سخنرانی حجتالاسلام قرائتی در جلسه درس خارج فقه رهبر انقلاب
چندی پیش حجتالاسلام والمسلمین قرائتی از رهبر انقلاب اسلامی درخواست کرد که در یکی از جلسات درس خارج فقه ایشان حضور یابد تا درباره ضرورت توجه به تفسیر قرآن در حوزههای علمیه و مهجوریت قرآن در جامعه و کشورمان برای طلاب حاضر در درس معظمله سخنرانی کند.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج از پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنه اي، اين پيشنهاد مورد استقبال رهبر انقلاب قرار ميگيرد و موجب ميشود كه حجتالاسلام قرائتي در ابتداي جلسه درس خارج فقه حضرت آيتالله خامنهاي در روز سهشنبه 1397/1/28 به سخنراني بپردازد.
پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنه اي KHAMENEI.IR در آستانه ورود به ماه مبارك رمضان - ماه بهار قرآن - گزيدهاي از بيانات رهبر انقلاب در ابتداي اين جلسه و همچنين سخنان حجتالاسلام والمسلمين قرائتي را منتشر كرد.
بيانات رهبر انقلاب پس از سخنان حجتالاسلام والمسلمين قرائتي بدين شرح است:
«بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدﷲ ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا محمّد و آله الطّاهرين سيّما بقيّةالله في الارضين و لعنةالله علي اعدائهم اجمعين
بيانات جناب آقاي قرائتي كاملا متين و بجا و پرمغز و براي همهي ما لازم بود. آنچه ايشان در اهميت درس قرآن و تدبر در قرآن بيان كردند، جزو حرفهاي لازم و ضروري امروزِ جامعه ما است. اين البته يك درد قديمي است؛ زمان طلبگي ماها - سالها پيش - همين را كم و بيش انسان احساس مي كرد؛ البته آنوقت يك آدم باهمتي مثل آقاي قرائتي نداشتيم. ... خب، بحمدالله امروز تا حدودي درسهاي قرآن وجود دارد؛ ايشان هم انصافا با جديت دنبال اين قضيه هستند؛ مثل مسئله نماز يا مثل مسئله زكات كه ايشان دنبال كردند و موفّق شدند؛ انشاالله در قضيه تفسير قرآن هم با تلاشي كه ايشان دارند، با جد و جهدي كه دارند، با ابتكاري كه در ايشان هست و با موهبت هايي كه خداي متعال به آقاي قرائتي داده - كه بعضي از اينها جزو مواهب خاص است- موفق باشند. امروز استفاده كرديم و خيلي ممنونيم؛ دوستان تلاش كنيد كه روي اين مسئله فكر كنيد و انشاالله تصميم بگيريد و عمل بكنيد.»
متن سخنان حجتالاسلام والمسلمين قرائتي در ابتداي اين جلسه به شرح زير است:
«بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين بعدد ما احاط به علمه، اللهمّ صلّ علي محمّد و آل محمّد، الهي انطقني بالهدي و الهمني التَّقوي.
عيد بود، زيارت آقا رفتيم، گفت وگوهايي شد و از ايشان تقاضا كرديم كه اين عرايض بنده اگر خوب بود، براي شما (طلاب) هم گفته بشود؛ حرف زياد است ولي حالا ببينيم بلكه بتوانيم بين پانزده تا بيست دقيقه تمامش كنيم.
براي عيد نوروز، همه مملكت تقريبا بسيج مي شوند؛ از مرغ و گوشت و پرتقال و سيب و راهداري و اورژانس و هلالاحمر و ...، همه بسيج مي شوند كه عيد ميآيد، يكي دو ماه مشغولند. ماه رمضان ميآيد؛ «قد اقبل اليكم شهر الله». ما براي قرآن چقدر آمادگي داريم؟ من براي اينكه (از مطلب) پَرت نشوم، از روي متن ميخوانم؛ بسماللهالرّحمنالرّحيم. خب، اوصاف قرآن خيلي است؛ از وقتم يك دقيقهاش مال اوصاف قرآن باشد: معلّمش خدا است، علَّم القرآن؛ واسطه، جبرئيل، شديد القوي؛ محل فرود، قلبك؛ ذكرٌ للعالمين؛ انّا له لحافظون؛ غير ذي عوج؛ فأتوا بسورةٍ؛ الي آخر؛ اين معرفي قرآن.
جايگاه قرآن در جامعه ما چيست؟ اين قرآني كه خودش دو مرتبه فرموده «خذ الكتاب بقوّه»؛ جدي بگيريم قرآن را. هويت ما به قرآن است. چون در قرآن چهار تا توبيخ است: كمثل الحمار، كمثل الكلب، كالحجاره، كالانعام؛ اما يك توبيخ در قرآن است كه خيلي داغ است؛ ميگويد پوك! به كساني كه كتاب آسماني را اقامه نكنند، لقب «پوك» داده خدا؛ يا اهل الكتاب لستم علي شيءٍ حتّي تقيموا. كلمه اقامه راجع به چهار چيز در قرآن آمده: اقيموا الدّين، اقيموا الصّلاه، اقيموا الوزن، ولو انّهم اقاموا التّوراة. زندگي ماديمان هم بند به همين قرآن است. (مي فرمايد) ولو انّهم اقاموا التّوراة، اگر اينها تورات را اقامه كنند، لأَكلوا؛ خب، اگر اقامه قرآن شد، لأَكلوا، لأَكلوا، لأَكلوا؛ يعني مادّياتمان هم بند به همين است. چون قرآن ذكر است، نحن نزّلنا الذّكر، ومن اعرض عن ذكري فإنّ له معيشةً ضنكا.
يك سري گيروگورها هم شايد بهخاطر اين باشد كه قرآن براي ما كتاب اصلي نيست. خدا به پيغمبر مي گويد اگر مي خواهي سخنراني كني، بايد روي قرآن صحبت كني؛ آيهاش هم اين است: لتبيّن للنّاس ما نزّل؛ يعني تبين ما نزّل. بله، شعر و خواب و تحليل سياسي هم هست اما اگر آنها هم بند به قرآن باشد ارزش دارد. يكوقت امام فرمود: حفظ نظام از اوجب واجبات است، حتي از نماز واجبتر است! من جا خوردم. بعد ديدم قرآن اشاره دارد به اينكه حفظ نظام از نماز واجبتر است، چون عدهاي كه پاي خطبههاي نماز جمعه پا شدند رفتند سراغ خريد، قرآن مي گويد اينها بيادبند؛ و اذا رأَوا تجارةً او لهواً انفضّوا اليها، در ادامه مي گويد «و تركوكَ»، اينها پيغمبر را تنها گذاشتند، نمي گويد «تركوها»، بايد بگويد «ترك الصّلاة» يا «ترك الخطبه»؛ يعني بدتر از رها كردن خطبه و بدتر از رها كردن نماز، رها كردن رهبر آسماني است، ذا ميگويد «تركوكَ»؛ بههرحال. رفتم يك مسجدي، ديدم «مرگ بر آمريكا» نمي گويند؛ گفتم اينجا نمي گويند؟ گفتند نه، اينجا مسجد مقدسين است. عالمش عالم وارستهاي بود؛ گفتم من مي خواهم صحبت كنم نيم دقيقه؛ گفت: بگو؛ گفتم: قرآن چهار صفت گفته، در مسجد شما دو تا هست؛ قرآن مي گويد: «اشدّاء علي الكفّار، رحماء بينهم، بعد (هم) «تراهم ركّعاً سجّدا»؛ (در مسجد) شما «ركّعاً» هست، «سجّداً» هست، «اشدّاء علي الكفّار» در مسجدتان نيست، «رحماء بينهم» نيست؛ چرا نيست؟ فكر مي كنيد مقدسيد! آقا گفت: درست است. ديگر از آنجا شعار را گفتند. يعني اگر هم خواستيم مردم را به انقلاب هم دعوت كنيم، اگر از راه قرآن وارد شويم مي پذيرند، اگر همينطور فقط صحبت كنيم، مي گويند «خب اين نظر ايشان است، ما اين نظر را قبول نداريم».
راجع به مرجعيت صحبت بود، خب مرجعيت بيشتر روي علم و تقوا صحبت مي كنند، حق هم هست، در قرآن هم هست و قبول، روي چشم؛ اما غير از «اعلم» و «اتقي»، مگر اين آيه در قرآن نيست؟ ترهبون به عدوّالله، اشدّاء علي الكفّار. اگر امام به شاپور بختيار نمي گفت «من توي دهن اين دولت مي زنم»، شاپور بختيار فرار مي كرد؟ مقام معظم رهبري فرمود: رييسجمهور آمريكا، رييسجمهور فرانسه، نخستوزير كجا، اينها جنايتكارند. غير از «اعلم» و «اتقي» بايد يك كسي هم يك تشري بزند، هي «اعلم» و «اتقي» نگوييم. «اعلم» روي چشم، «اتقي» روي چشم اما اين آيهها هم هست. منبرها بايد يكجوري باشد كه محور، قرآن باشد؛ بله، حديث هم بايد باشد، تاريخ هم بايد باشد، هرچي بايد باشد، باشد؛ امّا سهم قرآن در منبرها كم است.
الان ماه رمضان جلو ما است، يك ماه است؛ توفيقي است امسال و چند سال كه ماه رمضان و تابستان به هم سوار مي شود. خيلي خب، دوازده ميليون بچه مدرسهاي داريم؛ چند سال پيش آقاي بوشهري مي گفت كه ما بيست هزار طلبه كت شلواري داريم كه اين ديپلمش را گرفته، لمعهاش هم تمام شده امّا معمم نيست - در سياسيعقيدتي نيست، امام جمعه، قاضي، اهل منبر، در نهاد رهبري در دانشگاه نيست - روحاني نيست ولي خب، لمعهاش را خوانده، ديپلم هم دارد؛ اين با پسرعمهها و پسرخالههايش مي تواند جلسههاي محلي درست كند تا «انذر عشيرتك الاقربين» راه بيفتد. هر هجده سالهاي مي تواند 10، 15 تا 10، 13 ساله را دعوت كند. اين آموزش روخواني قرآن يك مهارت است، هشت ساعته مي شود آموزش بدهيد، هشت ساعت بيشتر كار ندارد. شما اقوال را مطالعه كن، اما روي منبر نبايد اينها را بگوييد، در منبر يك تفسير روان بگوييد، دو سه برابر ترجمه؛ روخواني قرآن مهم است. ماه رمضان جلو ما است، عظمت رمضان به روزه نيست فقط، عظمت رمضان به قرآن است؛ نمي گويد «الّذي كتب عليكم الصّيام»، مي گويد: شهر رمضان الّذي انزل فيه القرآن.
در اين مسئله محوريت قرآن، بايد يك نهضت تفسيري بشود. تجويد راه افتاده، حفظ قرآن راه افتاده، الحمدلله. ما دو علم داريم در قرآن كه اين دو علم با توبيخ است، يعني با توبيخ مي گويد كه چرا نميروي سراغش؟ يكي تفقّه است: «لولا نفر» - آيهي «نفْر»-چرا نمي رويد «ليتفقّهوا»؟ اين «تفقّه» با توبيخ؛ الحمدلله حوزهها هم براساس همين آيه راه افتاد، فعالند. يك آيه ديگر هم داريم، آن هم تدبر است، مي گويد: افلا يتدبّرون القرآن؛ منتها تفقّه يك توبيخ دارد -«لولا نفر ليتفقّهوا» يك توبيخ دارد- اما در آيه تدبر دو تا توبيخ هست: (اوّل) «افلا يتدبّرون»، دو مرتبه -توبيخ دوم- «ام علي قلوبٍ اقفالها»؛ دو تا توبيخ براي تدبر است. حديثي از امام رضا هست كه فرمود: اينكه نماز واجب شد براي اين است كه قرآن از مهجوريت بيايد بيرون.
وقتي موعظه مي خواهيم بكنيم، آيات موعظه را بگوييم: فذكّر بالقرآن من يخاف وعيد؛ چرا جاي ديگر مي رويد. در حوزهها «معاونت تهذيب» هست براي اخلاق طلبهها؛ آيات اخلاقي را بگويند؛ آيات اخلاقي را اگر بگويند، هم تفسير است، هم تهذيب است، هم طلبه كه اين را ياد گرفت مي رود توي محلهشان مي گويد؛ عيد، تابستان، ماه رمضان، محرم؛ يعني ما اخلاقمان جدا است از تفسيرمان. سياست هم مي خواهيم بگوييم آيات سياسي را بايد بگوييم، چند صد آيه سياسي داريم در قرآن، همانها را اگر بگوييم مردم تشكر مي كنند. ما مزه قرآن را نچشيدهايم بعضيهايمان و نچشيدهاند بعضيهايشان؛ نه ما چشيدهايم و نه ما توانستهايم بچشانيم. بههرحال مسئله قرآن را جدي بگيريم.
فكر هم نكنيد قرآن علم نيست؛ امام رضا فرمود: من اراد العلم فليثوّر القرآن -«ثور» با «ث» سه نقطه يعني انقلاب- براي علم قرآن را زيرورو كنيد. دعوت شديم 10 سال پيش براي دانشگاه تهران امام جماعت بشويم -همانجايي كه نماز جمعه هست؛ روزهاي شنبه، يكشنبه، دوشنبه ...؛ توي هفته- گفتم من به شرطي ميآيم كه تفسير هم بگويم؛ گفتند كه اينجا صبح تا ظهر سر درسند، خستهاند اينها؛ گفتم كه كم مي گويم؛ گفت آخر نمي شود؛ گفتم آقا من مي توانم نيم دقيقه تفسير بگويم. گفت آخر نيم دقيقه تفسير! بگو ببينم؛ ما گفتيم «در قرآن چند بار گفته 'كلوا' -يعني بخوريد- هرجا مي گويد 'كلوا'، بغلش يك مأموريتي است، كلوا انفقوا، كلوا اطعموا، كلوا لاتسرفوا، كلوا وَاعملوا صالحا، كلوا ولاتطغوا؛ به زنبور عسل هم كه مي گويد 'كلي'،دنبالش ميگويد 'ثمّ اسلكي'، تو هم كه گل مكيدي بايد عسل بسازي. يعني كُلوا كُلوا هست اما بخور بخور نيست؛ كنار خوردن يك مسئوليتي است؛ والسّلام عليكم و رحمةالله».
آقاي قرائتي: خنده تشكر بود؟
معظّمٌله: نه، اين نَقل (والسّلام عليكم) دانشگاه را اشتباه گرفتند با اينجا، [شما] در دانشگاه گفتيد «والسّلام عليكم».
آقاي قرائتي: بله
بعد گفتند خب، اينجا چون شصت هزار دانشجو دارد، مهمترين دانشگاه كشور است، بعضي از اساتيدش استاد تمام و پروفسورند، پس علمي بگو؛ گفتم من قرائتيام، طلبهام، علمي مي خواهيد برويد سراغ علما؛ گفت مثلا مي خواهي «و بالوالدين احسانا» را بگويي؟ اينها كه بچه نيستند؛ من ناراحت شدم و گفتم به من گفتهاند علمي حرف بزن، من مي خواهم امروز آبكي حرف بزنم، روي تخته نوشتم «و بالوالدين احسانا»، گفتم بيست تا نكته از اين مي كشم بيرون؛ اين «با»اش باي الصاق است؛ دو تا نامه را كه سنجاق مي كنند، به نامه پشتي مي گويند الصاق، الحاق، پيوست؛ يعني احسانت پيوست به خودت باشد، يعني خودت مادرت را ببر دكتر؛ نگو پول مي دهم تاكسي تلفني ببرد و بالوالدين. لقّمه بيديك؛ با دست خودت لقمه لقمه دهان مادرت بگذار، نگو برنج بپز بخور، اين درباره «بِالْـ». «بِالوالِدَين» گفته، «بِالْاَبَويْن» نگفته؛ چون به رهبر هم «اَب» ميگويند -انا و عليٌّ ابوا هذه الامّه؛ ملَّة ابيكم ابراهيم؛ به عمو مي گويند، به پدر زن مي گويند، به معلّم مي گويند- «بالوالدين» گفته، حساب والدين از آنها جدا است. نگفته «بالوالدين المؤمنَين»، گفته «بالوالدين احساناً برّاً كان او فاجراً». نگفته «بالوالدين انفاقا»، پدر و مادر خيلي وقتها پول نمي خواهند، محبّت مي خواهند. 20 تا نكته تقريبا روي تخته سياه، در دانشگاه نوشتم. گفتم آقايان بلد بوديد؟ گفتند والّا به حضرت عباس بلد نبوديم، تا حالا هم كسي (نگفته بود). گفتم ديگر نگوييد آقاي قرائتي اينجا دانشگاه است، اينها پروفسورند، علمي حرف بزن. باسوادترين ماها پهلوي سادهترين كلمات قرآن حرف نفهميده داريم. در «هنّ لباسٌ لكم» 50 تا نكته من گيرم آمده؛ در سوره كوثر 82 تا نكته گيرم آمده. قرآن علم است، ما فكر مي كنيم علم چيز ديگري است، اصلا قرآن را جزو علم نمي دانيم. وقتي مي گوييم مشغول چي هستي؟ مي گويد مباحث علميه، مي گوييم حالا مباحث علميه يعني قرآن؟ مي گويد نه، قرآن نه! نمي گويم آنها نباشد، مي گويم به قرآن هم سهم بدهيم.
ماه رمضان وقت قرآن است. ماشيني كه موتورش هوا گرفته و خاموش شده، در سرازيري هلش مي دهند؛ سرازيري قرآن، ماه رمضان است. پيغمبر در احد فرمود: كداميك از اين شهدا بيشتر قرآن بلدند؟ من اوّل مي خواهم به جنازه او نماز بخوانم؛ اين يعني چه؟ چرا در قيامت به ما مي گويند براساس قرآن درجه بگيريد، اقرأ وارقع. اصلا قرآن را بايد بكشيم وسط؛ تاريخ مي خواهيم بگوييم از قرآن بگوييم، بعد از حديثها بگوييم، نمي خواهم فقط قرآن هم باشد، قرآن و اهلبيت، از هم جدا نيست. بنده چهل سال است تقريبا در تلويزيونم، يك شب جمعه تعطيل نشده، اين از الطاف استثنائي خدا بود. والله، بالله، اگر به هر كتابي تكيه مي كردم سال اول و دوم حرفهايم تمام شده بود. صبح نگاه به قرآن مي كني يك چيز مي فهمي، عصر چيز ديگري مي فهمي. اصلا اگر حرف تازه نباشد خدا نمي گويد تدبر كن؛ اينكه صاحبخانه به همه مهمانها مي گويد شاخه را بتكانيد، پيدا است هر كه بتكاند، يك ميوهاي گيرش ميآيد؛ وگرنه مي گويم «خدايا چرا مدام به من مي گويي تدبر كن! ملاصدرا، فيض كاشاني، امام، بزرگان، تكاندند، ميوههايش را بردند، ديگر چيزي براي من نمانده». اينكه خدا به هركسي مي گويد تدبر كن، يعني هر كس شاخه را تكان بدهد، ميوه گيرش ميآيد. امامان ما چيزي از قرآن مي فهمند كه ما نمي فهميم، اين حق است؛ فقيه از آياتالاحكام چيزي در ميآورد كه ما نمي فهميم، اين حق است؛ اما معنايش اين نيست كه تدبر نكنيم.
ما از اول بايد برگرديم خاكِ باغچه را عوض كنيم. ما كه طلبه بوديم به ما مي گفتند: «ضرب زيدٌ عمرواً»، خب بگو «ضرب الله مثلاً»؛ حالا چرا از «ضَرَب» شروع كردي؟ بگو: «رَحِمَ اللهُ عَبداً»؛ از رحم خدا شروع كن، چرا از كتك كاري شروع كردي؟ مي گويند يك كسي طلبه شد فرار كرد؛ گفتند چرا؟ گفت بزن بزن است؛ اوّل مي گويند ضَرَب، يك مرد غايب زد؛ ضَرَبا، جفتي زدند؛ يك خانم هم پيدا شد، ضَرَبَتْ؛ دوتايي شدند، ضَرَبتا؛ بزن بزن است! هر چه مي خواهيم بگوييم، اوّل نگاه به قرآن كنيم. بنده حدود پنج هزار ساعت در تلويزيون صحبت كردهام، الان هم اگر اينجا سكته كنم، پنج هزار سخنراني ذخيره دارم. الان قرآن در بين ما، روي كيف عروس و بالاي سر مسافر و بك يا الله و استخاره و نمي دانم از اين برخوردهاي اينطوري بوده؛ كاشيكاريهايش هم كه دم پشت بام كاشيكاري مي كنند با خط كوفي كه ما نميفهميم. يك مقدار بايد قرآن بيشتر بخوانيم؛بخصوص آنهايي كه قرائتشان خوب است، صوت خوب دارند. قرآن جاذبه دارد آقا، قرآن جاذبه دارد؛ هر چه مي خواهيم بگوييم، قرآن در آن زمينه جاذبه دارد.
من شرمنده هستم وقت آقا را گرفتم، وقت شما را گرفتم، ديگر حالا مهم بود؛ همين دليل بر اهميت است كه اينقدر قرآن ميارزيد كه آقا درس فقهشان را تعطيل كنند؛ آقا ببخشيد.
معظّمٌله: طيّبالله انفاسكم.