اخبار المدینه علوی
از منابع گمشده در تاریخ محلی مدینه، اثر یحیی بن حسن حسینی عقیقی علوی (214ـ277ق.) بر پایه مجموع بخش‌های باقیمانده، موضوع این کتاب، تاریخ مسجدالنبی و دیگر مکان‌ها و مساجد مدینه و ‌گزارش‌هایی درباره توسعه‌ها و تحولات مسجدالن
از منابع گمشده در تاريخ محلي مدينه، اثر يحيي بن حسن حسيني عقيقي علوي (214ـ277ق.)
بر پايه مجموع بخشهاي باقيمانده، موضوع اين كتاب، تاريخ مسجدالنبي و ديگر مكانها و مساجد مدينه و گزارشهايي درباره توسعهها و تحولات مسجدالنبي در روزگار خلفا و حاكمان اموي است.
ابوالحسين يحيي بن حسن بن جعفر بن عبيدالله حسني علوي، معروف به يحيي نسابه عقيقي كه نسب او به امام سجاد(عليه السلام) ميرسد، از نسبشناسان و تاريخنگاران مدينه است. در سال 214ق. در مدينه زاده شد و به سال 277ق. در مكه درگذشت.[1] دانشوران رجالي او را توثيق و تصديق كردهاند.[2] در برخي كتابها به اشتباه نام او يحيي بن جعفر عبيدي ثبت شده است.[3] گفتهاند او از نياكان اميران و شريفان مدينه است كه بر مدينه حكومت ميكردهاند.[4]
درباره يحيي علوي، در كتابهاي رجالي شيعه تعارضهايي به چشم ميخورد. در گزارش شيخ طوسي، در بررسي اطلاعات ارائه شده، اين نظر تقويت شده كه اين اطلاعات بايد به سه فرد متفاوت پيوند يابد. اما سيد ابوالقاسم خويي به اين برداشت شيخ طوسي ايراد گرفته، معتقد است كه از تحليل سخنان نجاشي برميآيد كه همه اين بحثها و نظرها درباره يك فرد يعني تاريخنگار و نسبشناس برجسته سده سوم، يحيي بن حسن علوي است.[5] نيز وي به گفتار نجاشي در روايت كردن يحيي علوي از امام رضا(عليه السلام) ايراد گرفته و پس از تحقيق به اين نتيجه رسيده كه در كتابهاي چهارگانه شيعه، حديثي از طريق يحيي علوي گزارش نشده و در كتابهاي شيخ صدوق نيز آن چه از وي گزارش شده، از ديگر امامان معصوم: است نه امام رضا(عليه السلام).[6]
افزون بر اين، در منابع شيعي از گزارشهاي يحيي علوي استفاده شده است؛ از جمله شيخ طوسي از طرق گوناگون از او روايت كرده است.[7] ابن بِطريق نيز رويداد ولادت امام علي(عليه السلام) در كعبه را از وي روايت كرده است.[8]
يحيي علوي در دانش نسبشناسي دانشوري خبره است و نسبشناسان شيعي به او استناد و ارجاع ميدهند.[9] انساب الطالبيين وي بر منابع اين شاخه علم، تأثير اساسي گذاشته است. براي نمونه ميتوان به ابن ابيالحديد اشاره كرد كه به اين كتاب دسترسي داشته و در رويداد دفن امام حسن(عليه السلام) كنار قبر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و اختلاف بنيهاشم و بنياميه، به اين كتاب استناد و نام آن را النسب نگاشته است.[10]
سمهودي نام اين كتاب را اخبار المدينه ثبت كرده است.[11] از كتابشناسان متأخر نيز افرادي چون حاجي خليفه، نام آن را اخبار المدينه آوردهاند.[12] آقا بزرگ نيز همين عنوان را برگزيده است.[13] منابع معاصر نيز اين عنوان را براي كتاب مذكور ثبت كردهاند.[14]
المناسك منسوب به ابواسحاق حربي (م.285ق.) كهنترين مرجعي است كه در آن ميتوان اثر اخبار المدينه علوي را پي گرفت. حربي با عبارت «حدثنى» و بيواسطه، دانش مدينهشناسي خود را از يحيي علوي گرفته است. نحوه گزارش حربي نشان ميدهد كه يا كتاب يحيي را در دست داشته و بيواسطه از آن گزارش كرده يا آن را به شكل شفاهي از يحيي دريافت كرده است. نقل شدههاي حربي از علوي گزارشهايي درباره مساحت مسجدالنبي، كيفيت تعيين قبله مسجد، اوصاف و ستونهاي مسجد، افزودههاي خلفا به مسجدالنبي، و اندازه مرقد نبوي هستند.[15] سمهودي (م.911ق.) در بررسي تاريخ توسعهها و تغييرات مسجدالنبي به مقايسه ميان گزارشهاي تاريخنگاران كهن ميپردازد و از ميان همه نظرها، معمولاً گزارشهاي يحيي علوي را همراه ديدگاههاي ابن زباله (م.حدود 200ق.) آورده و يادآور شده كه پذيرش گزارشهاي ابن زباله مشروط به سازگاري با گزارشهاي علوي است.[16]
گويا سخاوي اين اثر را ديده و آن را كتابي كوچك وصف كرده[17]؛ اما در گزارش خود دچار خطاهايي شده است. او اين كتاب را به محمد بن يحيي علوي كه در واقع راوي كتاب است، نسبت داده و كتاب ديگري در موضوع مدينه را به علوي منسوب ساخته است. همان جا كتابي را در فضائل المدينه به علوي نسبت ميدهد.
از اخبار المدينه علوي چهار روايت به دست سمهودي رسيده بود. در يك روايت، راوي نامشخص است و سمهودي از او نام نبرده است. نسخه دوم را طاهر بن يحيي از ابوالحسن مدائني روايت كرده است. روايت سوم را طاهر به طور مستقيم از پدرش برگرفته است.[18] نسخه چهارم كتاب، روايتِ حسين بن محمد بن يحيي، نوه مؤلف، است كه به گفته سمهودي نسخهاش با نسخه طاهر تفاوتهايي داشته است. مثلاً يكي از آن دو خبري آورده كه ديگري نياورده است.[19]
سمهودي حدود 210 قطعه و گزارش از اين كتاب را حفظ كرده و چنانكه برخي از محققان گفتهاند، با گردآوري و تنظيم و تدوين ديگر بار اين قطعات، ميتوان كليت كتاب و موضوعات اصلي آن را بازسازي كرد.[20]
گزارشهاي يحيي بن حسن علوي درباره مدينه منوره و مكانها و مناطق آن، بيشتر بر بخش داخلي مدينه تمركز يافته و درباره مسجدالنبي و ديگر مساجد و مكانهاي مقدس مدينه است. او هر نشانهاي از حضور پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و سنت و سيره آن بزرگوار را كه در مدينه ديده، مهم دانسته و در جمع و تدوين آگاهيهاي مربوط به آن كوشيده است.
اگر به ظاهر منطقي و منسجم گزارشهاي سمهودي از روايتهاي يحيي علوي اعتماد كرده، اين انسجام را به اصل كتاب علوي نسبت دهيم، به اين نتيجه ميرسيم كه اين روايتها از رويداد بيعت عقبه و هجرت و ورود پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به قريه قبا و سكونت در خانه ابوايوب انصاري و استقبال مردم مشتاق از آن حضرت آغاز ميشده و با گزارشهايي درباره پيوند برادري مهاجران و انصار و گزارشي كوتاه از حجة الوداع و كفن و دفن پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) ادامه يافته است.[21] علوي همچنين حديثهايي درباره شفابخشي تربت مدينه و ويژگيهاي حرم مدني آورده است. او بيشتر آگاهيها را به مسجدالنبي اختصاص داده و به تفصيل از تاريخ شكلگيري اين مسجد و زمين اصلي آن، مشاركت پيامبر و صحابه در ساختن اين بنا و اوصاف و ويژگيهاي آن گفتوگو كرده است. سمهودي در جلد دوم اثرش گزارشهايي فراوان از يحيي علوي درباره مسجدالنبي و تحولات آن آورده است.[22]
گزارشهاي ديگر علوي درباره تحويل قبله و منبر و محراب نبوي، شُرُفات (كنگرهها)، منارهها، مَقصوره، تَحصيب مسجدالنبي، تحولات و دگرگونيهاي آن، خانهها و حجرههاي پيرامون، اندازه و حدود مسجد، قنديلها، درها و ستونهاي مسجد، محل اعتكاف پيامبر(صلي الله عليه و آله) ، سراهاي همسران آن حضرت، مصلاي نبوي، طريق رفتن حضرت به مسجد، و افزودههاي خلفا به مسجدالنبي به ويژه توسعه و افزايشهاي عمر بن خطاب و عثمان است. سپس از ديگر مصلاها و مساجد مدينه و نام و ويژگيهاي آنها و نيز آطام (برجهاي) مدينه، منازل، و قبايل انصار ياد كرده است. بخشي ديگر از اين گزارشها درباره فضيلت كوه اُحد و آرامگاه شهداي اُحد است.
درباره تأثير اخبار المدينه علوي بر كتابهاي تاريخ مدينه، آگاهيهايي در دست نيست. اما استفاده گسترده سمهودي (م.911ق.) و ثبت بسياري از گزارشهاي تاريخي اثر او در كتابش نشان دهنده جايگاه برجسته علوي در حفظ و روايت گزارشهاي مدينهشناسي است. همچنين ابن نجار (م.643ق.) برخي از گزارشهاي اخبار المدينه علوي را بهگونه مستند از طاهر بن يحيي روايت كرده است.[23] پيش از سمهودي، ديگر تاريخنگار مدينه در سده هشتم و نهم ق. زين الدين ابوبكر مراغي (م.816ق.) از كتاب علوي سود جسته و بدون يادكرد نام كتاب، قطعاتي از آن را درباره تاريخ و بناي مسجدالحرام، مصلا، منبر و درهاي مسجدالنبي، داستان ستون حنانه، اعتكاف پيامبر اكرم در مسجدالنبي، آداب و احكام فقهي مسجدالنبي، و آداب زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) آورده است.[24]
روش تاريخنگاري علوي با روش ابن زباله بسيار همانند است. اين شباهت را در اين موارد ميتوان ديد: نوع گزارش، روش دريافت روايتهاي تاريخي و تدوين آنها، توجه به جايهاي مدينه، مناسبات جغرافيايي خانهها، و توجه به انساب و تاريخ مكانها و مساجد و سيره و رفتار نبوي.[25] با بررسي و تطبيق گزارشهاي ابن زباله و يحيي علوي، افزون بر يافتن نقاط مشترك ميان آن دو، به اين نتيجه ميتوان رسيد كه كتاب علوي كاملكننده اثر ابن زباله است.[26]
منابع
اخبار المدينه: ابن زباله (م.199ق.)، به كوشش ابن سلامه، المدينه، 1424ق؛ الاعلام: الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1997م؛ الاعلان بالتوبيخ: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، به كوشش فرانس روزنتال، بيروت، دار الكتب العلميه؛ تحقيق النصرة بتلخيص معالم دار الهجره: ابوبكر بن الحسين المراغي (م.816ق.)، به كوشش الصمعي، مدينه، المكتبة العلميه، 1401ق؛ الجوهر الشفاف في انساب السادة الاشراف: عارف عبدالغني، دمشق، دار كنان، 1997م؛ حجاز در صدر اسلام: صالح احمد العلي، ترجمه: آيتي، مشعر، 1375ش؛ دراسات حول المدينة المنوره: به كوشش نادي المدينة المنورة الادبي، مدينه، 1415ق؛ الدرة الثمينة في اخبار المدينه: محمد بن محمود النجار (م.643ق.)، به كوشش صلاح الدين، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1427ق؛ الذريعة الي تصانيف الشيعه: آقا بزرگ تهراني (م.1389ق.)، بيروت، دار الاضواء، 1403ق؛ سر السلسلة العلويه: ابونصر البخاري (م. قرن4ق.)، به كوشش بحر العلوم، الرضي، 1413ق؛ شرح نهج البلاغه: ابن ابيالحديد (م.656ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، دار احياء الكتب العربيه، 1378ق؛ عمدة عيون صحاح الاخبار: ابن البطريق (م.600ق.)، قم، نشر اسلامي، 1407ق؛ الفهرست: الطوسي (م.460 ق)، به كوشش قيومي، نشر الفقاهه، 1417ق؛ قاموس الرجال: محمد تقي شوشتري، قم، نشر اسلامي، 1418ق؛ كشف الظنون: حاجي خليفه (م.1067ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1413ق؛ معجم رجال الحديث: الخوئي (م.1413ق.)، بيروت، 1409ق؛ معجم ما الف عن المدينة المنوره: عبدالرزاق فراج الصاعدي، جده، المكتبة القصرية الذهبيه، 1417ق؛ معجم ما كتب عن الحج: عبدالجبار الرفاعي، تهران، مشعر، 1427ق؛ المناسك و اماكن طرق الحج: ابواسحاق الحربي (م.285ق.)، به كوشش حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه، 1401ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش السامرائي، مؤسسة الفرقان، 1422ق.
علي احمدي ميرآقا
[1]. سر السلسلة العلويه، ص10-11؛ الجوهر الشفاف، ج1، ص527؛ الذريعه، ج1، ص349؛ الاعلام، ج8، ص140-141.
[2]. قاموس الرجال، ج11، ص36-37.
[3]. كشف الظنون، ج1، ص29.
[4]. وفاء الوفاء، ج1، ص424.
[5]. معجم رجال الحديث، ج21، ص47.
[6]. الفهرست، ص263؛ معجم رجال الحديث، ج21، ص47.
[7]. الفهرست، ص264.
[8]. عمدة عيون صحاح الاخبار، ص27-28.
[9]. الذريعه، ج1، ص349.
[10]. شرح نهج البلاغه، ج15، ص50-51.
[11]. وفاء الوفاء، ج1، ص424.
[12]. كشف الظنون، ج2، ص88.
[13]. الذريعه، ج1، ص349.
[14]. معجم ما كتب عن الحج، ص19.
[15]. المناسك، ص389، 397، 403-404، 425.
[16]. وفاء الوفاء، ج2، ص65.
[17]. الاعلان بالتوبيخ، ص273.
[18]. وفاء الوفاء، ج1، ص48، 110، 174، 305، 343، 360،394؛ ج2، ص402.
[19]. وفاء الوفاء، ج2، ص204؛ ج2، ص159، 256؛ ج3، ص141؛ ج5، ص27؛ حجاز در صدر اسلام، ص43.
[20]. حجاز در صدر اسلام، ص44؛ معجم ما الف عن المدينه، ص29؛ دراسات حول المدينة المنوره، ج2، ص351-352.
[21]. وفاء الوفاء، ج1، ص154-155، 366-367-377، 414، 424-433، 447، 456، 526، 528.
[22]. وفا ءالوفاء، ج2، ص27، 33-45، 54-69، 101-123، 183.
[23]. الدرة الثمينه، ص117، 383.
[24]. تحقيق النصره، ص36، 38-39-48.
[25]. نك: اخبار المدينه، صفحات مختلف؛ حجاز در صدر اسلام، ص43-44.
[26]. المناسك، ص162-164، «مقدمه حمد الجاسر».