باب السلام
از درهای اصلی مسجد النبی و نخستین باب دیوار غربی باب السلام[1] یکی از درهایی بود که به سال 17ق. در گسترش دوران عمر بن خطاب (حک: 13-23ق.) در انتهای دیوار غربی مسجد النبی ساخته شد.[2] این باب کنار باب الرحمه قرار گرفت و از آن‌جا که بعدها خانه مروان
از درهاي اصلي مسجد النبي و نخستين باب ديوار غربي
باب السلام[1] يكي از درهايي بود كه به سال 17ق. در گسترش دوران عمر بن خطاب (حك: 13-23ق.) در انتهاي ديوار غربي مسجد النبي ساخته شد.[2] اين باب كنار باب الرحمه قرار گرفت و از آنجا كه بعدها خانه مروان بن حكم (حك: 64-65ق.) نزديك آن بنا گشت، مدتها با نام باب مروان شناخته ميشد.[3] خانه مروان به سال 686ق. ويران گشت و به جاي آن وضوخانهاي به دست سيف الدين قلاوون (حك: 678-689ق.) از حاكمان مملوكي مصر بنا گشت.[4] ابن زباله (م.199ق.) باب الخشوع را نام ديگر اين در دانسته؛ ولي به سبب نامگذاري آن اشاره نكرده است.[5] ابن جبير نيز بدون اشاره به وجه تسميه، از اين در با عنوان باب الخشيه ياد كرده است.[6] باب سويقه نيز از نامهاي ديگر اين باب خوانده شده [7] كه شايد نزديك بودنش به منطقه سويقه در غرب مسجد النبي يا همسو بودن با باب السويقه شهر مدينه، دليل اين نامگذاري باشد. به علت روبهرو بودن باب السلام با دروازه اصلي شهر مدينه (باب السويقه) در دوره عثماني و نيز فاصله اندك آن با حجره شريف، بيشتر زائران مدينه براي سلام دادن به ساحت مقدس پيامبر از اين در وارد مسجد ميشدند و از اين رو، باب السلام بر نامهاي ديگر غلبه يافت.[8]
عمر بن عبدالعزيز (حك: 99-101ق.) به سال 88ق. هنگامي كه والي مدينه بود، زنجيري بر باب السلام آويخت تا از ورود حيوانات به مسجد جلوگيري شود.[9] اين زنجير همچنان بر در بود تا آنكه به سال 885ق. به علت انبوهيِ جمعيت پشت آن، شماري كشته شدند. از آن پس، در ايام حج اين زنجير برداشته ميشد.[10]
همچنين به دستور عمر بن عبدالعزيز، كنار اين باب، منارهاي ساخته بودند كه بر خانه مروان اشراف داشت. از اين رو، سليمان بن عبدالملك (حك: 96-99ق.) دستور ويراني آن را صادر كرد.[11] اين مناره به سال 706ق. به دستور شبل الدوله كافور، بزرگ خادمان حرم، به سالهاي 700-711ق. بازسازي گشت.[12] اين مناره به سال 970ق. ويران شد؛ اما به دست سلطان مراد عثماني به سال 983ق. تجديد بنا گشت. همچنين در دوران سلطان عبدالمجيد اول، بار ديگر اين مناره تعمير و دو كنگره به كنگرههاي آن افزوده شد.[13] اين مناره در دوره سعودي با تغييراتي همچنان باقي ماند.[14]
پس از بازسازي مسجد النبي به دست منصور عباسي (حك: 136-158ق.) بر قسمت بيروني باب السلام، پس از بسمله، اين آيه: {إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً} (احزاب/33، 56) و عباراتي شامل دعا در حق پيامبر و خاندانش و نيز تاريخ گسترش مسجد به دست خليفه و دعا در حق او نقش بسته بود. در قسمت داخلي در، نيز جملههايي مشتمل بر گواهي به يكتايي خداوند و دعا در حق پيامبر و تاريخ بازسازي مسجد نوشته شده بود.[15]
با وجود بسته شدن بسياري از درهاي مسجد النبي در دوره مقتدر عباسي (حك: 295-320ق.) يا پيش از آن، باب السلام از اندك درهايي بود كه همچنان باز ماند.[16] در اين هنگام، لنگههاي اين باب از جنس ساج بود.[17]
وجه تمايز اين باب آن بود كه نزديك دار القضاء (خانهاي از آنِ عمر بن خطاب كه براي قضاء دَين فروخته شد و بعدها به تصرف مروان بن حكم درآمد) و دارالاماره دوران اموي[18] قرار داشت و نيز با مدرسه اشرفيه سلطان قايتباي مملوكي در اواخر قرن 9ق.[19] كه به دست سلطان محمود عثماني به سال 1273ق. بازسازي شد و به مدرسه محموديه شهرت يافت[20]، همجوار بود.
هر دو لنگه اين باب در آتش سوزي اول مسجد نبوي در سال 654ق. آسيب ديد؛ اما در بازسازي به فرمان ملك ظاهر بيبرس مملوكي (حك: 658-676ق.) به سال 668ق. تعمير شد.[21]
دري ديگر به فرمان ملك ناصر محمد بن قلاوون مملوكي (حك: 693-741ق.) از چوب ساج براي باب السلام ساخته شد[22] كه در آتشسوزي دوم مسجد النبي به سال 886ق. سوخت. سلطان قايتباي دستور داد دري را كه به سفارش وي در مصر براي مدرسه اشرفيه ساخته بودند، بر باب السلام قرار دهند. اين در را كه از چوبي گرانبها ساخته شده بود، با قطعههايي از مس و نوشتههايي بر آن، آراسته بودند.[23]
در سال941ق. به دستور سليمان قانوني (حك: 926-974ق.) درگاه باب السلام كه از دوران مملوكي بر جاي مانده بود، ويران شد و بنايي بهتر جايگزين آن گشت كه قبهاي بر بالاي آن قرار داشت. پيرامون در با مرمري بسيار زيبا تزيين شد و بر سمت چپ و راست آن، پس از بسمله، آيه40 احزاب/33: {ماكانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَد ٍمِنْ رِجالِكُمْ وَلكِنْ رَسُولَ اللهِ وَخاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكانَ اللهُ بِكُلّ ِشَيْءٍ عَليماً} و 24 رعد/13: {سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِماصَبَرْتُم ْفَنِعْمَ عُقْبَي الدَّارِ} و 56 احزاب/33: {إِنَّ الله َوَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْليما} همراه حديث «من زارني بعد موتي فكأنما زارني في حياتي» و عبارتهايي در مدح سلطان و تاريخ ساخت آن در، نقش بست.[24]
ساخت در جديد براي باب السلام، در دوره عبدالمجيد عثماني (حك: 1255-1277ق.) آغاز شد و در دوره فرزندش عبدالعزيز (حك: 1277-1293ق.) به پايان رسيد. اين در به رنگ سبز مايل به لاجوردي بود كه گاه سفيد مينمود. خطوطي بسيار زيبا بر اين در نقش بسته بود كه آن را به باغي زيبا شبيه ميساخت. از سمت بيروني باب السلام، بر روي كنارههاي چوبي در، نوشتهاي در چهار سطر با خط ثلث بسيار زيبا به چشم ميخورد كه در سطر اول، آيه87 نساء/4: {وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثاً} و در سمت راست هنگام وارد شدن، آيات 80-83 اسراء/17: {وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ ... وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُسا} و در سطر دوم، پس از بسمله آيات21-25 احزاب/33: {لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ ... وَ كانَ اللهُ قَوِيًّا عَزِيزا} نوشته شده بود. در سطر سوم، چند بيت در مدح پيامبر 9 و توسل به ايشان نقش بسته بود كه از آن شمار است:
رسول الله إني مستجير
بجاهك و الزمان له اعتداء
عسي بك تنجلي عني كروبي
و كم كرب له منك انجلاء
اي رسول خدا! من به جاه و مقام تو پناه آوردهام، در حالي كه روزگار سختي است.
و چه نزديك است كه تو غمهاي مرا بزدايي؛ و چه بسيار غم كه تو آن را زدودهاي!
در سطر چهارم نيز كلماتي در ستايش عبدالعزيز بن عبدالمجيد عثماني و دعاي براي وي نگاشته شده بود. بر لنگه راست در، آيه 45 حجر/15: {إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ} و بر لنگه چپ، آيه46 همان سوره: «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ» نقش بسته بود.[25]
سعوديها اين باب را به سال 1375ق. بازسازي و تزيين كردند.[26] در گسترش دوم مسجد النبي، لنگههاي چوبي درهاي اصلي مسجد تعويض شد. براي ساختن درها از بهترين مواد خام استفاده كردند. چوبهاي ساج را كه گرد آورده بودند، با بهرهوري از فنون پيشرفته خشك كردند و به بارسلون در كشور اسپانيا فرستادند تا همان جا در را بسازند. در آنجا با بهرهوري از ابزارهاي جديد، درها را با كيفيت عالي ساختند و براي ساخت آنها از ميخ چوبي استفاده كردند. تزيينات مسي درها نيز در كشور فرانسه ساخته و در بارسلون بر روي درها كار گذاشته شد. وزن 5/2 تني درها سبب شد كه زماني فراوان براي تراز كردن آنها صرف شود. اين كار در نهايت دقت انجام گرفت.[27]
منابع
اخبار المدينه: محمد ابن زباله (م.199ق.)، به كوشش ابن سلامه، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1424ق؛ تاريخ المدارس الوقفية في المدينة المنوره: طارق بن عبدالله حجار، الجامعة الاسلامية بالمدينة المنوره، 1423ق؛ تاريخ المسجد النبوي الشريف: محمد الياس عبدالغني، المدينه، مكتبة الملك فهد، 1416ق؛ تاريخ معالم المدينة المنوره: احمد ياسين الخياري، به كوشش كردي، السعوديه، دار العلم، 1419ق؛ تاريخ مكة المشرفه: محمد ابن الضياء (م.854ق.)، به كوشش علاء و ايمن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1424ق؛ التحفة اللطيفه: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ التعريف بما آنست الهجره: محمد المطري (م.741ق.)، به كوشش الرحيلي، رياض، دار الملك عبدالعزيز، 1426ق؛ الدرة الثمينة في اخبار المدينه: محمد بن محمود النجار (م.643ق.)، به كوشش صلاح الدين، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1427ق؛ رحلة ابن جبير: محمد بن احمد (م.614ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، 1986م؛ رسائل في تاريخ المدينة المنوره: احمد علي، به كوشش حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه، 1392ق؛ سفرنامه حجاز: محمد لبيب البتنوني، ترجمه: انصاري، تهران، مشعر، 1381ش؛ عمارة المسجد النبوي: محمد هزاع الشهري، دار القاهره، 2001م؛ عمدة الاخبار في مدينة المختار: احمد بن عبدالحميد عباسي (م.قرن10ق.)، به كوشش انصاري، مدينه، المكتبة العلميه؛ قصة التوسعة الكبري: حامد عباس، جده، المملكة العربية السعوديه، 1416ق؛ مدينهشناسي: سيد محمد باقر نجفي، تهران، شركت قلم، 1364ش؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت پاشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ المغانم المطابه: محمد الفيروزآبادي (م.817ق.)، مدينه، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1423ق؛ المناسك و اماكن طرق الحج: ابواسحق الحربي (م.285ق.)، به كوشش حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه، 1401ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري پاشا (م.1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م.
ابوالفضل رباني
[1]. التعريف بما آنست الهجره، ص108؛ وفاء الوفاء، ج2،ص85.
[2]. معجم البلدان، ج5، ص87؛ وفاء الوفاء، ج2، ص85؛ مرآة الحرمين، ج1، ص462؛ عمارة المسجد النبوي، ص87.
[3]. اخبار المدينه، ص110؛ الدرة الثمينه، ص108؛ وفاء الوفاء، ج2، ص225، 227.
[4]. التحفة اللطيفه، ج2، ص386؛ مرآة الحرمين، ج1، ص477؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص632-633.
[5]. اخبار المدينه، ص110؛ وفاء الوفاء، ج2، ص225.
[6]. رحلة ابن جبير، ص154.
[7]. عمدة الاخبار، ص115.
[8]. وفاء الوفاء، ج2، ص225-226.
[9]. الدرة الثمينه، ص116.
[10]. وفاء الوفاء، ج2، ص226.
[11]. تاريخ المسجد النبوي، ص153؛ مدينهشناسي، ص122.
[12]. التحفة اللطيفه، ج1، ص94؛ مرآة الحرمين، ج1، ص479.
[13]. عمارة المسجد النبوي، ص250.
.[14] تاريخ المسجد النبوي، ص153-154.
[15]. المناسك، ص394-395.
[16]. رحلة ابن جبير، ص154؛ عمارة المسجد النبوي، ص177.
[17]. عمارة المسجد النبوي، ص152-153، 177.
[18]. المغانم المطابه، ج2، ص788؛ وفاء الوفاء، ج2، ص222-224.
[19]. تاريخ المدارس الوقفيه، ص491-492.
.[20] رسائل في تاريخ المدينه، ص44؛ تاريخ معالم المدينه، ص100؛ تاريخ المدارس الوقفيه، ص491- 92.
[21]. عمارة المسجد النبوي، ص199، 219، 234.
[22]. تاريخ مكة المشرفه، ج1، ص293.
[23]. سفرنامه حجاز، ص386، 388.
[24]. موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص493-494.
[25]. رسائل في تاريخ المدينه، ص79-80؛ مرآة الحرمين، ج1، ص477؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج4، ص632-635.
[26]. مدينهشناسي، ص113.
[27]. قصة التوسعة الكبري، ص385-386.