افغانستان
کشوری مسلمان در غرب آسیا بسیاری از مسلمانان افغانستان، خواه شیعه و خواه سنی، سالانه در قالب کاروان‌های دولتی و خصوصی به حج می‌روند. افغانستان سرزمینی است کوهستانی با مساحت 649000 کیلومتر مربع که حدود 5800 کیلومتر مرز مشترک دارد. این کشور از ش
كشوري مسلمان در غرب آسيا
بسياري از مسلمانان افغانستان، خواه شيعه و خواه سني، سالانه در قالب كاروانهاي دولتي و خصوصي به حج ميروند. افغانستان سرزميني است كوهستاني با مساحت 649000 كيلومتر مربع كه حدود 5800 كيلومتر مرز مشترك دارد. اين كشور از شمال با جمهوريهاي تاجيكستان، ازبكستان و تركمنستان و از شرق و جنوب با پاكستان و از شمال شرقي از راه تنگه واخان با چين همسايه است و از مغرب نزديك به 900 كيلومتر با جمهوري اسلامي ايران مرز مشترك دارد.[1] اين كشور كه پايتختش شهر كابل است، به 34 ولايت تقسيم ميشود.[2]
يشينه تاريخي
تاريخ افغانستان از روزگار كهن تا سده هجدهم م. با تاريخ كشورهاي همسايه به ويژه ايران همسان است؛ زيرا در هزاره دوم و اول ق.م. اين سرزمين زير تسلط اقوام ايراني بود و تا سده چهارم ق.م. كه داريوش سوم از اسكندر مقدوني شكست خورد، همچنان بخشي از قلمرو ايران به شمار ميرفت. پس از اين، افغانستان در تصرف اقوام و گروههاي گوناگوني چون مغولها، تركها و چينيها بود تا ديگر بار در آغاز دوره اسلامي زير نفوذ فرمانروايان ايراني
چون طاهريان، صفاريان، سامانيان و غزنويان درآمد. سلجوقيان، خوارزمشاهيان، ايلخانيان، تيموريان و افشاريان از ديگر حكومتهاي مهمي بودند كه پس از غزنويان بر منطقه افغانستان حكم راندند.[3]
چون طاهريان، صفاريان، سامانيان و غزنويان درآمد. سلجوقيان، خوارزمشاهيان، ايلخانيان، تيموريان و افشاريان از ديگر حكومتهاي مهمي بودند كه پس از غزنويان بر منطقه افغانستان حكم راندند.[3]
مركز حكومت دو سلسله غزنوي (حك: 352-582ق.) و تيموري (حك: 782-911ق.) شهرهاي غزنين و هرات بود كه در ناحيه افغانستان قرار داشت. بدين رو، اين دو دوره را ميتوان از دورههاي مهم تاريخ افغانستان برشمرد.[4]
آغاز پادشاهي احمد شاه ابدالي به سال 1744م. آغاز تاريخ مستقل افغانستان است. سپس افغانستان زير سلطه دو امپراطوري بريتانيا و روسيه قرار گرفت. به سال 1992م. نيروي مجاهدين كه متشكل از گروههاي گوناگون اسلامي بود، شكل گرفت و رژيم كمونيستي را شكست داد. البته مجاهدين نتوانستند دولت ملي برپا سازند و طالبان كه از حمايت پاكستان سود ميبرد، جاي آنها را گرفت. رژيم طالبان با حمله ائتلاف بينالمللي به رهبري آمريكا از هم پاشيد. از سال 2001م. و پس از كنفرانس بن، بر اثر توافق گروههاي افغان، دولت موقت روي كار آمد و سرانجام به سال 2004م. حكومت جمهوري اسلامي شكل گرفت.[5]
جمعيت اقوام و مذاهب
با توجه به دهها سال نبرد و ناامني، آماري رسمي و دقيق از جمعيت افغانستان در دست نيست و تا كنون دولت مركزي نتوانسته آمارگيري رسمي انجام دهد. مطابق برآوردهاي مقامهاي داخلي و بينالمللي، اين كشور به سال 2011م. داراي 29835392 نفر جمعيت بوده كه بسياري از آنان مهاجران ساكن در كشورهاي همسايه چون ايران و پاكستان هستند.[6]
عمدهترين گروه قومي كه بيش از نيمي از جمعيت افغانستان را تشكيل ميدهند، پشتونها هستند. تاجيكها حدود 30% از جمعيت اين كشور را در بر ميگيرند و بيشتر در سرزمينهاي شمالي افغانستان در كابل، هرات و بدخشان زندگي ميكنند و بيشينه آنها فارسي زبان هستند. تركمنها و مغولهاي هزاره كه از اعقاب چنگيز خان به شمار ميروند، سومين گروه بزرگ نژادي افغانستان به حساب ميآيند و در منطقه باميان زندگي ميكنند.[7] فارسي دري و پشتو زبانهاي رسمي كشور افغانستان هستند.[8]
قبل از ظهور اسلام، دين بودايي در افغانستان رواج داشته است. با پيشروي اسلام و تشكيل حكومتهاي اسلامي در منطقه و افغانستان، دين بودايي به تدريج پيروان خود را از دست داده است.[9] بر پايه سخن مشهور، دين اسلام در سده اول ق. به دست خالد بن وليد به اين سرزمين راه يافت.[10]
دين 98% مردم افغانستان اسلام است. از اين ميان، نزديك به 70% اهل سنتند كه بيشترشان مذهب حنفي دارند و بيش از 25% نيز شيعه اثني عشرياند.[11] بيشينه شيعه را قوم هزارهها تشكيل ميدهند كه در مناطق مركزي افغانستان سكونت دارند و مركز آنان شهر بارسان است.[12] تشيع همچنين در ميان قزلباشها، تركمنها، تاجيكها و حتي پشتونها پيرواني دارد. اقليتي اندك نيز داراي مذهب اسماعيلي هستند.[13]
تاريخچه حجگزاري افغانستان
پيش از ظهور اسلام در منطقه بلخ افغانستان، بتپرستان افغان براي رقابت با خانه كعبه، آتشكده يا معبدي را در نوبهار بلخ ساخته بودند كه پيرامون آن 360 مقصوره بود و خادمان و كارگزاران در آنها زندگي ميكردند. در منابع تاريخي مكه، از اين بنا به نام كعبه ياد شده كه پيرامون آن به طواف مشغول بودهاند. رئيس موبدان آنجا را برمك و نسل او را برامكه ميناميدند. در دوران عثمان بن عفان، آتشكده نوبهار ويران گشت و برامكه مسلمان شدند.[14]
شماري از مردم افغانستان از همان آغاز سده نخست ق. پس از زيارت خانه خدا، به مدينه ميرفتند و ضمن زيارت مرقد مطهر نبوي، خدمت امامان معصوم: شتافته، از امام آن دوره بهره ميگرفتند. روايتهاي گوناگون تاريخي، شرفيابي حاجيان بلخ را به محضر امام زين العابدينعليه السلام و امامان پس از وي نشان ميدهد. حاجيان ياد شده، درباره مسائل گوناگون اعتقادي، فقهي و حديثي و رخدادهاي روز از محضر امامان: سؤال ميكردند و با خود سؤالها، نامهها، پيغامها و وجوهات مردم منطقه را همراه داشتند.[15]
گزارشهايي از فرستادن هدايا به مكه چون پرده كعبه به فرمان سلطان محمود غزنوي و شاهرخ تيموري و ديگر حكمرانان، در منابع تاريخي مكه و مدينه در دست است. اينان حكمرانان ايران به شمار ميآمدند و در شماري از منابع، حكمرانان شرق خوانده شدهاند[16]؛ اما مركز حكومت آنها در ناحيه افغانستان كنوني قرار داشت. اهداي تخت پادشاهي به مكه به فرمان كابل شاه، پادشاه افغانستان، در روزگار مأمون، از ديگر گزارشهاي تاريخي در اين زمينه است.[17]
در منابع تاريخي، شماري از گزارشهاي كوتاه از حاجيان افغان در مكه ديده ميشود كه از آن جمله، ضربه زدن حاجي افغان به حجرالاسود و كندن قطعهاي از آن است كه بدين سبب، به دست دولت سعودي اعدام شد.[18]
جايگاه حج و مكه در ميراث مكتوب افغانستان
ابوزيد احمد بن سهل بلخي (م.322ق.) از نويسندگان و دانشمندان افغان است كه درباره مكه كتابي با نام فضل مكه علي سائر البقاع نوشته است.[19] علي بن سلطان محمد قاري (م.1014ق.) محدث، فقيه و تاريخنگار افغان از مجاوران مكه بود، چندين اثر در فقه و اسرار حج نگاشت و اعلام بفضائل بيت الله الحرام نيز از آثار تاريخي علي بن سلطان است كه در تاريخ محلي مكه نگاشته شده است.[20] عبدالله ابوسعيد وراق (م.274ق.) از ديگر نويسندگان افغان است كه در اصل بلخي بوده و كتابي درباره مدينه نگاشته است. اين كتاب كه در بيان مكانهاي ناشناخته مدينه است، در شمار منقولات به شمار ميرود و بخشي از آن باقي نمانده است.[21]
فريضه حج و جايگاه بيت الله الحرام در نخستين آثار بر جاي مانده فارسي آن سرزمين كه به سده پنجم ق. بازميگردد، به گونه درخور بازتاب يافته است. ناصر خسرو بلخي (م.481ق.) در سفرنامه خويش كه از نخستين سفرنامههاي فارسي به شمار ميرود، پس از رسيدن به مكه و زيارت بيت الله الحرام در سفري هفت ماهه از بلخ به شام و پس از بازديد و مدتي اقامت در دربار فاطميان مصر، به وصف كعبه پرداخته است. او تصاويري زنده از گرماي سخت شهر مكه و مشكلات حاجيان و وضعيت جغرافيايي شهر به دست ميدهد و از مسافرخانهها و محل اقامت ويژه مردم افغانستان و ديگر نقاط با نام سراهاي مردم سرزمينهاي خراسان ياد ميكند و 25% از ساكنان مكه را غير بومي ميشمارد كه از آن جمله مردم افغانستان هستند.[22]
نامبرده در ديوان اشعارش قصيده بلندي را به فريضه حج اختصاص داده و در قالب داستان و گفتوگوي حكيم با دوست حجگزارش، به مهمترين رموز و فلسفه حج پرداخته و نكات بسيار مهم عرفاني و ديني را درباره اعمال حج يادآور شده است. اين قصيده مقدمهاي دارد كه در آن به اهميت حج و جايگاه والاي حاجيان در افغانستان اشاره دارد.[23]
ابوالمجد سنايي غزنوي (م.545ق.) يكي ديگر از اديبان افغاني در جاي جاي ديوان اشعارش درباره مقام والاي كعبه و اهميت مراسم حج و لزوم آن و توجه به ذات احديت و داشتن اخلاص در انجام فريضه حج اشاره كرده است.[24] عبدالرحمن جامي هروي نيز به سال 877ق. به حج مشرف شد و رسالهاي در زمينه حج نگاشت. وي در كتاب تحفة الاحرار در ضمن ابياتي به حج اشاره دارد.[25]
ابوذر هروي (م.434ق.) يكي از محدثان و دانشوران هرات 30 سال در مكه اقامت داشت و در اين مدت در سراه بنيشبابه در حومه شهر ساكن شد و هر سال در موسم حج به شهر ميآمد. وي كلام اشعري را كه در بغداد آموخته بود، در مكه انتشار داد.[26]
يكي از خاندانهاي بزرگ مكه، خاندان مرداد است كه جدّ اعلاي آنان از مهاجران افغان بود و به اميرداد شهرت داشت. اين خاندان با اصالت افغاني، از امامان جماعت مقام حنفي و خطيبان مسجد بودند كه به گفته سباعي به دو بخش تقسيم ميشوند. شيخ عبدالله ابوالخير از چهرههاي مشهور اين خاندان است كه كتابي با نام نشر النور و الزهر در تراجم نگاشته است. از ديگر افراد شناخته شده اين خاندان، عبدالرحمن بن صالح، عبد العزيز بن صالح، عبدالله بن عبدالرحمن و احمد بن عبدالله ابوالخير است.[27]
راههاي حج افغانستان
دو مسير عمده براي حاجيان افغان ياد شده است. در مسير نخست كه با حاجيان پاكستان مشترك بود، به شبه قاره ميرفتند و سپس از راه بندر كراچي يا بمبئي از طريق درياي عمان و خليج عدن به درياي سرخ رفته، در بندر جده پياده ميشدند.[28] تا پيش از راه افتادن سفر دريايي به حج از راه اين دو بندر، افغانستان، خود، در مسير حاجيان شرق آسيا چون بنگلادش، پاكستان و هندوستان قرار داشت.[29]
مسير دوم سراسر زميني بود. در اين مسير، حاجيان از راه ايران به عراق رفته، از آنجا به مكه مشرف ميشدند. حاجيان افغان راههايي گوناگون را براي رسيدن به عراق برميگزيدند. شماري ابتدا به مشهد رفته، از راه شهرهاي نيشابور، شاهرود، تهران، و همدان وارد عراق ميشدند و پس از دو روز به بصره ميرسيدند. سپس به كويت رفته، از آنجا وارد سرزمين عربستان ميشدند و با گذر از دمام، به رياض و طائف ميرسيدند و از آنجا به مكه ميرفتند. اين راه به دليل طولاني بودن و مشكلات بسيار همچون سرماي سخت و برف در شماري از مناطق، كمتر استفاده ميشد.[30]
در سفرنامه ناصر خسرو آمده كه وي از ايران به شرق تركيه و از آنجا به شام و مصر رفته و سپس به مكه رسيده و حج گزارده است و بيشتر راه را با پاي پياده همراه برادر و خدمتكارانش پيموده است.[31]
در سدههاي دوازدهم و سيزدهم ق. شماري از حاجيان افغاني همراه با حاجيان شرق ايران از راه استانبول به حج رهسپار ميشدند. حاجيان در اين مسير از يكي از بنادر شرق درياي خزر با گذر از عرض دريا به بندر بادكوبه ميرفتند و از آنجا از راه زميني به باطوم يا يكي از بندرهاي درياي سياه راهي ميشدند و از راه دريا به استانبول ميرفتند. در ادامه مسير، با رفتن به مصر يا بيروت، با سفر دريايي در درياي سرخ به جده ميرسيدند.[32]
شماري از افغانيان كه به قصد حجاز از بخارا وارد استانبول ميشدند، به دليل كمبود مالي از ادامه سفر بازميماندند و دولت عثماني به بازگشت اين حاجيان در راه مانده كمك ميكرد.[33] در شماري از اسناد عثماني، به پرداخت هزينه سفر كشتي شاهزادههاي افغان، از جمله نورالدين خان،از جانب دولت عثماني اشاره شده است.[34]
شمار حاجيان افغان در سفرنامه فراهاني حدود 200 تا 600 تن ياد شده است. حاجيان افغان تبعه امير افغانستان بودند و كنسولگري نداشتند و بدين سبب كارهاي اداريشان به دست كنسولگري انگليس انجام ميشد. به گفته فراهاني، حاجيان افغان مبلغي بابت تذكره نميدادند و مذهبشان حنفي، حنبلي و شافعي بود و شيعه به ندرت در ميانشان يافت ميشد. اين حاجيان هميشه سلاح داشتند و در مذهبشان بسيار تعصب ميورزيدند.[35] به سال 1898م. شماره حاجيان اين كشور 20 نفر ياد شده است.[36]
حج معاصر افغانستان
با آغاز ترابري هوايي در افغانستان، فرودگاههاي كابل و قندهار براي انتقال حاجيان به كار گرفته شد[37] و در سالهاي اخير، فرودگاه مزار شريف (مركز ولايت بلخ) و هرات نيز به آنها افزوده شده است.[38]
حجگزاري مردم افغانستان از انسجام و برنامهريزي مناسب برخوردار نيست. در دوراني كه افغانستان درگير انقلاب اسلامي و سپس جنگهاي خونين داخلي بود، موج گستردهاي از مهاجرت به كشورهاي همسايه و جهان پديد آمد و انجام فريضه حج به دليل ناامني و نبودِ كمك مالي و فقدان حاكميت مركزي، از رونق افتاد و شماري از مهاجران كه در كشورهاي ديگر به ويژه پاكستان و جمهوري اسلامي ايران به سر ميبردند، از راه اين كشورها به حج مشرف ميشدند.[39]
پس از فروپاشي حكومت طالبان به سال 1380ش. وتشكيل دولت جديد، تحولي در حجگزاري مردم افغانستان پديد آمد. وزارت ارشاد حج و اوقاف آن كشور هر سال از افراد ثبت نام مينمايد. حاجيان براي ثبت نام به رياست ولايتي ارشاد حج و اوقاف افغانستان مراجعه ميكنند. پس از اتمام مراحل ثبت نام، مراسم قرعهكشي در يكي از مساجد بزرگ شهر صورت ميگيرد و افراد براي اعزام به حج مشخص ميگردند.[40] كاروانهاي حج به دو صورت دولتي و خصوصي اعزام ميشوند. كاروانهاي دولتي فقط به اعزام و اسكان زائران توجه دارند و تغذيه و درمان آنان را بر عهده ندارند. شماري از شركتهاي خصوصي با دريافت مبلغي بيشتر، غذا و درمان حاجيان را نيز تأمين ميكنند. در سال 1389ش. مبلغ دريافتي كاروانهاي دولتي 2825 دلار تعيين شده بود كه شامل هزينههاي بليط، عوارض خروج، خدمات بعثه، تهيه پاسپورت و هزينه مسكن در مكه و مدينه ميشد. بر پايه قانون همان سال، افراد كهنسال در صورتي كه همراه نداشته باشند و همچنين افراد ميان شش تا 18 سال از اعزام به حج بازداشته شدهاند.[41]
وزارت حج و اوقاف، خواستاران حج را در قالب كاروانهاي 200 نفري دستهبندي ميكند و براي آنان مرشد و مدير ميگمارد. اين افراد داراي شرايط ويژه هستند و پس از ثبت نام و احراز اين شرايط ميتوانند مديريت و ارشاد كاروانها را برعهده گيرند.[42] در سالهاي گذشته، مكاني براي حاجيان افغاني به نام رباط افغانها در نزديكي مسجدالحرام قرار داشت كه حاجيان از اتاقهاي آن استفاده ميكردند. در چند سال اخير، اين مكان به دست دولت عربستان تعطيل و ويران گرديد.[43]
خواستاران حج در افغانستان به دو دسته شيعه و سني تقسيم ميشوند و هر دسته مرشدان يا روحانيان ويژه خود را دارد. البته نبودِ كاروانهاي خاص شيعيان، يكي از مشكلات حاجيان شيعي ياد شده است.[44] اهل سنت بيشتر از فرودگاههاي افغانستان احرام ميبندند و شيعيان افغانستان مانند ديگر شيعيان جهان، از ميقاتهاي داخلي عربستان محرم ميشوند. در هنگام زيارت آنان از مكانهاي مقدس مكه و مدينه مانند قبرستان بقيع، كوه احد، غار حرا، غار ثور و جز آنها، كارشناسان و مرشدان دو مذهب به معرفي و بازگويي رخدادهاي اسلامي آن مكانها ميپردازند. گاه گزارش شده كه وزارت اوقاف افغانستان در كار اعزام شيعيان اخلال ميكند. به سال 1382ش. از 27 هزار حاجي اعزامي فقط سه هزار تن شيعه بودند.[45]
تا سالهاي دهه 1340ش. شمار حاجيان افغانستان از 5000 نفر بيشتر نبود. در سالهاي اخير، شمار آنان به حدود 35 هزار تن رسيده كه روزانه 1000 تن از آنان از سوي دو شركت هواپيمايي به حج اعزام ميشوند.[46]
آداب و رسوم پيش و پس از سفر حج
افرادي كه توفيق اين عمل معنوي را مييابند، به تدريج آمادگي روحي لازم را به دست ميآورند؛ بدين معني كه براي انجام ديگر واجبات به ويژه اداي نمازهاي روزانه و پرداخت وجوهات شرعي، دقت بيشتر ميورزند و با خانواده و زيردستان و همكاران و همسايگان رفتار نيك و اخلاق پسنديدهتر از گذشته در پيش ميگيرند و به ديدار بستگان رفته، از دوستان و آشنايان حلاليت ميطلبند. در آستانه سفر حج، نزد روحاني محل ميروند و وجوهات شرعيه خود را حسابرسي ميكنند و بيش از هر وقت به توبه و انابه اهتمام ميورزند. در شماري از نقاط افغانستان، اقوام و دوستان حاجي، او و خانوادهاش را براي شام يا نهار دعوت مينمايند و به صورت ويژه خداحافظي ميكنند.[47]
حاجي براي بيشتر استقبالكنندگان تسبيح و آب زمزم سوغات ميآورد و لباس و كلاه سفيد ميپوشد و با عنوان «حاجي» يا «حاجي صاحب» شناخته ميشود. حاجي پس از دستيابي به توفيق حج، خود را مكلف ميداند كه اخلاق و آداب مذهبي را بيش از پيش رعايت كند. انتظار مردم نيز از او بيشتر ميشود و بر نفوذ اجتماعياش افزوده ميشود و خيرخواهي و دينداري بيشتري نشان ميدهد.[48]
نوشتن خاطرات يا سفرنامه حج از گذشته در اين كشور مرسوم بوده است. آن دسته از حاجيان كه دستي به قلم داشتهاند، در ميان سفر يا پس از آن، خاطرات خود را نوشته و جزئيات اين سفر معنوي را ماندگار كرده و آن را در دسترس همگان نهادهاند. گاه كه حاجي طبع شعر دارد، اين مطالب را در قالب نظم ارائه ميكند. برخي افراد، به ويژه شماري از عالمان ديني، نيز اعمال و مناسك حج را براي آموزش به ديگران، در قالب نظم درآورده، به خواستاران عرضه ميكنند.[49]
منابع
آسيا، شناسايي كشورها: فرامرز ياري، تهران، گيتاشناسي، 1372ش؛ اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ اطلاعيه نامنويسي حج: وزارت ارشاد حج و اوقاف افغانستان، تابستان 1389ش؛ الاعلام: الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1997م؛ افادة الانام: عبدالله بن محمد الغازي (م.1365ق.)، به كوشش ابن دهيش، مكه، مكتبة الاسدي، 1430ق؛ افغانستان در پنج قرن اخير: مير محمد صديق فرهنگ، قم، انتشارات محمد وفايي، 1374ش؛ افغانستان: عليرضا عليآبادي، تهران، وزارت امور خارجه، 1372ش؛ افغانستان و مداخلات خارجي: ميرآقا حقجو، قم، انتشارات مجلسي، 1380ش؛ ايضاح المكنون: اسماعيل پاشا البغدادي (م.1339ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ با كاروان صفا: رسول جعفريان، مشعر، 1383ش؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ پنجاه سفرنامه حج قاجاري: به كوشش رسول جعفريان، تهران، نشر علم، 1389ش؛ تاريخ تشيع در افغانستان: عبدالمجيد ناصر داودي، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، 1368ش؛ تاريخ الحج من خلال الحجاج المعمرين: سليمان عبدالغني مالكي، سعد الدين اونال، مكه، جامعة ام القري، 1409ق؛ تاريخ الكعبة المعظمه: حسين عبدالله باسلامه، جده، تهامه، 1402ق؛ تاريخ مكه از آغاز تا پايان دولت شرفاي مكه: احمد السباعي (م.1404ق.)، ترجمه: جعفريان، تهران، مشعر، 1385ش؛ جغرافياي سياسي جهان اسلام: عزت الله عزتي، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، 1378ش؛ جهان اسلام: مرتضي اسعدي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1366ش؛ حج در افغانستان: مولوي افغانستاني، قم، مركز تحقيقات حج، 1389ش؛ دانشنامه ايران باستان: هاشم رضي، تهران، سخن، 1381ش؛ دائرة المعارف تشيع: زير نظر سيد جوادي و ديگران، تهران، نشر شهيد سعيد محبي، 1375ش؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي: زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛ ديوان ناصر خسرو: ناصر خسرو (م.481ق.)، به كوشش مينوي و محقق، دانشگاه تهران، 1362ش؛ الرحلة السرية للعقيد الروسي: عبدالعزيز دولتشين، بيروت، الدار العربية للموسوعات، 1428ق؛ سفرنامه ناصرخسرو: ناصر خسرو (م.481ق.)، به كوشش غنيزاده، تهران، 1363ش؛ سير اعلام النبلاء: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، 1413ق؛ شيعيان افغانستان: محمد عزيز بختياري، شيعهشناسي، 1385ش؛ طرق الحج الاسيويه: منشورات المنظمة الاسلامية للتربية و العلوم و الثقافه، ايسيسكو، ماليزيا، 1431ق؛ في رحاب بيت العتيق: محيي الدين احمد امام، الاندلس، دار قرطبه؛ مباني مطالعات سياسي ـ اجتماعي: محمد رضا حافظنيا، قم، مركز تدوين متون، 1379ش؛ مصباح الحرمين: عبدالجبار الشكوئي (م.قرن14)، به كوشش طباطبايي، مشعر، 1384ش؛ منائح الكرم: علي بن تاج الدين السنجاري (م.1125ق.)، به كوشش المصري، مكه، جامعة ام القري، 1419ق؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ هدية العارفين: اسماعيل پاشا (م.1339ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي.
عبدالمجيد ناصري داودي- گروه حجگزاري
[1]. افغانستان در پنج قرن اخير، ج1، ص3-4؛ افغانستان، ص3.
[2]. جغرافياي سياسي جهان اسلام، ص120؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج9، ص528-529؛ www.cia.gov.
[3]. نك: جهان اسلام، ج1، ص72-75؛ نك: افغانستان در پنج قرن اخير، ج1، ص6-11.
[4]. افغانستان در پنج قرن اخير، ج1، ص6؛ جهان اسلام، ج1، ص72-75.
[5]. نك: افغانستان، ص125-192.
[6]. مباني مطالعات سياسي اجتماعي، ص254؛ www.world atlas.com؛ www.cia.gov.
[7]. جهان اسلام، ج1، ص68؛ افغانستان، ص14-20.
[8]. جهان اسلام، ج1، ص70.
[9]. افغانستان، ص29.
[10]. جهان اسلام، ج1، ص70.
[11]. شيعيان افغانستان، ص95؛ آسيا شناسايي كشورها، ص29.
[12]. افغانستان، ص29.
[13]. افغانستان، ص29.
[14]. منائح الكرم، ج1، ص254-255؛ دانشنامه ايران باستان، ج3، ص1433.
[15]. نك: مصباح الحرمين، ص397؛ بحار الانوار، ج46، ص47.
[16]. تاريخ الكعبة المعظمه، ص258-260؛ افادة الانام، ج1،ص448.
[17]. اخبار مكه، ج1، ص227.
[18]. في رحاب البيت العتيق، ج1، ص206؛ تاريخ الكعبة المعظمه، ص160-161.
[19]. هدية العارفين، ج1، ص59؛ الاعلام، ج1، ص134؛ دائرة المعارف تشيع، ج3، ص408، «بلخي».
[20]. ايضاح المكنون، ج1، ص143؛ هدية العارفين، ج1، ص751.
[21]. هدية العارفين، ج1، ص646؛ ايضاح المكنون، ج2، ص271.
[22]. سفرنامه ناصر خسرو، ص97-100.
[23]. ديوان ناصر خسرو، ص300.
[24]. ميقات حج، ش16، ص131-138، «حج در ادب فارسي».
[25]. ميقات حج، ش3، ص216، «اشارت به زيارت بيت الله».
[26]. سير اعلام النبلاء، ج17، ص557؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج5، ص480.
[27]. تاريخ مكه، ص681.
[28]. الرحلة السرية للعقيد الروس، ص300-301؛ پنجاه سفرنامه، ج5، ص173؛ تاريخ الحج، ص73.
[29]. طرق الحج، ص54، 68.
[30]. تاريخ الحج، ص73-75.
[31]. سفرنامه ناصر خسرو، ص3-51.
[32]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص557-567.
[33]. ميقات حج، ش55، ص200، «حجاج تركستان، راهها و دشواريها».
[34]. ميقات حج، ش54، ص201، «حجاج تركستان، راهها و دشواريها».
[35]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص173.
[36]. الرحلة السرية للعقيد الروس، ص304.
[37]. حج در افغانستان، ص6.
[38]. حج در افغانستان، ص3؛ www.avapress.com.
[39]. تاريخ تشيع در افغانستان، ص167.
[40]. اطلاعيه وزارت ارشاد و حج افغانستان، ص1.
[41]. اطلاعيه وزارت ارشاد و حج افغانستان، ص1.
[42]. اطلاعيه وزارت ارشاد و حج افغانستان، ص2؛ حج در افغانستان، ص7.
[43]. حج در افغانستان، ص8.
[44]. با كاروان صفا در سال 82، ص209.
[45]. با كاروان صفا در سال 82، ص143.
[46]. حج در افغانستان، ص6؛ www.avapress.com.
[47]. حج در افغانستان، ص9.
[48]. تاريخ الحج، ص75. حج در افغانستان، ص4، 10.
[49]. حج در افغانستان، ص4.