ای قوم به حج رفته
سفرنامه حج، نوشته جواد مجابی این کتاب، سفرنامه حج نویسنده به سال 1351ش. است. وی که شاعر، داستان نویس، طنز پرداز، روزنامه‌نگار[1] و از اعضای کانون نویسندگان ایران است، در این سال به عنوان روزنامه‌نگار از سوی روزنامه اطلاعات برای ‌گز
سفرنامه حج، نوشته جواد مجابي
اين كتاب، سفرنامه حج نويسنده به سال 1351ش. است. وي كه شاعر، داستان نويس، طنز پرداز، روزنامهنگار[1] و از اعضاي كانون نويسندگان ايران است، در اين سال به عنوان روزنامهنگار از سوي روزنامه اطلاعات براي گزارش مراسم حج اعزام شده بود. (ص4-5)
كتاب از مقدمهاي كوتاه و 30 عنوان اصلي تشكيل شده كه مؤلف ذيل آنها، ديدهها و برداشتهاي خود را از سفر حج نگاشته است. بخشي از اين يادداشتها نخست در همان روزنامه و سپس به تفصيل در اين كتاب چاپ شده است. (ص4)
نگارنده در مقدمه مينويسد: نوشتن درباره حج جرئتي ميخواهد كه بايد احتمال جفاي قشريان را داشته باشي و عشوه لادينان را، كه از هر دو سوي راه انديشه بر اهل حرف و قلم ميبندند. (ص4) وي سپس سفرنامهاش را با بيان چگونگي توفيقش براي حضور در اين سفر آغاز ميكند و ميگويد كه در كاروان «ويژه» با تني چند از روزنامهنگاران و سرشناسان همسفر بوده است. (ص6) آنها در پي فرود، سه روز (ص29) در جده بودهاند و نويسنده 21 صفحه از كتاب را به يادداشتهايش در اين شهر اختصاص داده است. (ص7-29) وي در اين بخش آگاهيهايي درباره آب و هوا، مردمان، فرهنگ، معماري و اوضاع اقتصادي شهر به دست ميدهد. مؤلف به طعنه، اسم خريد بيامان مردم از بازارهاي جده را «مناسك بازار» گذاشته است كه به سخن او به موازات مناسك حج پيش ميرود. (ص21، 86) ديدن فقر مسلمانان برخي كشورها، تازه آنها كه مستطيع بوده و به حج آمدهاند، او را متأثر ميكند. (ص27)
روز چهارم با هواپيما به مدينه ميروند. (ص29) مدينه گويا سخت سرد بوده و هرچه شهر را گشتهاند، بخاري نيافتهاند. (ص29-30) همين باعث شده بسياري از آنها بيمار شوند. (ص35) با وجود دلبستگي نگارنده به مدينه، حضورشان در اين شهر كوتاه بوده و ناگزير به جده بازگشتهاند. (ص50)
وي خاطرات و باورهايش را درباره چيزهايي كه در مدينه ميبيند، در حدود 20 صفحه گزارش ميكند. گويا نخستين جايي كه رفته، قبرستان بقيع بوده است. (ص30) سختگيري در زيارت بقيع و ويراني آنجا (ص38) و نيز ويراني مزار حمزه آزارش ميدهد. (ص42) در مدينه به كوچههايي سر ميزند كه چراغي آنها را روشن نميكند و ساكنان خانههايش بسيار فقيرند. (ص35) تعجب ميكند كه چرا از پول نفت به اين آدمها كمكي نميكنند. (ص46) در شرح ديدار خود از برخي مكانها، به تاريخچه آنها نيز اشاره مينمايد كه از آن جمله است: داستان اصحاب صفّه در وصف مسجد النبي (ص33) و مقام ابراهيم در مسجدالحرام. (ص57- 58)
به جده بازميگردند (ص50-51) و براي آنكه حج آنها از لحاظ شرعي دچار مشكل نشود، با راهنمايي روحاني كاروان نذر ميكنند كه از كنار درياي سرخ محرم شوند. پنجم ذيحجه لبيكگويان و با ماشين به سوي مكه حركت ميكنند. (ص52) مؤلف تصويري زيبا از لحظات احرام و مسير جده تا مكه و ورود به مسجدالحرام ارائه كرده است كه تا چند صفحه ادامه يافته است.(ص52-56) اين گونه نگارش در سراسر سفرنامه به چشم ميخورد. (ص53، 59، 80 و ...)
وي اهل ادبيات است و به عرفان دلبستگي دارد. از اين رو، جا به جا به متون و سرودههاي عرفاني استناد ميكند؛ از جمله آنجا كه از سخن بايزيد بسطامي ياد مينمايد: بايزيد! خداي را در بسطام نهادي و قصد كعبه كردي؟ (ص6 و نيز60-61) مراحل عمره را تا پايان انجام ميدهد و منتظر رسيدن ايام حج تمتع ميماند. (ص60) در اين مدت يك بار شاهد شستوشوي كعبه با گلاب بوده (ص61-62) و شبي را به مهماني ملك فيصل رفته (63-64) و گفتوگويي نيز با يك حاجي فارسيدان كنيايي (ص67) داشته كه جزئيات آنها را بيان كرده است.
ششم ذيحجه رهسپار عرفات ميشوند. (ص70) وي مراحل حج را به تفصيل نگاشته است. نگاه روزنامهنگارانه وي سبب شده تا در عرفات و مشعر و منا نيز به بررسي پيرامون خود بپردازد. براي نمونه، وضع برخي حاجيان غير ايراني را فلاكتبار وصف ميكند (ص78) و از نبود امكانات بهداشتي به ويژه در مشعر سخن ميگويد. (ص83) او وضع ايرانيان را به ويژه در عرفات بهتر از ديگران ميداند (ص74) و ميگويد: پرچم ايران را بر فراز بلندترين عمارتها ميديدي. (ص71) او دفن كردن 45 ميليون كيلو گوشت را زير خاك در حالي كه حتي بسياري از مردم همان جا به آن نياز دارند، كفران نعمتي عظيم ميداند و راهكارهايي به نظرش ميرسد. (ص87-88)
نويسنده، سفرنامهاش را تا پايان اعمال حج و بازگشت به ايران ادامه داده است و افزون بر نكات عرفاني و ادبي، گاه آياتي از قرآن را ترجمه كرده (ص55) و نكاتي تفسيري آورده است. (ص57-58) در سراسر سفر، نويسنده همواره لحظاتي را با خود خلوت ميكند و درباره ديدههايش ميانديشد. (ص47-48)
انتشارات كتاب موج، سفرنامه حاضر را در 90 صفحه و به سال 1351ش. منتشر كرده است.
منابع
فرهنگ داستاننويسان ايران از آغاز تا امروز: حسن ميرعابديني، تهران، چشمه، 1386ش.
ابراهيم احمديان
[1]. فرهنگ داستاننويسان ايران، ص243.