ایوبیان
حاکمان مصر و شام، اثرگذار بر حرمین شریفین ایوبیان‌، سلسله‌ای‌ از کُردهای ایرانی، منسوب‌ به‌ ایوب ‌بن ‌شادی بن مروان بودند.[1] عنوان «حمیری» که در پایان نسب‌آنان آمده، جای تأمل دارد؛ زیرا این عنو
حاكمان مصر و شام، اثرگذار بر حرمين شريفين
ايوبيان، سلسلهاي از كُردهاي ايراني، منسوب به ايوب بن شادي بن مروان بودند.[1] عنوان «حميري» كه در پايان نسبآنان آمده، جاي تأمل دارد؛ زيرا اين عنوان از آنِ قبايل عرب است، اما ايوبيان ايراني و كُرد تبار بودند.
ريشه ايوبيان از منطقه «رواديه» و قبيله «هَذبانيه» است.[2] ايل هذبان در حدود «دَوِين» يا «تُوِين» در آذربايجان قديم، از سرزمينهاي اران نزديك تفليس[3] و بخش كردنشين آن منطقه، ميزيست.
الملك الافضل نجم الدين ايوب و برادرش اسدالدين شيركوه كه بزرگ خاندان ايوبي بودند، پسران «شادي بن مروان» به شمار ميرفتند.[4] بعدها شادي همراه پسرانش از دوين به تكريت رفت و از اين رو، ايوبيان به تكريتي شناخته شدند.[5] ايوب از بزرگان و مديران با لياقت بود و از قلعهداري در تكريت تا استانداري دمشق را تجربه كرده بود.[6] پدر صلاح الدين (يوسف) ايوبي بنيانگذار اين سلسله بود[7] كه حدود يك سده (567-648ق.) بر مصر، شام، جزيره و يمن حكومت كردند.
حكومت ايوبيان با آغاز حكمراني صلاح الدين ايوبي و در پي مرگ العاضد، واپسين خليفه فاطمي (م.567ق.) در مصر آغاز شد و با شكست توران شاه پسر نجم الدين ايوب بن الملك الكامل محمد، هشتمين و واپسين حكمران ايوبي، در شام از مغولان، پايان يافت.[8]
هنگام لشكركشي سپاه نورالدين محمود زنگي اتابك سلجوقيان كه از سوي سلجوقيان حاكم منطقه شام بود و خاندان ايوبي در خدمت وي بودند، او براي نجات العاضد فاطمي از سلطه وزير خائن وي، شاوُر اسدي، به مصر رفت. در اين هنگام، او در تدارك ائتلاف با صليبيان بود و قصد بازكردن پاي آنان را به مصر داشت. فرماندهي سپاه شام بر عهده «اسدالدين شيركوه» بود. وي صلاح الدين جوان را همراه خود به مصر برد و فرماندهي بخشي از سپاهيان را به او سپرد. موفقيت وي در شكست همزمان شاور و صليبيان، سبب خوشنودي خليفه و سپردن منصب وزارت فاطميان اسماعيلي به شيركوه سني شد.[9]
شيركوه پس از دو ماه و اندي درگذشت و خليفه فاطمي از ميان همه رجال سياسي، خلعت وزارت بر اندام صلاح الدين جوان و بيتجربه پوشاند و او را «الملك الناصر» لقب داد.[10] اين كار نه تنها اهداف وي را محقق نكرد؛ بلكه باعث ايجاد درگيري ميان صلاح الدين و فاطميان و همه شيعيان شد. سرانجام خلافت دراز مدت فاطميان به دست اين وزير سني برافتاد.
پيروزي ايوبيان شافعي كه به لحاظ سياسي تابع خلافت عباسي بودند و با آنان اشتراك مذهبي نيز داشتند، مايه پيروزي عباسيان در غرب دنياي اسلام به شمار ميآمد. صلاح الدين براي مشروعيت دادن به كارهايش، خود را به بنيعباس نزديك كرد و همواره آنان را از كارهاي خويش آگاه و از خليفه تقاضاي مجوز ميكرد.[11] عباسيان با فرستادن خلعتهاي گرانبها و اعطاي القاب و عناوين ويژه، رضايت خود را از كارهاي وي ابراز ميكردند.[12] همين عامل، زمينه غلبه او بر شام، حجاز و يمن را پديد آورد و او توانست از اين موقعيت براي آزاد كردن قدس شريف از اشغال صليبيها استفاده كند.[13] نبرد با صليبيان كه بيشتر وقت صلاح الدين به آن گذشت و سرانجام به آزادي قدس انجاميد، مايه شهرت و محبوبيت فراوان براي وي نزد اهل سنت و دستگاه خلافت عباسي گشت.
ايوبيان و حرمين شريفين
سالها در حرمين خطبه به نام فاطميان خوانده ميشد. صلاح الدين در پي تسلط بر مصر، نفوذ خود را به حجاز و حرمين شريفين نيز رساند و توانست با دادن امتيازاتي به اشراف حاكم بر مكه و مدينه، آنان را قانع كند تا براي خلفاي عباسي خطبه بخوانند.[14] موكب حج عراق كه سالياني متوقف مانده بود، ديگر بار به راه افتاد[15] و اين مقدمهاي براي نفوذ بيشتر خلافت عباسي در حرمين شد.
اشراف حاكم بر حرمين كه خود شيعه زيدي بودند، از سقوط فاطميان اسماعيلي رضايت نداشتند؛ زيرا در برخي اعتقادات با آنان شريك بودند و «المعز لدين الله» چهارمين خليفه فاطمي زمينه حكومت سادات حسني را بر مكه فراهم كرده بود. اما براي
حفظ منافع خود، ناچار به همكاري با ايوبيان شدند و براي آنها و خلفاي عباسي دعا خواندند.[16] نفوذ ايوبيان در مدينه پيش از مكه آغاز شد و سادات حسيني حاكم بر مدينه، از مدتها پيش با روي گرداندن از فاطميان، مراوداتي گسترده با صلاح الدين ايوبي يافته بودند.[17] ابن جبير در سفرنامهاش به تفصيل درباره تشريفات خطبه جمعه و شيوه دعا براي خليفه عباسي و سلطان ايوبي در مكه سخن گفته است.[18]
حفظ منافع خود، ناچار به همكاري با ايوبيان شدند و براي آنها و خلفاي عباسي دعا خواندند.[16] نفوذ ايوبيان در مدينه پيش از مكه آغاز شد و سادات حسيني حاكم بر مدينه، از مدتها پيش با روي گرداندن از فاطميان، مراوداتي گسترده با صلاح الدين ايوبي يافته بودند.[17] ابن جبير در سفرنامهاش به تفصيل درباره تشريفات خطبه جمعه و شيوه دعا براي خليفه عباسي و سلطان ايوبي در مكه سخن گفته است.[18]
تا چند دهه، نفوذ عباسيان و ايوبيان به دعاي منابر مكه و مدينه محدود ميشد و اشراف مكه براي حفظ اقتدار و منافع خود، به ويژه در دوره مُكثِر و داود بن عيسي و قتادة بن ادريس، مستقل رفتار كردند و رسوم خود را قدرتمندانه اجرا نمودند و حتي مكس يا مكوس (ماليات حج) را از حاجيان مصر و عراق و ديگر جايها دريافت ميكردند. ايوبيان نيز چارهاي جز پذيرش اين وضع نداشتند. حتي يك بار كه صلاح الدين خواستار لغو اين ماليات شد، در برابر، پرداخت مقداري فراوان گندم و وجه نقد را تعهد كرد.[19] لغو اين ماليات، محبوبيتي فراوان را براي صلاح الدين نزد حاجيان بيت الله در پي داشت.[20] پس از سال620ق. شُرَفا به سبب درگيريهاي دروني در مكه و نيز برخورد با سادات حسيني حاكم بر مدينه[21] و جابهجايي پياپي قدرت، تضعيف شدند و از اين رو، گاه تابع ايوبيان مصر و گاهي پيرو ايوبيان يمن يا شام بودند.[22]
به تدريج، مكه و مدينه زير نفوذ ايوبيان قرار گرفت. طغتكين بن ايوب برادر صلاح الدين كه در مسير حركت به يمن براي جانشيني برادرش توران شاه، وارد شبه جزيره حجاز شد، ميان سالهاي 578 تا 581ق. بر مكه و مدينه چيره گشت. او عبارت «حي علي خير العمل» را كه از هنگام فاطميان رايج شده بود[23]، از اذان حذف كرد.[24] همچنين يك دار الضرب در مكه ساخت كه به نام برادرش صلاح الدين سكه ميزد.[25]
به سال 578ق. يكي از برادرزادگان صلاحالدين ايوبي، حمله رينالد، سردار صليبي، به مدينه را كه از سمت درياي سرخ صورت گرفته بود، دفع كرد.[26] همچنين صلاح الدين 12 تن از پيران حافظ قرآن را براي خدمتگزاري و محافظت از حرم نبوي به كار گمارد و براي آنان مستمري تعيين كرد و به اشراف مدينه كه از فاطميان رو گردانده و به عباسيان گرايش يافته بودند، كمكهاي فراوان كرد.[27]
به سال 611ق. عيسي بن عادل ايوبي، حاكم حلب، به حج رفت. وي همراه با حج گزاردن، چندين كار عمراني انجام داد و كمكهاي مالي فراوان به فقيران كرد.[28] امير مدينه، سالم بن مهنا حسيني، از او استقبال نمود و وي را در منزل خود اسكان داد و سپس او را تا مكه همراهي كرد.[29] عيسي هنگام ورود به مكه، با بيحرمتي قتاده، از اشراف، روبهرو شد و از اين رو، مدتي بعد، در حمله قتاده به مدينه، لشكرياني را به ياري سالم فرستاد كه شكستي سخت را به قتاده وارد آوردند.[30]
پس از مرگ صلاح الدين، ديري نپاييد كه ميان جانشينانش اختلاف افتاد و اوضاع آشفته شد و افراد خاندان ايوبي به ستيز براي دستيابي به قدرت و رهبري اين خاندان پرداختند.[31] بدين سان، حكومت ايوبيان دچار سستي گشت. اما سرانجام سيف الدين عادل برادر صلاح الدين كه به حاشيه رانده شده بود، به تدريج و با درايت خاص، حكومت دمشق و مصر را از آنِ خود ساخت و توانست وحدتي در قلمرو ايوبيان پديد آورد.[32] پس از عادل، ديگر بار اختلافها و نبردهاي دروني ميان حاكمان ايوبي از سر گرفته شد و اين وضع موجب زوال اقتدار و مشروعيت و پشتوانه مردمي ايوبيان شد تا سرانجام اين سلسله همزمان با زوال عباسيان، به دست مغول از ميان رفت.
منابع
الاعلام: الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1997م؛ تاريخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.808ق.)، به كوشش خليل شحاده، بيروت، دار الفكر، 1408ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ امراء المدينه: عارف عبدالغني، اقليم، 1418ق؛ تاريخ ايوبيان: ابن واصل (م.697ق.)، ترجمه: اتابكي، تهران، علمي و فرهنگي، 1382ش؛ تاريخ مكه از آغاز تا پايان دولت شرفاي مكه: احمد السباعي (م.1404ق.)، ترجمه: جعفريان، تهران، مشعر، 1385ش؛ دولت ايوبيان: محمد سهيل طقوش، ترجمه: ناصري طاهري، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه،1380ش؛ سفرنامه ابن جبير: ابن جبير محمد بن احمد (م.614ق.)، ترجمه: اتابكي، مشهد، آستان قدس رضوي، 1370ش؛ سفرنامه حجاز: محمد لبيب البتنوني، ترجمه: انصاري، تهران، مشعر، 1381ش؛ سير اعلام النبلاء: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، 1413ق؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، ترجمه: محمد مقدس، تهران، مشعر، 1386ش؛ صبح الأعشي: احمد بن علي القلقشندي (م.821ق.)، به كوشش محمد حسين، بيروت، دارالكتب العلميه، 1407ق؛ عيون الروضتين في اخبار الدولتين: عبدالرحمن المقدسي (م.665ق.)، به كوشش الزيبق، بيروت، مؤسسة الرساله، 1418ق؛ الفتح القسي في الفتح القدسي: محمد بن محمد الاصفهاني (م.597ق.)، به كوشش محمد محمود؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ مكه مكرمه مدينه منوره: امل اسين، ترجمه: آرام، تهران، امير كبير، 1358ش؛ وفيات الاعيان: ابن خلكان (م.681ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، دار صادر.
مهدي ايوبي
[1]. تاريخ ابن خلدون، ج5، ص326.
[2]. وفيات الاعيان، ج7، ص139؛ سير اعلام النبلاء، ج21، ص278؛ تاريخ الاسلام، ج41، ص352.
[3]. معجم البلدان، ج2، ص491.
[4]. تاريخ ايوبيان، ج1، ص29.
[5]. دولت ايوبيان، ص24.
[6]. الاعلام، ج2، ص38.
[7]. الاعلام، ج2، ص38.
[8]. الاعلام، ج2، ص90.
[9]. عيون الروضتين، ج2، ص68-71.
[10]. تاريخ ايوبيان، ج1، ص218.
[11]. صبح الاعشي، ج13، ص85-90.
[12]. الفتح القسي، ص352-353.
[13]. عيون الروضتين، ج3، ص346-353.
[14]. شفاء الغرام، ج2، ص93 به بعد؛ تاريخ مكه، ص280.
[15]. شفاء الغرام، ج2، ص351-364.
[16]. سفرنامه حجاز، ص179-180.
[17]. تاريخ امراء المدينه، ص248-252.
[18]. سفرنامه ابن جبير، ص133-135.
[19]. شفاء الغرام، ج2، ص365.
[20]. سفرنامه ابن جبير، ص134.
[21]. تاريخ امراء المدينه، ص254.
[22]. شفاء الغرام، ج2، ص315-318.
[23]. تاريخ مكه، ص274.
[24]. شفاء الغرام، ج2، ص314.
[25]. شفاء الغرام، ج2، ص314.
[26]. مكة مكرمه، مدينة منوره، ص158.
[27]. تاريخ امراء المدينه، ص249.
[28]. شفاء الغرام، ج2، ص369-370.
[29]. شفاء الغرام، ج2، ص397.
[30]. شفاء الغرام، ج2، ص397.
[31]. دولت ايوبيان، ص209.
[32]. دولت ايوبيان، ص207-220.