جمیله حمدانیه
از خاندان شیعی آل حمدان و بانی اقداماتی در موسم حج جمیله، دختر ناصرالدوله ابی‌محمد حسن ابن حمدان، از امرای موصل است.[1] نام مادرش را فاطمه، دختر احمد کردی، ثبت کرده‌اند.[2] آل حمدان خاندانی عرب‌تبار، از قبیله تغلب و شیعه‌مذهب، بو
از خاندان شيعي
آل حمدان و باني اقداماتي در موسم حج
آل حمدان و باني اقداماتي در موسم حج
جميله، دختر ناصرالدوله ابيمحمد حسن ابن حمدان، از امراي موصل است.[1] نام مادرش را فاطمه، دختر احمد كردي، ثبت كردهاند.[2]
آل حمدان خانداني عربتبار، از قبيله تغلب
و شيعهمذهب، بودند كه در اواخر قرن سوم هجري، نخست دولتي به مركزيت موصل
و پس از آن امارتي در حلب تأسيس كردند كه حدود يك قرن دوام آورد.[3]
مطابق گزارشي، آنان از ثروتمندترين فرمانروايان مسلمان بودند.[4]
آل حمدان خانداني عربتبار، از قبيله تغلب
و شيعهمذهب، بودند كه در اواخر قرن سوم هجري، نخست دولتي به مركزيت موصل
و پس از آن امارتي در حلب تأسيس كردند كه حدود يك قرن دوام آورد.[3]
مطابق گزارشي، آنان از ثروتمندترين فرمانروايان مسلمان بودند.[4]
جميله را به زهد، عبادت و نيز جمال و كرم و عقل ستودهاند.[5] از زندگي وي، جز
سفر حج و انفاقات گسترده وي، اطلاعي در دست نيست. او در سال 366ق. همراه برادرانش، ابراهيم و هبة الله (امير حران از سوي سيفالدوله حمداني)[6]، به سفر حج رفت و حج او در تجمل و كارهاي خير، ضربالمثل شد[7] و به عنوان «عام جميله» مشهور گرديد.[8] بر اساس گزارشي، سفر او از بغداد، در قالب كارواني كه 400 زن كجاوهنشين و آراسته به زر و زيور داشت، انجام شد؛ به گونهاي كه كجاوه او براي ديگران قابل شناسايي نبود.[9] در گزارش اغراقآميزي، كاروان او ده هزار شتر داشت
و 1000 زن همراه او بود.[10]
سفر حج و انفاقات گسترده وي، اطلاعي در دست نيست. او در سال 366ق. همراه برادرانش، ابراهيم و هبة الله (امير حران از سوي سيفالدوله حمداني)[6]، به سفر حج رفت و حج او در تجمل و كارهاي خير، ضربالمثل شد[7] و به عنوان «عام جميله» مشهور گرديد.[8] بر اساس گزارشي، سفر او از بغداد، در قالب كارواني كه 400 زن كجاوهنشين و آراسته به زر و زيور داشت، انجام شد؛ به گونهاي كه كجاوه او براي ديگران قابل شناسايي نبود.[9] در گزارش اغراقآميزي، كاروان او ده هزار شتر داشت
و 1000 زن همراه او بود.[10]
اقدامات جميله در مكه را چنين برشمردهاند: نثار ده هزار دينار به كعبه به محض مشاهده بيت الله الحرام[11]، آزادي 300 غلام و 200 كنيز[12]، پذيرايي از اهل موسم با شربت سويق طبرزد (انگور) و يخ[13]، تقسيم 20،000 دينار ميان مجاوران مكه، توزيع البسه به تعداد 50،000[14]، دادن خلعت به مردم به مبلغ 50،000 دينار و رفع نيازهاي ساكنان آن شهر و به عقد هم در آوردن دختران و پسران علوي در مكه.[15]
انفاق و صرف اموال او را از كارهاي زبيده خاتون (همسر هارون الرشيد) نيز بيشتر دانستهاند.[16] به نقلي، جميله پس از درگذشت يكي از برادرانش در مسير حج، بهاندازه خونبهايش صدقه داد.[17]
برخي هدف جميله از اين همه بذل و بخشش را تقويت ارتباط دولت شيعي آل حمدان با امارت تازهتأسيس اشراف (سادات حسني) در مكه دانستهاند.[18] (← اشراف حسني) از سوي ديگر شايد بتوان اقدامات او را نوعي قدرتنمايي نسبت به دولت آل بويه (حك:322-448ق.) كه رقيب حمدانيان بودند، محسوب كرد. از سفر جميله به مدينه و اقداماتش در اين شهر اطلاعي در دست نيست.
جميله در نينوا (شهري در شمال عراق) بر تل توبه (جايگاه توبه قوم يونس) مسجد و خانههايي براي زائران آن ساخت و موقوفاتي براي آنها اختصاص داد.[19] سرانجام جميله، در سال 369ق.، پس از كشته شدن برادرش، ابوتغلب، توسط بنوعقيل، به موصل منتقل، و پس از آن نزد عضدالدوله ديلمي (از امراي آل بويه) در بغداد فرستاده، و به دستور او، جميله در حجرهاي محبوس شد.[20] به نقلي، وي ازدواج نكرده بود و عضدالدوله از وي خواستگاري كرد؛ اما نپذيرفت. از اين رو جميله را در دجله غرق ساخت. اما برخي گويند جميله خود اقدام به غرق خويشتن كرد.[21] برخي محققان، زمان درگذشت وي را حدود سال 373ق. دانستهاند.[22]
منابع
اتحاف الوري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم: محمد بن احمد المقدسي (م.380ق.)، قاهره، مكتبة مدبولي، 1411ق؛ الاعلام: خيرالدين بن محمود الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1989م؛ اعيان الشيعه: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش سيد حسن الامين، بيروت، دار التعارف، 1403ق؛ البداية و النهاية في التاريخ: اسماعيل بن عمر بن كثير (700-774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف، 1411ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام: شمسالدين محمد ابن احمد الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ مكه: دراسات في السياسة و العلم و الاجتماع و العمران: احمد السباعي (م.1404ق.)، مكه، مطبوعات نادي مكة الثقافي، 1404ق؛ تجارب الامم: ابوعلي احمد ابن محمد مسكويه (م.421ق.)، به كوشش ابوالقاسم امامي، تهران، سروش، 1379ش؛ تحصيل المرام في اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكه و الحرم و ولاتها الفخام: محمد بن احمد الصباغ (م.1321ق.)، به كوشش عبدالملك بن عبدالله بن دهيش، مكه، مكتبة الاسدي، 1424ق؛ التذكرة الحمدونيه: محمد بن حمدون (م.562ق.)، بيروت، دار صادر، 1417ق؛ سلسلههاي اسلامي جديد راهنماي گاهشماري و تبارشناسي: كليفور داد موند باسورث، ترجمه بدرهاي، تهران، باستان شناسي اسلام و ايران، 1381ش؛ سير اعلام النبلاء: شمسالدين محمد بن احمد الذهبي (م.748ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، 1413ق؛ شذرات الذهب في اخبار من ذهب: عبدالحي بن عماد (م.1089ق.)، به كوشش عبدالقادر الارنووط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛ شفاء الغرام باخبار البلد الحرام: محمد بن احمد التقي الفاسي (م.832ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ صورة الارض: محمد بن حوقل النصيبي (م.367ق.)، بيروت، دار صادر، 1938م؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد بن احمد التقي الفاسي (م.832ق.) به كوشش محمد عبدالقادرعطا، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛ الكامل في التاريخ: علي بن محمد بن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ منائح الكرم في اخبار مكة و البيت و ولاة الحرم: علي بن تاجالدين السنجاري (م.1125ق.)، تحقيق جميل عبدالله محمد المصري، مكه، جامعة ام القري، 1419ق؛ المنتظم في تاريخ الملوك و الامم: عبدالرحمن ابن علي ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا و نعيم زرزور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ النجوم الزاهره في ملوك مصر و القاهره: ابن تغري بردي الاتابكي (م.874ق.)، قاهره، وزاره الثقافه و الارشاد القومي، الهيئه المصريه العامه، 1391ق.
سيد محمود ساماني
[1]. الكامل في التاريخ، ج8، ص700.
[2]. تجارب الامم، ج6، ص294.
[3]. نك: سلسلههاي اسلامي، ص176-177.
[4]. صورة الارض، ج1، ص214-215.
[5]. نك: الاعلام، ج2، ص139؛ اعيان الشيعه، ج4، ص222.
[6]. العقد الثمين، ج1، ص340؛ النجوم الزاهره، ج4، ص126.
[7]. تاريخ الاسلام، ج26، ص264؛ البداية و النهايه، ج11، ص287؛ النجوم الزاهره، ج4، ص126.
[8]. اعيان الشيعه، ج4، ص223.
[9]. المنتظم، ج14، ص248؛ البداية و النهايه، ج11، ص287؛
العقد الثمين، ج1، ص340.
العقد الثمين، ج1، ص340.
[10]. منائح الكرم، ج2، ص403.
[11]. النجوم الزاهره، ج4، ص126؛ شذرات الذهب، ج4، ص351؛ تحصيل المرام، ج2، ص821.
[12]. تاريخ الاسلام، ج26، ص264؛ التذكرة الحمدونيه، ج2، ص108.
[13]. النجوم الزاهره، ج4، ص126.
[14]. تاريخ الاسلام، ج26، ص264؛ اتحاف الوري، ج2،
ص414-415.
ص414-415.
[15]. شفاء الغرام، ج2، ص266؛ منائح الكرم، ج2، ص403؛ تحصيل المرام، ج2، ص821.
[16]. اتحاف الوري، ج2، ص415.
[17]. المنتظم، ج14، ص248؛ تاريخ الاسلام، ج26، ص264؛ اتحاف الوري، ج2، ص415.
[18]. شفاء الغرام، ج2، ص266-267؛ تاريخ مكه، ص196.
[19]. احسن التقاسيم، ص146.
[20]. الكامل في التاريخ، ج8، ص700.
[21]. تاريخ الاسلام، ج26، ص264-265؛ الاعلام، ج2، ص139.
[22]. اعيان الشيعه، ج4، ص223.