افاضه افاضه افاضه بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
افاضه افاضه افاضه افاضه افاضه

افاضه

 بیرون رفتن حاجیان از مکه به منا و سپس عرفات و حرکت آنان از عرفات به مشعر الحرام و منا و از منا به مکه واژه افاضه از ریشه «ف ـ ی ـ ض» (فراوانی[1] و جاری شدن به آسانی[2]) به معنای پر کردن[3]، سرازیر و جاری شدن[4]، دور شدن، جدا شدن[5]، ح

 بيرون رفتن حاجيان از مكه به منا و سپس عرفات و حركت آنان از عرفات به مشعر الحرام و منا و از منا به مكه

واژه افاضه از ريشه «ف ـ ي ـ ض» (فراواني[1] و جاري شدن به آساني[2]) به معناي پر كردن[3]، سرازير و جاري شدن[4]، دور شدن، جدا شدن[5]، حركت شتابان[6] و بازگشت[7] است. در متون ديني از جمله قرآن كريم، به حركت دسته‌جمعي از مكاني پس از گرد آمدن در آن، به جهت شباهت اين حركت، به سرازير شدن نهر[8] افاضه گفته مي‌شود.[9] در اصطلاح فقه، واژه افاضه به كوچ دسته‌جمعي حج‌گزاران از عرفات به مشعر الحرام و از آن‌جا به منا و سپس به مكه اطلاق مي‌شود.[10] از اين رو گاه به طوافي كه پس از بازگشت از منا به جا آورده مي‌شود و از اركان حج است، «طواف افاضه» مي‌گويند.[11] در منابع فقهي، اين واژه گاه درباره حركت از مكه به منا و از آن‌جا به عرفات نيز به كار مي‌رود.[12] شماري از واژگان هم‌معناي افاضه در منابع فقهي عبارتند از: نَفْر[13]، خروج[14] و دفع.[15] شماري از منابع تاريخي به جاي افاضه واژه اجازه (← اجازه) را به كار برده‌اند.[16]

 

پيشينه

تعبير افاضه در شمار مناسك حج، برگرفته از آيات 198-199 بقره/2 است: {فَإِذَا أَفَضتُم مِن عَرَفَاتٍ فَاذكُرُوا اللهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرَامِ * ثُمَّ أَفِيضُوا مِن حَيثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاستَغفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}. در آيه نخست، به افاضه از عرفات تصريح شده است. به باور شماري از مفسران[17] در آيه دوم نيز مقصود از {أَفِيضُوا} افاضه از مشعر الحرام و به باور شماري ديگر[18] افاضه از عرفات است. بر پايه سخن دوم، اين آيه در ردّ رفتار قريش و همپيمانانشان نازل شده است. آنان به ممنوعيت وقوف در عرفات باور داشتند. بدين استناد كه عرفات از حرم بيرون است و اهل حرم نبايد از حرم بيرون شوند. با نزول آيه، آنان موظف شدند كه مانند ديگر مردم در عرفات وقوف و از آن‌جا به مشعر الحرام كوچ كنند.

 

افاضه از عرفات به مشعر الحرام و از آن‌جا به منا، در شمار مناسك حج ابراهيمي بوده است. بر پايه روايتي[19]، افاضه از عرفات به مشعر الحرام از موارد آزمايش و ابتلاي حضرت ابراهيمعليه السلام بوده كه در آيه124 بقره/2 به آن اشاره شده است: {وَإِذِ ابتَلَى إِبرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ...}. شماري از مفسران، افاضه از عرفات و مشعر الحرام را از مصاديق مناسكي دانسته‌اند كه حضرت ابراهيم و اسماعيل به نص آيه 128 بقره/2 آموزش آن‌ها را از خداوند خواستند.[20] همچنين به باور شماري از مفسران[21] مقصود از «ناس» در آيه 199 بقره/2 حضرت ابراهيمعليه السلام و به باور شماري ديگر[22] حضرت آدمعليه السلام است. بر پايه ديدگاه اخير، مي‌توان پيشينه افاضه را به هنگام حضرت آدمعليه السلام بازگرداند. البته درباره مقصود از واژه ياد شده، ديدگاه‌هاي مهم ديگري نيز مطرح شده‌اند.[23] بر پايه منابع روايي و تاريخي، در دوران جاهلي، بيشتر مردم جز قريش و همپيمانانشان از عرفات افاضه مي‌كردند.[24] در آن هنگام، عهده‌دار حركت حاجيان از عرفات به سوي مزدلفه كه اجازه خوانده مي‌شد، صوفه (غوث بن مرّ) و فرزندان او بودند.[25]

 

مراحل افاضه

 حركت حج‌گزاران از مكه براي اداي مناسك منا و عرفات شامل چهار مرحله است كه همگي از مصاديق افاضه به شمار مي‌روند. بر اين اساس، چهار مرحله افاضه وجود دارد:

1. افاضه از مكه به منا و سپس به عرفات

 از آن‌جا كه به اجماع فقيهان، بيتوته شب عرفه در منا مستحب است[26]، فقيهان امامي و اهل‌سنت بيرون آمدن حج‌گزار از مكه به سوي منا را در روز ترويه* (هشتم ذي‌حجه) مستحب دانسته‌اند.[27] البته درباره هنگام حركت از مكه، اختلاف است. به باور مشهور اماميان، ميان امير الحاج و ديگر حج‌گزاران تفاوت است؛ زيرا حركت امير الحاج بايد به گونه‌اي باشد كه نماز ظهر و عصر روز ترويه را در منا بخواند. اما ديگر حاجيان مستحب است پس از اداي نماز ظهر و عصر در مكه، روانه منا شوند.[28] پشتوانه اين نظر، چندين روايت[29] است. در برابر، فقيهان حنفي[30]، مالكي[31]، شافعي[32] و حنبلي[33] بدون فرق نهادن ميان امير الحاج و ديگران بر اين باورند كه مستحب است حركت حاجيان از مكه در زماني باشد كه بتوانند نماز ظهر را در ابتداي وقت در منا بخوانند. نظر اندكي از اماميان نيز همين است.[34] البته شماري از شافعيان هنگام حركت به منا را پس از ظهر دانسته‌اند.[35]

 

به باور فقيهان امامي و اهل سنت، بيرون آمدن از مكه به سوي منا پيش از هنگام مقرر مكروه است[36]، هر چند فقيهان امامي كساني چون پيران و بيماران را از اين حكم استثنا كرده‌اند.[37] همچنين بر پايه فقه شافعي، چنانچه روز هشتم ذي‌حجه با جمعه هم‌زمان باشد، بايد حج‌گزار پيش از طلوع فجر، روانه منا شود؛ زيرا سفر كردن پس از طلوع فجر و پيش از زوال، براي كسي كه نماز جمعه بر او واجب است ولي امكان اقامه آن را در منا ندارد، حرام به شمار مي‌رود.[38]

 

در روز عرفه، حج‌گزاران بايد به عرفات كوچ كنند. به باور مشهور اماميان، هنگام افاضه از منا به عرفات پس از طلوع فجر روز نهم ذي‌حجه براي همگان و پس از طلوع آفتاب براي امير الحاج است[39] و بيرون آمدن از منا پيش از طلوع فجر كراهت دارد[40]؛ چنان‌كه عبور از وادي محسر* پيش از طلوع مكروه شمرده شده است.[41] از نظر فقيهان اهل سنت هم بهترين هنگام حركت از منا به سوي عرفات، پس از طلوع آفتاب روز عرفه است.[42]

 

فقيهان امامي و اهل سنت براي افاضه از مكه به منا و از آن‌جا به عرفات، آدابي برشمرده‌اند: أ. تلبيه.[43] ب. خواندن دعاي ويژه.[44] ج. خواندن سوره قدر.[45] د. تهليل (گفتن لا اله الا الله).[46] ه‍ . داشتن آرامش و وقار.[47]

 

2. افاضه از عرفات به مشعر الحرام

 به باور بيشتر فقيهان امامي[48]، حنفي[49]، شافعي[50] و حنبلي[51] هنگام افاضه از عرفات پس از غروب آفتاب روز عرفه است و افاضه از عرفات پيش از غروب آفتاب جايز نيست. در اين ميان، مالكيان وقوف در عرفات در بخشي از شب را نيز ركن حج قلمداد كرده‌اند و از اين رو، افاضه پيش از غروب را موجب بطلان حج دانسته‌اند.[52] به باور مشهور فقيهان امامي، كفاره بيرون آمدن از عرفات پيش از غروب آفتاب، قرباني (بدنه) و در صورت ناتواني از انجام آن، 18 روز روزه گرفتن است.[53] پشتوانه آنان، حديثي از امام باقرعليه السلام است.[54] البته اگر افاضه پيش از غروب آفتاب، به سبب ناآگاهي يا اشتباه صورت گيرد يا حج‌گزار پيش از غروب آفتاب به عرفات بازگردد، كفاره از عهده او برداشته مي‌شود.[55] بر پايه فقه حنفي[56] و حنبلي[57] نيز افاضه پيش از غروب آفتاب كفاره دارد و در صورت بازگشت به عرفات پيش از غروب، از عهده فرد برداشته مي‌شود. فقيهان شافعي پرداخت كفاره را در اين فرض مستحب شمرده‌اند.[58]

 

فقها براي افاضه از عرفات به مشعر الحرام آدابي برشمرده‌اند. از جمله أ. استغفار[59] كه در آيه 199 بقره/2 و احاديث[60] سفارش شده است. ب. رعايت وقار و آرامش.[61] ج. خواندن دعاهاي ويژه.[62] د. با هم خواندن نماز مغرب و عشا در مزدلفه. به باور فقيهان امامي[63] و اهل سنت[64] تأخير اداي نماز مغرب از اول وقت و به جا آوردن آن در مزدلفه همراه با نماز عشا، سنت و مستحب است، حتي اگر تا رسيدن به مزدلفه يك چهارم شب گذشته باشد؛ چنان‌كه اماميان بدان تصريح كرده‌اند.[65]

 

3. افاضه از مشعر الحرام: پس از پايان بيتوته در مشعر، حج‌گزار بايد براي اداي بقيه مناسك به منا كوچ كند. بسياري از فقيهان امامي هنگام افاضه امير الحاج از مشعر الحرام به سوي منا را پس از طلوع آفتاب روز عيد قربان دانسته‌اند.[66] به باور مشهور آنان، افاضه ديگر حاجيان پس از طلوع فجر آن روز جايز است، هر چند تصريح كرده‌اند كه تأخير افاضه آنان تا طلوع آفتاب مستحب است.[67] همچنين بر پايه فقه امامي، مستحب است حج‌گزار پيش از طلوع آفتاب از وادي محسر نگذرد.[68] حتي برخي اين كار را جايز ندانسته‌اند.[69] فقيهان ديگر، مقصود از عدم جواز را كراهت فراوان دانسته‌اند.[70] همچنين اماميان افاضه بدون عذر پيش از طلوع فجر را سبب وجوب كفاره[71] و حتي شماري آن را موجب بطلان حج به شمار آورده‌اند.[72] البته افاضه پيش از طلوع فجر براي معذوران مانند زنان و بيماران جايز است؛[73] هر چند شماري از فقيهان امامي بر پايه احتياط، آن را پيش از نيمه شب روا ندانسته‌اند.[74] اندكي از اماميان افزون بر آن‌كه افاضه از مشعر پيش از طلوع آفتاب را جايز نشمرده‌اند، آن را سبب وجوب كفاره نيز قلمداد كرده‌اند.[75] گروهي از باب احتياط اين نظر را برگزيده‌اند.[76]

فقيهان همه مذاهب اهل سنت، افاضه را پيش از طلوع آفتاب روز عيد سنت دانسته‌اند[77]، چنان‌كه به تصريح شماري از آنان، تأخير افاضه تا هنگام طلوع آفتاب كراهت دارد.[78] همچنين شافعيان[79] و حنبليان[80] افاضه را پس از نيمه شب جايز شمرده و گفته‌اند كه افاضه پيش از نيمه شب در صورت بازنگشتن به مشعر در شب، كفاره دارد. حنفيان نيز افاضه شبانه را جز در مواردي چون بيماري جايز ندانسته و آن را بدون عذر، موجب كفاره قلمداد كرده‌اند.[81]

 

شماري از آداب افاضه از مشعر الحرام به منا عبارتند از: أ. هروله* (راه رفتن شتابان در وادي محسر).[82] ب. خواندن دعاهاي ويژه.[83] ج. تلبيه در طول مسير.[84] د. برداشتن سنگريزه از مشعر براي رمي.[85] ه‍ . آمرزش خواستن.[86]

 

4. افاضه از منا به مكه

 بر پايه فقه اسلامي، كوچ از منا به مكه كه بيشتر با عنوان «نَفْر*» از آن ياد مي‌شود، در روزهاي دوازدهم و سيزدهم ذي‌حجه صورت مي‌پذيرد كه به ترتيب «روز نفر اول» و «روز نفر دوم» نام دارند.[87] مهم‌ترين پشتوانه تخيير در نفر از منا آيه 203 بقره/2 است كه بر پايه آن، با انتخاب هر يك از دو گزينه تعجيل (نَفْر روز دوازدهم) و تأخير (نَفْر روز سيزدهم) مكلف گناهي انجام نمي‌دهد[88]: {...فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى...}. البته به تصريح بسياري از فقيهان امامي[89] و اهل سنت[90]، تأخير فضيلتي بيشتر دارد. نكته مهم آن است كه در اين آيه، گناهكار نبودن عجله كننده يا تأخير‌كننده ويژه {مَنِ اتَّقَي} به شمار رفته است. فقيهان امامي[91] بر پايه حديث‌هاي تفسيري[92] بر آنند كه مقصود از {مَنِ اتَّقَي} كسي است كه در حال احرام، از كشتن صيد و آميزش با همسر پرهيز كرده باشد. از اين رو، بر پايه فقه امامي، افاضه از منا در روز دوازدهم تنها براي كساني جايز است كه در حال احرام از اين دو كار خودداري كرده باشند.[93]برخي نيز افاضه در روز دوازدهم را مشروط به پرهيز از همه محرماتي دانسته‌اند كه موجب كفاره‌اند.[94] همچنين شماري از اماميان[95] نفر اول را براي كسي كه نخستين بار حج واجب مي‌گزارد (صَروره) و برخي[96] براي امير الحاج جايز ندانسته‌اند.

 

شماري از مفسران اهل سنت مقصود از تقوا در اين آيه را پرهيز از كشتن صيد در حال احرام[97] و شماري ديگر پرهيز از آميزش، فسوق و جدال دانسته‌اند.[98] با اين همه، فقيهان اهل سنت جواز نفر را در روز دوازدهم، مشروط به پرهيز از اين امور نشمرده‌اند و تنها برخي از آنان افاضه امير الحاج را در نفر نخست مجاز ندانسته‌اند.[99]

 

از ديدگاه فقيهان امامي[100] و اهل سنت[101]، افاضه در روز دوازدهم بايد پس از زوال صورت گيرد. شماري از اهل سنت بر اين باورند كه نفر در روز سيزدهم نيز بايد پس از زوال باشد.[102] فقيهان امامي به پشتوانه روايات[103]، افاضه را پيش از ظهر روز سيزدهم جايز و حتي برتر شمرده‌اند.[104] به باور اماميان[105]، مالكيان[106]، شافعيان[107] و حنبليان[108] افاضه در روز دوازدهم بايد پيش از غروب آفتاب انجام پذيرد و اگر حج‌گزار هنگام غروب در منا باشد، بيتوته شب سيزدهم در آن‌جا بر او واجب مي‌گردد، مگر آن‌كه پيش از غروب، از منا بيرون رفته و براي انجام دادن كاري ديگر به منا برگشته باشد. در برابر، حنفيان افاضه را تا پيش از طلوع فجر، جايز ولي مكروه دانسته‌اند.[109]

 

… منابع

ارشاد الاذهان: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش الحسون، قم، نشر اسلامي، 1410ق؛ أسني المطالب في شرح روض الطالب: زكريا الانصاري (م.926ق.)، به كوشش محمد تامر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ اصباح الشيعه: قطب الدين البيهقي (م.قرن6ق.)، ابراهيم بهادري، قم، مؤسسة الامام صادق عليه‌السلام، 1416ق؛ الاقتصاد الهادي: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش حسن سعيد، تهران، مكتبة جامع چهل ستون، 1400ق؛ الام: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق؛ البحر الرائق: ابونجيم المصري (م.970ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ البحر المحيط: ابوحيان الاندلسي (م.754ق.)، بيروت، دار الفكر، 1412ق؛ تفسير سمرقندي (بحر العلوم): السمرقندي (م.375ق.)، به كوشش محمود مطرجي، بيروت، دار الفكر؛ بداية المجتهد: ابن رشد القرطبي (م.595ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك)، الطبري (م.310ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1403ق؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق عليه‌السلام، 1420ق؛ تحرير الوسيله: امام خميني قدس‌سره (م.1368ش.)، نجف، دار الكتب العلميه، 1390ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1414ق؛ ترتيب اصلاح المنطق: ابن السكيت (م.244ق.)، به كوشش بكايي، مشهد، مجمع البحوث الاسلاميه، 1412ق؛ التحرير و التنوير: ابن عاشور (م.1393ق.)، مؤسسة التاريخ؛ تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم): ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش شمس الدين، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛ تفسير ثعلبي (الكشف و البيان): الثعلبي (م.427ق.)، به كوشش ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ الجامع للشرائع: يحيي بن سعيد الحلي (م.690ق.)، به كوشش گروهي از فضلا، قم، سيد الشهداء، 1405ق؛ جامع‌ البيان: الطبري (م.310ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1412ق؛ جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1411ق؛ جمل العلم و العمل: السيد المرتضي (م.436ق.)، به كوشش احمد حسيني، نجف، مطبعة الآداب، 1387ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، احياء الكتب العربيه؛ حاشية الصاوي علي الشرح الصغير: احمد بن محمد الخلوتي (م.1241ق.)، دار المعارف؛ الحاوي الكبير: الماوردي (م.450ق.)، به كوشش علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ الخلاف: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش خراساني و ديگران، قم، نشر اسلامي، 1407ق؛ الدر المنثور: السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق؛ الدر المختار: الحصكفي (م.1088ق.)، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ الروض المريع شرح زاد المستنقع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش سعيد اللحام، بيروت، دار الفكر؛ روضة الطالبين: النووي (م.676ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه؛ سداد العباد: حسين بن محمد آل عصفور (م.1216ق.)، به كوشش محسن آل عصفور، قم، محلاتي، 1421ق؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ سنن الترمذي: الترمذي (م.279ق.)، به كوشش عبدالوهاب، بيروت، دار الفكر، 1402ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م.213/218ق.)، به كوشش محمد محيي الدين، مصر، مكتبة محمد علي صبيح، 1383ق؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلي؛ (م.676ق.)، به كوشش شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛ الشرح الكبير: ابوالبركات (م.1201ق.)، دار احياء الكتب العربيه؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان: علي بن بلبان الفارسي (م.739ق.)، به كوشش الارنؤوط، الرساله، 1414ق؛ صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و ديگران، دار الهجره، 1409ق؛ غنية النزوع: الحلبي (م.585ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسه امام صادق عليه‌السلام، 1417ق؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ فقه السنه: سيد سابق، بيروت، دار الكتاب العربي؛ فقه القرآن: الراوندي (م.573ق.)، به كوشش الحسيني، قم، مكتبة النجفي، 1405ق؛ الفقه علي المذاهب الخمسه: محمد جواد مغنيه، قم، دار الكتاب الاسلامي، 1422ق؛ الكافي في الفقه: ابوالصلاح الحلبي (م.447ق.)، به كوشش استادي، اصفهان، مكتبة امير المؤمنين عليه‌السلام، 1403ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الكشاف: الزمخشري (م.538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق؛ كشف الرموز: الفاضل الآبي (م.690ق.)، به كوشش اشتهاردي و يزدي، قم، نشر اسلامي، 1408ق؛ كشف اللثام: الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ كفاية الاحكام (كفاية الفقه): محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، به كوشش الواعظي، قم، النشر الاسلامي، 1423ق؛ كنز العرفان في فقه القرآن: الفاضل المقداد (م.826ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، مرتضوي، 1373ش؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ المختصر النافع: المحقق الحلي (م.676ق.)، تهران، البعثه، 1410ق؛ مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1410ق؛ مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1415ق؛ المصباح المنير: الفيومي (م.770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق؛ معجم مقاييس اللغه: ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ مغني المحتاج: محمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ مفردات: الراغب (م.425ق.)، نشر الكتاب، 1404ق؛ المقنعه: المفيد (م.413ق.)، قم، نشر اسلامي، 1410ق؛ مناسك حج: لطف الله الصافي، دار القرآن الكريم، 1414ق؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، مشهد، آستان قدس رضوي، 1412ق؛ مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ مواهب الرحمن: سيد عبدالاعلي السبزواري، بيروت، مؤسسه اهل بيت عليهم‌السلام، 1409ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، به كوشش جمعي از محققان، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ الميزان: الطباطبائي (م.1402ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق؛ النخبه: الفيض الكاشاني (م.1091ق.)، به كوشش انصاري، تهران، سازمان تبليغات، 1418ق؛ النهايه: مبارك ابن اثير (م.606ق.)، به كوشش محمود الزاوي و الطناحي، قم، اسماعيليان، 1367ش؛ النهايه: الطوسي (م.460ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1400ق؛ نهاية المحتاج: محمد بن ابي العباس الشافعي (م.1004ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1413ق؛ نيل الاوطار: الشوكاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م؛ الوسيلة الي نيل الفضيله: ابن حمزه (م.560ق.)، به كوشش الحسون، قم، مكتبة النجفي، 1408ق؛ الهداية شرح بداية المبتدي: علي بن ابي بكر المرغيناني (م.593ق.)، به كوشش طلال يوسف، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق.

 

محمد سحرخوان

 

 
[1]. العين، ج7، ص65؛ مفردات، ص387, «فيض».

[2]. معجم مقاييس اللغه، ج4، ص465، «فيض».

[3]. الصحاح، ج3، ص1099؛ معجم مقاييس اللغه، ج4، ص465، «فيض».

[4]. العين, ج7, ص65؛ الصحاح، ج3، ص1099؛ معجم مقاييس اللغه، ج4، ص465، «فيض».

[5]. ترتيب اصلاح المنطق، ص47، «افاض».

[6]. لسان العرب، ج7، ص212-213، «فيض».

[7]. العين، ج7، ص65؛ المصباح، ج2، ص485، «فيض».

[8]. معجم مقاييس اللغه، ج4، ص465-466؛ مفردات، ص387-388؛ نك: لسان العرب، ج7، ص212، «فيض».

[9]. النهايه، ابن اثير، ج3، ص484-485؛ لسان العرب، ج7، ص212-213، «فيض».

[10]. نك: المبسوط، سرخسي، ج4، ص18-20؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص211؛ فقه السنه، ج1، ص723.

[11]. فتح العزيز، ج7، ص379؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص347.

[12]. بدائع الصنائع، ج2، ص167؛ المبسوط، سرخسي، ج2، ص130؛ كشف اللثام، ج6، ص59.

[13]. الخلاف، ج1، ص667؛ المجموع، ج6، ص442؛ المغني، ج3، ص476، 482.

[14]. المبسوط، سرخسي، ج2، ص130؛ صحيح ابن حبان، ج1، ص169؛ ج9، ص155؛ كشف اللثام، ج6، ص59.

[15]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص20؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص211؛ روضة الطالبين، ج2، ص380.

[16]. السيرة النبويه، ج1، ص78-79؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص39.

[17]. مجمع البيان، ج2، ص528؛ كنز العرفان، ج1، ص306؛ مواهب الرحمن، ج3، ص172.

[18]. جامع البيان، ج2، ص169-172؛ مجمع البيان، ج2، ص527-528؛ الميزان، ج2، ص80.

[19]. جامع البيان، ج1، ص415؛ التبيان، ج1، ص446؛ الدر المنثور، ج1، ص112.

[20]. جامع البيان، ج1، ص433-436؛ التبيان، ج1، ص464؛ الدر المنثور، ج1، ص139.

[21]. التبيان، ج2، ص169؛ مجمع البيان، ج2، ص528؛ تفسير ابن كثير، ج1، ص350.

[22]. الكشاف، ج1، ص247؛ مجمع البيان، ج2، ص528.

[23]. نك: جامع البيان، ج2، ص171؛ مجمع البيان، ج2، ص528.

[24]. صحيح البخاري، ج2، ص175؛ صحيح مسلم، ج4، ص43؛ سنن الترمذي، ج2، ص184.

[25]. السيرة النبويه، ج1، ص78-79؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص39؛ تاريخ طبري، ج2، ص38-39.

[26]. السرائر، ج1، ص521؛ المغني، ج3، ص423؛ الفقه علي المذاهب الخمسه، ج1، ص377.

[27]. السرائر، ج1، ص521؛ المغني، ج3، ص423؛ الفقه علي المذاهب الخمسه، ج1، ص377.

[28]. المبسوط، طوسي، ج1، ص365؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص163.

[29]. الكافي، ج4، ص454؛ التهذيب، ج5، ص167-170.

[30]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص52.

[31]. الشرح الكبير، ج2، ص43؛ مواهب الجليل، ج4، ص17.

[32]. المجموع، ج8، ص83.

[33]. المغني، ج3، ص423.

[34]. جمل العلم و العمل، ص109.

[35]. اسني المطالب، ج1، ص466؛ المجموع، ج8، ص83.

[36]. مستند الشيعه، ج12، ص204؛ جواهر الكلام، ج19، ص10؛ نيل الاوطار، ج5، ص132.

[37]. السرائر، ج1، ص586؛ تحرير الاحكام، ج1، ص603.

[38]. مغني المحتاج، ج1، ص495-496.

[39]. الاقتصاد، ص306؛ السرائر، ج1، ص585؛ تحرير الاحكام، ج1، ص603.

[40]. مدارك الاحكام، ج7، ص391؛ تحرير الاحكام، ج1، ص603.

[41]. السرائر، ج1، ص585؛ كشف الرموز، ج1، ص360؛ مختلف الشيعه، ج4، ص233.

[42]. المغني، ج3، ص424؛ الشرح الكبير، ج2، ص43؛ الدر المختار، ج2، ص503.

[43]. السرائر، ج1، ص584-585؛ البحر الرائق، ج2، ص588؛ نيل الاوطار، ج5، ص135.

[44]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص537-540؛ النهايه، طوسي، ص250.

[45]. المهذب، ج1، ص246؛ غنية النزوع، ص180.

[46]. مناسك حج، ص133.

[47]. المقنعه، ص415؛ الجامع للشرائع، ص206؛ المجموع، ج8، ص143.

[48]. النهايه، طوسي، ص251؛ السرائر، ج1، ص521.

[49]. نك: المبسوط، سرخسي، ج4، ص18؛ بدائع الصنائع، ج2، ص154.

[50]. فتح العزيز، ج7، ص357-359؛ الحاوي الكبير، ج4، ص174.

[51]. الروض المريع، ج1، ص187-188.

[52]. حاشية الدسوقي، ج2، ص37.

[53]. النهايه، طوسي، ص251؛ مختلف الشيعه، ج4، ص245.

[54]. الكافي، ج4، ص68؛ مختلف الشيعه، ج4، ص245؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص188.

[55]. منتهي المطلب، ج11، ص59؛ النخبه، ص168؛ ارشاد الاذهان، ج1، ص328.

[56]. بدائع الصنائع، ج2، ص127.

[57]. المغني، ج3، ص436.

[58]. فتح العزيز، ج7، ص364؛ المجموع، ج8، ص119.

[59]. المقنعه، ص415؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص193.

[60]. نك: الكافي، ج4، ص469؛ التهذيب، ج5، ص187.

[61]. الحاوي الكبير، ج4، ص174؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص193؛ المجموع، ج8، ص123.

[62]. السرائر، ج1، ص588؛ سداد العباد، ص341؛ مستند الشيعه، ج12، ص231.

[63]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص194؛ جامع المقاصد، ج2، ص25.

[64]. المغني، ج3، ص437-438؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص44.

[65]. المقنعه، ص416؛ السرائر، ج1، ص199؛ جامع المقاصد، ج2، ص25.

[66]. المبسوط، طوسي، ج1، ص368؛ ارشاد الاذهان، ج1، ص331؛ كشف اللثام، ج6، ص107-108.

[67]. كشف اللثام، ج6، ص107-108؛ جواهر الكلام، ج19، ص98.

[68]. مختلف الشيعه، ج4، ص247؛ منتهي المطلب، ج11، ص112.

[69]. النهايه، طوسي، ص252؛ كشف اللثام، ج6، ص107.

[70]. السرائر، ج1، ص585.

[71]. الاقتصاد، ص306؛ ارشاد الاذهان، ج1، ص329.

[72]. السرائر، ج1، ص588.

[73]. نك: مختلف الشيعه، ج4، ص247-248.

[74]. جواهر الكلام، ج19، ص79؛ تحرير الوسيله، ج1، ص442.

[75]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص546؛ مختلف الشيعه، ج4، ص247.

[76]. الحدائق، ج16، ص459.

[77]. المغني، ج3، ص443؛ بداية المجتهد، ج2، ص280؛ المجموع، ج8، ص142؛ نك: حاشية الدسوقي، ج2، ص45.

[78]. نهاية المحتاج، ج3، ص303.

[79]. الحاوي الكبير، ج4، ص177؛ المجموع، ج8، ص125.

[80]. المغني، ج3، ص442؛ كشاف القناع، ج2، ص577.

[81]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص63.

[82]. المقنعه، ص417؛ المجموع، ج8، ص125؛ المغني، ج3، ص444-445.

[83]. المبسوط، طوسي، ج1، ص368؛ الدروس، ج1، ص424.

[84]. المغني، ج3، ص444-445.

[85]. المهذب، ج1، ص254؛ المغني، ج3، ص445.

[86]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص211؛ مستند الشيعه، ج12، ص282.

[87]. غنية النزوع، ص186؛ بدائع الصنائع، ج2، ص138.

[88]. بدائع الصنائع، ج2، ص138؛ المجموع، ج8، ص249.

[89]. المبسوط، طوسي، ج1، ص380؛ الكافي في الفقه، ص198؛ الدروس، ج1، ص458.

[90]. مغني المحتاج، ج1، ص506؛ نيل الاوطار، ج5، ص137.

[91]. الجامع للشرائع، ص218؛ الدروس، ج1، ص458؛ كفاية الاحكام، ج1، ص358.

[92]. التهذيب، ج5، ص273.

[93]. المبسوط، طوسي، ج1، ص380؛ الوسيله، ص188؛ شرائع الاسلام، ج1، ص207.

[94]. السرائر، ج1، ص605.

[95]. الكافي في الفقه، ص198؛ غنية النزوع، ص186؛ اصباح الشيعه، ص160.

[96]. فقه القرآن، ج1، ص300.

[97]. تفسير سمرقندي، ج1، ص162؛ تفسير ثعلبي، ج2، ص119.

[98]. نك: البحر المحيط، ج2، ص324؛ التحرير و التنوير، ج2، ص248.

[99]. كشاف القناع، ج2، ص594؛ مغني المحتاج، ج1، ص506.

[100]. المقنعه، ص422؛ شرائع الاسلام، ج1، ص207؛ تحرير الاحكام، ج2، ص13.

[101]. الهدايه، ج1، ص146؛ بدائع الصنائع، ج2، ص138.

[102]. نك: الهدايه، ج1، ص146؛ كشاف القناع، ج2، ص594.

[103]. الكافي، ج4، ص520؛ التهذيب، ج5، ص271-273.

[104]. التبيان، ج2، ص176؛ فقه القرآن، ج1، ص300؛ المختصر النافع، ص97.

[105]. التبيان، ج2، ص176؛ فقه القرآن، ج1، ص300؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص373.

[106]. حاشية الصاوي، ج2، ص64.

[107]. الام، ج2، ص236-237؛ فتح العزيز، ج7، ص395-396؛ المجموع، ج8، ص249.

[108]. المغني، ج3، ص479؛ كشاف القناع، ج2، ص594.

[109]. الهدايه، ج1، ص146؛ بدائع الصنائع، ج2، ص159.

 




نظرات کاربران