اشعار و تقلید اشعار و تقلید اشعار و تقلید بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
اشعار و تقلید اشعار و تقلید اشعار و تقلید اشعار و تقلید اشعار و تقلید

اشعار و تقلید

 از سبب‌های انعقاد احرام در حج قران بر پایه برخی مذاهب اسلامی واژه «اشعار» مصدر باب افعال از ریشه «ش ـ ع ـ ر» به معنای اعلام کردن، نشانه ‌‌گذاری و درآوردن خون[1] است. کاربرد فقهی این واژه نزدیک به همین معنای

 از سبب‌هاي انعقاد احرام در حج قران بر پايه برخي مذاهب اسلامي

واژه «اشعار» مصدر باب افعال از ريشه «ش ـ ع ـ ر» به معناي اعلام كردن، نشانه ‌‌گذاري و درآوردن خون[1] است. كاربرد فقهي اين واژه نزديك به همين معناي لغوي است. اشعار شتر يعني شكافتن يك سوي كوهان و خون‌آلود كردن آن، به نشانه مختص بودنش براي قرباني.[2] واژه تقليد نيز مصدر باب تفعيل از ريشه « ق‌ـ ل ـ د» به معناي افكندن قلاده بر گردن است[3] و در اصطلاح باب حج، به معناي آويختن نعل و چيزهاي ديگر بر گردن قرباني به قصد نشانه‌‌گذاري آن براي قرباني شدن است.[4] گاه از اين دو به «سِياق الهَدْي» تعبير شده است.[5]

 

پيشينه و اهميت

 چنان‌كه گفته‌اند، اشعار و تقليد از سنت‌هاي ابراهيمي‌ هستند كه پيش از پيدايش اسلام بدان عمل مي‌شده است.[6] مردم در روزگار جاهليت، كفش يا قلاده‌اي برگردن حيوانات آماده براي قرباني كردن در حج مي‌انداختند يا بر پوست و كوهان شتر جراحتي ايجاد مي‌كردند تا هم راهزنان در آن طمع نكنند و حرمت و قداست آن رعايت شود و هم مردم بدانند كه اين حيوان ويژه قرباني حج است.[7] آنان پس از انجام دادن اشعار يا تقليد، هر‌گونه بهره‌وري از حيوان اشعار يا تقليد شده را بر خود حرام مي‌پنداشتند و حتي در گرسنگي سخت، از آن بهره نمي‌بردند.[8] در آن روزگار، حاجيان گاه با آويختن گردن‌آويزي از مو، پشم يا پوست درختان، به گمان خود، خويشتن را از گزند دشمنان حفظ مي‌كردند.[9]

 

اشعار و تقليد در اسلام با حدود و شرايطي تأييد شده و در منابع فقهي امامي و شماري از اهل سنت به منزله جايگزين تلبيه، از سبب‌هاي انعقاد احرام در حج قِران مطرح شده است. گفتني است كه حج قران در كنار حج افراد و حج تمتع يكي از اقسام سه‌گانه حج و وظيفه كساني است كه در محدوده 48 ميلي مكه سكونت دارند.[10] به باور برخي از مفسران، مقصود از شعائر الهي كه در آيه 2 مائده/5 پاسداشت حرمت آن سفارش شده، شترهاي اشعار شده براي حج هستند.[11] «قلائد» در آيه 2 و 97 مائده/5 نيز به قرباني‌هاي نشان‌دار تفسير شده[12] و ذكر آن پس از هَدْي، از قبيل ذكر خاص پس از عام است كه از اهميت اين موضوع نشان دارد.[13]

 

در منابع گوناگون، حكمت‌هايي براي اشعار و تقليد بيان شده كه برخي از آن‌ها عبارتند از: ناتواني شيطان از دست زدن به حيوان، آمرزش صاحب حيوان با ريختن نخستين قطره خون از حيوان اشعار شده، آگاهي ديگران از اختصاص يافتن حيوان اشعار شده براي قرباني، و آسان‌تر بودن شناخت حيوان براي مالك خود پس از اشعار و تقليد.[14]

 

استحباب اشعار و تقليد

 به اجماع فقيهان امامي[15] و به باور بسياري از فقيهان اهل سنت[16]، اشعار نه تنها مشروع، بلكه مستحب است. از صحابه و فقيهان نخستين نيز افرادي مانند ابن عمر، حسن بصري، قاسم بن محمد، سالم بن عبدالله، ‌عطاء،‌ ابويوسف، اسحاق و ابوثور به استحباب اشعار باور داشتند.[17] پشتوانه اين گروه از فقيهان، سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) به مقتضاي روايت‌هايي است كه از انجام گرفتن اشعار و تقليد به دست ايشان ‌گزارش كرده‌اند.[18]

 

در برابر، ابوحنيفه بدين استدلال كه اشعار گونه‌اي مُثْله كردن و مايه آزار حيوان است، آن را مكروه، بلكه حرام، دانسته است.[19] از ميان صحابه و فقيهان نخستين، مكروه شمردن اشعار تنها به ابراهيم بن يزيد نخعي نسبت يافته است.[20] نظر ابوحنيفه مخالف حديث‌هاي صحيح قلمداد شده و در نقد آن گفته‌اند: انجام دادن كارهايي چون فَصْد، حجامت و نشانه‌‌گذاري بر اندام‌هاي بدن حيوانات كه بر پايه مصالحي صورت مي‌گيرد، مصداق مثله كردن نيست.[21]

 

حتي اگر اشعار گونه‌اي مثله كردن شمرده شود، بايد گفت كه با توجه به حديث‌هاي پيش گفته، ادله عام نهي از مثله و آزار حيوانات، تخصيص خورده و اين كار به‌گونه خاص روا دانسته شده است.[22] از اين رو، برخي در توجيه اين ديدگاه، كراهت را تنها مربوط به اشعاري دانسته‌اند كه از اندازه بگذرد و مايه بيم از تلف شدن حيوان باشد.[23]

 

درباره استحباب تقليد، اجمالاً همه فقيهان مذاهب اسلامي اتفاق نظر دارند.[24]

چگونگي اشعار: در منابع فقهي، اشعار با اين قيود و آداب بيان شده است:

1. ايجاد شكاف در سمت راست حيوان: از ديدگاه فقيهان امامي، اشعار بايد در سمت راست كوهان شتر صورت پذيرد. البته در صورت تعدد شترها، اشعار‌كننده بايد ميان دو شتر قرار گيرد و نخست سمت راست كوهان يك شتر و سپس سمت چپ كوهان ديگري را بشكافد.[25] پشتوانه آنان، حديث‌هاي معاوية بن عمار[26] و جميل بن دراج[27] است.

 

از فقيهان ديگر مذاهب نيز كساني چون شافعي،‌ احمد حنبل و ابوثور، اشعار را در سمت راست حيوان مستحب مي‌دانند.[28] پشتوانه آن‌ها ‌گزارش ابن عباس از چگونگي اشعار پيامبر(صلي الله عليه و آله) است.[29] در برابر، برخي به استناد شيوه اشعار عبدالله بن عمر، به تخيير باور دارند[30] يا اشعار را در سمت چپ كوهان شتر مستحب مي‌دانند.[31] در مقام موازنه ميان اين ديدگاه‌ها گفته‌اند: بي‌ترديد بايد ديدگاهي پذيرفته شود كه با كار پيامبر(صلي الله عليه و آله) سازگار باشد.[32]

 

2. خون‌آلودكردن پهلوي حيوان: شماري از اماميان[33] و برخي از شافعيان[34]، آغشته كردن پهلوي شتر به خون را لازم و آن را درتحقق مفهوم اشعار دخيل دانسته‌اند. اما شماري از فقيهان امامي آن را بي‌دليل شمرده‌اند.[35]

 

3. ايستادن حاجي در سمت چپ قرباني هنگام اشعار: شماري از فقيهان امامي، ايستادن اشعار‌كننده را در سمت چپ حيوان شرط كرده‌اند.[36] پشتوانه آنان، روايت صريح معاوية بن عمار[37] است: «يقوم الرجل فى الجانب الأيسر ثم يقلدها.» شماري ديگر احتمال داده‌اند كه اين عبارت مربوط به تقليد باشد، نه اشعار.[38] ولي برخي از فقيهان امامي معاصر اين احتمال را نپذيرفته‌اند.[39]

 

4. رو به قبله كردن حيوان هنگام اشعار: به گفته شماري از فقيهان امامي[40] و اهل سنت[41] از آداب اشعار آن است كه حيوان هنگام اشعار، رو به قبله باشد.

 

5. انجام دادن اشعار در حالي كه شتر سينه بر زمين نهاده باشد: به تصريح بسياري از فقيهان[42] به پشتوانه روايات[43] سزاوار است كه اشعار شتر هنگامي صورت پذيرد كه سينه بر زمين نهاده باشد.

 

6. انجام دادن اشعار به دست خود احرام‌گزار: شماري از فقيهان امامي در فرض توانايي احرام‌گزار،انجام گرفتن اشعار به دست خود او را شرط كرده‌اند.[44] اما شماري ديگر آن را از آداب اشعار شمرده‌اند.[45]

 

 چگونگي تقليد

 به باور فقيهان امامي، تقليد بدين ترتيب تحقق مي‌يابد كه حج‌گزار نعلي كهنه را كه با آن نماز ‌گزارده، بر گردن قرباني افكند.[46] به تصريح شماري از فقيهان، نماز ياد شده اعم از نماز واجب و مستحب و شكسته و تمام است.[47] به اين شيوه تقليد در برخي از حديث‌ها[48] تصريح شده است. اما شماري از اماميان به پشتوانه رواياتي ديگر[49]، آويختن نخ، بند چرمي و مانند آن را نيز كافي دانسته و همين را نشانه قرباني بودن آن خوانده‌اند.[50] بيشتر فقيهان مذاهب ديگر نيز آويختن يك نعل را كافي دانسته‌اند و تنها سفيان ثوري آويختن دو نعل را شرط كرده است.[51] شماري ديگر از اهل سنت، آويختن چيزهاي ديگر را نيز كافي شمرده‌اند.[52] به تصريح برخي از اهل سنت، سزاوار است نعلي كه با آن تقليد صورت مي‌گيرد، گرانبها باشد تا بتوان آن را پس از ذبح قرباني صدقه داد.[53] به باور فقيهان امامي و اهل سنت، از آداب اشعار و تقليد آن است كه پس از اشعار و تقليد، حيوان با پوشش ويژه پوشانده شود.[54] (← تجليل)

 

 موارد اشعار و تقليد: فقيهان امامي، اشعار و تقليد را در اين موارد مستحب دانسته‌اند:

1. قرباني در حج قِران: مهم‌ترين مصداق اجراي اشعار و تقليد، قرباني در حج قران است تا آن‌جا كه بسياري از فقيهان امامي تنها مورد اشعار و تقليد را همين دانسته‌اند.[55]

 

2. قرباني در حج تمتع: شماري از فقيهان امامي به استحباب اشعار و تقليد در قرباني حج تمتع نيز باور دارند.[56]

 

3. قرباني فرستاده شده از راه دور: به تصريح شماري از فقيهان امامي، مستحب است حج‌گزار آفاقي به مكه قرباني بفرستد و با دوستان خود موعدي را براي انجام دادن اشعار و تقليد در ميقات معين كند. مستحب است فرستنده قرباني در فاصله موعد اشعار و تقليد تا ذبح حيوان، از محرمات احرام اجتناب كند.[57] فقيهان اهل سنت نيز به استحباب اشعار و تقليد در اين موارد تصريح كرده‌اند[58]؛ هر چند مكان اجراي اشعار و تقليد در مورد سوم را شهري دانسته‌اند كه قرباني از آن‌جا فرستاده شده است.[59]

 

 زمان و مكان اشعار و تقليد

 به باور مشهور فقيهان امامي، مكان انجام دادن اشعار و تقليد، ميقات است. اگر تنها پس از احرام در ميقات، همراه داشتن حيوان ممكن شود، مي‌توان همان جا اشعار و تقليد نمود.[60] در سخن شماري از فقيهان اهل سنت نيز به اين تفصيل اشاره شده است.[61] اما شماري ديگر به پشتوانه روايات، هنگام اشعار و تقليد را همان زمان احرام دانسته‌اند[62]، حتي اگر احرام پيش از ميقات صورت پذيرد.[63]

 

حيوانات قابل اشعار و تقليد

 به باور فقيهان امامي، اشعار مخصوص شتر است[64]؛ زيرا در حيواني جز آن، دليلي بر تحقق اشعار نيست.[65] بر پايه روايات[66]، تقليد در گاو و گوسفند نيز جريان دارد.[67] شماري از فقيهان اهل سنت نيز اشعار را ويژه شتر شمرده‌اند.[68] ولي شافعيان[69] و حنبليان[70] اشعار گاو را نيز مستحب مي‌دانند. مالكيان[71] اشعار را تنها در گاو كوهان‌دار جاري دانسته‌اند. فقيهان اهل سنت بر استحباب تقليد شتر و مستحب نبودن اشعار گوسفند، اتفاق نظر دارند.[72] شماري از اهل سنت بر تحقق تقليد در گاو نيز ادعاي اجماع دارند[73]؛ ولي ابن حزم با آن مخالفت كرده است.[74]

 

شماري از فقيهان اهل سنت استحباب تقليد را در انواع سه گانه هَدْي‌ (شتر، گاو، گوسفند) پذيرفته‌اند.[75] مالكيان و حنفيان به دليل ضعيف بودن گوسفند در مقايسه با گاو و شتر و شايع نبودن تقليد گوسفند، آن را مستحب نمي‌دانند.[76] اين نظر مخالف حديث‌هاي پرشمار و صحيح قلمداد شده[77] ودر نقد آن، به گزارش عايشه از تقليد گوسفند به دست پيامبر(صلي الله عليه و آله)[78] استناد كرده‌اند.[79]

 

در چارپاياني مانند شتر كه افزون ‌بر اشعار، تقليد نيز شدني است، درباره ترتيب آن دو اختلاف است. برخي از اهل سنت به پشتوانه روايتي، اشعار را مقدم مي‌شمرند.[80] در حديث‌هاي شيعه نيز اشعار بر تقليد مقدم به شمار رفته است.[81] گروهي از بيم گريختن حيوان هنگام تقليد در صورت مقدم داشتن اشعار، تقليد را مقدم دانسته‌اند.[82] برخي نيز حج‌گزار را در تقديم و تأخير هر يك از اين دو داراي اختيار دانسته‌اند.[83]

 

 آثار اشعار و تقليد

1. انعقاد احرام قارن (انجام‌دهنده حج قران): از ويژگي‌هاي حج قران در نظر مشهور فقيهان امامي آن است كه انعقاد احرام در آن، افزون بر تلبيه، با اشعار و تقليد نيز امكان‌پذير است. آنان باور دارند كه قارن براي انعقاد احرام در حج قران مي‌تواند هر يك از اين سه كار را برگزيند.[84] پشتوانه آنان حديث‌هاي گوناگون است[85] كه در آن‌ها اشعار و تقليد در انعقاد احرام به منزله تلبيه قلمداد شده است.[86]

 

با وجود اين، در ديدگاه فقيهان امامي، در صورت گزينش هر يك از اين دو گزينه (تلبيه يا اشعار و تقليد) انجام دادن ديگري براي احرام‌گزار مستحب است.[87] استحباب تلبيه پس از اشعار و تقليد، از موثقه يونس بن يعقوب[88] استنباط‌پذير است.[89] استحباب اشعار و تقليد در صورت اختيار تلبيه نيز از رواياتي چون حديث فضيل بن يسار[90] دريافت مي‌شود؛ رواياتي كه پس از احرام، به اشعار و تقليد نيز سفارش كرده‌اند. البته برخي[91] اين حكم استحبابي را بي‌‌دليل و برخي دليل احتمالي آن را اطلاق ادلّه حاكي از انعقاد احرام با تلبيه، اشعار و تقليد دانسته‌اند.[92] به تصريح شماري از فقيهان امامي، با ترك كردن اشعار و تقليد پس از انعقاد احرام با تلبيه، ديگر حج از‌گونه قران نخواهد بود.[93]

 

در برابر سخن مشهور، سيد مرتضي[94] و ابن ادريس حلي[95] انعقاد احرام با اشعار و تقليد را نپذيرفته و آن را تنها با تلبيه محقق دانسته‌اند. به باور آن دو، انعقاد احرام با تلبيه بر پايه اجماع و در نتيجه متعين است. اين ديدگاه با توجه به دلالت صريح حديث‌هايي بر انعقاد احرام با اشعار و تقليد، نقد شده است.[96] البته برخي باورمندان به سخن مشهور نيز گفتن تلبيه را موافق احتياط دانسته‌اند.[97] به باور برخي، انعقاد احرام با اشعار و تقليد وابسته به ناتواني احرام‌گزار از انجام تلبيه است.[98] اين ديدگاه را نيز مخالف اطلاق روايات دانسته‌اند.[99]

 

از ميان اهل سنت، تنها حنفيان تقليد را در انعقاد احرام دخيل مي‌دانند.[100] بر پايه ديدگاه شافعيان[101]، حنبليان[102] و نظر مقبول‌تر در ميان مالكيان[103] احرام تنها با نيت منعقد مي‌شود و در انعقاد آن، تلبيه و تقليد و... شرط نيست. البته مالكيان همراهي نيت احرام را با تلبيه يا اشعار و تقليد، مستحب دانسته‌اند.[104]

 

2. وجوب قرباني بر قارن: به تصريح فقيهان امامي، قرباني در حج قران واجب نيست؛ بلكه مستحب است قارن در منا قرباني كند. ولي اگر احرام‌گزار قرباني همراه آورده را اشعار يا تقليد كند، قرباني در منا بر او واجب مي‌گردد.[105] حتي بر پايه اعتقاد به برداشته شدن قرباني از عهده محصر در صورت اشتراط نيز قرباني كردن حيواني كه اشعار و تقليد شده، واجب است.[106] به باور شماري از فقيهان امامي، در موارد وجوب قرباني بر محصر،‌ ارسال حيواني كه اشعار و تقليد شده كفايت نمي‌كند[107] و قرباني ديگري لازم است؛ هر چند بيشتر فقيهان آن را
كافي مي‌دانند.[108] همچنين ذبح حيواني كه پس از اشعار و تقليد گم شود و پس از ذبح قرباني بدل، آن را بيابند، به باور برخي واجب است.[109]

 

3. تعيّن حيوان براي قرباني: ‌به باور مشهور فقيهان امامي، پس از اشعار و تقليد، حيوان براي ذبح در منا اختصاص مي‌يابد و جايگزين كردن حيواني ديگر براي قرباني جايز نيست.[110] دليل آنان در اين زمينه، افزون بر آيه2 مائده/5: {لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ} روايات است.[111] شماري از حنبليان[112] و مالكيان[113] نيز اشعار و تقليد را مانند گفتار از موجبات تعيين حيوان براي قرباني شمرده‌اند؛ زيرا كاري كه دلالت بر مقصود كند، مي‌تواند جانشين لفظ شود.[114] اين نظر به اسحاق و ثوري نسبت يافته است.[115] با وجود اين، بسياري از فقيهان اهل سنت با اين ديدگاه مخالفت كرده‌اند.[116]

 

4. انتفاع از حيوان اشعار يا تقليد شده: با توجه به حكم پيشين، هر تصرفي كه مانع قرباني حيوان گردد، مانند فروش آن، بر پايه فقه امامي جايز نيست. اما بهره‌وري‌هايي مانند سوار شدن بر آن و نوشيدن شير آن، اگر مايه زيان به آن نشود، مانعي ندارد.[117] پشتوانه اين نظر، برخي روايات[118] از جمله حديثي از امام صادق(عليه السلام) است كه براي جواز بهره‌گيري از منافع حيوان تا رسيدن موعد قرباني به آيه 33 حج/22 استناد كرده است.[119] بسياري از فقيهان[120] روايت‌هايي را كه از سوار شدن بر حيوان اشعار شده منع كرده‌اند، داراي معناي كراهت يا زيانبار بودن سوار شدن بر حيوان دانسته‌اند.[121] فقيهان شافعي[122]، حنبلي[123] و حنفي[124] نيز به پشتوانه حديثي نبوي[125] سوار شدن بر هَدي را در صورت ضرورت جايز شمرده‌اند، بدين شرط كه مايه ضرر به آن نشود. به باور آنان، دوشيدن شير حيوان در صورت زيان نرسيدن به نوزاد آن نيز به پشتوانه حديثي از امام علي(عليه السلام)[126] جائز است. بر پايه نظر مالكيان، بهره‌گيري از شير حيوان و سوار شدن بر آن و باربري با آن در غير موارد ضروري مكروه است.[127]

 

منابع

آراء المراجع في الحج: به كوشش علي افتخاري، قم، مشعر، 1428ق؛ احكام الاحكام شرح عمدة الاحكام: ابن دقيق العبد (م.702ق.)، به كوشش شيخ مصطفي، الرساله، 1426ق؛ الاستذكار: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش سالم محمد و محمد علي، دار الكتب العلميه، 2000م؛ اسني المطالب: زكريا الانصاري (م.926ق.)، به كوشش محمد تامر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ اشارة السبق: ابوالمجد الحلبي (م.قرن6ق.)، به كوشش بهادري، قم، النشر الاسلامي، 1414ق؛ اعانة الطالبين: السيد البكري الدمياطي (م.1310ق.)، بيروت، دار الفكر، 1418ق؛ اكمال المعلم شرح صحيح مسلم: قاضي عياض (م.544ق.)؛ الام: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق؛ الانصاف في معرفة الراجح من الخلاف: المرداوي (م.885ق.)، به كوشش محمد حامد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ الانتصار: السيد المرتضي (م.436ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1415ق؛ البحر الرائق: ابونجيم المصري (م.970ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ بداية المجتهد: ابن رشد القرطبي (م.595ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق؛ تحفة الاحوذي: المبارك فوري (م.1353ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، 1414ق؛ تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ التنقيح الرائع: الفاصل المقداد (م.826ق.)، به كوشش كوه‌كمره‌اي، قم، مكتبة النجفي، 1404ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ تهذيب المسائل المدونه: خلف بن ابي‌القاسم القيرواني (م.قرن4ق.)، به كوشش احمد فريد المزيدي؛ جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت:، 1411ق؛ الجمل و العقود في العبادات: طوسي (م.460ق.)، مشهد، دانشگاه فردوسي، 1387ش؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، احياء الكتب العربيه؛ حاشية رد المحتار: ابن عابدين (م.1252ق.)، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ حلية العلماء في معرفة مذاهب الفقهاء: محمد بن احمد شاشي القفال (م.507ق.)، به كوشش ياسين احمد ابراهيم درادكه، بيروت، الرساله، 1980م؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ ذخيرة المعاد: محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، آل البيت:؛ الذخيره: احمد بن ادريس القرافي، به كوشش حجي، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 1994م؛ روح المعاني: الآلوسي (م.1270ق.)، به كوشش علي عبدالباري، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ روض الجنان: ابوالفتوح رازي (م.554ق.)، به كوشش ياحقي و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوي، 1375ش؛ الروضة البهيه: الشهيد الثاني (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، داوري، 1410ق؛ روضة المتقين: محمد تقي المجلسي (م.1070ق.)، قم، مؤسسه فرهنگي اسلامي كوشانپور، 1406ق؛ رياض المسائل: سيد علي الطباطبائي (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ سداد العباد و رشاد العباد: حسين محمد بحراني (م.1216ق.)، به كوشش آل عصفور، قم، محلاتي، 1421ق؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ سلسلة الينابيع الفقهيه: علي اصغر مرواريد، بيروت، دار التراث، 1410ق؛ سنن الترمذي: الترمذي (م.279ق.)، به كوشش عبدالوهاب، بيروت، دار الفكر، 1402ق؛ السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛ الشرح الكبير: ابوالبركات (م.1201ق.)، دار احياء الكتب العربيه؛ شرح صحيح البخاري: ابن بطال (م.449ق.)، به كوشش ياسر بن ابراهيم، رياض، مكتبة الرشد، 1423ق؛ شرح فروع كافي: محمد هادي بن محمد صالح مازندراني (م.1120ق.)، به كوشش محمودي و درايتي، قم، دار الحديث، 1429ق؛ شرح مختصر خليل: محمد بن عبدالله الخرشي (م.1101ق.)، بيروت، دار الفكر؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ صحيح مسلم بشرح النووي: النووي (م.676ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1407ق؛ صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛ العرف الشذي شرح سنن الترمذي: محمد انور شاه بن معظم شاه الكشميري (م.1353ق.)، به كوشش محمود شاكر، بيروت، دار التراث العربي، 1425ق؛ العروة الوثقي: سيد محمد كاظم يزدي (م.1337ق.)، قم، نشر اسلامي، 1420ق؛ علل الشرايع: الصدوق (م.381ق.)، بيروت، اعلمي، 1408ق؛ عمدة القاري: العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ غنية النزوع: الحلبي (م.585ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق؛ الفتاوي الهنديه: الشيخ نظام و الجماعة من علماء الهند، دار الفكر، 1411ق؛ فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ الفقه الاسلامي و ادلته: وهبة الزحيلي، دمشق، دار الفكر؛ فقه الحج: لطف‌الله صافي، قم، مؤسسه حضرت معصومه3، 1423ق؛ فقه الصادق7: سيد محمد صادق روحاني، قم، دار الكتاب، 1413ق؛ كتاب الحج: سيد محمد محقق داماد (م.1388ق.)، به كوشش آملي، قم، چاپخانه مهر، 1401ق؛ كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء: كاشف الغطاء (م.1228ق.)، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1422ق؛ كنز الفوائد في حل مشكلات القواعد: السيد عبدالمطلب العميدي (م.754ق.)، به كوشش واعظي و ديگران، قم، انتشارات اسلامي، 1416ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ كشف اللثام: الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ كلمة التقوي (فتاوي): محمد امين زين الدين، قم، مهر، 1413ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ اللمعة الدمشقيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، به كوشش كوراني، قم، دار الفكر، 1411ق؛ لوامع صاحبقراني: محمد تقي مجلسي (م.1070ق.)، قم، اسماعيليان، 1414ق؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ المحلي بالآثار: ابن حزم الاندلسي (م.456ق.)، به كوشش احمد شاكر، بيروت، دار الفكر؛ مختصر خليل: محمد بن يوسف (م.897ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت:، 1410ق؛ المدونة الكبري: مالك بن انس (م.179ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛ المرتقي الي الفقه الارقي: سيد محمد حسيني قمي، تهران، مؤسسة الجليل للتحقيقات الثقافيه، 1419ق؛ مسالك الافهام الي آيات الاحكام: فاضل الجواد الكاظمي (م.1065ق.)، به كوشش شريف‌زاده، تهران، مرتضوي، 1365ش؛ مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛ مستمسك العروة الوثقي: سيد محسن حكيم (م.1390ق.)، قم، مكتبة النجفي، 1404ق؛ مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت:، 1415ق؛ مطالب اولي النهي في شرح غاية المنتهي: مصطفي السيوطي (م.1243ق.)، دمشق، المكتب الاسلامي، 1961م؛ معتمد العروة الوثقي: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1404ق؛ معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهيه: محمود عبدالرحمن؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام: جواد علي (م.1408ق.)، دار الساقي، 1422ق؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، چاپ سنگي؛ مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ مواهب الرحمن: سيد عبدالاعلي السبزواري، بيروت، مؤسسه اهل بيت:، 1409ق؛ الموطّأ: مالك بن انس (م.179ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق؛ مهذب الاحكام في بيان الحلال و الحرام: سيد عبدالاعلي سبزواري (م.1414ق.)، قم، المنار، 1413ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، به كوشش جمعي از محققان، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ نجاة العباد: محمد حسن نجفي (م.1266ق.)، به كوشش رضوي و سليل و صدرالدين و يزدي، 1318ق؛ نهاية المحتاج الي شرح المنهاج: محمد بن ابي‌العباس الرملي (م.1004ق.)، بيروت، دار الفكر، 1404ق؛ نيل الاوطار: الشوكاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت:، 1412ق؛ الوسيلة الي نيل الفضيله: ابن حمزه (م.560ق.)، به كوشش الحسون، قم، مكتبة النجفي، 1408ق.

 

حميدرضا خراساني

 

 
[1]. لسان العرب، ج4، ص413؛ تاج العروس، ج7، ص33، 37، «شعر».

[2]. المغني، ج3، ص574؛ جواهر الكلام، ج18، ص57؛ معجم المصطلحات، ج1، ص194.

[3]. الصحاح، ج2، ص527؛ تاج العروس، ج5، ص205، «قلد».

[4]. المغني، ج3، ص574-575؛ تذكرة الفقهاء، ج7، ص257؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص666.

[5]. الروضة البهيه، ج2، ص300؛ كشف اللثام، ج6، ص179؛ جواهر الكلام، ج19، ص193.

[6]. تفسير قرطبي، ج6، ص40؛ العرف الشذي، ج2، ص267؛ المفصل، ج11، ص210، 388.

[7]. المفصل، ج11، ص209-210، 388.

[8]. التفسير الكبير، ج12، ص101.

[9]. مجمع البيان، ج3، ص382؛ روح المعاني، ج4، ص36.

[10]. اللمعة الدمشقيه، ص66.

[11]. نك: التبيان، ج4، ص31.

[12]. روض الجنان، ج7، ص166.

[13]. مواهب الرحمن، ج10، ص259؛ مسالك الافهام، كاظمي، ج2، ص282.

[14]. علل الشرايع، ج2، ص434؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص323؛ صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228؛ المجموع، ج8، ص358.

[15]. مستند الشيعه، ج13، ص105.

[16]. المغني، ج3، ص575؛ المجموع، ج8، ص358.

[17]. شرح صحيح البخاري، ج4، ص382.

[18]. صحيح البخاري، ج2، ص182-183؛ المغني، ج3، ص575.

[19]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص138؛ بدائع الصنائع، ج2، ص162؛ حلية العلماء، ج3، ص227.

[20]. سنن الترمذي، ج2، ص194-195.

[21]. صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228.

[22]. المجموع، ج8، ص359؛ نيل الاوطار، ج5، ص183-184.

[23]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص138-139؛ تفسير قرطبي، ج6، ص38.

[24]. اكمال المعلم، ج4، ص170؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص666؛ مستند الشيعه، ج13، ص105.

[25]. مدارك الاحكام، ج7، ص196؛ مستند الشيعه، ج13، ص105؛ رياض المسائل، ج6، ص154.

[26]. الكافي، ج4، ص297.

[27]. الكافي، ج4، ص297.

[28]. الام، ج2، ص238؛ المغني، ج3، ص574؛ المجموع، ج8، ص358.

[29]. صحيح مسلم، ص589؛ سنن الترمذي، ج3، ص194؛ عمدة القاري، ج10، ص35.

[30]. الاستذكار، ج4، ص246-247؛ المحلي، ج7، ص112؛ فتح الباري، ج3، ص434.

[31]. مختصر خليل، ص76؛مواهب الجليل، ج4، ص280.

[32]. المحلي، ج7، ص112؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص301؛ المغني، ج3، ص574.

[33]. تحرير الاحكام، ج1، ص634؛ العروة الوثقي، ج4، ص667.

[34]. المجموع، ج8، ص358؛ اعانة الطالبين، ج2، ص357.

[35]. الحدائق، ج15، ص49؛ رياض المسائل، ج6، ص154.

[36]. جواهر الكلام، ج18، ص57.

[37]. الكافي، ج4، ص297.

[38]. معتمد العروه، ج2، ص535-536.

[39]. فقه الحج، ج3، ص69.

[40]. الدروس، ج1، ص483.

[41]. الموطأ، ج1، ص379؛ بداية المجتهد، ج1، ص301؛ المجموع، ج8، ص358.

[42]. السرائر، ج1، ص535؛ تذكرة الفقهاء، ج7، ص258؛ الدروس، ج1، ص483.

[43]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص324؛ التهذيب، ج5، ص43.

[44]. كشف الغطاء، ج4، ص529.

[45]. الدروس، ج1، ص483.

[46]. شرائع الاسلام، ج1، ص176؛ العروة الوثقي، ج4، ص667؛ كلمة التقوي، ج3، ص294.

[47]. كشف الغطاء، ج4، ص53.

[48]. الكافي، ج4، ص297؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص324.

[49]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص323.

[50]. تحرير الاحكام، ج1، ص572؛ الدروس، ج1، ص349؛ معتمد العروه، ج3، ص340.

[51]. فتح الباري، ج3، ص438.

[52]. فتح الباري، ج3، ص438.

[53]. المجموع، ج8، ص358؛ فتح العزيز، ج8، ص93.

[54]. المجموع، ج8، ص362؛ روضة المتقين، ج4، ص367؛ تهذيب المسائل المدونه، ج1، ص186.

[55]. غنية النزوع، ص190؛ مستند الشيعه، ج13، ص105.

[56]. الدروس، ج1، ص443.

[57]. تنقيح الرائع، ج1، ص530؛ اللوامع، ج8، ص336؛ شرح فروع الكافي، ج5، ص518.

[58]. المجموع، ج8، ص361؛ حاشية رد المحتار، ج2، ص675.

[59]. المجموع، ج8، ص361.

[60]. الدروس، ج1، ص483-484؛ ذخيرة المعاد، ج2، ص550.

[61]. المغني، ج3، ص575؛ شرح مختصر خليل، ج2، ص383.

[62]. احكام الاحكام، ج1، ص323؛ الذخيره، ج3، ص356؛ نيل الاوطار، ج5، ص183.

[63]. المجموع، ج8، ص361.

[64]. تذكرة الفقهاء، ج7، ص257؛ منتهي المطلب، ج2، ص679؛ الحدائق، ج15، ص51.

[65]. معتمد العروه، ج2، ص530-531؛ فقه الحج، ج3، ص61؛ آراء المراجع، ج1، ص205.

[66]. وسائل الشيعه، ج11، ص276-277.

[67]. معتمد العروه، ج2، ص530.

[68]. الموطأ، ج1، ص340-341؛ المحلي، ج7، ص110؛ تفسير قرطبي، ج6، ص40.

[69]. الام، ج7، ص154؛ المجموع، ج8، ص357.

[70]. المغني، ج3، ص574؛ مطالب اولي النهي، ج2، ص486.

[71]. مواهب الجليل، ج4، ص280.

[72]. الاستذكار، ج4، ص245؛ صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228.

[73]. بداية المجتهد، ج1، ص301.

[74]. المحلي، ج7، ص99.

[75]. المغني، ج3، ص575.

[76]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص140؛ مواهب الجليل، ج4، ص281؛ تحفة الاحوذي، ج3، ص560.

[77]. صحيح مسلم، نووي، ج8، ص228.

[78]. صحيح البخاري، ج2، ص182.

[79]. المغني، ج3، ص573؛ تفسير قرطبي، ج6، ص40.

[80]. المجموع، ج8، ص358؛ اسني المطالب، ج1، ص533.

[81]. الكافي، ج4، ص297.

[82]. مواهب الجليل، ج4، ص87؛ الشرح الكبير، ج2، ص88.

[83]. الاستذكار، ج4، ص246.

[84]. المبسوط، طوسي، ج1، ص315؛ كشف اللثام، ج1، ص314؛ سلسلة الينابيع، ج30، ص186.

[85]. نك: وسائل الشيعه، ج11، ص275-280.

[86]. تذكرة الفقهاء، ج7، ص258؛ الدروس، ج1، ص349؛ مدارك الاحكام، ج7، ص196.

[87]. مسالك الافهام، شهيد، ج2، ص235؛ الحدائق، ج15، ص53.

[88]. الكافي، ج4، ص296.

[89]. جواهر الكلام، ج18، ص227-228؛ الحدائق، ج15، ص53.

[90]. الكافي، ج4، ص322.

[91]. معتمد العروه، ج2، ص534-535؛ المرتقي، ج2، ص82.

[92]. مدارك الاحكام، ج7، ص195؛ رياض المسائل، ج6، ص131.

[93]. اللوامع، ج7، ص496؛ العروة الوثقي، ج4، ص666.

[94]. الانتصار، ص254.

[95]. السرائر، ج1، ص532.

[96]. مختلف الشيعه، ج4، ص51-52؛ جواهر الكلام، ج18، ص236؛ معتمد العروه، ج2، ص531-534.

[97]. روضة المتقين، ج4، ص366؛ نجاة العباد، ص103، العروة الوثقي، ج4، ص666.

[98]. الجمل و العقود، ص132؛ المهذب، ج1، ص214-215؛ الوسيله، ص158.

[99]. مستمسك العروه، ج11، ص397.

[100]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص138؛ الفتاوي الهنديه، ج1، ص222.

[101]. المجموع، ج7، ص223؛ نهاية المحتاج، ج3، ص264.

[102]. المغني، ج3، ص239-240؛ كشاف القناع، ج2، ص471.

[103]. المدونة الكبري، ج1، ص401؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص26.

[104]. تهذيب المسائل المدونه، ج1، ص186.

[105]. اشارة السبق، ص136؛ جواهر الكلام، ج19، ص192، 196؛ مهذب الاحكام، ج14، ص246، 310.

[106]. السرائر، ج1، ص640؛ كنز الفوائد، ج1، ص302-303؛ كشف الغطاء، ص471.

[107]. السرائر، ج1، ص640.

[108]. جواهر الكلام، ج20، ص121.

[109]. المبسوط، سرخسي، ج1، ص37؛ مختلف الشيعه، ج4، ص292؛ نجاة العباد، ص153.

[110]. المبسوط، طوسي، ج1، ص375؛ غنية النزوع، ص189؛ جامع المقاصد، ج3، ص246.

[111]. التهذيب، ج5، ص219؛ كشف اللثام، ج6، ص177؛ جواهر الكلام، ج19، ص193.

[112]. المغني، ج3، ص559؛ الانصاف، ج4، ص88.

[113]. مواهب الجليل، ج4، ص277.

[114]. المغني، ج3، ص559-560؛ كشاف القناع، ج3، ص9.

[115]. المغني، ج3، ص559.

[116]. المجموع، ج8، ص360؛ المغني، ج3، ص559.

[117]. شرائع الاسلام، ج1، ص196-197؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص292.

[118]. سداد العباد، ص358.

[119]. الكافي، ج4، ص492؛ التهذيب، ج5، ص220.

[120]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص505؛ فقه الصادق، ج12، ص115.

[121]. الاستذكار، ج4، ص241؛ جواهر الكلام، ج19، ص211؛ كتاب الحج، داماد، ج3، ص297.

[122]. الام، ج2، ص238؛ المجموع، ج8، ص365-368، حلية العلماء، ج3، ص314.

[123]. المغني، ج3، ص563.

[124]. البحر الرائق، ج3، ص129.

[125]. صحيح مسلم، ج4، ص92.

[126]. السنن الكبري، ج5، ص237.

[127]. مواهب الجليل، ج4، ص288-289.

 




نظرات کاربران