ارکان حج ارکان حج ارکان حج بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
ارکان حج ارکان حج ارکان حج ارکان حج ارکان حج

ارکان حج

 شماری از مناسک اصلی حج واژه ارکان، جمع رکن به معنای تکیه‌گاه و بخش اساسی هر چیز است.[1] در فقه نیز به جزء اصلی هر کار رکن گفته می‌شود.[2] مقصود از ارکان حج در فقه امامی، آن بخش از مناسک حج است که ترک عمدی آن‌ها موجب

 شماري از مناسك اصلي حج

واژه اركان، جمع ركن به معناي تكيه‌گاه و بخش اساسي هر چيز است.[1] در فقه نيز به جزء اصلي هر كار ركن گفته مي‌شود.[2] مقصود از اركان حج در فقه امامي، آن بخش از مناسك حج است كه ترك عمدي آن‌ها موجب بطلان حج مي‌شود.[3] اركان حج كه در پاره‌اي منابع «فرض» خوانده شده[4] درفقه اهل سنت به گونه‌هاي مختلف تعريف شده است؛ از جمله: واجباتي از مناسك كه ماهيت حج وابسته به آن‌ها است[5]؛ واجباتي كه تحلل٭ (بيرون آمدن از احرام) به آن‌ها موكول شده است[6]؛ مناسكي كه ترك آن‌ها موجب فساد حج مي‌گردد[7]؛ و واجباتي كه با كفاره جبران‌پذير نيستند.[8] گفتني است كه مقصود از ركن در نماز، بخشي از واجبات آن است كه ترك عمدي و سهوي آن موجب بطلان نماز مي‌شود.[9] بر پايه فقه امامي، ركن به اين مفهوم در باب حج تنها درباره ترك وقوفَين (انجام ندادن وقوف در عرفات و مشعر) صدق مي‌كند كه حتي ترك سهويِ آن‌ها نيز موجب بطلان حج است. ولي اين مفهوم درباره ديگر اركان حج صادق نيست.[10] بر پايه ديدگاه برخي از اهل سنت، تفاوت ركن در باب حج با ركن نماز آن است كه تكرار ركن حج و افزودن بر آن، جز در پاره‌اي موارد، حج را باطل نمي‌سازد.[11]

 

ƒ شماره اركان حج و مصاديق آن

درباره شماره اركان حج ميان فقيهان مذاهب گوناگون اسلامي اختلاف وجود دارد. به باور مشهور فقيهان امامي[12] اركان حج پنج تا و به باور مشهور شافعيان[13] شش تا است. بر پايه نظر مشهور مالكيان[14] و بسياري از حنبليان[15] اركان حج چهار مورد و به نظر مشهور حنفيان[16] دو مورد است. (← ادامه مقاله) تفصيل اين ديدگاه‌ها درباره يكايك مناسكي كه در منابع فقهي به منزله اركان حج مطرح شده‌اند، بدين قرار است:

‚1. احرام: به اجماع فقيهان امامي[17] احرام از اركان حج به شمار مي‌رود.[18] بيشتر فقيهان شافعي[19]، مالكي[20] و حنبلي[21] نيز بر خلاف حنفيان[22] احرام را از اركان حج برشمرده‌اند. پشتوانه فقيهان اهل سنت[23] حديثِ نبوي «الأعمال بالنيات»[24] است؛ زيرا مقصود از احرام را نيت انجام مناسك دانسته‌اند.[25]

 

‚2. وقوف در عرفات: به اجماع فقيهان، وقوف در عرفات از اركان حج است[26]، هر چند درباره زمان وقوف اختلاف نظر وجود دارد. به باور فقيهان امامي[27]، شافعي[28]، حنفي[29] و مالكي[30] زمان اين وقوف از ظهر روز عرفه آغاز مي‌شود. اما حنبليان آغاز آن را طلوع فجر روز عرفه مي‌دانند.[31] به اتفاق فقيهان اهل سنت، پايان زمان وقوف، طلوع فجر روز عيد قربان است.[32] ولي اماميان پايان آن را غروب روز عرفه دانسته و تنها در صورت اضطرار، طلوع فجر عيد قربان را پايان آن شمرده‌اند.[33]

 

به تصريح فقيهان امامي[34] و اهل سنت[35]، براي تحقق ركن وقوف در عرفات، توقف در همه زمان آن لازم نيست؛ بلكه با لحظه‌اي حضور در عرفات در بخشي از اين هنگام يا توقفي كوتاه در آن[36] ركن تحقق مي‌يابد. البته بر پايه فقه مالكي، اين ركن تنها با لحظه‌اي توقف در شب عيد قربان محقق مي‌شود و وقوف در روز عرفه هر چند واجب است، ركن را محقق نمي‌سازد.[37] مهم‌ترين پشتوانه ركن بودن وقوف در عرفات، حديثي نبوي است كه همه حج را وقوف در عرفه خوانده است[38]: «الحج عرفه[39].» فقيهان امامي در اين زمينه به حديث‌هايي[40] استناد كرده‌اند كه حج را در صورت ترك وقوف در عرفات منتفي دانسته‌اند.[41]

 

‚3. وقوف در مشعر الحرام (مزدلفه): به باور همه فقيهان امامي[42]، وقوف در مشعر از اركان حج است.[43] از ميان صحابيان و فقيهان متقدم نيز كساني چون ابن عباس، نخعي و شعبي وقوف در مشعر را ركن مي‌دانسته‌اند.[44] از فقيهان اهل سنت، جز اندكي از شافعيان[45] و ابن ماجشون[46] از مالكيان، كسي آن را ركن نشمرده است.[47] براي اثبات ركن بودن وقوف در مشعر، برخي به آيه 198بقره/2 كه حاجيان را پس از بازگشت از عرفات به ذكر الهي در مشعر الحرام فراخوانده، تمسك كرده‌اند.[48] اما پشتوانه اصلي فقيهان امامي، افزون بر اجماع، حديث‌هايي هستند[49] كه ترك اين وقوف را به منزله از دست دادن حج قلمداد كرده‌اند.[50]

 

‚4. طواف: از مناسك حج كه همه فقيهان امامي[51] و اهل سنت[52] به اصل ركن بودن آن باور دارند، طواف حج است كه با تعابيري چون طواف افاضه[53]، طواف زيارت[54] و طواف ركن[55] از آن ياد مي‌شود. بر اين اساس، ديگر اقسام طواف واجب مانند طواف تحيت، طواف وداع و طواف نساء ركن نيستند. حتي بر پايه ديدگاهي در فقه امامي[56] و نيز فقه حنفي[57] تنها چهار شوط نخست از طواف افاضه، ركن به شمار مي‌روند. پشتوانه برخي از فقيهان امامي[58] و بسياري از فقيهان اهل سنت[59] براي ركن بودن طواف، آيه 29 حجّ/22 است كه شماري از اهل سنت بر انطباق آن بر طواف افاضه ادعاي اجماع كرده‌اند[60]: {وَليَطَّوَّفُوا بِالبَيتِ العَتِيقِ}. در برابر، برخي از فقيهان امامي با پذيرش دلالت اين آيه بر وجوب طواف، دلالتش را بر ركن بودن آن نپذيرفته[61] يا به پشتوانه بعضي حديث‌ها[62]، مقصود از طواف را در آن آيه، طواف نساء دانسته‌اند.[63] مهم‌ترين پشتوانه ركن بودن طواف از منظر فقيهان امامي، اجماع و حديث‌هايي هستند كه در صورت ترك طواف از روي جهل، اعاده حج را واجب شمرده‌اند.[64] اين حديث‌ها به مفهوم اولويت بر وجوب اعاده حج در صورت ترك آگاهانه آن دلالت دارند.[65] شماري از اهل سنت نيز به پشتوانه روايتي از پيامبر9 كه خروج حج‌گزار را تنها پس از اداي طواف افاضه مجاز دانسته[66]، ركن بودن طواف را ثابت كرده‌اند.[67]

 

‚5. سعي: به باور همه فقيهان امامي[68] و شافعي[69] و نظر مشهور مالكيان[70] سعي ميان صفا و مروه از اركان حج است. حنبليان درباره ركن بودن آن اختلاف نظر دارند[71] و حنفيان ركن بودن آن را نپذيرفته‌اند.[72] پشتوانه فقيهان امامي در اين زمينه حديث‌هايي‌اند[73] كه ترك عمدي سعي را موجب بطلان حج و لزوم جبران آن شمرده‌اند.[74] پشتوانه فقيهان اهل سنت براي ركن شمردن سعي[75]، روايتي از پيامبر9 است كه پس از دعوت مردم به اداي سعي، آن را واجبي ثابت معرفي كرده است: «قد كتب عليكم السعى[76].» دليل ديگر آنان، حديثي[77] است كه اتمام حج را در گرو انجام دادن سعي دانسته است.

 

‚6. ديگر مناسك: برخي ديگر از مناسك در پاره‌اي منابع فقهي يا در سخن اندكي از فقيهان، از اركان حج به شمار رفته‌اند؛ از جمله:

 أ. نيّت: برخي از فقيهان امامي نيت را از اركان حج برشمرده‌اند[78]؛ بدين استناد كه در هر واجب، خواه ركن و خواه غير ركن، نيت نقش اصلي و اساسي را دارد. بسياري از فقيهان اين ديدگاه را نپذيرفته‌اند.[79] به باور برخي از ناقدان، در مواردي كه ترك نيت موجب بطلان حج قلمداد شده، در واقع سبب بطلان، انجام ندادن ركني است كه نيت در آن شرط است. به تعبير ديگر، بطلان حج به استناد از دست رفتن خود ركن است، نه نيت آن.[80]

 

 ب. تلبيه: برخي اماميان، به ركن بودن تلبيه باور دارند.[81] از سخن بعضي ديگر برمي‌آيد كه ترك عمدي تلبيه، خود، موجب بطلان حج نيست، بلكه از آن رو كه به ترك احرام مي‌انجامد، موجب بطلان حج مي‌گردد.[82]

 

 ج. ترتيب: برخي از فقيهان امامي رعايت ترتيب ميان افعال ركني حج را در شمار اركان آن برشمرده‌اند.[83] شماري ديگر، رعايت ترتيب ميان طواف و سعي را از اركان دانسته‌اند.[84] بسياري از شافعيان نيز ترتيب ميان بيشتر اركان را ركن حج قلمداد كرده‌اند.[85] در برابر، ديگر فقيهان شافعي[86] و نيز فقيهان امامي[87] و مذاهب ديگر[88] ركن بودن ترتيب را نپذيرفته‌اند.

پشتوانه شافعيان[89] بر ركن بودن ترتيب، حديث مشهور پيامبر9 است كه مردم را به فراگيري مناسك از خود فرمان داده است: «خذوا عنى مناسككم[90] در نقد ركن بودن ترتيب گفته‌اند: بطلان حج در صورت عدم رعايت ترتيب، به استناد بطلان ركني است كه در جايگاه خود ادا نشده است، نه اين‌كه رعايت نكردن ترتيب موجب بطلان حج باشد.[91]

 

د. حلق: بسياري از شافعيان از ركن ديگري با عنوان حلق يا تقصير سخن گفته‌اند.[92] البته شماري از آنان ركن بودن حلق را به نُسك بودن آن وابسته دانسته‌اند.[93]

 

ه‍ . رمي جمرة عقبه: بر پايه نظري كمياب، ابن ماجشون از فقيهان مالكي، رمي جمره عقبه را از اركان حج به شمار آورده و بر آن است كه اگر حج‌گزار تا پايان ايام منا آن را به جا نياورد، حجش باطل است.[94]

 

ƒ احكام خاص اركان حج: از مهم‌ترين ويژگي‌هاي اركان حج كه تفاوت اساسي آن‌ها با واجبات غير ركني به شمار مي‌رود، آن است كه ترك عمدي ركن، موجب بطلان حج است؛ اما ترك ديگر واجبات هر چند عامدانه باشد، حج را باطل نمي‌كند[95] و بر پايه ديدگاه اهل سنت، با كفاره جبران‌پذير است.[96] البته ترك ركن به سبب جهل به حكم نيز مانند ترك عمدي است.[97] ديگر تفاوت اركان با ساير واجبات، به باور برخي از فقيهان امامي، آن است كه اگر حج‌گزار انجام دادن يك ركن را فراموش كند، تنها در صورت ممكن نبودن يا دشواري بازگشت به مكه، مي‌تواند نايب بگيرد؛ ولي اگر غير ركن را فراموش كند، در هر صورت مي‌تواند براي جبران آن نايب بگيرد.[98]

 

در برخي منابع فقهي، احكامي براي اركان حج برشمرده‌اند. مثلاً به باور برخي از فقيهان امامي، معيار استقرار حج، ترك آن در حال استطاعت است، به شرط آن كه استطاعت تا هنگامي ادامه يابد كه انجام دادن اركان حج در آن زمان امكان دارد.[99] البته به باور مشهور، استمرار استطاعت تا هنگامي كه اداي همه مناسك ممكن باشد، شرط استقرار حج است.[100] (← استقرار حج). همچنين بر پايه نظر برخي از فقيهان امامي[101] و اهل سنت[102] احكام صدّ و احصار، از جمله تحلل از احرام، در پاره‌اي موارد، تنها در صورت بازماندن از اداي اركان حج جاري مي‌شود و بازماندن از ديگر مناسك، آن احكام را در پي نخواهد داشت. (← احصار و صد) به باور برخي از شافعيان، كسي كه براي حج ‌‌گزاردن اجير شده، اگر پس از انجام دادن اركان حج، بعضي از مناسك غير ركن را ترك كند و بميرد يا از ادامه حج بازماند، لازم نيست مقداري از اجرت را بازگرداند. ولي اگر پس از انجام دادن برخي از اركان بميرد يا از ادامه حج بازماند، تنها به فراخور عملي كه انجام داده، مالك اجرت مي‌شود.[103] به باور مشهور فقيهان امامي، مستبصر (مسلماني‌ كه به مذهب شيعه امامي مي‌گرود) لازم نيست حجي را كه بر پايه مذهب خود صحيح انجام داده، اعاده كند، مشروط بر آن كه ركن را صحيح به جا آورده باشد.[104] البته در اين‌كه آيا معيار، ركن در مذهب پيشين است يا ركن در مذهب تشيع، اختلاف ديدگاه به چشم مي‌خورد.[105]

 

… منابع

ارشاد السالك: عبدالرحمن بن محمد البغدادي (م.732ق.)، مصر، مكتبة مصطفي البابي؛ الاستبصار: الطوسي (م 460ق.)، به كوشش موسوي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ اعانة الطالبين: السيد البكري الدمياطي (م.1310ق.)، بيروت، دار الفكر، 1418ق؛ الاقناع: الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ الانصاف في معرفة الراجح من الخلاف: المرداوي (م.885ق.)، به كوشش محمد حامد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ بداية المجتهد: ابن رشد القرطبي (م.595ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ براهين الحج: آقا رضا مدني كاشاني (م.1413ق.)، كاشان، مدرسه علميه مدني كاشاني، 1411ق؛ البرهان في تفسير القرآن: البحراني (م.1107ق.)، قم، البعثه، 1415ق؛ التاج و الاكليل: محمد بن يوسف العبدري (م.897ق.)، بيروت، دار الفكر، 1398ق؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق.؛ تحفة الفقهاء: علاء الدين السمرقندي (م.535/539ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ تحفة المحتاج: ابن حجر الهيثمي (م.974ق.)، مصر، المكتبة التجارية الكبري، 1375ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، 1414ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ جامع الخلاف و الوفاق: علي بن محمد القمي السبزواري (م.قرن7ق.)، به كوشش حسني، قم، زمينه سازان ظهور امام عصر[، 1379ش؛ جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت:، 1411ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، احياء الكتب العربيه؛ حاشية الصاوي علي الشرح الصغير: احمد بن محمد الصاوي (م.1241ق.)، دار المعارف؛ حاشية رد المحتار: ابن عابدين (م.1252ق.)، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ الحاوي الكبير: الماوردي (م 450ق.)، به كوشش علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ حواشي الشرواني و العبادي: الشرواني (م.1301ق.) و العبادي (م.994ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الخلاف: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش سيد علي خراساني و ديگران، قم، نشر اسلامي، 1418ق؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ دليل الطالب: مرعي بن يوسف الكرمي المقدسي (م.1033ق.)، رياض، دار الطيبه، 1425ق؛ رسائل الشهيد: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، بصيرتي، سنگي؛ الروضة البهيه: الشهيد الثاني (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، داوري، 1410ق؛ رياض المسائل: سيد علي الطباطبائي (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.275ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق؛ السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛ الشرح الكبير: عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ شرح مختصر خليل: محمد بن عبدالله الخرشي (م.1101ق.)، بيروت، دار الفكر؛ شرح منتهي الارادات: منصور البهوتي (م.1051ق.)، بيروت، عالم الكتب، 1996م؛ صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ صحيح مسلم بشرح النووي: النووي (م.676ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1407ق؛ غاية المرام و حجة الخصام: البحراني (م.1107ق.)، به كوشش عاشور؛ غنية النزوع: الحلبي (م.585ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق؛ فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ فتح الوهاب: زكريا بن محمد الانصاري (م.936ق.)، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الفقه الاسلامي و ادلته: وهبة الزحيلي، دمشق، دار الفكر، 1418ق؛ الكافي في الفقه: ابوالصلاح الحلبي (م.447ق.)، به كوشش استادي، اصفهان، مكتبة امير المؤمنين7، 1403ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كتاب الحج: تقرير بحث الگلپايگاني، الصابري، قم، الخيام، 1400ق؛ كتاب الحج: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق؛ كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ كشف اللثام: الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ كشف الغطاء: كاشف الغطاء (م.1227ق.)، اصفهان، مهدوي؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبيلي (م.993ق.)، به كوشش عراقي و ديگران، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت:، 1410ق؛ مسالك الافهام الي آيات الاحكام: فاضل الجواد الكاظمي (م.1065ق.)، به كوشش شريف‌زاده، تهران، مرتضوي، 1365ش؛ مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت:، 1415ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر؛ مصطلحات الفقه: علي مشكيني، قم، الهادي، 1379ش؛ معجم المصطلحات الفقهيه: جرجس و ديگران، الشركة العالمية للكتاب، 1996م؛ مغني المحتاج: محمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ منار السبيل في شرح الدليل: ابراهيم بن محمد بن ضويان (م.1353ق.)، به كوشش الشاويش، المكتب الاسلامي، 1409ق؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، چاپ سنگي؛ منح الجليل: محمد عليش (م.1299ق.)، بيروت، دار الفكر، 1409ق؛ مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ المهذب البارع: ابن فهد الحلّي (م.841ق.)، به كوشش العراقي، قم، نشر اسلامي، 1413ق؛ الميزان: الطباطبائي (م.1402ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق؛ نهاية المحتاج: محمد بن ابي‌العباس الشافعي (م.1004ق.)، دار الكتب العلميه؛ النهايه: ابن اثير مبارك بن محمد الجزري (م.606ق.)، به كوشش الزاوي و الطناحي، قم، اسماعيليان، 1367ش؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، به كوشش رباني شيرازي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ الوسيلة الي نيل الفضيله: ابن حمزه (م.560ق.)، به كوشش الحسون، قم، مكتبة النجفي، 1408ق.

 

حميدرضا خراساني

 
[1]. النهايه، ج2، ص260؛ لسان العرب، ج13، ص186، «ركن».

[2]. مصطلحات الفقه، ص274؛ معجم المصطلحات، ج2، ص179.

[3]. السرائر، ج1، ص538؛ مسالك الافهام، ج2، ص275؛ الحدائق، ج15، ص65.

[4]. التهذيب، ج5، ص283؛ حاشية الصاوي، ج2، ص16.

[5]. نهاية المحتاج، ج10، ص469.

[6]. فتح العزيز، ج7، ص391-392.

[7]. مغني المحتاج، ج1، ص513.

[8]. حاشية الدسوقي، ج2، ص21.

[9]. تذكرة الفقهاء، ج3، ص304؛ جامع المقاصد، ج2، ص200؛ جواهر الكلام، ج9، ص239.

[10]. مسالك الافهام، ج2، ص275؛ مدارك الاحكام، ج7،ص241.

[11]. تحفة الفقهاء، ج1، ص211؛ بدائع الصنائع، ج2، ص127.

[12]. مسالك الافهام، ج2، ص226؛ كشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الكلام، ج18، ص5.

[13]. مغني المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.

[14]. ارشاد السالك، ج1، ص43؛ مواهب الجليل، ج4، ص11.

[15]. شرح منتهي الارادات، ج1، ص596؛ دليل الطالب، ج1، ص107.

[16]. تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ بدائع الصنائع، ج2، ص125.

[17]. غنية النزوع، ص154؛ جامع الخلاف، ص177.

[18]. المبسوط، طوسي، ج1، ص314؛ السرائر، ج1، ص528؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص68.

[19]. مغني المحتاج، ج1، ص513؛ تحفة المحتاج، ج4، ص145؛ اعانة الطالبين، ج2، ص341.

[20]. مواهب الجليل، ج4، ص20؛ ارشاد السالك، ص43.

[21]. الانصاف، ج4، ص59.

[22]. تحفة الفقهاء، ج1، ص390؛ بدائع الصنائع، ج1، ص467.

[23]. الشرح الكبير، ج3، ص503؛ حواشي الشرواني، ج4، ص146؛ كشاف القناع، ج2، ص604.

[24]. صحيح البخاري، ج1، ص3؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1413؛ السنن الكبري، ج1، ص41، 215.

[25]. مواهب الجليل، ج4، ص20؛ الانصاف، ج4، ص58؛ نهاية المحتاج، ج10، ص345.

[26]. المجموع، ج8، ص103؛ المغني، ج3، ص502؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص184.

[27]. الخلاف، ج2، ص337؛ غنية النزوع، ص180-181؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص186.

[28]. الحاوي الكبير، ج4، ص172؛ فتح العزيز، ج7، ص363؛ المجموع، ج8، ص101.

[29]. تحفة الفقهاء، ج1، ص405؛ بدائع الصنائع، ج2، ص125.

[30]. منح الجليل، ج2، ص254؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص37.

[31]. المغني، ج3، ص433؛ دليل الطالب، ج1، ص108؛ منار السبيل، ج1، ص257.

[32]. المغني، ج3، ص433.

[33]. الكافي، حلبي، ص197؛ شرائع الاسلام، ج1، ص188؛ جواهر الكلام، ج19، ص35.

[34]. مسالك الافهام، ج2، ص275؛ جواهر الكلام، ج19، ص32؛ رياض المسائل، ج6، ص361.

[35]. المجموع، ج8، ص103؛ التاج و الاكليل، ج1، ص91.

[36]. نك: المجموع، ج8، ص103.

[37]. حاشية الدسوقي، ج2، ص37؛ حاشية الصاوي، ج2، ص54؛ شرح مختصر خليل، ج2، ص321.

[38]. المجموع، ج8، ص93؛ المغني، ج3، ص434؛ مدارك الاحكام، ج7، ص399.

[39]. مسند احمد، ج4، ص310؛ السنن الكبري، ج5، ص173؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1003.

[40]. الكافي، كليني، ج4، ص463.

[41]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص185؛ مدارك الاحكام، ج7، ص399؛ جواهر الكلام، ج19، ص32-33.

[42]. السرائر، ج1، ص589؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص202.

[43]. الخلاف، ج2، ص342؛ جامع المقاصد، ج3، ص228؛ الروضة البهيه، ج2، ص277.

[44]. الحاوي الكبير، ج4، ص177.

[45]. نك: الحاوي الكبير، ج4، ص177؛ فتح الباري، ج3، ص529.

[46]. حاشية الدسوقي، ج2، ص21؛ مواهب الجليل، ج4، ص12.

[47]. المغني، ج3، ص441؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص2233.

[48]. نك: المبسوط، سرخسي، ج4، ص111؛ بداية المجتهد، ج1، ص280؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص202.

[49]. وسائل الشيعه، ج14، ص45.

[50]. مدارك الاحكام، ج7، ص434؛ كشف اللثام، ج6، ص95؛ رياض المسائل، ج6، ص388-389.

[51]. تحرير الاحكام، ج2، ص5؛ جواهر الكلام، ج18، ص5؛ رياض المسائل، ج6، ص389.

[52]. المجموع، ج8، ص220؛ مواهب الجليل، ج4، ص12.

[53]. المجموع، ج8، ص220؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص342؛ مواهب الجليل، ج4، ص90.

[54]. الكافي، حلبي، ص195؛ المجموع، ج8، ص220؛ منتهي المطلب، ج2، ص703.

[55]. صحيح مسلم، ج8، ص220؛ رسائل الشهيد، ص235؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص381.

[56]. براهين الحج، ج4، ص72.

[57]. حاشية رد المحتار، ج2، ص514؛ المجموع، ج8، ص250.

[58]. كتاب الحج، ج4، ص288.

[59]. المغني، ج3، ص503؛ المجموع، ج8، ص220؛ كشاف القناع، ج2، ص604.

[60]. بدائع الصنائع، ج2، ص127.

[61]. مجمع الفائده، ج7، ص62.

[62]. الكافي، كليني، ج4، ص512-513؛ التهذيب، ج5، ص253.

[63]. البرهان، ج3، ص876؛ الميزان، ج14، ص371.

[64]. الاستبصار، ج2، ص228.

[65]. مجمع الفائده، ج7، ص62؛ جواهر الكلام، ج19، ص371.

[66]. السنن الكبري، ج5، ص163؛ مسند احمد، ج6، ص177؛ صحيح مسلم، ج4، ص94.

[67]. المجموع، ج8، ص220؛ المغني، ج3، ص465.

[68]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص136؛ جواهر الكلام، ج19، ص429؛ براهين الحج، ج4، ص112.

[69]. الحاوي الكبير، ج4، ص155؛ المجموع، ج8، ص77.

[70]. مواهب الجليل، ج4، ص11.

[71]. المغني، ج3، ص504؛ الانصاف، ج4، ص58.

[72]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص50.

[73]. وسائل الشيعه، ج14، ص484-485.

[74]. الحدائق، ج16، ص277؛ مستند الشيعه، ج12، ص174؛ براهين الحج، ج4، ص112.

[75]. المجموع، ج8، ص63؛ المغني، ج3، ص504؛ كشاف القناع، ج2، ص606.

[76]. مسند احمد، ج6، ص421؛ ‌السنن الكبري، ج5، ص98- 99.

[77]. المغني، ج3، ص504؛ شرح منتهي الارادات، ج4، ص75.

[78]. الدروس، ج1، ص328؛ غاية المرام، ج1، ص456؛ كشف الغطاء، ج4، ص470.

[79]. مسالك الافهام، ج2، ص226؛ مدارك الاحكام، ج7، ص241؛ جواهر الكلام، ج18، ص136.

[80]. جواهر الكلام، ج18، ص136.

[81]. الدروس، ج1، ص328؛ غاية المرام، ج1، ص456؛ كشف الغطاء، ج4، ص470.

[82]. نك: جواهر الكلام، ج18، ص136.

[83]. الدروس، ج1، ص328؛ جامع المقاصد، ج3، ص110؛ كشف الغطاء، ج4، ص470.

[84]. كتاب الحج، گلپايگاني، ج1، ص17.

[85]. مغني المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.

[86]. المجموع، ج8، ص266.

[87]. مسالك الافهام، ج1، ص258؛ كشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الكلام، ج18، ص5.

[88]. نك: بدائع الصنائع، ج2، ص125؛ كشاف القناع، ج2، ص604.

[89]. فتح الوهاب، ج1، ص258؛ مغني المحتاج، ج1، ص513؛ الاقناع، ج1، ص233.

[90]. السنن الكبري، ج5، ص125؛ مغني المحتاج، ج1، ص513.

[91]. نك: جواهر الكلام، ج88، ص136.

[92]. مغني المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.

[93]. المجموع، ج8، ص205؛ تحفة المحتاج، ج4، ص146.

[94]. حاشية الدسوقي، ج2، ص21؛ بداية المجتهد، ج1، ص283؛ مواهب الجليل، ج4، ص13.

[95]. المهذب البارع، ج2، ص206؛ غاية ‌المرام، ج1، ص456.

[96]. تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص21.

[97]. جامع المقاصد، ج3، ص201؛ مسالك الافهام، ج2، ص275؛ مدارك الاحكام، ج8، ص174.

[98]. المهذب البارع، ج2، ص206؛ غاية المرام، ج1، ص456.

[99]. مسالك الافهام، ج2، ص143؛ مدارك الاحكام، ج7، ص68.

[100]. تذكرة الفقهاء، ج7، ص102؛ الحدائق، ج14، ص153؛ مستند الشيعه، ج11، ص83.

[101]. غاية المرام، ج1، ص468؛ جواهر الكلام، ج20، ص12؛ كتاب الحج، خوئي، ج5، ص436.

[102]. المغني، ج3، ص374؛ نهاية المحتاج، ج11، ص106.

[103]. المجموع، ج15، ص845.

[104]. الوسيله، ص157؛ تحرير الاحكام، ج2، ص90؛ السرائر، ج1، ص518.

[105]. جواهر الكلام، ج17، ص304.

 




نظرات کاربران