چاه حاء
از چاه‌های معروف مدینه چاه حاء، از چاه‌های معروف مدینه و در فاصله 84 متری شمال شرقی مسجد نبوی، قرار داشته است.[1] برخی «حاء» را اسم مردی دانسته‌اند که این چاه به او نسبت داده شده است.[2] از این چاه با نام‌های بَیرَحا، بَ
از چاههاي معروف مدينه
چاه حاء، از چاههاي معروف مدينه و در فاصله 84 متري شمال شرقي مسجد نبوي، قرار داشته است.[1] برخي «حاء» را اسم مردي دانستهاند كه اين چاه به او نسبت داده شده است.[2] از اين چاه با نامهاي بَيرَحا، بَيرَحاء، بَرِيحا[3]، بيرحي و بَرحا[4] نيز در برخي منابع ياد شده است.
چاه حاء كه از آبي گوارا و معطر برخوردار بود، در زمين و باغ ابوطلحه انصاري، از طايفه بنينجار خزرج٭ و از ثروتمندان مدينه، قرار داشت.[5] در گزارشي، پيامبر(صلي الله عليه و آله) پس از حضور در اين باغ، از آب چاه نوشيد و از آن وضو گرفت.[6] گزارشها در خصوص مالكيت اين چاه، پس از ابوطلحه، يكسان نيست. بنا بر نقلي با نزول آيه 92 آل عمران/3 (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ) ابوطلحه تصميم گرفت باغ و چاه خود را كه از محبوبترين اموال وي محسوب ميشد، به پيامبر(صلي الله عليه و آله) هديه دهد. ولي آن حضرت نپذيرفت و پيشنهاد داد تا
ابوطلحه آن را به خويشانش هديه دهد.[7] اين
در حالي است كه در نقلي ديگر، پيامبر(صلي الله عليه و آله) اين چاه را در سال ششم هجري، به شاعرش،
حسان بن ثابت هديه داد.[8]
ابوطلحه آن را به خويشانش هديه دهد.[7] اين
در حالي است كه در نقلي ديگر، پيامبر(صلي الله عليه و آله) اين چاه را در سال ششم هجري، به شاعرش،
حسان بن ثابت هديه داد.[8]
حسان بن ثابت كه از خويشان ابوطلحه بود، قطعهاي از اين باغ را گرفت و بعدها، در ازاي يكصد هزار درهم، آن را به معاويه (حك:40-60ق.) واگذار نمود و وي قصر بنيحُدَيله (از تيرههاي خزرج)[9] را در آن بنا كرد كه چاه حاء در وسط آن واقع بود.[10]
اين چاه، در قرن هفتم، در وسط نخلستاني كه خانههايي در اطراف آن بنا شده بود، قرار داشت.[11] در قرن هشتم، نخلستان و چاه توسط برخي از زنان محله نوريه (محلهاي در نزديكي ديوار شمالي مدينه) خريداري و وقف فقرا و مساكين شد و به نخلستان نوريه شهرت يافت.[12] سمهودي (م.911ق.) نشاني از فقرا در مكان يادشده مشاهده نكرده است.[13] توليت اين چاه مدتها بر عهده شيخ ابراهيم كردي (م.1151ق.) از خاندان آل كردي بود.[14]
چاه حاء كه تا پيش از توسعه دوم سعودي (سال 1406ق.) از سمت شمال به ميدان باب المجيدي ميرسيد[15] (تصوير شماره 20) در اين توسعه به مسجدالنبي ضميمه گرديد.[16]
منابع
تاج العروس: مرتضي الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوك): محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1403ق؛ تاريخ المدينة المنوره: عمر بن شبه النميري (م.262ق.)، به كوشش فهيم محمد شلتوت، قم، دار الفكر، 1410ق؛ تاريخ حرم ائمه بقيع: محمد صادق نجمي، تهران، مشعر، 1386ش؛ تاريخ مدينة دمشق: علي بن الحسن بن عساكر (م.571ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ تاريخ معالم المدينة المنورة قديماً و حديثاً: احمد ياسين احمد خياري (م.1960م.)، رياض، مكتبة الملك فهد، 1419ق؛ تفسير القرطبي (الجامع لاحكام القرآن): محمد بن احمد القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ تهذيب الكمال في اسماء الرجال: يوسف بن عبدالرحمن المزي (م.742ق.)، به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، مؤسسة الرساله، 1985م؛ الدرة الثمينه: محمد بن محمود بن النجار (م.643ق.)، به كوشش حسين شكري، بيروت، دار الارقم؛ سبل الهدي و الرشاد في سيرة خير العباد: محمد بن يوسف الشمس الشامي (م.942ق.)، به كوشش عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ صحيح البخاري: محمد بن اسماعيل البخاري (م.256ق.)، به كوشش عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ القاموس المحيط: محمد بن يعقوب فيروزآبادي (م.817ق.)، بيروت، دار العلم، بيتا؛ مدينه شناسي: سيد محمد باقر نجفي، تهران، شركت قلم، 1364ش؛ مراصد الاطلاع علي اسماء الامكنه و البقاع: و هو مختصر معجم البلدان لياقوت: صفيالدين عبدالمومن بن عبدالحق (م.739ق.)، به كوشش علي محمد البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ معجم البلدان: ياقوت بن عبدالله الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع: عبدالله بن عبدالعزيز البكري (م.487ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، عالم الكتب، 1403ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري باشا (م.1290ق.)، القاهرة، دار الآفاق العربية، 1424ق؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفي: علي بن عبدالله السمهودي (م.911ق.)، به كوشش محمد محييالدين عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م.
محمود گودرزي
[1]. تاريخ معالم المدينه، ص265.
[2]. القاموس المحيط، ج4، ص409؛ تاج العروس، ج20، ص384، «الحا».
[3]. معجم البلدان، ج1، ص299.
[4]. مراصد الاطلاع، ج1، ص140.
[5]. تاريخ المدينه، ج1، ص157.
[6]. تاريخ المدينه، ج1، ص157؛ سبل الهدي، ج7، ص226.
[7]. صحيح البخاري، ج2، ص126؛ تاريخ مدينة دمشق، ج19، ص414؛ تفسير القرطبي، ج4، ص132.
[8]. تاريخ المدينه، ج1، ص272.
[9]. تهذيب الكمال، ج2، ص262.
[10]. تاريخ المدينه، ج1، ص345؛ تاريخ الطبري، ج2، ص270؛ معجم ما استعجم، ج2، ص414.
[11]. الدرة الثمينه، ص57.
[12]. وفاء الوفاء، ج3، ص134.
[13]. وفاء الوفاء، ج1، ص167-168.
[14]. مدينه شناسي، ص286.
[15]. موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص778؛ مدينه شناسي، ص286.
[16]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص159.