چاه یسره
از چاه‌های مدینه در نزدیکی مسجد بنی‌قریظه این چاه در منطقه عوالی(قربان) مدینه، نزدیک مسجد بنی‌قریظه، درون سنگریزه، نزدیک درختی که بعدها قطع شده، حفر شده است.[1] نام این چاه، به رغم کمتر شناخته بودن، در شعر و منظومه فاضل عشقی درباره چاه&z
از چاههاي مدينه در نزديكي مسجد بنيقريظه
اين چاه در منطقه عوالي(قربان) مدينه، نزديك مسجد بنيقريظه، درون سنگريزه، نزديك درختي كه بعدها قطع شده، حفر شده است.[1] نام اين چاه، به رغم كمتر شناخته بودن، در شعر و منظومه فاضل عشقي درباره چاههاي مدينه، آمده است.[2] گاه اين واژه را به صورت يسير[3] يا يسيرَه[4] هم نوشتهاند. از گزارشها برميآيد كه اين چاه، در دورانهاي متفاوت، به نامهاي ديگر، از جمله عين و عُهين هم شناخته ميشده است.[5]
اين چاه در زمينهاي بنيامية بن زيد انصاري حفر شده و نام آن، در دوره جاهليت، عسره به معناي سختي بوده است. زماني پيامبر(صلي الله عليه و آله) نزد اين چاه آمده و از نام چاه و مالك آن پرسيد و سپس آن را به يسره، به معناي آساني، تغيير داد.[6] گاه نام چاه را عبيره و نيز عبير ثبت كردهاند كه به احتمال ناشي از تصحيف عُسره است.[7]
گفتهاند چاه يسره، در دوره جاهليت، به ابوامية مخزومي تعلق داشته است.[8] طبق گزارشهاي متعدد پيامبر(صلي الله عليه و آله) از آب چاه يسره نوشيده، وضوگرفته و براي بركت دادن به آن دعا كرده است.[9] برخي هم به غسل كردن پيامبر(صلي الله عليه و آله) از آب اين چاه اشاره كردهاند.[10] گاه از كتاب مفقود شده رُزَين عَبدري (535ق.) با عنوان اَخبار دارالهجره، نقل شده كه چاه عين، يعني چاه يسره، همان چاهي بوده كه انگشتر پيامبر(صلي الله عليه و آله) در آن افتاده بود.[11] (← چاه اَريس)
محمد كبريت از علماي سده 11ق. چاه يسره را در باغستاني پرمحصول، متعلق به
آل شَدقَم از شرفاي بنيحسين دانسته است.[12] در منابع معاصر تاريخ مدينه، گزارش شده كه نام اين چاه به تدريج فراموش شده و نام ديگري براي آن، با عنوان عُهين، تصغير عِهن، وضع شده است. سبب آن را نزديكي و مجاورت اين چاه با چاه عهن٭ دانستهاند كه آن هم در منطقه عوالي بوده و براي پرهيز از خطا، آن را به صورت تصغير، خواندهاند.[13] به همين سبب برخي منابع، اطلاعات چاه عهين را براي چاه يسره آوردهاند.[14] بنابراين برخلاف گفته سمهودي[15] (م.911ق.) چاه يسره همان چاه عهن نيست، بلكه اين چاه نزديك چاه عهن بوده و به تدريج، به نام چاه عُهين، شهرت يافته كه برخي آن دو را به اشتباه يكي دانستهاند.
آل شَدقَم از شرفاي بنيحسين دانسته است.[12] در منابع معاصر تاريخ مدينه، گزارش شده كه نام اين چاه به تدريج فراموش شده و نام ديگري براي آن، با عنوان عُهين، تصغير عِهن، وضع شده است. سبب آن را نزديكي و مجاورت اين چاه با چاه عهن٭ دانستهاند كه آن هم در منطقه عوالي بوده و براي پرهيز از خطا، آن را به صورت تصغير، خواندهاند.[13] به همين سبب برخي منابع، اطلاعات چاه عهين را براي چاه يسره آوردهاند.[14] بنابراين برخلاف گفته سمهودي[15] (م.911ق.) چاه يسره همان چاه عهن نيست، بلكه اين چاه نزديك چاه عهن بوده و به تدريج، به نام چاه عُهين، شهرت يافته كه برخي آن دو را به اشتباه يكي دانستهاند.
در منابع معاصر، چاه عين در مرحله چهارم به سمت مدينه منوره قرار دارد و از اُم هَشيم تا چاه عين را يك مرحله و از آنجا تا مدينه سه مرحله ديگر راه، طي ميشده است. رفعت پاشا (م.1353ق.) در گزارش مشاهدات خود آورده كه چاه عين آب زياد و شيريني داشته، از اين رو آب شرب گروه همراه را، از چاه برداشتهاند. اما در بازگشت، مشاهده ميكند كه در اثر وقوع سيلاب، گرد و خاك زيادي به سمت چاه سرازير شده است.[16]
اشاره به اين نكته لازم است كه در مكه نيز چاهي با نام يسيره ضبط شده كه حفر آن را به لؤي بن غالب نسبت دادهاند. اين چاه در خارج حرم حفر شده بود.[17]
منابع
اخبار المدينه: محمد بن الحسن ابن زباله (م.199ق.)، به كوشش صلاح عبدالعزيز زين سلامه، مدينه، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1424ق؛ الاماكن او ما اتفق لفظه و افترق مسماه من الامكنه: محمد بن موسي الحازمي (م.584ق.)، به كوشش حمد الجاسر، بينا، بيتا؛ انساب الاشراف: احمد بن يحيي البلاذري (م.279ق.)، تحقيق سهيل صادق زكار و رياض زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ تاريخ المدينة المنوره (اخبار المدينة النبويه): عمر بن شبّه النميري (م.262ق.)، به كوشش فهيم محمد شلتوت، قم، دار الفكر، 1410ق؛ الجواهر الثمينة في محاسن المدينه: محمد كبريت الحسيني (م.1070ق.)، به كوشش محمد حسن اسماعيل، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق؛ الرحلة الورثيلانيه: حسين بن محمد الورثيلاني (م.1779م.) القاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، 1429ق؛ سبل الهدي و الرشاد في سيرة خير العباد: محمد بن يوسف الشمس الشامي (م.942ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ الطبقات الكبري: محمد بن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق؛ فتوح البلدان: احمد بن يحيي البلاذري (م.279ق.)، بيروت، دار و مكتبة الهلال، 1988م؛ المدينة بين الماضي و الحاضر: ابراهيم بن علي العياشي، المدينه، المكتبه العلميه، 1392ق؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت باشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛ المعالم الاثيره: محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار القلم، 1411ق؛ معجم البلدان: ياقوت بن عبدالله الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ المغازي: محمد بن عمر الواقدي (م.207ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1409ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري باشا (م.1290ق.)، القاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛ هداية الحجاج (سفرنامه مكه): سيد محمدرضا طباطبائي، به كوشش جعفريان، قم، مورخ، 1386ش؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفي: علي بن عبدالله السمهودي (م.911ق.)، به كوشش محمد محييالدين عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م.
علي احمدي ميرآقا
[1]. وفاء الوفاء، ج3، ص143، 146؛ الرحلة الورثيلانيه، ج2، ص573.
[2]. موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص783-784.
[3]. الاماكن، ص164.
[4]. المغازي، ج1، ص343؛ الطبقات، ج1، ص390؛ تاريخ المدينه، ج1، ص161.
[5]. الرحلة الورثيلانيه، ج2، ص573؛ المدينة بين الماضي و الحاضر، ص268؛ هداية الحجاج، ص213.
[6]. اخبار المدينه، ص219؛ وفاء الوفاء، ج3، ص146.
[7]. المغازي، ج1، ص343؛ الطبقات، ج1، ص390؛ معالم الاثيره، ص43.
[8]. معجم البلدان، ج4، ص125.
[9]. وفاء الوفاء، ج3، ص146؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص784؛ المدينة بين الماضي و الحاضر، ص268.
[10]. هداية الحجاج، ص213.
[11]. وفاء الوفاء، ج3، ص142.
[12]. الجواهر الثمينه، ص95.
[13]. المدينة بين الماضي و الحاضر، ص268.
[14]. الجواهر الثمينه، ص95؛ المدينة بين الماضي و الحاضر، ص268.
[15]. وفاء الوفاء، ج3، ص143؛ سبل الهدي، ج7، ص229.
[16]. فتوح البلدان، ص56.
[17]. فتوح البلدان ص56.