حالات حـرمین
سفرنامه حج فارسی از رفیع‌الدین مرادآبادی، عالم اهل سنت هندی این اثر، گزارش سفر حج نویسنده از مرادآباد، واقع در ایالت اوتار پرادش هندوستان، در سال 1201ق. است که اطلاعاتی از راه حج بخشی از مسلمانان هندوستان و وضعیت اجتماعی، فرهنگی و مذهبی حرمین و من
سفرنامه حج فارسي از رفيعالدين مرادآبادي، عالم اهل سنت هندي
اين اثر، گزارش سفر حج نويسنده از مرادآباد، واقع در ايالت اوتار پرادش هندوستان، در سال 1201ق. است كه اطلاعاتي از راه حج بخشي از مسلمانان هندوستان و وضعيت اجتماعي، فرهنگي و مذهبي حرمين و مناطق ميان راه به دست داده است. ويژگي اين سفرنامه، گزارش مشاهدات و ملاحظات مردمشناختي نويسنده و توجه او به عادات، آداب و رسوم و خلقيات مردمان مكه و مدينه و مناطق ميان راه است.
رفيعالدين مرادآبادي، عالم ديني اهل سنت، فرزند فريدالدين خان و از نوادگان نواب عظمتالله خان، حاكم مرادآباد، به سال 1134ق.، در اين شهر به دنيا آمد. او از شاگردان شاه وليالله دهلوي است. از او آثاري در حديث، سيره و شرح حالنگاري بر جاي مانده است. (ص6-7) رفيعالدين به سال 1218[1] يا 1223ق. در زادگاهش درگذشت و همانجا به خاك سپرده شد. (ص165)
سفر نويسنده، هشتم محرم 1201ق. از مرادآباد آغاز شده و در 18 ربيعالثاني 1203ق.، دو سال و دو ماه و دو هفته بعد، پايان يافته است. سبب طولاني شدن سفر، مشكلات سفر دريايي، توقف در بنادر و شهرهاي ميان راه و اقامت چند ماهه در حرمين بوده است. مرادآبادي در بندر سورت، واقع در ايالت گجرات، سوار كشتي بادباني شده و از طريق اقيانوس هند و درياي عرب به يمن رسيده است. در برخي بنادر و جزاير يمن، از جمله مخا (ص50)، حديده (ص53) و جزيره كمران (ص54)، توقف داشته است. به سبب نوزيدن باد موافق، روزهاي متمادي كشتي از حركت بازايستاده و مرادآبادي و همراهانش سرانجام در بندر قنفذه (واقع در يمن كنوني) پس از دو هفته توقف، تصميم گرفتهاند بقيه راه را از طريق خشكي و با شتر ادامه دهند. (ص60-61) نويسنده پنج روز بعد، دهم شوال، به قريه ابراهيم و دو روز بعد به سعديه رسيده كه يلملم، ميقات اهل يمن، در آن واقع است (ص62-63) و چهاردهم شوال 1201ق. به مكه (ص64) رسيده و پس از اداي مناسك حج، چند ماه در آنجا مانده و در ششم ربيعالاول 1202ق. به مدينه رسيده است (ص104) و
باري ديگر به مكه رفته و از جده سوار بر كشتي شده به هندوستان بازگشته است.
باري ديگر به مكه رفته و از جده سوار بر كشتي شده به هندوستان بازگشته است.
سفرنامه به صورت روزشمار نوشته نشده و تنها براي برخي وقايع مهم سفر، تاريخ ذكر شده است. قرائني مانند معرفي شريف سرور بن ساعد (م.1201ق.) به عنوان حاكم حجاز، در مبحث مكه و سپس نقل خبر وفات او در مبحث مدينه، نشان ميدهد كه سفرنامه در حين سفر نگاشته شده است.
مرادآبادي درباره اماكن و آثار و بقاع تاريخي و مذهبي حجاز چندان سخن نگفته و توجه او بيشتر متمركز بر احوال معنوي خويش (براي نمونه: ص72-73 و 198)، وقايع و سختيهاي سفر، از جمله مشكلات سفر با كشتي (براي نمونه: ص43-45)، معرفي علما و بزرگان ديني مكه (ص83-91) و مدينه (ص122-130) و شهرهاي ميان راه (ص33-34، 50-51) و معرفي مذهب (براي نمونه ص50) و شرح خلق و خويها و رسوم و عادات اجتماعي و مذهبي (براي نمونه: ص51، 92 و 114) مردم بوده است. او در گزارشهايش از زيارت اماكن ديني يا مزار بزرگان مذهبي، بيشتر به وجوه معنوي توجه دارد و به فضيلت زيارت يك مكان يا مزار مذهبي و به معرفي شخصي كه احياناً در زيارتگاه دفن شده است و مانند آن ميپردازد و كمتر به وجوه مادي، مانند شكل بنا و تاريخ آن، توجه دارد. (براي نمونه: ص35 و 50)
بخشي از گزارشهاي او نيز شرح ديدارها و گفتوگوهاي علمي با علماي مذاهب اسلامي است كه غالباً همراه مسئلهها و نكتههاي فقهي يا كلامي است (براي نمونه ص88-90)؛ مانند اينكه آيا بنا بر مذاهب اهل سنت، نمازگزاردن با دست باز جايز است يا نه. (ص134) او گاه بر برخي رسوم مذهبي و احكام فقهي رايج نقدهايي نيز ايراد كرده است؛ مانند رسم برگزاري چهار جماعت در مسجدالحرام و وجوب اقتدا به امام يك مذهب خاص كه آن را بدعت دانسته است.(ص67)
مرادآبادي، در مدت اقامتش در حرمين، از برخي علماي عامه، اجازه روايت كتاب گرفته است. (ص123) ايام حضور مرادآبادي در حرمين، با وفات شريف سرور بن مساعد (حك:1186-1201ق.) حاكم حجاز همراه بوده، و خبر وفات او در مدينه به نويسنده رسيده ،و مرگ شريف را در 18 ربيعالثاني 1202ق. ثبت كرده است. (ص116) اما منابع، تاريخ 12ربيعالثاني 1203ق. را ذكر كردهاند.[2] او پيش از آن كه به مدينه برود، در مكه، شريف را هنگام زيارت كعبه ديده و دو صفحه درباره جنگهاي شريف با عمويش، شريف احمد بن سعيد بر سر حكومت و پيروزي نهايي شريف سرور نوشته است.[3]
از خدمات شريف، برقراري امنيت در حرمين و راههاي حجاز و ارتقاي سطح رفاه عمومي و آسايش حجگزاران و زائران بوده است. (ص81-82) نويسنده، بدين مناسبت، نكتههايي درباره اشراف مدينه كه از سادات حسيني بودهاند، طرح كرده است. (ص117) او مذهب غالب شرفا را حنفي دانسته و انتساب آنان به مذهب زيدي را نفي كرده است. (ص80) در منابع تاريخي، از مذهب شرفاي حسيني حجاز در دورههاي تاريخي سخن رفته است. (← اشراف حسيني)
از مطالب ويژه سفرنامه، شرح آداب و اخلاق و رسوم اجتماعي و مذهبي مردم مكه و مدينه است. مرادآبادي، از رفتار مردمان حجاز با حجگزاران اظهار رضايت كرده است. (ص92) او از وجود سه خط بر گونه اهل مكه سخن گفته و شرح داده است كه مردم مكه، با تيغ، سه خط بر گونه نوزاد خود مينهند، كه جاي آن تا آخر عمر باقي است، و بدين وسيله او را از مواليد شهرهاي ديگر متمايز ميسازند. (ص93) مردمان مكه پيكر متوفاي خود را از باب تبرك و طلب شفاعت براي او دور كعبه طواف ميداده و همان جا بر او نماز ميگزاردهاند. (ص93) مردم مدينه نيز متوفا را به مسجدالنبي ميبرده و در آنجا بر او نماز ميگزاردهاند. (ص114) از رسوم مردم مدينه پناه بردن به مرقد پيامبر(صلي الله عليه و آله)، هنگام نزول بلا يا رويدادي ناخوشايند، بوده. آنان با تشريفاتي خاص قرآني كه آن را «مصحف عثماني» ميخواندهاند، بر ميداشته و به پيامبر(صلي الله عليه و آله) متوسل ميشدهاند. (ص114-115) نويسنده از وجود اختلاف ميان علما در اين باره خبر داده است كه آيا تبرك و طلب شفاعت براي مردگان، ويژه دو مسجد است يا هر مسجدي داراي اين خصوصيت است. (ص93)
مرادآبادي توضيحاتي نيز درباره ائمه و خطباي جمعه حرمين ارائه كرده است. خطبا مناسبتهاي اجتماعي، مذهبي و سياسي را در خطابه خويش رعايت ميكرده و هنگام خطابه، استفاده از يادداشت را عيب ميدانستهاند و از حفظ، سخن ميگفتهاند. مرادآبادي تصريح كرده است كه مردمان غير عرب، به سبب ناآشنايي با زبان عربي، چيزي از خطبه نميفهميدهاند؛ اما با دل به او گوش ميسپردهاند و از خطابه لذت ميبردهاند؛ زيرا خطيبان غالباً وجيه و خوشصدا بودهاند. (ص110-111)
در مسجدالنبي جلساتي براي حفظ قرآن برپا ميشده كه شركت كنندگان آن، كودكان بودهاند. (ص120) جز اين، مجالس ديگري نيز در وعظ و اخلاق و تدريس تفسير، حديث و فقه برقرار ميشده كه هر يك، طالبان خاص خود را داشته است. (ص120-121) به گفته مرادآبادي، هرچند در مسجدالحرام نيز محافلي مشابه وجود داشته، اما به لحاظ جمعيت و اشتياق مخاطبان، به مسجدالنبي نميرسيده است. (ص122)
بخشي از مطالب سفرنامه نيز به ارائه اطلاعاتي از چگونگي سفر حجگزاران ملل مختلف مسلمان و عادات و رسوم آنان و جز آن، اختصاص يافته است. به گفته نويسنده، از ميان حجگزاران، كمتر كسي است كه زيارت مدينه را با حج همراه نكند. حجگزاران تُرك (عثماني)، غالباً پس از اداي فريضه حج، جز زاد و توشه سفر، همه دارايي همراه خود را به فقرا ميبخشيدند. (ص94) حجگزاران ممالك آفريقايي، مانند سودان، بسيار پرشمار، اما تنگدست بودهاند و هنگام قرباني در منا، گوشت قرباني حج را در آفتاب خشك ميكرده و با خود ميبردند. (ص95) بنا به گفته مرادآبادي، حجگزاران و زائران هندي غالباً بدون زاد و توشه رهسپار حج ميشوند و بر كمك و دستگيري مردمان ميان راه متكياند. برخي از اين گروه در ميان راه از گرسنگي تلف ميشوند و آنان كه از سفر حج به سلامت به هند باز ميگردند، در وصف سختي و مشقت سفر حج، چنان مبالغه ميكنند كه ديگران به هراس ميافتند و بدين رو، وقتي كسي قصد حج ميكند، خاندان او همچون روز وفاتش بر او ميگريند و ميكوشند او را منصرف كنند. (ص96)
از اين سفرنامه چند نسخه در كتابخانهها، از جمله در كتابخانه اسعد افندي استانبول و كتابخانه آصفيه حيدرآباد دكن، نگهداري ميشود[4]؛ اما چاپ منقحي از آن در دست نيست. ترجمه عربي كتاب، به عنوان الرحلة الهندية الي الجزيرة العربيه، به قلم سمير عبدالحميد ابراهيم، در 159 صفحه جيبي در المجلس الاعلي للثقافه قاهره سال1383ش./ 2004م. چاپ شده كه مبناي مقاله حاضر
بوده است.
بوده است.
منابع
تاريخ امراء مكة المكرمه من8-1344 ه.: عارف احمد عبدالغني، دمشق، دار كنان، 1417ق؛ فهرستواره كتابهاي فارسي: احمد منزوي، تهران، مركز دائرة العمارف بزرگ اسلامي، 1382ش.
ابراهيم احمديان؛ سمير عبدالحميد ابراهيم