اِعلام الاَنام بتاریخ بیت ‌الله ‌الحرام اِعلام الاَنام بتاریخ بیت ‌الله ‌الحرام اِعلام الاَنام بتاریخ بیت ‌الله ‌الحرام بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
اِعلام الاَنام بتاریخ بیت ‌الله ‌الحرام اِعلام الاَنام بتاریخ بیت ‌الله ‌الحرام اِعلام الاَنام بتاریخ بیت ‌الله ‌الحرام اِعلام الاَنام بتاریخ بیت ‌الله ‌الحرام اِعلام الاَنام بتاریخ بیت ‌الله ‌الحرام

اِعلام الاَنام بتاریخ بیت ‌الله ‌الحرام

 کتابی در تاریخ مسجدالحرام و کعبه، نوشته محمد صالح بن احمد شیبی (م.1335ق.) کتاب حاضر با عنوان اِعلام الاَنام بتاریخ بیت ‌الله ‌الحرام، به یادکرد آگاهی‌های مربوط به تاریخ کعبه، هدایای خلفا و حکمرانان به آن، تعمیرها و ترمیم‌های ک

 كتابي در تاريخ مسجدالحرام و كعبه، نوشته محمد صالح بن احمد شيبي (م.1335ق.)

كتاب حاضر با عنوان اِعلام الاَنام بتاريخ بيت ‌الله ‌الحرام، به يادكرد آگاهي‌هاي مربوط به تاريخ كعبه، هداياي خلفا و حكمرانان به آن، تعميرها و ترميم‌هاي كعبه، و تاريخ پرده‌داري و كليدداري آن پرداخته و گزارش‌هايي از مسجدالحرام، حطيم و مقام ابراهيم را ارائه كرده است.

 

نويسنده كتاب، محمد صالح بن احمد بن زين العابدين شيبي عَبْدَري حُجُبي است كه به سال 1271ق. در مكه زاده شد. نسب او به خاندان مشهور بني‌شيبه، تيره‌اي از بني‌‌عبدالدار، مي‌رسد كه نياي آنان شيبة بن عثمان است. محمد صالح شيبي، علوم قرآني، لغت و حديث را از مشايخ و دانشوران مسجدالحرام فراگرفت. (مقدمه، ص39)

 

بعد از بركناري عبدالرحمن شيبي بر اثر اختلافش با شريف مكه، عون الرفيق، محمد صالح شيبي منصب رياست سَدَنه (كليدداران) كعبه را در 1311ق. به مدت 24 سال عهده‌دار شد. محمد صالح همچنين منصب رياست مجلس شيوخ در دوره حكومت شريف حسين را به سال 1334ق. بر عهده داشته است.[1] او سفر‌هايي به پايتخت خلافت عثماني كرد و نشان‌ها و درجات علمي ـ سياسي گوناگون دريافت كرد. حكومت قاجار در ايران نيز به سال1317ق. به وي نشان حكومتي اعطا كرد.[2] او را به اخلاق نيك و سخاوت ستوده‌اند.[3] (مقدمه، ص40) وي به سال 1335ق. درگذشت و در گورستان معلات مكه به خاك سپرده شد.[4]

 

از لحاظ سياسي، شيبي در دوراني مي‌زيست كه تحولات سياسي گوناگون در مكه رخ داده بود. پس از دستيابي شريف حسين به حكمراني مكه، اين تحولات به اوج رسيد كه يكي از آن‌ها قيام حجاز در برابر عثمانيان بود. (مقدمه، ص49ـ52)

 

محمد صالح شيبي در كليدداري كعبه همان عادات و سنت‌هاي پيشينيانش را داشت. سَدَنه كعبه از طريق صدقات و خيرات اهدايي به كعبه، زندگي را مي‌گذراندند و با اجازه دادن به متقاضيان ورود به درون كعبه، از آنان مبلغي مي‌گرفتند. نيز هرگاه پرده كعبه نو مي‌شد، پرده پيشين را ميان حاجيان قسمت مي‌كردند و وجوهي مي‌گرفتند.[5] (مقدمه، ص47ـ48)

 

نويسنده، به گفته خود، با گزينش صحيح‌ترين گزارش‌ها از كتاب‌هاي تفسيري، حديثي، فقهي و تاريخي، كوشيده تا اثري در تاريخ كعبه فراهم سازد. (مقدمه، ص61) وي نام كتابش را اعلام الاَنام بتاريخ بيت ‌الله الحرام ثبت كرده كه در كتابشناسي‌ها به همين نام شهرت يافته است.[6]

 

يكي از ادله اهميت اين كتاب آن است كه فردي از خاندان بني‌‌شيبه در زمره كليدداران كعبه كه آگاهي‌هاي دست اول از رويدادها و تعميرهاي كعبه و مسجدالحرام داشته، آن را نگاشته است. نيز اين كتاب از آثاري است كه كتاب‌هاي ديگر در تكميل آن نوشته‌اند.  يكي از نوآوري‌ها و امتيازهاي اين كتاب، آوردن نقش‌ها و كتيبه‌هاي حك شده بر ديوارها و درهاي كعبه است.(ص173ـ189)

 

نويسنده از مصادر و مآخذ گوناگون تفسير، سيره و تاريخ، حديث و فقه (ص61ـ62) سود جسته است. از جمله اين مصادر، اخبار مكه ازرقي، فتح الباري ابن حجر، سيره ابن اسحاق، الارج المسكي عبدالقادر طبري، شفاء الغرام فأسي و تفسير ابن كثير هستند. روش نويسنده،آوردن گزارش‌ها و روايت‌ها و رخدادهاي تاريخي كعبه و ديده‌هاي شخصي خود از وضع كعبه و پرده‌هاي آن است.

 

كتاب در هشت باب و هر باب در دو فصل تدوين شده است. باب دوم در شش فصل (ص65ـ170) و باب چهارم در سه فصل (193ـ211) سامان يافته است.

 

در باب اول كه نويسنده از تعظيم و احترام به كعبه و فضيلت‌هاي آن سخن مي‌گويد، به اين نكته اشاره مي‌كند كه مصريان، ايرانيان، هندوها و عرب‌ها به كعبه احترام مي‌‌گذارند و همه اقوام در اين ويژگي يكسان هستند. (ص68) به گزارش نويسنده، ايراني‌ها باور دارند كه روح هرمز در كعبه حلول كرده است. (ص69) سپس آگاهي‌هايي درباره طول و عرض و مساحت كعبه و نسبت جغرافيايي بيت‌ الله با مَطاف و مسجدالحرام آورده كه بر پايه ديده‌هاي خود او است. (ص71ـ77) در همين باب، نويسنده گزارش‌هايي از مقام ابراهيم (ص116ـ123)، حطيم (الحِجْر)، مصلاي حنفي (ص79ـ80) و معماري شگفت‌انگيز مسجدالحرام و كعبه و معنويت آن آورده است. (ص81ـ83)

 

باب دوم به ساختمان‌هاي گوناگون كعبه اختصاص يافته وگزارش‌هاي گوناگون از بناي آدم7 (ص87 ـ 102)، ابراهيم7 (ص103 ـ123)، قريش (ص125ـ139)، ابن زبير (ص141ـ 156)، حجاج بن يوسف ثقفي (ص157 ـ160) و سلطان مراد عثماني (ص161ـ169) ارائه داده است. در اين اثر، درباره بناي جديد كعبه به دست سلطان مراد كه واپسين ساخت تاريخي كعبه به شمار مي‌رود، از جزئيات و رويدادها و برنامه كاري مهندسان و اخذ فتواي دانشوران در مشروعيت اين ساختمان جديد، گزارش‌هايي ديده مي‌شود.

 

در باب سوم، ‌گزارش كتيبه‌هاي گوناگون درون كعبه و متن نقش‌ها و نام افرادي آمده كه در اين كتيبه‌ها ثبت شده است. (ص173ـ189) در ميان اين نام‌ها، به كتيبه نام اصفهاني، وزير زنگيان موصل، اشاره شده كه به سال 551ق. باب الكعبه را تعمير و با ورق طلا و نقره تزيين كرد و نيز نام رامِشت فارسي (م.537ق.) كه ناوداني جديد ساخت و به كعبه هديه كرد. (ص180) اين ‌گزارش در مقايسه با منابع ديگر، اولويت و اعتبار سندي بيشتري دارد؛ زيرا ‌گزارشگر آن، خود، بارها به دليل كليدداري، درون كعبه ‌رفته و اين نقش‌ها و كتيبه‌ها را ‌خوانده است.

 

درباره پرده و پوشش كعبه، حِزام آن و احكام تصرف در جامه آن، در سه فصل باب چهارم سخن رفته است. (ص193ـ211) در اين زمينه، روايت‌هايي از پوشش كعبه به دست اَسعَد حِميري، عَدنان بن اُدد و ديگر افرادي كه در روزگار جاهليت پوشش كعبه را فراهم كرده‌اند، ارائه شده (ص193ـ198) و داده‌هايي جزئي‌تر درباره جامه‌هاي ارسالي خلفاي عباسي (ص199ـ200)، حكمرانان مماليك (ص200ـ201) و حكمرانان عثماني (201ـ204) و شماره و اندازه اين پرده‌ها (ص203ـ204) آمده است. حكمرانان عثماني دو منطقه به نام بَيسوس و سَنْدَبيس در مصر را وقف كعبه كردند (ص202) و درآمد اين سرزمين‌ها را صرف ساخت و تهيه سالانه جامه آن نمودند. آگاهي‌هاي نويسنده درباره كتيبه‌ها و نقش‌هاي حِزام كعبه (ص205ـ208) گفتار وي در باب سوم را كامل ساخته است.

 

نويسنده اشاراتي فقهي به احكام تصرف در پرده كعبه و شيوه تَجْريد (كَندن) آن كرده است. (ص210ـ211) وي درباره حرمت يا حليت فروش پرده كعبه، باور دارد كه پرده كعبه پس از كنده شدن به بني‌‌شيبه تعلق دارد و اين مالكيت، از باب استحقاق شرعي است و بني‌شيبه در تصرف و فروش آن مجازند. او براي اثبات نظر خود، به فتواي شماري از دانشوران حنفي استناد مي‌كند. (ص203)

 

باب پنجم كه درباره كَنْز (طلاها و گوهرها) و هدايا و مَعاليق (آويزه‌هاي) كعبه است، بر پايه روايات و گزارش‌هايي تنظيم شده كه در منابع روايي و تاريخي اهل سنت آمده‌اند. (ص215ـ220) در اين باب، آگاهي‌هايي درباره هداياي روزگار امويان، عباسيان، مماليك و عثمانيان و نيز ماجراي غارت قرمطيان و تصرف اموال و بردن حجرالاسود ارائه شده است. (ص220ـ222) پس از ‌گزارش رويداد سرقت حجرالاسود از سوي قرمطيان، نويسنده افزوده است كه همواره سارقان و شورشيان به كعبه دستبرد مي‌زده‌اند. (ص220)

 

در باب ششم، احكام مربوط به ورود به كعبه و آداب و مستحبات آن و نيز نماز درون كعبه، بررسي شده است. (ص225ـ233) بر پايه گزارشي كه نويسنده به نقل از شيبة بن عثمان آورده، پيامبر ‌گرامي9 درون كعبه نماز ‌گزارده است. او سخن كساني را كه فقط داخل شدن پيامبر به كعبه را پذيرفته و نماز ‌گزاردن ايشان در آن‌جا را نپذيرفته‌اند، نقد و رد كرده (ص232) و بر مبناي همين ‌گزارش، به استحباب ورود به كعبه و نماز در آن حكم نموده است. (ص232)

 

گفتار نويسنده در باب هفتم، به سِدانت (كليدداري) كعبه در روزگار جاهليت (ص237ـ247) و دوره اسلام (ص249ـ257) اختصاص دارد. نخست از ولايت جُرْهُم بر كعبه و كليدداري آنان (ص237ـ246) و تاريخ فروپاشي جرهميان سخن گفته و پس از گزارشي كوتاه درباره ولايت خزاعه بر كعبه و مكه، از حكمراني قُصي بن كلاب، جد پنجم پيامبر ‌گرامي9 بر مكه و بنيان‌گذاري مناصب كعبه (قيادت٭، رفادت٭، سقايت٭، لواء٭، حجابت٭ و دار الندوه٭) ياد كرده است. (ص247) قُصيّ بن كلاب پس از تقسيم مناصب كعبه ميان فرزندان خود، سدانت را به فرزندش عبدالدار داد.[7]

 

سپس نويسنده از كليدداري كعبه در دوره اسلام آگاهي‌هايي به دست داده و به تفصيل از عثمان بن طلحه و كليدداري او سخن گفته است. وي روايت‌هاي مربوط به اسلام آوردن عثمان بن طلحه پس از فتح مكه را ضعيف مي‌شمرد و از اسلام آوردن وي پيش از فتح دفاع مي‌كند و باور دارد كه آيه58 نساء/4: {إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُم أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ} درباره او نازل شده و پيامبر ‌گرامي9 كليد كعبه را كه پيشتر از عثمان بن طلحه گرفته بود، به او بازپس داد و اين منصب تا امروز ميان خاندان او به صورت سنت مانده است. (ص252ـ257)

 

در باب آخر كتاب كه مربوط به اهميت منصب سدانت و نظر دانشوران و حاكمان درباره اين جايگاه است، تلاش شده تا مشروعيت و ارزش اين منصب مشخص گردد. نويسنده، فتاوي و حديث‌ها و پشتوانه‌هاي گوناگون را براي اثبات مقصود خود، به ميان آورده و در ميان دانشوران مالكي، از محمد يحيي مالكي (م.1158ق.)؛ در ميان دانشوران شافعي، از ابراهيم بن ظهيره (م.891ق.)؛ و در ميان دانشوران حنفي، از عبدالله ميرغني (م.1273ق.) سخناني در تأييد اين جايگاه نقل كرده است. در ادامه، شرح حال شيبة بن عثمان و اعطاي كليد كعبه از سوي پيامبر به عثمان بن طلحه (ص261ـ269) را آورده است. او به تفصيل از فتاوي و ديدگاه‌هاي فقيهان درباره جايگاه بني‌‌شيبه و اختصاص سدانت به آن‌ها سخن گفته وگزارش‌ها و آگاهي‌هايي از روابط كليدداران بني‌‌شيبه با حاكمان و اميران در گذر تاريخ آورده است. (ص279ـ288) محمد صالح شيبي معتقد است منصب سِدانت از مَشيخَة الحَرمي جدا نيست و همواره كليدداران را با لقب شيخ الحرمي يا مَشيخَة الحَرمي مي‌شناخته‌اند. (ص288)

 

چاپ‌ها

 كتاب بر پايه دو نسخه خطي با مقدمه و تحقيق اسماعيل حمد اسماعيل حافظ تصحيح شده و در قطع وزيري به اهتمام جامعه ام القري در مكه با 394 صفحه منتشر شده است.

 

در كناره نسخه كتابخانه حرم مكي، كتاب الاتمام علي اِعلام الاَنام نوشته حسن بن عبدالقادر شيبي آمده است. اين ذيل با هدف تكميل، توضيح و افزايش مطالب كتاب اِعلام الاَنام محمد صالح شيبي و گزارش رويدادهاي بعدي مربوط به سدانت كعبه، ‌نگارش يافته است.

 

در مقدمه و تحقيقي كه اسماعيل حمد اسماعيل حافظ، مصحح اعلام الانام، در پنج فصل و 56 صفحه بر كتاب نوشته، درباره فضيلت‌هاي كعبه و زندگي محمد صالح شيبي، پژوهش كرده است. وي نخست به ذكر 15 آيه قرآن در منزلت و عظمت كعبه از ديد اسلام پرداخته و اين آيات را به اختصار تحليل و تفسير كرده (ص9ـ22) و سپس از اهميت اعلام الانام و نسخ خطي آن (ص23ـ38) و محمد صالح شيبي و زندگي و محيط سياسي و دوران وي (ص39ـ56) سخن گفته است.

 

منابع

اخبار مكه: الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت پاشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛ معجم ما الف عن مكه: عبدالعزيز السنيدي، رياض، مكتبة الملك فهد، 1420ق؛ معجم ما كتب في الحج و الزياره: عبدالجبار الرفاعي، مشعر، 1427ق؛ نشر الرياحين في تاريخ البلد الامين: مكه، دار مكه، 1415ق.

 

علي احمدي ميرآقا

 

 
[1]. نشر الرياحين، ج2، ص520.

[2]. نشر الرياحين، ج2، ص521.

[3]. نك: مرآة الحرمين، ج1، ص37.

[4]. نشر الرياحين، ج2، ص520.

[5]. مرآة الحرمين، ج1، ص41.

[6]. معجم ما الف عن مكه، ص73؛ معجم ما كتب في الحج، ص35.

[7]. اخبار مكه، ج5، ص173-176.

 




نظرات کاربران