التذاذ جنسی
شماری از محرمات، دارای آثاری وضعی همچون بطلان حج و وجوب کفاره واژه التذاذ از ریشه «ل ـ ذ ـ ذ» به معنای لذت بردن و مزه یافتن است.[1] مقصود از التذاذ جنسی، هر گونه بهره‌وری جنسی است که در متون و منابع دینی با تعابیری چون استمتاع[2]
شماري از محرمات، داراي آثاري وضعي همچون بطلان حج و وجوب كفاره
واژه التذاذ از ريشه «ل ـ ذ ـ ذ» به معناي لذت بردن و مزه يافتن است.[1] مقصود از التذاذ جنسي، هر گونه بهرهوري جنسي است كه در متون و منابع ديني با تعابيري چون استمتاع[2] (نساء/4، 24)، تمتع[3] و مقدمات جماع[4] بدان اشاره ميشود. التذاذ جنسي، خواه به گونه مشروع و خواه نامشروع، مصاديق گوناگون دارد؛ از جمله آميزش، بوسيدن، نگاه كردن، تماس شهوتآميز، و استمناء. بهرهوري جنسي از ديدگاه شرعي گاه جايز به شمار ميرود و گاه حرام است. نوع نخست از نظر تكليفي بر چهار گونه است: واجب، مستحب، مكروه و مباح. نوع دوم نيز خود بر دوگونه است: 1. التذاذي كه ذاتاً و در اصل حرام باشد؛ مانند كاميابيهاي جنسيِ بيرون از چارچوب ازدواج و مالكيت. 2. التذاذ حرام بالْعَرَض؛ يعني كاميابيهاي جنسي كه ذاتاً حرام نيست، اما در وضعيتي خاص حرام ميشود؛ مانند كاميابي جنسي از همسر در هنگام عادت ماهانه يا پارهاي كاميابيهاي جنسي در هنگام روزه، اعتكاف، و حالت احرام.[5] از موارد ممنوعيت التذاذ جنسي، كاميابي براي شخص محرم، خواه زن و خواه مرد، است كه تا هنگام بيرون آمدن از احرام (تحلّل) ادامه دارد. به باور شماري از فقيهان، وجه نامگذاري حج تمتع همين است كه انجام دادن محرمات احرام، از جمله كاميابي جنسي، در فاصله ميان اتمام عمره تا احرام بستن ديگر بار براي حج پس از گزاردن عمره، حلال ميشود.[6] اين مقاله از ميان مصاديق التذاذ جنسي به حكم تكليفي و وضعي مهمترين آنها جز آميزش و استمناء (نك: آميزش*؛ خودارضايي*) در مناسك حج ميپردازد.
برخي آيات قرآن به حكم التذاذ جنسي در حج پرداختهاند. مثلاً در آيه 197 بقره/2 از «رَفَثْ» در حج منع شده است: {فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدَالَ فِي الحَجِّ...}. به باور مشهور[7]، مقصود از «رفث» آميزش جنسي يا اموري ديگر است؛ اما برخي معاني ديگر نيز براي آن ياد شده است؛ از جمله سخن گفتن درباره آميزش، معين كردن هنگام آميزش[8]، مقدمات آميزش همچون شوخي، لمس و تماس جنسي، و نيز مفهومي عام كه شامل همه موارد پيشين ميگردد.[9] در اين آيه، حكمت ممنوعيت التذاذ جنسي و ديگر بهرهمنديهاي مادي، ايجاد ملكه تقوا در انسان ياد شده است: {وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيرَ الزَّادِ التَّقوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِى الأَلبابِ}. در برخي حديثها نيز بهرهوري جنسي در حال احرام ممنوع به شمار رفته است.[10]
احكام
بر پايه مذاهب گوناگون فقهي، هرگونه التذاذ جنسي در حال احرام حرام به شمار ميرود و موجب كفاره است. اما به باور برخي مذاهب، تنها اندكي از آنها موجب فساد حج ميشود.[11] مهمترين مصداقهاي التذاذ جنسي ياد شده در منابع فقهي عبارتند از:
1. بوسيدن: به باور فقيهان شيعه[12] و اهل سنت[13] به پشتوانه آيه 197 بقره/2 و احاديث، بوسيدن شهوتآميز بر محرم حرام است. حتي برخي فقيهان بوسيدن بدون شهوت را نيز بر او حرام شمردهاند.[14] با اين همه، فقيهان اين كار را موجب بطلان حج ندانستهاند[15]؛ هر چند برخي فقيهان اهل سنت[16] از مالكيان و حنبليان، در صورتي كه بوسه به انزال بينجامد، حج را باطل ميشمرند. كفاره بوسيدن شهوتآميز همسر، خواه به انزال منجر شود يا نشود، به باور بيشتر فقيهان اهل سنت، قرباني كردن گوسفند است.[17] به باور برخي فقيهان امامي[18]، كفاره اين كار به پشتوانه برخي روايات، قرباني كردن شتر است. اما شماري ديگر[19] به پشتوانه حديثهاي خاص يا اقتضاي سازگاري احاديث[20] در فرضي كه بوسه به انزال بينجامد، قرباني كردن شتر و در فرض حاصل نشدن انزال، قرباني كردن گوسفند را واجب شمردهاند. تفصيل ميان انزال و عدم انزال، مورد نقد برخي فقيهان قرار گرفته است.[21]
به باور فقيهان امامي[22] كفاره بوسيدن همسر بدون شهوت، گوسفند است. فقيهان اهل سنت اين كار را جايز دانسته، مشمول كفاره نميدانند.[23] بر پايه حديثي از امام صادق7 بوسه بر بدن مادر از روي رحمت (= بدون شهوت) بر احرامگزار حرام نيست.[24] كفاره بوسيدن همسر پس از گزاردن طواف نساء در حال احرام، گوسفند است كه در صورت پذيرش زن، بر عهده او است وگرنه بر عهده شوهر است.[25] به تصريح برخي فقيهان امامي[26]، بوسيدن غير همسر اگر به انزال بينجامد، مشمول كفاره شتر است.
2. تماس بدني شهوتآميز: تماس شهواني مُحرم با همسر خود يا فرد بيگانه به پشتوانه آيه 197 بقره/2 و احاديث، حرام و موجب كفاره است.[27] اما تماس با همسر يا هر فرد ديگر بدون شهوت بر احرامگزار حرام نيست و كفاره نيز ندارد[28]، حتي اگر به باور برخي فقيهان[29] اتفاقاً به انزال بينجامد. برخي فقيهان اهل سنت[30] لمس شهوتآميز را اگر مقدمه آميزش شود و به انزال بينجامد، موجب بطلان حج دانستهاند. كفاره لمس با شهوت به باور فقيهان امامي، به پشتوانه روايات، گوسفند است، خواه با انزال همراه باشد و خواه نباشد.[31] به باور مشهور فقيهان اهل سنت[32] كفاره آن گوسفند است؛ هر چند برخي فقيهان در پارهاي موارد، به ويژه هنگامي كه لمس به انزال منتهي شود، كفاره آن را كفاره آميزش يعني شتر دانستهاند.[33]
3. نگاه شهوتآميز: از ديدگاه فقهي، نگاه شهوتآميز احرامگزار به همسر خود مطلقاً حرام است، حتي اگر به انزال نينجامد.[34] اما نگاه بدون شهوت جايز به شمار ميرود، حتي اگر به انزال بينجامد.[35] به باور اندكي از فقيهان اهل سنت، برخي مصداقهاي نگاه ممكن است به تباهي حج بينجامد.[36] به باور فقيهان شيعه، نگاه شهوتآميز به نامحرم بدون تحقق انزال كفاره ندارد.[37] اما در صورتي كه اين كار به بيرون آمدن مني بينجامد، به پشتوانه احاديث، كفاره آن بدين گونه است: كفاره شخص توانگر، شتر؛ كفاره شخص معمولي، گاو؛ و كفاره فقير، گوسفند است.[38] تشخيص توانگر يا فقير بودن شخص محرم با عرف است.[39] همچنين به باور فقيهان امامي[40] نگاه شهوتآميز احرامگزار به همسر خود در صورتي كفاره دارد كه به بيرون آمدن مني بينجامد و كفاره آن به پشتوانه احاديث، شتر است.
به باور برخي فقيهان اهل سنت[41]، نگاه شهوتآميز حتي اگر با انزال همراه باشد، كفاره ندارد. برخي[42] كفاره آن را گوسفند دانسته و شماري ديگر[43] در صورت تكرار نگاه، شتر و در غير اين صورت گوسفند را كفاره شمردهاند. برخي فقيهان اهل سنت[44] نگاه همراه با بيرون آمدن مَذْي را نيز موجب كفاره گوسفند دانستهاند. اما به باور فقيهان امامي، در اين فرض كفارهاي واجب نيست.[45] شماري ديگر از فقيهان اهل سنت، تنها در صورت انزال، كفاره گوسفند را واجب ميدانند.[46]
4. ديگر موارد: در پارهاي منابع فقهي، مصداقهايي ديگر از التذاذ جنسي موجب تباهي حج يا وجوب كفاره قلمداد شده است. مثلاً به باور برخي فقيهان اهل سنت، از جمله مالك بن انس، اگر فكر شهواني و تخيّل آميخته با شهوت تداوم يابد و به انزال بينجامد، حجِ احرامگزار را باطل ميسازد و در صورت تحقق نيافتن انزال، كفاره شتر را واجب ميكند.[47] اما بر پايه مذاهب ديگر، فقط فكر شهواني از آن رو كه تبعات آن اختياري نيست، كفارهاي در بر ندارد و حتي حرام نيز نيست.[48] بازي جنسي مُحرم با همسر نيز هر گاه به انزال بينجامد، به باور فقيهان امامي[49] مشمول كفاره شتر و در صورت ناتواني، گوسفند است. اما به باور آنان، شنيدن صداهاي شهوتآميز كه به انزال بينجامد، وجوب كفاره را در پي ندارد، مگر آنكه انزال برآمده از نگاه شهواني باشد.[50]
منابع
احكام القرآن: ابن العربي (م.543ق.)، به كوشش محمد، لبنان، دار الفكر؛ احكام القرآن: الجصاص (م.370ق.)، به كوشش عبدالسلام، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ اعانة الطالبين: السيد البكري الدمياطي (م.1310ق.)، بيروت، دار الفكر، 1418ق؛ الامثل: مكارم الشيرازي، قم، مدرسه امام علي بن ابي طالب عليهالسلام، 1421ق؛ البحر الرائق: ابونجيم المصري (م.970ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ بداية المجتهد: ابن رشد القرطبي (م.595ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق عليهالسلام، 1420ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت عليهمالسلام، 1414ق؛ تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ جامع احاديث الشيعه: اسماعيل معزي ملايري، قم، المطبعة العلميه، 1399ق؛ جامع البيان: الطبري (م.310ق.)، به كوشش صدقي جميل، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت عليهمالسلام، 1411ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، احياء الكتب العربيه؛ رسائل المرتضي: السيد المرتضي (م.436ق.)، به كوشش حسيني و رجايي، قم، دار القرآن، 1405ق؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ الفقه الاسلامي و ادلته: وهبة الزحيلي، بيروت، دار الفكر، 1409ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ لغتنامه: دهخدا (م.1334ش.) و ديگران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ المراسم العلويه: سلار حمزة بن عبدالعزيز (م.448ق.)، به كوشش حسيني، قم، المجمع العالمي لأهل البيت عليهمالسلام، 1414ق؛ مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛ المعتمد في شرح المناسك: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ المقنعه: المفيد (م.413ق.)، قم، نشر اسلامي، 1410ق؛ مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ الموسوعة الفقهية الميسره: محمد علي الانصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، 1415ق؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت عليهمالسلام، 1412ق.
اسماعيل حائري ـ محمد قديريان
[1]. تاج العروس، ج5، ص393، «لذذ»؛ لغتنامه، ج2، ص2724، «التذاذ».
[2]. مختلف الشيعه، ج4، ص146؛ وسائل الشيعه، ج13، ص107.
[3]. احكام القرآن، ابن عربي، ج1، ص486؛ اعانة الطالبين، ج4، ص90.
[4]. فتح العزيز، ج7، ص480؛ مواهب الجليل، ج4، ص243؛ مسالك الافهام، ج7، ص307.
[5]. نك: الموسوعة الفقهيه، ج3، ص78-80.
[6]. تذكرة الفقهاء، ج7، ص212؛ فتح العزيز، ج7، ص127.
[7]. جامع البيان، ج2، ص365؛ مجمع البيان، ج2، ص43.
[8]. مجمع البيان، ج2، ص43؛ تفسير قرطبي، ج2، ص408.
[9]. احكام القرآن، جصاص، ج1، ص372؛ التفسير الكبير، ج5، ص180؛ الامثل، ج2، ص50.
[10]. وسائل الشيعه، ج13، ص129-140؛ جامع احاديث الشيعه، ج11، ص169.
[11]. نك: الموسوعة الفقهيه، ج3، ص78-80.
[12]. رسائل المرتضي، ج3، ص65؛ المبسوط، ج1، ص320؛ كتاب الحج، ج4، ص96.
[13]. بدائع الصنائع، ج2، ص195؛ الموسوعة الفقهيه، ج3، ص79.
[14]. جواهر الكلام، ج18، ص303-304.
[15]. المغني، ج3، ص324؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص244.
[16]. المغني، ج3، ص323؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص68؛ بداية المجتهد، ج1، ص297.
[17]. المغني، ج3، ص324، 328؛ البحر الرائق، ج3، ص25؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص244.
[18]. المبسوط، طوسي، ج1، ص338؛ رسائل المرتضي، ج3، ص70.
[19]. المراسم العلويه، ص118؛ السرائر، ج1، ص552.
[20]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص56؛ كتاب الحج، ج4، ص97.
[21]. كتاب الحج، ج4، ص97-98.
[22]. المبسوط، ج1، ص338؛ تحرير الاحكام، ج2، ص62.
[23]. المجموع، ج7، ص411.
[24]. الكافي، ج4، ص377؛ نك: جواهر الكلام، ج18، ص304.
[25]. المقنعه، ص439-440؛ كتاب الحج، ج4، ص98-99.
[26]. المبسوط، ج1، ص337.
[27]. المبسوط، ج1، ص320؛ المجموع، ج7، ص410-411؛ بدائع الصنائع، ج2، ص195.
[28]. المجموع، ج7، ص411؛ جامع المقاصد، ج3، ص351؛ كتاب الحج، ج4، ص100-101.
[29]. تحرير الاحكام، ج2، ص62؛ كتاب الحج، ج4، ص102.
[30]. نك: الموسوعة الفقهيه، ج3، ص79.
[31]. تحرير الاحكام، ج2، ص62؛ جواهر الكلام، ج18، ص303، 389؛ كتاب الحج، ج4، ص101.
[32]. المجموع، ج2، ص194؛ المغني، ج3، ص328؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص244-245.
[33]. نك: المغني، ج3، ص322؛ الموسوعة الفقهيه، ج3، ص95.
[34]. شرائع الاسلام، ج1، ص226؛ تذكرة الفقهاء، ج7، ص382؛ الموسوعة الفقهيه، ج2، ص192.
[35]. تحرير الاحكام، ج2، ص61-62؛ كتاب الحج، ج4، ص106.
[36]. مواهب الجليل، ج4، ص242.
[37]. كتاب الحج، ج4، ص105.
[38]. شرائع الاسلام، ج1، ص226؛ تحرير الاحكام، ج2، ص61؛ كتاب الحج، ج4، ص104.
[39]. كتاب الحج، ج4، ص104.
[40]. جواهر الكلام، ج20، ص387-388؛ كتاب الحج، ج4، ص106.
[41]. المغني، ج3، ص330؛ المجموع، ج7، ص413.
[42]. المغني، ج3، ص330؛ المجموع، ج7، ص413.
[43]. المغني، ج3، ص330؛ المجموع، ج7، ص413؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص245.
[44]. المغني، ج3، ص332.
[45]. تحرير الاحكام، ج2، ص61.
[46]. نك: المغني، ج3، ص333؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص245.
[47]. مواهب الجليل، ج4، ص242؛ الموسوعة الفقهيه، ج3، ص95؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص245.
[48]. المغني، ج3، ص333-334؛ كتاب الحج، ج4، ص110؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص245.
[49]. التهذيب، ج5، ص327؛ تحرير الاحكام، ج2، ص62؛ كتاب الحج، ج4، ص103.
[50]. تحرير الاحكام، ج2، ص62-63.