ایام تشریق ایام تشریق ایام تشریق بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
ایام تشریق ایام تشریق ایام تشریق ایام تشریق ایام تشریق

ایام تشریق

 روزهای یازدهم تا سیزدهم ذی‌حجه، دارای آداب و اعمالی خاص در حج کلمه «ایام» جمع «یوم» به معنای روز[1] و واژه «تشریق» از ریشه «شرق» و به معنای زیبا ساختن و نورانی کردن صورت، رو به سوی مشرق نمودن و

 روزهاي يازدهم تا سيزدهم ذي‌حجه، داراي آداب و اعمالي خاص در حج

كلمه «ايام» جمع «يوم» به معناي روز[1] و واژه «تشريق» از ريشه «شرق» و به معناي زيبا ساختن و نوراني كردن صورت، رو به سوي مشرق نمودن و خشك كردن گوشت در آفتاب[2] است. «ايام تشريق» در اصطلاح مشهور فقهي به روزهاي يازدهم تا سيزدهم ذي‌حجه گفته مي‌شود. برخي مقصود از آن را روزهاي دهم تا سيزدهم ذي‌حجه دانسته‌اند.[3] به شب‌هاي يازدهم تا سيزدهم ذي‌حجه نيز «ليالي تشريق» گفته مي‌شود.[4] در وجه تسميه آن گفته‌اند كه اعراب در اين روزها گوشت‌هاي قرباني را در آفتاب خشك مي‌كردند[5] يا آن‌كه حاجيان در پي طلوع خورشيد، قرباني‌ها را ذبح يا نحر مي‌نمودند[6] و يا نماز عيد را در زمان طلوع خورشيد اقامه مي‌كردند.[7] اصمعي مقصود از تشريق را نماز عيد دانسته است.[8] برخي گفته‌اند اين واژه برگرفته از سخن عرب جاهلي در اين ايام است كه مي‌گفتند: ‌«اَشْرِقْ ثَبير كيما نغير: اي كوه ثبير! زير نور آفتاب درآي تا كوچ يا قرباني كنيم.»[9]

 

در قرآن كريم، از ذكر خداوند در «ايام معدودات» ياد شده است: {وَاذْكُرُوا اللهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ} (بقره/2، 203) بر پايه احاديث[10] و آراي بسياري از مفسران[11] مقصود از آن، ايام تشريق است. ادامه آيه كه به موضوع كوچ از منا در روزهاي دوازدهم و سيزدهم پرداخته، تأييدگر همين نظر است:[12] {فَمَنْ تَعَجَّلَ في‏ يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ}. وجه اين نام‌‌گذاري را آن دانسته‌اند كه شمار اين روزها سه روز است كه اندك و شمردني به شمار مي‌رود.[13] همچنين بر پايه برخي روايات[14] و پاره‌اي تفاسير[15] مقصود از «ايام معلومات» (روزهاي معلوم) در آيه 28 حج/22 نيز ايام تشريق است: {وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ في‏ أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ}. در برخي متون ديني و فقهي، تعابيري ديگر نيز آمده كه با ايام تشريق انطباق كامل يا ناقص دارد؛ مانند «ايام منا»[16]، «ايام نحر» براي روز عيد قربان و دو يا سه روز در پي آن[17] و «ايام رَمْي جِمار» براي روز عيد قربان و سه روز پس از آن.[18]

 

افزون بر عنوان «ايام تشريق» كه بر مجموع اين روزها دلالت دارد، هر يك از روزهاي تشريق نيز نام‌‌گذاري ويژه دارد؛ مانند «يوم النحر» و «يوم الاضحي» (روز قرباني) براي روز دهم، از آن روكه بيشتر در اين روز حاجيان قرباني مي‌كنند[19]؛ «يوم القرّ» (روز جاي گرفتن) كه حاجيان در منا جاي مي‌گيرند[20] و «يوم الرؤوس» براي روز يازدهم، يعني روزي كه مردم مكه سرهاي قرباني‌ها را مي‌خوردند.[21] همچنين بر روز دوازدهم «يوم النفر الاوّل» اطلاق شده؛ زيرا برخي حاجيان در اين روز از منا كوچ مي‌كنند.[22] روز سيزدهم را نيز «يوم النفر الثاني» خوانده‌اند؛ از آن رو كه ديگر حاجيان در اين روز از منا كوچ مي‌كنند[23] يا «يوم الصَدَر» كه به معناي روز رجوع مسافر از مقصد خويش[24] است. افزون بر اين‌ها، در پاره‌اي منابع، روز سيزدهم يا چهاردهم ذي‌حجه «يوم التحصيب» يا«يوم الحَصْبه»[25] نام گرفته و سبب آن استحباب فرود آمدن حاجيان در وادي محصَّب در شب سيزدهم ذي‌حجه هنگام بازگشت از منا است.[26] شب سيزدهم نيز «ليلة التحصيب»، «ليلة الحصبه»[27] و «ليلة الحصيب»[28] خوانده شده است.

 

اشاره به ايام تشريق در قرآن كريم هنگام بيان مناسك حج (آيه 203 بقره/2 به باور مشهور و آيه 28 حجّ/22 به باور غير مشهور) نشان از جايگاه مهم ايام تشريق در مناسك حج دارد. به تصريح قرآن، در اين ايام، مؤمنان حج‌‌گزار به «ذكر خداوند» فرمان يافته‌اند. (براي ديدگاه‌هاي گوناگون درباره مقصود از ذكر در منابع حديثي و تفسيري ← ادامه مقاله، آداب و اعمال ايام تشريق) خداوند در آيات 1-3 فجر/89 به فجر و شفع و وتر سوگند خورده است: {وَالْفَجْرِ * وَلَيَالٍ عَشْرٍ * و الشَّفْعِ و الوَتْرِ}. به باور برخي مفسران، مقصود از«شفع» روز عيد قربان يا روز نفر اول (دوازدهم ذي‌حجه) و مقصود از«وَتْر» روز نفر دوم (سيزدهم ذي‌حجه) است.[29] شماري نيز مقصود از «شفع» را دو روز پس از عيد و مقصود از «وتر» را روز سوم از ايام تشريق (سيزدهم ذي‌حجه) شمرده‌اند.[30]

 

شماري از حديث‌ها نيز به اهميت ايام تشريق پرداخته‌اند. از جمله در روايتي از امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه203 بقره/2 كه به كوچ از منا در ايام تشريق مرتبط است، گناه حج‌‌گزاران در پي بازگشت از منا به مكه بخشوده دانسته شده است.[31] در برخي روايات اهل سنت نيز بزرگ‌‌ترين روزها نزد خداوند «يوم النحر» و در پي آن «يوم القر»[32] يا «يوم النفر»[33] به شمار رفته است. حديثي ديگر، پاداش كسي را كه چشم و زبان و دست خود را در ايام تشريق از گناه بازدارد، برابر با ‌گزاردن حج دانسته است.[34] ‌گزارش شده كه در پي مأمور شدن امير مؤمنان(عليه السلام) به خواندن آيات نخست سوره برائت از جانب پيامبر(صلي الله عليه و آله)، وي آيات را افزون بر روز عرفه و شب عيد قربان، در همه ايام تشريق بر مردم قرائت كرد.[35] همچنين ‌گفته‌اند كه بيعت پيامبر اسلام با هفتاد تن از مسلمانان مدينه به سال 13 بعثت در عقبه، در اين ايام صورت گرفت.[36] پيامبر(صلي الله عليه و آله) خطبه حجة الوداع را نيز در همين روزها خواند.[37] بر پايه روايتي، امام باقر(عليه السلام) هنگام وفات وصيت كرد كه از اموالش مبلغي براي عزاداري در منا در اين ايام وقف شود.[38] از اين‌ها گذشته، ‌گزاردن برخي مهم‌‌ترين اعمال حج در ايام تشريق، مانند رمي جمرات، قرباني، حلق، وبيتوته بر قداست و اهميت اين ايام دلالت دارد. بر پايه روايتي، حكمت انجام دادن عمره و حج تمتع در ماه ذي‌حجه، عبادت خداوند در ايام تشريق است.[39]

 

آداب و اعمال ايام تشريق

در قرآن و روايات و منابع فقهي، كارهايي ويژه در اين ايام سفارش يا نهي شده است كه بيشتر اختصاص به حج‌‌گزاران دارد؛ اما برخي از آن‌ها ميان آنان و ديگران مشترك است. مهم‌ترين نمونه‌هاي اين اعمال عبارتند از:

 

 1. ذكر خدا: از كارهايي كه قرآن در اين ايام بدان فرمان داده، ذكر خداوند است: {وَ اذْكُرُوا اللهَ في‏ أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ} (بقره/2، 203)؛ {... وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ في‏ أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ} (حجّ/22، 28) شماري از مفسران و فقيهان مقصود از آن را مطلق ذكر خدا دانسته‌اند.[40] در چندين حديث از پيامبر(صلي الله عليه و آله) نيز اين ايام روزهاي ذكر خداوند خوانده شده است.[41] نظر ديگر آن است كه مقصود از ذكر، به زبان آوردن نام خداوند در هنگام ذبح قرباني است[42]؛ چنان‌كه آيه 28 حج/22 را ناظر به اين معنا دانسته‌اند[43]: {وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ في‏ أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلي‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهيمَةِ الْأَنْعامِ}.

 

افزون بر اين آيات، قرآن در آيه 200بقره/2 نيز مسلمانان را به ذكر الهي در پي پايان مناسك حج فرمان داده است: {فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً}. بر پايه برخي تفاسير[44] و منابع حديثي[45] اعراب جاهلي در پي مناسك حج، در ايام تشريق در منا گرد آمده، با ياد كردن از نياكان خود و آثار آنان بر يكديگر فخر مي‌فروختند. با نزول اين آيه، به جاي فخر فروشي به پدران خود، به ياد خدا فراخوانده شدند. در اين آيه، حاجيان به ياد كردن از خداوند، همسنگ با ياد پدران يا بيشتر فراخوانده شده‌اند: {كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً}. برخي مقصود از ياد بيشتر را ذكر نعمت‌هاي الهي و شكر آن دانسته‌اند.[46] شماري ديگر، مقصود از «ذكر» را پناه بردن و استغاثه به درگاه خداوند شمرده‌اند.[47]

 

 2. تكبير: از اعمال مستحب حج‌‌گزاران در ايام تشريق، تكبير گفتن در پي نمازهاي واجب است. بيشتر مفسران و فقيهان شيعه[48] و اهل سنت[49] مقصود از ذكر الهي را در آيات 203 بقره/2 و 28 حج/22 تكبير گفتن حج‌‌گزار در ايام تشريق در پي نماز دانسته و برخي تكبير را در آيه 37 حجّ/22 اين‌گونه تفسير كرده‌اند[50]: {كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللهَ عَلي‏ ما هَداكُمْ}. فقيهان امامي[51]، شافعي، مالكي[52]، حنفي و حنبلي[53] اذكاري ويژه را براي اين تكبير ياد كرده‌اند. به باور فقيهان شيعه، براي كسي كه در منا حضور دارد، اين تكبيرها در پي 15 نماز (از نماز ظهر روز عيد قربان تا نماز صبح روز سوم از ايام تشريق) و براي كسي كه در منا حضور ندارد، در پي ده نماز (از نماز ظهر روز عيد تا نماز صبح روز دوم از ايام تشريق) استحباب دارد.[54] به باور مشهور فقيهان شافعي و مالكي نيز هنگام تكبير در پي 15 نماز (از نماز ظهر روز عيد تا نماز صبح روز سوم از ايام تشريق) است.[55] مشهور حنفيان به وجوب اين تكبيرها در ايام تشريق باور دارند و هنگام آن را از نماز ظهر روز عرفه تا نماز عصر روز عيد قربان مي‌دانند.[56] به باور حنبليان، اين تكبيرها از نماز صبح روز عرفه تا نماز عصر واپسين روز از ايام تشريق گفته مي‌شود.[57]

 

 3. رمي جمرات: از اعمال حج كه در ايام تشريق ادا مي‌شود، به باور فقيهان امامي[58] و اهل سنت[59] رمي جمرات است. از ديد فقيهان امامي[60] و بيشتر فقيهان اهل سنت[61] افزون بر رمي جمره عقبه در روز عيد قربان، رمي جمرات سه‌گانه به ترتيب (اولي، وسطي و عقبي) در ايام تشريق واجب است. شافعيان به تأخير انداختن رمي جمره عقبه را تا پايان ايام تشريق جايز دانسته‌اند.[62]

 

 4. قرباني: به باور مشهور فقيهان امامي، قرباني حج در صورت امكان بايد در روز عيد قربان صورت گيرد.[63] اما آراي ديگر نيز در اين زمينه آمده است؛ از جمله جايز بودن ذبح قرباني در روز عيد و سه روز ايام تشريق.[64] ديدگاه فقيهان حنفي[65]، حنبلي[66] و مالكي[67] نيز اين است كه مي‌توان قرباني را در روز عيد قربان و دو روز نخست ايام تشريق انجام داد. به باور فقيهان شافعي، افزون بر روز عيد مي‌توان قرباني را در ايام تشريق ذبح كرد.[68]

 

 

 5. حلق و تقصير: زمان انجام دادن حلق يا تقصير حج، به باور مشهور فقيهان امامي[69]، روز عيد قربان است. اما شماري از آنان تأخير آن را تا پايان ايام تشريق جايز دانسته[70] و به اين نكته استناد كرده‌اند كه قرآن كريم حلق را پيش از رسيدن قرباني به منا (پيش از روز عيد قربان) منع نموده: {وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّي يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ} (بقره/2،‌196) اما پايان زمان آن را اعلام نكرده است. ابوحنيفه هنگام حلق و تقصير را همه ايام نحر (روز عيد قربان و ايام تشريق) دانسته؛ ولي ديگر فقيهان حنفي هنگامي ويژه براي آن تعيين نكرده‌اند.[71] حنبليان تأخير حلق يا تقصير را تا آخر ايام تشريق جايز دانسته‌اند[72] و مالكيان بر آنند كه حج‌‌گزار مي‌تواند اين كار را حتي در پي ايام تشريق به جا آورد.[73] (← حلق و تقصير)

 

 6. بيتوته در منا: از ديگر كارهاي واجب بر حج‌‌گزاران در ايام تشريق، به باور فقيهان امامي، بيتوته در منا در شب‌هاي يازدهم و دوازدهم[74] و نيز بيتوته در شب سيزدهم براي كساني است كه برخي محرمات احرام را رعايت نكرده يا پيش از غروب روز دوازدهم از منا بيرون نرفته‌اند.[75] پشتوانه اين وجوب، افزون بر اجماع، حديث‌هايي است[76] كه آشكارا از بيتوته در ليالي تشريق در مكاني جز منا نهي كرده‌اند. از فقيهان اهل سنت، مالكيان و حنبليان نيز بيتوته در منا را در شب‌هاي يازدهم و دوازدهم بر حج‌‌گزار واجب شمرده‌اند.[77]

 

پشتوانه آنان، اجازه گرفتن عباس عموي پيامبر از ايشان براي بيرون رفتن از منا در اين شب‌ها به قصد آب دادن به حاجيان در مكه[78] و نيز سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) است كه شب‌هاي تشريق در منا بيتوته كرد.[79] حنفيان بيتوته را مستحب و سنت شمرده‌اند.[80] برخي فقيهان شافعي به وجوب بيتوته در دو شب يازدهم و دوازدهم براي همه حاجيان و در شب سيزدهم براي آنان ‌كه در روز از منا كوچ نكنند، باور دارند و شماري نيز استحباب بيتوته را پذيرفته‌اند.[81])

 

 7. اقامت در منا: فقيهان امامي[82] اقامت در منا را در ايام تشريق، افزون بر بيتوته كه واجب به شمار مي‌رود، به پشتوانه احاديث[83]، مستحب دانسته‌اند. همچنين به استناد روايات[84] براي كسي كه به سبب درك نكردن وقوف در عرفات و مشعر، حج او از دست رفته،‌ اقامت در منا در ايام تشريق و ‌گزاردن عمره در پي اين ايام را مستحب شمرده‌اند.[85]

 

 8. به جا آوردن اعمال مكه:‌ به باور مشهور فقيهان امامي، حج‌‌گزار در پي انجام دادن قرباني و حلق در روز عيد قربان، بايد براي ‌گزاردن اعمال مكه (طواف و سعي) به مكه برود و اين اعمال را بايد در اين روز يا روز اول از ايام تشريق (يازدهم ذي‌حجه) انجام دهد.[86] شماري از فقيهان به پشتوانه احاديث[87] انجام دادن اعمال مكه را تا پايان ايام تشريق جايز شمرده‌اند[88] و شماري برآنند كه تأخير اين اعمال تا پايان ذي‌حجه جايز است.[89] به باور فقيهان حنبلي و شافعي، به تأخير انداختن اعمال مكه از روز عيد جايز است. البته شافعيان اين كار را مكروه و تأخير از ايام تشريق را داراي كراهتي بيشتر مي‌دانند.[90] برخي فقيهان حنفي هنگام اين اعمال را روز عيد و دو روز نخست ايام تشريق دانسته‌اند.[91] (← طواف، طواف نساء، سعي)

 

 9. اقامه نمازها در مسجد خيف: به باور فقيهان امامي[92] و اهل سنت[93] ‌مستحب است كه حج‌‌گزار در صورت اقامت در منا ‌كه در ايام تشريق مستحب است‌، ‌نمازهاي واجب و مستحب خود را در مسجد خَيْف، به ويژه در محل نماز و سجده پيامبر(صلي الله عليه و آله) به جا آورد. همچنين فقيهان امامي به پشتوانه حديثي از امام صادق(عليه السلام)[94] اقامه شش ركعت نماز مستحب را از اعمال اين مسجد هنگام بازگشت از منا به مكه دانسته‌اند.[95] برخي فقيهان اهل سنت[96] نيز به پشتوانه روايتي از ابن مسعود [97] به استحباب اقامه دو ركعت نماز در اين مسجد باور دارند.

 

 10. حرمت روزه در ايام تشريق: درباره جواز روزه گرفتن حج‌‌گزار در ايام تشريق، خواه به عنوان كفاره واجب بر حج‌‌گزار در برخي موارد به پشتوانه آيه 196 بقره/2 و خواه با عناوين ديگر، آراي گوناگون در فقه اسلامي ياد شده است. به باور مشهور فقيهان شيعه، روزه گرفتن در اين سه روز حرام است.[98] حتي ‌بسياري از فقيهان، روزه واجب ديگر همچون روزه نذر را نيز در اين ايام در منا بر حج‌‌گزار حرام شمرده‌اند.[99] پشتوانه اين حكم، احاديثي[100] است كه ايام تشريق را از روزهاي خوردن و آشاميدن شمرده و از روزه گرفتن در آن نهي كرده‌اند. حتي برخي بر پايه اطلاق اين روايت‌ها، بر آنند كه در حرمت روزه در ايام تشريق تفاوتي ميان حج‌‌گزار و غير حج‌‌گزار نيست.[101] برخي از اين فقيهان به پشتوانه احاديث‌[102] قاتلي را
كه به سبب ارتكاب جنايت در ماه‌هاي حرام، مكلف به دو ماه روزه گرفتنِ پيوسته است، از حكم حرمت روزه مستثنا كرده‌اند.[103] اين نظر را برخي نپذيرفته و مخالف اجماع دانسته‌اند.[104]

 

 در برابر،‌ برخي فقيهان امامي[105] به پشتوانه احاديث[106] بر آنند كه روزه گرفتن بدل از قرباني در حج تمتع در سومين روز از ايام تشريق يا در همه ايام تشريق جايز است. شماري از فقيهان حنبلي و حنفي به پشتوانه احاديثي از پيامبر(صلي الله عليه و آله)[107] روزه گرفتن در ايام تشريق، خواه واجب و خواه مستحب، را حرام شمرده‌اند.[108] فقيهان شافعي در اين باره دو نظر ياد كرده‌اند: جواز و عدم جواز.[109] پشتوانه هر دو نظر، برخي روايت‌ها است.[110] از ديد مالك بن انس، حج‌‌گزاري كه يك يا دو روز پيش از عيد روزه گرفته، مي‌تواند باقيمانده روزه كفاره را در ايام تشريق بگيرد.[111]

 

 11. ممنوعيت عمره مفرده در برخي مذاهب: به باور حنفيان، ‌گزاردن عمره مفرده در ايام تشريق، مكروه به شمار مي‌رود.[112] شافعيان و مالكيان بر آنند كه انجام دادن عمره در اين ايام براي غير حج‌‌گزار جايز است؛ اما براي حج‌‌گزاران جايز نيست.[113] ديگر فقيهان اهل سنت[114] و نيز فقيهان امامي[115] به پشتوانه ادله عام، ‌گزاردن عمره مفرده را در همه روزهاي سال از جمله ايام تشريق جايز دانسته‌اند.

 

 12. خطبه خواندن امام: به باور فقيهان امامي، مستحب است امام يا نايب او، افزون بر روزهاي هفتم، نهم و دهم ذي‌حجه، در روز اول از ايام تشريق نيز در منا خطبه بخواند و مناسك حج را به مردم آموزش دهد.[116] فقيهان شافعي و حنبلي به پشتوانه سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله)، خواندن خطبه را در روز دوم از ايام تشريق بر امام يا نايب او مستحب شمرده و آن را شامل مطالبي چون بيان احكام رمي، مبيت در منا، كوچ كردن و اعمال ديگر چون طواف وداع و ترغيب به طاعت الهي و استقامت در عهد خود با خداوند دانسته‌اند.[117] بر حج‌‌گزاران نيز مستحب است كه با غسل براي شنيدن اين خطبه حاضر شوند.[118] حنفيان و مالكيان خواندن اين خطبه را در روز يازدهم ذي‌حجه مستحب شمرده‌اند.[119]

 

 13. تخيير ميان كوچ كردن در روز دوم يا سوم از منا: فقيهان امامي به پشتوانه آيه 203 بقره/2 و احاديث[120] بر آنند كه حج‌‌گزار مي‌تواند در پي رمي جمرات در روز دوم از ايام تشريق، اگر مرتكب برخي محرمات احرام (التذاذ جنسي و شكار) نشده باشد، پس از زوال خورشيد از منا بيرون رود.[121] اما حج‌‌گزاري كه مرتكب اين محرمات شده باشد، به دليل احاديث[122]، نبايد پيش از روز سوم از ايام تشريق از منا بيرون رود.[123] نظر فقيهان اهل سنت نيز به پشتوانه قرآن و احاديث، تخيير حج‌‌گزار ميان كوچ كردن در روز دوم و سوم از ايام تشريق است؛ هر چند تأخير انداختن كوچ به روز سوم را بهتر دانسته‌اند.[124] مالكيان به پشتوانه سيره برخي صحابه، اين تخيير را ويژه كساني دانسته‌اند كه اهل مكه نيستند يا كاري لازم در مكه دارند؛ اما بر مردم مكه يا كساني كه قصد اقامت در مكه را دارند، لازم است كه در روز سوم از ايام تشريق به مكه كوچ كنند.[125]

 

 14. استراحت در منطقه تحصيب: به باور فقيهان شيعه و اهل سنت، مستحب است كسي كه در روز سوّم از ايام تشريق از منا كوچ كرده، در منطقه تحصيب در ابطح، ميان عقبه و مكه و نيز ميان حجون تا حائط فرمان[126] توقف نمايد و اندكي استراحت كند.[127] پشتوانه اين حكم، سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله)[128] و احاديث[129] است. فقيهان اهل سنت گفته‌اند كه حج‌‌گزار هر گاه از منا بيرون رود، مستحب است كه در اين منطقه توقف و استراحت كند.[130] همچنين بر وي مستحب است نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در آن‌جا ادا نمايد.[131]

 

… منابع

احكام القرآن: الجصاص (م.370ق.)، به كوشش عبدالسلام، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ الاستبصار: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ الاقناع: الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ الام: الشافعي (م 204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ البحر الرائق: ابونجيم المصري (م.970ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق عليه‌السلام، 1420ق؛ تحفة الفقهاء: علاء الدين السمرقندي (م.535/539ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1414ق؛ ترتيب اصلاح المنطق: ابن السكيت (م.244ق.)، به كوشش بكايي، مشهد، مجمع البحوث الاسلاميه، 1412ق؛ تفسير عياشي: العياشي (م.320ق.)، به كوشش رسولي محلاتي، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه؛ تفسير قمي: القمي (م.307ق.)، به كوشش الجزائري، قم، دار الكتاب، 1404ق؛ التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ جامع احاديث الشيعه: اسماعيل معزي ملايري، قم، المطبعة العلميه، 1399ق؛ جامع البيان: الطبري (م.310ق.)، به كوشش صدقي جميل، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ جامع المدارك: سيد احمد الخوانساري (م.1405ق.)، به كوشش غفاري، تهران، مكتبة الصدوق، 1405ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، احياء الكتب العربيه؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ حواشي الشرواني و العبادي: الشرواني (م.1301ق.) و العبادي (م.994ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الخلاف: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش خراساني و ديگران، قم، نشر اسلامي، 1407ق؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ ذخيرة المعاد: محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، آل البيت عليهم‌السلام؛ رسائل الكركي: الكركي (م.940ق.)، به كوشش الحسون، قم، مكتبة النجفي، 1409ق؛ الروضة البهية في شرح اللمعه: الشهيد الثاني (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، مكتبة الداوري، 1410ق؛ زبدة البيان: المقدس الاردبيلي (م.993ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ سنن ابي داود: السجستاني (م.275ق.)، به كوشش سعيد محمد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق؛ السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛ الصافي: الفيض الكاشاني (م.1091ق.)، بيروت، اعلمي، 1402ق؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش مخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ عيون اخبار الرضا عليه‌السلام: الصدوق (م.381ق.)، بيروت، اعلمي، 1404ق؛ غريب الحديث: ابن سلام الهروي (م.224ق.)، به كوشش محمد عبدالمعيد خان، بيروت، دار الكتاب العربي، 1396ق؛ فتاوي ابن الجنيد: به كوشش علي پناه الاشتهاردي، قم، النشر الاسلامي؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ فتح القدير: الشوكاني (م.1250ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ فتح الوهاب: زكريا بن محمد الانصاري (م.936ق.)، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الفقه الاسلامي و ادلته: وهبة الزحيلي، دمشق، دار الفكر، 1431ق؛ فقه القرآن: الراوندي (م.573ق.)، به كوشش الحسيني، قم، مكتبة النجفي، 1405ق؛ القاموس المحيط: الفيروزآبادي (م.817ق.)، بيروت، دار العلم؛ قواعد الاحكام: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1413ق؛ الكافي في الفقه: ابوالصلاح الحلبي (م.447ق.)، به كوشش استادي، اصفهان، مكتبة امير المؤمنين عليه‌السلام، 1403ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كتاب الحج: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق؛ كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الكشاف: الزمخشري (م.538ق.)، به كوشش عبدالرزاق المهدي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ كشف اللثام: الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ كفاية الاحكام (كفاية الفقه): محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، به كوشش الواعظي، قم، النشر الاسلامي، 1423ق؛ كنز العرفان في فقه القرآن: الفاضل المقداد (م.826ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، مرتضوي، 1373ش؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع البحرين: الطريحي (م.1085ق.)، به كوشش الحسيني، تهران، فرهنگ اسلامي، 1408ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛ مجمع الزوائد: الهيثمي (م.807ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1402ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1410ق؛ المدونة الكبري: مالك بن انس (م.179ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛ مستدرك الوسائل: النوري (م.1320ق.)، بيروت، آل البيت عليهم‌السلام، 1408ق؛ المستدرك علي الصحيحين: الحاكم النيشابوري (م.405ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1415ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر؛ معجم مقاييس اللغه: ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛ مغني المحتاج: محمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ مناقب علي بن ابي طالب عليه‌السلام: احمد بن مردويه (م.410ق.)، قم، دار الحديث، 1424ق؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، چاپ سنگي؛ مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ الميزان: الطباطبائي (م.1402ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق؛ نيل الاوطار: الشوكاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1412ق؛ الوسيلة الي نيل الفضيله: ابن حمزه (م.560ق.)، به كوشش الحسون، قم، مكتبة النجفي، 1408ق.

 

سيد جعفر صادقي فدكي

 

 
[1]. لسان العرب، ج12، ص649، «يوم».

[2]. العين، ج5، ص38؛ القاموس المحيط، ج3، ص249؛ لسان العرب، ج10، ص174، 176، «شرق».

[3]. زبدة البيان، ص278؛ مواهب الجليل، ج4، ص273؛ جواهر الكلام، ج20، ص45.

[4]. كفاية الاحكام، ج1، ص357؛ الحدائق، ج17، ص292؛ جواهر الكلام، ج18، ص4.

[5]. مدارك الاحكام، ج6، ص137؛ كشاف القناع، ج2، ص66.

[6]. كشاف القناع، ج2، ص66؛ جواهر الكلام، ج16، ص327.

[7]. مواهب الجليل، ج4، ص273؛ نيل الاوطار، ج3، ص387.

[8]. نك: غريب الحديث، ج3، ص452.

[9]. ترتيب اصلاح المنطق، ص92؛ الصحاح، ج4، ص1501؛ معجم مقاييس اللغه، ج3، ص264.

[10]. الكافي، ج4، ص516؛ الاستبصار، ج2، ص299؛ السنن الكبري، ج5، ص228.

[11]. جامع البيان، ج2، ص413-414؛ مجمع البيان، ج2، ص53؛ فقه القرآن، ج1، ص299.

[12]. التفسير الكبير، ج5، ص210؛ تفسير قرطبي، ج3، ص1.

[13]. احكام القرآن، جصاص، ج3، ص305؛ فقه القرآن، ج1، ص300.

[14]. وسائل الشيعه، ج14، ص270-271؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص129.

[15]. نك: مجمع البيان، ج7، ص146؛ جامع البيان، ج17، ص194؛ الصافي، ج3، ص375.

[16]. تذكرة الفقهاء، ج6، ص113؛ مواهب الجليل، ج4، ص273؛ مجمع البحرين، ج2، ص503، «شرق».

[17]. الخلاف، ج6، ص66؛ التفسير الكبير، ج5، ص210.

[18]. تفسير قرطبي، ج3، ص1؛ التفسير الكبير، ج5، ص210-211؛ فتح القدير، ج1، ص205.

[19]. المجموع، ج8، ص382؛ كتاب الحج، خويي، ج5، ص151.

[20]. السرائر، ج1، ص611؛ قواعد الاحكام، ج1، ص450.

[21]. عمدة القاري، ج10، ص79؛ تاج العروس، ج8، ص301، «رأس»؛ جامع احاديث الشيعه، ج12، ص194.

[22]. المجموع، ج6، ص442؛ التفسير الكبير، ج5، ص210.

[23]. السرائر، ج1، ص611؛ كشاف القناع، ج2، ص570؛ روضة الطالبين، ج2، ص387.

[24]. السرائر، ج1، ص613؛ لسان العرب، ج4، ص448؛ مجمع البحرين، ج2، ص592، «صدر».

[25]. السرائر، ج1، ص592؛ مختلف الشيعه، ج4، ص274.

[26]. السرائر، ج1، ص592؛ الحدائق، ج17، ص136.

[27]. السرائر، ج1، ص611؛ كشف اللثام، ج6، ص141؛ جواهر الكلام، ج19، ص175-176؛ ج20، ص44-45.

[28]. منتهي المطلب، ج2، ص778.

[29]. نك: مجمع البيان، ج10، ص347-348.

[30]. نك: جامع البيان، ج30، ص213؛ التفسير الكبير، ج31، ص163.

[31]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص215.

[32]. سنن ابي داود، ج1، ص396؛ المستدرك، ج4، ص221؛ السنن الكبري، ج5، ص241.

[33]. مسند احمد، ج4، ص350.

[34]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص214.

[35]. تفسير عياشي، ج2، ص74؛ المناقب، ص252-253؛ بحار الانوار، ج21، ص273.

[36]. مسند احمد، ج3، ص461؛ مجمع الزوائد، ج6، ص43؛ بحارالانوار، ج19، ص25.

[37]. بحارالانوار، ج21، ص380؛ ج55، ص379.

[38]. الكافي، ج5، ص117؛ التهذيب، ج6، ص358.

[39]. عيون اخبار الرضا، ج1، ص127.

[40]. نك: الميزان، ج14، ص371.

[41]. جامع البيان، ج2، ص415-416؛ مسند احمد، ج2، ص513.

[42]. المغني، ج2، ص255؛ مجمع البيان، ج7، ص146؛ الصافي، ج3، ص375.

[43]. الكشاف، ج3، ص153؛ تفسير قرطبي، ج12، ص41.

[44]. جامع البيان، ج2، ص404؛ مجمع البيان، ج2، ص50.

[45]. بحار الانوار، ج96، ص313؛ مستدرك الوسائل، ج10،ص155.

[46]. مجمع البيان، ج2، ص50؛ فقه القرآن، ج1، ص299.

[47]. نك: مجمع البيان، ج2، ص50؛ التفسير الكبير، ج5، ص202-203.

[48]. مجمع البيان، ج2، ص53؛ ج7، ص146؛ زبدة البيان، ص225-226؛ جواهر الكلام، ج11، ص383.

[49]. جامع البيان، ج2، ص412؛ المبسوط، سرخسي، ج2، ص42-43؛ المغني، ج2، ص255-256.

[50]. تفسير قمي، ج2، ص84؛ الصافي، ج3، ص380.

[51]. تذكرة الفقهاء، ج4، ص154-155؛ جواهر الكلام، ج20، ص35-36.

[52]. المدونة الكبري، ج1، ص171؛ المجموع، ج5، ص39.

[53]. المبسوط، سرخسي، ج2، ص43؛ بدائع الصنائع، ج1، ص195؛ المغني، ج2، ص256.

[54]. الخلاف، ج1، ص667؛ مستند الشيعه، ج6، ص214؛ جواهر الكلام، ج11، ص384.

[55]. المدونة الكبري، ج1، ص172؛ المجموع‌، ج5، ص33.

[56]. المبسوط، سرخسي، ج2، ص43-44؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص173؛ بدائع الصنائع، ج1، ص195.

[57]. المغني، ج2، ص254.

[58]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص359؛ تحرير الاحكام، ج2، ص9.

[59]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص64-66؛ المغني، ج3، ص474؛ فتح العزيز، ج7، ص395.

[60]. المبسوط، طوسي، ج1، ص369؛ تحرير الاحكام، ج2، ص9؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص359.

[61]. المجموع، ج8، ص238-239؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص407- 409؛ المغني، ج3، ص474.

[62]. الاقناع، ج1، ص236.

[63]. كفاية الاحكام، ج1، ص347؛ مستند الشيعه، ج12، ص299؛ الحدائق، ج17، ص76.

[64]. الحدائق، ج17، ص77؛ مستند الشيعه، ج12، ص300.

[65]. بدائع الصنائع، ج2، ص146.

[66]. المغني، ج3، ص454.

[67]. مواهب الجليل، ج4، ص273.

[68]. المجموع، ج8، ص190؛ فتح الوهاب، ج2، ص328.

[69]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص333؛ مستند الشيعه، ج12، ص382.

[70]. الكافي في الفقه، ص200-201؛ مدارك الاحكام، ج8،ص89.

[71]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص70؛ بدائع الصنائع، ج2، ص141.

[72]. المغني، ج3، ص460.

[73]. حاشية الدسوقي، ج2، ص47.

[74]. شرائع الاسلام، ج1، ص205؛ مستند الشيعه، ج13، ص30، 32؛ جامع المدارك، ج2، ص531.

[75]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص355-357؛ رسائل الكركي، ج2، ص161؛ الروضة البهيه، ج2، ص322-323.

[76]. الكافي، ج4، ص514؛ من لا يحضره الفقيه، ج2،ص553.

[77]. المدونة الكبري، ج1، ص411؛ كشاف القناع، ج2، ص590؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص174.

[78]. مسند احمد، ج2، ص22؛ صحيح البخاري، ج2، ص167.

[79]. مسند احمد، ج6، ص90؛ سنن ابي داود، ج1، ص44.

[80]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص24-25؛ الفقه الاسلامي، ج3، ص174؛ البحر الرائق، ج2، ص610.

[81]. المجموع، ج8، ص247-248؛ مغني المحتاج، ج1، ص505-506.

[82]. الحدائق، ج17، ص316؛ مستند الشيعه، ج13، ص69.

[83]. الكافي، ج4، ص515؛ التهذيب، ج5، ص261.

[84]. الاستبصار، ج2، ص307؛ وسائل الشيعه، ج14، ص50.

[85]. قواعد الاحكام، ج1، ص438؛ الحدائق، ج16، ص470-471؛ جواهر الكلام، ج19، ص91.

[86]. مختلف الشيعه، ج4، ص302؛ ذخيرة المعاد، ج1، ص684؛ كتاب الحج، خويي، ج5، ص336.

[87]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص388؛ الاستبصار، ج2،ص291.

[88]. نك: كتاب الحج، خويي، ج5، ص336.

[89]. مختلف الشيعه، ج4، ص302-303؛ كتاب الحج، خويي، ج5، ص336.

[90]. المغني، ج3، ص466؛ المجموع، ج8، ص220.

[91]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص22.

[92]. الدروس، ج1، ص462؛ منتهي المطلب، ج2، ص777.

[93]. المغني، ج3، ص482؛ البحر الرائق، ج2، ص612؛ كشاف القناع، ج2، ص590؛ حواشي الشرواني، ج4، ص133.

[94]. الكافي، ج4، ص519؛ التهذيب، ج5، ص274.

[95]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص376؛ الدروس، ج1، ص462.

[96]. المغني، ج3، ص482؛ حواشي الشرواني، ج4، ص105.

[97]. مسند احمد، ج1، ص378؛ صحيح البخاري، ج2، ص35.

[98]. شرائع الاسلام، ج1، ص146؛ الحدائق، ج13، ص387.

[99]. الخلاف، ج2، ص276؛ تذكرة الفقهاء، ج6، ص114.

[100]. الكافي، ج4، ص148؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص509؛ الاستبصار، ج2، ص278.

[101]. مستند الشيعه، ج10، ص508.

[102]. الكافي، ج4، ص139؛ الاستبصار، ج2، ص131.

[103]. المبسوط، طوسي، ج1، ص281؛ مختلف الشيعه، ج3، ص513؛ مستند الشيعه، ج10، ص508.

[104]. مستند الشيعه، ج10، ص508.

[105]. مختلف الشيعه، ج4، ص273؛ فتاوي ابن الجنيد، ص144.

[106]. الاستبصار، ج2، ص277؛ التهذيب، ج5، ص229.

[107]. مسند احمد، ج5، ص75؛ صحيح مسلم، ج3، ص153؛ السنن الكبري، ج3، ص312.

[108]. المغني، ج3، ص97؛ المبسوط، سرخسي، ج3، ص81.

[109]. فتح العزيز، ج6، ص336، 409-410؛ المجموع، ج6، ص441-445.

[110]. صحيح البخاري، ج2، ص250؛ مسند احمد، ج4، ص77.

[111]. المدونة الكبري، ج1، ص390.

[112]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص178؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص392.

[113]. المدونة الكبري، ج1، ص381؛ الام، ج2، ص145؛ مواهب الجليل، ج4، ص31.

[114]. كشاف القناع، ج2، ص470.

[115]. الخلاف، ج2، ص260؛ تحرير الاحكام، ج2، ص110؛ تذكرة الفقهاء، ج7، ص187.

[116]. الوسيله، ص187؛ منتهي المطلب، ج2، ص775.

[117]. المجموع، ج8، ص82، 249؛ مغني المحتاج، ج1، ص507؛ كشاف القناع، ج2، ص593.

[118]. المجموع، ج8، ص249.

[119]. المبسوط، سرخسي، ج2، ص130؛ مواهب الجليل، ج4، ص166.

[120]. الكافي، ج4، ص519؛ من لا يحضره الفقيه، ج2،ص479.

[121]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص371-372؛ الحدائق، ج17، ص319-320.

[122]. الكافي، ج4، ص523؛ التهذيب، ج5، ص273.

[123]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص372؛ مستند الشيعه، ج13، ص73.

[124]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص24؛ المجموع، ج8، ص249؛ المغني، ج3، ص479؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص49.

[125]. المغني، ج3، ص479؛ تفسير قرطبي، ج3، ص13.

[126]. السرائر، ج1، ص592؛ اخبار مكه، ج2، ص160.

[127]. الدروس، ج1، ص464؛ السرائر، ج1، ص592.

[128]. التهذيب، ج5، ص275؛ وسائل الشيعه، ج14، ص284.

[129]. التهذيب، ج5، ص275؛ بحار الانوار، ج96، ص310؛ جامع احاديث الشيعه، ج12، ص203.

[130]. بدائع الصنائع، ج2، ص160؛ المغني، ج3، ص483-484؛ المجموع، ج8، ص252؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص50.

[131]. المغني، ج3، ص484؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص50.

 




نظرات کاربران