حجاز حجاز حجاز بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
حجاز حجاز حجاز حجاز حجاز

حجاز

خاستگاه دین اسلام در شمال غربی شبه جزیره عربستان حجاز، به عنوان خاستگاه دین اسلام در شمال غربی شبه‌جزیره عربستان، مهم‌ترین بخش آن به شمار می‌رود. کلمه حجاز از ریشه حجز و به معنای فاصله، میان و مانع است.[1] وجوه مختلفی برای نام‌گذاری

خاستگاه دين اسلام در شمال غربي شبه جزيره عربستان

حجاز، به عنوان خاستگاه دين اسلام در شمال غربي شبه‌جزيره عربستان، مهم‌ترين بخش آن به شمار مي‌رود. كلمه حجاز از ريشه حجز و به معناي فاصله، ميان و مانع است.[1] وجوه مختلفي براي نام‌گذاري منطقه بدين نام بيان شده است.[2]

تعيين دقيق حدود آن، به دليل اختلاف بسيار ميان مورخان و جغرافي‌‌نويسان، ممكن نيست.[3] بر اساس سازگارترين تعريف با موقعيت جغرافيايي منطقه، حجاز در شرق رشته كوه‌هاي سرات قرار گرفته، و از جهت غرب تا منطقه نجد ادامه يافته است. شمالي‌ترين بخش شرقي آن، خليج عَقبه و جنوبي‌ترين قسمت آن، مناطق جنوبي شهر طائف معرفي شده است.[4] طول آن، از شمال به جنوب، 700 مايل و عرض آن، از شرق به غرب، 250 مايل ذكر شده است.[5] مساحت تقريبي حجاز 500/388كيلومتر مربع است و از نگاه مساحتي، جايگاه دوم را در تقسيمات كشور عربستان دارد.[6]

حجاز، بر اساس ويژگي‌هاي جغرافيايي، به پنج منطقه تقسيم شده است:

1. منطقه ساحلي كه به تِهامه حجاز مشهور است؛ عقبه، مويلح، ينبُع، رابغ در اين قسمت قرار دارند.

2. منطقه كوهستاني كه به تدريج از ارتفاع آن كاسته مي‌شود و در حد فاصل جده و مكه، به كمترين حد خود مي‌رسد.

3. منطقه نجديه كه ميان ارتفاعات قرار دارد و از شمال به جنوب از ارتفاع آن كاسته مي‌شود؛ شهرهاي علا، مكه و مدينه در اين قسمت قرار دارند.

4. مناطق مرتفع متشكل از گدازه‌هاي آتشفشاني كه حَره‌هاي خرمه، خيبر و عويرض در آن قرار دارند.

5. منطقه‌اي كه در مجاورت دره‌هاي واقع در قسمت مياني جزيرة العرب قرار دارد.[7]

بخش غربي حجاز، با طولاني‌ترين رشته كوه‌هاي شبه‌جزيره، يعني سرات، قرين است. ارتفاعات مشهور ديگري نيز در بخش‌هاي داخلي حجاز وجود دارند كه قُعيقَعان، ثور، ابوقُبيس، نور، احد و ورقان از مشهورترين آن‌ها هستند.

مناطق آتشفشاني نيز در برخي از مناطق حجاز وجود دارند و فعاليت‌هاي آن‌ها، موجب شكل­گيري مناطقي به نام حره شده است كه بيشتر در اطراف مدينه و جهت شمالي آن قرار دارند. مشهورترين حره‌هاي واقع در اين منطقه عبارتند از: حره‌هاي نار، شوران، سليم، واقم، حقل، ميطان، عويرض و رهاب. برخي از اين حره‌ها داراي چشمه‌هاي آب و پوشش گياهي فراوانند كه خيبر از آن جمله است. ولي به سبب همين ويژگي با نام حره شناخته نمي‌شود.[8]

در مجاورت ارتفاعات، مناطق پستي به نام وادي وجود دارند كه به جهت جريان آبِ حاصل از بارش در ارتفاعات به اين مناطق، اهميت بسياري دارند. وادي‌هاي رمه، عقيق، حمض، جزل، فاطمه، قديد، قاحه، صفرا
و رقوب از آن جمله‌اند.[9] واحه‌ها يا بخش‌هاي قابل كشت نيز در برخي از نقاط حجاز
وجود دارند.[10]

حجاز منطقه‌اي بياباني و داراي آب و هواي گرم وخشك است و ميزان بارش در آن، به جز مناطق كوهستاني، كم است. بارش‌ها، در تابستان و زمستان، موسمي است و ميزان آن، در نقاط مختلف، متفاوت است. البته بارش در كوهستان‌ها به جاري شدن آب در وادي‌ها و نيز پيدايش چشمه‌ها منجر مي‌شود كه نمونه آن شهر طائف است.[11]

ويژگي محيطي ديگر حجاز، فقر پوشش گياهي آن است و غير از خارها و گياهان خودرو، در بيشتر مناطق، گياهي مشاهده نمي‌شود. در مناطق كوهستاني و وادي‌ها درختاني چون سرو كوهي، موز، شوره گز، كُنار، نخل و زيتون مشاهده مي‌شود.[12]

ƒ جغرافياي انساني: برخي از مستشرقان، بر پايه داده‌هاي تورات، بر اين باورند كه تمامي نقاط جزيرة العرب، به ويژه حجاز، در روزگاران كهن آب و هوايي متفاوت داشته‌اند و منابع آب فراوان و پوشش گياهي مناسب، از ويژگي‌هاي اين منطقه به شمار مي‌رفته است. اين شرايط آب و هوايي، در گذر زمان، دچار تغييرات اساسي شد و به دنبال آن، ساكنان اين مناطق، به مكان‌هاي ديگر كوچ كردند.[13] بطلميوس، جغرافيدان يوناني نيز، با وجود عدم سفر به حجاز، به احتمال بر اساس اين باور، در ترسيم نقشه عربستان و حجاز، شهرهاي بسيار و نيز چندين رود پرآب را به تصوير كشيده است.[14]

مانند هر مكان ديگر، تأثير عوامل زيست‌محيطي، بر پراكندگي جمعيت در حجاز آشكار است. آب، مهم‌ترين عامل گردآمدن جمعيت‌ها بوده و شكل‌گيري روستاها و شهرها، در كنار وادي‌ها و مكان‌هايي كه از فراواني نسبي آب بهره‌مند بودند، صورت گرفته است. نقش اساسي زمزم در شكل‌گيري مكه[15]، وجود چشمه‌هاي آب در مدينه[16] و بهره‌مندي از بارش مناسب در طائف[17]، گواه اين ادعا هستند.

اجتماعات اوليه حجاز، بر پايه شغل‌هاي ساده‌اي چون دامداري و كشاورزي شكل گرفته‌اند. كشاورزان، به «اهل حضر» (يكجانشينان) و دامداران (عشاير و چادرنشينان) به «اهل وبر» شهره بودند.[18]

بر پايه اطلاعات برگرفته شده از تورات، قوم افسانه‌اي عَماليق، اولين ساكنان مكه بوده‌اند. با جريان دوباره زمزم در دوره اسماعيل(عليه السلام)، جُرهميان در كنار آن ساكن شدند. بعد از مدتي قبيله اَزد از جنوب و در رأس آن‌ها، خُزاعه، به آن‌جا هجرت كرده و جرهميان را به اطراف مكه و تهامه راندند. قُصي بن كِلاب، جد پيامبر(صلي الله عليه و آله)، توانست بر خزاعيان چيره شود، مكه را از دست آن‌ها خارج كند و بعد از آن، سيادت مكه، با قريشيان بود.[19] خزاعيان به اطراف مكه رانده شدند كه امروزه نيز گروهي از ايشان در نواحي جنوبي مكه سكونت دارند.[20] همچنين گروهي از عرب‌ها كه به قريش نسب مي‌برند، در اطراف مكه، يعني منا، عرفات و اطراف كوه ثور ساكن‌اند.[21]

ساكنان اوليه شهر مدينه نيز چندان شناخته شده نيستند و به نظر مي‌رسد تركيبي از نسل‌هاي عرب‌هاي شمالي و جنوبي در اين منطقه ساكن بوده باشند. در دوره جاهلي، دو قبيله مشهور اوس و خزرج، بيش‌ترين ساكنان اين شهر را تشكيل مي‌دادند[22] و بعد از اسلام، گروهي از قريشيان و باديه‌نشينان، بدان‌جا مهاجرت كردند.[23]

طائف، مأواي قبيله ثقيف بود. اين قبيله همچنان در طائف و اطراف آن حضور دارند.[24] بقيه شهرها و روستاهاي واقع در حجاز نيز همچنان بافت قبيله‌اي خود را حفظ كرده‌اند و قبيله‌هايي چون غَطَفان، بني‌اسد، قُضاعه، بلي، جُذام، جُهينه و مُزينه در مناطق مختلف حجاز پراكنده‌اند.[25]

بر اساس سرشماري سال 1991م.، جمعيت حجاز 000/463/5 نفر و حدود 32 درصد از جمعيت عربستان بوده است.[26]

ƒ حجاز پيش از اسلام: آگاهي‌هاي ما از وضعيت پيش از اسلام شبه‌جزيره، به ويژه حجاز، به جهت فقر منابع، محدود است. با اين وجود، يافته‌هاي مستشرقان و باستان‌شناسان، حاكي از وجود برخي آثار مربوط به ماقبل تاريخ در نقاطي از حجاز است. نشانه‌هاي تمدني در تيماء، طائف و وادي فاطمه نيز يافت شده است.[27]

ثمود، از اقوام مورد اشاره در قرآن، يكي از قديمي‌ترين اقوام تاريخي است كه در بخش‌هايي از حجاز ساكن بوده‌اند و آثاري از آن‌ها، در مناطق مختلف، به دست آمده است. برخي از اين آثار مربوط به 8 قرن قبل از
ميلاد مي‌باشند.[28]

همچنين نشانه‌هايي از حكومت گروهي از مَعينيان مهاجر، در مناطق شمالي حجاز، در حدود قرن پنجم پيش از ميلاد، در منطقه معين مصران، به پايتختي شهر علت (العلاء فعلي) وجود دارد.[29]

گويا زمامداري حكومت‌هاي منطقه حجاز، بيشتر بر عهده ملكه‌ها بوده و نام‌هاي برجاي‌مانده در كتيبه‌ها، چون زبيبي، عديه، شمسي، تبوئا تأييدي بر اين امر است.[30]

كتيبه‌ها مطالبي نيز پيرامون تيماء از دوره‌هاي بسيار قديم در بردارند و از حكمراني ملك بابل نبونيد (حك:539-555ق.) بر اين شهر و قصرسازي در آن و نيز تسلط بر ديدان، خيبر و يثرب، خبر داده‌اند.[31] نشانه‌هايي از توجه حاكمان ايران باستان به اين منطقه نيز يافت شده است كه حاكي از اهميت سوق الجيشي اين منطقه در آن دوران است.[32]

اهميت فوق العاده مكه، به جهت قرار گرفتن در تقاطع راه‌هاي تجاري حبشه، مصر، فلسطين، سوريه، يمن و خليج فارس و وجود كعبه در آن، انتظار داده‌هاي فراوان تاريخي را ايجاد مي‌كند. اما به جز رواياتي پراكنده كه بيشتر آن‌ها ريشه‌اي اسرائيلي دارند، اطلاعات چنداني در دست نيست.[33] بطلميوس، نام مكه را در قرن دوم ميلادي مكورابا (Macoraba) ذكر كرده است.[34]

عمالقه، جرهميان و خزاعيان، از قبايلي هستند كه منابع عربي، از تسلط ايشان بر مكه، سخن رانده و گزارش‌هايي پراكنده و افسانه‌گونه از آنان ارائه داده‌اند كه تنها تصويري مبهم از اين دوران را به نمايش مي‌گذارد.[35]

به گفته اين منابع، ظلم و ستم جرهميان در دوره تسلط بر مكه و نيز تعدي و تجاوز آن‌ها به كاروان‌هاي تجاري، تعداد حاجيان را به شدت كاهش داده بود و عمرو بن لُحي خزاعي، براي حل اين مشكل، كعبه را
به بتكده تبديل كرد و هر قبيله را بتي
خاص بخشيد.[36]

قصي بن كلاب، جد چهارم پيامبر(صلي الله عليه و آله)، با اتخاذ روشي هوشمندانه، ميان خزاعيان نفوذ كرد و پس از قدرت‌يابي، ايشان را از مكه بيرون كرد و بدين ترتيب قريش قدرتي بي‌رقيب يافت و قصي توانست با وضع قوانيني چند و تقسيم وظايف، سيستمي شبه‌حكومتي در مكه پديد آورد.[37]

وضعيت مدينه، ديگر شهر مهم حجاز، نيز در دوره پيش از اسلام چندان روشن نيست و با توجه به وجود نام آن در كتيبه‌هاي معينيان، بايد از قدمتي ديرينه برخوردار باشد. منابع عربي نيز اطلاعات قابل توجهي از وضعيت پيشين آن ارائه نداده‌اند و خبرهاي موجود، بيشتر نمايي افسانه‌اي دارد. بر اساس گفته‌هاي ايشان، عماليق، اولين ساكنان مدينه بودند و يهوديان، بعد از غلبه بر ايشان، در آن ساكن شدند. در مورد مهاجر بودن اين يهوديان يا گرويدن ساكنان قبلي به اين آيين، اختلاف نظر وجود دارد.[38]

با افول تمدن يمن، بر اثر تخريب سد مأرب، اختلافات حاكمان سياسي، حملات متعدد احباش به يمن و مهاجرت گسترده جنوبي‌ها به مناطق مختلف حجاز، اوس و خزرج از قبيله ازد، در اواخر قرن چهارم ميلادي، به يثرب رفته و ابتدا همزيستي مسالمت‌آميزي با ساكنان پيشين برقرار كردند. ولي با گذر زمان و قدرت‌گيري ازديان، اختلافاتي بين ايشان و يهود روي داد و ازديان، با ياري‌گرفتن از حاكمان غساني در شام، يهود را به حاشيه راندند. يهود نيز به اختلاف‌افكني بين دو قبيله روي آورد و جنگ‌هاي طولاني‌مدت ميان اوس و خزرج، پيش از ظهور اسلام، نتيجه اين تلاش‌ها بود.[39]

در مورد طائف، ديگر شهر مهم حجاز، نيز به جز اشاره به نام قديم آن و تناسب آن با نام حاكم عمالقي آن، و بناي ديوار آن توسط تاجري از حضرموت، خبر ديگري ذكر نشده است. سنگ‌نبشته‌هايي به زبان‌هاي نبَطي، ثمودي، ابجدي و عربي- اسلامي در اطراف طائف به دست آمده كه به احتمال، در آينده، گوشه‌هايي از تاريخ اين خطه را روشن سازد.[40]

متون تاريخي بعد از اسلام و نوشته‌هاي تاريخ جغرافيايي مسلمانان، تصوير روشن و واضحي از گذشته حجاز به دست نمي‌دهند. بر اساس اين گزارش‌هاي آشفته، بناي كعبه به دست حضرت آدم صورت گرفته است.[41] قبرهاي منتسب به حضرت آدم[42] و حوا[43]، تجديد بناي كعبه توسط حضرت ابراهيم[44] و اسكان اسماعيل، در مهم‌ترين شهر حجاز[45] و فعاليت‌هاي تبليغي حضرت صالح براي قوم ثمود- كه آثار تمدني آن‌ها در نقاط مختلفي از حجاز برجاي‌مانده[46]- بخشي از اخبار تاريخي منعكس‌شده مربوط به حجاز در اين منابع است.

داستان‌هاي افسانه‌گونه‌اي از ارسال لشكر يهودي توسط حضرت موسي به يثرب، براي نبرد با عماليق، در برخي از كتاب‌ها ذكر شده است[47] كه نمي‌تواند ارزش تاريخي داشته باشد و به احتمال بايد براي ساخت پيشينه‌اي كهن براي يهوديان ساكن در مناطق مختلفي چون يثرب، طائف، مكه، خيبر، فدك و تيماء جعل شده باشد.[48] اخباري از تردد اسعد تُبَع، از حاكمان حِميري يمن، به مكه و مدينه نيز در منابع عربي بازتاب يافته است كه نمايي افسانه‌اي دارد.[49]

چنان‌كه اشاره شد، ساختار حجاز قبيله‌اي بود و بافت قبيله‌اي، ويژگي‌هاي خاصي چون سخاوت، شجاعت، عفت و پاكدامني و وفاي به عهد را ميان حجازيان محبوب ساخته بود.[50]

برآيند گزارش‌هاي منابع عربي- اسلامي در مورد حجاز نشان از قدمت توحيد و يكتاپرستي در اين منطقه دارد و پيروان دو آيين كهن يهود و مسيحيت نيز، در جاهاي مختلف حجاز، حضور داشته‌اند.[51] نشانه‌هايي از بزرگداشت موجوداتي نامرئي، در برخي از نقاط حجاز، به چشم مي‌خورد.[52]

بت‌پرستي، در آستانه ظهور اسلام در سراسر شبه جزيره، به ويژه حجاز، گسترش يافته بود و تنها گروهي محدود كه به حنيف شهره بودند، داراي ويژگي‌هاي ممتازي بوده و از منكرات پرهيز مي‌كردند. كلام مشهور جعفر بن ابي‌طالب در حضور حاكم حبشه[53]، مي‌تواند بيانگر گوشه‌اي از وضعيت فرهنگي ديني حاكم بر مكه، مركز سياسي فرهنگي حجاز، باشد.

اقتصاد مناطق مسكوني حجاز بر دامداري، كشاورزي، معادن و تجارت استوار بود. با جهاني شدن اسلام و مورد توجه قرار گرفتن بيش از پيش كعبه و نيز كشف نفت،
اين اقتصاد دچار تحولي شگرف شد.
(← جزيرة العرب)

ƒ حجاز بعد از اسلام: نگاه اجمالي به شبه‌جزيره، به ويژه حجاز و گذشته سياسي اجتماعي آن، ما را با ويژگي‌هاي منحصر به فردي در اين منطقه روبه‌رو مي‌سازد. دربرداشتن كعبه، گذر راه‌هاي تجاري مهم از آن، عدم برخورداري از حاكميت منسجم و قدرتمند، دلاوري و شجاعت ساكنان ناشي از زندگي در محيطي خشك و بي‌آب و علف، روحيه ساده و آسان‌پذير به جهت دوري از مراكز ديني با پشتوانه‌هاي سياسي و قرار نداشتن در كانون توجه قدرت‌هاي بزرگ روز، از جمله اين ويژگي‌هاست كه پتانسيل لازم براي ظهور يك امپراتوري عظيم را فراهم مي‌آورد.

بعثت پيامبر(صلي الله عليه و آله) در سال 610م. نقطه عطفي در تاريخ حجاز به شمار مي‌رود. آيين جديد، تغييراتي شگرف در ابعاد مختلف تاريخ حجاز به وجود آورد.

همچنان‌كه اشاره شد، پيش از اسلام، حجاز هيچ گاه شاهد حكومت يكپارچه‌اي نبود و با هجرت پيامبر(صلي الله عليه و آله) به مدينه در طي ده سال، علاوه بر ايجاد جامعه مدني در اين شهر، مناطق مختلف حجاز نيز به تدريج به اسلام گرويدند. نامه‌نگاري پيامبر(صلي الله عليه و آله) به سران كشورهاي مختلف و در رأس آن‌ها، ايران و روم، نشان از جهان‌شمولي آيين جديد داشت و دقت در برخي از عبارت‌هاي اين نامه‌ها، پيش‌بيني توسعه حكومت حجاز و شكست امپراتوري‌هاي بزرگ را نمايان مي‌سازد.[54]

رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله)، نزاع بر سر جانشيني آن حضرت، سرپيچي قبايل مختلف از حكومت مركزي حجاز و ميل آن‌ها به بازگشت به وضعيت پيشين، خطراتي بود كه حكومت نوپاي حجاز را به شدت تهديد مي‌كرد. ولي سكوتِ مصلحتي حضرت علي(عليه السلام) و سركوب شديد قبايل در جنگ‌هاي موسوم به رِده، به دستور ابوبكر و مهار نيروي سركش داخلي با اعزام ايشان به فتوحات، بحران‌هاي يادشده را از پيش روي برداشت.[55]

نام كارگزاران خلفاي نخستين در شهرهاي مهم حجاز، مانند مكه و طائف، در منابع، كنار شهرهاي ديگر در شبه‌جزيره و خارج از آن ذكر شده است.[56]

فتح پي‌درپي شهرها و گسيل غنائم و خراج‌هاي فراوان به حجاز، تغييراتي را در نوع زندگي حاكمان و مردمان آن ايجاد كرد و ساده‌زيستي و شجاعت كه از ويژگي‌هاي اساسي آن‌ها بود، به تجمل و عافيت‌طلبي
بدل كرد.[57]

در دوره عثمان (حك:23-35ق.) اين دگرگوني فرهنگي به اوج رسيد و مشكلات ناشي از اين تغييرات، به منصه ظهور رسيد.[58] حضرت علي(عليه السلام) نيز با توجه به اين امر و عواملي ديگر، مركز حكومت را به كوفه تغيير داد و اين امر، جايگاه سياسي حجاز را به شدت تحت تأثير قرار داد.[59]

امويان نيز، به دليل سابقه طولاني حكومت در شام و عدم برخورداري از جايگاه مشروعيتي مناسب در حجاز، انگيزه‌اي براي انتقال مركز به آن نداشتند و تلاش‌هاي چندي كه از سوي حجازيان، براي برگرداندن مركزيت قدرت به حجاز صورت گرفت، به شدت سركوب شد. قيام عبدالله بن زبير (حك:63-73ق.) مهم‌ترين حركتي بود كه توانست براي مدتي، مركزيت سياسي حجاز را بدان برگرداند. ولي اين قيام نيز در سال 73ق.، به دستور عبدالملك بن مروان (حك:65-86ق.) و توسط حجاج بن يوسف، سركوب شد.[60]

عباسيان٭ نيز، به دلايل راهبُردي، مركز حكومت خويش را در شهرهاي عراق قرار دادند و به تعيين والياني براي حجاز بسنده كردند. (← عباسيان) تلاش‌هاي برخي از علويان، براي قدرت‌گيري در حجاز، ره به جايي نبرد و افرادي چون نفس زكيه (م.145ق.)، شهيد فخ (م.169ق.) و معترضان ديگر، به شهادت رسيدند.

با وجود عدم اشتياق حكومت‌ها براي انتخاب حجاز، به عنوان پايتخت سياسي، نقش معنوي و مشروعيتي آن همواره مورد توجه حكومت‌ها بود. قرار داشتن خانه كعبه، مسجدالنبي، مزار پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام)، خلفا و صحابه در حجاز و پتانسيل بالاي حج براي مانور سياسي، توجه ويژه حكومت‌ها به حجاز و به ويژه حرمين شريفين را در پي داشت. كارهاي عمراني بسياري كه در دوره‌هاي مختلف در مكه و مدينه و راه‌هاي حج انجام مي‌گرفت، در جهت بهبود وجهه ديني حكومت بود.

با روي كار آمدن فاطميان مصر، از نيمه دوم قرن چهارم و منازعات مشروعيتي آن‌ها با عباسيان، رقابت بر سر سيادت بر حجاز و حرمين شريفين شدت گرفت و فاطميان، با به كار بردن لقب شريف براي جعفر بن محمد بن حسن، و پس از او به فرزندش حسن بن جعفر كه براي تهنيت به دربار المعز خليفه فاطمي به مصر رفته بود، آن‌ها را به امارت مكه گماردند و همين كار را در مورد حسيني‌هاي حاكم بر مكه نيز صورت دادند.[61] حكومت اَشراف، از سال 358 ـ 1343ق. بر حرمين شريفين، جز در مواردي نادر، مستمر بود.[62]

صلاح‌الدين ايوبي پس از تسلط بر مصر و برانداختن فاطميان، نفوذ خود را به حجاز و حرمين شريفين گسترش داد و اوضاع، كمي به سود عباسيان پيش رفت.[63] در برخي از برهه‌ها، حاكمان يمن نيز سوداي سيادت بر حجاز را داشته و در همين راستا حملاتي به مكه تدارك مي‌ديدند.[64]

با از بين رفتن عباسيان در قرن هفتم، زمينه براي سيادت مماليك (حك: 648-923ق.) بر حجاز فراهم آمد و نصب و عزل اشراف، به دست حاكمان مملوكي، صورت مي‌گرفت. اقدامات فراوان مماليك در حرمين شريفين و تلاش براي تأمين امنيت راه‌هاي حج، در منابع انعكاس يافته است.[65] تلاش سلطان محمد خدابنده ايلخاني، براي تسلط بر حرمين شريفين، با مرگ وي ناكام ماند.[66]

شريف بركات بن محمد در پي شكست مماليك از سلطان سليم عثماني در 923ق. و تسلط عثمانيان بر مصر و شام، فرزند خود، ابونُمَي دوم را با هدايايي نزد سلطان عثماني فرستاد و پيروي خود را از او اعلان كرد. او هم حاكميت اشراف را بر مكه به رسميت شناخت و حكمراني بركات و فرزندش محمد را تأييد كرد. از آن پس، تا حدود 4 قرن، حجاز زير نظر عثماني اداره مي‌شد.[67]

در سال 1157ق.، محمد بن عبدالوهاب، با دعوي اصلاحات ديني، به احياي تفكر ابن تيميه اقدام كرد و با حمايت محمد بن سعود، حاكم شهر دِرعيه، توانست به نشر آيين ابداعي كه بعدها به نام خود وي به وهابيت٭ شهره گشت، بپردازد. حمايت سياسي و نظامي خاندان سعود، منازعات بسياري بين آن‌ها و عثماني را در پي داشت و سرانجام، پس از كش و قوس‌هاي فراوان، در سال 1343ق. كشور مستقل عربستان شكل گرفت و حجاز، به عنوان بخش مهمي از آن، شناخته شد.[68] (← آل سعود) از آن زمان تاكنون، حجاز به عنوان بخشي از عربستان در حاكميت سعودي‌ها به سر مي‌برد و بر حسب تقسيمات اداري، در سال 1992م.، نام حجاز بر 5 منطقه از 13 منطقه عربستان اطلاق مي‌شود.[69]

… منابع

اتحاف الوري بأخبار أم القري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، محقق محمد شلتوت، مكه، ام القري، 1403ق؛ احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم: محمد بن احمد المقدسي (م.380ق.)، قاهره، مكتبة مدبولي، 1411ق؛ اخبار مكة و ما جاء فيها من الآثار: محمد بن عبدالله الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح ملحس، بيروت، دار الاندلس، 1416ق؛ اطلس المملكة العربية السعوديه: وزارة التعليم العالي، رياض، مكتبة العبيكان، 1419ق؛ اطلس تاريخ اسلام: گروه نويسندگان زير نظر عزيز خوشوقت، تهران، تكا، 1389ش؛ الاعلاق النفيسه: احمد بن عمر بن رسته (م.قرن3ق.)، بيروت، دار صادر، 1892م؛ امتاع الاسماع بما للنبي من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع: احمد بن علي المقريزي (م.845ق.) به كوشش محمد عبدالحميد النميسي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1420ق؛ بستان السياحه: زين العابدين بن اسكندر شيرواني (م.1253ق.)، تهران، سنائي، بي‌تا؛ تاريخ اشراف الحجاز ۱۸۸۳ -۱۸۴۰: خلاصة الكلام في بيان امراء البلد الحرام: احمد زيني دحلان (م.1304ق.)، قاهره، المطبعة الخيريه، 1305ق؛ تاريخ آل سعود: ناصر سعيد، مكه، دار مكة المكرمه، 1404ق؛ تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوك): محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ العرب القديم: توفيق ابرو، دار الفكر، 1422ق؛ تاريخ العرب في العصر الجاهليه: عبدالعزيز السالم، بيروت، دار الكتب النهضه العربيه، بي‌تا؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن ابي‌يعقوب اليعقوبي (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ تاريخ شبه الجزيرة العربية في عصورها القديمه: عبدالعزيز صالح، مصر، مكتبة الانجلو المصريه؛ تاريخ عمارة المسجدالحرام: فوزيه حسين مطر، تحقيق عبدالرحمن، مكه، جامعة أم القري، 1406ق؛ تاريخ مكه: احمد السباعي، مكه، مكتبة احياء التراث الاسلامي، 1420ق؛ تنضيد العقود السنيه: رضي‌الدين عاملي (م.1163ق.)، تحقيق سيد مهدي رجايي، قم، نشر انساب، 1431ق؛ جزيرة العرب في القرن العشرين طبيعة جزيرة العرب و حالتها الاجتماعيه الحاضره...دعوة الوهابيين... الحكومات العربيه... الثورة العربيه... ال سعود... موتمرات الصلح و المعاهدات: حافظ وهبه، قاهره، مكتبة النهضة المصريه، 1340ق؛ جغرافية شبه جزيرة العرب: عمر رضا كحاله، تحقيق احمد علي، قاهره، مكتبة النهضة الحديثه، 1384ق؛ حسن الصفاء و الابتهاج: احمد الرشيدي (م.1282ق.)، تحقيق ليلي عبداللطيف، مصر، مكتبة الخانجي، 1980م؛ دراسات في تاريخ العرب القديم: محمد بيومي مهران، الاسكندريه، دار المعرفه، 1993م؛ الدرة الثمينة في أخبار المدينه: محمد بن محمود نجار، تحقيق حسين محمد علي شكري، بيروت، دار الارقم؛ السيرة النبويه: عبدالملك بن هشام (م.218ق.)، تحقيق مصطفي السقاء و عبدالحفيظ شبلي و ابراهيم الابياري، بيروت، دار المعرفه، بي‌تا؛ شفاء الغرام باخبار البلد الحرام: محمد بن احمد التقي الفاسي (م.832ق.)، تحقيق گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ صبح الاعشي في صناعة الانشاء: احمد بن علي القلقشندي (م.821ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1987؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد بن احمد التقي الفاسي (م.832ق.) تحقيق محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛ عمارة المسجد النبوي منذ انشائه حتي نهايه العصر المملوكي: محمد هزاع الشهري، قاهره، مكتبة القاهره، 2001م؛ العين: خليل بن احمد الفراهيدي (م.175ق.)، تحقيق مهدي المخزومي و ابراهيم سامرائي، قم، دار الهجره، 1409ق؛ الغارات: ابراهيم بن محمد الثقفي (م.283ق.)، به كوشش سيد جلال‌الدين محدث ارموي، انجمن آثار ملي، 1356ش؛ غاية المرام باخبار سلطنة البلد الحرام: عبدالعزيز بن عمر بن فهد المكي (م.922ق.)، تحقيق شلتوت، مكة المكرمه، جامعة القري، 1406ق؛ كشتار مكه و آينده حرمين: ظفر بنگاش، ترجمه سيد هادي دبستاني، تهران، سروش، 1368ش؛ مروج الذهب و معادن الجوهر: علي بن الحسين المسعودي (م.346ق.)، به كوشش يوسف اسعد داغر، قم، هجرت، 1409ق؛ المعالم الأثيره في السنة و السيره: محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار الشاميه، 1411ق؛ معجم البلدان: ياقوت بن عبدالله الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم قبائل الحجاز: عاتق بن غيث البلادي، مكه، 1403ق؛ معجم قبائل مملكة السعوديه: حمد جاسر، رياض، النادي العربي، 1401ق؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع: عبدالله بن عبدالعزيز البكري (م.487ق.)، تحقيق السقاء، بيروت، عالم الكتب، 1403ق؛ المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام: جواد علي عبيدي (1324-1408ق.)، بيروت، دار الساقي، 1422ق؛ الموسوعة العربية العالميه: گروهي از پژوهشگران، رياض، 1416ق؛ الموسوعة العربية الميسره: بيروت، مكتبة العصريه، 1431ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري پاشا (م.1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛ موسوعة مكة المكرمة و المدينة المنوره: اشراف احمد زكي يماني، لندن، الفرقان للتراث الاسلامي، 1429ق.
ابوالفضل رباني
 
[1]. العين، ج3، ص70، «حجز».

[2]. نك: معجم البلدان، ج2، ص218-219؛ صبح الاعشي، ج4، ص252.

[3]. جغرافية شبه جزيرة العرب، ص130.

[4]. معجم ما استعجم، ج1، ص9؛ معجم البلدان، ج2، ص219؛ اطلس تاريخ اسلام، ج1، ص396-397.

[5]. جغرافية شبه جزيرة العرب، ص132.

[6]. الموسوعة العربية الميسره، ج3، ص1312.

[7]. جزيرة العرب في القرن العشرين، ص14-15.

[8]. المفصل، ج1، ص145-149؛ معجم البلدان، ج2، ص247-253، الموسوعه العربية العالميه، ج8، ص61-62.

[9]. نك: جغرافية شبه جزيرة العرب، ص73-74.

[10]. جغرافية شبه جزيرة العرب، ص76-79.

[11]. اطلس المملكة السعودية العربيه، ص80؛ جغرافية شبه جزيرة العرب، ص133؛ الموسوعه العربية العالميه، ج8، ص61-62.

[12]. موسوعه العربية العالميه، ج8، ص62-63.

[13]. نك: المفصل، ج1، ص240 به بعد.

[14]. see: ptolemi. map6

[15]. اخبار مكه، ج2، ص50-54.

[16]. جغرافية شبه جزيرة العرب، ص178-180.

[17]. جزيرة العرب في القرن العشرين، ص35.

[18]. موسوعة مرآة الحرمين الشريفين، ج5، ص18.

[19]. تاريخ شبه جزيرة العربية في عصورها القديمه، ص177-179.

[20]. معجم قبائل مملكة السعوديه، ص469.

[21]. معجم قبائل الحجاز، ص419.

[22]. نك: تاريخ العرب القديم، ص186-188.

[23]. نك: السيرة النبويه، ج1، ص468-469.

[24]. معجم قبائل المملكة العربية السعوديه، ج1، ص70-71.

[25]. براي مطالعه تفصيلي پراكندگي قبائل در حجاز نك: معجم قبائل الحجاز؛ معجم قبائل المملكة العربيه.

[26]. الموسوعه العربية العالميه، ج8، ص61-62.

[27]. المفصل، ج1، ص163، 329.

[28]. المفصل، ج1، ص324-326؛ تاريخ العرب القديم، ص166.

[29]. المفصل، ج3، ص245-246.

[30]. نك: تاريخ شبه جزيرة العربيه، ص125؛ تاريخ العرب القديم، ص435-436.

[31]. تاريخ العرب القديم، ص255؛ المفصل، ج2، ص264-265.

[32]. تاريخ العرب القديم، ص434؛ المفصل، ج1، ص104.

[33]. تاريخ العرب القديم، ص165-168.

[34]. see: ptolemi. map

[35]. مروج الذهب، ج2، ص22-23؛ السيرة النبويه، ج1،
ص113-114.

[36]. تاريخ اليعقوبي، ج1، ص254؛ تاريخ العرب القديم، ص171.

[37]. اخبار مكه، ج1، ص109-110.

[38]. نك: تاريخ العرب القديم، ص185-186.

[39]. امتاع الاسماع، ج9، ص171-174؛ تاريخ العرب القديم، ص185-189.

[40]. المفصل، ج7، ص143.

[41]. اخبار مكه، ج1، ص38.

[42]. معجم البلدان، ج4، ص183.

[43]. بستان السياحه، ص199؛ المعالم الاثيره، ص88.

[44]. اخبار مكه، ج1، ص61-62.

[45]. الاعلاق النفيسه، ص27.

[46]. المفصل، ج1، ص326.

[47]. الدرة الثمينه، ص27؛ معجم البلدان، ج5، ص84.

[48]. . نك: تاريخ العرب القديم، ص82-86؛ المفصل، ج12، ص103، 158-197.

[49]. تاريخ الطبري، ج2، ص105؛ تاريخ اليعقوبي، ج1، ص197-198.

[50]. نك: تاريخ العرب في عصر الجاهليه، ص441-445.

[51]. نك: تاريخ العرب القديم، ص82-86؛ المفصل، ج12، ص103، 158-197.

[52]. نك: المفصل، ج12، ص281-282.

[53]. السيرة النبويه، ج1، ص336؛ تاريخ اليعقوبي، ج2، ص29.

[54]. نك: تاريخ اليعقوبي، ج2، 77-78.

[55]. نك: تاريخ الطبري، ج3، ص203 به بعد.

[56]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص138، 161.

[57]. نك: تاريخ العرب القديم، ص305.

[58]. نك: تاريخ اليعقوبي، ج2، ص164-174.

[59]. نك: الغارات، ج1، ص29-30.

[60]. اتحاف الوري، ج2، ص96-99.

[61]. غاية المرام، ج1، ص483-485؛ موسوعه مكة المكرمه، ج2، ص588.

[62]. تاريخ مكه، ص417.

[63]. شفاء الغرام، ج2، ص231-232؛ تاريخ مكه، ص221.

[64]. نك: اتحاف الوري، ج3، ص34؛ تاريخ مكه، ص231-233؛ تنضيد العقود، ج1، ص50.

[65]. خلاصة الكلام، ص46؛ نك: تاريخ عمارت مسجد الحرام، ص58-162؛ عمارة المسجد النبوي منذ انشائه، ص185 به بعد.

[66]. نك: العقد الثمين، ج4، ص239.

[67]. حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.

[68]. نك: تاريخ آل سعود، ج1، ص34-35؛ كشتار مكه، ص67.

[69]. اطلس المملكة العربية السعوديه، ص14-15. 


| شناسه مطلب: 86968







نظرات کاربران