ابوثُمامَه کِنانی ابوثُمامَه کِنانی ابوثُمامَه کِنانی بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
ابوثُمامَه کِنانی ابوثُمامَه کِنانی ابوثُمامَه کِنانی ابوثُمامَه کِنانی ابوثُمامَه کِنانی

ابوثُمامَه کِنانی

آخرین اعلان‌کننده نَسیء در ماه‌های حرام   ابوثمامه، جناده[1] یا امیة[2] بن عوف، از قبیله بنی‌کِنانه است و نام جدّ او را امیه[3]، سلمه[4] و جناده[5] یاد کرده‌اند. وی از تیره بنی‌فَقیم است[6]که متصدی «نسیء*» ب

آخرين اعلان‌كننده نَسيء در ماه‌هاي حرام

 

ابوثمامه، جناده[1] يا امية[2] بن عوف، از قبيله بني‌كِنانه است و نام جدّ او را اميه[3]، سلمه[4] و جناده[5] ياد كرده‌اند. وي از تيره بني‌فَقيم است[6]كه متصدي «نسيء*» بودند.[7] نسيء جا به جا‌كردن ماه‌هاي حرام به دست عرب جاهلي بود و متصديان ويژه‌اي داشت كه «قَلامِسه» خوانده مي‌شدند.[8] بني‌فقيم به اين جايگاه كه از پدر به پسر منتقل مي‌شد، افتخار مي‌كردند.[9]

 

ابوثمامه آخرين «قَلَمَّس» يعني اعلان‌كننده نسيء[10] و 40 سال عهده‌دار اين كار بود.[11] او تقريباً 31 سال پيش از هجرت پيامبر(صل الله عليه و اله) به اين جايگاه رسيد و تا سال نهم ق. كه آخرين سال استفاده از نسيء بود، آن را اعلان كرد.[12] در سال دهم ق. كه موسم حج در ذي‌حجه واقعي قرار گرفت، رسول خدا(صل الله عليه و اله) در حجة الوداع نسيء را ممنوع شمرد. پيامبر(صل الله عليه و اله) در همين سال آيه مشتمل بر حكم حرمت نسيء را به مردم ابلاغ كرد[13]: {إِنَّمَا النَّسي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الكُفرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللهُ زُيِّنَ لَهُم سُوءُ أَعمالِهِم وَ اللهُ لا يَهدِى القَومَ الكافِرين}؛ «جز اين نيست كه نسيء فزوني در كفر است كه با آن، كافران گمراه مي‌شوند؛ يك سال آن را حلال و سال ديگر را حرام مي‌كنند تا به مقدار ماه‌هايي كه خداوند تحريم كرده، برسد (و عدد چهار ماه به پندارشان كامل گردد) و بدين ترتيب، آنچه را خدا حرام كرده، حلال شمرند. كارهاي زشتشان در نظرشان زيبا جلوه داده شده و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمي‌كند». (توبه/9، 37)

 

ابوثمامه تا دوران خلافت خليفه دوم زنده بود.[14] منابع به مسلمان شدن و تاريخ وفاتش اشاره ندارند. تنها سهيلي قائل به مسلمان شدن اوست. او به گزارشي استناد مي‌كند كه حاكي از حضور ابوثمامه در مراسم حج در دوران خلافت عمر بن خطاب است.[15] از گزارش‌ها برمي‌آيد كه وي تا سال نهم ق. مشرك بوده است.[16] بنا بر اين، گويا گرويدن او به اسلام، پس از فتح مكه بوده است.

 

منابع

اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش علي محمد و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش سهيل زكار و رياض زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ تفسير مقاتل بن سليمان: مقاتل بن سليمان (م.150ق.)، به كوشش عبدالله محمود شحاته، بيروت، التاريخ العربي، 1423ق؛ التنبيه و الاشراف: المسعودي (م.345ق.)، بيروت، دار صعب؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م. 218ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، المكتبة العلميه؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ المحبّر: ابن حبيب (م.245ق.)، به كوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده؛ المنتظم:
ابن جوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق.

 

سيد مرتضي حسيني شاه ترابي

 


[1]. تاريخ طبري، ج2، ص286؛ مجمع البيان، ج5، ص45؛ الاصابه، ج7، ص52؛ ج1، ص610.

[2]. الاصابه، ج7، ص52؛ ج1، ص268.

[3]. تفسير مقاتل، ج1، ص448؛ تاريخ طبري، ج2، ص286؛ المنتظم، ج2، ص323.

[4]. جمهرة انساب العرب، ص494.

[5]. الاصابه، ج1، ص610.

[6]. السيرة النبويه، ج1، ص44؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص232.

[7]. السيرة النبويه، ج1، ص44؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص232؛ جمهرة انساب العرب، ص494.

[8]. تاريخ يعقوبي، ج1، ص232؛ جمهرة انساب العرب، ص494.

[9]. نك: البداية و النهايه، ج2، ص206-207.

[10]. المحبّر، ص156؛ انساب الاشراف، ج11، ص141-142؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص232.

[11]. انساب الاشراف، ج11، ص141؛ الاصابه، ج1، ص610.

[12]. تاريخ طبري، ج2، ص286؛ التنبيه و الاشراف، ص186؛ البداية و النهايه، ج2، ص206.

[13]. السيرة النبويه، ج2، ص603-604؛ مجمع البيان، ج5، ص46.

[14]. اخبار مكه، ج1، ص183.

[15]. الاصابه، ج‌1، ص‌610.

[16]. نك: التنبيه و الاشراف، ص186.

 




نظرات کاربران