اذخر اذخر اذخر بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
اذخر اذخر اذخر اذخر اذخر

اذخر

 گیاهی خوشبو و مستثنا از حکم حرمت چیدن و کندن گیاهان حرم اِذْخِر گیاهی است خوشبو با ریشه‌ محکم و برگ‌ها و ساقه‌های فراوان و باریک مانند گیاه «نِی». برگ‌های آن پهن، دراز و مایل به رنگ نارنجی است و پس از خشکیدن به رنگ

 گياهي خوشبو و مستثنا از حكم حرمت چيدن و كندن گياهان حرم

اِذْخِر گياهي است خوشبو با ريشه‌ محكم و برگ‌ها و ساقه‌هاي فراوان و باريك مانند گياه «نِي». برگ‌هاي آن پهن، دراز و مايل به رنگ نارنجي است و پس از خشكيدن به رنگ سفيد درمي‌آيد. شكوفه اين گياه بسيار فراوان، به رنگ سفيد مايل به سرخي تقريباً قهوه‌اي و داراي عطري تند و طعمي گزنده است. اذخر كاربردهاي دارويي فراوان مانند بازگشايي رگ‌‌ها، رفع وَرم معده و كبد، دفع سنگ كليه و مثانه، و تسكين درد دندان دارد.[1] اين گياه در مكه و مدينه فراوان است. در فارسي با نام‌هاي «كاه مكه»، «كوم» و «گزنه دشتي» شناخته مي‌شود.[2] گفتني است كوهي نيز به نام «اَذاخِر» ميان مكه و مدينه وجود دارد.[3] دره و گذرگاه كنار آن نيز به ثنيه اَذاخر شناخته شده است. پيامبر(صلي الله عليه و آله) هنگام فتح مكه از اين گذرگاه به مكّه پاي نهاد.[4]

 

كاربرد

درگذشته از اذخر بهره بسيار مي‌بردند؛ از جمله: پوشاندن سقف خانه[5]، پر كردن بالش[6]، جويدن آن براي خوشبو كردن دهان، معطر كردن لباس، و تأمين سوخت كوره آهنگري و زرگري. همچنين مردم عرب براي گرفتن رطوبت قبر و خوشبو كردن جنازه، مقداري اذخر درون قبر مي‌‌ريخته‌اند.[7] ‌گزارش شده كه هنگام نبش قبرهاي فراعنه مصر در سال 1881م. پس از 3000 سال بوي اذخر از آن برخاسته است.[8] حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهماالسلام) پس از بنا نهادن كعبه، سقف آن را با شاخه درختان و نيز برگ گياه اذخر پوشاندند.[9] از مهم‌ترين كاربردهاي اين گياه، پوشاندن درزهاي ميان الوارها در سقف و ايجاد پوشش روي آن‌ها بوده است.[10]

 

برخي مفسران اهل سنت ذيل آيه 98 مائده/5‌ گزارش داده‌اند: در روزگار جاهليت، اگر احرام‌گزار گردن‌آويزي از مو بر گردن خود مي‌آويخت، كسي به او گزند نمي‌رساند. همچنين هنگام بازگشت به خانه خود پس از حج، اگر گردن‌آويزي از اذخر بر گردن خود مي‌آويخت، از آسيب ديگران در امان بود و به سلامت به خانه بازمي‌گشت.[11] برخي در تفسير «ضِغث» در آيه 44 ص/38: {وَخُذ بِيَدِكَ ضِغثًا فَاضرِب بِهِ وَلا تَحنَث...} احتمال داده‌اند كه دسته صدتايي چوب كه حضرت ايوب(عليه السلام) به فرمان خدا براي عمل به سوگند خود در تنبيه همسرش به كار برده، از ساقه اذخر بوده است.[12]

هنگام ساختن مسجدالنبي(صلي الله عليه و آله) سقف آن با گياهاني از جمله اذخر پوشانده شد.[13] بر پايه برخي روايت‌ها، در نبرد اُحُد از آن ‌رو كه مشركان اموال مسلمانان را به غارت برده بودند، مسلمانان هنگام تكفين شهدا با كمبود پارچه روبه‌رو شدند. پيامبر(صلي الله عليه و آله)به جاي پارچه از گياه اذخر استفاده كرد. گزارش شده كه  پارچه كفن حضرت حمزه كوتاه بود و پيامبر(صلي الله عليه و آله) سر و بدن او را با پارچه و پاهاي وي را با اذخر پوشاند.[14] برخي ديگر از شهدا، از جمله مصعب بن عمير نيز همين‌گونه كفن شدند.[15] از اين گياه براي پر كردن بالش به جاي پر، پشم و پنبه نيز استفاده مي‌شده است. گفته‌اند كه بالش پيامبر(صلي الله عليه و آله) و نيز بالش جهاز حضرت زهرا3 آكنده از اذخر بود.[16]

 

احكام فقهي

 از آن‌جا كه گياه اذخر در محدوده حرم مكي بسيار يافت مي‌شده و كاربردهاي گوناگون داشته، احكامي ويژه درباره آن رسيده است؛ از جمله:

 

أ‌.     جواز چيدن و ريشه‌كن كردن اذخر

از جمله كارهايي كه در حرم مكي براي همگان از جمله حج‌گزاران ممنوع شده، چيدن گياهان روييده شده در اين منطقه است. ولي فقيهان همه مذاهب اسلامي، اعم از شيعه[17] و اهل سنت[18] گياه اذخر را از اين حكم استثنا كرده، به جواز چيدن آن باور دارند. دليل فقهي اين حكم، حديثي نبوي است كه به موجب آن پيامبر(صلي الله عليه و آله) پس از نهي از چيدن گياهان حرم و درخواست عمويش عباس براي استثنا كردن گياه اذخر از اين حكم، آن را استثنا فرمود.[19] فقيهان شيعه به حديث‌هاي ديگري نيز استدلال كرده‌اند؛ از جمله حديث نقل شده از امام باقر(عليه السلام) كه اذخر را به صراحت از حكم حرمت استثنا كرده است.[20] علت‌ها يا حكمت‌هايي براي اين حكم بيان كرده‌اند؛ از جمله: كاربردهاي فراوان اذخر مانند استفاده در قبرها و بناي خانه‌ها[21] و در تنگنا افتادن مردم به سبب حكم حرمت، با توجه به فراواني اين گياه در منطقه.[22]

 

به باور اكثريت قاطع فقيهان شيعه و اهل سنت، قطع و نيز ريشه‌كن كردن اذخر جايز است.[23] اما برخي از فقيهان شيعه به پشتوانه تعابير روايات، تنها قطع كردن و چيدن اذخر را تجويز كرده‌اند، نه از ريشه كندن آن را.[24]

 

پاره‌اي از فقيهان اهل سنت حكم خاص اذخر را مصداق اجتهاد و ديدگاه پيامبر(صلي الله عليه و آله) در عرصه تشريع احكام و به پشتوانه استحسان به شمار آورده‌اند[25]. اما اين تحليل را بيشتر دانشوران مسلمان نپذيرفته‌اند؛ زيرا به تصريح آيات قرآن از جمله آيات 3ـ4 نجم/53 همه آموزه‌هاي پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) برآمده از وحي خداوند هستند.[26] بسياري از دانشوران بزرگ اهل سنت نيز بر وحياني بودن اين حكم تأكيد كرده‌اند.[27] به باور آنان، استثنا در حديث ياد شده، حقيقي نيست، بلكه از قبيل تخصيص حكم كلي است. درباره وجه بيان اين تخصيص پس از سخن عباس چند احتمال وجود دارد: يك. پيامبر از ابتدا قصد استثناي اذخر را داشته‌ است؛ ولي عباس پيشدستي كرده و آن را درخواست نموده است. دو. پس از سخن عباس، بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) وحي شده و پذيرش اين استثنا به ايشان ابلاغ گشته است. سه. ايشان مأمور بوده كه پس از سخن عباس، حكم خاص اذخر را بيان كند. چهار. حكم اذخر بر پايه وحي الهي به اختيار و اراده ايشان وا‌گذار شده است.[28] برخي نيز استثناي اذخر را از باب ضرورت به شمار آورده‌اند.[29]

 

ب‌.     ساير احكام

 فقيهان امامي به پشتوانه حديث امام صادق(عليه السلام) بوييدن برخي گياهان حرم از جمله اذخر را براي محرم جايز مي‌شمارند.[30] اما حنبليان و شافعيان بوييدن گياهان حرم را حرام و حنفيان و مالكيان آن را مكروه دانسته، هيچ حكم خاصي براي اذخر باور ندارند.[31]

 

برخي فقيهان امامي به مقتضاي جمع ميان حديث ياد شده و حديث‌هايي كه احرام‌گزار را از بوييدن و دست زدن به چيزها و گياهان خوشبو منع كرده[32]، بوييدن اذخر را مكروه شمرده‌اند.[33] شماري ديگر حديث‌هاي منع از بوييدن گياهان خوشبو را به معناي كراهت دانسته و اذخر و برخي گياهان ديگر را از حكم كراهت بوييدن و دست زدن استثنا كرده‌اند.[34]

 

نيز به باور برخي فقيهان امامي، براي محرم، شستن دست با اُشناني كه به اذخر آميخته باشد، مكروه است.[35] دليل اين حكم، پاسخ مكتوب امام رضا(عليه السلام) به پرسشي در اين زمينه است كه به ناپسند بودن اين كار دلالت دارد.[36]

 

از ديگر احكام اذخر به باور فقيهان امامي، استحباب جويدن مقداري از اين گياه هنگام ورود به منطقه حرم[37] يا شهر مكه[38] است. پشتوانه اين باور، حديث معاوية بن عمار از امام صادق(عليه السلام) است[39] كه به جويدن آن دستور داده و فقيهان آن را به معناي استحباب دانسته‌اند. حكمت اين حكم، ضد عفوني كردن دهان و زدودن بوي بد آن و در برخي منابع، خوشبو ساختن آن براي بوسيدن حجرالاسود ياد شده است.[40] اين كار از مستحبات طواف يا مقدمات آن به شمار رفته است.[41]

 

منابع

اخبار مكه: الازرقي (م.241ق.)، بيروت، دار الاندلس، 1416ق؛ اسد الغابه: ابن اثير علي بن محمد الجزري (م.630ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي؛ الام: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق؛ الامالي: الطوسي (م.460ق.)، قم، دار الثقافه، 1414ق؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ تفسير الجلالين: جلال الدين المحلي (م.864ق.) و جلال الدين السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ تفسير العياشي: العياشي (م.320ق.)، به كوشش رسولي محلاتي، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه؛ تفسير القمي: القمي (م.307ق.)، به كوشش الجزائري، قم، دار الكتاب، 1404ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ الثقات: ابن حبان (م.354ق.)، الكتب الثقافيه، 1393ق؛ جامع البيان: الطبري (م.310ق.)، به كوشش صدقي جميل، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الدر المنثور: السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ ذخيرة المعاد: محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، آل البيت:؛ الذريعة الي اصول الشريعه: السيد المرتضي (م.436ق.)، به كوشش گرجي، دانشگاه تهران، 1340ش؛ الرياض (روزنامه): شنبه، 17 ربيع الاول 1422، سال 37، ش 12038؛ سير اعلام النبلاء: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، 1413ق؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛ صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ الطبقات الكبري: ابن سعد (م.230ق.)، بيروت، دار صادر؛ عمدة القاري: العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ الفقه علي المذاهب الاربعه: عبدالرحمن الجزيري (م.1360ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق؛ قانون: ابوعلي سينا (م.428ق.)، بيروت، دار صادر؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كتاب الحج: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق؛ كتاب الحج: المحقق الداماد (م.1388ق.)، قم، مهر، 1401ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ لغت‌نامه: دهخدا (م.1334ش.) و ديگران، مؤسسه لغت‌نامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع البحرين: الطريحي (م.1085ق.)، به كوشش الحسيني، تهران، فرهنگ اسلامي، 1408ق؛ مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبيلي (م.993ق.)، به كوشش عراقي و ديگران، قم، انتشارات اسلامي، 1416ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ المختصر النافع: المحقق الحلي (م.676ق.)، تهران، البعثه، 1410ق؛ مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت:، 1410ق؛ مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر؛ مصادر الفقه الاسلامي و منابعه: جعفر سبحاني، بيروت، دار الاضواء، 1419ق؛ المعجم الاوسط: الطبراني (م.360ق.)، قاهره، دار الحرمين، 1415ق؛ معجم ما استعجم: عبدالله البكري (م.487ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، عالم الكتب، 1403ق؛ معجم مقاييس اللغه: ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛ المغازي: الواقدي (م.207ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، اعلمي، 1409ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، مشهد، آستان قدس رضوي، 1412ق؛ المهذب البارع: ابن فهد الحلّي (م.841ق.)، به كوشش العراقي، قم، نشر اسلامي، 1413ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ النهايه: الطوسي (م.460ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1400ق؛ نيل الاوطار: الشوكاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت:، 1412ق.

 

محمد مهدي خراساني

 

 
[1]. لسان العرب، ج4، ص303، «ذخر»؛ قانون، ج2، ص362؛ ج3، ص274، 315-316، 371، 426.

[2]. لغت‌نامه، ج1، ص1353، «اذخر».

[3]. النهايه، ص235؛ المعجم الاوسط، ج4، ص305؛ معجم ما استعجم، ج1، ص128.

[4]. المغازي، ج2، ص826؛ اخبار مكه، ج2، ص289.

[5]. عمدة القاري، ج8، ص160-161؛ مجمع البحرين، ج2، ص86، «ذخر».

[6]. مسند احمد، ج1، ص84.

[7]. الام، ج1، ص321.

[8]. الرياض، ش12038، سال37.

[9]. تفسير قمي، ج1، ص62.

[10]. لسان العرب، ج4، ص303.

[11]. جامع البيان، ج7، ص104-105؛ الدر المنثور، ج2، ص333.

[12]. تفسير الجلالين، ص603.

[13]. الكافي، ج3، ص295؛ التهذيب، ج3، ص262.

[14]. الطبقات، ج3، ص15، 121؛ مسند احمد، ج5، ص111؛ تفسير عياشي، ج1، ص340.

[15]. الثقات، ج1، ص234؛ اسد الغابه، ج4، ص370؛ سير اعلام النبلاء، ج1، ص146.

[16]. الامالي، ص41؛ مسند احمد، ج1، ص84.

[17]. المبسوط، طوسي، ج1، ص354؛ شرائع الاسلام، ج1، ص186.

[18]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص105؛ المغني، ج3، ص364؛ المجموع، ج7، ص451.

[19]. صحيح البخاري، ج2، ص95؛ مسند احمد، ج1، ص253؛ الكافي، ج4، ص226.

[20]. التهذيب، ج5، ص381-382.

[21]. صحيح البخاري، ج2، ص95؛ مسند احمد، ج1، ص253؛ الكافي، ج4، ص226.

[22]. منتهي المطلب، ج2، ص798.

[23]. التهذيب، ج5، ص381؛ المجموع، ج7، ص451؛ مسالك الافهام، ج2، ص488.

[24]. كتاب الحج، محقق داماد، ج2، ص579-580.

[25]. نك: فتح الباري، ج4، ص43؛ نيل الاوطار، ج5، ص95.

[26]. مصادر الفقه الاسلامي، ص112.

[27]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص104؛ بدائع الصنائع، ج2، ص210.

[28]. الذريعه، ج2، ص668-669؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص104؛ بدائع الصنائع، ج2، ص210.

[29]. فتح الباري، ج4، ص43.

[30]. الكافي، ج4، ص355، ح14؛ التهذيب، ج5، ص305؛ مدارك الاحكام، ج8، ص433.

[31]. الفقه علي المذاهب الاربعه، ج1، ص657.

[32]. الكافي، ج4، ص355؛ التهذيب، ج5، ص297.

[33]. منتهي المطلب، ج2، ص784؛ وسائل الشيعه، ج12، ص453؛ كتاب الحج، خوئي، ج4، ص124.

[34]. ذخيرة المعاد، ج1، ق3، ص591.

[35]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص351؛ منتهي المطلب، ج2، ص784؛ مجمع الفائده، ج6، ص287.

[36]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص351.

[37]. المبسوط، طوسي، ج1، ص355؛ مجمع الفائده، ج7، ص98.

[38]. المختصر، ص93؛ االمهذب البارع، ج2، ص204.

[39]. نك: الكافي، ج4، ص398؛ التهذيب، ج5، ص98.

[40]. الكافي، ج4، ص398.

[41]. المهذب، ج1، ص233؛ الدروس، ج1، ص391؛ جواهر الكلام، ج19، ص281.

 




نظرات کاربران