جنگ‌های فجار جنگ‌های فجار جنگ‌های فجار بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
جنگ‌های فجار جنگ‌های فجار جنگ‌های فجار جنگ‌های فجار جنگ‌های فجار

جنگ‌های فجار

نبـردها و منازعه‌های جاهلی، در ماه‌های حرام، در اطراف مکه فِجار مصدر مزید از ماده «ف ـ ج ـ ر» به معنای خارج شدن از حد و افتادن در گناه است.[1] این نام به کشمکش‌ها و جنگ‌هایی گفته شد که در جاهلیت، در ماه‌های حرام٭ (ر

نبـردها و منازعه‌هاي جاهلي، در ماه‌هاي حرام، در اطراف مكه

فِجار مصدر مزيد از ماده «ف ـ ج ـ ر» به معناي خارج شدن از حد و افتادن در گناه است.[1] اين نام به كشمكش‌ها و جنگ‌هايي گفته شد كه در جاهليت، در ماه‌هاي حرام٭ (رجب، ذي‌قعده، ذي‌حجه و محرم) رخ مي‌داد؛ زيرا اين درگيري‌ها باعث حرمت‌شكني اين ماه‌ها بود[2] (← ماه‌هاي حرام) و مرتكبان قتل و جنايت، در اين زمان، از مرز و حدود سنت و آيين زمانه جاهلي تجاوز مي‌كردند.[3]
غالب درگيري‌هاي مشهور فجار ميان افراد دو كلان‌قبيله كنانه و قيس عيلان، كه در مكه و اطراف آن ساكن بودند، رخ داد.[4]

با وجود منزلت ماه‌هاي حرام در جامعه آن روز عرب، طي چند درگيري و يك سلسله جنگ چهار ساله، حرمت اين ماه‌ها شكسته شد و اين جنگ‌ها فجار نام گرفت. آنچه در بيشتر منابع آمده و معروف‌تر است، دو مجموعه حادثه در اطراف مكه، بين قبايل كنانه و قيس عيلان كه اكثر حاضران عكاظ را به تناسب نزديكي محل سكونت خود تشكيل مي‌دانند، اطلاق مي‌شود. مجموعه اول سه درگيري و نزاع دسته‌جمعي ميان افراد دو قبيله است كه نمي‌توان آن را به معناي واقعي جنگ دانست.

اين درگيري‌ها كه با دلايلي ساده و سطحي رخ داد، با مصالحه و عقب‌نشيني دو طرف يا پذيرش خونبهاي آسيب ديدگان، پايان يافت.[5] مجموعه دوم شامل پنج درگيري به نام‌هاي نَخله، شَمطه، عَبلاء، عُكاظ، الحُريره، بود كه در پنج مرحله، در چهار سال پياپي، رخ داد. آغاز اين نبردها، 20 سال پس از عام الفيل
و 12 سال پس از وفات عبدالمطلب بود. اين جنگ‌ها با مصالحه دو طرف، در سال 589م. خاتمه يافت.[6] در كنار اين دو مجموعه، گاهي به جنگ‌هايي كه در يثرب، در اين ماه‌ها، رخ داده نيز فجار انصار گفته مي‌شود.[7]

فجار نخست، معروف به فجار الرِجل يا فجار الفخر[8]، ميان دو قبيله بني‌غِفار و هَوازن رخ داد.[9] در اين منازعه كسي كشته نشد و اين فجار منحصر در بگومگو و درگيري لفظي ميان اين دو قبيله بود. علت اين كشمكش، گردنكشي و غرور مردي از قبيله غفار، به نام بَدر بن مَعشر غفاري بود كه در اجتماع بازار عُكاظ، پاي خويش را دراز كرد و خود را عزيز‌ترين فرد عرب خواند و رقيب طلبيد. رفتار مغرورانه وي واكنش مردي از بني‌نصر بن معاويه را در پي داشت كه با شمشير خويش به پاي او ضربه‌اي زد و آتش نزاع را ميان دو قبيله شعله‌ور كرد. ولي پيش از اين‌كه كار به خونريزي برسد، با عقب‌نشيني دو طرف، نزاع پايان يافت.[10]

درگيري ميان اين قبايل در فجار دوم
(فجار المرأه) به دليل هرزه‌گي چند جوان مكي، از قريش و كنانه، نسبت به زني زيبارو، از طايفه بني‌عامر هوازن، در بازار عكاظ رخ داد. پس از ياري‌خواهي زن كه مورد اهانت قرار گرفته بود، نزاع ميان دو قبيله آغاز شد. اين درگيري با ميانجي‌گري حرب بن اميه از قريش و به عهده گرفتن خسارت آسيب‌ديدگان،
به پايان رسيد.[11]

فجار سوم، معروف به فجار القِرد[12] يا
فجار الرُبّاح[13] (هردو به معناي ميمون) هنگامي پديد آمد كه مردي از بنوكَنانه، نسبت به پرداخت بدهي خويش به مردي از قبيله هوازن (بنوجشم[14] بن بكر بن هوازن)، تعلل ورزيد. از اين رو مرد طلبكار كه نااميد از بازپس‌گيري طلب خود بود، با ترفندي خاص، به استهزا و ريشخند مرد بدهكار پرداخت. وي با آوردن ميموني به بازار عكاظ، با صداي بلند اعلام كرد كه حاضر است با گرفتن ميموني ديگر شبيه ميموني كه داشت، از دين مرد كناني صرف نظر كند. اين كار باعث شد تا مردي از بني‌كنانه، اين كار را اهانت به قبيله خود تلقي كرده و ميمون را با شمشير خويش بكشد و درگيري ميان دو قبيله آغاز شود. اما اين اختلاف، با ميانجي‌گري عبدالله بن جَدعان تيمي، از شخصيت‌هاي بزرگ مكه، بدون خونريزي پايان يافت.[15]

فجار چهارم، فجار البَرّاض، در واقع يك نبرد پنج مرحله‌اي بود كه هر سال، در سالگرد نبرد قبلي، در ايام بازار عكاظ (از ذي‌قعده تا محرم)[16]تكرار مي‌شد. اولين درگيري در سال 584م. بين قبايل قريش و كنانه از يك طرف و قبيله هوازن و برخي از هم‌پيمانانش از طرف ديگر رخ داد و پايان اين نبردها در سال 589م. بود؛ چراكه قبايل درگير، در پايان هر جنگ، بر ادامه آن در سال آينده، در همان زمان، تأكيد مي‌كردند.[17]

برخي از پژوهشگران، بدون ارائه شواهد عيني، عامل اصلي طولاني شدن اين درگيري‌ها را رقابت بر سر راه‌هاي تجاري مشترك بين قبايل هوازن و مكيان دانسته‌اند. بنابر اين تحليل، پس از تلاش‌هاي هاشم بن عبد مناف، براي تنظيم سفرهاي زمستاني و تابستاني مكيان و ايجاد يك پل اقتصادي مستمر ميان جنوب و شمال مكه، اين شهر موقعيت تجاري و اقتصادي ويژه‌اي ميان شبه جزيره يافت و موقعيت مذهبي آن تقويت شد. تلاش قبايل هوازن براي دستيابي به اين مركز اقتدار، به بهانه خونخواهي و تعصب قبيلگي، باعث استمرار و طولاني شدن اين درگيري‌ها شد.[18]

شروع اين نبردها، با كشته شدن عروة بن عُتبه، از بزرگان هوازن، به دست مردي از قبيله كنانه، به نام بَرّاض بن قيس، بود. براض، كه در جامعه و قبيله خود جايي نداشت، در دربار نُعمان بن مُنذر، پادشاه حيره (583-605م.) نفوذ كرد و اعتماد وي را براي سرپرستي و حمايت كاروان تجاري نعمان به دست آورد. اين كاروان در ماه‌هاي حرام ذي‌قعده تا محرم، به بازار عكاظ گسيل مي‌شد.[19] اما پيش از اعزام كاروان، با پيشنهاد عروة بن عتبه، كه براض را شايسته اعتماد پادشاه حيره نمي‌ديد، نُعمان اين سِمت را به عروه واگذار كرد. در پي آن، براض، پس از تعقيب كاروان، در نزديكي فدك، عروه را به طور ناگهاني كشت و
با كاروان اموال نعمان، به خيبر گريخت.

خبر كشته شدن غافلگيرانه عروه، خشم هوازن را برانگيخت. ميانجي‌گري قريش كه هم‌پيمانان اصلي قبيله براض -كنانه- بودند، براي جلوگيري از جنگ و خونريزي، به نتيجه نرسيد. مردان هوازن ادعا داشتند كه چون عروه از اشراف هوازن است، بايد فردي از بزرگان قريش يا كنانه، به قصاص وي، كشته شود و قصاص براض، به عنوان قاتل عروه، جبران كننده خون ريخته شده نيست.[20] پس از اين بود كه جنگجويان هوازن به سمت مكه حركت كردند و پيش از آن‌كه مكيان بتوانند خود را از محل بازار عكاظ به سرعت به سوي حرم مكه برسانند، در منطقه نخله به آن‌ها رسيدند و جنگي بين آن‌ها در گرفت كه تا شب، ادامه پيدا كرد. با رسيدن شب، قريش و كنانه به حرم فرار كردند و جنگ يوم نخله، با شكست مكيان، تا سال بعد خاتمه يافت.[21] تا چهارسال پياپي، در اين تاريخ، نبردهايي ميان اين قبايل، با نام‌هاي زير، ادامه داشت:

1. يوم شَمطه: اين نبرد در سال بعد در شَمطه
- جايي نزديك بازار عكاظ[22]- به وقوع پيوست.[23]
در اين درگيري، قبيله سليم، كنار هوازن، بنوعبد منات و احابيش (بنوالمصطلق از خزاعه و بنوهون بن خزيمه كه كنار كوه حبشي در پايين مكه (كوه اَحبَش) با قريش هم‌پيمان شدند)[24] در كنار قريش و كنانه حضور داشتند. عبدالله بن جدعان پشتيباني مالي اين جنگ را برعهده گرفت. وي به همراه حرب بن اميه و هشام بن مغيره، از فرماندهان اين سپاه، بودند. نبرد با شكست مكيان و كشته شدن صد نفر و به قولي هشتاد نفر از قبيله كنانه پايان يافت.[25] اين درحالي است كه كسي از قريش كشته نشد.[26] تعداد تلفات هوازن يا سليم مشخص نيست.

2. يوم عَبلاء: سومين مرحله فجار بود كه به مناسبت وقوع آن در كنار صخره‌اي سفيد به نام عَبلاء، نزديك بازار عكاظ[27]، به همين نام خوانده شد. در اين درگيري نيز هوازن بر كنانه و قريش پيروز شدند. عَوّام بن خويلد اسدي، پدر زبير و صحابي معروف، از كشته شدگان در اين روز بود.[28]

3. يوم شَرِب: مكيان پس از تحمل دو شكست پياپي، براي اين نبرد تدارك ديدند و عبدالله جدعان در اين نبرد نيز تجهيز هزار مرد از جنگجويان كنانه را متقبل شد تا در چهارمين مرحله فجار، با استقامت قريشيان، از جمله بني‌مخزوم و بني‌اميه، هوازن شكست بخورند[29] و باقيمانده آنان براي در امان ماندن از شمشير مكيان، به سبيعه، دختر عبدشمس، پناه ببرند و پيرامون خيمه او چادر بزنند. داستان اين خيمه‌ها كه يادآوري‌اش، مايه سرافكندگي قبيله قيس بود، به مدار قيس معروف شد.[30] اين جنگ، در شَرِب جايي نزديك مكه، به وقوع پيوست و به همين نام[31] و در برخي منابع، با عنوان يوم عكاظ، ياد شد؛ چراكه اين مكان، نزديك بازار عكاظ، بين نخله و طائف بود.[32]

4. يوم حُرَيره: آخرين مرحله فجار در
سال 589م.، در محلي ميان أبواء و مكه، به نام حريره، رخ داد. در اين روز پس از كشته شدن عده‌اي از دو جبهه، طرفين حاضر شدند با تسويه خونبهاي كشتگان، با يكديگر سازش كنند. بر اين اساس تعداد كشته‌شدگان شمارش شد و پس از اين‌كه مشخص شد از هوازن 20 نفر بيشتر كشته شده‌اند، حرب بن اميه ديه آن‌ها را پرداخت كرد و نبرد‌هاي چهارساله خاتمه يافت.[33] از مقتولين اين نبرد ابوسفيان بن اميه، عموي ابوسفيان معروف بود.[34]

در آغاز اين نبردها ابوطالب، به عنوان بزرگ بني‌هاشم، با استدلال به اين‌كه اين جنگ ظلم و عدوان، قطع پيوند خويشاوندي و حلال شمردن ماه حرام است، اجازه شركت در اين نبردها را به بني‌هاشم نداد و در اين مرحله تنها زبير بن عبدالمطلب، به اكراه، به سوي ميدان جنگ رهسپار شد.[35] اما بنا به گزارش‌هاي مشهور مورخان[36] از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله)، ايشان در برخي از اين نبردها به همراه عموهاي خود حضور داشت.[37] حضور ايشان در اين نبردها پس از اين بود كه ماهيت اين نبردها، از شكل دفاع متعصبانه از هم‌پيمانان قبيله، تغيير كرده و ماهيتي دفاعي به خود گرفته بود و هوازن، به هيچ قيمتي حاضر به ترك مخاصمه نبود. ايشان در پاسخ به سئوالي درباره حضورشان در اين جنگ‌ها، با بيان اين دليل براي شركت خود در اين نبردها، از شركت در آن، ابراز خرسندي فرمود.[38] طبق اين گزارش‌ها، ايشان همراهي خود را با مكيان، كه حضور وي را به فال نيك مي‌گرفتند، مشروط بر دوري از ستم و زياده‌روي و اتهام بي‌اساس به دشمن كرد.[39] البته در روايات اهل بيت(عليهم السلام) نشاني از تأييد اين حضور يافت نشد و برخي از جزئيات ذكر شده درباره حضور ايشان، برخلاف قرائن تاريخي است؛ مانند اين‌كه ايشان در جريان فجار، يكي از بزرگان دشمن به نام ابوبَراء مُلاعِب الأَسِنّه را، با زدن نيزه‌اي به او، به هلاكت رساند.[40] در حالي كه گزارش‌هاي متقن از حيات ابوبراء تا سال چهارم هجري خبر داده است.[41]

مبالغه و اسطوره‌پردازي قصه‌گويان عرب در مورد اين جنگ‌ها باعث شده تا برخي از مستشرقان، آن را يكسره افسانه بشمارند. ولي با توجه به اين كه اين نبردها فاصله چنداني با ظهور اسلام نداشت، در حافظه تاريخي عرب ماندگار شد و نشانه‌هاي تاريخي به جا مانده از آن، مانع از انكار اصل رويداد است.[42]

… منابع

اتحاف الوري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ اجوبة المسائل الدينيه (ماهنامه): عبدالرضا الشهرستاني، نجف؛ اخبار مكة في قديم الدهر و حديثه: محمد بن اسحاق الفاكهي (م.275ق.)، به كوشش عبدالملك بن عبدالله بن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ الاغاني: ابوالفرج الاصفهاني (م.356ق.)، تصحيح عبدالله علي مهنّا و سمير جابر، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق؛ ايام العرب قبل الاسلام: معمربن المثني (م.209ق.)، محقق، عادل جاسم، بيروت، عالم الكيب، 1407ق؛ البداية و النهاية في التاريخ: اسماعيل بن عمر ابن كثير (700-774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف، 1411ق؛ تاريخ الشعوب الاسلاميه: كارل بروكلمان، ترجمه فارس و البعلبكي، بيروت، دار العلم للملايين، 1993م؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن ابي‌يعقوب اليعقوبي (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ تفسير البحر المحيط: ابوحيان محمد بن يوسف (م.754ق.)، تحقيق صدقي محمد جميل، بيروت، دار الفكر، 1412ق؛ التنبية و الاشراف: علي بن الحسين المسعودي (م.346ق.)، بيروت، دار الصعب، بي‌تا؛ حروب الفجار اسبابها و نتايجها: عبدالجبار منسي العبيدي، بغداد، جامعة بغداد؛ سالنامه المورد: مدير تحرير: هادي شوكت، بغداد، وزارة الثقافه و الاعلام؛ السيرة النبوية مقتضبا من البداية و النهايه: اسماعيل بن عمر بن كثير (700-774ق.)، به كوشش مصطفي عبدالواحد، بيروت، دار المعرفه/ دار احياء التراث العربي، 1396ق؛ السيرة النبويه: عبدالملك بن هشام (م.218ق.)، تحقيق مصطفي السقاء و عبدالحفيظ شبلي و ابراهيم الابياري، بيروت، دار المعرفه، بي‌تا؛ الطبقات الكبري: محمد بن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق؛ العقد الفريد: احمد بن محمد بن عبد ربه (246-328ق.)، به كوشش مفيد محمد قميحه، بيروت، دار الكتب العلميه، 1404ق؛ الكامل في التاريخ: علي بن محمد بن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ گلستان قرآن (دو هفته نامه): تهران، مركز توسعه و ترويج فعاليت‌هاي قرآني؛ لسان العرب: محمد ابن مكرم ابن منظور (630-711ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، 1405ق؛ مراصد الاطلاع علي اسماء الامكنه و البقاع: و هو مختصر معجم البلدان لياقوت: صفي‌الدين عبدالمومن بن عبدالحق (م.739ق.)، به كوشش علي محمد البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ مروج الذهب و معادن الجوهر: علي بن الحسين المسعودي (م.346ق.)، به كوشش يوسف اسعد داغر، قم، هجرت، 1409ق؛ المصنّف: عبدالرزاق الصنعاني (م.211ق.)، به كوشش حبيب الرحمن الاعظمي، بيروت، المجلس العلمي، 1390ق؛ المعارف: ابن قتيبه دينوري (213-276ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، شريف رضي، 1373ش؛ معجم البلدان: ياقوت بن عبدالله الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ المعجم الكبير: سليمان بن احمد الطبراني (260-360ق.)، به كوشش حمدي عبدالمجيد السلفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام: جواد علي عبيدي (1324-1408ق.)، بيروت، دار الساقي، 1422ق؛ المنمق في اخبار قريش: محمد بن حبيب (م.245ق.)، به كوشش خورشيد احمد فاروق، بيروت، عالم الكتب، 1405ق؛ المورخ العربي (فصلنامه): عبدالقادر النجار، بغداد.
محمدسعيد نجاتي
 
[1]. نك: لسان العرب، ج5، ص45-48، «فجر».

[2]. السيرة النبويه، ابن هشام، ج1، ص186؛ مروج الذهب، ج2، ص267، 286؛ اخبار مكه، ج5، ص185.

[3]. العقد الفريد، ج6، ص102؛ اجوبة المسائل الدينيه، ج11، ص198-200؛ حروب الفجار، ص136.

[4]. البداية و النهايه، ج2، ص289.

[5]. الاغاني، ج22، ص307؛ المفصل، ج10، ص52؛ حروب الفجار، ص135.

[6]. حروب الفجار، ص136.

[7]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص37؛ الكامل في التاريخ، ج1، ص380.

[8]. المنمق، ص161.

[9]. اتحاف الوري، ج1، ص103-104؛ المفصل، ج7، ص83.

[10]. العقد الفريد، ج6، ص101-102؛ الاغاني، ج22، ص307-308؛ ايام العرب قبل الاسلام، ج2، ص503-504.

[11]. العقد الفريد، ج6، ص102؛ الاغاني، ج22، ص308؛ ايام العرب قبل الاسلام، ج2، ص504-505.

[12]. مروج الذهب، ج2، ص271؛ المفصل، ج7، ص83.

[13]. التنبيه و الاشراف، ص179.

[14]. الاغاني، ج22، ص308.

[15]. اخبار مكه، ج5، ص183-184؛ ايام العرب قبل الاسلام، ج2، ص505-506.

[16]. الاغاني، ج22، ص309.

[17]. العقد الفريد، ج6، ص103؛ ايام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506؛ سالنامه المورد، ش5، ص42، «ايام العرب في الجاهلية و قيمتها التاريخيه»؛ حروب الفجار، ص136.

[18]. حروب الفجار، ص136-138.

[19]. الاغاني، ج22، ص309؛ العقد الفريد، ج6، ص103.

[20]. ايام العرب قبل الاسلام، ج2، ص506، 512.

[21]. نك: العقد الفريد، ج6، ص103-104؛ ايام العرب قبل الاسلام، ج2، ص514، 506.

[22]. نك: معجم البلدان، ج3، ص363.

[23]. ايام العرب قبل الاسلام، ج2، ص515-516.

[24]. نك: المعارف، ص603-604؛ العقد الفريد، ج6، ص106-108.

[25]. المفصل، ج10، ص54-55؛ العقد الفريد، ج6، ص106.

[26]. اخبار مكه، ج5، ص186؛ العقد الفريد، ج6، ص106.

[27]. معجم البلدان، ج4، ص80.

[28]. ايام العرب قبل الاسلام، ج2، ص517-518.

[29]. العقد الفريد، ج6، ص107.

[30]. الاغاني، ج22، ص316؛ المفصل، ج10، ص55.

[31]. العقد الفريد، ج6، ص107؛ ايام العرب قبل الاسلام، ج2، ص518.

[32]. الاغاني، ج22، ص315.

[33]. ايام العرب قبل الاسلام، ج2، ص522، 525؛ معجم البلدان، ج2، ص250؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص397.

[34]. اخبار مكه، ج5، ص188؛ العقد الفريد، ج6، ص108.

[35]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص15.

[36]. السيرة النبويه، ابن هشام، ج1، ص184؛ الطبقات، ج1، ص102؛ مروج الذهب، ج2، ص286.

[37]. الاغاني، ج22، ص307، 313؛ الكامل في التاريخ، ج1، ص593؛ البداية و النهايه، ج2، ص289.

[38]. الاغاني، ج22، ص319؛ الطبقات، ج1، ص102؛ اتحاف الوري، ج1، ص112.

[39]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص16.

[40]. ايام العرب قبل الاسلام، ج2، ص525؛ الاغاني، ج22، ص319.

[41]. المصنف، ج5، ص382؛ السيرة النبويه، ابن كثير، ج3، ص141؛ المعجم الكبير، ج19، ص70-71.

[42]. نك: المفصل، ج10، ص55؛ المورخ العربي، ش29،
ص117-118، «الحرب عند القبائل العربية في الجاهليه». 


| شناسه مطلب: 86905




جنگ‌هاي فجار



نظرات کاربران