امارت حج امارت حج امارت حج بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
امارت حج امارت حج امارت حج امارت حج امارت حج

امارت حج

سرپرستی و زعامت حجاج بیت الله الحرام امارت از ماده «ا ـ م ـ ر» به معنای سرپرستی و کار‌گزاری است[1] و در صورت ترکیب با واژه حج، به منصبی اطلاق می‌شود که ریاست، پیشوایی و سرپرستی حاجیان را در طول مسیر و نیز در موسم حج در مکه بر عهده

سرپرستي و زعامت حجاج بيت الله الحرام

امارت از ماده «ا ـ م ـ ر» به معناي سرپرستي و كار‌گزاري است[1] و در صورت تركيب با واژه حج، به منصبي اطلاق مي‌شود كه رياست، پيشوايي و سرپرستي حاجيان را در طول مسير و نيز در موسم حج در مكه بر عهده دارد.[2] در منابع، افزون بر اين اصطلاح، از عناويني ديگر مانند امامة الحاج[3]، ولاية الحج[4] يا ولايت موسم[5] نيز براي اين منصب به كار رفته است. در شماري از منابع، از منصبي به نام امير الموسم ياد شده كه هر چند تابع امير الحاج شناخته شده، در حل مشكلات حاجيان به امير الحاج كمك مي‌كرده است.[6]

 

منابع در زمينه امارت حج پيش از اسلام، آگاهي به دست نداده‌اند. اما مي‌توان اجازه[7] و افاضه[8] را به عنوان پيشينه اين امارت برشمرد كه برخي وظايف امارت حج را همانند كوچ از عرفات بر عهده داشتند. همچنين اين احتمال هست كه منصب امارت حج تغيير يافته، منصب قيادت (راهنمايي حجاج) يكي از وظايف قريشيان پس از تسلط قُصيّ بن كلاب، جد چهارم پيامبر(صلي الله عليه و آله) بر مكه باشد.[9]

 

با ظهور اسلام، حج اهميتي ويژه يافت و ابعاد گوناگون سياسي‌ـ اجتماعي آن در دوره‌هاي بعد، موجب پديد آمدن منصب امارت حج شد. اهميت تصدي اين امارت به حدي رسيد كه براي دستيابي به آن، نزاع‌هايي در مي‌گرفت؛ چنان‌كه فضل بن سهل، وزير مأمون، حمايت عباس بن موسي عباسي از مأمون را در ستيز ميان امين و مأمون در ازاي وا‌‌گذاري امارت حج و حكومت مصر به دست آورد و او امارت حج را بالاترين شرف و افتخار دانست.[10] نيز برخي خليفه‌زادگان خواهان دستيابي به اين منصب بودند؛ چنان‌كه خواسته يزيد از پدرش معاويه، منصب امارت حج بود.[11]

 

با توجه به ماهيت وظايف امير الحاج و وضعيت سياسي ـ اجتماعي دوران‌هاي گوناگون، مقام امارت حج از ويژگي‌هاي مختلف برخوردار شد. در دوره پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) و خلفاي نخستين، آشنايي با مناسك حج و شخصيت علمي و معنوي امير الحاج بيش از شرايط ديگر جلوه‌گر بود، به گونه‌اي كه رسول خدا و خلفا در برهه‌هايي اين مقام را عهده‌دار بودند. اما از دوران بني‌اميه به بعد، وابستگي امير الحاج به دربار خلفا و نيز نفوذ و اقتدار سياسي و نظامي او در تصدي آن، بيشتر حائز اهميت بود. به تدريج از دوران عباسيان با توجه به گسترش حجم كاروان‌هاي حج و رواج باج‌گيري اعراب بدوي در مسير حج و ديگر راهزنان، همراهي نيروي نظامي براي دفع حملات عشاير عرب و راهزنان، از بايسته‌هاي كار امير الحاج گشت و به همين دليل، در دوره‌هاي پسين، بيشتر امير الحاج‌ها از كار‌گزاران نظامي بودند.[12] اينان براي جبران آگاهي اندك خود از مناسك حج، از مشورت و همراهي فقيهان برخوردار مي‌شدند؛ چنان‌كه عبدالصمد بن علي عباسي كه از سوي منصور و هارون عباسي سال‌ها به امارت حج منصوب شده بود، از فقيهاني چون اوزاعي و سفيان ثوري براي نگارش كتابي درباره مناسك حج ياري خواست.[13]

 

امارت حج در هنگام پيامبر و خلفا

 در دوران رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، درباره وجود منصب امير الحاج، ديدگاه‌ها همسان نيست. شماري از منابع، از وجود اين منصب ياد كرده و افرادي را نيز به عنوان امير الحاج نام برده‌اند. اما شماري ديگر وجود امير الحاج در آن دوره را انكار كرده‌اند. مسلمانان پيش از فتح مكه در سال هشتم ق. دو بار به قصد عمره به سرپرستي پيامبر(صلي الله عليه و آله) در سال‌هاي ششم و هفتم ق. رهسپار مكه شدند.[14] پس از فتح آن شهر به سال هشتم ق. پيامبر(صلي الله عليه و آله) عُتّاب بن اُسَيد بن ابي العيص بن اميه را عامل و كار‌گزار خويش در مكه قرار داد و بر پايه ‌گزارش مسعودي، مراسم حج در آن سال به سرپرستي او انجام شد.[15]

 

بر پايه ‌گزارشي، به سال نهم ق. پيامبر گرامي(صلي الله عليه و آله) ابوبكر را به عنوان امير الحاج به مكه فرستاد.[16] اما پيش از رسيدن او به مكه، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) علي(عليه السلام) را به جاي او منصوب كرد.[17] بر پايه روايت‌هايي ديگر، پيامبر(صلي الله عليه و آله) مسؤوليت امارت حج و ابلاغ سوره برائت را به ايشان وا‌گذار كرد.[18] اما بيشينه اهل سنت بر اين باورند كه حضرت علي(عليه السلام) تنها مأمور ابلاغ آيات سوره برائت بوده و منصب امارت حج را همچنان ابوبكر بر عهده داشته است.[19] اين در حالي است كه روايت ابن عباس از بازگشت ابوبكر به مدينه حكايت دارد.[20]

 

به سال دهم ق. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) خود سرپرستي حاجيان را بر عهده گرفت و با انجام حجة الوداع، احكام و مناسك حج را به مسلمانان آموخت.[21] شمار حاجيان را در اين سفر از 000/70 تا 000/140 و حتي بيشتر ياد كرده‌اند.[22] پس از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در روزگار خلفاي نخستين (11-40ق.) معمولاً حج به سرپرستي آنان انجام مي‌گرفت. گاه نيز افرادي از سوي آنان به منصب امارت حج برگزيده مي‌شدند. در زمانه خليفه اول (11-13ق.) به ترتيب عمر بن خطاب در سال 11ق. و عتاب بن اسيد اموي يا عبدالرحمن بن عوف در سال 12ق. اميران حاج بودند. از عبدالرحمن بن عوف به عنوان امير الحاج سال 13ق. ياد شده است.

 

در زمانه خليفه دوم (13-23ق.)، خود وي همه ساله رهسپار سفر حج مي‌شد و امارت حج را بر عهده داشت.[23] در زمانه خليفه سوم (23-35ق.) به سال 24ق. عبدالرحمن بن عوف[24] و در سال‌هاي 25 تا 34ق. خليفه، خود، امارت حج را بر عهده داشت. در سال آخر خلافت عثمان (35ق.) به جهت قيام مردم بر ضد او، عبدالله بن عباس به امارت حج منصوب شد.[25]

 

امام علي(عليه السلام) در مدت پنج سال خلافتش، به سبب نبردهاي داخلي نتوانست شخصاً امارت حج را بر عهده بگيرد.[26] از اين رو، به سال 36-37ق. عبدالله بن عباس[27] و در سال 38-39ق. عامل خود بر مكه، قثم بن عباس، را امير الحاج قرار داد.[28] ستيز يزيد بن شجره رهاوي، امير الحاج معاويه، به سال 39ق. و قثم بن عباس موجب شد تا به جاي آنان، شيبة بن عثمان حَجَبي، از كليدداران كعبه، امارت حج را عهده‌دار شود.[29]

 

امارت حج در دوران بني‌اميه (4۰-132ق.)

 بني‌اميه در 92 سال حكومت خود، امارت حج را همچون ديگر مسؤوليت‌هاي اجتماعي و سياسي، بيشتر به خويشاوندان خود كه حدود 50 تن بودند، وا‌گذار كردند. تنها در حدود 10 سال از 90 سال، خلفاي اموي، خود، به عنوان امير الحاج در حج شركت كردند؛ هر چند در منابع به دليل اين موضوع تصريح نشده است. البته مي‌توان دليل آن را كم‌توجهي آنان به ابعاد معنوي حج دانست.

از رويدادهاي اين دوران مي‌توان به وجود چهار امير الحاج به سال 68ق. اشاره كرد كه هم‌زمان در عرفات حضور يافتند. محمد بن حنفيه و يارانش، ابن زبير و طرفدارانش، و نجدة بن عامر خارجي همراه ياران خارجي خود و امويان در آن‌جا اردو زدند و نخستين گروهي كه به حركت درآمد، گروه ابن حنفيه بود.[30]

 

امارت حج در دوره نخست عباسي (132-247ق.)

 خلفاي عباسي در حدود 115 سال، امارت حج را همچون ديگر مسؤوليت‌هاي اجتماعي و سياسي بيشتر به اطرافيان خود وا‌گذار كردند؛ چنان‌كه حدود 70 تن از خويشانشان اين منصب را عهده‌دار بودند.[31] البته در اين دوره، برخي علويان نيز به اين مقام دست يافتند. بنا بر ‌گزارشي، در زمانه مأمون به سال 204-206ق. عبيدالله بن حسن از دودمان عباس بن علي بن ابي طالب، امير الحاج شد. پيش از وي به ‌گزارش مسعودي در 202ق. ابراهيم بن موسي بن جعفر به واسطه شورشي كه سازما‌‌ن‌دهي كرده بود، در موسم حج امارت حج را در اختيار گرفت.[32] وي‏ نخستين شخص از نسل ابوطالب در اسلام بود كه توانست در اين دوره براي مردم اقامه حج كند.[33]

 

از برخي ‌گزارش‌ها برمي‌آيد كه منصب امير الحاجي از محبوبيت و اعتبار خاصي در اين دوران برخوردار بود؛ چنان‌كه بر سر آن رقابت‌ها و درگيري‌هايي پيش مي‌آمد كه نمونه آن را در رقابت ميان منصور عباسي و ابومسلم خراساني، از دعوت‌گران عباسي، در امارت حج سال 136ق. مشاهده كرد.[34] گسترش دامنه قلمرو حكومت اسلام و تشريفات دامنه‌دار دربار عباسي، وجاهتي خاص را به منصب امارت حج بخشيد.

 

در ميان خلفاي عباسي، منصور، دومين خليفه از اين خاندان، بيش از همه حج ‌گزارد كه شايد به سبب گرد آمدن مخالفانش در مكه و پيرامون آن بود؛ چنان‌كه پيروزي او بر ابراهيم بن عبدالله حسني، برادر نفس زكيه، در موسم حج اعلان شد. سفر حج مهدي عباسي (حك: 158-169ق.) به سبب بذل و بخشش فراوانش به حاجيان و مردم مكه و مدينه در سال 169ق. بسيار مشهور است.[35] با توجه به تلاش شهيد فخ به سال 169ق. براي استفاده از موسم حج جهت قيام بر ضد هادي (حك: 169-170ق.)[36] مي‌توان اين تلاش‌ها را سياستي براي كسب محبوبيت و پيشگيري از اين قيام احتمالي دانست. هارون عباسي (حك:17۰-193ق.) در خلافت خود، سالي به حج و سالي به جهاد مي‌رفت و در مجموع شش يا نُه بار امير الحاج بود.[37] بر پايه وصيت او كه دليل آن دانسته نيست، هيچ يك از خلفاي عباسي پس از وي حج نگزاردند.[38]

 

در اين دوره، امير الحاج اختياراتي گسترده پيدا كرد، از جمله آن‌كه در عزل و نصب اميران حرمين شريفين دخالت داشت و امارت همه شهرهاي مسير، به امر خليفه به او تفويض مي‌شد. بر پايه ‌گزارشي، اين اتفاق از جمله در ولايت عبدالله بن عبيدالله بن عباس در دوران خلافت مأمون[39] و نيز اشناس، فرمانده ترك، در زمانه معتصم سال 226ق.[40] و ايتاخ، فرمانده ترك روزگار متوكل، به سال 234ق. رخ داد.[41] گاه نيز دو مقام امارت حج و امارت حرمين به يك فرد وا‌گذار مي‌شد، از جمله هنگام امارت حج داود بن علي عباسي.[42]

 

امارت حج در سلطه فاطميان و ايوبيان بر حرمين (248-666ق.)

 پس از ضعف سلطه عباسيان بر قلمرو پهناورشان، به تدريج حكومت‌هاي محلي كنار آنان سر بروردند. از اين دولت‌ها، طولونيان (حك: 254-292ق.)، اخشيديان (حك: 33۰-358ق.) و فاطميان در مصر، زنگيان (حك: 521-66۰ق.) و ايوبيان (حك: 567-648ق.) در شامات و مصر، و دولت‌هاي ديگر در ايران و عراق و مناطق پيراموني آن مانند آل بويه (حك: 322-447ق.) و سلجوقيان (حك: 429-552ق.) پديد آمدند. اين حكومت‌ها در عين به رسميت شناختن خليفه عباسي بغداد، تلاش مي‌كردند با فزوني بخشيدن به سلطه خود بر حرمين، مشروعيت و جايگاه بهتري را نزد مسلمانان كسب كنند. از اين رو، برخي از اين دولت‌ها، خود، امير الحاج تعيين مي‌كردند.

 

شماري از منابع، از مقامي سياسي ـ تشريفاتي به نام «عمل الحج» در اين دوره نام برده‌اند كه دارنده آن موظف به تأمين امنيت مكه مشرفه و كاروان‌هاي حج و پرداخت مالياتي معين به دستگاه خلافت بود و نامش كنار خليفه در خطبه موسم حج برده مي‌شد.[43] با توجه به ‌گزارش‌هاي منابع اصلي[44] نمي‌توان اين مقام را عنواني جدا از امير حرمين دانست.

 

در برخي دوره‌ها، گاه بر اثر شورش‌هايي كه در مكه رخ مي‌داد و يا به سبب ناامني راه‌ها، حج متوقف مي‌گشت و امير الحاج تعيين نمي‌شد؛ چنان‌كه به سال 251ق. به دليل شورش اسماعيل بن يوسف علوي‏ در مكه[45] و نيز در سال‌هاي 313 تا 327ق. به جهت شورش قرمطيان چنين شد.[46] در سال‌هاي 4۰7،410-411، 413، 416 و 455ق. به سبب تأخير حاجيان خراساني در رسيدن به حاجيان عراقي، آنان از اعمال حج بازماندند. همچنين به دليل ناامني راه‌ها و يورش‌هاي اعرابي كه در مسير حج قرار داشتند، از قلمرو شرق جهان اسلام، حج‌هاي منظم صورت نگرفت.[47] به سال 514ق. نيز به جهت منع افضل بن امير الجيوش، كسي توفيق گزاردن حج را نيافت.[48]

 

اختلاف‌هاي مذهبي و درگيري‌هاي برآمده از آن ميان فاطميان و عباسيان، از ديگر عوامل اختلال حج بود. از جمله به سال 401ق. به سبب بيرون آمدن شريف ابوالفتوح امير مكه از طاعت حاكم فاطميان و آشفتگي‌هايي كه در تعيين وقت حج براي عراقي‌ها اتفاق افتاد، امير الحاجي وجود نداشت.[49] با تسلط آل بويه بر خلافت عباسي (334-447ق.) و قدرت‌گيري شيعيان، كساني از علويان مانند ابواحمد موسوي، پدر شريف رضي، نيز به عنوان امير الحاج بر كار آمدند.[50] ممكن است امارت حج سادات علوي طي‌ 35۰ تا 45۰ق. براي هماهنگي و درگيري كمتر ميان فاطميان و اميران حج عباسي باشد.

 

فاطميان به سبب سياست‌هايي چون ارسال آذوقه براي حرمين، فرستادن مقرري براي خدام و مجاوران و ارسال جامه كعبه و ... در همراه كردن اميران حرمين شريفين با خود كامياب بودند و تا پايان خلافت فاطمي، معمولا خطبه در آن دو شهر به نام آن‌ها خوانده مي‌شد.[51] گفتني است كه بيشتر اميران حج فاطمي از كار‌گزاران نظامي بودند.[52]

 

در سده پنجم ق. پس از آل بويه، با قدرت‌گيري سلجوقيان و زير سلطه درآوردن برخي خلفاي عباسي[53]، امارت حج در اختيار فرماندهان ترك قرار گرفت و از 468-478ق. با امارت ابومنصور ختلع تركي معروف به الطويل يا جنفل، نخستين فرمانده ترك امير الحاج آغاز شد.[54] در سال‌هاي 486-488ق. به سبب درگيري‌هايي كه در پي مرگ ملكشاه ميان فرزندانش رخ داد و نيز اختلاف‌هايي كه ميان حاكمان ديگر مناطق پيش آمد، كسي نتوانست حج به جا آورد.[55]

 

در پي حمله مغول به سرزمين‌هاي اسلامي ‌كه موج اول آن به سال 616ق. و موج دوم آن از سال 654ق. آغاز شد، در سال‌هاي 633-639ق. كاروان حج از سوي خلافت عباسي از عراق اعزام نشد؛ گرچه در اين سال‌ها اميران حج ايوبي، حاكمان مصر و يمن، رهسپار حج شدند.[56]

 

به سال 666ق. نخستين بار پس از حمله مغولان به عراق، حاجيان عراقي توانستند حج بگزارند. در اين سال، محيي الدين بن صاحب بهاء الدين بن حنا، امير الحاج بود.[57] سپس به سال 667ق. با صدور فرمان امارت حج از سوي اباقا خان مغول، امارت حج رسميت يافت. متن اين فرمان به انشاي عطا ملك جويني در كتابخانه مركزي به شماره 2449 نگهداري مي‌شود.

 

امارت حج در سلطه مماليك (666-923ق.)

 مماليك پس از قدرت‌گيري به سال 667ق. به نصب امير الحاج اقدام كردند و جز در برخي سال‌ها امير الحاج مصري با اختيارات بسيار رهسپار مكه مي‌‌كردند. شماري از آنان در ستيز اشراف بر سر حكومت بر مكه دخالت مي‌‌نمودند؛ چنان‌كه به سال 683ق. ميان امير الحاج مصري علم‌ الدين باشقردي و امير مكه شريف ابي ‌نمي، فتنه و نزاعي رخ داد و مصري‌ها در پي قتل فرمانده خود متواري شدند.[58] مماليك در مدت حكومت طولانيشان حدود 180 امير الحاج تعيين كردند.

 

امارت حج در دوران عثماني‌ها (923ـ 1343ق)

 عثماني‌ها نيز به نصب امير الحاج اهتمام داشتند. آنان معمولاً فردي قوي را به اين مسؤوليت مي‌گماشتند و همراه او هزاران سرباز در كاروان‌هاي حج حضور مي‌يافتند و در ميان راه وظيفه پاسداري از جان و مال مسافران در برابر دستبرد سارقان و راهزنان و گاه تعدّي قبايلِ را بر عهده داشتند. مسؤوليت سنگين امير الحاج، موجب مي‌شد كه گاهي ميان كار‌گزاران عثماني اختلاف‌هاي فراوان تعيين فرد داراي صلاحيت تصدّي اين منصب درگيرد.[59] از اميران حج عثماني مي‌توان به ابراهيم رِفْعَت پاشا، امير الحاج مصر و نويسنده كتاب مشهور مرآة الحرمين[60] اشاره كرد.

 

امير الحاج عثماني را سه كاروان همراهي مي‌كرد: كاروان شام حامل صره؛ كاروان مصر حامل پرده كعبه؛ و نيز كاروان عراق كه كوچك‌ترين كاروان بود[61]. در دهه‏هاي پاياني دولت عثماني، امير الحاج منصوب دولت عثماني، رئيس محمل شامي بود.[62] در اين عصر، كاروان حاجيان مغرب عربي نيز امير الحاجي داشت كه از نزديكان پادشاه مغرب بود واز مغرب به سوي تونس و سپس طرابلس حركت مي‏كرد و در مسير خود حاجيان اين مناطق را گرد مي‌آورد و از كنار ساحل مصر و اسكندريه به قاهره مي‌رسيد. همراه اين كاروان، گروهي اندك از سربازان حركت مي‏كردند؛ زيرا حاجيان مغرب معمولاً با خود سلاح مناسب حمل مي‏كردند.[63]

 

امراي حج در دوره سلطه آل سعود

 در 1222ق. و با استيلاي سعودي‌ها و وهابيان بر مكه مكرمه، آنان حاجيان مصر و شام و ديگر مناطق را از اين رو كه حج را به شيوه مشروع و صحيح انجام نمي‌دهند، از حج‌‌گزاري بازداشتند. امارت آنان بر مكه تا 1228ق. ادامه يافت و در اين مدت، خود سعود با مردم حج انجام مي‌داد. در اين سال، با حمله محمد علي پاشا و پسرش، حاكم مصر، به حجاز، مكه مكرمه بار ديگر زير سلطه عثماني‌ها قرار گرفت و در 1230ق. اوزون اوغلي امارت حج را بر عهده گرفت.[64] از اين پس تا تسلط ديگر بار آل سعود بر حجاز به سال 1343ق. امارت حج در اختيار عثمانيان قرار داشت.

 

اميران حج در دوره آل سعود

 عبدالعزيز، بنيان‌‌گذار دولت جديد آل‌سعود، در طول سي سال سلطنت خود،جز شش مرتبه در ديگر سال‌ها خود امارت حج را بر عهده داشت. از آن شش نوبت، دو بار نائب وي در حجاز، فيصل بن عبدالعزيز، و چهار بار ديگر را وليعهدش امير سعود بن عبدالعزيز امارت را بر عهده داشتند.[65] بعد از عبدالعزيز، فرزندانش سعود، فيصل، خالد، فهد، و عبدالله به ترتيب بر عربستان سعودي حكومت كردند و امارت حج را بر عهده گرفتند.[66]

 

امراي حج جمهوري اسلامي ايران

 با سقوط امپراتوري عثماني و شكل‌گيري كشورهاي گوناگون و مقرراتي كه در سرزمين حجاز وضع شد، هر كشوري در موسم حج سرپرستي را براي سامان‌دهي امور حاجيان منصوب مي‌كند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، با توجه به نگرش همه جانبه امام خميني1 به حج، امارت حج مفهوم حقيقي خود را بازيافت. وي وظايفي را به نمايندگان خويش در حج محوّل كرد كه عبارتند از[67]: انجام هر چه شكوهمندتر حج و پاك‌سازي اين فريضه از آثار طاغوت؛ بهره‌برداري بيشتر از اين همايش عظيم ديني و احياي اين سنت بزرگ الهي در خطابه‌ها و مراسم ديني؛ نظارت و رسيدگي به يكايك امور حج؛ رسيدگي به كارهاي حاجيان و زائران بيت الله الحرام و رفع نيازمندي‌هاي حجاج؛ اسلامي كردن بيش از پيش كاروان‌ها و امور آن‌ها؛ گماردن اشخاص متعهد براي اداره كارهاي حجاج؛ ايجاد همدلي و برادري ميان مسلمانان و دعوت آنان به وحدت كلمه و بررسي راه‌هاي اتحاد ميان همه طوايف و مذاهب اسلامي؛ آشنا كردن حاجيان به وظايف بزرگ خود در مقابله با چپاولگران بين المللي؛ احياي ابعاد سياسي‌ـ ‌اجتماعي حج؛ برنامه‌ريزي و سازما‌‌ن‌دهي حاجيان جهت اعلان برائت از مشركان؛ حفظ نظم و آرامش و هماهنگي كامل ميان كاروان‌ها؛ ارائه راهنمايي‌هاي لازم به حجاج؛ آگاه كردن حاجيان درباره حساسيت وضعيت زماني و موقعيت خطير كنوني؛ در ميان گذاشتن مسائل و مشكلات اساسي سياسي و اجتماعي با ديگر مسلمانان و تهيه طرح براي رفع آن‌ها؛ جلوگيري از كارهايي كه موجب وهن تشيع مي‌شود؛ پيشگيري از كارهاي جاهلانه كه موجب تفرقه در صفوف مسلمانان شود؛ آگاه نمودن حاجيان از اوضاع كشورهايي همانند لبنان، فلسطين و افغانستان؛ گرد آوردن حاجيان جهان كنار يكديگر و تبادل ديدگاه‌ها در زمينه مصالح اسلام و مشكلات مسلمانان و بررسي راه‌هاي رسيدن به آرمان مقدس اسلام؛ رويارويي با تبليغات دروغين رسانه‌هاي گروهي و آخوندهاي درباري بر ضد جمهوري اسلامي؛ تشكيل مجالس پيش از عزيمت حاجيان از جانب روحانيان و آشنا ساختن آنان با مسائل شرعي و وظايف اجتماعي. آيت الله خامنه‌اي نيز بر رعايت دستورهاي امام خميني1 درباره حج تأكيد داشته است.[68]

 

اين افراد در احكامي از سوي امام خميني، به عنوان سرپرست حاجيان منصوب شدند: 29/6/58ش. محيي الدين انواري و فضل الله محلاتي[69]؛ 27/4/1359ش. محمد رضا توسلي محلاتي[70]؛20/3/1360ش. به طور مشترك سيد عبدالمجيد ايرواني، سيد علي هاشمي گلپايگاني*، محمد رضا توسلي*، حيدر علي جلالي و سيد حسن طاهري خرم‌آبادي*[71]؛ 14/5/1361 تا 1364ش. موسوي خوييني‌ها[72] ؛ 28/4/1364ش. مهدي كروبي[73]. وي در تاريخ 7/7/1364ش. طي حكمي ديگر براي سال‌هاي بعد نيز به اين سمت منصوب شد.[74]

 

آيت الله خامنه‌اي رهبر جمهوري اسلامي ايران در 1370ش. طي حكمي سيد احمد خميني را به عنوان نماينده خود و سرپرست حاجيان ايراني منصوب كرد؛ اما در پي انصراف وي، در ششم ارديبهشت 1370ش. محمد محمدي ري شهري را به اين سمت منصوب نمود.[75] وي حدود 20 سال سرپرستي حاجيان ايراني را بر عهده داشت. پس از او در 1388ش. سيد علي قاضي عسكر به اين سمت منصوب شد.[76]

 

وظايف و شرايط امير الحج

 فقيهان شيعه و سني مواردي چون عدالت، آگاهي از مسائل و مناسك حج، شجاع بودن، اطاعت پذيري، صاحب‌نظري، كفايت، و قدرت راهنمايي حاجيان را از شرايط امير الحاج ياد كرده‌اند.[77] در منابع شيعه[78] و اهل سنت، از امير الحاج به عنوان «امام» ياد شده است.[79] در اين منابع، وظايف امير الحاج را حركت دادن حجاج، اقامه حج[80] و ولايت بر انجام حج در موسم شمرده‌اند. اين منصب نخستين بار در موسم حج 230ق. پديد آمد كه اسحق بن ابراهيم بن مصعب عهده‌دار آن بود.[81]

 

اهل سنت سه گونه ولايت را براي امير الحاج برشمرده‌اند. در گونه اول، آنان همانند شيعه، شرايطي چون مطاع بودن، صاحب نظر بودن، شجاعت و هيبت، و هدايتگري را براي امير الحاج معتبر شمرده‌اند[82] و افزون بر شرايط لازم براي امام جماعت، شرط‌هايي ديگر نيز آورده‌اند؛ همچون: عالم بودن به مناسك حج و احكام و مواقيت و ايام آن، محدوديت ولايت امير الحاج به هفت روز يعني از ظهر روز هفتم ذي‌حجه تا روز سيزدهم. البته اگر ولايتش مطلق باشد، تا هنگامي كه از اين مسؤوليت منصرف نشده، بايد حج را اقامه كند و اگر براي يك سال حكمران شده باشد، تنها براي همان سال ولايت دارد.[83] در گونه دوم از ولايت، امير الحاج را همچون امام جماعت شمرده‌اند كه پيروي از او در اعمال و مناسك لازم است، البته نه به معناي تكليف لزومي؛ زيرا در امامت جماعت، ميان نماز امام و مأموم پيوستگي وجود دارد، اما در حج چنين نيست. از اين رو، سبقت جستن بر امير الحاج در اعمال و مناسك مكروه شمرده شده است.[84]

 

اهل بيت (عليهم السلام) و امارت حج

 امام علي(عليه السلام) به سال 39ق. در فرماني قثم بن عباس را كه از سوي ايشان حكمران مكه بود،‌ به عنوان امير الحاج انتخاب و وظايف او را اين گونه تعيين كرد: بر‌گزاري صحيح مراسم حج (امّا بعد فاقم للنّاس الحجّ)، يادآوري و بزرگداشت اهميّت ايام الله (و ذكّرهم بأيّام الله)، بر‌گزاري جلسات عمومي با مردم هنگام عصر (و اجلس لهم العصرين)، پاسخ دادن به سؤال‌هاي شرعي (فأفت المستفتي)، آموزش مناسك حج به ناآگاهان (و علّم الجاهل)، بر‌گزاري جلسات بحث و گفت‌وگوي علمي (و ذاكر العالم)، تأكيد بر ارتباط مستقيم و بي‌واسطه با حاجيان (و لا يكن لك الي النّاس سفير ... الّا وجهك)، پاسخ مثبت به تقاضاي ديدار (و لا تحجبنّ ذا حاجة عن لقائك بها)، رسيدگي به مشكلات (ان ذيدت عن ابوابك في اوّل وردها)، دقت در مصرف بيت المال (و انظر الي ما اجتمع عندك من مال الله)، رسيدگي به وضع نيازمندان و گرسنگان (من ذوي العيال و المجاعه)، تأمين مسكن حاجيان و بازداشتن مكيان از دريافت اجاره بها براي مسكن حاجيان به پشتوانه آيه قرآن (مر اهل مكّة أن لا يأخذوا من ساكن أجرا).[85]

 

پس از امام علي(عليه السلام) ديگر اهل بيت: همراه مردم در سفر حج حضور داشتند و اعمال و مناسك حج را به جا مي‌آوردند. مخالفتي از آنان درباره اميران حج ‌گزارش نشده است. شيوه امامان در اين دوران پس از بيعت با خلفا بر پايه مصالح اسلام و مسلمانان، تقيه بوده و بر همين اساس، اميران حج از مشروعيت و اعتبار نزد امامان برخوردار بوده‌اند.[86] بر پايه ‌گزارشي، به سال 140ق. امام صادق(عليه السلام) كه در موسم حج حضور داشت، هنگام عزيمت از عرفات به مشعر، مركبش دچار مشكل شد و ايشان از مركب فرود آمد. اسماعيل بن علي عباسي كه امير الحاج بود، قدري جلوتر حركت مي‌كرد. هنگامي كه متوجه اين رويداد شد، به احترام ايشان به انتظار ايستاد. امام صادق(عليه السلام) وي را به حركت و توقف نكردن تا مزدلفه امر فرمود. اما وي همچنان به احترام امام ايستاد تا ايشان سوار بر مركب شد و با هم حركت كردند.[87]

 

وظايف امير الحاج در فقه شيعه

 براي امير الحاج وظايفي در فقه شيعه بيان شده كه مهم‌‌ترين موارد آن‌ها عبارتند از:

1. اقامه نماز ظهر و عصر «يوم الترويه» در منا: حاجيان در روز هشتم ذي‌حجه (يوم الترويه) در مكه مكرمه، احرام حج بسته، رهسپار سرزمين منا مي‌شوند.[88] به فتواي فقيهان شيعه، بر امير الحاج مستحب يا واجب است كه در اين روز نماز جماعت ظهر و عصر را در منا بر‌گزار كند. البته بعضي از فقيهان حاجيان را در اقامه نماز در مسجدالحرام يا منا مخير دانسته‌اند.[89]

 

2. استحباب مؤكد ماندن امير الحاج در منا تا طلوع آفتاب روز عرفه: مشهور ميان فقيهان شيعه آن است كه مستحب است امير الحاج پس از ورود به منا در روز هشتم ذي‌حجه تا طلوع آفتاب روز نهم (عرفه) در منا بماند. حاجيان ديگر مي‌توانند پس از طلوع فجر به سوي عرفات حركت كنند؛ هر چند براي آنان نيز ماندن تا طلوع آفتاب استحباب دارد. اين حكم درباره امير الحاج مورد تأكيد قرار گرفته است.[90]

 

3. لزوم تأخير در افاضه از مشعر الحرام تا طلوع آفتاب روز دهم: پس از وقوف اختياري مشعر، بر پايه روايات، بهترين وقت براي حركت به سوي منا، نزديك طلوع آفتاب است.[91] اما امير الحاج بايد افاضه از مشعر را تا طلوع آفتاب به تأخير بيندازد.[92]

 

4. ثبوت هلال ذي‌حجه با حكم امير الحاج: بر پايه رواياتي، حكم امير الحاج درباره «ثبوت هلال ماه ذي‌حجه» براي همه معتبر است. اين دستور مي‌تواند در مسير حفظ وحدت و هماهنگي ميان حاجيان بيت ‌الله‌ الحرام و جلوگيري از تفرقه و تشتت و نيل به اهداف والاي حج باشد.[93] البته با همين مضمون، رواياتي در منابع اهل سنت نيز يافت مي‌شود.[94]

 

5. سخنراني امير الحاج در موسم: مستحب است امير الحاج در چهار روز از موسم حج، براي مردم سخنراني كند. شيخ طوسي روايتي از جابر را پشتوانه اين حكم قرار داده كه بر پايه آن، امير الحاج بايد در روز هفتم ذي‌حجه، روز عرفه، روز عيد قربان در منا و روز دوازدهم به هنگام كوچ از منا به مكه، براي مردم سخن گويد و آنان را با اعمال و مناسك و وظايف آشنا ‌سازد.[95] شهيد اول مضمون سخنان امير الحاج را چگونگي وداع حاجيان در روز دوازدهم، اطاعت آنان از خداوند، استقامت براي پايان دادن به حج، وفا به وعده هاي خويش با خداوند، حركت به سوي كمال پس از اعمال حج، دانسته و تشويق حاجيان بر اين امور را از وظايف امير الحاج برشمرده است.[96]

 

6. نماز ظهر روز سيزدهم در مسجدالحرام: افزون بر احكام ياد شده ، علامه حلي كوچ كردن امام در روز سيزدهم از منا به مكه پيش از زوال براي اقامه نماز ظهر در مسجدالحرام و آگاه ساختن مردم از كيفيت وداع را از ديگر وظايف امير الحاج دانسته است.[97] پشتوانه اين حكم، روايت‌هاي رسيده در اين زمينه است.[98]

 

ديگر وظايف اميران حج

 برخي وظايف سرپرست حاجيان در طول مسير، در منابع شيعي و سني برشمرده شده است كه بعضي از آن‌ها متناسب با شرايط و دوران قديم است. برخي اين وظايف عبارتند از: جمع كردن مردم هنگام حركت و توقف آنان براي جلوگيري از دستبرد راهزنان و سارقان به اموال حجاج، نظم بخشيدن به حركت و توقف آنان، تعيين راهنما براي هرگروه و مشخص ساختن مكاني معين براي توقف و منزلگاه آنان تا گمشدگان به سوي آن‌ها راه يابند، تهيه منزلگاه مناسب در ميان راه، عبور دادن حاجيان از بهترين و آسان‌‌ترين راه‌ها، مراقبت از آنان در حركت و توقف و جلوگيري از مزاحمان با پرداخت هزينه يا هر شيوه ممكن، به كارگيري نگهبان براي كاروان در صورت نياز با پرداخت اجرت، مراعات حال ضعيف‌‌ترين فرد در كاروان و مدارا با ناتوانان، پرداخت هزينه حمل جاماندگان از كاروان به حساب بيت المال يا اموال وقف شده براي حجاج، تعيين هنگام مناسب براي سفر حج كه نه آن قدر زود باشد كه به تمام شدن توشه حاجيان بينجامد و نه آن قدر دير كه به سختي گرفتار شوند و از اعمال و مناسك حج بازمانند، تعزير يا حد زدن خطاكاران و ستم‌پيشگان در صورت داشتن اختيار و شايستگي صدور حكم و يا وا‌‌گذاري آن به اهلش، دادن فرصت كافي به افراد كاروان براي انجام واجبات و مستحبات در ميقات، مهلت دادن به زنان معذور براي انجام اعمال پس از برطرف شدن عذرشان، همراهي با زائران براي زيارت پيامبر و امامان: در مدينه و دادن مهلت به مقدار ‌گزاردن مناسك زيارت و وداع.[99]

 

خدمات اميران حج در حرمين

 با توجه به جايگاه سياسي و اجتماعي اميران حج، تلاش‌هاي عمراني بسياري از آنان در مسير حرمين شريفين و نيز در اين حرم‌ها به ثبت رسيده است. در دوران اموي، از افرادي چون معاوية بن ابوسفيان (حك: 41-60ق.)، مروان بن حكم، و هشام بن عبدالملك به عنوان كساني ياد شده كه در هنگام امارت حاج، به آباداني و به ويژه تأمين آب آشاميدني و آذوقه حاجيان اهتمام ورزيدند. نيز از دوره عبدالملك بن مروان (حك: 65-85ق.) به بعد، اميران حج اموي همراه خود جامه ابريشمين كعبه را با تشريفاتي ويژه از دمشق به مكه مي‌آوردند و در ميانه راه، مدتي كوتاه در حرم نبوي مي‌آويختند و به نمايش مي‌نهادند. در دوره عباسيان نيز اميران حج در عمران و آبادي حرمين و مسير حج نقش داشتند؛ چنان‌كه صالح بن هارون، امير الحاج مأمون، به سال 208ق. از سوي او موظف به تعمير مسجدالحرام كه از سيل آسيب ديده بود و نيز رسيدگي به امر حاجيان و مكيان زيان ديده از اين حادثه شد.[100]

 

نظر به اهميت امارت حج، تك‌‌نگاري‌هايي درباره آن نگاشته و از اميران حج در دوره‌هاي گوناگون ياد شده است. تاريخ طبري، اميران حج در سه سده اول ق. و مروج الذهب تا نيمه اول سده چهارم ق. را گزارش داده است. نيز كتاب امارة الحج في عهد العباسي (حك: 132-656ق.) و برخي كتاب‌هاي ديگر به طور كامل اميران حج در برخي دوره‌ها را آورده‌اند. (جدول شماره 1)

 

… منابع

آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، قم، مشعر، 1386ش؛ اتحاف الوري: عمر بن محمد فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ الاحكام السلطانيه: الماوردي (م.450ق.)، به كوشش خالد، بيروت، دار الكتاب العربي، 1415ق؛ اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ الارشاد: المفيد (م.413ق.)، بيروت، دار المفيد، 1414ق؛ الاستيعاب: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش علي معوض و عادل عبدالموجود، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ الاعلام: الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1997م؛ الاغاني: ابوالفرج الاصفهاني (م.356ق.)، به كوشش علي مهنا و سمير جابر، بيروت، دار الفكر؛ امارة الحج في العصر عباسي: سليمان صالح كمال، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ امتاع الاسماع: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش محمد شاكر؛ الانباء في تاريخ الخلفاء: ابن العمراني (م.580ق.)، به كوشش السامرائي، قاهره، الآفاق العربيه، 1419ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛ پايگاه اطلاع‌رساني دفتر مقام معظم رهبري: www.leader.ir؛ تاريخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.808ق.)، به كوشش خليل شحاده، بيروت، دار الفكر، 1408ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ بغداد: الخطيب البغدادي (م.463ق.)، به كوشش عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق؛ تاريخ سيستان: به كوشش ملك الشعراي بهار، تهران، كلاله خاور، 1366ش؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ تجارب الامم: ابوعلي مسكويه (م.421ق.)، به كوشش امامي، تهران، سروش، 1366ش؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1414ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش شمس الدين، بيروت، دار التعارف، 1412ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حج در كلام و پيام امام خميني: قم، نشر آثار امام خميني، 1371ش؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ حسن الصفا و الابتهاج بذكر من ولي امارة الحاج: احمد الرشيدي، به كوشش ليلي عبداللطيف احمد، مصر، مكتبة الخانجي؛ دانشنامه جهان اسلام: زير نظر حداد عادل و ديگران، تهران، بنياد دائرة المعارف اسلامي، 1378ش؛ الدرر الفرائد المنظمه: عبدالقادر انصاري حنبلي (م.977ق.)، به كوشش محمد حسن اسماعيل، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ سلسلة الينابيع الفقهيه: علي اصغر مرواريد، بيروت، فقه الشيعه، 1413ق؛ السلوك لمعرفة دول الملوك: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ سير اعلام النبلاء: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، 1413ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م.213/218ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، دار المعرفه؛ شذرات الذهب: عبدالحي بن العماد (م.1089ق.)، به كوشش الارنؤوط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ شؤون الحرمين الشريفين في العهد العثماني: محمد عبداللطيف هريدي، قاهره، دار الزهراء، 1410ق؛ صحيفه حج: مركز تحقيقات حج، تهران، مشعر، 1382ش؛ صحيفه نور: امام خميني قدس‌سره، وزارت ارشاد، 1361ش؛ الطبقات الكبري: ابن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ عجائب الآثار: عبدالرحمن الجبرتي (م.1227ق.)، بيروت، دار الجيل؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش فؤاد سير، مصر، الرساله، 1406ق؛ فقه القرآن: الراوندي (م.573ق.)، به كوشش الحسيني، قم، مكتبة النجفي، 1405ق؛ الكافي في الفقه: ابوالصلاح الحلبي (م.447ق.)، به كوشش استادي، اصفهان، مكتبة امير المؤمنين عليه‌السلام، 1403ق؛ الكامل في التاريخ: ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ كنز العمال: المتقي الهندي (م.975ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، الرساله، 1413ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ لوامع صاحبقراني: محمد تقي مجلسي، اسماعيليان، قم، 1414ق؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ مروج الذهب: المسعودي (م.346ق.)، به كوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق؛ مستدرك الوسائل: النوري (م.1320ق.)، بيروت، آل البيت عليهم‌السلام، 1408ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر؛ المغازي: الواقدي (م.207ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، اعلمي، 1409ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ المفصل: جواد علي، بيروت، دار العلم للملايين، 1976م؛ مكه و مدينه از ديدگاه جهانگردان اروپايي: جعفر الخليلي، ترجمه: فرهنگ، تهران، مشعر، 1376ش؛ المنتظم: ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ موسوعة مكة المكرمة و المدينة المنوره: احمد زكي يماني، مصر، مؤسسة الفرقان، 1429ق؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ النهايه: الطوسي (م.460ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1400ق؛ نهج البلاغه: صبحي صالح، تهران، دار الاسوه، 1415ق؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1412ق.

 

سيد علي حسين‌پور

 

 
[1]. لسان العرب، ج4، ص31، «امر».

[2]. امارة الحج، ص1.

[3]. البداية و النهايه، ج11، ص280؛ ج8، ص304.

[4]. الاغاني، ج3، ص324؛ البداية و النهايه، ج12، ص91.

[5]. انساب الاشراف، ج4، ص184؛ تاريخ طبري، ج8، ص376.

[6]. امارة الحج، ص43.

[7]. السيرة النبويه، ج1، ص119؛ شفاء الغرام، ج2، ص65.

[8]. شفاء الغرام، ج2، ص45؛ المفصل، ج11، ص386.

[9]. دانشنامه جهان اسلام، ج12، ص593، «حج».

[10]. تاريخ طبري، ج8، ص376؛ تجارب الامم، ج4، ص33؛ المنتظم، ج10، ص4.

[11]. الكامل، ج4، ص126؛ البداية و النهايه، ج8، ص227.

[12]. امارة الحج، ص64؛ دانشنامه حج، ج11، ص592-597، «حج».

[13]. تاريخ بغداد، ج9، ص160؛ سير اعلام النبلاء، ج7، ص261.

[14]. لسان العرب، ج4، ص31، «امر».

[15]. مروج الذهب، ج4، ص301.

[16]. السيرة النبويه، ج4، ص188؛ الكامل، ج2، ص291؛ الدرر الفرائد، ج1، ص413.

[17]. اخبار مكه، ج1، ص186؛ الكامل، ج2، ص291.

[18]. مسند احمد، ج1، ص3؛ انساب الاشراف، ج1، ص492؛ ج2، ص355؛ الارشاد، ج1، ص65.

[19]. المغازي ج3، ص1077؛ السيرة النبويه، ج2، ص543.

[20]. مسند احمد، ج1، ص3؛ انساب الاشراف، ج1، ص492؛ ج2، ص355؛ الارشاد، ج1، ص65.

[21]. المغازي، ج3، ص1088؛ السيرة النبويه، ج2، ص601؛ مروج الذهب، ج4، ص301.

[22]. العقد الثمين، ج1، ص268؛ امتاع الاسماع، ج2، ص103؛ موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص511.

[23]. مروج الذهب، ج4، ص302.

[24]. تاريخ طبري، ج4، ص249؛ مروج الذهب، ج4، ص302.

[25]. تاريخ طبري، ج4، ص249-251، 257، 263، 267، 287، 303، 329، 339؛ مروج الذهب، ج4، ص302؛ الدرر الفرائد، ج1، ص419.

[26]. موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص512.

[27]. تاريخ طبري، ج4، ص576؛ ج5، ص92؛ مروج الذهب، ج4، ص302.

[28]. تاريخ طبري، ج5، ص132؛ مروج الذهب، ج4، ص302.

[29]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص213؛ مروج الذهب، ج4، ص302؛ الاصابه، ج3، ص300.

[30]. الطبقات، ج5، ص76؛ تاريخ يعقوبي، ج2، ص263؛ تاريخ طبري، ج6، ص138.

[31]. امارة الحج، ص38.

[32]. مروج الذهب، ج4، ص309.

[33]. مروج الذهب، ج4، ص309؛ موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص517.

[34]. تاريخ طبري، ج7، ص479؛ الكامل، ج5، ص469.

[35]. تجارب الامم، ج3، ص465-466؛ المنتظم، ج8، ص238؛ شذرات الذهب، ج2، ص269.

[36]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص405؛ تاريخ الاسلام، ج10، ص34؛ البداية و النهايه، ج10، ص157.

[37]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص430؛ شذرات الذهب، ج2، ص435.

[38]. المنتظم، ج9، ص156؛ البداية و النهايه، ج10، ص200.

[39]. تاريخ طبري، ج8، ص626؛ مروج‏الذهب، ج4، ص309.

[40]. تاريخ طبري، ج9، ص114.

[41]. المنتظم، ج11، ص208-209.

[42]. الاستيعاب، ج3، ص1430؛ تاريخ ابن خلدون، ج3، ص222؛ الاعلام، ج3، ص333.

[43]. دانشنامه جهان اسلام، ج12، ص594، «حج».

[44]. تاريخ سيستان، ص234-235.

[45]. تاريخ طبري، ج9، ص346-347؛ مروج الذهب، ج4، ص311.

[46]. موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص521-522.

[47]. موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص522.

[48]. حسن الصفا و الابتهاج، ص115.

[49]. موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص521-522.

[50]. الانباء، ص183.

[51]. دانشنامه جهان اسلام، ج12، ص594، «حج».

[52]. دانشنامه جهان اسلام، ج12، ص594، «حج».

[53]. البداية و النهايه، ج12، ص131، 135-136، 138؛ موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص523.

[54]. البداية و النهايه، ج12، ص113، 116-117، 119-121، 123-124، 127؛ اتحاف الوري، ج2، ص478-483؛ موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص523.

[55]. موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص523.

[56]. موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص526.

[57]. موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص527.

[58]. السلوك، ج1، ص246-247؛ اتحاف الوري، ج3، ص116.

[59]. شؤون الحرمين، ص22-23؛ دانشنامه جهان اسلام، ج12، ص597، «حج».

[60]. الاعلام، ج1، ص39.

[61]. دانشنامه جهان اسلام، ج12، ص597، «حج»؛ ميقات حج، ش47، ص98، «صُرّه همايون و كاروان صرّه در دولت عثماني».

[62]. آثار اسلامي، ص85.

[63]. مكه و مدينه از ديدگاه جهانگردان، ص61؛ دانشنامه جهان اسلام، ج12، ص598، «حج».

[64]. عجائب الآثار، ج3، ص247؛ موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص558.

[65]. موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص558-559.

[66]. موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص559.

[67]. ميقات حج، ش37، ص76-84.

[68]. ميقات حج، ش37، ص76-84، «امراي حج جمهوري اسلامي ايران»؛ حج در كلام و پيام امام خميني، ص117؛ www.leader.ir.

[69]. صحيفه نور، ج9، ص176؛ صحيفه حج، ج1، ص22.

[70]. ميقات حج، ش37، ص76.

[71]. صحيفه حج، ج1، ص71؛ ميقات حج، ش37، ص76-77.

[72]. صحيفه حج، ج1، ص84؛ ميقات حج، ش37، ص77-78.

[73]. صحيفه حج، ج1، ص156؛ ميقات حج، ش37، ص79-80.

[74]. صحيفه حج، ج1، ص180.

[75]. صحيفه حج، ج2، ص50-54؛ ميقات حج، ش37، ص84-86.

[76]. پايگاه اطلاع‌رساني دفتر مقام معظم رهبري، 20 دي 1388.

[77]. الاحكام السلطانيه، ج1، ص193؛ الدروس، ج1، ص495.

[78]. لوامع صاحبقراني، ج8، ص198؛ الحدائق، ج16، ص354؛ جواهر الكلام، ج19، ص7.

[79]. المغني، ج3، ص436-437.

[80]. الاحكام السلطانيه، ص193؛ الدرر الفرائد، ج1، ص134-135.

[81]. تاريخ طبري، ج9، ص131؛ الكامل، ج7، ص18؛ امارة الحج، ص36.

[82]. الاحكام السلطانيه، ص193؛ الدرر الفرائد، ج1، ص134-135.

[83]. الاحكام السلطانيه، ص197.

[84]. الاحكام السلطانيه، ص174.

[85]. نهج البلاغه، نامه 67؛ فقه‏ القرآن، ج1، ص327.

[86]. ميقات حج، ش30، ص82، «امارت حج و زعامت حجاج».

[87]. وسائل الشيعه، ج11، ص398-399.

[88]. النهايه، ص249؛ سلسلة الينابيع، ج7، ص231.

[89]. التهذيب، ج5، ص201-202؛ المبسوط، ج1، ص365؛ جواهر الكلام، ج19، ص6.

[90]. وسائل الشيعه، ج13، ص528؛ جواهر الكلام، ج19، ص10-12؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص18.

[91]. وسائل الشيعه، ج14، ص25.

[92]. الكافي، ص213؛ النهايه، ص249؛ جواهر الكلام، ج19، ص98-99.

[93]. وسائل الشيعه، ج10، ص133.

[94]. كنز العمال، ج8، ص489.

[95]. سلسلة الينابيع، ج30، ص238.

[96]. الدروس، ج1، ص495-496.

[97]. وسائل الشيعه، ج11، ص398؛ ج13، ص523، 525، 527.

[98]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص375.

[99]. الاحكام السلطانيه، ص194-197؛ الدروس، ج1، ص495- 496.

[100]. موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص517.

 




نظرات کاربران