الاستبصار فی عجائب الامصار
از منابع جغرافی‌نگارانه در تاریخ مکه، مدینه، مغرب و مصر، اثر نویسنده‌ای مراکشی در قرن ششم ق. کتاب حاوی‌گزارش‌هایی کوتاه درباره جغرافیا، تاریخ، وضع اقتصادی، زندگانی اجتماعی و سیاسی شهرها، معرفی آثار تاریخی و عجایب مناطق گوناگون اسلام
از منابع جغرافينگارانه در تاريخ مكه، مدينه، مغرب و مصر، اثر نويسندهاي مراكشي در قرن ششم ق.
كتاب حاويگزارشهايي كوتاه درباره جغرافيا، تاريخ، وضع اقتصادي، زندگاني اجتماعي و سياسي شهرها، معرفي آثار تاريخي و عجايب مناطق گوناگون اسلامي مانند مكانهاي مقدس مكه و مدينه، و وضع مصر و مغرب و سودان و افريقيه (تونس) و ليبي است. روش كار نويسنده بر پايه جغرافياي وصفي است.[1]
نام كتاب كاملاً مستند و مشهور است؛ زيرا در مقدمه به آن تصريح شده است. (ص2) اما هيچ آگاهي از نويسنده كتاب در دست نيست. در ايضاح المَكنون، تنها نام كتاب و انتساب آن به نويسندهاي از سده ششم ق. آمده است.[2] گويا در هيچ جاي ديگر به اين نويسنده اشاره نشده و در خود كتاب هم آگاهيهايي از زندگي، افكار و آثار او در دسترس نيست. در كتاب، سه واژه در اشاره به پديدآورنده اثر، به كار رفته است: مؤلف، ناظر و واضع. محقق عربزبان كتاب، با بررسي ارتباط مفهومي اين واژگان، نتيجه گرفته كه با عنايت به اينكه كاربرد واژه واضع به جاي نويسنده در آن دوران روشن نيست، احتمال آن كه هر سه كلمه به يك نفر بازگردد، چندان قوي نمينمايد. البته دور نيست كه نويسنده كتاب در مقام ارزياب، نوشته خود را ديگر بار بررسي كرده و از اين جهت واژه واضع را براي خود به كار گرفته باشد. (مقدمه محقق، ص ب ـ ث) كراچكوفسكي كه مطالعهاي گسترده درباره منابع جغرافيايي جهان اسلام انجام داده، بر پايه همين ديدگاه، احتمال داده كه اثر موجود، رونوشت متن اصلي باشد كه به دست ما نرسيده است.[3]
چند رقم در كتاب آمده كه تاريخ تقريبي نگارش كتاب را مشخص ميكند. از صفحه 138 برميآيد كه كتاب به سال 587ق. نگارش يافته است. در جاي ديگر، به سفارت ابن منقذ، فرستاده صلاح الدين، نزد خليفه مغرب اشاره شده است. (ص107) اشاره ديگر به نبرد با بنيغانيه در افريقيه است. (ص111)
متن حاضر در روزگار ابويوسف يعقوب موحدي (580ـ595ق.) نوشته شده؛ زيرا در مقدمه با عبارتي حاكي از همهنگامي، از او ياد شده است. (ص1) در همين مقدمه، از نخستين حاكم موحدي، مهدي بن تومرت (م.522/524ق.) با عنوان الامام المهدي ياد شده است. نويسنده در مقدمه از اهميت تاريخ ياد كرده و گفته است: اگر دانش تاريخ نبود، آيندگان از دانش پيشينيان بيخبر ميماندند. او از شيخ ابوعمران بن ابويحيي بن وقتين كه به نويسنده احسان و او را به نوشتن تاريخي درخور و مفيد تشويق كرده، نام ميبرد و به پاس احسان او، اين اثر را به وي تقديم كرده است. (ص2ـ4) در همان مقدمه، چكيدهاي فني از محتوا و مباحث و نكات اصلي كتاب و روش طرح مطالب و كشف حقايق و دريافت آگاهيها ارائه كرده است. روش او اين است كه تنها از گزارشهايي بهره گيرد كه تاريخنگاران بر آنها توافق و اجماع دارند و شواهد و تجربه نيز آنها را تأييد كند. (ص3) البته يادكرد شگفتيهاي شهرها و برخي اسطورهها نيز در كتاب آمده است. البته همه اينها در بيان و عقيده تاريخنگاران آن دوره جاري بوده و در حقيقت، نويسنده، تاريخ را با فرهنگ عامه[4] كه عقايد مشترك مردم را بازتاب ميدهد، درآميخته و از روش خود در تكيه بر اجماعگزارشگران و تاريخنگاران در گرفتنگزارشها و آگاهيها، عدول نكرده است. وصفهاي نويسنده بر پايه تجربه و مشاهده و داراي ترتيب و پيوند منطقي است. او در وصف مكانهاي مقدس دقتي بيشتر به خرج داده و اندازه و فاصله و مساحت مكانها را به وضوح و تمايز شرح داده است.
مصادر مهم او، كتابهاي مسعودي (م.345ق.) و المسالك و الممالك بكري (م.487ق.) است. او بيشتر بخش سوم كتابش را از بكري گرفته است. بخش افريقيه (تونس جديد) و مغرب كتاب بكري موجود و چاپ شده است.[5] سعد زغلول، محقق كتاب، در بسياري از جايها، شيوه فراگيري و اقتباس الاستبصار از كتاب بكري را مشخص ساخته است. (نك: ص113، 115، 119، 124ـ200) درباره تأثير الاستبصار بر ديگر كتابها، آگاهي در ميان نيست؛ جز اينكه برخي معتقدند يكي از منابع عمده كتاب جغرافيايي الروض المعطار بوده و بسياري از آگاهيها وگزارشهاي آن، مبناي كار نويسنده الروض المعطار قرار گرفته است.[6]
گويا نويسنده فريضه حج را ادا كرده است؛ زيرا حرمين را به تفصيل وصف ميكند. آنگاه به مصر رفته، از اهرام سخن ميگويد. سپس به سوي شمال ميرود و بهگزارش از سواحل اقيانوس اطلس ميپردازد.[7]
بخش نخست كتاب درباره حرمين مكه و مدينه و حدود 45 صفحه است. به درستي دانسته نيست كه آيا نويسنده اين بخش را نيز از كتاب بكري برگرفته يا نه؛ زيرا اين قسمت از كتاب بكري در دست نيست. همانگونه كه محقق كتاب گفته است، آگاهيهاي الاستبصار درباره اندازه كعبه و مسجدالحرام و مسجدالنبي و ديگر مكانهاي مقدس با آگاهيهاي ازرقي (م.223ق.) و ابن جبير و ديگر تاريخنگاران همخواني ندارد. (مقدمه محقق، ص جـ ح)
نگارش و پژوهش درباره مكه و مدينه، بيشتر در سدههاي سوم و چهارم ق. و سپس از سده هفتم ق. به بعد است. در اين ميان، با يك حلقه گمشده چند سدهاي در پژوهشهاي مكه و مدينهشناسي روبهرو هستيم، گر چه سفرنامه ابن جبير و عبدري و ابن بطوطه تا اندازهاي اين كاستي را كم كردهاند. كتاب حاضر از آنجا كه بخشي از نقصان استمرار تواريخ مكه و مدينهشناسي را از ميان ميبرد، مهم است. اهميت ديگر كتاب، توجه نويسنده به اندازه و شماره مكانها و جايها است. بر همين پايه، نويسنده، همه حدود و مقدار هر مكان و چيز موجود در حرم مكي را با طول، عرض، ارتفاع و عدد مشخص ميكند و هر جا كه به شرح ويژگيها و موقعيت جغرافيايي آن رويكرد ميپردازد، از واژه صفت/ وصف بهره ميگيرد. او حدود حرم، طول و عرض كعبه و اندازه داخل و بيرون آن، ويژگيهاي درها، سقف كعبه، مشخصات و اندازه حجرالاسود، مقام ابراهيم، كوههاي مكه، اندازه و مختصات چاه زمزم، شمار درهاي مسجدالحرام و ويژگيهاي هريك و امامان جماعت مسجدالحرام را مشخص كرده است. وصف او از مكان و موقعيت دو گام موجود در مقام ابراهيم (ص4ـ19) و سنگها و مرمرهاي زيباي به كار رفته در هر يك از اين مكانهاي مقدس، اشاره او به قبه شراب روبهروي زمزم و بيت اليهوديه در مسجدالحرام، خواندني و كوتاه و منسجم است. شمار ستونهاي مسجدالحرام در اثر او با گزارشهاي ديگران همخواني ندارد. او شماره ستونهاي سقف مسجد را 470، ستونهاي ابواب را 27، ستونهاي دار الندوه و دار الحنطه را كه به مسجد افزوده شدهاند، 127 و در مجموع، ستونهاي مسجدالحرام را 621 استوانه دانسته است. (ص27) وصفهاي بخش مكه از حدود و كوههاي مكه و ويژگيهاي كعبه آغاز شده و به مسجدالحرام، صفا و مروه، مسعي، منا و مسجد خيف و مسجد مزدلفه، مشعر الحرام، عرفات و جبل الرحمه و دو كوه مأزمين پايان يافته است.
همين ترتيب و وصف درباره مسجدالنبي نيز به كار گرفته شده وگزارشهايي كوتاه از طول و عرض و حدود مسجدالنبي، ستونها و درهاي آن، منبر و روضه، محراب نبوي و قنديلهاي مسجدالنبي ارائه گشته است. (ص37ـ41) بر پايهگزارش اين كتاب، شمار ستونهاي مسجدالنبي در آن هنگام 276 استوانه بوده است. (ص41) سپس موقعيت، مكان و جغرافيا و ويژگيهاي مسجد قبا، قبور بقيع و شهداي احد، مشخص شده است. (ص42ـ44) نويسنده درباره قبور شهداي احد، به همان آگاهيهاي عمومي درباره صاحبان قبرها، بسنده كرده و بر اين اساس، گفته است: در نزديكترين بخش از كوه احد، يك حصار (حظير) سرپوشيده با سنگ كشيده شده كه در آن 37 قبر موجود است؛ از جمله قبر معاذ بن عمرو و معاذ بن عمر كه به دستور پيامبر در يك قبر دفن شدند. پايينتر از اين حصار، قبر حمزه جاي دارد. وي سپس نوشته سنگ قبر حمزه را آورده و بدين سان، بخش مكه و مدينه را پايان داده است. آنگاه ويژگيها و شگفتيها و جغرافياي مصر و برخي كشورهاي آفريقايي مانند سودان و مراكش و نيز وضع شهرها و مكانهاي نامآور و تمدن و فرهنگ و حكومتهاي آنها را گزارش كرده است. گزارشهاي كتاب، كوتاه و منسجم و وصفهايش محققانه و عبرتآموز هستند.
يكي از ويژگيهاي كتاب، ارائه آگاهيهاي مفيد و دست اول از وضع كشاورزي زمينهاي ساحل نيل در مصر، به ويژه منطقه فيوم، است. نويسنده درباره محصولات طبيعي و كشاورزي و عمران و آباداني بسياري از مناطق مصر و مغرب سخن گفته و تصويري روشن از عمران و آباداني و معادن و سنگها و شگفتيهاي طبيعي آنها ارائه كرده است. بر پايه اين تصوير، ميتوان تاريخ طبيعي و كشاورزي و صنعت و معدن اين مناطق در سده پنجم و ششم ق. را روشن ساخت. نويسنده نگاهي ويژه به شگفتيها و اهرام و آثار باستاني مصر دارد و اسطوره و هنر و تاريخ را در هم ميآميزد. درباره شهر اسكندريه نيز آگاهيهاي نظامي مهمي به دست ميدهد. (ص99ـ103) اين شهر در معرض تهاجم صليبيها بود. گزارشهايي نيز از صلاح الدين ايوبي و چيره شدنش بر مسيحيان و رفتن ابن منقذ نزد منصور موحدي داده است. (ص104ـ107) بخش مغرب و گزارشها و سياستهاي موحدين نيز از نكات مهم كتاب است.(ص180ـ190)
نويسنده گويا اهل مغرب و آشنا به اوضاع و احوال شهرهاي مراكش بوده است؛ زيرا وصفهايش از اوضاع اقتصادي، كشاورزي، حمل و نقل، معدن و صنايع دستي شهرهاي مغرب، همچون ديدهها وگزارشهاي فردي بومي و آشنا به اين محيط است. در مجموع، اين بخش در شناخت مغرب، ميراث علمي مهمي به شمار ميرود.
به سال 1852ـ1853م. فون كريمر بخش مغرب كتاب الاستبصار را در ويانا با توضيحاتي مفصل به زبان آلماني منتشر كرد.[8] نيم سده بعد، ترجمهاي به زبان فرانسوي از همين بخش، تهيه و بر مبناي تصحيح كريمر منتشر شد. (مقدمه محقق، ص الف) در تصحيح كتاب، به سه نسخه خطي مراجعه شده است. البته همه اين نسخهها از آن دورههاي متأخر هستند و از نسخه اصلي فاصله بسيار دارند. ( مقدمه محقق، ص و ـ ز) بخش نخست شامل متن عربي و تصحيح شده كتاب و بخش دوم ترجمه متن به زبان فرانسوي است.
منابع
الاعلام: الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1989م؛ ايضاح المكنون: اسماعيل پاشا البغدادي (1339ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ نوشتههاي جغرافيايي در جهان اسلامي: ايگناتي يوليانوويچ كراچكوفسكي، ترجمه: پاينده، تهران، علمي و فرهنگي، 1379ش؛ الروض المعطار: محمد بن عبدالمنعم الحميري (م.900ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، مكتبة لبنان، 1984م؛ معجم المطبوعات العربيه: يوسف اليان سركيس (م.1351ق.)، قم، مكتبة النجفي، 1410ق؛ معجم ما استعجم: عبدالله البكري (م.487ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، عالم الكتب، 1403ق.
علي احمدي ميرآقا
[1]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي در جهان اسلامي، ص244.
[2]. ايضاح المكنون، ج1، ص70.
[3]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي در جهان اسلامي، ص244.
[4]. معجم المطبوعات، ج2، ص1558.
[5]. معجم ما استعجم، ج1، ص17، «مقدمه».
[6]. الروض المعطار، ص10، «مقدمه».
[7]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي در جهان اسلامي، ص244.
[8]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي در جهان اسلامي، ص244؛ معجم المطبوعات، ج2، ص1558؛ الاعلام، ج2، ص7.