حجّة المنصور
سفرنامه حج، نوشته یعقوب میرزای تبریزی این اثر از سفرنامه‌های عهد ناصرالدین شاه قاجار است که در سال 1285ق./ 1247ش. از راه عثمانی انجام پذیرفته و اطلاعات مفصلی از این راه و منازل و توقفگاه‌های آن ارائه کرده است. نویسنده، همه منازل میان راه را ب
سفرنامه حج، نوشته يعقوب ميرزاي تبريزي
اين اثر از سفرنامههاي عهد ناصرالدين شاه قاجار است كه در سال 1285ق./ 1247ش. از راه عثماني انجام پذيرفته و اطلاعات مفصلي از اين راه و منازل و توقفگاههاي آن ارائه كرده است. نويسنده، همه منازل ميان راه را برشمرده و بيكم و كاست معرفي كرده و از اين رو، سفرنامهاي پربرگ فراهم آورده است. معرفي وسايل، تجهيزات و نفرات، همراه محمل شامي و آداب و رسومي كه در آن رعايت ميشده، بر اهميت سفرنامه، ميافزايد. بخشي از مطالب سفرنامه براي آشنايي با وضعيت سفر به حجاز در فصل بارندگي و مشكلاتي كه باران براي حجاج پديد ميآورده، مناسب است. همچنين در اين سفرنامه، درباره اغوات يا خادمان خواجه مسجدالنبي و كيفيت سيما و لباس و رفتار آنان با زائران و حجگزاران اطلاعاتي سودمند آمده است.
شرح حال و آثار يعقوب ميرزا، نويسنده سفرنامه، در تذكرهها و شرح حال نگاريها نيامده است؛ اما از اشارات و عبارات سفرنامه و يادداشتها، حاشيهها و تقريظهاي پايان آن ميتوان اطلاعاتي درباره او كسب كرد. بنا بر تصريح خود نويسنده و يادداشتي از پسرش و برخي يادداشتهاي ديگر در پايان (براي نمونه: ص539) و حواشي سفرنامه (نك: ص462، پاورقي) از شاهزادگان قاجار مقيم تبريز و نام او، يعقوب، و تخلصش در شعر، منصور بوده كه در عنوان سفرنامه و نيز در جاي جاي سفرنامه بدان اشاره شده است. پسرش يوسف، در يادداشتي تاريخ وفات او را 1327ق. نوشته است. (ص200، مقدمه مصحح)
يعقوب ميرزا، در سفر حج، همراهاني از خاندان قاجار مقيم تبريز با خود داشته؛ از جمله خواهر مؤيدالدوله و نيز فرزندش محمدطاهر ميرزا كه از او با عنوان «اميرزاده» ياد كرده است. (براي نمونه رك: ص407) از برخي تعابير و وقايع سفرنامه بر ميآيد كه يعقوب ميرزا، در اين سفر، تحت امر اميرزاده بوده (براي نمونه رك: ص396) و مسئوليت امور تداركاتي و اجرايي سفر او و همراهان را بر عهده داشته است. (ص392)
از شخصي ديگر، با لقب «صدرالدوله»، در چند جاي سفرنامه ياد شده كه برادر يعقوب ميرزا بوده است. (ص202، مقدمه مصحح) نسبت نويسنده و همراهان به خاندان سلطنتي، باعث شده است تا در برخي شهرهاي مهم ميان راه، مانند قاهره، با استقبال كنسول ايران مواجه شوند. (ص491)
سفرنامه به صورت يادداشتهاي روزانه نوشته شده و يعقوب ميرزا كوشيده است براي هر روز گزارشي بازنويسد؛ اما در مكه، بدين دليل كه نيازمند تمركز بر اداي مناسك حج بوده، ثبت وقايع را به پس از مناسك واگذاشته است. (ص445)
نثر يعقوب ميرزا بدون تكلف و بيان او از بسياري وقايع و توصيفهايش از افراد و اماكن و منازل ميان راه همراه، طنز است و نشان از روحيه طنزپرداز او دارد. گويي كوشيده است با نگاه طنزآميز به سختيهاي سفر، از تلخي آنها بكاهد. (براي نمونه: ص264)
سفرنامه به پنج فصل، با پنج عنوان، تقسيم شده كه به ظاهر، اين فصلبندي از مصحح سفرنامه است: از تبريز تا استانبول (ص230-309)؛ از استانبول تا شام (ص310-350)؛ از شام تا حرمين (ص351-435)؛ در حرمين شريفين (ص436-470)؛ بازگشت به ايران. (ص471-538)
چهار صفحه پاياني سفرنامه با عنوان «چند يادداشت در پايان نسخه» به ذكر يادداشتها و حواشي نزديكان و دوستان يعقوب ميرزا درباره سفرنامه اختصاص يافته است.
اطلاعات مفصلي از شهرهاي ميان راه و وضعيت اقليمي، عمراني، اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي آنها در سفرنامه ثبت شده است. تصويرگري و توصيفهاي يعقوب ميرزا از اماكن و آثار مانند آنچه درباره منا نوشته است (ص462-463)، زنده و محسوس است؛ به گونهاي كه غالباً تصور روشني از آن در ذهن خواننده پديد ميآيد. او از برخي اماكن، مانند مسجدالحرام، مسجد اياصوفيه (ص318، 459) و اهرام مصر نقشههاي گويايي كشيده كه در سفرنامههاي فارسي حج تازگي دارد. تصاويري از اشياء مانند حجرالاسود، چراغ گاز، وسايل نقليه مانند كشتي و خطوط راه آهن در ايستگاههاي قطار، راهها، حمامها و ساختمانها نيز در سفرنامه به چشم ميخورد.
سفر يعقوب ميرزا از طريق خشكي و دريا بوده و او از وسايلي مانند درشكه، كشتي و قطار استفاده و بخشي از راه را نيز با چارپاياني مانند شتر طي كرده و گويا نخستين بار در اين سفر بوده كه بر شتر و كجاوه سوار شده است. (ر. ك: ص375)
سفر حج از تبريز آغاز شده و نويسنده از راه عثماني به حجاز رفته است. (ص229، 232) سفر او به كشورهاي شمال و شمال غرب ايران و مشاهده وضعيت عمراني و اجتماعي متفاوت و به نسبت پيشرفتهتر آنها تأسف او را نسبت به وضعيت ايران برانگيخته است. (ص274) علاقه يعقوب ميرزا به عيش و نوش و حساسيتش به زيبايي و مواجههاش با اقوامي مانند روس، ارمني و ترك، باعث حسرتش شده؛ به گونهاي كه گذر از راه عثماني را به صلاح حجاج ندانسته است. از اين رو مطالب قابل توجهي از سفرنامه، به وصف بيپرده زيبارويان و زشتي يا زيبايي مردمان ميان راه اختصاص يافته كه گاه مطالبي زننده نيز در آنها يافت ميشود. (براي نمونه: ص269، 288)
برخي از مهمترين شهرها و مناطقي كه يعقوب ميرزا پس از تبريز ديده است، عبارتند از: مرند، نخجوان، ايروان، تفليس، باتوم، طرابوزان، استانبول، ازمير، قبرس، بيروت و دمشق. او در بازگشت از مكه، از شهرهاي جده، بندر سوئز، قاهره، اسكندريه، استامبول، مولمون، سورن، تفليس، ايروان، نخجوان و مرند گذشته است.
منازل يا توقفگاههاي شام و حجاز كه نويسنده طي كرده، يك به يك در سفرنامه برشمرده شده و اطلاعات مفصلي درباره برخي از آنها آمده است. يعقوب ميرزا در دمشق، همراه محمل شامي، به مدينه و سپس به مكه رفته است. سربازان و حجگزاران بسياري محمل شامي، را همراهي كردهاند. محمل شامي سازماندهي خاصي داشته و هر كارواني كه با آن همراه ميشده، در جايي تعيين شده قرار ميگرفته است. (ص422) يعقوب ميرزا شكل ستونهاي پنجگانه كاروان و نحوه حركت آنها را در سفرنامه رسم كرده است. (ص384) محمل و كاروانهاي همراه، يك فرسنگ و نيم طول داشته و با پنج ستون كنار هم حركت ميكرده و ميان ستونها كه به گفته نويسنده، مانند كوچه بوده، پيادگان و دستفروشان ميآمدهاند. (ص388) فانوسها و مشعلها كه كاروانهاي محمل شامي در شب روشن ميكردهاند، منظره زيبايي به صحرا ميبخشيده است. (393-394، 396) گروهي از اعراب بومي با شتران تندرو جمّازه، براي امور امنيتي و نظامي، در استخدام كاروان بودهاند. (ص387، 471) بخشي از مطالب سفرنامه به جزئيات و اطلاعاتي از قبيل تقسيم كار و معرفي خدمه و كاركنان محمل اختصاص يافته است. (ص379-380)
يعقوب ميرزا بيست و دوم ذيقعده 1285ق. به مدينه رسيده و نخستين گزارشهاي او از مدينه به رفتار خشونتآميز و آزارهاي مردم شهر اختصاص دارد. به گفته او، مردم شهر كه به پيشواز محمل شامي آمدهاند، رسم داشتهاند كه حجاج شيعه را سنگباران كنند و گمان ميكردهاند با اين كار از خدا حاجت خواهند گرفت. (ص437-438) بدرفتاري مردم مدينه، به ويژه خادمان اماكن مذهبي اين شهر، در چند جاي ديگر سفرنامه گزارش شده است. (براي نمونه: ص443، 469)
اغوات يا خادمان خواجه مسجدالنبي دشمني آشكاري با عجم داشتهاند و به هر بهانهاي آنان را زير كتك ميگرفته و حتي از كشتن آنان باكي نداشتهاند. (ص442-443) يعقوب ميرزا معتقد است سبب اين آزارها، علاقه زائران شيعه به زيارت بقيع است؛ با اين همه، آنان از زيارت بقيع چشم نميپوشند و بلكه از روي غيرت، دفعات زيارت خود را بيشتر ميكنند. (ص441) بيرون كردن زائران شيعه و منع زيارت و حتي ضرب و شتم و اتهام كفر به آنان، توسط خادمان، در سفرنامههاي ديگري نيز گزارش شده است.[1]
در مدينه و پيرامون آن، زيارتگاههاي بسياري وجود داشته، اما چون محمل شامي تنها سه روز در مدينه ميمانده و در حومه مدينه امنيت كافي وجود نداشته، حجگزاران فرصت زيارت همه آنها را نيافتهاند. (ص442) ناامني اطراف مدينه در سفرنامههاي ديگر نيز همواره گزارش شده است.[2]
نقشهاي از بارگاه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و جاي مقبره، منبر و محراب آن حضرت، از مطالب بخش مدينه است. (ص443) يعقوب ميرزا پس از توصيف مسجدالحرام، محل دفن حضرت فاطمه (عليها السلام) را در يكي از سه جا دانسته است: يكي در بقيع، ديگري در ضريح مبارك پيامبر(صلي الله عليه و آله) و ديگري كه علامتي ندارد و زائران با تقيه آن را زيارت ميكردهاند، جايي ميان منبر و محراب مسجد است. (ص440) به گفته او، بارگاه چهار امام معصوم(عع) در بقيع، گنبدي سفيد از گچ و آجر دارد.[3] ضريحي از چوب ميان بارگاه است كه دو صندوق ميان آن جاي گرفته: يكي بر مزار عباس، عموي پيامبر(صلي الله عليه و آله) و ديگري بر مزار امامان. (ص441) در بارگاه امامان، خادمان براي زيارت از زائران پول ميگرفته و آنان را آزار ميدادهاند. (ص441)
در سفرنامه اطلاعات چنداني از شهر مكه گزارش نشده، جز برخي مطالب درباره موقعيت آن ميان كوهها و اينكه ساختمانهاي شهر چند طبقهاند. (ص461) مسجدالحرام و اماكن پيرامون آن گزارشهاي بيشتري را به خود اختصاص دادهاند.
نويسنده نقشه دقيقي از مسجد را ضميمه گزارشهاي خود كرده است. (ص459) ارتفاع كعبه، فاصله اركان آن از يكديگر و وصف حجرالاسود، از مطالب اين بخش است. او به بهانه برشمردن مقامات چهارگانه مذاهب اهل سنت پيرامون كعبه، به عدم اختصاص جايي به شيعه اعتراض كرده است. (ص460)
به گفته نويسنده، منا، خود، شهري است؛ ولي بدون سكنه و تنها حجاج، سالي شش روز، از هفتم تا سيزدهم ذيحجه در آن ساكن ميشوند. ساختمانها و نيز بازار خوبي مانند مكه دارد و بايد آن را شهر ناميد نه كوه. (ص463)
بر فراز كوه عرفات مسجد كوچكي بوده كه اهل سنت به زيارتش ميرفتهاند. (ص464) محل قرباني در منا كه نويسنده آن را «قصابخانه» خوانده، جايي مانند خندق بوده كه گوسفندان را ذبح كرده و در آن ميانداخته و دفن ميكردهاند. (ص465)
يعقوب ميرزا، در سفر بازگشت، به جده رفته و بدين مناسبت گزارشي از اين شهر به دست داده است. جده، بندري فعال و مهم بوده و در اسكله بندر كشتيها از كشورهاي مختلف، از جمله ايران و هندوستان ديده ميشده است. (ص473) ازدحام مسافران باعث شده است تا نويسنده به سختي موفق به تهيه بليت كشتي گردد و در كشتي، با ازدحام جمعيت و نبود جاي كافي، مواجه شود. (ص476-479) مسافران، پيش از ورود به سوئز، به اجبار به عين موسي، در دو فرسنگي اين بندر، منتقل شده و چند روز در قرنطينه به سر بردهاند و اين مدت بر آنان سخت گذشته است. (ص480-482) يعقوب ميرزا و همراهان، پس از اداي مناسك حج، تصميم داشتهاند براي ديدن مصر به اين منطقه بروند؛ اما در بندر سوئز با ممانعت مأموران حكومت مواجه ميشوند. حكومت عثماني، در آن سال، سفر حجاج را به مصر ممنوع، و حكم كرده بوده كه آنان را از بندر سوئز يكسر به استامبول منتقل كنند. با اين حال، يكي از همراهان يعقوب ميرزا، به واسطه كنسولگري ايران در قاهره، اجازه سفر آنان را به قاهره ميگيرد و امكان سفر آنان به قاهره نيز فراهم ميشود. (ص485)
از اين سفرنامه تاكنون تنها يك نسخه خطي در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي شناخته شده است كه رسول جعفريان، بر اساس آن، سفرنامه را تصحيح و همراه مقدمهاي 28 صفحهاي در مجموعه پنجاه سفرنامه حج قاجاري، در نشر علم تهران، چاپ كرده است.[4] نسخه چاپي با مقدمه مصحح، 412 صفحه وزيري دارد.
منابع
پنجاه سفرنامه حج قاجاري: به كوشش رسول جعفريان، تهران، نشر علم، 1389ش.
ابراهيم احمديان