند «ation» را در واژه ميبينيم كه بهمعناي «شدن» است. شدن، به يك جريان تاريخي اشاره دارد؛ جرياني كه در دوره طولاني تدوين ميشود. هر جريان تاريخي، از جمله تجدّد يا نوشدن و عرفيشدن خود را بر واقعيت اجتماعي تحميل ميكند و از آن گريزي نيست. پس پرداختن به فرايند تاريخي جهانيشدن، ضروري است و توجه به آن اجتنابناپذير؛ زيرا متحملشدن پيامدهاي آن اجتنابناپذير است.
4. مناسك حج ابراهيمي و اهميت آن
حج از مهمترين فروعات دين اسلام است. مسلمانان با داشتن شرايطي، مكلفاند در دهه اول ماه ذيالحجه به مسجدالحرام بروند و مجموعهاي از اعمال نيايشي را به جا آورند. حج در دين و دوره حضرت ابراهيم7، تجديد بنا شد و كليت آيينهاي حج تمتع و حج عمره (احرام، لمس حجرالاسود، سعي بين صفا و مروه، وقفه در عرفات و رمي جمره) پيش از اسلام نيز رايج بود. اما تعديلات جدياي در حج اسلامي، نسبت به پيش از اسلام روي داده است. در اهميت بهجاآوردن مناسك حج، علاوه بر آمدن سورهاي مجزا و مستقل درباره حج، آيات و روايات ديگري نيز آمده است. خداوند در سوره بقره ميفرمايد:
درحقيقت، صفا و مروه از شعاير خداست كه يادآور اوست. پس هركه خانه خدا را حج كند يا عمره گزارد، بر او گناهي نيست كه ميان آن دو سعي به جا آورد، و هركه افزون بر فريضه، كار نيكي كند، خدا حقشناس و داناست.
همچنين ميفرمايد:
درحقيقت، نخستين خانهاي كه براي عبادت مردم نهاده شده، همان است كه در مكّه است و مبارك، و براي جهانيان مايه هدايت است. در آن، نشانههاي روشن است؛ از جمله مقام ابراهيم است، و هركه در آن درآيد، درامان است، و براي خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است. البته بر كسي كه بتواند بهسوي آن راه يابد، و هركه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بينياز است.
اميرمؤمنان علي7 در اهميت حج ميفرمايد:
خداوند حج بيتالله الحرام را بر شما واجب كرده است. همان خانهاي كه آن را قبله مردم قرار داده است و مردم همچون تشنهكاماني كه به آبگاه ميروند، بهسوي آن رو ميكنند و همانند كبوتران به آن پناه ميبرند. خداوند آن را مظهر تواضع مردم در برابر عظمتش و تسليم آنان در برابر عزتش قرار داده است.
امام صادق7 نيز درباره اهميت حج ميفرمايد: «تا زماني كه كعبه استوار و پابرجا باشد، دين پابرجا و افراشته است».
ضرورت و كاركرد حج
عبادتها در اديان، جنبه فردي، دروني، ذهني و روحي، تصفيه و تزكيه اخلاقي و آراستگي فردي داشتهاند. اين ويژگيها جزء لاينفك همه عبادات در اديان و از جمله در اسلام است. اما اين تزكيه فرد، اين ارتباط دروني با خداوند و اين تجلي فرد در اسلام، بهصورت انزوا، انفراد و تجرّد از زندگي و دورشدن از ماده و غفلت از دنيا و عدم آگاهي از آنچه در محيط ميگذرد، تجلي نميكند. برعكس، همه وجوه عبادي كه جزء اصول عبادات انساني در اسلام است، بهوسيله يك شفيع به خداوند ميرسد. ارتباط مستقيم فرد با خداوند، در عبادات اسلامي بهصورت دورشدن از واقعيت و طبيعت مادي و سرنوشت جامعه و مردم تجلي نميكند. روح فرد از مسير طبيعت مادي، از مسير جامعه و زندگي عيني مردم و از طريق گذر بر سرنوشت ديگران به خداوند ميرسد. توحيد، يعني يگانگي خدا؛ اما انعكاس اجتماعي اين اعتقاد در جامعه و تاريخ بشري، يعني انسانها يكي هستند، نژادها يكي هستند، طبقات يكي هستند، گروهها يكي هستند؛ زيرا همه يك خدا دارند؛ يعني، حركت از كثرت بهسمت وحدت. بنابراين، داستان حضرت ابراهيم7، داستان مبارزه با تغيير مسير تاريخ بشريت است و نهايتاً اينكه، براي شناختن اهميت و ضرورت حج، بايد حضرت ابراهيم را شناخت و براي شناختن عمل حضرت ابراهيم و انقلاب او در تاريخ بشر، بايد «بتپرستي» و «توحيد» را شناخت.
از جلوههاي مهم حج اين است كه در سراسر حج و داستان و تاريخ حج، فرد گم ميشود و «مردم» و «ما» براي اولين بار ظاهر ميشوند؛ يعني در ميقات حج، «منها» به «ما» تبديل ميشوند. عاليترين و انسانيترين «ما»، مايي است كه براساس يك اعتقاد و جهت انساني تشكيل ميشود؛ يعني عاليترين مرحله روح و تكامل روح ما، در همبستگي منها، براساس يك فكر، ايمان، اعتقاد و ايدئولوژي است. ماهاي ديگر در اين ماي نيرومند حل ميشود؛ زيرا قويترين روح اجتماعي بشر، روح اعتقادي و ايمانياش است. بنابراين در حج ابراهيمي، در اين ميعاد خدا و حضرت ابراهيم، بر گرد اين خانه، گردابي فشرده و در حال حركت است. در اين گرداب فشرده، فرد وجود ندارد؛ من در ما حل شده است.
بهعبارتديگر، انسان وقتي وارد حريم خانه خدا ميشود، ميفهمد كه خود اين طواف است كه او را ميچرخاند و اين ماست كه تحقق پيدا كرده است و وحدت فرد را در جمع مييابد. در اينجا هيچكس و هيچ چهرهاي و نشانهاي را تشخيص نميدهد و همچنين هيچكس او را نميبيند. هم من خودش گم شده، فروريخته و غرق شده است و هم منهاي ديگري كه او را به ياد من ميآورند، ميبيند كه همه منها همه يكشكل و يكرنگ و يكنواخت تبديل به «ما» شدهاند. بنابراين تاريخ بشر عبارت است از: تكامل ماها؛ يعني آن ماي اوليهاي كه براساس پوست، خون، زادن، خويشاوندي، خاك، كار يا وضع اجتماعي تشكيل ميشد، كمكم در طول تكامل بشر، ميرسد به جاييكه ما، براساس اشتراك در اعتقاد و ايمان تشكيل ميشود كه عاليترين تجلي روح دستهجمعي بشري است. در نهايت اينكه، آمارهاي خودكشي، آمارهاي بيماريهاي رواني، تلخي، پوچي، رسيدن به هيچچيز پس از رسيدن به همهچيز، كه اينهمه تمدن و جامعه مدرن را رنج ميدهد، اينها براساس رشد من در ما و ضعيفشدن روح ما در جامعه امروزي تحليل ميشود كه نتيجه آن، همان رشد فرديت در جامعه مدرن است.
در فرايند انجام اعمال و مناسك حج، سه اصل را ميتوان جستوجو كرد: «اصل اول، اصل اتصال است؛ اصل دوم، اصل اجتماع است و اصل سوم نيز اصل حركت منظم يا مهاجرت براي يك آرمان است». اصل اتصال؛ يعني در حج دائماً و هرسال، اتصال مجدد انسانها به سرشت و سرنوشت تاريخي و رسالت عظيم انسانيشان مشاهده ميشود. اصل اجتماع، يعني در مناسك حج، همه مكان خود را ترك كنند و در جايي باهم تصادم فكري داشته باشند؛ من وضعيت اجتماعي خودم را بگويم و او وضعيت اجتماعي خودش را بگويد. تصادم و جمعشدن اين جامعههاي پراكنده، روح اجتماعي زنده و انديشه اجتماعي آگاه پديد ميآورد. تجمع اصولاً عامل تحرك انساني، آگاهي و رشد جهانبيني اعتقادي بشري است.
در دنيا، كنگره خيلي فراوان است. اما كنگره عظيم حج، باهمه تجمعها و كنگرههاي ديگري كه در دنيا بوده است، فرق دارد. در تجمعها و كنگرههاي ديگر، نمايندگان طبقات و ملتها كه انتخاب و دستچين شدهاند، ميآيند و جمع ميشوند. اما در اينجا ملتها و تودهها، بينماينده و مستقيم، خودشان به ميعادگاه ميآيند. هر انساني به نمايندگي خود و جامعهاش اينجا دعوت خدايي شده، حاضر ميشود. اصل حركت و مهاجرت نيز يعني از وقتي مناسك حج شروع ميشود، هيچ توقفي (نظري و عملي) نيست. تمام مناسك حج در حركت و تغيير معنا مييابد؛ از تغيير لباس تا تغيير انجام مناسك در شب و روز.
استخراج و نتيجهگيري
تحليل شعارهاي انقلاب اسلامي، خصوصيات جهانيشدن و ويژگيهاي مناسك حج براي تجزيهوتحليل شعارهاي انقلاب اسلامي ايران و خصوصيات پديده جهانيشدن و ويژگيهاي مناسك حج ابراهيمي، از روش «تحليل محتوا» استفاده شد كه براي چنين تحقيقاتي، مناسبترين روش است. قبل از اينكه به بررسي محورها و مقولهها بپردازيم، لازم است به چند مطلب مهم اشاره شود: اول اينكه اين تحليل، بيشتر به محتواي شعارها و ويژگيها توجه كرده است تا تحليل محتواي آشكار آنها. بهعبارتديگر، محقق نميتواند صرفاً برمبناي يافتن و شمارش كلمات خاصي در شعارها و ويژگيها، آنها را رمزگذاري كند؛ بلكه بايد به مضمونهاي نفهته در هريك از آنها توجه نموده، آن را مبناي داوري خود قرار دهد. روشن است كه اين كار، هر چقدر هم تعاريف نظري و عملياتي دقيقي داشته باشد، پايايي تحقيق را كاهش ميدهد. البته حتيالامكان سعي شده است از مفاهيم آشكار نيز براي تجزيهوتحليل استفاده شود. مشكل ديگر اين تجزيهوتحليل آن است كه شعارهاي انقلاب اسلامي، خصوصيات جهانيشدن و ويژگيهاي مناسك حج، فقط يك مضمون اصلي ندارند. مقولههايي وجود دارند كه ممكن است دو يا سه و حتي مضمونهاي بيشتري داشته باشند و در نتيجه، در بيش از يك دستهبندي قرار ميگيرند. ازآنجاكه از اصول تحليل محتوا آن است كه هيچ مضموني نبايد در بيش از يك مقوله يا زير مقوله قرار گيرد، بايد براي اين مشكل چارهاي انديشيد. البته نگارنده آگاه است كه عبارت يا جملهاي كه احتمالاً در بيش از يك مقوله قرار ميگيرد، واحد ثبت مناسبي براي تحليل محتوا نيست. در زير به تحليل محتواي هريك از سه بخش شعارهاي انقلاب اسلامي، خصوصيات پديده جهانيشدن و ويژگيهاي مناسك حج ميپردازيم:
تحليل محتواي شعارهاي انقلاب اسلامي
با توجه به 49 شعار نمونه و انتخابشده، مفاهيم، مضامين و معاني زير استخراج ميشود كه وجه مشترك و بهنوعي درونمايه شعارها را تشكيل ميدهند:
1. اعلان عدم نياز به هيچ كشوري در دنيا؛
2. طرد كشورهاي غربي (بلوك غرب) و كشورهاي شرقي (بلوك شرق) دنيا؛
3. بهكارگيري اسطورههاي ديني و تاريخي (امام حسين7 و يزيد) براي طرد كشورهاي ثروتمند و بانفوذ دنيا؛
4. دشمني علني با كشورهايي چون آمريكا، انگليس، شوروي سابق، اسرائيل، چين و...؛
5. اعلام سازشناپذيري هميشگي با كشورهاي بزرگ دنيا؛
6. تحريم اجناس و كالاهاي كشورهاي بزرگ دنيا؛
7. اعلان كوبيدن و نابودكردن كشورهاي بلوك شرق و غرب دنيا؛
8. پيروزي اسلام و ايران و شكست و نابودي شرق و غرب دنيا؛
9. تداوم انقلاب ايران در گرو طرد كشورهاي غربي و شرقي است؛
10. نابودي انقلاب اسلامي ايران در گرو رابطهداشتن با كشورهاي غربي و شرقي؛
11. بدبيني زياد به سرمايه و سرمايهدار؛
12. حرام شرعيدانستن هر نوع سازش با كشورهاي غربي و شرقي؛
13. مباحدانستن حمله به سفارتخانههاي كشورهاي مداخلهگر در امور داخلي كشور؛
14. خواستار مرگ و نابودي براي رهبران و رؤساي جمهور كشورهاي بزرگ دنيا؛
15. حيات و تداوم جمهوري اسلامي ايران در گرو عدم ارتباط با شرق و غرب دنيا؛
16. جهانيبودن آزادي.
تحليل محتواي خصوصيات پديده جهانيشدن و تحولات آن در ايران
با تعاريف، مباني نظري و خصوصياتي كه از پديده جهانيشدن در اين مقاله آورده شد، مفاهيم، مضامين و معاني زير را ميتوان استخراج كرد:
1. انقلاب در عرصه اطلاعات و رسانهها؛
2. نقش بيشتر عنصر آگاهي در زندگي مردم؛
3. افزايش بيسابقة مصرفگرايي؛
4. يكينشدن جهان؛
5. چندفرهنگيشدن و عدم تكفرهنگيگرايي؛
6. ظهورنيافتن دولت جهانگير؛
7. تكقطبي نشدن اقتصاد؛
8. پذيرش چندجهانيشدن؛
9. بينالمللي نشدن؛
10. اجتنابناپذيربودن جهانيشدن؛
11. پذيرش توأمان پروسهاي بودن و پروژهاي بودن و عصر جهانيشدن؛
12. شيشهايشدن مرزهاي جغرافيايي؛
13. تودرتوشدن فرهنگها؛
14. گسترش صنعت همزمان ارتباطات و اطلاعات؛
15. فشردگي فزاينده زمان، فضا و مكان.
در ادامه به اثرگذاري و ضرورت پرداختن به پديده جهانيشدن در ايران ميپردازيم. با وقوع پديده جهانيشدن در چند دهة اخير، ايران و ايرانيان هم از اين پديده متأثّر شدهاند. اين تأثير، آگاهانه يا ناآگاهانه، بهاختيار يا بهاجبار، در دو سطح جلوهگر شده است كه در زير به تحولات و اقدامات صورت گرفته در دو سطح ميپردازيم:
الف) در سطح دولت، حاكميت و برنامهريزيهاي دولتي
1. گسترش روزافزون كابلكشيهاي فيبر نوري، براي تسهيل در امر مخابرات و اينترنت؛
2. كنشگري فعال دولت در سازمانهاي بينالمللي و مداخله در امور بينالملل؛
3. تلاش دولت براي افزايش شبكههاي رسانهاي در داخل و خارج از كشور و سهيمشدن در توزيع اخبار و اطلاعات جهاني؛
4. مشاركت در تجارتهاي بينالمللي و حمايت از شركتهاي داخلي فعال در عرصه بينالمللي در قالب حمايت از صادرات.
ب) در سطح مردم و زندگي روزمره (براساس نتايج تحقيقات مختلف)
1. افزايش كاربران و سرعت اينترنت در كشور؛
2. افزايش كاربران و متقاضيان تلفن همراه كه با وجود گرانبودن آن نسبت به كشورهاي ديگر، از علاقه و تمايل مردم به استفاده از آن كاسته نشده است و روند صعودي دارد؛
3. افزايش كاربران شبكههاي ماهوارهاي در كشور؛ اين تحول با وجود محدوديتهاي انتظامي دولت، رو به افزايش است.
4. افزايش مسافرتهاي خارجي براي مقاصد زيارتي، تحصيلي، تجاري و سياحتي؛
5. مشاركت رو به افزايش مجامع علمي ـ تخصصي كشور و سهيمشدن آنها در پيشبرد علم در جهان.
تحليل محتواي ويژگيهاي مناسك حج ابراهيمي
با توجه به رويكرد اعتقادي، تاريخي، معنوي و اجتماعي مناسك حج ابراهيمي، از گذشته تا حال، نكات زير برجسته و استخراج ميگردد:
1. حج بهعنوان يكي از مهمترين فروع دين اسلام؛
2. انجام مناسك حج از گذشتههاي دور، قبل از اسلام؛
3. اهميت بهجاآوردن مناسك حج در آيات قرآن و روايات ائمه معصوم:؛
4. توحيد و انعكاس اجتماعي آن در مناسك حج؛
5. شناخت همزمان توحيد و بتپرستي در مناسك حج؛
6. حل شدن «منها» در «ما»؛
7. تبديلشدن «منها» به «ما»؛
8. حركت از «كثرت» بهسمت «وحدت»؛
9. تاريخ بشر عبارت است از تكامل «ما»ها؛
10. ازبينرفتن تفرقه بين مذاهب اسلامي؛
11. ضعيفشدن روح «ما» در جامعه امروزي؛
12. رشد فرديت در جامعه مدرن؛
13. اتصال مستمر انسانها به سرشت و سرنوشت تاريخي؛
14. تصادم و جمعشدن جوامع پراكنده؛
15. اجتماع يعني «كنگره عظيم حج»؛
16. معنايافتن تمام مناسك حج در حركت، تغيير و مهاجرت.
حرف آخر
با توجه به مطالب گفتهشده ميتوان نتيجه گرفت كه بخشي از فرضية اصلي مقاله، تأييد شده و بخش ديگر آن تأييد نشده است؛ يعني اهداف و آمال تجلييافته در شعارهاي انقلاب اسلامي ايران با خصوصيات و اهداف پديده جهانيشدن متفاوت است. اما ويژگيها و شرايط مناسك حج، با ويژگيها و خصوصيات جهانيشدن، شباهت تقريبي دارد. از بررسي چگونگي رابطه ايده اصلي جهانيشدن كه از ايدئولوژي نظام سرمايهداري منتج شده است با اهداف شعارهاي انقلاب اسلامي، بهرغم همزماني تقريبي تاريخي وقوع انقلاب اسلامي و تحولات جهانيشدن (در دهه هشتاد ميلادي)، در مفاهيم، مضامين و معاني محتوايي اين دو پديده، به تفاوتهاي بارزي دست مييابيم. اما باوجود ناهمزماني تاريخي و دورهاي شروع انجام مناسك حج و فرايند پديده جهانيشدن، شباهتها و تقارنهاي فراواني بين مضامين و محتواي آنها وجود دارد. مهمترين نمونه اين تشابه و تقارن، محوريت اصل «وحدت» و بهحاشيهرفتن اصل «كثرت» است. نتيجه حاصل از مقاله، به ما نشان ميدهد كه در زمان وقوع انقلاب اسلامي، بهدليل سياستها و رفتارهاي جاهطلبانه كشورهاي استعمارگر، ذهنيت تاريخي نخبگان و مردم انقلابي، آكنده از بدگماني و بدبيني به هر نوع كشوري مداخلهگر و استعماري است و اين ذهنيت، پذيراي هيچگونه نگاه خيرخواهانهاي ازطرف آنها نيست. بااينوجود، اين نكته را نيز متذكر ميشويم كه با فاصلهگرفتن از زمان وقوع انقلاب اسلامي، تغييرات بسياري را هم در سطح نخبگان سياسي و هم در سطح مردم عادي، شاهديم كه اين تغييرات، حركت از تفاوت بهسمت تشابه به ايدههاي اصلي جهانيشدن و ويژگيهاي مناسك حج ابراهيمي را نشان ميدهند.
منابع
* قرآن كريم
* نهج البلاغه
1. ابعاد حج در قرآن، ناصر شكريان، تهران، نشر راسخ، 1384.
2. اسرار حج و مناسك آن، محمد علوي مقدم، تهران، نشر باور، 1381.
3. بهسوي خدا ميرويم، محمود طالقاني، تهران، شركت چاپخانه فردوسي، 1332.
4. پيامدهاي مدرنيت، آنتوني گيدنز، ترجمه محسن ثلاثي، تهران، نشر مركز، 1380.
5. تحليل محتوي در علوم اجتماعي و انساني، آل. آر هولستي، ترجمه نادر سالارزاده، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، 1373.
6. تحوّل انقلابي؛ بررسي نظري پديده انقلاب، چالمرز جانسون، ترجمه حميد الماسي، تهران، مؤسسة انتشارات اميركبير، 1363.
7. تعامل جهانيشدن، شهروندي و دين، سعيدرضا عاملي، فصلنامه نامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، شماره 18، 1380.
8. جامعهشناسي شعارهاي انقلاب اسلامي، محمدحسين پناهي، تهران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1383.
9. جهانيشدن با كدام هدف؟، هري مگذاف و ديگران،ترجمه ناصر زرافشان، تهران، انتشارات آگاه، 1380.
10. جهانيشدن و آينده دموكراسي، يورگن هابرماس، ترجمه كمال پولادي، تهران، نشر مركز، 1380.
11. جهانيشدن و فناوريهاي ارتباطي در ايران پس از انقلاب اسلامي، حسين شرف الدين و ديگران، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامي دانشگاه معارف اسلامي، شماره 29، انتشارات دانشگاه معارف اسلامي، 1391.
12. جهانيشدنها؛ مفاهيم و نظريهها، سعيدرضا عاملي، فصلنامه ارغنون، شماره 24، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1383.
13. حجرالاسود، ميرزا محمّد كاظميني، تهران، بنياد فرهنگي ـ پژوهشي ريحانه الرسول، 1380.
14. خسي در ميقات، جلال آل احمد، تهران، نشر معيار علم، 1386.
15. رساله توضيح مناسك حج و عمره به همراه اعمال و مستحبات مكّه مكرّمه و مدينه منوّره، محمود حسيني شاهرودي، قم، نشر بوستان كتاب، 1384.
16. ره توشه حج، علي ورسه اي و ديگران تهران، نشر مشعر، 1381.
17. فرهنگگرايي، جهانيشدن و حقوق بشر، حسين سليمي، تهران، مركز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1379.
18. كعبه حرم الهي، محمد پروانه، تهران، انتشارات راه نور،1385.
19. ميعاد با ابراهيم، علي شريعتي، مجموعه آثار 29، تهران، انتشارات مونا، 1361.
20. وسائل الشيعه، محمدباقر مجلسي، جلد هشتم، قم، انتشارات بوستان كتاب، 1378.
21. Albrow، N. (1996) The Global Age: Cambridg، Polity press.
22. Bauman، Z. (2001) wars of the Globalization Era: European Journal of social theory، 1 (1): 11 ـ 28
23. Giddens، A. (1991) Modernity and self Identit: Cambridg، Polity press.
24. Harvey، D. (1989) The condition of postmodernity: oxford، Black well.
25. Held، D. (2000) A Globalizing word? Culture، Economics، politics: The open university press Routledge.
26. Kofman، E and Gillian Youngs. (2003) Globalization، Theory and practice: London، Press continuum.
27. Robertson، R. (1992) Globalization: London، sage press.
28. Schlte، J. A. (2000) Globalization، a critical introduction: New York، Published by palyrave.
29. Tomlinson، J. (1991) Cultural Imperialism: Baltimore، Johns Hopkins University press.
30. Waters، M. (2001) Globalization: London، Routledge press.