یادداشت/ برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی‌آملی؛

زیارت‌ قبور‌بزرگان و پاسخ‌به‌شبهات‌ وهابیت یادداشت/ برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی‌آملی؛

زیارت‌ قبور‌بزرگان و پاسخ‌به‌شبهات‌ وهابیت یادداشت/ برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی‌آملی؛

زیارت‌ قبور‌بزرگان و پاسخ‌به‌شبهات‌ وهابیت بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
یادداشت/ برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی‌آملی؛

زیارت‌ قبور‌بزرگان و پاسخ‌به‌شبهات‌ وهابیت یادداشت/ برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی‌آملی؛

زیارت‌ قبور‌بزرگان و پاسخ‌به‌شبهات‌ وهابیت یادداشت/ برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی‌آملی؛

زیارت‌ قبور‌بزرگان و پاسخ‌به‌شبهات‌ وهابیت یادداشت/ برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی‌آملی؛

زیارت‌ قبور‌بزرگان و پاسخ‌به‌شبهات‌ وهابیت یادداشت/ برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی‌آملی؛

زیارت‌ قبور‌بزرگان و پاسخ‌به‌شبهات‌ وهابیت
یادداشت/ برگرفته از آثار آیت‌الله جوادی‌آملی؛

زیارت‌ قبور‌بزرگان و پاسخ‌به‌شبهات‌ وهابیت

زیارت از ریشه «زَور» است. اصل این واژه به معنای میل و عدول از چیزی است. دروغ را از آن جهت، زُور گفته‎اند که مایل و منحرف از راه حق می‎گردد احمد بن فارس در ادامه می‎گوید: زائر را از آن جهت زائر می‎گویند که وقتی به زیارت تو می‎آید از غیر تو عدول می‎کند و رو برمی‎گرداند.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، يادداشت علمي از حجت الاسلام و المسلمين حسين اشرفي در خصوص زيارت قبور بزرگان و پاسخ به شبهات وهابيت برگرفته از آثار حضرت آيت الله جوادي آملي را منتشر مي كند.
چيستي زيارت
زيارت از ريشه «زَور» است. اصل اين واژه به معناي ميل و عدول از چيزي است. دروغ را از آن جهت، زُور گفته‎اند كه مايل و منحرف از راه حق مي‎گردد[1] احمد بن فارس در ادامه مي‎گويد: زائر را از آن جهت زائر مي‎گويند كه وقتي به زيارت تو مي‎آيد از غير تو عدول مي‎كند و رو برمي‎گرداند[2] از اين‎رو برخي گفته‎اند: زيارت، به معناي قصد و توجه است.[3] فيومي در ادامه مي‎گويد: زيارت، در عرف آن است كه انسان با انگيزه بزرگداشت كسي و اُنس گرفتن با او به وي روي آورد.[4]
نيز برخي گفته‎اند: اين‎كه بر ملاقات اوليا و بزرگان،زيارت اطلاق شده، از آن جهت است كه اين كار، انحراف از جريان مادي و عدول از عالم طبيعت و توجه به عالم روحانيت است، در حالي كه در محيط طبيعي حضور دارد و جسمانيت خويش را حفظ مي‎كند.
تنها موردي كه قرآن كريم اين واژه را در اين معنا استعمال كرده، ﴿زرتم﴾ در آيه كريمه ﴿ألهيكم التكاثر * حتي زرتم المقابر﴾[5] است. مفسران در تفسير اين آيه گفته‎اند: دو طايفه از قريش، يعني«بني عبد مناف» و«بني سهم بن عمرو» به مفاخره با يك ‎ديگر پرداختند[6] و هر يك، بزرگان و افراد قبيله خويش را به رخ ديگري مي‎كشيدند كه سرانجام بنو عبد مناف در اين مفاخره برتري يافتند. گروه مقابل، يعني بني‎سهم براي جبران شكست خويش گفتند: در جاهليت بسياري از افراد طايفه ما بر اثر بغي و ستم نابود شدند كه اگر زنده مي‎بودند، بر شما غلبه مي‎كرديم. از اين‎رو به سراغ قبرستان‎ها رفتند و به شمارش قبرهاي قبيله خويش پرداختند.[7]
براين اساس، قرآن كريم به سراغ كسي يا چيزي رفتن و ديداركردن با او را «زيارت» ناميده است. فلسفه زيارت
تعظيم، تكريم، گرامي داشت و يادكرد انسان‎هاي شايسته، هنرمند، فرهيخته، فرهنگ‎ساز، نقش‎آفرين، مصلح، متحوّل‎ كنندگان تاريخ و ... و نيز زنده نگه‎داشتن نام و ياد آنان پس از مرگ، لازمه محبت، عشق و ارادت انسان به نيكي‎ها و كمالات است و ريشه در فطرتو سرشت آدمي دارد.[8]
امروزه شاهديم كه ملت‎ها و مليت‎هاي مختلف، بزرگان علم، ادب و هنر خويش را با برگزاري سمينارها، همايش‎ها، كنفرانس‎ها و... گرامي مي‎دارند، فضايل و كمالاتشان را برمي‎شمارند، به وجود آنان افتخار مي‎كنند. اين نكوداشت‎ها به عصر حاضر اختصاص ندارد بلكه در طول تاريخ ادامه داشته، هرچند در كيفيت و كمّيت مختلف بوده است.
تلاش جوامع گوناگون بر حفظ آثار نيكان و احياي ميراث گذشتگان و رواج موزه‎ها نمونه‎اي از نكوداشت مفاخر نياكان است. بدين ترتيب در تكريم و تعظيم صاحبان كمال، تفاوتي بين زندگان و مردگان صاحب كمال نيست، گرچه در كيفيت و شَكل نكوداشت‎ها هر روز تغييراتي حاصل مي‎شود.
ريشه اين بزرگداشت‎ها، تكريم‎ها و تعظيم‎ها، زيبا دوستي انسان و عشق و ارادت فطري او به كمال است. هر كسي با كشش دروني و خداداد خويش، زيبايي را دوست مي‎دارد، به كمال عشق مي‎ورزد، صاحبان كمال و زيبايي را مي‎ستايد و در مقابل آنان از خود فروتني نشان مي‎دهد. چنان كه از عوامل و انگيزه‎هاي عبادت آدمي در پيشگاه كمال مطلق (جل‎جلاله) نيز همين كمال دوستي است. حتّي بت‎پرستان نيز از آن جهت در برابر هياكل چوبي و سنگي كرنش مي‎كنند كه آنها را صاحب كمال و برخوردار از جمال مي‎پندارند هر چند در آن پندار و اين كردار صائب نيستند.
شخصيت‎هاي تاريخ‎ساز
در طول تاريخ در كنار صالحان، طالحان نيز همواره موج‎آفريني كرده، در سرنوشت ملّت‎ها نقش داشتند و تحولاتي شگرف، در جوامع انساني آفريدند، ليكن پس از مرگ، نام و ياد آنان به همراه جسمشان دفن گرديد و گاه تنها برخي اهداف خاص سياسي، اقتصادي، ملي و... سبب مي‎شد كه چند صباحي نامشان به نيكي ياد شود، اما زماني نمي‎گذشت كه به فراموشي سپرده مي‎شدند. نمونه اين تكريم و تجليل‎هاي ساختگي، بزرگداشت پادشاهان ننگ‎آفرين دو هزار و پانصد ساله است كه رژيم منحوس ستم‎شاهي پهلوي بود كه به انگيزه مبارزه با اسلام و تاريخ اسلامي، تاريخ ننگين شاهنشاهي را جايگزين تاريخ هجري كردند و كوروش را به خوابي آسوده و آرام فرا خواندند، ليكن انقلاب اسلامي با شراره‎هاي خود، همه آن تلاش‎ها را فرا گرفت در نتيجه «نه از تاك نشان ماند و نه از تاك نشان».
سرّ اين ناپايداري، ريشه نداشتن اين‎گونه شخصيت‎ها در عواطف و احساسات انسان‎هاست؛ حتي كساني كه بزرگشان مي‎شمارند نيز، اعتقاد به آن‎ها ندارند، بلكه اهداف و اغراض خاصّي آنان را وادار به اين تكريم‎ها و تعظيم‎ها مي‎كند تا در پناه آن بر مركب مراد سوار شوند و آن‎گاه كه به هدف خود نايل شدند يا از رسيدن به آن نااميد گشتند قلم بطلان بر همه افتخارات موهوم مي‎كشند و به همه آنها پشت پا مي‎زنند، باطل ‎همواره همانند كف‎هاي روي آب بزودي نابود مي‎گردد.
و با اتكاي بر حق چند صباحي خود نمايي مي‎كنند اما هرگز اتحاد و يگانگي ميان آنها نيست و نمي‎توان گفت كفي كه در اين قسمت رودخانه به وجود آمده، هماهنگ با كفي است كه چند متر قبل از اين مكان به وجود آمد و از بين رفت يا چند متر پس از اين پديد مي‎آيد. هر كفي جداي از قبل و بعد خويش است و وجودي منقطع و بريده دارد، در حالي كه همان آبي كه از سرچشمه جدا مي‎شود، بستر طولاني رودخانه را در مي‎نوردد تا به دريا برسد، به گونه‎اي كه هركس آن را در هر جاي رودخانه مي‎بيند، بدون ترديد آن را همان آبي مي‎داند كه از دامنه كوه سرازير شده است.
جريان حق در طول تاريخ همواره به يكديگر متصل است. همان فريادهاي اندوهناكي كه شيخ‎ الانبياء، حضرت نوح (عليه‎السلام) براي سرسختي امّت خويش و نپذيرفتن يگانگي خدا، لزوم يكتاپرستي، اعتقاد به معاد و... سر مي‎داد از سينه دردمند پدر موحدان عالم، حضرت ابراهيم (عليه‎السلام) برخاست و امين مكه، حضرت محمد بن عبدالله (ص) نيز آن را با فرياد «يا صباحاه»[9] بر فراز كوه صفا به گوش جهانيان رسانيد. از مشخّصات بارز هر يك از انبياي الهي(ع) تصديق انبياي پيشين و بشارت به آمدن پيامبر پس از خويش است؛ اما جريان باطل درطول تاريخ ازهم جدايند، زيرا هرچند همه اهل باطل در دعوت به بي‎ديني و بي خدايي مشترك اند، هركس مردم را به هواي خويشتن دعوت مي‎كند و ديگران را قبول ندارد.
مؤمنانْ معدود، ليك ايمان يكي *** جسمشان معدود، ليكن جان يكي
جان حيواني ندارد اتّحاد *** تو مجو اين اتّحاد از روح باد
جان گرگان و سگان هر يك جداست *** متّحد جان‎هاي شيران خداست
زآن همه جنگند اين اصحاب ما *** جنگ، كس نشنيد اندر انبيا[10]
در مقابل، شخصيت‎هاي صالح با توجه به پايگاهي كه در عقايد، احساسات و عواطف ملت‎ها دارند، نام و يادشان همواره زنده مي‎ماند و علاقه‎مندان به آنان براي زنده نگه‎داشتن يادشان تا پاي دار پايداري مي‎كنند و تا قطع قدم ثابت قدم مي‎مانند و براي نيل به كام معنا گام به دام بلا مي‎نهند.
ذكر مناقب و فضايل آل‎طاها و ياسين، احساس شادماني و سرور در مواليد و تألّم و اندوه در مصايب آنان از يك سو موجب تقرّب به خداست؛ زيرا ارتباط عقلي و عاطفي با آن ذوات نوري كه انسان‎هاي كامل‎اند مايه بهره‎وري از معارف قرآن و استفاده از سنت معصومان (عليهم‎السلام) مي‎گردد و سبب تحكيم پيوند با خليفه خدا مي‎شود، افزون بر آن كه بزرگداشت نام و ياد اولياي الهي(ع) نيز هست. عزاداري سيد شهيدان و سالار مظلومان، حضرت اباعبدالله الحسين (عليه‎السلام) كه به اعتراف دوست و دشمن هرساله بر شكوه و عظمت آن افزوده مي‎شود نمونه برجسته اين ماجراست. نه تنها استبداد رضاخاني نتوانست موفقيتي در خشكاندن ريشه اين شجره طوبا داشته باشد، بلكه شبيخون فرهنگي استحمارگران و شبهه‎افكني‎ها و ترديدآفريني‎هاي جيره‎خواران فرنگي مآب آنان نيز نمي‎تواند از پيشرفت روزافزون آن جلوگيري كند: ﴿كلمةً طيبةً كشجرةٍ طيبةٍ أصلها ثابتٌ و فرعها في السماء تؤتي أُكلها كلَّ حينٍ بإذن ربّها﴾.[11]
دسته‎هاي عزاداري كه هرساله بر سر و سينه‎زنان به خروش مي‎آيند، با فرياد «يا حسين» خود، شهرها و روستاها را به جنب و جوش درمي‎آورند و با اشك چشمان خود خاطره جانسوز كربلا را تجديد مي‎كنند، آب سردي بر پندار باطل و زحمات بي‎حاصل كساني مي‎ريزند كه با ترّهات خود قصد خاموش كردن خورشيد عالم‎افروز نهضت حسيني را دارند.
راستي در كجاي اين كره خاكي مي‎توان كسي را يافت كه پيوندي ميان خود و حسين بن علي (عليهماالسلام) احساس كند و در روز عاشورا آرام و قرار داشته باشد؟
عارف واصل، مرحوم ميرزا جوادآقا ملكي تبريزي مي‎گويد: برخي از فرزندان خردسال خود راديدم كه در دهه اول عاشورا از خوردن خورشت پرهيز داشت و به نان تهي اكتفا مي‎كرد. به گمان من محبت و عشق دروني وي به چنين كاري وادارش مي‎كرد؛ زيرا تا آنجا كه من مي‎دانم كسي چيزي در اين‎باره به او نگفته بود.[12]
يكي از راه‎هاي بزرگداشت مفاخر و صاحبان كمال، زيارت آنان است كه در حقيقت موجب بقا و استمرار حيات علمي، هنري و معنوي آنان مي‎گردد. افزون بر اين كه عامل پيوند نسل حاضر و نسل‎هاي آينده با نسل‎هاي گذشته و وسيله ارتباط روحي با آنان و كمالاتشان است.
زيارت از منظر روايات
عبدالله، پسر خليفه دوم از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده است كه فرمود: «من جائنى زائراً لا تحمله إلّا زيارتى كان حقّاً علىَّ أن أكون له شفيعاً يوم القيامة»[13] متتبع بزرگ، علامه اميني (رحمه‎الله) اين حديث را از شانزده تن از محدّثان و حفّاظ اهل سنت نقل كرده است. همچنين آورده است: چهل و يك نفر از بزرگان آنان از عبدالله بن عمر نقل كرده‎اند كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود:
هركس قبر مرا زيارت كند، شفاعت من بر او واجب مي‎شود؛ «من زارقبرى وجبت له شفاعتى»[14] آن عالِم امين افزون بر اين دو روايت، بيست روايت ديگر نيز از منابع اهل سنت نقل كرده است.[15]
اسحاق بن عمار از امام صادق (عليه‎السلام) روايت مي‎كند كه فرمود: به مدينه برويد و بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سلام بدهيد، هرچند كه سلام و درود از راه دور به آن حضرت نيز مي‎رسد؛ «مرّوا بالمدينة فسلّموا علي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و إن كانت الصلاة تبلغه من بعيد»[16] زيارت از دور نيز هر چند مورد قبول و توصيه است، ليكن اين حديث، نشان مي‎دهد كه حضور زائر در كنار مزور و قبر وي خصوصيتي دارد، لذا مورد توصيه و سفارش قرار گرفته است. از جمله اين خصوصيت‎ها عبارت است از:
1. بهره‎مند شدن از فضاي معنوي حرم‎هاي شريف كه محل تردد فرشتگان، ارواح انبيا و اوليا و محل تردد و تعلق ويژه روح بلند آن مزور است و دعا كردن در مظانّ استجابت دعا. چنان‎كه بهره‎مندي از فضاي معنوي مسجدالحرام و مسجدالنبي (ص) و دعا كردن در آن فضا را وهابيان حجاز نيز قبول دارند و به آن عمل مي‎كنند.
2 . گسترش فرهنگ توحيدي و ولايت اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم‎السلام) در بين راه‎ها و شهرهاي مسير مشاهد مشرفه.
3 . نشانه صداقت زائر در دوستي و علاقه به مزور.
4 . ارتباط ملت‎ها و مليت‎هاي مختلف و آگاهي از مشكلات، مشقّات و امكانات يكديگر.
5 . عمل به توصيه كلي قرآن بر سير در اقطار زمين و تماشاي فرجام مجرمان: ﴿قل سيروا في الأرض فانظروا كيف كان عاقبة المجرمين﴾.[17]
6 . وفاداري به مقتدا و تعهد به پيماني كه با او بسته است.
7 . حرم‎هاي شريف امامان معصوم (عليهم‎السلام) در طول تاريخ مراكز علم، تبليغ و ترويج دين، مبدأ قيام‎ها و نهضت‎ها، محل پيمان بستن و هم قَسَم شدن براي انقلاب‎هاي رهايي‎بخش، جنبش‎هاي انتقام‎آميز و... بوده است. اين بركات، جملگي از اياب و ذهاب و مراوده زائران ناشي مي‎شود. پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسي كه من يا يكي از فرزندانم را زيارت كند، روز قيامت به زيارت و ديدار او خواهم رفت و از هراس‎ها و وحشت‎هاي آن نجاتش خواهم داد؛ «من زارنى أو زار أحداً من ذريتى زرته يوم القيامة فأنقذته من أهوالها».[18]
پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به علي (عليه‎السلام) فرمود: اي علي، هر كس كه مرا در زمان حيات يا مرگم زيارت كند يا تو و فرزندانت را در زمان حيات يا پس از مرگ زيارت كند، من ضمانت مي‎كنم كه او را از اهوال و شدايد روز قيامت نجات دهم تا آن كه او را هم درجه خودم مي‎گردانم؛ «يا علىّ! من زارنى فى حياتى أو بعد موتى أو زارك فى حياتك أو بعد موتك أو زار ابنيك فى حياتهما أو بعد موتهما ضمنتُ له يوم القيامة أن أُخلّصه من أهوالها و شدائدها حتّي أُصيره معى فى درجتى».[19]
اين روايت و امثال آن نشان مي‎دهد كه حيات و مرگ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم (عليهم‎السلام) يكسان است؛ زيرا زيارت دوران حيات و مرگ، اجر و آثار يكسان دارد. از اين جهت لازم است كه زائر به گونه‎اي در حرم شريف آنان حضور پيدا كند كه اگر زنده مي‎بودند در كنارشان حضور پيدا مي‎كرد و زيارت در دوران مرگ بايد همان آثار و سازندگي زيارت دوران حيات را براي او داشته باشد. چنان‎كه هم درجه شدن با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بدون حساب و برنامه نيست، بلكه سنخيت روحي، اخلاقي و معنوي لازم دارد و اين سنخيت، بايد در دنيا كسب شود. اصل زيارت، توجه به مقام مزور، تأمل در متن زيارت‎نامه و تلاش در تهذيب و تزكيه نفس، مي‎تواند در ايجاد اين سنخيت و تتميم و تكميل آن كمك كند .
زيد شحّام از صادق آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) پرسيد: ثواب كسي كه پيامبر خدا (ص) را زيارت كند، چيست؟ فرمود: همانند كسي است كه در برتر از عرش با خدا ملاقات كند. پرسيد: كسي كه يكي از شماها را زيارت كند، ثوابش چيست. فرمود: مانند كسي است كه رسول خدا (ص) را زيارت كند؛ «ما لمن زار رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلم؟ قال عليه‎السلام: كمن زار الله عزّوجلّ فوق عرشه قال قلت: فما لمن زار أحداً منكم؟ قال عليه‎السلام: كمن زار رسول الله صلي الله عليه و آل و سلم».[20]
شيخ مفيد (رحمه‎الله) در معناي اين حديث گفته است: مراد اين است كه ثواب و تكريم زائر آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز قيامت، همانند كسي است كه خدا او را به آسمان برده و به عرش خود كه ملائكه حامل آن هستند نزديك مي‎كند و برگزيدگان از فرشتگان خود را به او مي‎نماياند، به گونه‎اي كه موجب تكريم او مي‎گردد[21] مشابه اين تعبير را مجلسي اول (رحمه‎الله) نيز آورده است.[22]
از امام كاظم (عليه‎السلام) نقل شده است: هركس كه فرزندم [امام رضا (عليه‎السلام)] را زيارت كند، از ثواب هفتاد حج قبول شده برخوردار است. راوي با تعجب پرسيد: ثواب هفتاد حج؟ فرمود: آري، هفتاد هزار حج. راوي دوباره با تعجب پرسيد: هفتاد هزار حج؟ فرمود: چه بسا حج كه مورد قبول واقع نمي‎شود؛ «من زار قبر ولدى علىّ كان له عندالله كسبعين حجة مبرورة قال: قلت: سبعين حجّة؟ قال عليه‎السلام: نعم، سبعين الف حجّة قال قلتُ: سبعين الف حجّة؟ قال عليه‎السلام: رُبَّ حجّةٍ لا تُقبل...».[23]
فقيه فيلسوفان و فيلسوف فقيهان، ملامحسن فيض كاشاني (رحمه‎الله) مي‎گويد: رواياتي كه ثواب زيارت ائمه اطهار (عليهم‎السلام) را بيشتر از حج، عمره و جهاد در راه خدا مي‎داند، بيش از آن است كه شمارش شود. سرّش آن است كه:
اولا ً؛ هر كسي كه ادعاي مسلماني مي‎كند حتي اگر ناصبي باشد اهل حج، عمره، جهاد و امثال آن است، در حالي كه زيارت ائمه اطهار (عليهم‎السلام) اختصاص به كساني دارد كه آشناي به قدر و منزلت آنان هستند.
ثانياً؛ حرم‎هاي شريف ائمه (عليهم‎السلام)، مشهد ارواح بلند و مقدس آنان و محل حضور اشباح برزخي نوريشان است. آن ارواح بلند در حالي كه زنده، خوشحال و روزي خورنده از فضل پروردگارشان هستند، در آن مكان هاي شريف حضور پيدا مي كنند و زائر در فضايي كه روح امام معصوم دارد نفس مي‎كشد، عبادت و راز و نياز مي‎كند.
ثالثاً، زيارت ائمه (عليهم‎السلام) صله و نيكي به خود آنان، رسول خدا (ص)، اميرالمؤمنين، فاطمه (عليهماالسلام)، شيعيان، دوستدارانشان و بلكه نيكي به ساير انبيا و اوصياي الهي است و موجب خوشحالي آنان، اجابت دعوت، تجديد عهد با ولايت، زنده نگه ‎داشتن مرام و غلبه بر دشمنانشان مي‎گردد. همه اين ها عبادت خداست و سبب مي‎شود كه انسان به فضايل و بركاتي كه نزد خداست برسد و به رضاي او دست يابد؛ زيرا خوشحال كردن مؤمن عادي اگر آن همه فضيلت و ثواب دارد، فضيلت و ثواب خوشحال كردن پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (عليهم‎السلام) كه از خطا و گناه معصوم هستند و خداوند آنان را امام مؤمنان و پيشرو پرواپيشگان قرار داد، آسمان و زمين را براي آنان آفريد، صراط، سبيل و راهنماي به سوي او، دروازه رحمت الهي، وسيله ارتباط بين او و بندگانش هستند. غير قابل وصف است؛
اما حج، عمره، جهاد و مانند آن اگرچه موجب انفاق مال، ترك وطن، تحمل مشقت‎ها و... مي‎گردد، ليكن فضيلت اين امور در حدّ زيارت نيست؛ زيرا با آن‎كه عبادت الهي، اجابت امر او و موجب خشنودي خدا و اولياي او مي‎شود، اما آن فضايل ديگر را كمتر مي‎توان در اينها يافت.[24]
امام علي بن موسي الرضا (عليه‎السلام) فرمود: شيعيان نسبت به هر يك از امامان معصوم پيمان و تعهدي دارند كه كمال وفاي به آن عهد در زيارت مشتاقانه و عارفانه قبور آن ذوات نوراني (ع) است؛ «إنّ لكلّ إمامٍ عهداً فى عنق أوليائه و شيعته و إنّ من تمام الوفاء بالعهد و حُسن الأداء زيارة قبورهم. فمن زارهم رغبةً فى زيارتهم و تصديقاً بما رغبوا فيه كان أئمتهم شفعائهم يوم القيامة».[25]
اين حديث بيانگر نكاتي است كه ذيلاً ذكر مي‎گردد:
1. زيارت قبر امام نشانه وفاداري و تعهد به مقتدا و پيشواست؛ «إنّ من تمام الوفاء بالعهد و حُسن الأداء زيارة قبورهم». سخنگوي نهضت پيامبر، بلال حبشي در دوران اقامت خويش در شام، رسول اكرم (ص) را در خواب ديد كه به او مي‎گويد: اي بلال! اين چه جفايي است؟ آيا هنگام آن نرسيده است كه به زيارت من نايل آيي؟[26] در اين رؤيا، ترك زيارت قبر مطهّر پيامبر اكرم (ص) جفا ناميده شده، طبعاً زيارت آن حضرت، وفاي به عهد خواهد بود.
2. زيارت بايد همراه با رغبت، شوق، علاقه و عشق قلبي به مزور باشد؛ «رغبةً فى زيارتهم».
3. زيارت بايد همراه با تصديق قلبي به چيزهايي باشد كه مزور بدان رغبت داشته، مورد علاقه وي بوده و در راه آن فداكاري كرده است؛ «و تصديقاً بما رغبوا فيه».
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به علي (عليه‎السلام) خبر داد كه تو در سرزمين عراق كشته و دفن خواهي شد. علي (عليه‎السلام) پرسيد: كسي كه قبر ما را زيارت و تعمير كند و تعهد خويش را با آن حفظ كند، چه اجري دارد؟ پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اي ابا الحسن! خداوند قبر تو و قبر فرزند تو را بقعه‎اي از بقعه‎هاي بهشت و زميني از زمين‎هاي آن قرار داده است. قلب جوانمرداني از مخلوقات خود و برگزيدگان از بندگانش را مشتاق به سوي شما قرار داده به گونه‎اي كه ذلت و اذيت را در راه شما تحمل مي‎كنند و قبرهاي شما را آباد مي‎سازند و با انگيزه تقرّب به خدا و دوستي رسول او، فراوان به زيارت قبور شما مي‎شتابند. اي علي! تنها آنان از شفاعت من برخوردار، واردشونده بر حوضم و زائران من در بهشت هستند.
اي علي! كسي كه قبر شما را آباد كند و به تعهد خويش پاي‎بند باشد، مانند آن است كه سليمان بن داود را در ساختن بيت‎المقدس ياري رساند. كسي كه قبر شما را زيارت كند ثواب هفتاد حج غير از حجَةُ الاسلام كه واجب است دارد و از گناهان خود بيرون مي‎آيد همانند روزي كه از مادرش متولد مي‎شود. پس بشارت باد تو را و به اوليا و دوستانت نيز بشارت بده به نعمت‎ها و چشم‎روشني‎هايي كه نه چشمي ديده، نه گوشي شنيده و نه به دل كسي خطور كرده است. ليكن نابخرداني از مردم، زائران قبور شما را سرزنش مي‎كنند، آن‎گونه كه زنان نابكار را بر اثر نابكاريشان سرزنش مي‎كنند. اينها اشرار امت من هستند، شفاعت من به آنها نرسد و بر حوض من وارد نشوند:
«...عن علىٍّ عليه‎السلام أن رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم قال له: و الله لتُقتلنّ بأرض العراق و تُدفن بها. قلت: يا رسول الله! ما لمن زار قبورنا و عمّرها و تعاهدها؟ فقال لي: يا أباالحسن! إن الله جعل قبرك و قبر وُلدك بقاعاً من بقاع الجنة و عرصةً من عرصاتها و إِنّ الله جعل قلوب نُجباء من خلقه و صفوته من عباده تحنّ إليكم و تحتمل المذلّة و الأذي فيكم فيعمّرون قبوركم و يكثرون زيارتها تقرّباً منهم إلي الله مودةً منهم لرسوله أُولئك يا على! المخصوصون بشفاعتى و الواردون حوضى و هم زوّارى غداً فى الجنة، يا علىّ! من عمّر قبوركم و تعاهدها فكأنّما أعان سليمان بن داود علي بناء بيت المقدس و من زار قبوركم عِدلُ ذلك لَه ثواب سبعين حجةٍ بعد حجَّة الاسلام و خرج من ذنوبه حتي يرجع من زيارتكم كيومٍ ولدته أُمّه، فأبشر و بشّر أوليائك و محبّيك من النعيم و قرّة العين بما لا عينٌ رأت و لا أُذنٌ سمعت و لا خَطَر علي قلب بشر و لكن حُثالةٌ من الناس يعيرون زوّار قبوركم بزيارتكم كما تُعيرُ الزانية بزناها، أُولئك شرار أُمتي لا نالتهم شفاعتى و لا يردون حوضى».[27]
توجه به اين نكته ضروري است كه ثواب‎هاي مورد اشاره در اين‎گونه روايات، بيانگر عظمت و جلالت قدر مزور است، چنان‎كه حكايت از آثار مثبت فردي و اجتماعي زيارت مي‎كند.
پاسخ شبهات وهابيت درباره پرستش قبور
همواره چنين بوده و هست كه هنگام پايان يافتن استدلال، به تهمت، افترا و نسبت‌هاي ناروا نوبت مي‌رسد. خسارت‌ديده و فلاكت‌زده خواننده و شنونده‌اي است كه مطالب چنين نويسنده و گوينده‌اي را باور مي‌كند و با اعتماد و اكتفا به اين‌گونه مطالب اعتقاداتش را مي‌آموزد و ديگران را محكوم مي‌كند و... . گويا نويسنده المنار نيز كه مدّعي نوانديشي است، قرباني اين‌گونه نوشته‌هاست، چنان‌كه ديگران قرباني نوشته‌هاي او شدند. او به بهانه توضيح جمله ﴿أفلا تذكّرون﴾ در آيه 7 سوره «يونس» با ايراد تهمت‌هايي به شيعيان كه وي آن‌ها را «قُبوريون» مي‌نامد، ميدان گسترده‌اي براي تاخت‌وتاز به روي خود مي‌گشايد.
شهبات و پرسش‎هاي او را در چند محور مي‌توان تلخيص كرد و پاسخ گفت:[28]
شبهه اول: قُبوريون هرگاه در جلب منفعت يا دفع ضرر دچار مشكلي مي‌شوند، سراغ قبرهاي صالحان بلاد خود يا قبوري در جاهاي دور مي‌روند.[29]
پاسخ: شيعيان چشم توقعشان براي جلب منفعت و دفع ضرر تنها به عنايات ذات اقدس پروردگار دوخته است و معتقدند كه در دل دوست به هر حيله رهي بايد يافت، از اين ‌رو ضمن آنكه در هر زمان و مكاني دست دعا و تضرع به درگاه الهي مي‌گشايند، اوقات خاصي (مانند روزهاي جمعه، هنگام سحر، پس از نمازهاي واجب و مستحب، ماه رمضان ـ به ويژه شب‌هاي قدر آن ـ و...) و مكان‌هاي مقدسي (همانند كنار بيت الله، مساجد بلاد، نمازگاه خانه‌هايشان و...) را برمي‌گزينند و آن‌ها را مظانّ استجابت دعا مي‌دانند و خدا را مي‌خوانند؛ به اميد آنكه زودتر به اجابت برسد؛ يا به اجابت نزديك‌تر باشد؛ نيز از كسي كه به صلاح و سدادش باور دارند مي‌خواهند كه برايشان استغفار كند؛ يا از خدا بخواهد كه خواسته‌‌شان را برآورده كند، چنان‌كه قرآن كريم رفتن پيش پيامبر(ص) و طلب استغفار از او را مايه نزول رحمت و آمرزش الهي مي‌داند: ﴿و لَو اَنَّهُم اِذ ظَلَموا اَنفُسَهُم جاءوكَ فَاستَغفَروا اللهَ و استَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللهَ تَوّابًا رَحيما﴾[30] و فرزندان حضرت يعقوب (عليه‌السلام) از پدرشان خواستند كه واسطه درگاه الهي شود و براي آن‌ها استغفار كند: ﴿قالوا يـا اَبانَا استَغفِر لَنا ذُنوبَنا اِنّا كُنّا خاطِئين﴾[31] و حضرت يعقوب (عليه‌السلام) ضمن پذيرفتن اين تقاضا و شرك نخواندن آن، وعده داد به وقت سحر يا شب جمعه[32] انجام دهد: ﴿قالَ سَوفَ اَستَغفِرُ لَكُم رَبّي اِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحيم﴾.[33]
به ديده شيعيان از مكان‌هاي مظانّ اجابت دعا مجاور قبر پيامبر(ص) يا امام (عليه‌السلام) است، زيرا افزون بر آنكه به شعور و ادراك مردگان به ويژه پيامبر(ص) و امام(عليه‌السلام) باور دارند، آيه ﴿و لَو اَنَّهُم اِذ ظَلَموا اَنفُسَهُم...﴾[34] را مطلق مي‌دانند و آن را به مسلمانان دوران نبوت اختصاص نمي‌دهند، ازاين‌رو هنگام گرفتاري، غير از دعا در هر زمان و مكان براي رفع آن مشكل، به امكنه مظانّ استجابت دعا، از جمله كنار قبور اولياي الهي و صالحان مي‌روند و همانند فرزندان يعقوب(عليه‌السلام) از صاحب قبر مي‌خواهند چونان يعقوب(عليه‌السلام) از آبروي خود مايه بگذارد و براي آن‌ها در درگاه الهي وساطت كند تا مشكل آن‌ها حل شود، بي‌آنكه صاحب قبر را گره‎گشاي مستقلّ بدانند، زيرا حلّ مشكل را تنها در قدرت ذات اقدس باري‌تعالي مي‌دانند.
اين درخواست وساطت كه «توسل» ناميده مي‌شود، افزون بر استدلال قرآني و روايي، پشتوانه عقلي عرفي نيز دارد: همگان هنگام تشنگي، گرسنگي و برهنگي به سراغ آب، غذا و لباس مي‌روند و براي رفع نياز خود از اين مواد كمك مي‌جويند و آن‌ها را وسيله‌اي براي حلّ مشكلات خود مي‌دانند و كسي در جواز اين استمداد ترديدي ندارد، چون هيچ‌كس با استمداد خود اين مواد را نمي‌پرستد تا به شرك در عبادت دچار شود، چنان‌كه كسي آن‌ها را در تأثير و برآوردن مشكلات مستقل نمي‌داند، تا به شرك در ربوبيت گرفتار گردد. موحّد راستين، اين مواد و ديگر مواد طبيعي را وسيله‌اي مي‌داند كه خدا در دسترس بشر نهاده است تا براي رفع نياز خود از آن‌ها مدد بجويند، چنان‌كه كسي در كمك گرفتن از توان و استعداد زيد و بكر براي حل مشكل خود منعي نمي‌بيند. بدين ترتيب، ياري خواستن از ائمه(عليهم‌السلام) در امور زندگي ـ با توجه به اينكه زندگي و مرگشان در اين جهت تفاوتي ندارد نيز مقامي برتر از آب، غذا، زيد، بكر... دارند ـ رواست. اين استمداد، يا در حدّ قسم دادن خدا به آبروي آن ذوات قدسي(عليهم‌السلام) است؛ يا در اين حدّ كه از آن‌ها مي‌خواهيم كه حلّ مشكل ما را از خدا بخواهند، چنان‌كه پسران يعقوب(عليه‌السلام) از پدر خواستند.[35]
شبهه دوم: دور اين قبور طواف مي‌كنند آن‌گونه كه حاجيان دور خانه خدا طواف مي‌كنند.[36]
پاسخ: طواف به معناي راه رفتن دور چيزي است[37]؛ خواه از سر محبت باشد: ﴿يطوفُ عَلَيهِم وِلدانٌ مُخَلَّدون﴾[38] يا از روي عداوت: ﴿اِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّيطان﴾[39] يا رفت و آمد كردن و دور هم گشتني باشد كه به قصد خدمت است: ﴿طَوّافونَ عَلَيكُم بَعضُكُم عَلي بَعض﴾[40] چنان‌كه به عذابي كه گرداگرد بستاني را فراگرفته و آن را به تلّي از خاكستر بدل كرد، طائف ( طواف كننده) اطلاق شده است: ﴿فَطافَ عَلَيها طـائِفٌ مِن رَبِّك﴾.[41]
تأمل در اين موارد نشان مي‌دهد كه كاربرد اين واژه، شرط خاصي ندارد، هر اندازه و به هر طرف، با طهارت يا بي‌طهارت، با قصد يا بي‌قصد باشد، از هر جا آغاز شود يا به هر جا پايان يابد و...، جز آنكه طواف دور كعبه شرايطي الزامي دارد؛ مانند هفت دور بودن، طهارت داشتن از حدث و خبث، شروع كردن از حجرالاسود و ختم كردن به همان‌جا، قرار گرفتن كعبه در سمت چپ، نيت كردن و قصد قربت داشتن و...، كه زائران بيت ‌الله حتي در گرم‌ترين هوا، سنگين‌ترين ازدحام و تنگ‌ترين فرصت خود را به رعايت آن ملزم مي‌دانند.
به يقين مفسّر مدّعي نوانديشي، مطلق طواف دور قبر را ناپسند نمي‌داند، وگرنه بايد گشتن دور هر چيزي را حرام بداند؛ حتي اگر به قدر نيم دور گشتن اعضاي خانواده گرد يكديگر باشد كه در آيه 58 سوره نور آمده است؛ يا گشتن خادمان بهشت دور بهشتيان باشد، همان‌گونه كه بايد طواف حاجيان دور حجر اسماعيل را نيز حرام بداند، زيرا قبر اسماعيل(عليه‌السلام) و مادرش هاجر درون آن است: دفن إسماعيل نبى الله بالحجر مع اُمّه هاجر...[42]، ازاين‌رو ناچار است طوافي را شرك و ناپسند بشمارد كه داراي شرايط و ويژگي‌هاي طواف دور كعبه از جمله نيت و قصد قربت باشد، چنان‌كه گفته است: و يطوفون بها كما يطوف الحجاج ببيت الله عزّ وجلّ[43] و چون حاجيان در طواف دور حجر اسماعيل(عليه‌السلام) نيت طواف قبر اسماعيل و هاجر(عليهماالسلام) را ندارند، جايز است.
اينك ايشان بايد پاسخ دهند كه شيعيان كدام يك از شروط طواف دور كعبه را هنگام دور زدن در اطراف قبور ائمه(عليهم‌السلام) مراعات مي‌كنند و اساساً كدام عالم شيعي يا نوشته علمي شيعيان طواف كردن ـ به معنايي كه در طواف كعبه شرط است ـ يا مطلق دور زدن در اطراف قبر پيامبر(ص) يا امام يا امامزاده(عليه‌السلام) را واجب يا شرط زيارت دانسته است! اين همه شيعيان همانند ديگر مسلمانان قبر مطهر نبي مكرم(ص) و قبور ائمهٴ بقيع(عليهم‌السلام) را زيارت مي‌كنند و سپس در ديدار يكديگر «زيارت قبول» ردّ و بدل مي‌كنند، با آنكه طواف كردن دور اين قبور مطهر ـ حداقل از زمان تسلط وهابيان ـ مقدور نيست.[44] اگر واقعاً شيعيان، طواف و دور زدن را شرط زيارت مي‌دانند، زيارت قبول گفتن به يكديگر چه معنايي دارد!
اساساً جايگاه قبر كه حاوي جسم است براي امثال رشيد رضا روشن نيست، چون گمان مي‌كنند كه با مرگ ارتباط روح انسان با بدن وي كاملاً مي‌گسلد، در حالي كه چنين نيست، زيرا انس و علاقه روح و بدن كه آن همه خدمات متقابل به يكديگر داشتند (روح مايه رشد و نموّ بدن و مانع فاسد شدن آن در دنيا مي‌شد و در مقابل، با كوشش و رنج بدن، روح به كمالاتي رسيد) قطع نمي‌شود، هرچند تعلق تدبيري نفوس از بدن پايان مي‌پذيرد.
انتساب پيشين ارواح اولياي الهي به ابدانشان از يك سو و انس و تعلق روح و بدن به يكديگر پس از رحلت، سبب سرايت قداست ارواح آنان به ابدانشان و از ابدان به قبورشان مي‌شود و آن را داراي بركات فراواني مي‌كند، چنان‌كه قداست روح يوسف (عليه‌السلام) به بدن او و از بدن به پيراهنش سرايت كرد و مايه بركت آن شد: ﴿اِذهَبوا بِقَميصي هذا فَاَلقوهُ عَلي وَجهِ اَبي يأتِ بَصيراً ... * ... قالَ اَبوهُم اِنّي لاَجِدُ ريحَ يوسُفَ ... * ... اَلقاهُ عَلي وَجهِهِ فَارتَدَّ بَصيرًا...﴾[45] بنابراين شيعيان چون دنبال حيات معنوي هستند به سراغ قبور اولياي الهي مي‌روند؛ نه آنكه مرده‌پرست و به قول مفسر مدّعي نوانديشي «قبوري» باشند.

شبهه سوم: كنار اين قبور چنان به دعا، تضرع، استغاثه و خشوع مي‌پردازند كه مانندش در نماز جماعت از آنان ديده نشده است، چنان‌كه در نماز فرادايي كه در خانه‌ها مي‌خوانند، ديده نشده است، گرچه بيشترشان نماز نمي‌خوانند.[46]

پاسخ: بي‌ترديد، دعا و تضرع و استغاثه و خشوعي كه او از شيعيان ديده يا شنيده است، تنها براي خدا و در درگاه اوست، هرچند زمان يا مكان يا دعايي كه مي‌خوانند (مانند دعاي كميل، ندبه و...) در كميت يا كيفيت اين تضرّع و خشوع نقش داشته باشد و اگر مقصود ايشان از تضرع و استغاثه همان گريه‌هايي است كه شيعيان در مشاهد شريف دارند، بايد بداند اين گريه‌ها گاهي براي تضرع و ابتهال به درگاه خداست كه در آنجا بيشتر شدت مي‌يابد و زماني براي اظهار همدردي و وفاداري با ستمديدگان و ابراز تنفر از ستم و ستمگراني است كه در تاريخ، آن ظلم‌ها را به آن ذوات قدسي(عليهم‌السلام) روا داشته يا مي‌دارند: گريه‌اي كه در شهرها و منازل خود نيز دارند؛ ليكن ازمنه و امكنهٴ خاص بر شدت آن مي‌افزايد.
نفي تضرع و استغاثه شيعيان در نماز ـ آن هم نفي مطلق ـ بسي غيرمنصفانه يا ناآگاهانه است، زيرا كم نيستند شيعياني كه اهل خضوع و خشوع ـ حتي برخي اهل گريه ـ در نماز هستند. افزون بر آنكه نفي خضوع از نمازهاي فرادايي كه شيعيان در خانه‌هايشان مي‌خوانند، تير انداختن ناشيانه در تاريكي است. شايسته بود وي مي‌گفت كه به خانه چند شيعه رفت و آمد كرده كه آن‌‌ها را بي‌نماز يافته است و نمازگزارانشان اهل خضوع و خشوع نبودند و در چند نماز جماعت شيعيان شركت كرده كه فهميده است آن‌ها در نماز خضوع و خشوعي ندارند؟ اين اتهام‌ها به ويژه تهمت بي‌نمازي به بيشتر شيعيان آن هم از مفسّري كه مي‌خواهد با تفسير قرآن مروّج اخلاق اسلامي باشد و مردم را از تهمت و ديگر گناهان فردي و اجتماعي بازدارد، بسيار بعيد و ناپسند است! سخن گفتن و نوشتن آسان است؛ اما اثبات آن به ويژه در دادگاه الهي بسي دشوار.

شبهه چهارم: شيعيان آن‌گونه كه به سود‌ رساني اين قبور باور دارند به منفعت داشتن نماز اعتقاد ندارند.[47]

پاسخ: شيعيان تنها خدا را توانا بر سود رساندن و دور كردن ضرر مي‌دانند و فقط از او توقّع دارند؛ نه از نماز و نه از قبور صالحان. آري، اموري چون نماز، زيارت قبور صالحان و... را وسيله تقرب به درگاه الهي مي‌دانند و بس: «إنّ أفضل ما توسّل به المتوسلون إلي الله ـ سبحانه و تعالي ـ الإيمان به و برسوله و الجهاد فى سبيله... و كلمة الإخلاص... و إقام الصلاة... و إيتاء الزكاة... و صوم شهر رمضان...»[48]

شبهه پنجم: بيشتر شيعيان به اين‌گونه آيات مشوّق توحيد و بازدارنده از شرك جاهل‌اند و عقايدشان را از پدر و مادرها و معاشران قبوري خود مي‌آموزند و آنان نيز براي رفع شدايد و مشكلاتشان پناهگاهي رباني جز اين قبور نمي‌شناسند و شمار كمي از آن‌‌ها كه اهل مطالعه‌اند، كتاب‌هايي را مي‌خوانند كه همين مأنوسان به عبادت قبور نوشته‌اند.[49]

پاسخ: مفسّر مدّعي نوانديشي هرگز نمي‌تواند تقليد و آموزش بيشتر جامعهٴ اهل تسنن از پدر و مادرها و معاشرانشان را منكر شود و ادعا كند كه همهٴ آن‌ها به اين‌گونه آيات و ديگر آيات قرآن دانايند و پس از ياد گرفتن همه جزئيات عقايد خود با استدلال كامل و پاسخ تفصيلي و مستدل به اشكالات، بدان‌ها معتقد شدند و در مقابل، به عقايد مخالفان خود آشنايند و با استدلال و برهان آن‌‌ها را رد مي‌كنند و...، چنان‌كه درباره همه اهل مطالعه اين فرقه نيز نمي‌تواند چنين ادعايي داشته باشد. بحث و بررسي دقيق اين‌گونه مباحث و پاسخ به ابهامات و ايرادات، زيبنده مجامع علمي و مراكز تحقيقاتي است، ازاين‌رو برجستگان فكري و علمي دو گروه بايد رو در رو يا غيرمستقيم با سخنان يكديگر آشنا شوند و با مباحثهٴ علمي و رعايت ادب نقد به نقض و ابرام استدلال‌ها بپردازند، نه آنكه با تهمت، افترا و ناسزا بخواهند رقيب را از صحنه بيرون كنند! چه كسي گفته است كه شيعيان پناهگاهي رباني جز اين قبور نمي‌شناسند؟! كدام دانشمند شيعي به پرستش قبور انس گرفته است و... . واي اگر از پس امروز بوَد فردايي.

شبهه ششم: بيشتر علماي شيعه با تغيير اسم و «توسل» و «درخواست شفاعت» ناميدن عبادت‌هاي شرك‌آميز (عبادت قبور)، كار ناپسندشان را براي خود و عوام توجيه مي‌كنند.[50]

پاسخ: علماي شيعه هرگز قبر يا صاحب قبري را شايسته پرستيدن نمي‌دانند، تا آن‌ها را بپرستند و براي توجيه كار ناپسند خود به تغيير نام پناه آورند، بلكه ديگران از روي ناآگاهي يا لجاجت و عناد ـ بي‌اعتنا به آيات و روايات مورد استدلال شيعه ـ توسل و شفاعت را عبادت مي‌نامند، تا ابزاري براي تهاجم و تكفير طرف مقابل خود داشته باشند.

[1] . الزاء و الواو و الراء أصلٌ واحدٌ يدلُّ علي الميل و العدول. من ذلك الزور: الكذب؛ لأنّه مائلٌ عن طريقة الحقّ... يقال: إزورّ عن كذا: أى مال عنه (مقاييس اللغة، ج 3، ص 36، «زور») راغب اصفهاني ريشه ديگري براي اين واژه ذكر كرده است.
[2] . و من الباب: الزائر لأنه إذا زارك فقد عدل عن غيرك (همان).
[3] . زاره يزوره زيارةً و زَوراً: قصد فهو زائرٌ (المصباح المنير، «زور»).
[4] . و الزيارة فى العرف قصد المزور إكراماً له و استيناساً به (همان).
[5] . سوره تكاثر، آيات 1 ـ 2.
[6] . برخي نيز گفته‏اند: دو طايفه از يهود بودند (مجمع‏البيا. ن، ج 9 ـ 10، ص 811).
[7] . تفسير صافي، ج 5، ص 369. البته تفسير ديگري نيز براي اين آيه ذكر شده است(الميزان، ج 20، ص 351، ذيل آيه)، ليكن ﴿زرتم﴾ به همان معناي ملاقات است
[8] . امور فطري به چيزهايي گفته مي‏شود كه: 1. همگاني باشد و اختصاص به رنگ، نژاد، تاريخ، مليت يا سرزمين خاصّي نداشته باشد. 2. همانند علوم حصولي نياز به تعليم و تعلّم نداشته باشد، بلكه در نهان و نهاد آدمي تعبيه شده باشد. 3. تبليغات منفي، تحميل و فشار نتواند آن را ريشه‏كن كند، اگر چه ممكن است از شدت و حرارت آن بكاهد. اين تبليغات، شبيه غبار روي آيينه شفاف است كه نسيمي آن‏را برطرف نموده و چهره آيينه را آشكار مي‏كند. توجه به اين نكته نيز ضروري است كه امور فطري به لحاظ هماهنگي آن با طبيعت انسان و نظام خلقت اگر در مسير صحيح قرار گيرد و به شيوه پسنديده از آن استفاده شود قطعاً موجب كمال انسان خواهد بود. (ر.ك: فطرت در قرآن، ص 26).
[9] . عرب‏ها اين كلمه را هنگام اعلام خبر وحشت‏آور به كار مي‏برند.
[10] . مثنوي معنوي، دفتر چهارم، بيت 408 تا 450.
[11] . سوره ابراهيم، آيه 24 ـ 25.
[12] . المراقبات، ص 11، فصل اول، مراقبات شهر محرم‏الحرام.
[13] . هركس به زيارت من بيايد و انگيزه‏اي جز زيارتم نداشته باشد، بر من لازم است كه شفيع او در روز قيامت باشم (الغدير، ج 5، ص97).
[14] . همان، ص 93.
[15] . همان .
[16]. وسائل، كتاب الحج، ابواب المزار، باب 4، ح 3، ج 14، ص 338.
[17]. سوره نمل، آيه 69.
[18]. وسائل، كتاب الحج، ابواب المزار، باب 2، ح23، ج14، ص332
[19]. وسائل، ابواب المزار، باب 2، ح 16، ج 14، ص 328 .
[20]. الكافي، ج 4، ص 585.
[21]. تهذيب الاحكام، ج 6، ص 4.
[22]. روضة المتقين، ج 5، ص 363.
[23]. الكافي، ج 4، ص 585، كتاب الحج، باب فضل زيارة أبى الحسن الرضا (ع).
[24]. الحقايق، ص 287.
[25]. الكافي، ج 4، ص 567.
[26] . ر.ك: بشاره المصطفي ،ج2،ص170
[27] . تهذيب الاحكام،ج6،ص22،ح50؛ بحار الانوار،ج97،ص120
[28] . بديهي است كه محور مناظرات و مباحثات علمي، سخن عالمان و نوشته‌هاي عالمانه است، نه اعمال عوام؛ زيرا عوام هر فرقه‌اي ممكن است كارهاي نسنجيده‌اي بكنند كه عالمان همان فرقه نيز مجاز نمي‌دانند، از اين‌رو شايسته بود كه مفسر مدّعي نوانديشي مستند گفته‌هاي خود را بيان مي‌كرد تا از اتهام استناد به عمل عوام شيعه مبرّا مي‌شد.
[29] . تفسير المنار، ج11، ص 259.
[30] . سوره نساء، آيه 64.
[31] . سوره يوسف، آيه 97.
[32] . الكشاف، ج2، ص 504
[33] . سوره يوسف، آيه 98.
[34] . سوره نساء، آيه 64.
[35] . گويا مقصود ايشان از عدم جواز بار سفر بستن و به جاهاي دور رفتن براي زيارت قبور، اشكالي است كه همانند وهابيت خشن حجاز به استناد حديث لا تشدّ الرحال إلاّ إلي ثلاثة مساجد... متوجه اين كار مي‌دانند كه در جلد يكم ادب فناي مقربان، ص 70 دربارهٴ سند و دلالت حديث بحث شد.
[36] . المنار، ج11، ص 259.
[37] . مفردات، ص 531، «ط و ف».
[38] . سورهٴ واقعه، آيهٴ 17.
[39] . سورهٴ اعراف، آيهٴ 201.
[40] . سورهٴ نور، آيهٴ 58.
[41] . سورهٴ قلم، آيهٴ 19.
[42] . البداية و النهايه، ج1، ص 161. نيز ر.ك: تاريخ الطبري، ج1، ص 193؛ الكامل في التاريخ، ج1، ص 125.
[43] . تفسير المنار، ج11، ص 259.
[44] . البته در حال حاضر طواف كردن دور قبر هيچ امامي امكانپذير نيست.
[45] . سوره يوسف، آيات 93 ـ 96.
[46] . تفسير المنار، ج11، ص 259.
[47] . المنار، ج11، ص 260.
[48] . نهج البلاغه، خطبهٴ 110.
[49] . تفسير المنار، ج11، ص 260.




نظرات کاربران