حج اسرار
مجموعه‌ای از حکمت‌ها و اغراض مناسک حج و عمره از نگاه حکیمان مسلمان، حکمت خداوند اقتضا می‌کند افعال او، از جمله تشریع احکام، هدفمند و دارای حکمت و مصلحت باشد. گرچه علت‌ تامه احکام از انسان‌ها پوشیده و علت غایی آن‌ها نیز عمد
مجموعهاي از حكمتها و اغراض مناسك حج و عمره
از نگاه حكيمان مسلمان، حكمت خداوند اقتضا ميكند افعال او، از جمله تشريع احكام، هدفمند و داراي حكمت و مصلحت باشد. گرچه علت تامه احكام از انسانها پوشيده و علت غايي آنها نيز عمدتاً مستورند، عالمان مسلمان، با استناد به منابعي، كوشيدهاند افزون بر اهداف و آثار كلي احكام شريعت، پارهاي اهداف، آثار و فوايد احكام مربوط به عبادتي خاص را، موسوم به اسرار عبادت، دريابند. ايشان در شناخت اسرار احكام، بر منابعي يكسان تكيه نميكنند. برخي كشف و شهود قلبي را معتبر ميدانند[1] و گروهي تنها قرآن و سنت را منبعي معتبر براي درك آن دانسته و هر منبعي، حتي عقل، را از درك اسرار ناتوان ميشمرند.[2] بر پايه مبناي دوم، «اسرار حج» را ميتوان بر مجموعه معارف، بيانگر اهداف، آثار، فوايد احكام و آموزههاي حج و برگرفته از قرآن و سنت اطلاق كرد.
در روايات فراواني به پارهاي از اسرار حج اشاره شده كه مجموعه سفارشهاي امام سجاد(عليه السلام) به شبلي و خطبه قاصعه، نمونههايي مهم از روايات اسرار حج به شمار ميروند. افزون بر اين، روايات فراوان ديگري نيز برخي مناسك حج را برشمردهاند. روايات ياد شده گاه با تعبير «علة الحج»[3] به اسرار آن اشاره كردهاند. برخي ديگر از اسرار حج را ميتوان از ملاكهايي برداشت كرد كه در آياتي از قرآن و برخي روايات مرتبط با مناسك حج به آنها اشاره شده است. افزون بر اين، از برخي اوصاف مكانهاي مرتبط با حج، به ويژه كعبه، نيز ميتوان به بخشي از اسرار حج دست يافت[4]؛ اوصاف زير براي حج برشمرده شده است: پايهگذاري بر توحيد محض (حج/ 22، 26)، و خلوص ناب (بقره/ 2، 127)، حرمت و احترام داشتن (مائده/ 5، 2)، طهارت ظاهري و باطني، به ويژه از شرك (بقره/ 2، 125؛ حج/ 22، 26)، پناهگاه مردم بودن (بقره/ 2، 125- 126؛ آل عمران/ 3، 97؛ عنكبوت/ 29، 67)[5]، يكسان بودن همگان نسبت به آن (حج/ 22، 25)[6]، منشأ بركات بودن
(آل عمران/ 3، 96)، وسيله هدايت بودن
(آل عمران/ 3، 96)، مصون بودن از ظلم و تعدي از سر الحاد و انكار (حج/ 22، 25)، پرچم اسلام[7] و وسيله آزمون بودن سنگهاي بيجان.[8] افزون بر اين، نگاه درس آموز به كعبه، عبادت[9]، سبب آمرزش، ترفيع درجه[10]، بهرهمندي از رحمتهاي خاص الهي[11]، گشايش درهاي آسمان و استجابت دعاست.[12] برخي مفسران يادكرد قرآن از وجود منافعي در حج براي مردم: (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ) (حجّ/ 22، 28- 29) را مطلق و در برگيرنده انواع منافع دنيوي، مانند اقتصادي[13] و اخروي همچون پاداش و آمرزش گناهان[14] ميدانند.
(آل عمران/ 3، 96)، وسيله هدايت بودن
(آل عمران/ 3، 96)، مصون بودن از ظلم و تعدي از سر الحاد و انكار (حج/ 22، 25)، پرچم اسلام[7] و وسيله آزمون بودن سنگهاي بيجان.[8] افزون بر اين، نگاه درس آموز به كعبه، عبادت[9]، سبب آمرزش، ترفيع درجه[10]، بهرهمندي از رحمتهاي خاص الهي[11]، گشايش درهاي آسمان و استجابت دعاست.[12] برخي مفسران يادكرد قرآن از وجود منافعي در حج براي مردم: (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ) (حجّ/ 22، 28- 29) را مطلق و در برگيرنده انواع منافع دنيوي، مانند اقتصادي[13] و اخروي همچون پاداش و آمرزش گناهان[14] ميدانند.
عالمان مسلمان، حج را دربردارنده آثار و اسرار ديگر آيينها و عبادات[15] همچون نماز، انفاق، طهارت، هجرت، امساك از محرمات، قرباني، اطعام، تولي، تبرّي و جهاد دانستهاند كه مجموعهاي از عبادتهاي روحي و بدني، اعم از قولي و فعلي است و در عين حال، افزون بر خواص يكايك اجزاي اين تركيب، خواصي كلي نيز دارد.[16]
اسرار معرفتي حج: حج و عمره را ميتوان تمريني علمي و عملي براي اعتقاد به اصول سهگانه دين دانست:
يادآوري توحيد: حج از جنبهاي نماد ميثاق ازلي انسان با خداست كه در آيه 172 اعراف/ 2 به آن اشاره شده است. به همين رو، آيات قرآن (بقره/ 2، 196؛ آل عمران/ 3، 97؛ اعراف/ 7، 172)، روايات[17] و منابع عرفاني[18]، سفر حج و مناسك آن را نماد توحيد، يادآور اقرار به ربوبيت و عزت خداوند و تقرب به او دانستهاند. پوشيدن لباس احرام، لبيك گفتن[19]، طواف انبوه انسانها پيرامون خانه ساده پروردگار و سعي آنان ميان دو كوه صفا و مروه را ميتوان نمودهايي از حقارت بنده و عزت خداوند شمرد.
با وجود آنكه حج جاهلي به شائبههاي شركآلود، همچون تلبيههاي مشركانه، آميخته بود[20]، اسلام با تأكيد بر توحيد، هرگونه مظهر شرك را زدود. در روايات اسلامي، هرگونه رفتار جاهلي و شركآلود، مانعي براي پذيرش تلبيه شمرده شده است.[21]
يادآوري نبوت و امامت: برخي با پيروي از آيه 36 نحل/ 16 و پارهاي روايات[22]، مكه و مدينه را از آن رو كه يادآور زندگي ابراهيم(عليه السلام) و پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و تلاشهاي ايشان در راه توحيد و بندگي خداست، زمينهاي براي آشنايي بيشتر حجگزاران با پيامهاي اسلام و عمل به آن دانستهاند.[23] افزون بر اين، توجه به اين كه مناسك حج رهاورد وحي الهي بر انبياست (بقره/ 2، 124- 125، 127؛ آل عمران/ 3، 95- 97؛ حج/ 22، 26- 27؛ قصص/ 28، 27) نيز ميتواند يادآوري نبوت ايشان تلقي شود.[24]
در رواياتي، آشنايي گسترده و ژرفتر مردم با معارف و رساندن پيامهاي رهبران الهي به ديگر نقاط، از حكمتهاي حج شمرده شده است.[25] در همين راستا، بنا بر روايتي،
امام علي(عليه السلام) از سرپرست حاجيان خواسته است به آموزش مردم و پاسخ به پرسشهاي ديني آنان و نيز گفتوگو با عالمان اهتمام ورزد.[26] بعدها، در دوران حاكمان جور نيز مؤمنان در فرصت حج، با امامان معصوم(عليهم السلام) ديدار كرده، معارف ايشان را فرا ميگرفتند.[27] پارهاي روايات شيعي كه حج كامل را به ديدار با امام معصوم(عليه السلام) و اعلام وفاداري به وي منوط كردهاند[28]، هم به پيوند بيشتر حجگزاران با امام اشاره دارد و هم با اين آموزه عرفاني هماهنگ است كه سرّ
هر عبادتي، از جمله حج، حقيقت انسان كامل است و هر سالكي، به اندازه بهرهمندي
از كمال انساني، به راز حج دست مييابد.[29] هماهنگ با آموزه ياد شده، برخي روايات نگاه به كعبه را، آنگاه كه با معرفت به
ولايت ائمه(عليهم السلام) همراه شود، مايه آمرزش گناهان دانستهاند.[30]
امام علي(عليه السلام) از سرپرست حاجيان خواسته است به آموزش مردم و پاسخ به پرسشهاي ديني آنان و نيز گفتوگو با عالمان اهتمام ورزد.[26] بعدها، در دوران حاكمان جور نيز مؤمنان در فرصت حج، با امامان معصوم(عليهم السلام) ديدار كرده، معارف ايشان را فرا ميگرفتند.[27] پارهاي روايات شيعي كه حج كامل را به ديدار با امام معصوم(عليه السلام) و اعلام وفاداري به وي منوط كردهاند[28]، هم به پيوند بيشتر حجگزاران با امام اشاره دارد و هم با اين آموزه عرفاني هماهنگ است كه سرّ
هر عبادتي، از جمله حج، حقيقت انسان كامل است و هر سالكي، به اندازه بهرهمندي
از كمال انساني، به راز حج دست مييابد.[29] هماهنگ با آموزه ياد شده، برخي روايات نگاه به كعبه را، آنگاه كه با معرفت به
ولايت ائمه(عليهم السلام) همراه شود، مايه آمرزش گناهان دانستهاند.[30]
ياد معاد: برخي عالمان مسلمان، افزون بر اين كه حج را از آن رو كه مردم با وجود اختلاف زبان و رنگ، به فرمان و ندايي واحد پاسخ ميگويند، تجسم معاد دانستهاند.[31]
بر پايه رواياتي[32]، هر يك از مقدمات، اعمال و صحنههاي حج را نيز نماد و يادآور برخي مقدمات و احوال آخرت شمردهاند[33]؛ براي نمونه، فراهم آوردن زادِ سفر را يادآور هولناكي قيامت و توشه برداشتن براي آن روز[34]، برگرفتن از مواد فاسدنشدني هنگام تهيه توشه راه را نماد خلوص در عبادت به مثابه توشهاي ماندگار[35]، وداع با خويشان و دوستان و پرداختن بدهيهاي شرعي و قانوني و حلاليتخواهي از معاشران را يادآور حال احتضار، ترك خويشان و نزديكان و وصيت كردن در واپسين لحظههاي زندگي[36]، تنهايي قبر[37] و گريختن انسان از برادر و پدر خويش بر اثر از بين رفتن نسبتها (بقره/ 2، 166؛ عبس/ 80، 34)[38]، نشستن بر مركب را يادآور تابوت و مركب سفر آخرت[39]، گذراندن سختيهاي راه با راهنماياني راهبلد را نماد توجه به برزخ و لزوم بهرهگيري از علم و عمل صالح[40]، توجه به عوامل هراسزا و بازدارنده از مسير را يادآور هولناكي برزخ[41] و نيز فرشتگان بازخواست كننده (نكير و منكر)[42]، پيمودن بيابان براي رسيدن به ميقات را يادآور لحظه خروج از دنيا و انتظار ديدار پروردگار در روز قيامت[43]، مشاهده حركت كاروانيان در پي هدايتگران كاروان را يادآور روزي كه هر امتي با امام خود خوانده ميشود (اسراء/ 17، 71)[44]، حضور در سرزميني ناآشنا را يادآور روز دگرگوني آسمانها و زمين (ابراهيم/ 14، 48)[45]، غسل احرام را نماد غسل ميت[46]، پوشيدن لباس احرام را يادآور پوشاندن كفن به تن[47]، كوچهاي جمعي به سوي مواقف و مشاعر را يادآور برانگيخته شدن دستهجمعي مردم در قيامت (قمر/ 54، 7)[48]، وقوف در موقفهاي گوناگون را يادآور مواقف قيامت[49] و لبيك گفتن را نماد پاسخ گفتن به نداي خداوند و دعوت مأموران قيامت[50] دانستهاند.
افزون بر اين، اموري مانند سفر و خروج از شهر و ديار خود، دوري از خانواده و وابستگيهاي دنيايي، لباس احرام، موقفهاي مختلف حج[51]، پيراسته شدن از زيورها و مفاخر دنيوي، پوشيدن جامه احرام كه همچون كفن سفيد است، ابراز فروتني در برابر خدا با سنتها و آدابي همچون پياده حجگزاردن[52]، گرد آمدن حجگزاران در ميقاتها و مواقف، باز ايستادن گنهكاران از ارتكاب گناه و پشيماني نسبت به كارهاي گذشته خود و اعتراف مردم به گناهان خويش كه در پارهاي ادعيه مربوط به حج بر آن تأكيد شده است[53]، امنيت مردم، وحوش و پرندگان و به ويژه در امان بودن حجگزاران از تجاوز و جدال و هر آنچه موجب آزار مُحرِم ميشود[54]، همگي ميتواند نمودي از مرحلهاي از مرگ و قيامت باشد. در برخي روايات نيز از حج و عمره به بازار آخرت تعبير شده[55] كه شايد به سبب
به يادآوردن قيامت و نيز پاداشهاي اخروي
آن باشد.
به يادآوردن قيامت و نيز پاداشهاي اخروي
آن باشد.
اسرار اخلاقي و معنوي حج: در روايات، حج جايگزيني براي رهبانيت[56] و جهادي نيك[57] معرفي شده است. دوري از سرزمين، خانه، همسر، فرزند و مقام را ميتوان وجه شباهت حج با رهبانيت و جهاد دانست. مجموعه شرايط، واجبات و محرمات حج، به ويژه در حال احرام كه به حجگزار در مراقبت بيشتر از خود ياري ميرساند را ميتوان زمينهساز خودسازي و تزكيه قواي شهوت، غضب و تفكر دانست.[58] برخي حج را شامل منازل چهارگانه سلوك عرفاني دانسته و گفتهاند: منزل نخست كه بريدن از غير خدا و پيوند با اوست (سير من الخلق الي الحق)، از آغاز سفر حج تا ورود به احرام و عمره تمتّع را شامل ميشود؛ منزل دوم كه تحكيم و استمرار پيوند با خدا براي رسيدن به مقام لقا و عبوديت است (سير من الحقّ إلي الحقّ بالحق)، با اعمال و مناسك عمره و حج محقق شده و با وقوف در عرفات كمال مييابد؛ منزل سوم بازگشت به ميان مردم براي هدايت است (سير من الحق الي الخلق بالحق) و مَشعر بخشي از آن شمرده ميشود؛ منزل چهارم (سير من الخلق إلي الخلق بالحق) پس از حج و با عمل حجگزار به دستورهاي ديني و هدايت مردم و تعليم و تربيت آنها پيموده ميشود.[59] برخي، تعبير پارهاي دعاهاي حج مبني بر «بسم الله و بالله وفي سبيل الله وعلي ملَّة رسول الله»[60] را اشاره به مراتب چهارگانه سير الي الله، في الله، مع الله
و لله دانستهاند.[61]
و لله دانستهاند.[61]
در منابع ديني به پارهاي آثار حج در تزكيه و تهذيب نفس اشاره شده است:
طهارت نفس: در برخي آيات قرآن (بقره/ 2، 125؛ 197؛ حج/ 22، 29)[62] و روايات[63]، طهارت نفس و نرمدلي از حكمتهاي حج به طور كلي يا يكي از مناسك آن شمرده شده است. توصيه برخي روايات به طهارت، در مجموعه مناسك حج، از جمله استحباب غسل پيش از احرام، براي ورود به حرم و مسجدالحرام[64] نيز ميتوان در راستاي توجه دادن زائر خانه خدا به طهارت باطني دانست. به گفته برخي عارفان و عالمان اخلاق، حج به سبب دربرداشتن پارهاي مناسك دشوار، زيارت خانه خدا، يادآوري رسول اكرم(صلي الله عليه و آله)، نزول وحي و تلاش ايشان براي گسترش دين، زمينه نرمي و پاكي دل را فراهم ميآورد.[65] افزون بر اين، برخي يادكرد قرآن از كعبه، با ويژگي طهارت (بقره/ 2، 125؛ حج/ 22، 26) كه خود، محور مناسك حج و عمره و مطاف به شمار ميآيد را اشارهاي به لزوم وجود شرط پاكي معنوي طوافكنندگان براي مقبول شدن طواف دانستهاند.[66] برخي عارفان نيز حج را جامع دو اثر تخليه و تحليه دانستهاند كه هم تاريكي را از فضاي جان بشر دور ميكند و هم سبب نورانيت روح انسان ميگردد.[67]
مرحلهاي از طهارت نفس، بر اثر توبه و در پي آن آمرزش گناهان به دست ميآيد. بر پايه آيات قرآن (بقره/ 2، 128؛ 199) و روايات[68]، توبه، استغفار، بخشوده شدن گناهان و بهرهمندي از بهشت، از حكمتهاي مهم حجاند. در اين ميان، برخي اماكن يا مناسك حج، به گونهاي خاص، حج و عمرهگزاران را به اعتراف به گناه، توبه و استغفار توجه ميدهند؛ مانند مُلتَزَم[69]، سعي بين صفا و مروه[70] يا عرفات كه يادآور اعتراف آدم(عليه السلام) به خطاي خويش و توبه و آمرزشخواهي وي و پذيرش توبه اوست.[71] (← توبه) تطبيق برخي آيات قرآن مانند (فَفِرُّوْا إِلَي اللَّه) (ذاريات/ 51، 50) در روايات اماميه بر حج[72] نيز گوياي اهميت معنوي حج از جنبه آمرزش گناهان است.
طهارت نفس از جنبهاي ديگر نيازمند فروكاستن از رذايل اخلاقي است. در پارهاي روايات، حج به مثابه عملي تلقي شده است كه به كاهش رذايل ياري ميرساند؛ براي نمونه، در روايتي، رهايي از فرومايگي، از اسرار حج شمرده شده است.[73] اقرار به عزت خداوند در مناسك حج[74] و نيز انفاق در راه حج كه به زدودن بخل و خساست ياري ميرساند را ميتوان عاملي براي رهايي از رذيله ياد شده شمرد.
تقرب به خدا: عالمان اخلاق[75] بر پايه آيات (بقره/ 2، 200؛ حج/ 22، 28) و رواياتي[76]، حج و عمره را از بهترين راههاي شناخت و ياد خداوند و انس و تقرب به او دانستهاند. بر اساس متون ديني، راه تقرب به خداوند و انس با او تقواست. از تأكيد خداوند، پس از بيان برخي مناسك حج، به نقش آن در تقوا و نيز فرمان به برگرفتن توشه تقوا از حج (بقره/ 2، 197) و نيز برخي روايات[77]، ميتوان فهميد هدف از تشريع حج، رسيدن به تقواست. تعبد و تسليم در برابر خداوند، مرحلهاي از تقوا شمرده شده است. از اين رو، بر پايه برخي آيات (حج/ 22، 34) و نيز روايات[78]، مناسك و محرمات حج تمرين عبوديت و معياري براي شناخت ميزان آن و آزمون بندگان است. بر اين اساس، عالمان اخلاق تأكيد ميكنند حجگزار، تنها بايد قصد رسيدن به خدا را داشته باشد.[79] دستور خداوند به انجام پارهاي اعمال دشوار، غريب و غير عادي، مانند درآوردن لباسها و پوشيدن جامه احرام و دوري از محرمات احرام و نيز به جا آوردن كارهايي همچون سعي، هروله و رمي جمرات را در همين راستا تحليل كردهاند.[80] همچنين خداوند حرمت صيد بر مُحرِم را آزمايشي براي مشخص شدن فرمانبرداران از گردنكشان ميشمارد. (مائده/ 5، 94)[81] در روايات، سادگي سازه كعبه و به كار نرفتن سنگهاي قيمتي در آن و نيز خشك و غير قابل كشت بودن سرزمين مكه و در نتيجه عدم وجود انگيزهاي براي ورود به آن، جزء امتثال فرمان خداوند از جنبههاي آزمون بودن كعبه و تمرين خلوص نيت براي خدا دانسته شده است.[82]
جنبهاي ديگر از تقوا و انس با خداوند با فروتني و كرنش در برابر عظمت خداوند به دست ميآيد. در رواياتي، حج نشانه فروتني انسانها در برابر عظمت خداوند دانسته شده است.[83] بر اين اساس، پارهاي مناسك حج، مانند احرام و از تن در آوردن لباس و زيورآلات، پوشيدن دو تكه پارچه احرام، طواف خانه خدا، سعي ميان صفا و مروه، وقوف در بيابانهاي عرفات، مشعر و منا و تراشيدن موي سر را ميتوان آموزنده فروتني در برابر عظمت پروردگار و سبب فروكاستن از غرور و نخوت انسان شمرد. افزون بر اين، دستور خداوند به آنان كه از سر غرور راه افاضه خود را از توده مردم جدا و به امتيازهاي واهي دلخوش كرده بودند (بقره/ 2، 19) [84] را ميتوان از جلوههاي ديگر فروتني در مناسك حج به شمار آورد. گزارشهاي حجگزاري پياده برخي معصومان(عليهم السلام)، به ويژه امام حسن(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام)[85] و نيز حالتهايي همچون غسل هنگام ورود به حرم، تضرع و برهنه كردن پا و تأكيد ايشان بر ثواب فراوان اين عمل[86]، نمودهايي عملي از تواضع ايشان نسبت به خداوند به شمار ميرود.
مجموع آثار اخلاقي ياد شده، به افزايش ايمان و معنويت حجگزار ميانجامد. از اين روست كه عالمان مسلمان، حج را زمينهساز تحقق هدف والاي انسان در نظام تشريع، يعني تكامل عبادي (ذاريات/ 51، 56) دانستهاند.[87] روايات نيز تقويت ايمان حجگزاران را از آثار حج شمردهاند.[88] در روايات و ادعيه مأثور فراواني، به آثار و پيامدهاي معنوي حج اشاره شده است.[89] بر اين اساس، در رواياتي، حج و عمرهگزاران به فرشتگاني تشبيه شدهاند كه گرداگرد عرش الهي ميگردند.[90]
افزون بر موارد ياد شده، ترغيب برخي متون ديني مرتبط با حج به انجام كارهاي خير (بقره/ 2، 158، 197)[91]، خوش كلامي[92] و مصاحبت نيكو با همراهان[93] به جنبههاي اخلاقي در سفر حج اشاره ميكند و نيز زمينه رشد اخلاقي حجگزاران را فراهم ميسازد.
اهداف و آثار اجتماعي و سياسي: از نظرگاه اجتماعي و سياسي، حج داراي آثار و فوايدي است:
وحدت و همدلي مسلمانان: گردهمايي مسلمانان، با طبقات اجتماعي گوناگون از مناطق، نژادها، زبانها و مذاهب مختلف، بدون هيچ پيششرطي جز استطاعت، و نيز همانندي بيشتر مناسك، اذكار، آداب، پوشش، مواقف و مشاهد حج، از جمله لزوم حركت همه حجگزاران در مسيري واحد هنگام كوچ، از موقفي به موقف ديگر
(بقره/ 2، 199)[94]، را ميتوان زمينهساز وحدت مسلمانان دانست. از جنبهاي ديگر نيز ميتوان حج را بستري براي همزيستي مسالمتآميز مسلمانان تلقي كرد؛ آنجا كه زمينه آشنايي مسلمانان سرزمينهاي اسلامي با يكديگر[95] و آشنايي با اوضاع و مسائل گوناگون امت اسلامي را فراهم ميكند.
(بقره/ 2، 199)[94]، را ميتوان زمينهساز وحدت مسلمانان دانست. از جنبهاي ديگر نيز ميتوان حج را بستري براي همزيستي مسالمتآميز مسلمانان تلقي كرد؛ آنجا كه زمينه آشنايي مسلمانان سرزمينهاي اسلامي با يكديگر[95] و آشنايي با اوضاع و مسائل گوناگون امت اسلامي را فراهم ميكند.
اهميت نقش حج در آگاهي مسلمانان از اوضاع يكديگر، در روايات نيز بازتاب يافته است، به طوري كه تأكيد شده است ناآگاهي مسلمانان از همكيشان خود در بلاد ديگر، سبب نابودي آنان و محروم ماندن از بسياري منافع و اطلاعات ميشود.[96]
بستر اقتدار امت اسلامي: در تبيين اجتماعي از رواياتي كه كعبه و حج را مايه تقويت دين شمردهاند[97]، ميتوان گفت حج، زمينه نماياندن قدرت معنوي مسلمانان را فراهم ميسازد. حضور فراگير مسلمانان كه كاركرد دفاعي در برابر دشمنان آنها دارد را نيز ميتوان در همين راستا تحليل كرد. افزون بر اين، انتشار اخبار حج در رسانههاي جهاني، زمينه آشنايي مردم سراسر دنيا با اسلام و تعاليم آن و گرايش آنها به دين اسلام را فراهم ميسازد.[98] تأكيد برخي روايات بر اين كه ترك حج٭ از سوي همه مسلمانان، سبب نابودي آنان ميگردد[99] را ميتوان در همين راستا دانست.
نفي برتري نژادي: پارهاي دستورات و احكام حج و مكه، از جمله فراخواني همگاني براي حجگزاردن (حج/ 22، 27)، مساوات حاضر و بادي٭ در بهرهمندي از امكانات مكه (حج/ 22، 25) را ميتوان نماد مساوات انسانها و نفي برتري نژادي نزد خداوند دانست.[100]
برائت از مشركان: از نگاه عالمان اسلامي، دستور آيه 3 توبه/ 9 به پيامبر(صلي الله عليه و آله)، براي اعلان برائت از مشركان، وظيفهاي براي همه دورانها[101] و حج، نمود روشن برائت از مشركان است.[102] (← برائت از مشركان) در برداشت عصري از آيه ياد شده، برخي برائت از مشركان را تبلور بعد سياسي در حج و استقلال فرهنگي و نفي هرگونه سيطره بر مسلمانان[103] و اعلان نفرت از تفكر شركآلود و تمدن استعماري شركزده دانستهاند.[104]
قيام مردمي براي برپايي عدالت: به گفته برخي عالمان اسلامي، كعبه كه بر پايه آيات قرآن، پايگاهي امن براي گردهمايي مسلمانان و به پاداشتن مصالح آنان است
(بقره/ 2، 125؛ مائده/ 5، 97)، ميتواند جايگاهي مناسب براي به پا خاستن مردم براي اجراي عدالت، در راستاي تحقق هدف بعثت پيامبران (نك: حديد/ 57، 25)، باشد.[105]
(بقره/ 2، 125؛ مائده/ 5، 97)، ميتواند جايگاهي مناسب براي به پا خاستن مردم براي اجراي عدالت، در راستاي تحقق هدف بعثت پيامبران (نك: حديد/ 57، 25)، باشد.[105]
اهداف و آثار اقتصادي: قرآن (بقره/ 2، 198) و روايات[106]، باور عصر جاهلي مبني بر گناه شمردن هرگونه كسب و كار هنگام برگزاري مراسم حج[107] را نميپذيرند. بر اين اساس، حجگزار، پس از پايان اعمال حج، ميتواند خريد و فروش كند. در روايات به برخي از اهداف و آثار اقتصادي حج اشاره شده است:
رونق اقتصادي: تأكيد قرآن بر مبارك بودن كعبه براي جهانيان (آل عمران/ 3، 96) و نيز برخي روايات كه يادكرد خداوند از كعبه به مثابه عامل قوام مردم و جامعه (مائده/ 5، 97) را به نقش آن در برپايي زندگي دنيا و آخرت مردم تفسير كردهاند[108]، ميتواند اشارهاي به رونق اقتصادي مسلمانان بر اثر حج و عمره تلقي شود. افزون بر اين، رواياتي برآوردن نيازهاي مردم مكه و ديگر سرزمينها[109]، افزايش روزي و تأمين هزينههاي خانواده[110]، و بينيازي[111] را از آثار حج دانستهاند. روايات ياد شده ميتواند وعدهاي براي گسترش روزي زائران و نهراسيدن از آسيبهاي مالي سفر حج تلقي شود. در روايت ديگري، انتقال كالاهاي تجاري به شهرهاي ديگر، در پي سفر حج و در نتيجه، رونق حمل و نقل و سود بردن صاحبان وسائل نقليه، از حكمتهاي حج دانسته شده است.[112] همچنين استحباب خريداري سوغات حج به رونق توليد، تجارت و انتقال كالا، از منطقهاي به منطقه ديگر، ميانجامد.[113] بر اين اساس، ميتوان حج را زمينهساز ارائه نمونههاي كالاهاي توليدي سرزمينهاي اسلامي، برپايي بازار مشترك اسلامي و گسترش روابط اقتصادي ميان كشورهاي اسلامي دانست. افزون بر اين، وجوب قرباني بر ميليونها حجگزار و نيز متعين بودن شتر، گاو يا گوسفند در برخي كفارات تروك احرام، فعالان اقتصادي را به صنعت دامپروري ترغيب و به تبع آن بخش كشاورزي را تقويت ميكند.
فقرزدايي و توجه به نيازمندان: تأكيد پارهاي روايات بر كمك به نيازمندان[114] و بهرهگيري مناسب از گوشت قرباني[115] در ايام حج را ميتوان راهكارهايي براي زدودن فقر در موسم حج برشمرد كه در رواياتي كاركرد حج دانسته شده است.[116]
استقلال و استغناي اقتصادي: در روايتي، بينيازي و خودكفايي از پيامدهاي حج شمرده شده است.[117] از جنبه تاريخي، پس از فتح مكه و منع مشركان از حضور در آنجا، مسلمانان صدر اسلام از بيرونقي بازار و در نتيجه خسارتهاي اقتصادي نگران شدند. خداوند در پاسخ به نگراني ياد شده، بر تأمين آن منافع از راههاي ديگر نويد داد. (توبه/ 9، 28)[118]
با اين همه، روايات اسلامي، منافع اقتصادي را هدف اصلي حج ندانسته و به نكوهش آناني پرداختهاند كه تجارت را هدف حج خويش قرار ميدهند.[119]
در روايات، به پارهاي ديگر از آثار و پيامدهاي مادي حج، همچون سلامتي، گسترش روزي، حفظ خانواده و حفظ سرمايه اشاره شده است.[120] آثار ياد شده از يك سو ميتواند نتايج طبيعي زمينههاي پديد آمده در حج باشد و از سوي ديگر، پاداشهاي تكويني از سوي خداوند، براي حاجيان و معتمران، به سبب فرمانبرداري از خداوند در انجام حج و عمره تلقي شود.
محققان اسلامي تكنگاريهاي فراواني درباره اسرار حج و عمره نگارش كردهاند كه موارد زير نمونههايي از آن است: صهباي حج، عبدالله جوادي آملي؛ عرفان حج، عبدالله جوادي آملي و حسين رضواني؛ فلسفه و اسرار حج، محمد امامي خوانساري؛ حج در آينه عرفان، حسين انصاريان؛ حج گنجينه اسرار، محمد اكبر محقق و اسرار عرفاني حج، محمد تقي فعالي.
منابع
احياء علوم الدين: محمد بن محمد الغزالي (م.505ق.)، بيروت، دار الكتب العربي، بيتا؛ اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار: محمد بن عبدالله الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح ملحس، مكه، دار الثقافه، 1415ق؛ اسباب النزول: علي بن احمد الواحدي (م.468ق.)، به كوشش كمال بسيوني زغلول، بيروت، دار الكتب العلميه، 1411ق؛ اطيب البيان: عبدالحسين طيب، تهران، انتشارات اسلامي، 1364ش؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار: محمد باقر المجلسي (1037-1110ق.)، تصحيح محمدباقر بهبودي و سيد ابراهيم ميانجي و سيد محمدمهدي موسوي خرسان، بيروت، دار احياء التراث العربي و مؤسسة الوفاء، 1403ق؛ التحرير و التنوير: محمد بن الطاهر بن عاشور (م.1393ق.)، بيروت، مؤسسه التاريخ، 1421ق؛ تفسير ابن عربي (تفسير القرآن الكريم): محييالدين بن عربي (م.638ق.)، به كوشش عبدالوارث، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ تفسير العياشي: محمد بن مسعود العياشي (م.320ق.)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، مكتبة العلمية الاسلاميه، 1380ق؛ تفسير القمي: علي بن ابراهيم قمي (م.307ق.)، به كوشش سيد طيب موسوي جزائري، قم، دار الكتاب، 1404ق؛ التفسير الكبير: محمد بن عمر الفخر الرازي (م.606ق.)، به كوشش عبدالرحمن عميره، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ تفسير نور الثقلين: عبدعلي بن جمعه العروسي الحويزي (م.1112ق.)، به كوشش سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، اسماعيليان، 1373ش؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، قم، شريف رضي، 1368ش؛ جامع احاديث الشيعه: اسماعيل معزي ملايري، قم، مطبعة العلميه، 1399ق؛ جامع البيان عن تاويل آي القرآن (تفسير الطبري): محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، به كوشش صدقي جميل العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ جامع السعادات: محمد مهدي نراقي (1128-1209ق.)، به كوشش سيد محمد كلانتر، نجف، دار النعمان، 1382ق؛ جرعهاي از صهباي حج: عبدالله جوادي آملي، تهران، مشعر، 1378ش؛ جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام: محمد حسين نجفي (م.1266ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا؛ الحج والعمرة في الكتاب والسنه: محمد محمدي ريشهري، قم، دار الحديث، 1376ش؛ رسائل الشهيد الثاني: زينالدين بن علي، شهيد ثاني (911-966ق.)، قم، انتشارات مكتبه بصيرتي، بيتا؛ السنن الكبري: احمد بن الحسين البيهقي (384-458ق.)، بيروت، دار الفكر، 1416ق؛ شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار: نعمان بن محمد المغربي (م.363ق.)، به كوشش سيد محمد حسيني جلالي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1414ق؛ صحيح البخاري: محمد بن اسماعيل البخاري (م.256ق.)، به كوشش عبدالعزيز بن عبدالله بن باز، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ صهباي حج: عبدالله جوادي آملي، تنظيم حسن واعظي محمدي، قم، اسراء، 1377ش؛ عيون اخبار الرضا: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، تحقيق حسين اعلمي، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1404ق؛ الفتوحات المكيه: محييالدين بن عربي (م.638ق.)، بيروت، دار صادر؛ فقه القرآن: قطبالدين الراوندي (م.573ق.)، به كوشش سيد احمد حسيني اشكوري، قم، انتشارات كتابخانه آيتالله العظمي مرعشي نجفي، 1405ق؛ الفواتح الالهيه: نعمة الله بن محمد النخجواني (م.920ق.)، مصر، دار ركابي، 1999م؛ قرب الاسناد: عبدالله بن جعفر حميري (م.300ق.) قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1413ق؛ الكافي: محمد بن يعقوب كليني (م.329ق.)، به كوشش علياكبر غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كشف الاسرار و عدة الابرار: رشيدالدين احمد بن محمد ميبدي (م.520ق.)، به كوشش علي اصغر حكمت، تهران، امير كبير، 1361ش؛ مجمع البيان في تفسير القرآن: الفضل بن الحسن الطبرسي (468-548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1415ق؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد: علي بن ابيبكر الهيثمي (م.807ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1402ق؛ المجموع شرح المهذب: يحيي بن شرف النووي (631-676ق.)، بيروت، دار الفكر؛ المحاسن: احمد بن محمد بن خالد البرقي (م.274ق.)، به كوشش سيد جلالالدين محدث ارموي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1326ش؛ المحبر: محمد بن حبيب (م.245ق.)، به كوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده، بيتا؛ المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء: محمد بن شاه مرتضي فيض كاشاني (1006-1091ق.)، به كوشش علياكبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1383ش؛ المراقبات: ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي (م.1343ق.)، به كوشش موسوي، قم، دار الاعتصام، 1416ق؛ مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها: علي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب عريضي (135-220ق.)، بيروت، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1410ق؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل: حسين نوري الطبرسي (1254-1320ق.)، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1408ق؛ مصباح الشريعه: امام جعفر الصادق(عليه السلام) (م.148ق.)، بيروت، الاعلمي 1400ق؛ المصنّف: عبدالرزاق الصنعاني (م.211ق.)، به كوشش حبيب الرحمن الاعظمي، بيروت، المجلس العلمي، 1390ق؛ المعجم الكبير: سليمان بن احمد الطبراني (260-360ق.)، به كوشش حمدي عبدالمجيد السلفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ معراج السعاده: احمد بن محمد مهدي النراقي (1185-1245ق.)، قم، هجرت، چاپ دهم، 1383ش؛ المقنعه: شيخ مفيد محمد بن محمد بن النعمان (336-413ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1410ق؛ من لايحضره الفقيه: محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، تحقيق و تصحيح علياكبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1404ق؛ المهذب: القاضي عبدالعزيز بن نحرير البراج (م.481ق.)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1406ق؛ الميزان في تفسير القرآن: سيد محمد حسين طباطبايي (1282-1360ش.)، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1393ق؛ نهج البلاغه: شريف الرضي (م.406ق.)، شرح صبحي صالح، قم، دار الاسوه، 1415ق؛ الهدايه (في الاصول و الفروع): محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق) (311-381ق.)، قم، انتشارات مؤسسة الامام الهادي، 1418ق؛ الوافي: محمد بن شاه مرتضي فيض كاشاني (1006-1091ق.)، تحقيق ضياءالدين حسيني و كمالالدين فقيه ايماني، اصفهان، كتابخانه اميرالمومنين، 1406ق؛ وسائل الشيعه (تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعه): محمد بن الحسن الحر العاملي (1033-1104ق.)، به كوشش عبدالرحيم رباني شيرازي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق.
حسن واعظي محمدي
[1]. الفتوحات المكية، ج1، ص675؛ صهباي حج، ص317.
[2]. نك: رسائل الشهيد، ص393-395.
[3]. علل الشرائع، ج2، ص396-458؛ بحار الانوار، ج96، ص32.
[4]. نك: صهباي حج، ص63، 200-242.
[5]. الكافي، ج4، ص271؛ وسائل الشيعه، ج11، ص21.
[6]. من لايحضره الفقيه، ج2، ص191.
[7]. نهج البلاغه، خطبه 1.
[8]. نهج البلاغه، ص292، خطبه 192.
[9]. الكافي، ج4، ص391-240.
[10]. المحاسن، ج1، ص69.
[11]. المحاسن، ج1، ص69.
[12]. المعجم الكبير، ج8، ص169؛ مجمع الزوائد، ج10، ص155.
[13]. نك: الميزان، ج14، ص369؛ صهباي حج، ص199.
[14]. مجمع البيان، ج7، ص146؛ الميزان، ج14، ص370؛ الحج و العمرة في الكتاب و السنه، ص135.
[15]. رسائل الشهيد، ج1، ص355-356؛ جامع السعادات، ج3، ص308.
[16]. نك: جواهر الكلام، ج17، ص214-216؛ معراج السعاده، ص880.
[17]. نهج البلاغه، خطبه 1، 110؛ مصباح الشريعه، ص86؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص167.
[18]. مصباح الشريعه، ص86؛ المراقبات، ص310؛ صهباي حج، ص79.
[19]. رسائل الشهيد، ص397.
[20]. اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص194؛ المحبر، ص311.
[21]. وسائل الشيعه، ج12، ص375-377.
[22]. علل الشرائع، ج2، ص405-406.
[23]. علل الشرائع، ج2، ص406؛ رسائل الشهيد، ص394، 401؛ الميزان، ج1، ص298-299؛ معراج السعاده، ص881.
[24]. نك: صحيح البخاري، ج2، ص151، 163؛ السنن البيهقي، ج5، ص42؛ وسائل الشيعه، ج11، ص226-239.
[25]. عيون اخبار الرضا، ج2، ص126؛ نور الثقلين، ج2، ص283.
[26]. نهج البلاغه، نامه67؛ فقه القرآن، ج1، ص327.
[27]. مسائل علي بن جعفر، ص270؛ قرب الاسناد، ص240؛
شرح الاخبار، ج3، ص292.
شرح الاخبار، ج3، ص292.
[28]. الكافي، ج4، ص549؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص578.
[29]. جرعهاي از صهباي حج، ص158.
[30]. الكافي، ج4، ص241؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص204.
[31]. جرعهاي از صهباي حج، ص53.
[32]. مصباح الشريعه، ص94-95.
[33]. احياء علوم الدين، ج3، ص486.
[34]. احياء علوم الدين، ج3، ص487؛ رسائل الشهيد، ج1، ص396؛ جامع السعادات، ج3، ص310.
[35]. كشف الاسرار، ج2، ص225.
[36]. كشف الاسرار، ج2، ص225.
[37]. كشف الاسرار، ج2، ص226؛ رسائل الشيهد، ج1، ص397؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
[38]. احياء علوم الدين، ج3، ص488؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
[39]. كشف الاسرار، ج2، ص226؛ احياء علوم الدين، ج3، ص487.
[40]. نك: جامع السعادات، ج3، ص311-312.
[41]. رسائل الشيهد، ج1، ص397.
[42]. احياء علوم الدين، ج3، ص488؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
[43]. احياء علوم الدين، ج3، ص488-489؛ جامع السعادات، ج3، ص311-312؛ كشف الاسرار، ج2، ص226.
[44]. احياء علوم الدين، ج3، ص488؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
[45]. جامع السعادات، ج3، ص312.
[46]. جامع احاديث الشيعه، ج11، ص17.
[47]. رسائل الشهيد، ج1، ص397؛ جامع السعادات، ج3، ص312.
[48]. نك: صهباي حج، ص88-91.
[49]. رسائل الشهيد، ج1، ص83؛ جامع السعادات، ج3، ص3.
[50]. جامع السعادات، ج3، ص312.
[51]. رسائل الشهيد، ج1، ص396-397.
[52]. صهباي حج، 89-90.
[53]. الكافي، ج4، ص409؛ المهذب، ج1، ص236.
[54]. المجموع، ج7، ص441.
[55]. الكافي، ج4، ص255.
[56]. جامع السعادات، ج3، ص308-309.
[57]. المصنّف، ج5، ص8؛ الوافي، ج12، ص215.
[58]. تذكرة المتقين، ص81؛ نك: التفسير الكبير، ج5، ص182؛ صهباي حج، ص165.
[59]. صهباي حج، ص164.
[60]. بحار الانوار، ج96، ص120.
[61]. صهباي حج، ص325.
[62]. تفسير ابن عربي، ج2، ص58؛ الفواتح الإلهيه، ج1، ص553؛ اطيب البيان، ج9، ص294.
[63]. علل الشرائع، ج2، ص404؛ نهج البلاغه، خطبه 192؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص171.
[64]. الهدايه، ص233-234؛ المقنعه، ص51.
[65]. جامع السعادات، ج3، ص307-308؛ تذكرة المتقين، ص81.
[66]. نك: صهباي حج، ص217.
[67]. المراقبات، ص315.
[68]. الكافي، ج4، ص253؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص216؛ علل الشرائع، ج2، ص404.
[69]. الكافي، ج4، ص410-411.
[70]. الكافي، ج4، ص432-435؛ نك: مستدرك الوسائل، ج9، ص446.
[71]. الكافي، ج4، ص194؛ علل الشرائع، ج2، ص400.
[72]. الكافي، ج4، ص256؛ تفسير قمي، ج2، ص330؛ من لايحضره الفقيه، ج1، ص199؛ ج2، ص201.
[73]. علل الشرائع، ج2، ص404.
[74]. نهج البلاغه، خطبه اول.
[75]. حقايق، ص45؛ معراج السعاده، ص880-881؛ المراقبات، ص314.
[76]. نهج البلاغه، خطبه110؛ علل الشرائع، ج2، ص404.
[77]. الكافي، ج4، ص338؛ مستدرك الوسائل، ج1، ص166.
[78]. مجمع الزوائد، ج3، ص233؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص166-171.
[79]. المحجّة البيضاء، ج2، ص196.
[80]. المحجّة البيضاء، ج2، ص196؛ جامع السعادات، ج3،
ص306-307.
ص306-307.
[81]. جامع البيان، ج7، ص52-53؛ مجمع البيان، ج3، ص419.
[82]. الكافي، ج4، ص199-200؛ نهج البلاغه، خطبه 192.
[83]. علل الشرائع، ج2، ص404؛ نهج البلاغه، خطبه1.
[84]. نك: مجمع البيان، ج2، ص48.
[85]. قرب الاسناد، ص170؛ الكافي، ج4، ص456.
[86]. الكافي، ج4، ص398؛ وسائل الشيعه، ج13، ص195-197؛ بحار الانوار، ج96، ص192.
[87]. نك: صهباي حج، ص155-156.
[88]. ثواب الاعمال، ص47.
[89]. الكافي، ج4، ص252-264؛ تهذيب، ج5، ص244؛ نك: مصباح المتهجد، ص674-707.
[90]. نهج البلاغه، خطبه 1.
[91]. التحرير و التنوير، ج2، ص63-64، 231؛ مجمع البيان، ج1، ص445.
[92]. جامع السعادات، ج3، ص484.
[93]. كامل الزيارات، ص251-252.
[94]. نك: مجمع البيان، ج2، ص48.
[95]. علل الشرائع، ج2، ص405؛ وسائل الشيعه، ج11، ص14.
[96]. بحار الانوار، ج99، ص33.
[97]. الاحتجاج، ج1، ص134؛ وسائل الشيعه، ج8، ص14.
[98]. نمونه، ج14، ص78.
[99]. نهج البلاغه، نامه 47.
[100]. نك: نهج البلاغه، نامه 67؛ صهباي حج، ص229-231.
[101]. نك: صهباي حج، ص125-129.
[102]. صهباي حج، ص87-88.
[103]. صهباي حج، ص118.
[104]. صهباي حج، ص128.
[105]. نك: صهباي حج، ص48، 220-221.
[106]. تفسير العياشي، ج1، ص96؛ مجمع البيان، ج2، ص47.
[107]. جامع البيان، ج2، ص384-386؛ اسباب النزول، ص64؛ مجمع البيان، ج2، ص47.
[108]. وسائل الشيعه، ج11، ص60.
[109]. علل الشرائع، ج2، ص406.
[110]. الكافي، ج4، ص253.
[111]. بحار الانوار، ج73، ص221.
[112]. علل الشرائع، ج2، ص406؛ وسائل الشيعه، ج11، ص14.
[113]. الكافي، ج4، ص280.
[114]. نهج البلاغه، نامه 67.
[115]. من لايحضره الفقيه، ج2، ص193.
[116]. نهج البلاغه، خطبه 110؛ تهذيب، ج5، ص24؛ بحار الانوار، ج74، ص62.
[117]. الكافي، ج4، ص252.
[118]. جامع البيان، ج10، ص136-137.
[119]. تهذيب، ج5، ص3.
[120]. ثواب الاعمال، ص46-47.