جَنَّة المَعلاة
قبرستان قدیمی مکه، و مدفن خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، معروف به قبرستان ابوطالب جنّة المعلاة، مشهورترین قبرستان مکه است که در دوره جاهلی و اسلام، محل دفن مردگان این شهر بود.[1] این قبرستان به سبب واقع شدن در ارتفاعات شمالی مکه، که معلاة خوانده م
قبرستان قديمي مكه، و مدفن خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله)، معروف به قبرستان ابوطالب
جنّة المعلاة، مشهورترين قبرستان مكه است كه در دوره جاهلي و اسلام، محل دفن مردگان اين شهر بود.[1] اين قبرستان به سبب واقع شدن در ارتفاعات شمالي مكه، كه معلاة خوانده ميشد، بدين نام مشهور گرديده است.[2] اين قبرستان در شمال شرقي مكه و در دامنه جنوب غربي كوه حجون[3] قرار
دارد. سفرنامهنويسان متقدم، آن را خارج
از دروازه قديمي شهر (باب المَعلي يا
المَعلاة) دانستهاند.[4]
دارد. سفرنامهنويسان متقدم، آن را خارج
از دروازه قديمي شهر (باب المَعلي يا
المَعلاة) دانستهاند.[4]
از اين قبرستان با نامهاي ديگري نيز ياد شده است؛ قبرستان مكه[5]، قبرستان حجون به سبب نزديكي به كوه حجون[6]، مقبرة المُطَيبين[7] به سبب دفن شركت كنندگان در حِلف المطيبين[8]، جَبّانة المباركه[9] (قبرستان پربركت)، قبرستان مَعلي[10]، جنّة المعلّي[11]، قبرستان بنيهاشم[12] و نيز قبرستان ابوطالب، از نامهاي مشهور آن نزد ايرانيان[13] است.
از پيشينه اين قبرستان اطلاع دقيقي در دست نيست، اما با توجه به وجود گزارش دفن قُصي بن كِلاب٭[14]، جد چهارم پيامبر(صلي الله عليه و آله)، در اين قبرستان بايد قدمت آن را حدود يك قرن پيش از ظهور اسلام دانست. بنا بر برخي گزارشها، پس از دفن قُصي در حجون، مردم مكه مردگان خود را در اين قبرستان دفن كردند.[15] در گزارش ازرقي (م.بعد از241ق.) مردم مكه، در جاهليت و صدر اسلام، مردگان خود را در سمت راست و بالاي وادي كه شامل شعب ابيدُبّ (كه به جَزَّارين[16] و
دَحلة الجِن[17] نيز مشهور است) و شعب صُفي كه در قديم از آن به صفي الشباب ياد ميشد[18] و نيز در سمت چپ كه شعبي متصل به گردنه مدنيين (ريع الحجون)[19] بود، دفن ميكردند. پس از اسلام، آنگاه كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) از سمت چپ قبرستان به نيكي ياد كرد، مردم مكه مردگان خود را فقط در آن قسمت به خاك سپردند[20] و نام حجون نيز بر اين قسمت اطلاق گرديد. به مرور زمان ديگر كسي اين نام را براي سمت راست دره به كار نبرد و مردگان خود را نيز در آن قسمت دفن نكردند.[21] قسمت چپ قبرستان را، به سبب وجود حجون، شعب المقبره نيز خواندهاند.[22]
دَحلة الجِن[17] نيز مشهور است) و شعب صُفي كه در قديم از آن به صفي الشباب ياد ميشد[18] و نيز در سمت چپ كه شعبي متصل به گردنه مدنيين (ريع الحجون)[19] بود، دفن ميكردند. پس از اسلام، آنگاه كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) از سمت چپ قبرستان به نيكي ياد كرد، مردم مكه مردگان خود را فقط در آن قسمت به خاك سپردند[20] و نام حجون نيز بر اين قسمت اطلاق گرديد. به مرور زمان ديگر كسي اين نام را براي سمت راست دره به كار نبرد و مردگان خود را نيز در آن قسمت دفن نكردند.[21] قسمت چپ قبرستان را، به سبب وجود حجون، شعب المقبره نيز خواندهاند.[22]
قرار گرفتن در برابر كعبه از ويژگيهاي منحصربهفرد اين شعب و قبرستان است.[23] اشعار به جامانده از صدر اسلام، در وصف اين قبرستان و مردگان آن، بيانگر جايگاه
اين قبرستان در مقايسه با ديگر قبرستانهاي مكه است.[24]
اين قبرستان در مقايسه با ديگر قبرستانهاي مكه است.[24]
در قديم، از وسط اين قبرستان، راهي بود كه مردم براي ورود و خروج به مكه از آن استفاده ميكردند و در منابع به نامهاي مختلفي شناخته ميشد؛ از آن جمله است:
ثنية العُليا[25]، كَداء[26]، ثنية الحجون[27] و
ثنية المقبره.[28] در گزارشها از ورود پيامبر(صلي الله عليه و آله) به مكه از اين مسير در فتح مكه (سال هشتم) و حجة الوداع (سال دهم) خبر دادهاند.[29]
ثنية العُليا[25]، كَداء[26]، ثنية الحجون[27] و
ثنية المقبره.[28] در گزارشها از ورود پيامبر(صلي الله عليه و آله) به مكه از اين مسير در فتح مكه (سال هشتم) و حجة الوداع (سال دهم) خبر دادهاند.[29]
مسجد الجن٭ (مسجد الحَرَس) نزديك قبرستان واقع است.[30] فاصله اين قبرستان در قرن 13ق. تا باب بنيشيبه، از درهاي شمال شرقي مسجدالحرام، 2127 ذرع (حدود 1042 متر) است.[31]
جايگاه جنة المعلاة نزد پيامبر و مسلمانان: رواياتي از زبان پيامبر(صلي الله عليه و آله) در بيان جايگاه و شأن اين قبرستان، در منابع حديثي، وجود دارد. به روايتي، آن حضرت، اين قبرستان را قبرستاني نيكو دانست.[32] در روايتي مدفونان اين قبرستان در قيامت ايمن مبعوث خواهند شد.[33]
اين قبرستان همواره مورد توجه و احترام عموم مسلمانان، به ويژه مردم مكه، بود. برخي از اهل سنت زيارت اين قبرستان را، به سبب آن كه تعدادي از صحابه، تابعان و بزرگان در آن جاي گرفتهاند، مستحب دانستهاند.[34] فقهاي شيعه، ضمن تأكيد بر استحباب دفن مردگان در اين قبرستان[35]، زيارت قبور اجداد پيامبر(صلي الله عليه و آله) و نيز خديجه، ابوطالب و قاسم، فرزند رسول اكرم(صلي الله عليه و آله)، و نيز ختم قرآن را در آن مستحب دانستهاند.[36]
زيارتنامههايي نيز براي صاحبان اين قبور نقل شده است.[37] زيارت قبر حضرت خديجه(عليها السلام) توسط امام حسين(عليه السلام) و خواندن نماز در كنار آن، بيانگر شأن و مقام
برخي از مدفونان در اين قبرستان است.[38]
ابن جبير (م.612ق.) در بيان آداب مردم
مكه، در اعياد، از حضور مردم در اين قبرستان، پس از خواندن نماز عيد در مسجدالحرام، خبر داده است.[39] همچنين از سنت مردم مكه براي حضور در كنار قبر خديجه، در شبهاي يازدهم هر ماه، و قبر منسوب به آمنه، مادر پيامبر(صلي الله عليه و آله)، در شبهاي هشتم هر ماه و قرائت قرآن، خبر دادهاند.[40] برخي بر اين عقيده بودند كه اين قبرستان،
به سبب جايگاه و شأن والايش، تنها پذيراي مؤمنان است و مكانهايي از آن، محل استجابت دعاست.[41]
برخي از مدفونان در اين قبرستان است.[38]
ابن جبير (م.612ق.) در بيان آداب مردم
مكه، در اعياد، از حضور مردم در اين قبرستان، پس از خواندن نماز عيد در مسجدالحرام، خبر داده است.[39] همچنين از سنت مردم مكه براي حضور در كنار قبر خديجه، در شبهاي يازدهم هر ماه، و قبر منسوب به آمنه، مادر پيامبر(صلي الله عليه و آله)، در شبهاي هشتم هر ماه و قرائت قرآن، خبر دادهاند.[40] برخي بر اين عقيده بودند كه اين قبرستان،
به سبب جايگاه و شأن والايش، تنها پذيراي مؤمنان است و مكانهايي از آن، محل استجابت دعاست.[41]
در روايتي خداوند اهل بقيع را همسايگان پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل معلاة را همسايگان خود خوانده است.[42] همچنين، بر پايه رواياتي منسوب به پيامبر(صلي الله عليه و آله)، در روز قيامت از اين قبرستان هفتاد هزار نفر، با چهرههايي همچون ماه، برانگيخته و بدون حساب وارد بهشت ميشوند. هريك از اينان نيز هفتاد هزار نفر را شفاعت ميكنند.[43] مدفونان اين قبرستان، همراه با مدفونان بقيع، براي ورود به بهشت فراخوانده ميشوند.[44]
مدفونان معلاة: قُصي بن كِلاب[45] و عبدالمطلب از اجداد پيامبر(صلي الله عليه و آله)[46]، ابوطالب عموي حضرت[47]، خديجه همسر ايشان[48]، قاسم و عبدالله (طيب) فرزندان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از خديجه(عليها السلام)[49]، از خاندان مدفون پيامبر(صلي الله عليه و آله) در اين قبرستاناند. برخي، از عبد مناف و هاشم، جد سوم و دوم پيامبر(صلي الله عليه و آله)[50] و نيز آمنه، مادر حضرت[51] نيز، به عنوان ديگر خاندان مدفون در اين قبرستان ياد كردهاند. اين در حالي است كه منابع از دفن هاشم در غزه فلسطين[52] و آمنه در ابواء مدينه[53] حكايت دارند.
منابع متعدد، از تعداد بسياري از صحابه، تابعين و بزرگان مدفون در اين قبرستان نام بردهاند:[54] ياسر، سميه و عبدالله، پدر، مادر و برادر عمار[55]، اسماء[56] و عبدالرحمن[57]، فرزندان ابوبكر، زينب خواهر عثمان بن مظعون جُمحي و همسر عمر بن خطاب و عبدالله بن زبير[58] از صحابي مدفون؛ ابوسعيد ابراهيم بن طهمان هروي (م.68ق.)، اسماعيل بن اميه اموي (م.144ق.) و حنظلة بن ابيسفيان جمحي (م.151ق.) از تابعين مدفون در اين قبرستاناند.[59] همچنين منصور خليفه عباسي (م.158ق.)[60]، فُضيل بن عياض تيمي (م.187ق.) از عرفاي قرن دوم[61]، سُفيان بن عُيينه (م.198ق.)[62]، امام الحرمين ابوطالب حنفي ابهري، فقيه شافعي (م.624ق.)[63]، شريف بركات امير مكه (852-859ق.)[64]،
ابن فهد مؤلف اتحاف الوري (م.885ق.) و فرزندش عبدالعزيز مؤلف بلوغ القري (م.922ق.)، ميرزا محمد بن علي استرآبادي (م.1028ق.) از علماي شيعه مجاور بيت الله الحرام و مؤلف منهج المقال[65]، شيخ محمد بن حسن نوه شهيد ثاني (م.1030ق.) مؤلف روضة الخواطر و نزهة النواظر[66]، سيد زينالعابدين كاشاني از بانيان كعبه پس از سيل سال 1039ق.[67] از ديگر مدفونان در اين قبرستان هستند.
ابن فهد مؤلف اتحاف الوري (م.885ق.) و فرزندش عبدالعزيز مؤلف بلوغ القري (م.922ق.)، ميرزا محمد بن علي استرآبادي (م.1028ق.) از علماي شيعه مجاور بيت الله الحرام و مؤلف منهج المقال[65]، شيخ محمد بن حسن نوه شهيد ثاني (م.1030ق.) مؤلف روضة الخواطر و نزهة النواظر[66]، سيد زينالعابدين كاشاني از بانيان كعبه پس از سيل سال 1039ق.[67] از ديگر مدفونان در اين قبرستان هستند.
فيروزآبادي (م.817ق.) از جمله اولين مؤلفاني است كه نام تعدادي از مردان و زنان صحابي و تابعين مدفون در اين قبرستان را آورده است كه از آن جملهاند: ابوقحافه عثمان بن عامر پدر ابوبكر، ابوواقد ليثي مدني از حاضران در بدر، خُبيب بن عَدي و زيد بن دَثنه از شهداي حادثه رجيع (سال چهارم)، سكران بن عمرو بن عبد شمس از مهاجران به حبشه، سلمة بن ميلاء جُهَني از شهداي فتح مكه، ابومَحذوره مؤذن پيامبر(صلي الله عليه و آله)، شيبة بن عثمان و پسرعمويش عثمان بن طلحه از كليدداران كعبه، صَفوان بن اميه و لبيد بن ربه از مؤلفة القلوب، عبدالله بن شهاب بن عبدالله جد ابن شهاب زهري، عبدالله بن عامر بن كُرَيز از كارگزاران عثمان، عبدالله فرزند عمرو ابن عاص سهمي، ابوموسي اشعري، عَتاب بن اُسيد اولين كارگزار پيامبر(صلي الله عليه و آله) در مكه، محمد ابن حاطب جُمحي از اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) و علي(عليه السلام)، مُسور بن مَخرمه و ابوسَبرة بن ابيرُهم از مهاجران به حبشه و مدينه.[68]
ساخت بنا و بارگاه: به تصريح منابع متقدم، بسياري از قبور صحابه، تابعين و بزرگان، در اين قبرستان، ناشناخته مانده و مردم مكه، مكان دقيق آنها را فراموش كردهاند.[69] تنها تعداد اندكي از اين قبور مشخص بوده[70] و بناها و بارگاههايي نيز روي آنها ساخته شده است؛ (تصاوير شماره 15-18) از جمله اين بناها ميتوان به گنبد و بارگاهي بر قبر خديجه(عليها السلام) اشاره كرد. ابن بطوطه (م.779ق.)[71] و شهيد اول (م.786ق.)[72] قبر خديجه(عليها السلام) را در اين قبرستان از
قبور شناخته شده و معروف دانستهاند. اين در حالي است كه مرجاني (م. بعد از770ق.) در گزارشي آورده كه مكان قبر حضرت،
در عالم خواب، به يكي از نيكان كه نام او در اين خبر معلوم نيست، الهام شده است.
بر اساس اين گزارش، وي در خواب ديد كه قبر حضرت، كنار قبر فضيل بن عياض است.[73] برخي از مؤلفان اهل سنت، در سدههاي بعد، با اعتماد به اين گزارش، در تعيين محل قبر خديجه(عليها السلام) تشكيك كردهاند.[74] شأن و جايگاه خديجه(عليها السلام) نزد مسلمانان، و سنتِ زيارت
قبور نزد اهل مكه و حاجيان، كه برگرفته
از سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود، صحت گزارش مرجاني را با ترديد همراه ميسازد. نامعلوم بودن نام كسي كه قبر خديجه(عليها السلام) را شناسايي كرده، از ديگر شواهد ضعف اين روايت است. اين در حالي است كه نه تنها
در هيچيك از منابع همعصر با مرجاني چنين گزارشي نيامده، بلكه معاصران وي،
از معروف و مشهور بودن قبر خديجه(عليها السلام)
سخن گفتهاند.[75]
قبور شناخته شده و معروف دانستهاند. اين در حالي است كه مرجاني (م. بعد از770ق.) در گزارشي آورده كه مكان قبر حضرت،
در عالم خواب، به يكي از نيكان كه نام او در اين خبر معلوم نيست، الهام شده است.
بر اساس اين گزارش، وي در خواب ديد كه قبر حضرت، كنار قبر فضيل بن عياض است.[73] برخي از مؤلفان اهل سنت، در سدههاي بعد، با اعتماد به اين گزارش، در تعيين محل قبر خديجه(عليها السلام) تشكيك كردهاند.[74] شأن و جايگاه خديجه(عليها السلام) نزد مسلمانان، و سنتِ زيارت
قبور نزد اهل مكه و حاجيان، كه برگرفته
از سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود، صحت گزارش مرجاني را با ترديد همراه ميسازد. نامعلوم بودن نام كسي كه قبر خديجه(عليها السلام) را شناسايي كرده، از ديگر شواهد ضعف اين روايت است. اين در حالي است كه نه تنها
در هيچيك از منابع همعصر با مرجاني چنين گزارشي نيامده، بلكه معاصران وي،
از معروف و مشهور بودن قبر خديجه(عليها السلام)
سخن گفتهاند.[75]
مرجاني در سال 729ق. سنگي با عبارت «ان هذا قبر السيده خديجه» ديده است.[76] بعدها صندوقي چوبي براي نصب روي قبر خديجه(عليها السلام) ساخته شد تا آن كه در سال 950ق. محمد بن سليمان، از صاحب منصبان مصر، در حكومت داوود پاشا، والي مصر، روي قبر بارگاه و گنبدي از سنگ شُميسي ساخت و روي قبر نيز صندوقي تازه گذاشت و پارچهاي فاخر بر آن نهاد و براي بارگاه خادمي معين كرد.[77]
اين بارگاه، پس از تخريب به دست آل سعود در سال1242ق. بازسازي شد[78] و تا قرن 14ق. باقي ماند. گزارشها از ارسال پارچههايي از سوي حاكمان عثماني مصر، براي استفاده بر روي صندوق اين بارگاه و نيز قبر منسوب به آمنه در دهه 1260ق.، حكايت دارند.[79]
در سفرنامههاي دوره قاجاري نيز گزارشهايي از بارگاه و ضريح حضرت خديجه(عليها السلام) ارائه شده است:[80] ميرزا محمد حسين فراهاني، در سفر حج خود به سال 1302ق.، از وجود ضريح چوبي در اين بارگاه و نيز پارچه مخمل گلابتوندوزي شده بر قبر حضرت سخن گفته و به حضور متولي و خادم و نيز زيارتنامهخوان، براي اين بارگاه، اشاره كرده است.[81] (تصاوير شماره 15 و 16)
نزديك قبر خديجه(عليها السلام) قبر ابوطالب بن حسن بن ابينُمي (م.1012ق.) و قبر عبدالمطلب بن غالب (م.1300ق.)، از امراي مكه، قرار دارد.[82] روي اين دو قبر نيز بارگاههايي ساخته شده بود. روي قبر منسوب به آمنه گنبد و بارگاهي در 1242ق. توسط عيسي شيخ الحرم[83]، و روي قبر عبدالرحمن بن ابيبكر در سمت راست قبر خديجه، بنايي چهارگوش، در زمان سلطان عبدالمجيد (حك:1237-1277ق.)، ساخته شد. اين قبر، تا پيش از اين سال، تنها صندوقي چوبي داشت.[84] بناها و گنبدهاي ديگري نيز بر روي برخي از قبور ساخته شد كه از آن جمله است: اسماء دختر ابوبكر[85]، عبدالله بن زبير[86]، ابوالبركات بن ظهيره امير مكه[87]، شيخ محمد جان نقشبندي از ذريه محمد بن حنفيه (م.1268ق.)[88] و حسن بن ابينمي از شرفاي مكه.[89]
اوليا چلبي (م.1094ق.)، در گزارش سفر خود به مكه و زيارت قبورِ اين قبرستان، از وجود 75 بارگاه گنبدپوش خبر داده است.[90] برخي گزارشها از وجود بارگاهها و قبور خانوادگي در اين قبرستان حكايت دارند كه از آن جمله ميتوان به بارگاه حسن بن ابينمي اشاره كرد كه دربردارنده قبور برخي از فرزندان و نوادگان وي بوده است.[91]
تخريب قبور: با تسلط وهابيت٭ بر مكه و تأسيس اولين دولت سعودي، تمامي بناها و گنبدهاي موجود در جنة المعلاة، در روز چهارشنبه 29 ربيعالثاني سال 1218ق.، ويران گرديد و قبور اين قبرستان، با زمين، همسطح شد.[92] پس از انقراض اين دولت به دست نيروهاي عثماني، بار ديگر گنبدي بر قبر و بارگاه حضرت خديجه ساخته شد. اما اين بنا نيز در سال 1343ق. و به دنبال تشكيل دولت سوم سعودي تخريب گرديد.[93]
حوادث قبرستان: حجاج بن يوسف ثقفي، در سال 62ق.، پس از سركوب عبدالله ابن زبير، جنازه وي را در اين قبرستان به دار كشيد.[94] ابن جبير از ويرانههاي بنايي در اين مكان ياد ميكند كه بر پايه عبارات او، بعدها به يادبود ابن زبير ساخته شد. اما چون به مكاني براي لعن حجاج تبديل شده بود، توسط مردمان طائف تخريب شد.[95]
قبرستان معلاة بارها بر اثر سيلهايي كه مسجدالحرام را نيز تهديد ميكرد، آسيب ديد؛ از آن جمله بايد به سيلي در سال 738ق. اشاره كرد كه قبور اين قبرستان را تخريب كرد.[96] در سال 825ق.، ديوارهاي اين قبرستان، در اثر سيلي كه به كعبه نيز آسيب رساند، تخريب شد.[97]
توجه اهالي مكه و نيز حاجيان به قبرستان معلاة و حضور اينان در برخي روزهاي هفته و اعياد كه پيش از اين بدان اشاره شد، سبب شد تا در سال 1097ق. به دستور سليمان امير ياخور وزير (وزارت از سال1097ق.) و توسط شلبي عثمان حميدان وزير مكه، براي ايجاد نظم و نظافت، قبرستان به دو قسمت تقسيم گردد و دور هر قسمت، ديواري با درهاي ورودي، ساخته شد.[98] تاتار عثمان پاشا امير جده (امارت: 1257-1260ق.) اين ديوار را بازسازي كرد.[99] در قرن 14ق. نيز از وجود اين ديوار سنگي به دور قبرستان گزارش شده است.[100] در سال 1383ق. و در حكومت سعودي اين قبرستان ساماندهي، و ديوار آن بازسازي شد.[101]
شأن و جايگاه اين قبرستان كه اشتياق مسلمانان به دفن مردگان خود در اين قبرستان را همراه داشت، موجب گرديد تا بارها محدوده آن گسترش يابد. منابع، اول بار از تراشيده شدن كوه حجون در قرن سوم، و توسعه قبرستان از سمت كوه تا ثنيه اذاخر، به سبب افزايش مدفونان ياد كردهاند.[102]
وضعيت كنوني: اين قبرستان كه در محله معروف به سليمانيه قرار دارد، به دو ناحيه مجزا (قديمي و جديد) شمالي و جنوبي تقسيم شده است. قسمت جلوي آن، قبرستان عمومي مكه، و قسمت عقب آن قبرستان قديمي است كه در دامنه كوه قرار گرفته است. اين دو قسمت، با ديواري بلند و ميلههاي فلزي، از هم جدا شده است تا مانع ديده شدن قبر خديجه(عليها السلام) و قبور بنيهاشم و اجداد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و تبركجويي حاجيان و زائران شود.[103]
اين قبرستان در دوراهي خيابان مسجدالحرام و حجون قرار دارد.[104] در ورودي قسمت قديمي، از سال 1396ق. توسط آل سعود بر روي زائران مسدود گرديد.[105] حاجيان و زائران تنها در روزها و ساعاتي از هفته اجازه دارند با ورود به قسمت جديد قبرستان، از پشت نردههاي فلزي بخش قديمي، به زيارت قبور خاندان و صحابه پيامبر(صلي الله عليه و آله) بپردازند. در زمان بسته بودن درهاي قبرستان نيز آنان از روي پل حجون كه از روي قبرستان عبور ميكند، سنت زيارت قبور را به جا ميآورند. (تصوير شماره 17 و 18)
تكنگاريها: درباره اين قبرستان و مدفونان آن كتابهايي نگاشته شده است كه از آن جملهاند: اِثارة الحجون الي زيارة الحجون نوشته مجدالدين حافظ فيروزآبادي؛ الشرف الاعلي في ذكر قبور بابِ المَعلي نوشته جمالالدين محمد بن علي قرشي (م.837ق.). وي در اين كتاب متن تعداد 24 عدد از سنگ قبرهاي علما، بزرگان و ملوك مدفونِ در اين قبرستان را آورده است؛ احجار المَعلاة الشاهدية بمكة المكرمه در معرفي تعداد فراواني از سنگهاي قبور كهن قبرستان، با تصاوير سنگها و بازخواني آنها. اين كتاب در سال 1425ق. از سوي وزارت تعليم و تربيت عربستان منتشر شده است.[106] مقالهاي نيز با نام جنة المعلاة توسط سيد علي قاضي عسكر، در فصلنامه ميقات حج، و مقالهاي ديگر با نام حجون نوشته سيده رقيه ميرابوالقاسمي، در دانشنامه جهان اسلام، چاپ شده است.
منابع
آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، تهران، مشعر، 1386ش؛ اتحاف الوري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ اثارة الترغيب و التشويق الي المساجد الثلاثة و البيت العتيق: محمد بن اسحاق الخوارزمي (م.827ق.)، به كوشش محمد حسين الذهبي، مكه، مكتبه نزار مصطفي الباز، 1418ق؛ احكام و آداب حج (مناسك الحج): سيد محمدرضا گلپايگاني (م.1414ق.)، قم، دار القرآن الكريم، 1413ق؛ اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار: محمد بن عبدالله الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح ملحس، مكه، دار الثقافه، 1415ق؛ اخبار مكة في قديم الدهر و حديثه: محمد بن اسحاق الفاكهي (م.275ق.)، به كوشش عبدالملك بن عبدالله بن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ الارج المسكي في التاريخ المكي: علي بن عبدالقادر الطبري (م.1070ق.)، تصحيح اشرف احمد جمال، مكه، مكتبه التجاريه، 1416ق؛ الاستبصار في عجائب الامصار: نويسندهاي مراكشي (قرن6ق.)، تصحيح سعد زغلول عبدالحميد، بغداد، دار الشئون الثقافيه، 1986م؛ اسد الغابه في معرفة الصحابه: علي بن محمد بن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار الكتب العربي؛ الاشارات الي معرفة الزيارات: علي بن ابيبكر الهروي (م.611ق.)، به كوشش علي عمر، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، 1423ق؛ افادة الانام بذكر اخبار بلد الله الحرام: عبدالله بن محمد الغازي (م.1365ق.)، به كوشش عبدالملك بن عبدالله بن دهيش، مكه، مكتبة الاسدي، 1430ق؛ انساب الاشراف: احمد بن يحيي البلاذري (م.279ق.)، به كوشش محمد باقر محمودي، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1394ق؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار: محمد باقر المجلسي (1037-1110ق.)، تصحيح محمد باقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمدمهدي موسوي خرسان، بيروت، دار احياء التراث العربي و مؤسسة الوفاء، 1403ق؛ بقيع الغرقد في دراسة شامله: محمد امين الاميني، تهران، مشعر، 1428ق؛ بهجة النفوس و الاسرار: عبدالله المرجاني (م.699ق.)، به كوشش محمد عبدالوهاب، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 2002م؛ التاريخ القويم: محمد طاهر الكردي، به كوشش عبدالملك بن عبدالله بن دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ التاريخ الكبير: محمد بن اسماعيل البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1407ق؛ تاريخ سند معروف به تاريخ معصومي: سيد محمد معصوم بكري (م.1019ق.)، به كوشش داود پوته، تهران، اساطير، 1382ش؛ تاريخ مدينة دمشق: علي ابن الحسن بن عساكر (م.571ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ تاريخ مكه، دراسات في السياسه و العلم و الاجتماع و العمران: احمد السباعي (م.1404ق.)، مكه، مطبوعات نادي مكة الثقافي، 1404ق؛ تاريخ و آثار اسلامي مكه مكرمه و مدينه منوره: اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1386ش؛ تحصيل المرام في اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكه و الحرم و ولاتها الفخام: محمد بن احمد الصباغ (م.1321ق.)، به كوشش عبدالملك بن عبدالله ابن دهيش، مكه، مكتبة الاسدي، 1424ق؛ التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفه: شمسالدين محمد بن عبدالرحمن السخاوي (م.902ق.)، مدينه، مركز بحوث و دراسات المدينة المنوره، 1429ق؛ تذكرة الطريق في مصائب حجاج بيت الله العتيق: حافظ محمد عبدالحسين هندي، به كوشش رسول جعفريان، قم، مورخ، 1386ش؛ تذكرة الفقهاء: حسن بن يوسف حلي (648-726ق.)، تهران، انتشارات مكتبة المرتضوية لاحياء الآثار الجعفريه، 1388ق؛ جامع الاحاديث الجامع الصغير و زوائده و الجامع الكبير: عبدالرحمن بن ابيبكر السيوطي (849-911ق.)، تحقيق عباس احمد صقر و احمد عبدالجواد، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ الجامع اللطيف في فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف: محمد ابن ظهيره (م.986ق.)، به كوشش علي عمر، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، 1423ق؛ دليل الناسك: السيد محسن الحكيم (م.1390ق.)، به كوشش الطباطبايي، مدرسة دارالحكمه، 1416ق؛ الرحلات المغربية و الاندلسيه: عواطف محمد يوسف نواب، الرياض، مكتبة الملك فهد، 1417ق؛ رحلة ابن بطوطه (تحفة النظار في غرائب الامصار و عجائب الاسفار): ابن بطوطه (م.779ق.)، تحقيق عبدالهادي تازي، رباط، اكاديميه المملكه المغربيه، 1417ق؛ رحلة ابن جبير: محمد بن احمد بن جبير (م.614ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، 1986م؛ الرحلة الحجازيه: اوليا چلبي، ترجمه احمد المرسي، قاهره، دار الافاق، 1999م؛ سفرنامه فرهاد ميرزا (هداية السبيل و كفاية الدليل): فرهاد ميرزا معتمد الدوله، تصحيح غلام رضا طباطبايي، تهران، علمي، 1366ش؛ سفرنامه ميرزا داوود وزير وظايف: ميرزا داوود وزير وظايف (م.1327ق.)، به كوشش قاضي عسكر، تهران، مشعر، 1386ش؛ سفرنامه ميرزا محمد حسين فراهاني: محمد حسين فراهاني (م.قرن 14)، به كوشش گلزاري، تهران، فردوسي، 1362؛ شفاء الغرام باخبار البلد الحرام: محمد ابن احمد التقي الفاسي (م.832ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ الطبقات الكبري: محمد بن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد بن احمد التقي الفاسي (م.832ق.) به كوشش فؤاد سير، مصر، الرساله، 1406ق؛ الفائق في غريب الحديث: محمود بن عمر الزمخشري (م.538ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق؛ كشف الارتياب: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش امين، مكتبة الحريس، 1382ق؛ كلمة التقوي (فتاوي): محمد امين زين الدين، قم، مهر، 1413ق؛ كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال: علي بن حسامالدين الهندي (م.975ق.)، به كوشش بكري حياني و صفوة السقاء، بيروت، مؤسسة الرساله، 1409ق؛ الكني و الالقاب: عباس قمي (1254-1319ش.)، مقدمه محمد هادي اميني، تهران، انتشارات مكتبه الصدر، 1368ش؛ لسان العرب: محمد بن مكرم ابن منظور (630-711ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت باشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛ المسالك و الممالك: عبدالله بن عبدالعزيز البكري (م.487ق.)، به كوشش ادريان، فان ليوفن و اندري فيري، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 1992م؛ المستدرك علي الصحيحين: محمد بن عبدالله الحكام النيسابوري (م.405ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مستند الشيعة في احكام الشريعه: احمد بن محمد مهدي النراقي (1185-1245ق.)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1415ق؛ مسند الامام احمد بن حنبل: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار الصادر، بيتا؛ المعالم الاثيره: محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار القلم، 1411ق؛ معجم البلدان: ياقوت بن عبدالله الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ المعجم الكبير: سليمان بن احمد الطبراني (260-360ق.)، به كوشش حمدي عبدالمجيد السلفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ معجم المعالم الجغرافية في السيرة النبويه: عاتق بن غيث (م.1431ق.)، مكه، دار مكه، 1402ق؛ مناقب آل ابيطالب: ابن شهر آشوب (م.588ق.)، به كوشش گروهي از اساتيد نجف، نجف، المكتبه الحيدريه، 1376ق؛ منائح الكرم في اخبار مكة و البيت و ولاة الحرم: علي ابن تاجالدين السنجاري (م.1125ق.)، تحقيق جميل عبدالله محمد المصري، مكه، جامعة ام القري، 1419ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري باشا (م.1290ق.)، القاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق.
سيد علي خيرخواه
[1]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص209؛ اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص50؛ اثارة الترغيب، ج1، ص239.
[2]. التاريخ القويم، ج2، ص59.
[3]. الامكنة و المياه، ج2، ص418؛ لسان العرب، ج3، ص69، «حجن».
[4]. رحلة ابن جبير، ص77-78؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص382.
[5]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص209؛ اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص50.
[6]. اثارة الترغيب، ج1، ص239.
[7]. اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص60.
[8]. التاريخ القويم، ج6، ص167.
[9]. رحلة ابن جبير، ص77؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص381.
[10]. شفاء الغرام، ج1، ص374.
[11]. تاريخ سند، ص127؛ تذكرة الطريق، ص208؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج2، ص655، «پاورقي».
[12]. آثار اسلامي مكه و مدينه، ص163.
[13]. آثار اسلامي مكه و مدينه، ص161.
[14]. اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص59.
[15]. اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص59.
[16]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص273؛ اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص143.
[17]. اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص54، «پاورقي»؛ افادة الانام، ج2، ص145، «پاورقي».
[18]. الجامع اللطيف، ص305-306.
[19]. نك: معجم المعالم الجغرافيه، ج14، ص94.
[20]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص209، 211.
[21]. اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص60، «پاورقي».
[22]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص286؛ اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص179؛ العقد الثمين، ج1، ص50.
[23]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص209؛ اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص50؛ المسالك و الممالك، ج1، ص399.
[24]. اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص60-61.
[25]. الاستبصار، ص7؛ مرآة الحرمين، ج1، ص81؛ التاريخ القويم، ج4، ص294.
[26]. تاريخ مدينة دمشق، ج28، ص228؛ المعالم الاثيره، ص78؛ نك: التاريخ القويم، ج2، ص54.
[27]. تاريخ مدينة دمشق، ج58، ص236؛ رحلة ابن جبير، ص102؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص401.
[28]. افادة الانام، ج2، ص145.
[29]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص286؛ اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص179؛ الزهور المقتطفه، ص114.
[30]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص273؛ العقد الثمين، ج1، ص43.
[31]. مرآة الحرمين، ص339.
[32]. مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص367؛ التاريخ الكبير، ج1، ص284؛ المعجم الكبير، ج11، ص111.
[33]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص209؛ اثارة الترغيب، ج1، ص239.
[34]. شفاء الغرام، ج1، ص455-456.
[35]. تذكرة الفقهاء، ج1، ص55.
[36]. مستند الشيعه، ج13، ص97؛ دليل الناسك، ص489؛ كلمة التقوي، ج3، ص499.
[37]. احكام و آداب حج، ص468-471.
[38]. المناقب، ج3، ص224.
[39]. رحلة ابن جبير، ص120.
[40]. تحصيل المرام، ج2، ص647، 649.
[41]. شفاء الغرام، ج1، ص453-459.
[42]. اثارة الترغيب، ج1، ص239؛ الارج المسكي، ص48.
[43]. اثارة الترغيب، ج1، ص239؛ كنز العمال، ج12، ص262؛
جامع الاحاديث، ج24، ص2.
جامع الاحاديث، ج24، ص2.
[44]. بقيع الغرقد، ص43.
[45]. اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص58؛ العقد الثمين، ج1، ص307.
[46]. اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص315؛ تاريخ مدينة دمشق، ج3، ص86؛ اتحاف الوري، ج1، ص101.
[47]. انساب الاشراف، ج2، ص289.
[48]. الطبقات، ج8، ص15؛ المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص182؛ اسد الغابه، ج5، ص439.
[49]. بحار الانوار، ج19، ص20؛ افادة الانام، ج2، ص152.
[50]. مرآة الحرمين، ص31.
[51]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص272؛ اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص53.
[52]. الطبقات، ج1، ص79.
[53]. الطبقات، ج1، ص116؛ الفائق، ج3، ص277؛ معجم البلدان، ج1، ص79.
[54]. تحصيل المرام، ج2، ص645-668؛ افادة الانام، ج2، ص150-152.
[55]. افادة الانام، ج2، ص160.
[56]. تاريخ مدينة دمشق، ج69، ص29.
[57]. افادة الانام، ج2، ص152.
[58]. اثارة الترغيب، ج1، ص240؛ افادة الانام، ج2، ص151.
[59]. افادة الانام، ج2، ص163-167.
[60]. اخبار مكه، الازرقي، ج4، ص177؛ اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص150؛ العقد الثمين، ج4، ص417.
[61]. اثارة الترغيب، ج1، ص240.
[62]. تاريخ بغداد، ج9، ص183؛ اثارة الترغيب، ج1، ص240؛ تحصيل المرام، ج2، ص651.
[63]. التحفة اللطيفه، ج1، ص205.
[64]. منائح الكرم، ج3، ص58.
[65]. الكني و الالقاب، ج3، ص220.
[66]. الكني و الالقاب، ج2، ص390-391.
[67]. آثار اسلامي مكه و مدينه، ص165.
[68]. افادة الانام، ج2، ص152-163.
[69]. الاشارات، ص77؛ رحلة ابن جبير، ص78؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص381.
[70]. رحلة ابن بطوطه، ج1، ص381.
[71]. رحلة ابن بطوطه، ج1، ص381.
[72]. الدروس الشرعيه، ج1، ص468.
[73]. بهجة النفوس، ج2، ص1016.
[74]. شفاء الغرام، ج1، ص376.
[75]. رحلة ابن بطوطه، ج1، ص381؛ الدروس الشرعيه، ج1، ص468.
[76]. تحصيل المرام، ج2، ص646.
[77]. تحصيل المرام، ج2، ص647؛ افادة الانام، ج2، ص150.
[78]. افادة الانام، ج2، ص151.
[79]. افادة الانام، ج2، ص170.
[80]. سفرنامه فرهاد ميرزا، ص206؛ سفرنامه ميرزا داوود، ص144.
[81]. سفرنامه فراهاني، ص202.
[82]. تحصيل المرام، ج2، ص647، 776.
[83]. تحصيل المرام، ج2، ص648.
[84]. تحصيل المرام، ج2، ص650.
[85]. تحصيل المرام، ج2، ص650.
[86]. الرحلات المغربيه، ص399.
[87]. منائح الكرم، ج3، ص58.
[88]. تحصيل المرام، ج2، ص667.
[89]. منائح الكرم، ج4، ص506.
[90]. الرحلة الحجازيه، ص283.
[91]. منائح الكرم، ج4، ص239، 506؛ ج5، ص485.
[92]. منائح الكرم، ج4، ص422؛ كشف الارتياب، ص27.
[93]. نك: افادة الانام، ج2، ص151.
[94]. رحلة ابن جبير، ص78؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص382.
[95]. رحلة ابن جبير، ص78.
[96]. اتحاف الوري، ج3، ص689.
[97]. التاريخ القويم، ج2، ص247.
[98]. منائح الكرم، ج5، ص15.
[99]. التاريخ القويم، ج5، ص511.
[100]. مرآة الحرمين، ج1، ص30-32؛ التاريخ القويم، ج5، ص167.
[101]. آثار اسلامي مكه و مدينه، ص163.
[102]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص209؛ اخبار مكه، الفاكهي، ج4، ص54.
[103]. تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، ص113.
[104]. تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، ص113.
[105]. تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، ص113.
[106]. تاريخ مكه، ص35.