اُقْحُوانه مُحَصَّب
تفرجگاه دائمی و شبانه اهل مکه اقحوانه محصب ترکیبی از دو واژه است. اُقْحُوانه به معنای گیاه بهاری سفید رنگ و خوشبویی است[1] که در فارسی آن را بابونه می‌نامند[2] و برای اشاره به لطافت، از آن استفاده می‌شود.[3] مُحَصَّب نیز به معنای ریگزار
تفرجگاه دائمي و شبانه اهل مكه
اقحوانه محصب تركيبي از دو واژه است. اُقْحُوانه به معناي گياه بهاري سفيد رنگ و خوشبويي است[1] كه در فارسي آن را بابونه مينامند[2] و براي اشاره به لطافت، از آن استفاده ميشود.[3] مُحَصَّب نيز به معناي ريگزار است.[4] اين محل كه گاه محصب مكه و گاه محصب منا خوانده ميشود، به منا نزديكتر است[5] و در برخي منابع نيز با نام ابطح از آن ياد ميشود.[6]
اقحوانة محصب در جنوب مكه و در منطقهاي به نام «ليط» قرار دارد.[7] خالد بن وليد هنگام فتح مكه، از همينجا وارد آن شهر شد.[8] اين محل كه بر اثر قرار گرفتن در گذرگاه سيل به ريگزار تبديل شده[9]، نزديك منا و ميان چاه ميمون و چاه ابن هشام بوده[10] و ميان عقبه و قبرستان معلي قرار داشته است.[11]
اين محل از مشهورترين تفرجگاههاي اهل مكه بوده كه پس از آغاز شب در آن به گفتوگو ميپرداختهاند.[12] به سبب استفاده مكيان از لباسهاي رنگانگ و معطر در اين انجمن، اين محل به گل بابونه تشبيه شده است.[13] اين تفرجگاه دائمي[14] بر تپهاي قرار داشته و بر بستانها و باغهايي مشرف بوده است كه در درهاي تا منا امتداد داشتهاند.[15] ازرقي خانههاي بنيهاشم را در دامنه اين تپه دانسته و گزارش كرده است كه سيل منا از ميان آن و وادي ثبير ميگذشته است.[16] از اين تپه كم ارتفاع (ثبير) با نام «النخيل» نيز ياد شده است.[17] از آنجا كه برخي اين مكان را با نام «دَكّه» ياد كردهاند[18]، مشخص بودن محل برگزاري انجمنها دور از انتظار نخواهد بود.
خاطرهانگيز بودن اين مكان براي اهل مكه را ميتوان در سرودههاي مكيان ساكن در ديگر شهرها مشاهده كرد.[19] از نامآوران ساكن در اين محل، حارث بن خالد مخزومي است.[20] برخي منابع از آبگاهي درهمين مكان با نام اقحوانه خبر دادهاند.[21]
در منابع فقهي به استحباب استراحت در اين محل به هنگام كوچ كردن از منا و ورود به مكه اشاره شده است.[22] اقحوانه محصب بعدها به «دوار الشمس»[23] و «الروضه»[24] شهرت يافته است.
در منابع تاريخي، از مكانهايي ديگر نيز در مكه و بيرون از آن با نام اقحوانه ياد كرده و آن را محلي نزديك اسطوانه و زرديانه[25] در جنوب مكه، منطقهاي در فاصله دو روز و نيمي دمشق[26]، از توابع اردن[27] يا فلسطين[28] و محل شعلهور شدن نبردهاي خونين ميان جنگاوران مسلمان و مسيحي[29] يا مدفن صحابهاي چون معاذ بن جبل[30] دانستهاند. گمان ميرود به دليل تكرار شدن اوصافي چون قرار گرفتن اين مكان در ساحل درياچه طبريه در بيشتر اين گزارشها[31] مقصود از مكانهاي اخير، تنها يك منطقه باشد. البته در مناطقي ديگر چون بصره[32] و سرزمينهاي بنيتميم[33] نيز از مكانهايي با عنوان اقحوانه ياد شده است. برخي نيز آن را آبگاهي براي قبيله بنييربوع[34] دانستهاند.
منابع
اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ اخبار مكه: الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ تاريخ مكه: احمد السباعي (م.1404ق.)، السعوديه، قلم، 1419ق؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق عليهالسلام، 1420ق؛ الجبال و الامكنة و المياه: الزمخشري (م.538ق.)، به كوشش عبدالتواب، قاهره، دار الفضيله، 1319ق؛ خزانة الادب: عبدالقادر البغدادي (م.1093ق.)، به كوشش طريفي و اليعقوبي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1998م؛ الخلاف: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش خراساني و ديگران، قم، نشر اسلامي، 1418ق؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م.213/218ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، دار المعرفه؛ شذرات الذهب: عبدالحي بن العماد (م.1089ق.)، به كوشش الارنؤوط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ فتوح البلدان: البلاذري (م.279ق.)، بيروت، دار الهلال، 1988م؛ قاموس الحرمين: محمدرضا النعمتي، قم، مشعر، 1418ق؛ الكامل في التاريخ: ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ مجمع البحرين: الطريحي (م.1085ق.)، به كوشش الحسيني، تهران، فرهنگ اسلامي، 1408ق؛ مراصد الاطلاع: صفي الدين عبدالمؤمن بغدادي (م.739ق.)، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ المصباح المنير: الفيومي (م.770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم ما استعجم: عبدالله البكري (م.487ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، عالم الكتب، 1403ق؛ منائح الكرم: علي بن تاج الدين السنجاري (م.1125ق.)، به كوشش المصري، مكه، جامعة ام القري، 1419ق؛ وفيات الاعيان: ابن خلكان (م.681ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، دار صادر.
گروه جغرافيا
[1]. العين، ج3، ص255، «قحو».
[2]. المصباح، ص491، «اقحوان».
[3]. بحار الانوار، ج52، ص12.
[4]. مجمع البحرين، ج1، ص521، «حصب».
[5]. الخلاف، ج6، ص196.
[6]. مجمع البحرين، ج1، ص521.
[7]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص279.
[8]. السيرة النبويه، ج2، ص407.
[9]. تحرير الاحكام، ج2، ص14.
[10]. معجم ما استعجم، ج1، ص179؛ معجم البلدان، ج1، ص234.
[11]. السرائر، ج1، ص592؛ تحرير الاحكام، ج2، ص14؛ قاموس الحرمين، ص199.
[12]. تاريخ مكه، ج1، ص45؛ منائح الكرم، ج2، ص49.
[13]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص279.
[14]. تاريخ مكه، ج1، ص46.
[15]. تاريخ مكه، ج1، ص46.
[16]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص279.
[17]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص279.
[18]. تاريخ مكه، ج1، ص46.
[19]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص279.
[20]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص279؛ وفيات الاعيان، ج2، ص488.
[21]. الجبال و الامكنة و المياه، ج1، ص262؛ خزانة الادب، ج1، ص432.
[22]. السرائر، ج1، ص592؛ تحرير الاحكام، ج2، ص14.
[23]. تاريخ مكه، ج1، ص45، «پانوشت».
[24]. تاريخ مكه، ج1، ص46، «پانوشت».
[25]. اخبار مكه، فاكهي، ج4، ص164.
[26]. معجم ما استعجم، ج1، ص178.
[27]. فتوح البلدان، ص141؛ معجم البلدان، ج1، ص234.
[28]. وفيات الاعيان، ج2، ص488.
[29]. الكامل، ج10، ص496.
[30]. فتوح البلدان، ص141.
[31]. معجم البلدان، ج1، ص234؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص103؛ شذرات الذهب، ج5، ص99.
[32]. معجم البلدان، ج1، ص234؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص103.
[33]. مراصد الاطلاع، ج1، ص103.
[34]. مراصد الاطلاع، ج1، ص103.