خانواده را با احیای روضههای خانگی ضمانت کنیم
یک ستایشگر اهل بیت(ع) با تاکید بر اینکه مردم در قدیم با احیای روضههای خانگی و برگزاری آن در منازلشان سلامتی و زندگی خود را به برکت نام ائمه(ع) تضمین میکردند، از توصیههای شاطرالعما تا اخلاق مداحی و ستایشگری نکاتی را بیان کرد.
به گزارش خبرگزاري بينالمللي قرآن(ايكنا)، هشتمين برنامه از ويژهبرنامه «در محضر ستايشگران» با حضور پيشكسوت مداحي و پيرغلام اهل بيت(ع) «حاج مهدي رضايي» از سوي خبرگزاري ايكنا برگزار شد. مهدي رضايي، فرزند اول مرشد رجب، مداح بزرگي است كه شهيد نواب صفوي لقب شاطرالعلما را به او داده است. او بعدها پا جاي پاي پدر نهاد و مداح شد. او داراي ۷ برادر و يك خواهر بود كه يكي از برادرانش در سالهاي دفاع مقدس به مقام رفيع شهادت دست يافت؛ در ادامه اين گفتوگو را دنبال خواهيد كرد.
*خودتان را معرفي كنيد؟
محمد مهدي موحد رضايي متولد ۱۳۲۸ و مشهور به مهدي رضايي هستم؛ من فرزند مرشد رجب رضايي كه ايشان هم مشهور به شاطر رجب دولابي و شاطرالعلما لقبي كه شهيد نواب صفوي به پدرم دادند؛ هستم. اصليت ما دولابي است و از قديميهاي آنجا هستيم و پدر بزرگ مادريام از كدخداهاي اين محله بود و نام من را هم به نام پدر بزرگم معروف به كربلايي محمدمهدي نامگذاري كردند؛ خانه ما تا اوايل انقلاب در محله دولاب بود و بعد از آن به منطقه نيروي هوايي و بعد از آنجا هم به علت وضعيت شيميايي من و دوري از آلودگيها به بلوار لتيان در نزديكي سد لتيان ساكن شديم و آنجا زندگي ميكنم.
*چطور شد كه در مسير ذاكري و ستايشگري اهل بيت(ع) قرار گرفتيد؟
پدر من از نوجواني در دولت آباد تهران تعزيه برپا ميكرد؛ آن زمان چون دخترها نميتوانستند نقش حضرت سكينه(س) را بازي كنند، پدر من از بچگي اين نقش را بازي ميكرد تا به سن نوجواني و جواني رسيد و نقشهاي زيادي از حضرت علياكبر و... را متناسب با سنشان بازي ميكردند؛ ايشان چون پدر خود را در كودكي از دست دادند توسط برادر بزرگترشان در نانوايي مشغول به كار ميشوند. ايشان تا آخرين روز عمرشان هم در مكتبالزهرا(س) روضه ميخواندند؛ در آخرين روز عمرشان در همين جلسه بودند كه نيمساعت زودتر مجلس را ترك كردند و به من گفتند كه ديگر نميتوانند بمانند و علتش را هم خستگي بيش از حد اعلام كردند؛ من تا نزديكي در ايشان را همراهي كردم و ايشان با موتور خودشان را به منزل رساندند و خاطرم هست با همين موتور هوندا ۱۲۵ از دولاب تا شهر ري، شمال و مناطق دور دست تهران براي روضهخواني ميرفتند. مراسم مكتبالزهرا(س) آن روز تمام شد و آخرين نفري كه از مراسم خارج شد من بودم؛ به خانه رفتم و سحري خوردم و نماز خواندم كه بعد از آن تازه چشمم گرم شده بود كه تلفن زنگ خورد و برادر كوچكم پشت خط به من گفت كه سريع خودت را به خانه برسان كه پدر را هرچقدر صدا ميزنيم جواب نميدهد؛ من سراسيمه خودم را به منزل پدري رساندم و بالاي سر ايشان رسيدم و ديدم كه به رحمت خدا رفتهاند؛ خاطرم هست كه در تمام طول عمرشان يك بار هم قرص و يا دارويي نخوردند و هيچگاه مريض و بستري نشدند و تا روز آخر عمرشان تمام روضهها را رفتند و بعد در خواب به رحمت ايزدي پيوستند.
او در همين حالي كه خدمتگذار مردم در نانوايي بودند، به خيلي از نيازمندان نان ميرساند؛ پدرم در مسجد لرزاده خدمت آيتالله برهان ميرسيدند و مسئله و مقاتل كار ميكردند تا اينكه با شهيد نواب صفوي آشنا شدند. شهيد نواب صفوي در صف نانوايي بود كه با ديدن شاطر مؤذن و مداح، باب دوستي و آشنايي با پدرم باز ميكند؛ پدرم در مجالس ايشان شركت ميكرد و به دليل اينكه تعزيهخواني ميكرد و صداي خوبي داشتند به روضهخواني راه پيدا كرد و در مسير روضه و مداحي قرار گرفت و از سوي نواب صفوي لقب شاطر العلما را گرفت. اين مسير ادامه داشت تا كار به جايي رسيد كه شهيد نواب صفوي از ايشان براي مجالس دعوت ميكردند؛ پدرم به ايشان ميگفت كه من در نانوايي مشغول به كار هستم و نميتوانم تمام وقتم را در روضهها باشم؛ ايشان ميگويد شما در نانوايي فردي را بگذاريد و خودتان در اين مسير مشغول باشيد؛ پدرم در جواب در مورد روزي زن و بچه به ايشان ميگويد كه شهيد نواب صوفي ميگويند از روضهها به شما پول خواهند داد و پدرم ميگويد كه نبايد از اين راه پول كسب كنم كه نواب صفوي ميگويند مشكلي نيست شما مشغلههاي ديگر را رها كنيد و در روضههاي امام حسين(ع)، بياييد كه ايشان خودش شما را تامين خواهد كرد؛ ايشان هم بعد از اين ماجرا به صورت جدي وارد اين عرصه شدند.
پدرم آنچنان شيفته اهلبيت(ع) بود كه هنگام كار نيز با اينكه نگاهش در ميان تنور بود از يادآوري مصائب اهلبيت(ع) پر بغض ميشد، با ذكر يا علي و يا حسين، خمير در آتش تنور ميگذاشت و نان بر ميگرفت و چه بركتي داشت ناني كه با چنين اذكاري در دستان مردم قرار ميداد. بارها و بارها شده بود كه هنگام نانوايي مداحي ميكرد و با مديحهسراييها و روضهخوانيها، اشك ميريخت.
پدرم با ورود به روضهها نه تنها مسائل شرعي را براي آقايان بيان ميكرد بلكه مسائل بانوان را هم به دليل كم بودن روحاني در روستاها مطرح ميكرد تا اينكه من به دنيا آمدم؛ خبر تولدم را به شهيد نواب صوفي ميدهند و ميگويند خداوند به شاطرالعلما فرزندي را عطا كردهاست؛ شهيد نواب قرار ميگذارد كه شب آن روز به منزل ما بيايد؛ شب با جمعي از فدائيان اسلام به منزل ما آمدند و ايشان اذان و اقامه را در گوش من ميگويند و اسم من را محمد مهدي ميگذارند.
من بعد از مدرسه با پدرم به تمام روضههايي كه ايشان ميرفتند حاضر ميشدم تا اينكه تمام اين روضهها و اشعارشان را حفظ شدم؛ يادم نميرود كه خانمي هر شنبه مراسم توسل به حضرت مسلم داشت؛ در يكي از اين مراسم از پدرم درخواست كردم كه بخوانم، ايشان از من سوال كرد مگر تو ياد گرفتهاي؟ من هم گفتم بله و اشعاري كه حفظ كرده بودم را خواندم و آن پيرزن يك ريال آن زمان را كنار نعلبكي پدرم گذاشت و به او گفت كه اين براي مهدي است و من نمك امام حسين(ع) را در شش سالگي چشيدم و اولين خواندم از اين مجلس شروع شد.
بعد از اولين مداحيام در دوران مدرسه تصميم گرفتيم با يكي از دوستان هيئت همكلاسيها را راه بياندازيم و هر هفته پنجشنبه در خانه يكي از اوليا روضه ميخوانديم كه مورد استقبال خانوادهها هم قرار ميگرفت؛ من در اين هيئتها هم مداحي، هم نوحه و هم سينه ميزدم؛ هيئت ما هم اينطوري آغاز شد. در محله خودمان هم هيئتي به نام انصارالعباس داشتيم كه در كنار آن هيئت، هيئت نونهالان انصارالعباس را راهاندازي كرديم؛ بعد از اين ماجرا يكي از مداحان هيئت انصارالعباس بنا به علتي از مداحي اين هيئت كنار رفت؛ در آن زمان من تقريبا شناخته شده بودم كه از من دعوت كردند تا دهه عاشورا را براي هيئت بخوانم؛ ولي اولين خواندن من در هيئت انصارالعباس روي چهارپايه و در امامزاده شروع شد؛ آن روز شور عجيبي گرفته بودم و نوحه «خوب اي علمدار من آسوده خوابيدهاي» را تكرار ميكردم و خواندن من همان و شور و گريه زن و مردم همان؛ همين نقطه شروع من براي ورود حرفهاي به اين عرصه و روضههاي خانگي و مداحي بود؛ بعد از اين ماجراها حدود ۴۵ سال نظامت قديميترين هيئت جامعه مداحان تهران را با قدمت بيش از هزار سال بر عهده داشتم؛ البته به علت كسالت سال گذشته از اين خدمت كنارهگيري كردم اما در خدمتشان هستم و روزهاي چهارشنبه در خانه مداحان مسئوليت كوچكي را بر عهده دارم.
*در خصوص اثرات روضههاي خانگي برايمان بگوييد؟
هرچه هست و هركدام از نوكران امام حسين(ع)، اگر به جايي رسيدهاند به بركت همين روضههاي خانگي بوده و اكثر آنان افرادي بودند كه با همين روضههاي خانگي به اين مقامات و درجات رسيدهاند؛ برخي افرادي كه من در خدمتشان بودم مثل مرشد باقر، مرشد اسماعيل، حاج علي بهاري، حاج علامه، حسن آقاي محمدي دولابي، رحمتالله نجفي، پدرم و سايرين كه بسيار هستند با روضههاي خانگي شروع كردند و حتي بعد از اينها، جوانترها هم با روضههاي خانگي شروع كردند و جوانان امروزي هم اينگونه است. كساني كه اين روضههاي خانگي را رها كردند موفق نبودند، اما كساني كه در اين راه تداوم داشتند و به كم زياد آن نگاه نميكردند موفق و ماندني شدند.
روضه ۲۰۰ توماني و توصيههاي پدر
پدرم به من تاكيد ميكردند كه هنگامي كه از منزل خارج ميشوي به نيت روزي برو تا زماني كه برگردي؛ اما زماني كه روي منبر نشستي فقط هدفت امام حسين(ع) و اهل بيت باشد و اعتقاد داشته باشي كه امام زمان(عج)، در مجلس حاضر است و تنها جلو را نگاه كن و روضه بخوان، روضه تمام شد معطل نكن و زود خارج شو و به بهانه پول منتظر نشو و سريع از هيئت خارج شو؛ براي پول نمان و در مورد كم و زياد آن هم به هيچ وجه بحث نكن؛ تا روزهاي آخر شايد باورتان نشود اما روضه ۲ هزار ريالي داشتم و آن را ترك نميكرديم و اهميت دادن به اين روضههاي خانگي انسان را موفق به كسب درجات بالاتر در اين عرصه ميكند.
متاسفانه خيلي افراد محدود هستند كه پاكت را نگاه ميكنند و در برخي موارد اعتراض ميكنند؛ اين در شأن مداح نيست؛ و خودم هم تا به حال شده است كه به مو برسم اما به بركت و لطف ائمه اين مو پاره نشده است و تلاش كردم كه خوب و آبرومند زندگي كنيم و هيچ وقت هم در اين مورد كم يا زيادش را مطرح نكردهام.
*ضرورت ترويج روضههاي خانگي را در جامعه امروز چقدر ميدانيد؟
اين يك نعمتي است كه به ما داده شده و ترويج اين كار تاثير صد در صدي دارد؛ چراكه با خود بركت ميآورد؛ قديم خانوادهها يك روضه خوان دعوت ميكردند و با يك چاي ساده اين روضهها را برپا ميكردند و روضه را به هيچ وجه تعطيل نميكردند؛ آنها معتقد بودند بردن نام اهل بيت در منزلشان بركت و روزي ميآورد و سلامتي را در خانه پايدار ميكند، لذا خانه خودشان را با اين روضهها بيمه ميكردند.
جدا از اينكه در روضههاي خانگي مسائل گفته ميشود بچههاي خانوادهها از طفوليت با اين فضا انس ميگيرند و گوش و چشمشان آشنا ميشد و همين باعث ميشود با نام و مسائل اهل بيت(ع) آشنا شوند و در اين مسير زمينههايي را به دست آورند و تربيت ميشدند؛ برپايي اين روضهها در مواقعي كه اگر افراد به مسجد هم نميرفتند اما باعث ميشد مسائل مذهبي را فراموش نكنند و در برخي موارد پيگير برپايي مراسم ميشدند و در اين مسير قرار ميگرفتند.
*نظر شما در مورد دستمزد و صله به مداح چيست و چه توصيهاي براي مداحان در اين مورد داريد؟
بهتر اين است كه مداح هيچوقت مبلغ را مشخص نكند و قطعا خود ارباب آنچه كه بايد را حواله خواهند كرد؛ متاسفانه برخي هيئتيها هستند كه يك ريال هم به مداح نميدهند و زماني هم كه توسط ديگران پيگيري كردند در جواب گفتهاند كه مگر ما خادم امام حسين(ع) و نوكر ايشان نيستيم پس نبايد درخواستي هم از ايشان داشته باشيم؛ اما آنها نميدانند كه برخيها شغلشان مداحي شده است و شغل ديگري ندارد؛ اما خيلي از مداحان ما هستند كه شغل ديگري هم دارند و مداح بايد خوانندگي شغل دومش باشد و حتما بايد در كنار مداحي يك كار ديگري هم داشته باشد؛ اما توصيهام اين است كه اگر مداحي بركتش را از امام حسين(ع)، بخواهد هيچوقت لنگ نخواهد ماند.
*توصيه شما به مداحان جوان در رابطه با اخلاق مداحي چيست؟
مردم ما را زماني كه با اين لباس ميشناسند توقع ديگري از ما دارند، مردم ما را فاميل ائمه و امام حسين(ع) ميدانند و توقعشان اين است كه اخلاق را رعايت كنيم؛ پدرم هميشه تاكيد ميكردند كه هر مجلسي كه رفتي اگر دعوت شده بودي براي خواندن يكسره برو و پاي ميكروفن بنشين تا وقتش كه بايد بخواني؛ اما اگر بدون دعوت رفته بودي منتظر نباش كه كسي جايش را به تو بدهد، همان جلوي در و يا هر جاي خالي كه بود بنشين تا مجلس تمام شود.
*از اساتيد و افرادي كه از آنها الگو گرفتهايد بفرماييد.
من در موقعيتي به دنيا آمدم كه جوانان و نوجوانان آن زمان پيشكسوت عرصه مداحي امروز شدهاند و در پيري آنها من جوان بودم در خدمت افراد زيادي بودم؛ اما افرادي كه از نزديك رابطه شاگردي و استادي داشتم به غير از پدرم ميتوانم به مرحوم رحمتالله نجفي اشاره كنم كه مداح هيئتهاي دولاب بود و ايشان در اكثر سراهاي بازار و روضهها ميخواندند و من از اشعار و سبك ايشان بسيار استفاده كردم؛ همچنين مرحوم مباركي كه از پهلوانان باستاني، شاعر و مداح خوبي بودند از طريق ورزش با ايشان انس پيدا كردم و از اشعار ايشان هم بسيار استفاده ميكردم؛ همچنين از محضر آقايان علامه، ترابي، آهي استفادههاي زيادي كردم.