اَخبار المدینه مدائنی اَخبار المدینه مدائنی اَخبار المدینه مدائنی بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
اَخبار المدینه مدائنی اَخبار المدینه مدائنی اَخبار المدینه مدائنی اَخبار المدینه مدائنی اَخبار المدینه مدائنی

اَخبار المدینه مدائنی

 از آثار کهن و گمشده مدینه‌شناسی، نوشته ابوالحسن علی بن محمد مدائنی (135ـ225ق.) موضوع این کتاب، تاریخ و اوضاع جغرافیایی ـ تاریخی کوه‌ها، دره‌ها و مناطق مدینه است. برخی بر این باورند که مدائنی دو کتاب در تاریخ مدینه داشته: یکی حِمی ا

 از آثار كهن و گمشده مدينه‌شناسي، نوشته ابوالحسن علي بن محمد مدائني (135ـ225ق.)

موضوع اين كتاب، تاريخ و اوضاع جغرافيايي ـ تاريخي كوه‌ها، دره‌ها و مناطق مدينه است. برخي بر اين باورند كه مدائني دو كتاب در تاريخ مدينه داشته: يكي حِمي المدينة و جبالها و اوديتها و ديگري تاريخ المدينه.[1] آگاهي‌هاي مربوط به شماره و نام آثار مدائني را ابن نديم (م.385ق.) و ياقوت حموي (م.627ق.) و ديگران از نگاشته ابوالحسن بن كوفي برگرفته‌اند. در اين نگاشته، اثر حاضر با عنوان كتاب المدينه ثبت شده است.[2] اما در كتابشناسي‌هاي متأخر به اخبار المدينه تغيير نام يافته است.[3] بغدادي دو بار به اين كتاب اشاره دارد. يك جا آن را اخبار المدينة و الجبال و جاي ديگر اخبار المدينة و الجبال و اوديتها خوانده است.[4]

 

علي بن محمد بن عبدالله بن ابي‌سيف معروف به ابوالحسن مدائني از تاريخ‌‌نگارانِ مغازي و سيره و نسب، در بصره زاده شد و رشد كرد و در مدائن ساكن گشت. سپس به بغداد رفت و تا پايان عمر همان جا سكونت گزيد.[5] نزديك به100 سال زيست و سال وفات او را به اختلاف 213، 215، 224، 225، 231، 235ق. ثبت كرده‌اند.[6] خوانساري تذكر داده است كه نبايد وي را با ابوالحسن مدائني بصري، فقيه محدث كه روايت‌هاي صحيح بخاري به وي منتهي مي‌شود، يكي دانست.[7] گفته‌اند مدائني و ابوبكر اَصَم و حَفصُ الفَرد و برخي ديگر از دانشوران آن روزگار، نخست از شاگردان مَعمَر بوده و دانش كلام را نزد او آموخته‌اند.[8]

 

منابع تاريخي از گفت‌وگويي ميان مدائني و مأمون ياد كرده‌اند كه مي‌توان آن را نشانه تشيع و گرايش وي به اهل بيت: و مخالفتش با معاويه و بني‌اميه دانست.[9] يحيي بن معين كه در منابع رجالي و تراجم اهل سنت از داوران شناخته شده جرح و تعديل محدثان است، تأكيد كرده كه وي موثق و صادق است.[10] برخي از محدثان بر اين باورند كه ابوالحسن مدائني، خود، به مثابه سند و معتبر است.[11] اما برخي بر آنند كه مدائني در روايت‌هايي كه از ثقات گزارش مي‌كند، موثق است. تفسير خوانساري از اين سخن آن است كه مدائني به وفور از ناشناختگان روايت مي‌كرده و همين، وثاقت و اعتبارش را كاهش داده است.[12] برخي نيز او را ضعيف دانسته، روايت‌هاي مسند او را كم‌شمار مي‌دانند.[13]

 

مدائني با حمايت مادي و معنوي اسحاق بن ابراهيم موصلي (م. حدود 235ق.) توانست آثاري گسترده‌ بيافريند.[14] جز برخي، همه اين آثار گم شده‌اند. ابن نديم (م.376ق.) فهرستي از 239 اثر وي فراهم كرده است.[15] بعدها ياقوت حموي (م.627ق.) روا ديد كه براي بهره‌گيري بهتر به دسته‌بندي موضوعي اين آثار بپردازد.[16] از هم‌روزگاران ما نيز مارگليوث در بازخواني ميراث دانشي مدائني، نتايج كار او را در هشت دسته[17] رده‌بندي كرده است: 1. ‌گزارش‌هاي پيامبر و قريش و نسب و همسران آن‌ها. 2. ‌گزارش‌هاي خلفا و رويدادهاي تاريخ اسلام. 3. نبرد‌ها و مغازي. 4. مباحث اخلاقي و جغرافيا. 5. تاريخ شعر و ادب. 6. تاريخ فرهنگي. 7. ‌گزارش‌هاي مردم عرب. 8. فتوحات. حموي كتابي پربرگ با عنوان الدولة العباسيه بر فهرستي كه ابن نديم از آثار او فراهم ساخته، افزوده است.[18] المغازي و نيز تاريخ الخلفاي مدائني مورد استفاده طبري و بلاذري و ياقوت حموي قرار گرفته و ‌گزارش‌هايي بسيار از اين دو اثر نزد نويسندگان و تاريخ‌‌نگاران محفوظ مانده است.[19] دست‌نوشته بخش‌هايي از كتاب المغازي را بروكلمان شناسايي و ‌گزارش كرده است.[20] ‌گزارش‌هاي مدائني در متون ادبي نيز بازتاب يافته است؛ از جمله در الاغاني كه نشان مي‌دهد وي در حفظ و روايت قصايد و اشعار شاعران دقت و توانايي داشته است. در نور القبس نيز برخي از نقل شده‌هاي مدائني از روزگار جاهليت و اسلام و آگاهي‌هايي از او در باب اوائل و اخبار افراد و شاعران، گزارش شده است.[21]

 

ƒ اهميت: تاريخ‌‌نگاري در شكل خبر كه بر محور سيره و مغازي پيامبر شكل گرفت، با ظهور ابوالحسن مدائني به اوج رسيد.[22] تك‌نگاشته‌هاي موضوعي و گسترده مدائني، هر چند در حكم دفترهاي شخصي[23] تلقي شود، در اين دوره توانست راه و روش پيشينيان، از عُروة بن زبير (م.94ق.) تا هِشام كَلبي (م.204ق.) و مَعمَر مُثني (م.210ق.) را در خود حفظ كند و تكامل بخشد. لقب شيخ الاخباريين براي وي نشان از آن دارد كه دست كم در گردآوري و تدوين ‌گزارش‌هاي رخدادها، شهرها و اشخاص، سرآمد هم‌روزگاران خويش بوده و مقدمات مرحله بعدي تاريخ‌‌نگاري اسلامي در آثار مسعودي، يعقوبي و طبري را فراهم ساخته است.[24] نيز اين لقب و تحليل عناوين آثار و نصوص بر جاي مانده از وي، نشان دهنده گستردگي تكاپوي دانشي و ذوفنون بودن او است. به تعبير يكي از پژوهشگران، مدائني به وسعت امت و جامعه اسلامي، دامنه تحقيق و جست‌وجوي خود را گسترش داده است.[25] بغدادي از احمد بن يحيي نحوي گزارش مي‌كند كه هركس در پي اخبار و تاريخ جاهليت است، آن را از كتاب‌هاي ابوعبيده بجويد و هركه تاريخ اسلام را دنبال مي‌كند، از كتب ابوالحسن مدائني بهره گيرد.[26]

 

اخبار المدينه اكنون در دست نيست و نمي‌دانيم چه هنگام گم شده است. اين اثر از كتاب‌هاي ارزشمندي بوده كه در شمار نخستين تواريخ مدينه، مانند كتب ابن زباله و يحيي علوي و ابن شبه، از آن ياد مي‌شود.[27] ياقوت حموي آگاهي‌هايي گوناگون از مدائني درباره تَهامه، وادي بَلدَح، قصر ابن عفان، و وادي قنات گزينش و گزارش كرده كه ممكن است از كتاب اخبار المدينه برگرفته شده باشد.[28] سخاوي در الاعلان بالتوبيخ لمن ذم التاريخ، به اخبار المدينه مدائني اشاره نكرده است. با آگاهي از اين‌كه هدف وي كتابشناسي همه تصانيف البلدان بوده، مي‌توان دريافت كه اين كتاب در روزگار سخاوي در دسترس نبوده است. شاهد ديگر بر گم شدن اخبار المدينه در زماني كهن، ناآگاهي سمهودي (م.911ق.) از كارهاي مدائني است. حتي چند گزارش كوتاه كه وي از مدائني آورده، به واسطه ديگران است.[29] مي‌توان گفت كه مدائني روايتگر كتاب اخبار المدينه٭ يحيي علوي براي فرزند يحيي، حسين علوي، بوده و اين نسخه را سمهودي در دست داشته است.[30] گزارش‌هايي گسترده از مدائني در باب رخدادهاي فراوان، از جمله رويدادهاي مدينه، در متون تاريخي بازتاب يافته است. اما به دقت نمي‌توان مرجع و منبع هر خبر و ‌گزارش را از ميان آثار گسترده او مشخص كرد.[31] شناسايي دقيق نصوص و ‌گزارش‌هاي اخبار المدينه مدائني و احياي اين كتاب، جز با يافت شدن اصل كتاب امكان‌پذير نيست.

 

منابع

الاصابه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش علي معوض و عادل عبدالموجود، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ ايضاح المكنون: اسماعيل پاشا البغدادي (م.1339ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ بحث في نشأة علم التاريخ عند العرب: عبدالعزيز الدوري، بيروت، دار المشرق، 1993م؛ تاريخ الادب العربي: كارل بروكلمان، قم، دار الكتاب الاسلامي، 1429ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ بغداد: الخطيب البغدادي (م.463ق.)، به كوشش عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق؛ تاريخ مولد العلماء و وفياتهم: ابن زِبَر رِبعي (م.379ق.)، به كوشش عبدالله بن احمد، رياض، دار العاصمه، 1410ق؛ حجاز در صدر اسلام: صالح احمد العلي، ترجمه: آيتي، تهران، مشعر، 1375ش؛ دراسات عن مورخين العرب: مرغوليوث، ترجمه: حسين نصار، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه؛ روضات الجنات: محمد باقر خوانساري، بيروت، دار الاسلاميه؛ شذرات الذهب: عبدالحي بن العماد (م.1089ق.)، بيروت، دار الفكر، 1421ق؛ شيخ الاخباريين ابوالحسن مدائني: بدري محمد فهد، نجف، مطبعة القضاء؛ عيون الاخبار: ابن قتيبه (م.276ق.)، به كوشش مفيد محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 2009م؛ الفهرست: ابن النديم (م.438ق.)، به كوشش تجدد؛ كشف الظنون: حاجي خليفه (م.1067ق.)، بيروت، دار الفكر، 1427ق؛ الكامل في التاريخ: ابن اثير علي بن محمد الجزري (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ لسان الميزان: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، اعلمي، 1390ق؛ مجلة العرب (ماهنامه): رياض؛ معجم الادباء: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم ما الف عن المدينة المنوره: عبدالرزاق فراج الصاعدي، جده، المكتبة القصرية الذهبيه، 1417ق؛ ميزان الاعتدال في نقد الرجال: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار المعرفه، 1382ق؛ النجوم الزاهره: ابن تغري بردي الاتابكي (م.874ق.)، مصر، المصرية العامه؛ نور القبس المختصر من المقتبس: محمد بن عمران مرزباني، به كوشش رودلف زنهايم و فرانس اشتاينر، فيسبادن، 1964م؛ الوافي بالوفيات: الصفدي (م.764ق.)، به كوشش الارنؤوط و تركي مصطفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش محمد نظام الدين، دار الزمان، 1429ق؛ هدية العارفين: اسماعيل پاشا (م.1339ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي.

 

علي احمدي ميرآقا

 

 
[1]. نك: الفهرست، ص116؛ ايضاح المكنون، ج1، ص46؛ مجلة العرب، ش4، ص263، «مؤلفات في تاريخ المدينه».

[2]. الفهرست، ص113-117؛ معجم الادباء، ج14، ص139.

[3]. نك: معجم ما الف عن المدينه، ص30؛ ايضاح المكنون، ج1، ص46.

[4]. ايضاح المكنون، ج1، ص46؛ هدية العارفين، ج1، ص670.

[5]. تاريخ بغداد، ج12، ص55؛ الكامل، ج6، ص516.

[6]. تاريخ بغداد، ج12، ص55؛ تاريخ مولد العلماء و وفياتهم، ج2، ص495؛ النجوم الزاهره، ج2، ص259.

[7]. روضات الجنات، ج5، ص192.

[8]. الفهرست، ص113.

[9]. تاريخ الاسلام، ج16، ص290.

[10]. تاريخ بغداد، ج12، ص55؛ نك: شذرات الذهب، ج2، ص54.

[11]. تاريخ بغداد، ج12، ص55.

[12]. روضات الجنات، ج5، ص192.

[13]. لسان الميزان، ج4، ص253؛ ميزان الاعتدال، ج3، ص153.

[14]. نك: الوافي بالوفيات، ج22، ص29.

[15]. الفهرست، ص113-117.

[16]. معجم الادباء، ج14، ص133-139.

[17]. دراسات عن مورخين العرب، ص85-89 .

[18]. معجم الادباء، ج14، ص134؛ الوافي بالوفيات، ج22، ص31.

[19]. تاريخ الادب العربي، ج3، ص38-39.

[20]. تاريخ الادب العربي، ج3، ص39.

[21]. نور القبس، ص182-184.

[22]. بحث في نشأة علم التاريخ، ص38-39.

[23]. دراسات عن مورخين العرب، ص85-89.

[24]. شيخ الاخباريين، ص12-13.

[25]. شيخ الاخباريين، ص15؛ بحث في نشأة علم التاريخ، ص122.

[26]. تاريخ بغداد، ج12، ص55.

[27]. حجاز در صدر اسلام، ص40-45.

[28]. معجم البلدان، ج1، ص480؛ ج2، ص63؛ ج4، ص355، 401.

[29]. وفاء الوفاء، ج1، ص345-346؛ ج3، ص508.

[30]. وفاء الوفاء، ج2، ص174.

[31]. براي نمونه: انساب الاشراف، ج1، ص81، 91، 564؛ عيون الاخبار، ج1، ص62، 196، 322، 386؛ ج2، ص190، 218، 222؛ الاصابه، ج1، ص543.

 




نظرات کاربران