حارثة بن سُراقه
از انصار و شهدای بدر حارثة (حارث) بن سراقة بن حارث بن عَدی انصاری، از تیره بنی‌نجار قبیله خَزرج است.[1] مادرش ام حارثه ربیع، دختر نضر بن ضمضم، عمه انس بن مالک نیز به همان تیره نسب می‌برد.[2] از زندگی او، پیش از هجرت رسول خدا(صلی الله علیه و آ
از انصار و شهداي بدر
حارثة (حارث) بن سراقة بن حارث بن عَدي انصاري، از تيره بنينجار قبيله خَزرج است.[1] مادرش ام حارثه ربيع، دختر نضر بن ضمضم، عمه انس بن مالك نيز به همان تيره نسب ميبرد.[2] از زندگي او، پيش از هجرت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به مدينه، اطلاعي در دست نيست. آن حضرت، در جريان پيمان برادري ميان او و سائب بن عثمان بن مظعون جُمحي قرشي يا مَهجع پيمان برادري بست.[3]
حارثه در غزوه بدر، شركت داشت و بنا بر قولي، با تير حبان بن عَرقه[4] كه به گلوي وي اصابت كرد، به شهادت رسيد.[5] پس از رسيدن خبر شهادت حارثه، مادرش كه بسيار بيتابي ميكرد، خطاب به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) گفت:
«شما از محبت من به حارثه آگاهي! اگر
بدانم فرزندم در بهشت جاي دارد، صبر و شكيبايي خواهم كرد» و پيامبر(صلي الله عليه و آله) در جواب او، با اشاره به وجود بهشتهاي بسيار، حارثه را در برترين آنها و به عبارتي جاي او را در فردوس برين دانست.[6]
«شما از محبت من به حارثه آگاهي! اگر
بدانم فرزندم در بهشت جاي دارد، صبر و شكيبايي خواهم كرد» و پيامبر(صلي الله عليه و آله) در جواب او، با اشاره به وجود بهشتهاي بسيار، حارثه را در برترين آنها و به عبارتي جاي او را در فردوس برين دانست.[6]
در خبر ديگري حارثه، حين تماشاي نبرد بدر يا هنگام آشاميدن از آب حوض يا هنگام بيرون آمدن براي آگاهي از وضعيت دشمن، با اصابت تيري به شهادت رسيد.[7] برخي شهادت حارثه را در غزوه احد دانستهاند.[8]
به نقل برخي منابع، حارثه از همسرش شقيقه، دختر مالك بن قيس، دو فرزند به نامهاي عبدالله و ام عبيد داشت.[9] اين درحالي است كه برخي اين دو را برادر و خواهر حارثه و خود وي را بينسل دانستهاند.[10] در برخي منابع صحابهنگاري، مدخل ديگري با عنوان حارث بن سراقه اختصاص داده شده و تقريباً همان اطلاعات درباره حارثة بن سراقه آورده شده است. به گمان قوي، هر دو ضبطهايي از يك نام بوده و در استنساخها تغيير يافته است؛ چنانكه ابن حجر، ضمن درست دانستن حارثه، احتمال داده است كه او برادري به نام حارث داشته است.[11] البته اين استظهار، با همساني اطلاعات دو نفر، ناسازگار است.
منابع
الاستيعاب في معرفة الاصحاب: يوسف بن عبدالله بن عبدالبر (368-463ق.)، تحقيق علي محمد البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ اسد الغابه في معرفة الصحابه: علي بن محمد بن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار الفكر، 1409ق؛ الاصابة في تمييز الصحابه: ابن حجر العسقلاني (773-852ق.)، به كوشش علي محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ الانساب: عبدالكريم السمعاني (م.562ق.)، به كوشش عبدالرحمن، حيدرآباد، دائره المعارف العثمانية، 1382ق؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار: محمد باقر المجلسي (1037-1110ق.)، تصحيح محمدباقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمدمهدي موسوي خرسان، بيروت، دار احياء التراث العربي و مؤسسة الوفاء، 1403ق؛ البداية و النهاية في التاريخ: اسماعيل بن عمر بن كثير (700-774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف، 1411ق؛ تاريخ خليفة بن خياط: خليفة بن خياط (م.240ق.)، به تحقيق مصطفي نجيب فواز و حكمت كشلي فواز، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفه: شمسالدين محمد بن عبدالرحمن السخاوي (م.902ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ الطبقات الكبري: محمد بن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق؛ عيون الاثر في فنون المغازي و الشمائل و السير (السيرة النبويه): فتحالدين محمد بن سيد الناس (م.734ق.)، به كوشش ابراهيم محمد رمضان، بيروت، دار القلم، 1414ق؛ المغازي: محمد بن عمر الواقدي (م.207ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1409ق؛ المنتظم في تاريخ الملوك و الامم: عبدالرحمن بن علي ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا و نعيم زرزور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق.
سيد محمود ساماني
[1]. تاريخ خليفه، ص154؛ الاصابه، ج1، ص670؛ الانساب، ج9، ص253.
[2]. الطبقات، ج3، ص387؛ الاستيعاب، ج1، ص307؛ اسد الغابه، ج1، ص425.
[3]. الطبقات، ج3، ص387؛ المنتظم، ج3، ص76.
[4]. المغازي، ج1، ص65، 146؛ تاريخ خليفه، ص22؛ عيون الاثر، ج1، ص299.
[5]. الاستيعاب، ج1، ص307؛ اسد الغابه، ج1، ص425.
[6]. الطبقات، ج3، ص388؛ البداية و النهايه، ج3، ص274؛
بحار الانوار، ج19، ص340-341.
بحار الانوار، ج19، ص340-341.
[7]. الاستيعاب، ج1، ص308؛ اسد الغابه، ج1، ص425.
[8]. التحفة اللطيفه، ج1، ص253.
[9]. الطبقات، ج8، ص307؛ الاصابه، ج8، ص203.
[10]. الطبقات، ج4، ص429.
[11]. الاصابه، ج1، ص670.