گشاده رویی؛ صدقهای با فضیلت
شاد کردن دیگران، هنر دشواری نیست و هزینهای نیز ندارد؛ اما بیگمان، سود سرشاری دارد که هیچ خردمندی هرگز از آن نمیگذرد.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج به نقل از كيهان، در مطلب حاضر نويسنده با تشريح اهميت گشادهرويي از ديدگاه آموزههاي ديني از خوشخويي و خوشگويي و خوشرويي به عنوان نشانههاي حسن خلق ياد كرده و بر ضرورت آراسته شدن به اين صفات اخلاقي تاكيد كرده است.
روي گشاده؛ بهترين صدقه
شاد كردن ديگران، هنر دشواري نيست و هزينهاي نيز ندارد؛ اما بيگمان، سود سرشاري دارد كه هيچ خردمندي هرگز از آن نميگذرد. از نظر قرآن، مومن واقعي همواره در دل مسرور است و نشانههايي از سرور در مواجهه با ديگران بر چهرهاش نشسته است؛ حتي اگر به هر دليلي غم و اندوهي در دل داشته باشد، هرگز آن را آشكار نميسازد و تنها شادي خودش را با ديگران تقسيم ميكند، نه آنكه ديگران را تنها در غم و اندوهش شريك گرداند.
انسانها بيش از آنكه به صدقات مالي كسي نياز داشته باشند، به روي گشاده و خوش او نياز دارند؛ زيرا عواطف انساني بسيار قويتر، روشنتر و حساستر است؛ اين گونه است كه انسانها با همه نياز به لقمه ناني و قرض مالي، گاه عطاي تندخو را بر لقايش ميبخشند و از خير نياز ميگذرند تا عواطف و احساسات خويش را پاس داشته باشند؛ چرا كه انسان عزت نفس خويش را هرگز فداي چيزي نميكند و حاضر است بدترين شرايط و سختترين مشكلات از جمله گرسنگي و تشنگي را تحمل كند، ولي گام بر عزت نفس خود نگذارد و خود را خوار و ذليل در برابر بندگان و ديگران نكند؛ زيرا خواري را تنها در پيشگاه خدا ميپسندد ولاغير.
در فرهنگ و ادبيات اسلامي، صدقات انواع مختلفي دارد كه شامل صدقات مالي، امر به معروف و نهي از منكر، ارشاد و هدايتگري، برداشتن مانع از سر راه مردم، كمك به ديگران و مانند آنها ميشود؛ اما در اين ميان از نظر اسلام، روي خوش و گشاده، مهمترين و زيباترين و اساسيترين صدقهاي است كه كسي به ديگري ميبخشد. از همين رو پيامبر(ص) ميفرمايد: تَبَسُّمُكَ في وَجهِ أخيكَ صَدَقه؛ لبخند زدن تو به روى برادرت صدقه است.(كنز العمّال، هندي، شماره حديث 16305 )
سرور باطني و لبخند ظاهري
از نظر قرآن، مومن واقعي در مقام اطمينان قرار دارد(فجر، آيه 27)؛ زيرا وي با پيروي از نفس ملهمه الهي كه حق و باطل را به وي نشان داده و گرايش به خير و گريز از شر را در جانش قوام بخشيده است(شمس، آيات 7 تا 10) از يقين شهودي در مقامات علماليقين و عيناليقين و حقاليقين برخوردار است؛ پس هميشه با مقدرات الهي كه با تدبيرش همساني نيافته، كنار ميآيد و «راضيه مرضيه» به آن مينگرد و ميپذيرد(فجر، آيات 28)؛ زيرا بر اين باور است كه هر آنچه از خير و شر به عنوان ابتلاء (انبياء، آيه 35) به وي ميرسد، بر اساس مشيت الهي است كه پيش از خلقت در امالكتاب رقم خورده است و نبايد به گرفتههايش اندوهگين و به دادههايش فرحناك شده و هيجانزده رفتاري غيرعقلاني از خود نشان دهد.(حديد، آيات 22 و 23)
بنابراين، انسان مومن همواره مسرور است و حالتي خوش در جانش دارد و شادي نهانش او را به وجد ميآورد.
اين سرور باطني كه برخاسته از مقام رضا و رضوان و اطمينان است، در ظاهر نيز بروز ميكند و چهرهاش شاد و گشاده است و لبخند بر لبش نشسته است. با ديگران با چنين حالتي مواجه ميشود، به طوري كه ديگران از نشست و برخاست و معاشرت با وي لذت ميبرند.
انسان مسرور، به دور از افراط و تفريط عمل ميكند. پس گرفتار مرح و فرح باطل نيست؛ زيرا خداوند فرح باطل و مرح در دنيا را ناخوش داشته و دوست نمي دارد: لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ؛ فرح و شادي افراطي نداشته باش! زيرا خداوند فرحناكان را دوست نمي دارد.(قصص، آيه 76)
خداوند همچنين ميفرمايد: ذَلِكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ و َبِمَا كُنْتُمْ تَمْرَحُونَ؛ اين عقوبت و كيفر به سبب آن است كه در زمين به ناروا شادى و سرمستى ميكرديد و بدان سبب است كه سخت به خود مىنازيديد و به شدت شادماني ميكرديد.(غافر، آيه 75)
واژه «مرح» در لغت به معناى شدّت افراط در شادمانى است. (مجمع البيان، ج 7 - 8، ص 827؛ روحالمعانى، ج 13، جزء 24، ص 132)؛ همچنين فرح به معناي شادي افراطي و بدمستي است كه گاه با پايكوبي و هيجانات شديد رفتاري و گفتاري همراه است. البته قرآن، فرح را در قيامت و آخرت جايز دانسته است؛ زيرا آن را براي اهل بهشت نيكو ميداند؛ اما در دنيا آن را نادرست ميشمارد؛ از همين رو در اين آيه فرح را با قيد آورده است؛ اين در حالي است كه مرح همواره مذموم است. به هر حال، مقيّد شدن «فرح» در آيه به قيد «بغير الحقّ» به اين دليل است كه «فرح» و شادمانى گاهى به حق است و مورد ستايش، و گاهى ديگر باطل است و مورد سرزنش.(مجمع البيان، ج 7 ـ 8 ، ص 828)
انسانهاي مشرك، گمراه و كافر(غافر، آيات 73 تا 75) و حتي مسلمانان غير مومن غافل(همان)، گرفتار هيجانات افراطي و واكنشهاي تند متقابل هستند. اين افراد به سرعت و با كمترين سختى يا رفاه و مصيبت و نعمت، احوال روحى و روانىشان به نااميدى وشادمانى، تغيير ميكند (هود، آيات 9 و 10؛ شوري، آيه 48)؛ زيرا اين افراد از مقام آرامش و اطمينان برخوردار نيستند.
به هر حال، مومن هم در باطن، مسرور و هم در چهره و رفتار گشاده رو است و همواره لبخند و تبسمي بر لب دارد و با گشادهرويي با ديگران برخورد و معاشرت دارد.
رسولالله(ص) ميفرمايند: اَحَبُّ الاَعْمالِ اِلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سُرُورٌ يُدْخِلُهُ مُؤْمِنٌ عَلى مُؤْمِنٍ، يَطْرُدُ عَنْهُ جُوعَهُ اَوْ يَكْشِفُ عَنْهُ كَرْبَهُ؛ بهترين اعمال در پيشگاه الهى سه چيز است: ايجاد خوشحالى در دل مؤمن، رفع گرسنگى و زدودن غم و اندوه از چهره او.( بحارالأنوار، ج 74، ص 312 و نيز ص 289).
در منابع اهل سنت نيز آمده است: پيامبر(ص) فرمود: أَحَبُّ النَّاسِ إِلَى اللهِ أَنْفَعُهُمْ لِلنَّاسِ، وَأَحَبُّ الأَعْمَالِ إِلَى اللَهِ سُرُورٌ تُدْخِلُهُ عَلَى مُسْلِمٍ؛ دوستداشتنيترين مردم نزد خداوند سودمندترينشان است و محبوترين كارها نزد خداوند سروري است كه بر قلب مسلمان وارد ميكني. (كتاب توبيخ و تنبيه، حديث 88)
آن حضرت(ص) همچنين ميفرمايد: مَنْ سَرَّ مُؤْمِنا فَقَدْ سَرَّنى وَ مَنْ سَرَّنِى فَقَدْ سَرَّاللهَ؛ كسى كه مؤمنى را خوشحال كند، مرا خوشحال نموده و كسى كه مرا خوشحال كرده، خدا را خوشحال كرده است. ( بحارالأنوار، ج 74، ص 287.)
بايد با ديگران به گونهاي باشيم كه غم و اندوه را از آنها بزدايم و با چهره گشاده و لبخند اجازه دهيم كه زندگي شيرين و شاد شود. صله رحم و ديدار با خويشان از عوامل سرور و شادي است. همچنين گردش و حضور در طبيعت و بهرهمندي از گياهان و آب دريا و رودها موجب شادي است.(حج، آيه 5؛ نمل، آيه 60 ) پس بايد خود را به طبيعت سپرد و با بهرهگيري از آن شادي را در خود ايجاد كرد؛ چنان كه با خواندن آيات قرآن سرور باطني را در قلب ايجاد كرد و شادي را بر لب نشاند. (توبه، آيه 124؛ نحل، آيه 86؛ رعد، آيه 36)
اصولا اسلام، دين نشاط و شادابى است و از نشانههاى خوش اخلاقى مؤمن آن است كه اهل مزاح و شوخى باشد و با مزاح و مداعبه، ديگران را شاد كند. در روايات اسلامى شاد كردن ديگران و «ادخال سرور در قلب مؤمن» كارى پسنديده و مطلوب به شمار آمده است. در عين حال بايد مراعات كرد تا از حدّ نگذرد و به دروغ و طعنه و استهزاى مؤمن و تحقير و توهين ديگران نينجامد. آرى، شوخى و مزاح خوب است، تا وقتى كه از مرز حق فراتر نرود و به دروغ و هتّاكى نرسد. درباره سنت و سيره پيامبر(ص) امام صادق(ع) ميفرمايد: رسول خدا شوخى و مزاح مىكرد، ولى جز حقّ چيزى نمى گفت.(بحـارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۴۴)
پس شوخ طبعى و مزاح، در حدّ اعتدال و دورى از افراط، پسنديده است. سيره پيامبر(ص) و ائمّه(ع) چنين بوده كه گاهى براى شاد كردن كسى يا زدودن غم و غصّه از او، شوخى مى كردند و سخنان شيرين و شوخى آميز مىگفتند. انسانهاى شوخطبع به خاطر آنكه موجب شادى و نشاط ديگران مىشوند، محبوبيّت پيدا مىكنند و افراد عبوس و اخمو و بدخلق، از نظر خداوند هم مطرودند. امّا بايد حدّ و حريمها حفظ شود و به زيادهروى و افراط كشيده نشود و شوخى و مزاح، سبب رنجش ديگران و تحقير و استهزاى آنان نگردد.
حضرت على(ع) فرمود: پيامبر خدا هرگاه يكى از اصحاب را غمگين مىديد، با شوخى او را خوشحال مىكرد و مىفرمود: خداوند، كسى را كه با برادرانش با ترشروئى و چهره عبوس روبهرو برو شود، دشمن مىدارد. (سُـنَنُ النـَّبى، ص ۶۱)
نشانههاي حسن خلق
دستيابي به حسن خلق و گشادهروئي يك اصل اساسي در اسلام و بويژه در رفتار اجتماعي است به طوري كه گفته ميشود جز خوشخويان كسي به بهشت نميرود. خوشروئى، خوشخوئى و خوشگوئى از نشانههاى «حسن خلق» است. برخورد خوب و با چهره بشّاش و اخلاق نيك، عامل جذب ديگران است. بر عكس، تندخويى و بداخلاقى و بد زبانى، ديگران را مىآزارد و فرارى مىدهد. يكى از مهمترين عوامل موفقيت پيامبر در دعوت اسلامى، اخلاق نيكوى او بود چنان كه قرآن ميفرمايد: به بركتِ رحمت الهى، با آنان نرمخو و پُر مِهر شدى، اگر خشن و تندخو بودى مردم از دور تو پراكنده مىشدند. (آل عمران 159)
اميرمومنان على(ع) با اشاره به برخي از خصوصيات رفتاري پيامبر(ص) نشان ميدهد كه آن حضرت (ص) تا چه اندازه خوشخو بود. ايشان ميفرمايد: كانَ رَسُولُ الله دائِمَ الْبِشْرِ، سَهْلَ الْخُلْقِ، لَيِّـنَ الْجانِبِ، لَيْسَ بِفَـظٍّ وَ لا غَـليظٍ؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله همواره خوشرو، خوشخو و نرم بود، خشن و درشتخوى نبود.(مـكارم الاخـلاق، ص ۱۴)
گفـتار نرم و محكم و استوار از جمله آداب سخن گفتن است كه در آيات قرآن بيان شده است. همچنين انسان ميبايست زبان از گناه زباني نگه دارد كه بسياري از گناهان كبيره به زبان باز ميگردد كه از جمله آنها تهمت و غيبت و قذف و بهتان و دروغ است. در آداب اجتماعي و آداب سخنوري و سخن گفتن آمده است كه شيرينزبان و نرمگفتار باشيد و با سلام و صلوات سخن بگوئيد (فرقان، آيه ۶۳) و همواره نيكو سخن(بقره، آيه ۸۳) و پاكسخن (حج، آيه ۲۴) باشيد؛ اما برخى از مردم، زبان تلخ و گزنده دارند و پيوسته در پى سرزنش و عيبجويى از ديگران و بردن آبروى آنانند. برخى هم بزرگوار و اهل كرامتند و زبان از نكوهش و بدگويى ديگران نگه مىدارند. پيامبر خدا از اينگونه افراد بود و هرگز در پى كشف لغزشها و خطاهاى ديگران نبود تا آنها را به رخ ايشان بكشد و آبروى آنان را ببرد. از سخنان لغو و بيهوده هم پرهيز داشت و جايى زبان به سخن مىگشود كه ثواب داشته باشد و موجب رضاى الهى گردد.
امام عـلى(ع) فرمود: آن حضرت هرگز كسى را مذمّت نمىكرد، و در پىلغزشها و عيوب و اسرار ديگران نبود و سخن نمىگفت مگر آنجا كه اميد ثواب داشت. (سُنَنُ النَّبى، ص ۱۷)