شاعرانههایی برای تبیین اصول دین حساسیت و بیبدیل بودن؛ لازمه شعر قرآنی
شاعر جوان اهل بیت(ع) معتقد است شعر به اندازه زندگی اهمیت دارد، چراکه نگاه شاعرانه میتواند اصول دین ما را تبیین کند و لازمه شعر و اثر دینی و قرآنی حساسیت و بیبدیل بودن آن است.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، سرودن شعر در رثاي اهل بيت پيامبر(ص) از مستحبات و عبادات بسيار بزرگ و ارزشمندي است كه پاداش آن بهشت است و شعري كه محتواي آن مدح و ثناي اهلبيت(ع) باشد مقدس و نماد احسان است. از اين رو، اهل بيت(ع) براي شاعران خويش دعا كرده و از پروردگار جزاي خير خواستهاند.
شعر ولايي ارزش معنوي فراواني دارد؛ زيرا شاعر اهل بيت(ع) با سلاح برنده شعر و كلام رسا و هنر الهي خويش، امامان را به مردم ميشناساند و با دعوت مردم به اطاعت و پيروي از امامان، راهنماي زندگي برتر و حيات طيبه و مدينه فاضله الهي ميشود. از اين رو، امامان معصوم(ع) علاوه بر ستايش زباني و تشكر قولي از شاعران اسلامي و تبيين فضايل و پاداش معنوي و اخروي آنان، همواره با صله و عطاياي خويش آنان را بر وفاداري و پايداري در راه حق تشويق نمودهاند كه همين موضوع، اهميت و ضرورت گسترش شعر اسلامي و لزوم افزايش شاعران متعهد در اين زمينه را مشخص ميكند.
حال خبرگزاري ايكنا در سومين برنامه از سلسله نشستهاي سياه مشق عشقاين بار به سراغ شاعر جوان و پرآوازه كشور «قاسم صرافان» رفته است؛ شاعري كه ويژگي اشعارش استفاده از تلميحات گسترده و زيبا و سرودن اشعار بسيار در خصوص اهل بيت(ع)، تاريخ اسلام و اشعار برگرفته از قرآن است. او از شعراي قديمي به حافظ و مولانا علاقه ويژه دارد و معتقد است اشعار سهراب سپهري حال و هوا و ارتباط حسي فوقالعادهاي در او ايجاد ميكند. در ادامه اين گفت و گو را دنبال خواهيد كرد:
*خودتان را معرفي كنيد و بفرماييد چگونه شد كه به شعر و شاعري روي آورديد؟
قاسم صرافان، متولد دي ماه سال ۱۳۵۵ در شهر آبادان هستم؛ تا ۴ سالگي و همزمان با شروع جنگ آنجا زندگي كردهام، ولي از آن سال به بعد به شهر پدري خود يعني كازرون مهاجرت كرديم؛ تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را در كازرون گذراندم و بعد از آن در رشته مهندسي كامپيوتر دانشگاه اصفهان قبول شدم و به اين شهر آمدم؛ در اصفهان نيز ۱۵ سال يعني تا سال ۹۰ حضور داشتم. كارشناسي ارشد را هم در همان رشته و دانشگاه گذراندم و پس از اتمام تحصيلات، به عنوان عضو هيئت علمي نزديك به ۱۰ سال مشغول تدريس در دانشگاه شدم و در حال حاضر هم ساكن تهران هستم.
افتخار اين را داشتهام كه در حوزه شعر و ادب قلم بزنم، خصوصا اين افتخار نصيبم شد كه بيشتر به عنوان شاعر اهل بيت(ع)، شعر بنويسم؛ هرچند اين عنواني است كه مسئوليت هم پشت آن دارد ولي سعي ميكنم كه زياد از اين عنوان استفاده نكنم، چراكه واقعا شعار اهل بيت(ع) و مواردي كه به آن پيوند خورده است مسئوليت سنگيني را متوجه من خواهد كرد كه اين موضوع كار را براي زندگي، صحبت كردن و قلم زدن سخت ميكند.
سال ۱۳۸۰ در شب ازدواج حضرت علي(ع) و فاطمه(س)، من هم يك غزل نوشتم و همان جرقهاي شد كه من را به اين فضا متصل كرد. رشته تحصيليام هيچ ارتباطي به صورت مستقيم با ادبيات ندارد؛ اما در دانشگاه كه تدريس ميكردم، دوستان دانشجو جلسهاي ادبي را برگزار ميكردند كه مجري آن جلسه هم عبدالله روا، مجري حال صدا و سيما بود؛ او در آن زمانها اجرا را از همان جلسه آغاز كرده بود و سعيد بيابانكي هم در آن دوران هنوز اصفهان بود و به عنوان منتقد در اين جلسه ادبي حضور داشت.
زماني كه در آن جلسه حضور پيدا كردم ابتداي شعر گفتنم بود؛ آنجا شعرها را ميخوانديم و نقد ميكرديم كه در چند جلسه ابتدايي اشعار من به نظر دوستان خوب آمد، تا جايي كه آقاي بيابانكي من را به برنامه ميلاد آفتاب كه بزرگترين برنامه مردمي شعر آن روزگار بود و در خميني شهر با حضور شاعران مطرح كشور و چندين هزار نفر به مدت سه شب برگزار ميشد، دعوت كرد. تمامي بزرگان شعر ايران در آن جلسه حضور داشتند و براي من بسيار جذاب بود كه براي اولين بار به جايي دعوت شده بودم كه همه بزرگان شعر كشور در آنجا هستند. اين فرصت نصيبم شده بود كه آنجا شعر بخوانم؛ در آن زمان هم فضاهاي مجازي جديد وجود نداشت ولي خوشبختانه يكي از حضار در آن زمان شعرخواني من را با گوشي ضبط كرده بود كه هنوز هم آن را دارم؛ البته اين كليپ را از اينترنت به صورت اتفاقي پيدا كردم.
حدود سال ۹۱ بود كه ترجيح دادم تدريس را رها كنم و وارد كارهاي پروژهاي كامپيوتر شوم؛ در شركتي وارد شدم كه بعدها در تهران دفتري راهاندازي كرد و من به واسطه اين انتقال به تهران آمدم، اما آن كار را هم بعد از دو سال رها كردم تا به صورت حرفهاي تر وارد حوزه شعر شوم. قطعا اين روزها تا به شكل حرفهاي و جدي به مقولهاي نپردازيد، خيلي نميتوانيد انتظار موفقيت داشته باشد؛ همه چيز نياز به تمركز دارد. حوزه شعر هم يك رسانه بزرگ است و ميتواند پايه رسانههاي ديگري مثل سرود، ترانه و موسيقي قرار گيرد و با نماهنگ، كليپ و تصوير همراه باشد. در حقيقت شعر بايد فرآوري شود و تبديل به محصولات ديگري در حوزه رسانه شود حس كردم اگر در خودم اين توانمندي را ميبينم بايد برايش وقت بگذارم؛ لذا به صورت حرفهايتر وارد اين عرصه شدم.
در حوزه شعر و شاعري نياز به نقد فرهنگي داريم؛ چراكه متاسفانه هنوز نتوانستهايم سيستم و زيرساختي را طراحي كنيم كه اگر كسي در حوزه ادبي و هنري توانمندي خاصي داشت بتواند استعدادش را به راحتي شكوفا كند؛ دليل آن هم اين است كه استعدادها و نخبگان ما در اين عرصه بعد شركت در رقابتهاي موجود جذب حوزههاي مهندسي، پزشكي، حقوق و مشاغل پر درآمد ميشوند؛ بنابر اين بسيار سخت است كه فردي با ضريب هوشي بالا و با رضايت خانواده و با اين استعداد وارد عرصه هنر و شعر و يا مسيري كه فكر ميكند توانمند است، وارد شود.
*خود شما به چه دليل وارد اين عرصه شديد؟
من براي اينكه به اين عرصه به صورت حرفهاي ورود داشته باشم و به موضوعي كه در آن توانمند هستم برسم از عضو هيئت علمي بودن، كار خوب و حتي تدريسم در دانشگاه كنار كشيدم تا به اين حوزه برسم. نخبهپروري يكي از مواردي است كه ما بايد در كشور به آن بپردازيم، اما متاسفانه نه تنها به آن نميپردازيم بلكه نخبه سوزي ميكنم و نه تنها كمك نميكنيم بلكه در مواردي دلسردي هم ايجاد ميكنيم. شعر بي شك نيازمند حمايت است چراكه در هر اثر شاعر بيشترين وقت، مطالعه و نگاههاي جديد را بايد داشته باشد، اما در نهايت ميبينيم كه نه تنها حمايت نميشود بلكه كمترين بهاي مادي و معنوي به آن داده ميشود و مورد بيمهري و بيلطفي هم قرار ميگيرد.
يك شاعر بايد تركيبي از مطالعات يك عالم حوزوي، عارف، فيلسوف، انسان مدرن جديد امروزي و حتي نماينده ذوق مردم كوچه بازار باشد و همه اينها را در درونش متعادل و تنظيم كند تا بتواند يك اثر متفاوت، تاثيرگذار، عميق و چندلايه را بنويسد، اما بعد ميبينيم نسبت به هزينهاي كه براي محصول شده، آخرين و كمترين پرداختها از شاعر است و همواره بيشترين توقعات نيز از شاعر است.
*از عملكرد مسئولان در حوزه شعر آييني و حمايتهايشان بگوييد:
در شعر آييني كلام و محتوا زير ذره بين است؛ اما وقتي در اين حوزه آثاري توليد ميشود، مشاهده ميكنيم كه تعادلي در اين آثار نيست و مسئولين امر ما حتي در زمان رونمايي برخي از آثار، تقدير شايستهاي از شاعر آثار انجام نميدهند؛ لذا در نهايت با نخبهسوزي در حوزه شعر روبهرو ميشويم. وقتي كه زحمتهايي كه در شعر گذاشته شده را با بازخوردها مقايسه ميكنيم ديگر شور و شوقي براي ادامه كار باقي نميماند. در ادبيات عرب وقتي توسط يك مداح و يا شعرخوان قرار است شعري خوانده شود، ابتدا اسم شاعر را ميبرند و بيشترين تشويق هم، مربوط به زماني است كه اسم شاعر گفته ميشود، اما در مجامع شعري و هياتي خودمان ميبينيم كه برخي مداحان ميگويند كه نميشود اسم شاعر را در وسط جلسه مداحي گفت؛ به نظر من كه به راحتي اين كار امكان پذير است و اگر مداح و يا فرد شعر خوان بخواهد، اين فرهنگ به خوبي ميتواند مرسوم شود.
مداحاني كه حقالناس به گردنشان است
بعضا ميبينيم كه حتي حمايتهاي ساده معنوي را از يك شاعر دريغ ميكنند؛ حتي همه مداحاني كه شعر شاعري را ميخوانند و اسم شاعر را بيان نميكنند حقالناس را رعايت نكردهاند كه بايد به اين نكته دقت كنيم. به نظرم اين كمترين حمايت معنوي و قدرداني است كه ميتوان از شاعر اهل بيت داشت.
* يك شاعر اهل بيتي و اخلاقمدار چه منش و رفتاري بايد داشته باشد؟
شاعران آمدهاند كه به خودشان، دوستانشان و مردم ياد بدهند كه دغدغهمندتر، ظريفتر و زيباتر به مسائل نگاه كنند. همان چيزي كه دين براي آموزشش آمده. رسالتي كه يك شاعر در شعرش دارد همان رسالتي است كه در دين آمده است؛ لذا وظيفه اصلي من اين است كه به مردم يادآوري كنم به راحتي از نكتههاي ظريف و زيباي اطرافشان نگذرند؛ وقتي ياد بگيريم به راحتي مشاهده اين نكتهها را از دست ندهيم، به نوعي شهود در زندگي و تعامل با ديگران و ارتباط با خداوند و عالم هستي دست پيدا ميكنيم. آنچه كه از درون دل يك شاعر به عنوان يك انسان عاقل، زيبا بين، انديشمند و تركيب اين موارد ميجوشد موضوعاتي است كه در روايات ما هم به آنها تاكيد شده است؛ لذا اين موضوع خيلي مهم است. مقام معظم رهبري در جلساتي كه با شاعران دارند بارها گفتهاند كه شعر آنگونه كه بايد، جدي گرفته نشده؛ بايد بگويم كه اين شعر به اندازه زندگي ما اهميت دارد، چراكه نگاه شاعرانه ميتواند اصول دين ما را تبيين كند. من فعلا در حال كسب فيض از اساتيدي هستم كه اخلاق و منششان پر رنگتر از شعرشان است؛ اين نكته بسيار مهمي است كه خيلي از شاعران جوان هم بايد روي آن توجه كنند، چرا كه ما را به اسم اهل بيت(ع) ميشناسند و ما بايد غير از حوزه شعر در زندگي هم موضوع ادب، اخلاق و شأن را مراعات كنيم.
براي سرودن شعر درباره اهل بيت(ع)، شاعر بايد معارف را در ذهن و قلب خود عمق ببخشد كه لازمه آن در كنار مطالعه قرآن، تفسير آيات و روايات و شيوه زندگي اهل بيت(ع)، زندگي كردن در مسير مورد نظر آنهاست. هميشه اينگونه بيان كردهام كه من شاعرم و مشتاق بودهام كه بيشتر براي اهل بيت(ع)، شعر بگويم و قلم بزنم و سعي كردهام اين علاقه را در شعرهايم به شكلي نشان دهم؛ من هم مانند ساير كساني كه در اين حوزه فعاليت دارند در حال يادگرفتن و تلاش هستم.
*مهمترين قانون اخلاق شاعري چيست؟
قانون طلايي اخلاق شاعري اين است كه در هر لحظه كه به موضوعي مينگيرم بايد ابعاد مختلف آن موضوع را هم در نظر بگيريم، در اين عرصه زماني ضربه ميخوريم كه تك بعدي و يا كم بعدي به ماجرا نگاه ميكنيم كه هردوي اين موارد آسيب اخلاق شاعري است. از جنبه شاعر، ما شاعران، جهادگر، سرباز فرهنگي و همانند شهدا كه جانشان را به عنوان مهمترين داري خود فدا كردهاند، ما هم قرار است همين كار را انجام دهيم؛ ما هم در قبال اهل بيت(ع) و موضوعاتي كه نسبت به آنها علاقه داريم مسئوليتي را بر عهده داريم.
*چطور بايد جوانان را به اين حوزه تشويق كرد؟
به نظر شما امام رضا(ع) و ساير ائمه با صلههاي چشمگيري كه به شاعران ميدهند چه هدفي را دنبال كردهاند؟ آيا ميخواهند اين افراد را به مال دنيا، بد عادت كنند و يا در حال ترويج يك فرهنگ هستند؟ ما سود و زيان اين قصه را زماني كه بررسي ميكنيم، به اين سوالات هم بايد پاسخ بدهيم كه آيا واقعا با شاعر شدن فرد به فلاكت و فقر گرفتار ميشود و يا اينكه اين احتمال در ساير حالات هم رخ خواهد داد؛ يا اينكه اگر فقر را با شاعري مساوي بگيريم چقدر احتمال خواهيم داد كه افراد خوش استعداد از نسلهاي بعدي ما به اين حوزه روي خواهند آورد؟
هركسي كه براي سفارش سرود يا ترانه اي با من تماس ميگيريد اولين حرفش بعد از سلام و احوال پرسي اين است كه «ما يك كار متفاوت ميخواهيم»؛ انتظار دارند كه در تمامي ادبيات خلاقيت باشد و حجم خرج خلاقيت را اينجا بايد مشاهده كنيد؛ لذا بايد مجموعهاي از زيرساختها باشد تا به اين برسيم كه چگونه ميتوان چرخه اقتصادي را به اين حوزه تزريق كنيم تا اينكه شأن شاعر هم حفظ شود.
متاسفانه در حوزه فرهنگ دو چيز را با هم اشتباه گرفتهايم و يعني تقوا را از وسواس نميتوانيم تشخيص بدهيم. فرد وسواسي به خيال اينكه هرچيزي را چند بار انجام ميدهد صفت منظم بودن و پاك بودن و امثال آن را با خود تكرار ميكند و اين نگرش در حوزه فرهنگ به جمود و افراطي گري و نوعي تكفيري گري مي انجامد. ولي حقيقت چه چيز را نشان ميدهد؟ اهل بيت(ع)، به ما آموختهاند كه اگر بيش از خط تعادل جلو رفتي به خدا و پيغمبرش دروغ بستهاي و همينجاست كه جايگاه افراط و تفريط هم مشخص ميشود و اينجاست كه تحجر ظهور ميكند. معتقدم كه افسار حوزه فرهنگي ما در اكثر حوزهها از جمله صدا و سيما به دست اهلش نيست و انسانهاي متعادل چند بعدي را غير خودي ميدانيم و انسانهاي افراطي، متظاهر و وسواسي را مطمئنتر؛ به همين دليل رويكرد ما هميشه بها دادن به احتياط افراطي است تا اعتدال.
تاكنون حركت منسجمي در حوزه تشويق جوانان به اين عرصه نديدهام؛ اتاق فكرهايي كه بايد ايدهپردازي كنند و راهكار ارائه بدهند و اينكه چهكسي بايد از شعر من استفاده كند وجود ندارد؛ زماني هم كه ميخواهيم اتاق فكر راهاندازي كنيم به سراغ افرادي ميرويم كه اسمشان جلوتر از فكرشان است، لذا بايد كساني را انتخاب كنند كه غير از انتقاد كردن و ايراد گرفتن از جوانها، دغدغه اين حوزه را هم داشته باشند و اين فضا را درك كرده باشند.
*چطور شد كه شعر قرآني را آغاز كرديد؟
زماني كه در حوزههاي مختلف شعر ميگفتم به اين نتيجه رسيدم كه در حوزه قرآني هم كار ويژهاي انجام نشده، لذا تصميم گرفتم كار ويژه اي را در اين حوزه داشته باشم؛ لذا با توجه بهاين موضوع اشعاري را سرودم كه از مفاهيم قرآني گرفته شده و اقتباسي از ترجمان سورههاي مشخصي از قرآن است. در اين اشعار به عنوان مثال سوره انسان را با مفاهيم قرآن كه بخشي از آن به اهل بيت(ع)، ارتباط پيدا ميكند، آوردهايم. معتقدم اين فعاليت پيوند خوبي را براي جريانسازي نگاهي دوباره و زيباتر، اجتماعي تر و كاربردي تر به مفاهيم قرآني مي دهد؛ پيوند دادن مفاهيم زيبا به موضوعات قرآني براي مردم و نسل جوان و حتي در حوزه كودك و نوجوان ميتواند بسيار اثرگذار باشد؛ البته كار ما در اين حوزه بايد يك كار جديد باشد و دقت كنيم زماني كه در حوزه اهل بيت(ع) و قرآن كار مي كنيم بايد موضوع را سختتر و با حساسيت بيشتر انجام دهيم
*از شاعران جديد و قديم به چه كساني علاقهمنديد؟
از شعراي قديمي به حافظ و مولانا علاقهاي ويژه دارم و از شعراي معاصر با سهراب سپهري و حال و هواي آثارش ارتباط حسي فوقالعادهاي برقرار ميكنم و از شعراي جوانتر تعداد زيادي هستند كه نميتوانم نام همه آنها را بگويم.
* ضرورت هدايت جوانان بر عرصه شعر آييني چقدر احساس ميشود؟
ما براي پيدا كردن و زنده كردن نخبگان اين عرصه و جلوگيري از مرگ استعدادي، فرهنگي و سرمايهاي كشور بايد كسي را داشته باشيم كه بتواند در اين حوزه قانونگذاري كند. گاهي اوقات زماني كه صحبت از حرفهاي شدن ميشود آن را با پولكي شدن مقايسه ميكنند و متاسفانه خيلي از پيشكسوتان ما هم اين حرف را ميزنند؛ حرفهاي شدن با پولكي شدن خيلي تفاوت دارد و قرار نيست كسي از طريق شعر سرمايهدار شود و قرار هم نيست كه تلاش كني و همه موضوعات در حوزه انديشه و عرفان را به دست آوردي ولي هيچ زير ساختي براي تامين زندگي و رفع دغدغههاي زندگي شاعر وجود نداشته باشد.
انتظار دارم كه پيشكسوتان به عنوان پرچمدار اين عرصه از حق و حقوق شاعران دفاع كنند و آنها را معرفي كنند. هدفي كه دنبال آن هستم و معتقدم كه بايد محقق شود اين است كه آدمهايي از جنس فرهنگ كه دغدغه اين جنس فرهنگي را داشته و آن را درك كردهاند، در مناسب مديريتي و قانونگذاري اين موضوع قرار گيرند و قوانين حمايتي را ايجاد كنند تا بتوانيم موجي را در اين عرصه ايجاد كنيم.
وي در پايان جلسه سخنان خود را با شعري از حضرت زينب(س) پايان داد و گفت:
هرچند نام نيك فراوان شنيدهايم نامي به باشكوهي زينب نديدهايم
ارث از دل شجاع تو برده است يا علي نامش گره به نام تو خورده ست يا علي
پيوند عقل روشن و بيداري دل است شاگردي تو كرده كه استاد كامل است
قانون عقل و عشق جهان را به هم زند وقتي عقيلةالعرب از عشق دم زند
زينب به بند بندگي يار مي كند گيراست زلف يار و گرفتار مي كند
از چشم يار قامت دلدار ديدني است نام حسين از لب زينب شنيدني است