آیه اکمال آیه اکمال آیه اکمال بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
آیه اکمال آیه اکمال آیه اکمال آیه اکمال آیه اکمال

آیه اکمال

 سومین آیه سوره مائده درباره کامل شدن دین اسلام با تعیین امام علی(علیه السلام) به جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و اله)   در بخشی از آیه 3 مائده/5 پس از یادآوری نومیدی کافران از ناکامی دین مسلمانان، به کامل شدن دین و خشنودی خداوند از اسلام ب

 سومين آيه سوره مائده درباره كامل شدن دين اسلام با تعيين امام علي(عليه السلام) به جانشيني پيامبر(صلي الله عليه و اله)

 

در بخشي از آيه 3 مائده/5 پس از يادآوري نوميدي كافران از ناكامي دين مسلمانان، به كامل شدن دين و خشنودي خداوند از اسلام به عنوان دين مردم تصريح شده است: {اليومَ يئِسَ الَّذِينَ كفَرُوا مِن دِينِكم فَلاَ تَخشَوهُم وَاخشَونِ اليومَ أَكمَلتُ لَكم دِينَكم وَأَتمَمتُ عَلَيكم نِعمَتِي وَرَضِيتُ لَكمُ الإِسْلاَمَ دِينًا}، از اين رو، بخش ياد شده، آيه اكمال دين و به اختصار «آيه اكمال» خوانده مي‌شود.[1]

 

كمال هر چيز يعني اجزاي ﺁن كامل شده باشد[2] و اكمال هنگامي است كه غرض از آن به دست آيد.[3] اتمام نيز به معناي رسيدن هر چيز به حدي است كه به چيزي بيرون از خود نياز نداشته باشد و در برابر، ناقص چيزي است كه به غير خود نياز داشته باشد.[4]

 

زمان نزول آيه را روز جمعه يا دوشنبه گفته‌اند[5] و در نزول آن در روز عرفه يا غدير خم اختلاف كرده‌اند.[6] قريب به اتفاق دانشمندان حديث و تفسير شيعه و برخي از اهل‌ سنت، نزول آن در هجدهم ذي‌حجه (روز غدير) را پذيرفته‌اند. در روايت‌هاي فراوان شيعي، نزول آيه در روز غدير خم و در پي نصب امام علي(عليه السلام) به جانشيني پيامبر دانسته شده است.[7]

 

در ميان اهل‌ سنت نيز ابن مردويه (م.410ق.) در چندين روايت از ابوسعيد خدري، ابوهريره و مجاهد نقل مي‌كند كه آيه اكمال در غدير در شأن حضرت علي(عليه السلام) نازل شد.[8] حاكم حسكاني (م.قرن5) نيز پنج روايت از ابوهريره، ابوسعيد خدري و ابن‌ عباس به همين مضمون آورده است.[9] سيوطي (م.911ق.) در روايت‌هايي چند از صحابه و تابعين و دانشوران مشهور اهل‌ سنت، نزول آيه اكمال را در غدير بعد از انتصاب علي(عليه السلام) به ولايت و خلافت گزارش كرده است.[10] ابن كثير (م.744ق.)[11] و جمال ‌الدين قاسمي (م.1332ق.)[12] نيز از جمله دانشوران معروف اهل‌ سنت هستند كه روايت‌هاي نزول آيه اكمال در غدير خم را نقل كرده و بر آن صحه گذاشته يا از آن خرده‌اي نگرفته‌اند. هر چند برخي چون ابن تيميه، اين روايت‌ها را ضعيف يا از مفتريات شيعه دانسته‌اند، با توجه به توثيق رجال سندهاي اين احاديث از منظر رجال‌شناسان اهل‌ سنت و پذيرش آن‌ها از سوي گروهي از دانشوران حديث سني و نيز نبود دليل و مستندي معتبر براي جعل و تزوير آن‌ها، اعتراضات ياد شده بي‌پايه به نظر مي‌رسد.[13] از سوي ديگر در تلاش براي جمع ميان روايت‌هاي نزول اين آيه در عرفه و غدير، سبط بن‌ جوزي از نزول آيه اكمال دو بار، يك بار در عرفه و بار ديگر در غدير ياد كرده است و البته در هر حال آيه را مربوط به ابلاغ ولايت علي(عليه السلام) مي‌داند.[14]

 

در شأن نزول آيه گفته شده كه در بازگشت پيامبر(صلي الله عليه و اله) از حجة الوداع در غدير خم، سه ميل مانده به جُحْفه، آيه {يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيك مِن رَبِّك} (مائده/5، 68) نازل شد و پيامبر(صلي الله عليه و اله) دستور داد همه مسلمانان گرد هم آيند. سپس به خواندن خطبه پرداخت[15] و فرمود: خداوند به من فرمان داده كه اگر آنچه را درباره علي(عليه السلام) ابلاغ شده نگويم، رسالتم را انجام نداده‌ام.[16] آن‌گاه پيامبر(صلي الله عليه و اله) دست علي(عليه السلام) را گرفت و فرمود: «من كنت مولاه ﻓﻌﻠﻰّ مولاه». در اين هنگام،، خداوند آيه {اليومَ أَكمَلتُ لَكم دِينَكم وَ أَتمَمتُ عَلَيكم نِعمَتي} را نازل كرد.[17]

 

گروهي نيز روز عرفه در حجة الوداع را زمان نزول آيه پذيرفته‌اند.[18] اين گروه در شأن نزول آيه گفته‌اند كه چون پيامبر در روز عرفه از بالاي جبل‌ الرحمه در عرفات يا از بالاي شتر[19] به پيرامون خود نگريست و همه را مسلمان يافت و هيچ مشركي را نديد، شادمان گشت و آن‌گاه جبرئيل آيه ياد شده را نازل ساخت.[20] هر چند برخي روايت‌هاي شيعي نيز نزول آيه را در روز عرفه شمرده‌اند، بر خلاف ديدگاه فوق، مناسبت نزول آن را ابلاغ فرمان نصب امام علي(عليه السلام) مي‌دانند كه در روز غدير عملي شد.[21]

 

در وجه اكمال دين ديدگاه‌هايي ميان مفسران مطرح است. ابن عباس و سدّي و گروهي ديگر از مفسران آن را ناظر به كامل شدن فرايض و حدود و واجبات و نواهي و حلال‌ها و حرام‌ها شمرده‌اند؛ بدين‌سان كه هيچ زيادت و نقصاني در شريعت نماند و از اين رو، بعد از آن هيچ آيه‌اي حاوي اين مضامين نازل نشد.[22] فخر رازي با گستردن اين ديدگاه، اكمال دين را در همه ابعاد و ناظر به تكامل تدريجي آن در طول تاريخ نزول اديان الهي دانسته است.[23] زجاج گفته است كه به قرينه نوميدي مشركان، اكمال ناظر به استواري دين اسلام و نبود هيچ واهمه‌اي از كافران براي استمرار و گسترش آن است.[24] گروهي نيز آن را به معناي اكمال حج و انجام فرايض و مناسك توحيدي آن بدون هيچ نگراني و ترس از مشركان شمرده‌اند.[25]

 

در روايت‌هايي فراواني از امامان شيعه، اكمال دين به معناي نصب امام علي(عليه السلام) به جانشيني پيامبر در بازگشت از حجة الوداع دانسته شده[26] و بر اين اساس، همه مفسران شيعه به همين نظر گراييده‌اند.[27] علامه طباطبايي با بررسي تناسب ميان بخش‌هاي آيه و ذكر ادله فراوان قرآني و روايي، قسمت معروف به آيه اكمال را جمله‌اي معترضه در ميان آيه شمرده و موضوع اكمال دين را در پيوند با نوميدي كافران دانسته كه هر دو ناظر به روز مشخص واحدي هستند. آن‌گاه با بررسي يكايك احتمال‌هاي مفسران، موارد نقض هر كدام را ذكر كرده، روز مورد نظر آيه را لزوماً روز تعيين جانشين پيامبر(صلي الله عليه و اله) مي‌داند كه در غدير خم رخ داد و سبب شد كافران از امكان نابودي اسلام پس از پيامبر نوميد گردند و بدن سان، دين خداوند كامل شد.[28] انتقادهاي علامه طباطبايي بر احتمالات ياد شده، مستند به ادله قرآني و تاريخي مورد قبول همگان‌اند؛ از جمله آن كه نزول برخي احكام مانند حكم ربا ناقض نظريه تكميل شريعت و احكام فقهي اسلام پيش از نزول آيه اكمال است. نيز فتح مكه و گسترش اسلام و امكان برگزاري آزادانه حج فاصله زماني نسبتا بسياري با زمان نزول آيه اكمال دارد. برخي احتمال‌هاي ياد شده نيز آن قدر كم ارزش هستند كه نزول آيه‌اي با اين بيان درباره آن‌ها غير حكيمانه و نامعقول است.[29]

 

… منابع

الاحتجاج: ابومنصور الطبرسي (م.520ق.)، به كوشش سيد محمد باقر، دار النعمان، 1386ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1403ق؛ التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تذكرة الخواص: سبط بن جوزي (م.654ق.)، قم، الرضي، 1418ق؛ تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم): ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1409ق؛ تفسير العياشي: العياشي (م.320ق.)، به كوشش الدراسات الاسلامية ـ البعثه، قم، البعثه، 1421ق؛ التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ تفسير فرات الكوفي: الفرات الكوفي (م.307ق.)، به كوشش محمد كاظم، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش؛ تفسير قاسمي (محاسن التأويل): القاسمي (م.1332ق.)، به كوشش محمد باسل، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ تفسير مقاتل بن سليمان: مقاتل بن سليمان (م.150ق.)، به كوشش احمد فريد، دار الكتب العلميه، 1424ق؛ جامع البيان: الطبري (م.310ق.)، به كوشش صدقي جميل، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ جوامع الجامع: الطبرسي (م.548ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1418ق؛ الدر المنثور: السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق؛ شواهد التنزيل: الحاكم الحسكاني (م.506ق.)، به كوشش محمودي، تهران، وزارت ارشاد، 1411ق؛ الصافي: الفيض الكاشاني (م.1091ق.)، بيروت، اعلمي، 1402ق؛ الطبقات الكبري: ابن سعد (م.230ق.)، بيروت، دار صادر؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ الغدير: الاميني (م.1390ق.)، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1366ش؛ في ظلال القرآن: سيد قطب (م.1386ق.)، قاهره، دار الشروق، 1400ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ الكشاف: الزمخشري (م.538ق.)، مصطفي البابي، 1385ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ مجمع البحرين: الطريحي (م.1085ق.)، به كوشش الحسيني، تهران، فرهنگ اسلامي، 1408ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛ المسترشد: الطبري الشيعي (م.قرن4)، به كوشش محمودي، تهران، كوشانپور، 1415ق؛ المصباح المنير: الفيومي (م.770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق؛ مفردات: الراغب (م.425ق.)، به كوشش صفوان داودي، دمشق، دار القلم، 1412ق؛ مناقب آل ابي‌طالب: ابن شهر آشوب (م.588ق.)، به كوشش گروهي از اساتيد، نجف، المكتبة الحيدريه، 1376ق؛ الميزان: الطباطبايي (م.1402ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق؛ نهج الحق و كشف الصدق: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش الحسني الارموي، قم، دار الهجره، 1407ق؛ ينابيع الموده: القندوزي (م.1294ق.)، به كوشش علي جمال اشرف، تهران، اسوه، 1416ق.

 

علي درزي

 

 
[1]. نهج الحق، ص192؛ الغدير، ج1، ص‌234.

[2]. العين، ج5، ص378؛ لسان العرب، ج5، ص599، «كمل».

[3]. مفردات، ص726؛ المصباح، ص638، «كمل».

[4]. مفردات، ص168، «تمّ»؛ مجمع البحرين، ج1، ص295-296، «كمل».

[5]. الطبقات، ج2، ص144؛ التبيان، ج1، ص295-296.

[6]. براي نمونه نك: تاريخ طبري، ج8، ص89؛ مجمع البيان، ج3، ص273.

[7]. تفسير فرات كوفي، ص118؛ الكافي، ج1، ص289؛ الصافي، ج2، ص5.

[8]. مناقب علي بن ابي‌ طالب، ص231-233.

[9]. شواهد التنزيل، ج1، ص200-208.

[10]. الدر المنثور، ج3، ص16-17.

[11]. تفسير ابن‌كثير، ج2، ص15.

[12]. محاسن التأويل، ج4، ص33.

[13]. نك: الغدير، ج1، ص294-298.

[14]. تذكرة الخواص، ص37؛ نك: ينابيع الموده، ج1، ص343، 347.

[15]. المسترشد، ص465.

[16]. الاحتجاج، ج1، ص58-59.

[17]. البداية و النهايه، ج5، ص213-214.

[18]. الطبقات، ج2، ص144؛ تاريخ طبري، ج8، ص89؛ التبيان، ج3، ص435؛ مجمع البيان، ج3، ص273.

[19]. جامع البيان، ج6، ص106، 111.

[20]. جامع البيان، ج6، ص105.

[21]. نك: تفسير عياشي، ج1، ص293.

[22]. تفسير مقاتل، ج1، ص453؛ مجمع البيان، ج3، ص273.

[23]. التفسير الكبير، ج11، ص138؛ قس: في ظلال القرآن، ج2، ص843.

[24]. التبيان، ج3، ص435؛ الكشاف، ج1، ص593.

[25]. جامع البيان، ج6، ص53؛ التبيان، ج3، ص435؛ مجمع البيان، ج3، ص245-246.

[26]. تفسير عياشي، ج1، ص293؛ الكافي، ج1، ص199، 289؛ ج8، ص27؛ نك: شواهد التنزيل، ج1، ص200-201.

[27]. التبيان، ج3، ص435؛ جوامع الجامع، ج1، ص474؛ الصافي، ج2، ص10.

[28]. الميزان، ج5، ص170-175.

[29]. الميزان، ج5، ص170-175.

 




نظرات کاربران