امّ القری امّ القری امّ القری بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
امّ القری امّ القری امّ القری امّ القری امّ القری

امّ القری

از نام‌های مکه امّ القری ترکیبی اضافی از «امّ» و «القری» و بر پایه روایتی از امام صادق(علیه السلام) از نام‌های مکه است.[1] آیات 92 انعام / 6 و 7 شوری / 42 شاهد این نام‌‌گذاری‌اند.[2] امّ به معنای مادر، ب

از نام‌هاي مكه

امّ القري تركيبي اضافي از «امّ» و «القري» و بر پايه روايتي از امام صادق(عليه السلام) از نام‌هاي مكه است.[1] آيات 92 انعام / 6 و 7 شوري / 42 شاهد اين نام‌‌گذاري‌اند.[2] امّ به معناي مادر، بنياد، اصل و اساس هر چيز است.[3] هر چه قوام‌بخش و مصدر و منبع امور ديگر باشد، امّ خوانده مي‌شود و اين معنا در تركيب‌هايي مانند امّ الكتاب، امّ الرأس و امّ القري لحاظ شده است.[4] قُري جمع قَريه به معناي اجتماع است. با توجه به جمع شدن مردم در يك منطقه، روستا يا شهر، به آن قريه گفته مي‌شود.[5]

 

تعبير «امّي» دو بار (اعراف/7، 157-158) و به صورت جمع «امّيين يا امّيون» چهار بار (بقره/2، 78؛ آل‌عمران/3، 20، 75؛ جمعه/62، 2) در قرآن آمده و درباره پيامبر گرامي(صلي الله عليه و اله) يا مردم مكه به كار رفته است. اين تعبير در يك احتمال به امّ القري اشاره دارد.[6] به فرد منسوب به ام القري، امّي گفته مي‌شود.

 

در شعري منسوب به حضرت خديجه در مدح پيامبر گرامي(صلي الله عليه و اله) اين تركيب به كار رفته است: نطق البعير علي فضل أحمد مخبرا / هذا الذى شرفت به أُمّ القري.[7] چنين برمي‌آيد كه تعبير امّ القري در منابع و ادبيات پيش از روزگار بعثت به كار نرفته است. اين نكته از تحليل جواد علي در بحث از پيشينه نام‌هاي مكه به دست مي‌آيد. او در اين بحث، براي برخي نام‌هاي مكه، تاريخي كهن‌تر يافته است؛ اما تصريح مي‌كند كه «ام القري» نامي قرآني است.[8]

 

در آيه 92 انعام/6: {... لِتُنذِرَ اُمّ القُري و مَن حَولَها} مفعول واژه {لِتُنذِرَ} (اهل) در تقدير است؛ يعني: براي اين‌كه مردمان ام القري و ديگر شهرها را انذار كني.[9] آورده‌اند كه مقصود از {مَن حَولَها} مردمان ديگر شهرها[10] يا مردم طائف[11] بوده است. در تفسير اين آيه و درباره وجه تسميه مكه به ام القري، سخنان گوناگون در ميان است: از آن رو كه مكه بر ديگر شهرها تقدم دارد[12]؛ كعبه در اين شهر مقدس است و مردمان براي انجام حج و عمره به آن رو مي‌آورند[13]؛ مكه قبله‌گاه ديگر سرزمين‌ها است[14] و همين به مكه منزلت و عظمت داده و آن را بر ديگر ناحيه‌ها و شهرها برتري داده است.[15] نيز اين احتمالات را به ميان آورده‌اند: مكه نخستين ناحيه مسكوني جهان بوده[16]؛ خداوند زمين را از زير مكه[17] يا كعبه[18] گسترش داده است (دَحوالاَرض)؛ كعبه نخستين خانه‌اي است كه خداوند آن را آفريد.[19]

 

در باره تاريخ بسط زمين از كعبه يا مكه، مباحث جغرافيايي قابل طرح است و برخي دانشوران شيعه از جمله علامه مجلسي با تكيه بر اين نكته، به توضيح و تبيين شكل‌گيري هفت زمين و گسترش آسمانِ هر يك از اين زمين‌ها پرداخته‌اند.[20]

 

در باره نام‌‌گذاري مكه به امّ القري، در تفسير ثعلبي اين تحليل آمده كه مكه منبع و مركز دانش‌ها و نيكي‌ها است.[21] ابن‌ عطيه اندلسي (481-542ق.) مجموعه ‌اين سخنان را تلخيص كرده و گفته است: نام‌‌گذاري مكه به ام القري بدين دليل است كه خاستگاه دين و شريعت بوده يا زمين از آن‌جا گسترش يافته يا وسط زمين و نقطه مركزي ديگر شهرها است و يا قبله همه سرزمين‌ها است.[22] نيز آورده‌اند كه اين نام‌‌گذاري نشانه عنايت الهي به اين حرم مقدس است؛ زيرا دعوت اسلامي و گسترش توحيد از آن‌جا آغاز مي‌شود.[23]

 

در آيه‌اي ديگر از قرآن كريم، تعبير امّ ‌القُري به صورت گسسته آمده است: {وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهلِكَ القُري حَتَّي يَبعَثَ فى‏ أُمِّها رَسُولاً}. (قصص/28، 59) اين آيه در صدد بيان سنت الهي در نزول عذاب استيصالي است و به مشركان مكه هشدار مي‌دهد كه با ارسال پيامبر در اُمّ القري (مكه) حجت بر آن‌ها تمام شده است.[24] در تفسير آيه 157 اعراف/7: {الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكتُوباً عِندَهُم...} آورده‌اند كه امي خوانده شدن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) به سبب نسبت ايشان به ام القري[25] يا ناخوانا و نانويسا[26] بودن ايشان است.[27] نيز در آيه 20 آل عمران/3: {ِوَ قُل لِلَّذينَ أُوتُوا الكِتابَ وَ الأُمِّيِّينَ أَ أَسلَمتُم} اُمّيين منسوب به امّ القري و منظور از آن، مشركان مكه است.[28]

 

… منابع

اخبار مكه: الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ الاصفي: الفيض الكاشاني (م.1091ق.)، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1418ق؛ اعلام الساجد باحكام المساجد: الزركشي (م.794ق.)، به كوشش المراغي، قاهره، 1384ق؛ الامثل: مكارم الشيرازي، قم، مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه‌السلام، 1421ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ تفسير بغوي (معالم التنزيل): البغوي (م.510ق.)، به كوشش خالد عبدالرحمن، بيروت، دار المعرفه؛ تفسير ثعلبي (الكشف و البيان): الثعلبي (م.427ق.)، به كوشش ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق؛ تفسير سمرقندي (بحر العلوم): السمرقندي (م.375ق.)، به كوشش محمود مطرجي، بيروت، دار الفكر؛ تفسير سمعاني (تفسير القرآن): منصور السمعاني (م.489ق.)، به كوشش غنيم و ياسر، رياض، دار الوطن، 1418ق؛ تفسير نسفي (مدارك التنزيل): النسفي (م.701ق.)؛ زاد المسير: ابن جوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالرحمن، بيروت، دار الفكر، 1407ق؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش مخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ الغدير: الاميني (م.1390ق.)، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1366ش؛ غريب القرآن الكريم: الطريحي (م.1085ق.)، به كوشش محمد كاظم، قم، زاهدي؛ مجمع البحرين: الطريحي (م.1085ق.)، به كوشش الحسيني، بيروت، الوفاء، 1403ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛ المحرر الوجيز: ابن عطية الاندلسي (م.546ق.)، به كوشش عبدالسلام، لبنان، دار الكتب العلميه، 1413ق؛ مسند الامام الرضا عليه‌السلام: عزيز الله‏ عطاردي، المؤتمر العالمي للامام الرضا عليه‌السلام، 1406ق؛ معاني القرآن: النحاس (م.338ق.)، به كوشش الصابوني، عربستان، جامعة ام القري، 1409ق؛ معجم مقاييس اللغه: ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛ مفردات: الراغب (م.425ق.)، به كوشش صفوان داودي، دمشق، دار القلم، 1412ق؛ المفصل: جواد علي، بيروت، دار العلم للملايين، 1980م؛ الميزان: الطباطبائي (م.1402ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق؛ نور الثقلين: العروسي الحويزي (م.1112ق.)، به كوشش رسولي محلاتي، اسماعيليان، 1373ش.

 

علي احمدي ميرآقا

 

 
[1]. بحار الانوار، ج96، ص77؛ نك: اخبار مكه، ج2، ص281؛ اعلام الساجد، ص79.

[2]. تفسير سمرقندي، ج1، ص486؛ تفسير بغوي، ج4، ص120.

[3]. مفردات، ص85، «ام»؛ الصحاح، ج5، ص1863؛ مجمع البحرين، ج6، ص9، «امم».

[4]. العين، ج8، ص426، «امم»؛ معجم مقاييس اللغه، ج1، ص21-23، «ام»؛ تفسير ثعلبي، ج3، ص9.

[5]. معجم مقاييس اللغه، ج5، ص78، «قري».

[6]. معاني القرآن، ج1، ص374؛ تفسير بغوي، ج2، ص205.

[7]. الغدير، ج2، ص17.

[8]. نك: المفصل، ج4، ص9-12.

[9]. مجمع البيان، ج4، ص110.

[10]. تفسير سمرقندي، ج1، ص486؛ تفسير بغوي، ج1، ص115؛ ج4، ص120.

[11]. الميزان، ج7، ص304.

[12]. التبيان، ج1، ص22.

[13]. التفسير الكبير، ج3، ص38.

[14]. تفسير نسفي، ج1، ص334؛ غريب القرآن، ص489.

[15]. معاني القرآن، ج2، ص457؛ التبيان، ج4، ص201؛ مجمع البيان، ج4، ص110.

[16]. مجمع البيان، ج4، ص110؛ التبيان، ج4، ص201؛ زاد المسير، ج3، ص59.

[17]. معاني القرآن، ج1، ص49؛ تفسير ثعلبي، ج1، ص127؛ الاصفي، ج1، ص334.

[18]. تفسير سمرقندي، ج1، ص486.

[19]. نور الثقلين، ج4، ص557.

[20]. بحار الانوار، ج54، ص29؛ نك: مسند الامام الرضا، ج2، ص483.

[21]. تفسير ثعلبي، ج1، ص127.

[22]. المحرر الوجيز، ج2، ص322.

[23]. الميزان، ج7، ص279.

[24]. الميزان، ج16، ص62.

[25]. معاني القرآن، ج3، ص89؛ تفسير سمرقندي، ج1، ص569؛ تفسير بغوي، ج2، ص205.

[26]. نك: الامثل، ج5، ص244-245.

[27]. مفردات، ص87، «ام»؛ زاد المسير، ج3، ص184؛ التفسير الكبير، ج8، ص109.

[28]. تفسير سمعاني، ج1، ص303-304.

 




نظرات کاربران