بدرقه بدرقه بدرقه بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بدرقه بدرقه بدرقه بدرقه بدرقه

بدرقه

همراهی و راهنمایی حاجیان و زائران بدرقه که در اصل بدرهه بوده، به معنای راهبر، راهنما و بلد، محافظ و نگهبان کاروان است. [1] «بدرقه گرفتن» یعنی انتخاب کسی به عنوان راهنما و محافظ. [2] کلمه «بدارقه» که در عبارتی از تاریخ قمآمده

همراهي و راهنمايي حاجيان و زائران

بدرقه كه در اصل بدرهه بوده، به معناي راهبر، راهنما و بلد، محافظ و نگهبان كاروان است. [1] «بدرقه گرفتن» يعني انتخاب كسي به عنوان راهنما و محافظ. [2] كلمه «بدارقه» كه در عبارتي از تاريخ قمآمده، جمع بدرقه و با توجه به سياق سخن، به معناي نگهبانان و محافظان همراه مأموران خراج است. [3] شماري از لغت‌شناسان واژه بدرقه را معرّب [4] و برخي نيز آن را عربي مي‌دانند. [5] معادل تركي بدرقه، كلمه «قَلاوز/قَلاوزي» است كه بيشتر درباره بدرقه لشكر و سپاه [6] كاربرد دارد. [7] بدرقه به معناي خفاره و يك‌گونه باج و ماليات هم به كار رفته [8] و از آن جا كه بدرقه كننده حق راهنمايي را درخواست مي‌كرده، به دستمزد او بدرقه گفته‌اند. [9] شماري بدرقه را از مناصب و اصطلاحات اداري ايران قديم دانسته‌اند كه همانند اصطلاحات دفتر و ديوان و بريد، به نظام اداري عرب راه يافته است. [10] از اين رو، مي‌توان نتيجه گرفت كه در منابع، بدرقه به معناي راهنما و نيز منصب راهنمايي كاروان به كار رفته است. در كاربرد جديد، اين واژه بر همراهي و مشايعت مسافران و زائران و حاجيان تا مسافتي براي احترام و تعظيم اطلاق شده است؛ در ديدگاه مردم، بدرقه چندان اهميت داشته كه آن را به خداوند نسبت مي‌دادند و بر اين باور بودند كه بدرقه كننده اصلي خداوند است: كارواني كه بود بدرقه‌اش لطف خداي/ به تجلي بنشيند به تجمل برود. [11] چرخ بر دوش كشد غاشيه شاهي ما/ گر كند بدرقه لطف تو همراهي ما. [12] ظفر بر يمين نصرتش بر يسار/ قلاوز به ره، لطف پروردگار. [13] خواسته اصلي مسافر اين بود: همتم بدرقه راه كن اي طاير قدس/ كه دراز است ره مقصد و من نوسفرم. [14]

 

ƒ مشايعت عمومي

بدرقه مسافر و مهمان، سنتي نيكو و از آداب اسلامي است و منابع روايي بر آن به ويژه هنگام عزيمت مسافري كه قصد زيارت مكان‌هاي مقدس و تشرف به حج و عمره دارد، تأكيد كرده‌اند؛ از جمله در اين نمونه‌ها: دعاي پيامبر9 هنگام بدرقه مسافر و خداحافظي با وي و سفارش او به تقوا و توكل [15] ، سيره رسول خدا در بدرقه سپاه مسلمانان هنگام اعزام به نبرد و بدرقه وي از سوي مردم مدينه هنگام رهسپار شدن براي جنگ [16] ، بدرقه شدن فردي غير مسلمان از جانب امام علي در سفري كه بخشي از راه را با هم پيموده بودند و سپس گرويدن آن فرد به اسلام [17] ، بدرقه و پيشواز رزمندگان و حاجيان از جانب خلفاي چهارگانه [18] ، بدرقه ابوذر از سوي امام علي7 و حسنين8 و عبدالله بن جعفر و عمار ياسر و گروهي ديگر تا دروازه‌هاي شهر هنگام تبعيد وي. [19] افزون بر اين، نام‌گذاري ورودي/خروجي مدينه به ثَنيّة الوِداع* به سبب بدرقه و وداع مسافران در آن مكان [20] ، نشان مي‌دهد كه سنت بدرقه پيش از اسلام نيز جريان داشته است. در حجة الوداع، پيامبر9 در پي گزاردن حج به محصب آمد و خيمه‏گاهش را برپا كرد. فرداي آن روز، نداي كوچ سرداده شد تا مردم به سوي مدينه حركت كنند. در اين هنگام، بزرگان قريش و نام‌آوران مكه براي توديع، آن بزرگوار را بدرقه كردند. [21] همين كه بدرقه از موارد ويژه جواز بيرون آمدن از مسجد هنگام اعتكاف است [22] ، از اهميت بدرقه در فرهنگ اسلامي حكايت دارد. بدرقه هم سبب آرامش خاطر مسافر مي‌شود و هم از دشواري‌هاي دوري از خانواده و وطن مي‌كاهد و هم موجب مي‌شود كه مسافر هنگام دعا و زيارت، از بدرقه كنندگان ياد نمايد و براي آنان خير و نيكي درخواست كند. [23]

 

در تحليل سنت چاووشي گفته‌اند: مهم‌ترين و عام‌ترين كاربرد چاووش‌خواني، استقبال و نيز بدرقه زائران مكان‌هاي مقدس بوده و البته اشعار استقبال با سروده‌هاي بدرقه تفاوت داشته است. [24] (← چاووشي) در روزگار عثماني، محمل مصري براي انجام مشايعت، در مكان‌هاي ويژه توقف مي‌نمود و مردم و دانش‌آموزان با موسيقي محلي آن را بدرقه مي‌كردند. از جمله رسوم اين بود كه فرزندان شيرخوار را براي تبرك مي‌آوردند و دستمال‌هايي حاوي پول يا نوعي نان فطير را به خادمان محمل مي‌دادند تا آن را به رسم تبرك بر محمل كشند و به صاحبانش بازگردانند. مراسم بدرقه و همراهي محمل مصري در سوئز با آيين‌هاي ويژه برگزار مي‌شد. در اين مراسم، استاندار و مشايخ صوفيه و عموم مردم حضور مي‌يافتند. [25] (← محمل) مشايعت عمومي گاه تا مسافتي طولاني ادامه مي‌يافت. در گزارشي آورده‌اند كه به سال 1318ق. كاروان محمل، جده را به سوي مكه ترك نمود و گروهي از سربازان عثماني به رياست خالد بك، مراسم سلام نظامي را به جا آوردند و مردم جده نيز بيش از يك ميل كاروان را بدرقه كردند. [26]

 

ƒمراسم مشايعت در ايران

مسافران حج پيش از سفر بر پايه سفارش‌هاي پيشوايان دين درباره آگاه ساختن برادران ديني خود از قصد سفر [27] با اقوام و همسايه‌ها ديدار مي‌كنند و همراه حلاليت‌خواهي*، آنان را از هنگام عزيمت خود آگاه مي‌سازند. گاه مشايعت كنندگان به نشانه ابراز محبت، انواع خوراك را براي زائران هديه مي‌آورند. [28] پيشترها به سبب توقف طولاني مسافران حج در فرودگاه، بدرقه كنندگان گاهي زير انداز، سماور و غذا با خود مي‌آوردند. [29]

 

در ايران هر سال در مراسم بدرقه نخستين گروه زائران، مسئولان بلند پايه حج، از جمله نماينده ولي فقيه، حضور مي‌يابند. [30] در سال 1385ش. رئيس سازمان حج و زيارت ايران خطاب به مديران كاروان‌ها بر اجراي مراسم بدرقه تأكيد كرد. [31] مسئولان بلندپايه سياسي پس از انجام مراسم حج، از سوي مقام‌هاي عربستاني بدرقه مي‌شوند. [32] در سال ‌هاي اخير، بخشي از فضاي فرودگاه به حاجيان اختصاص يافته است و پارچه‌نوشته‌هايي بر ديوارهاي آن نصب مي‌گردد. نصب تابلوي شيشه‌اي بزرگ از مسجدالحرام و پخش اشعاري درباره مدينه و نمايش تصاويري زيبا از جلوه‌هاي حج، فضايي معنوي براي مسافران و بدرقه كنندگان پديد مي‌آورد. [33] مشايعت عمومي از افراد نام‌آور و دانشوران با تشريفات بيشتر برگزار مي‌شود. مراسم بدرقه آيت الله كاشاني، رئيس مجلس شوراي ملي، در حج 1331ش. به سبب موقعيت والاي ايشان، با حضور گروه‌هاي گوناگون مردم، احزاب و مقام‌هاي كشوري و با تشريفات ويژه انجام گرفت. [34]

 

در خراسان، اقوام و همسايگان در منزل زائر گرد مي‌آيند و هدايايي همچون قرآن، زعفران و پسته مشهور به «سر راهي» را به اميد يادكرد از ايشان هنگام زيارت، به او هديه مي‌كنند. آنان در اصطلاح «همپا» با حاجي تا مكاني معين همانند ايستگاه حجاج، امامزاده يا آغاز جاده اصلي، همراه چاووش‌خواني او را بدرقه مي‌كنند. [35] در مناطق جنوبي ايران، مردم با شور و اشتياق فراوان، منزل حاجي و خودروي حامل او را با پرچم‌هاي سبز و سفيد مي‌آرايند و وي را تا ترمينال حاجيان بدرقه مي‌كنند. [36] از رسوم نه چندان دور شهر تبريز آن بود كه روز حركت حاجيان، چاووش‌خوان پرچمي سياه يا سبز به دست مي‌گرفت و پيشاپيش بدرقه كنندگان به سوي مركز شهر مي‌رفت و شعر مي‌خواند. [37] در گلستان، تركمن‌ها در اجراي رسم «حاجي صدقه و عمامه به سر»، يك ماه پيش از عزيمت حاجي در منزل او گرد مي‌آمدند و اگر حاجي از عوام بود، دانشوران عمامه‌اي را كه زائران پيشين آورده بودند، به نشانه قصد سفر حج بر سرش مي‌گذاشتند. نيز همه خويشاوندان حاجي در روز ويژه در منزل او گرد آمده، همراه تبريك و دعا براي سلامت حاجي، از او مي‌خواستند تا در حج نايب ايشان باشد. در روز حركت حاجي نيز در مسجد محل اذان مي‌گفتند تا مردم گرد آيند و زائر را بدرقه كنند. امروز اين رسم رونقي كمتر دارد. [38]

 

ƒ مشايعت در كشورهاي اسلامي

پيش از آغاز سفر حج در ازبكستان، برنامه‌هاي جشن و شادي برگزار مي‌شود و حج‌گزاران با «پلوي حج» از مردم پذيرايي مي‌كنند و مردم نيز براي آنان هديه مي‌آورند. [39] پيشترها مراسم بدرقه در مسير حركت كشتي زائران و دست‌كم در مهم‌ترين شهرها ادامه مي‌يافت. [40] بر پايه گزارشي از حدود نيمه سده بيستم م. بدرقه زائران هندي از بنادر مشهور به بنادر حج، با شور و اشتياقي ويژه انجام مي‌گرفت. [41] در اندونزي و مالزي، دو يا سه هفته پيش از سفر حاجي، مردم براي خداحافظي و درخواست دعا نزد او آمده، مقداري پول براي هزينه سفر به وي هديه مي‌دادند. در تونس گروه‌هاي تواشيح‌خوان به مديحه‌سرايي در شأن پيامبر9 در فرودگاه مي‌پرداختند. [42] در تركيه رسوم بدرقه در شهرها و روستاهاي گوناگون متفاوت است. [43] در گذشته، صندوقچه‌اي سبز رنگ براي نگاهداري لباس و وسايل شخصي مسافر حج كه به او حاجي افندي گفته مي‌شد، تهيه مي‌كردند و پيشاپيش مراسم بدرقه حركت مي‌دادند و خويشاوندان هدايايي مانند آجيل و حوله نظافت براي او مي‌آوردند. افزون بر اين، مقداري قارومه (گوشت قورمه) براي استفاده وي در سفر هديه مي‌كردند. در شماري از روستاها، مراسم بدرقه و تدارك حج يك ماه پيش از عيد قربان آغاز مي‌شد. نخست اقوام حاجي، او را به نوبت براي صرف غذا دعوت مي‌كردند و سپس حاجي خويشاوندان، همسايگان و عالِم روستا را دعوت و از آنان پذيرايي مي‌كرد. همه اهل روستا در تهيه و پختن غذا به يكديگر ياري مي‌رساندند. آن گاه به مسجد رفته، در مراسم جشن شركت مي‌كردند و سپس در ميدان روستا (خرمنگاه) گرد مي‌آمدند و حاجي سكه‌هايي را كه از پيش آماده كرده بود، به سوي مردم مي‌انداخت. آن‌گاه از همگان به ويژه پيرمردان حلاليت مي‌طلبيد. حضور بر مزار مردگان و قرائت فاتحه، ديگر رسم بدرقه بود. در پايان، مسافر را بيرون روستا بر وسيله‌اي سوار كرده و خطاب به خانواده حاجي، بازگشت او را آرزو مي‌كردند. [44] امروز بدرقه زائران در شهرهاي كوچك تركيه هنوز با اشتياق فراوان انجام مي‌شود؛ ولي برگزاري مراسم بدرقه رسمي از وظايف سازمان ديانت به شمار مي‌آيد. [45] در اردن، مردم كاروان حج را تا بيرون شهر همراهي مي‌كردند و زنان با آواز و رقص محلي مشهور به «الحويش» در اين مراسم حضور مي‌يافتند. [46]

 

ƒنگهباني و حفاظت كاروان

در بدرقه كاروان‌هاي سياسي و راهنمايي سفيران، بدرقه كنندگان وظايفي افزون‌تر داشتند و رعايت اصول ديپلماتيك در رفتار با سفير، وظيفه فرد راهنما بود. [47] بدرقه كنندگان كاروان سلطاني، امنيت بيشتري داشتند. [48] گاه بازرگانان و كاروان‌هاي تجاري كساني را در مقام بدرقه، استخدام مي‌كردند تا اموال و كاروان را به سلامت به مقصد برسانند. بدرقه كاروان تجاري حتي درباره كشتي‌هاي بازرگاني هم رواج داشت [49] و گاه خود خليفه يا سلطان آن را انجام مي‌داد. [50] كارواني كه در زمستان سال 624م. به دست بازرگانان مكي براي ارسال به شام آماده سفر بود، با مرداني مسلح بدرقه مي‌شد. [51] فقيهان نيز هنگام بحث از شرط امنيت راه در تحقق استطاعت حج، از وجوب يا عدم وجوب اجير كردن بدرقه سخن گفته‌اند. [52]

 

بدرقه كننده موظف بود طريق مناسب و درست را نشان دهد و انجام ندادن اين وظيفه به ويژه در كاروان‌هاي سلطاني، پيامدهايي ناگوار براي او داشت. در گزارش‌هاي تاريخي به مواردي اشاره شده كه بدرقه كننده سخت مجازات و حكم قتل او صادر شده است. [53] نيز نمونه‌هايي بسيار از خطاكاري و نابلدي بدرقه گزارش شده است. [54]

 

پيشينه دريافت حق بدرقه از سوي قبايل ميان راه، به پيش از اسلام بازمي‌گردد. [55] بعدها به ويژه در سفرنامه‌هاي دوره قاجاريه، گزارش‌هايي فراوان درباره دريافت اِخوه* يا حق الخَفاره به دست اعراب ميان راه از حاجيان بازگو شده [56] كه نشان مي‌دهد مراقبت از حاجيان و حفظ امنيت آن‌ها را اين اعراب در مقام بدرقه عهده‌دار بوده و در برابر آن، حق حفاظت مي‌خواسته‌اند. هزينه حمل و نقل حاجيان و وسايل آن‌ها، از مقرري بدرقه كننده جدا بود و مبلغي مشخص به او داده مي‌شد تا مسير را به پايان رساند. [57]

 

درخواست حاجيان و مسافران هميشه اين بود كه بدرقه‌ها بيشتر باشند تا امنيت و سلامت كاروان تأمين گردد. [58] گاه نگهباني و محافظت از كاروان‌ها به شكل استقرار در يك پايگاه بوده است. مثلاً در منزلگاه كرمانشاه، جايي براي بدرقه تعيين كرده بودند و به محافظت و مراقبت از آن پايگاه مي‌پرداختند. [59] در راه قديم ري به قم، كاروانسرايي وجود داشت و قلعه‌اي به نام «دير الجص» بود كه آن را كرد اردشير (ساخته اردشير) و بدرقة السلطان نام نهاده بودند. [60]

 

از مجموع گزارش‌هاي مربوط به كارگزاران راهداري برمي‌آيد كه راهداران افزون بر مراقبت از راه‌ها و منزلگاه‌ها و اصلاح راه، وظيفه بدرقه كردن كاروان حاجيان را بر عهده داشتند. عاملان راه كه معمولاً از سوي خليفه برگزيده مي‌شدند، در مهم‌ترين منزلگاه به پاسداري از راه مشغول بودند و نمايندگاني را به جاده‌ها و مناطق اصلي اعزام مي‌كردند و از همان مكان‌‌ها وظيفه پاسداري و بدرقه كاروان‌ها را انجام مي‌دادند. [61]

 

در منابع به نام واليان و عاملان عهده‌دار بدرقه حاجيان كه در اين مقام تعيين شده بوده‌اند، اشاره شده؛ از جمله: محمد بن عبدالله معروف به قمي كه متوكل عباسي او را به كارگزاري مصر برگزيد و منصب كارگزاري قُلزُم و راه حجاز و بدرقه حاجيان مصر را به وي داد. [62] همچنين گفته‌اند كه شريف مكه حاجيان را در مسير مدينه به مكه و به عكس، بدرقه و نگهباني مي‌كرد تا به سبب احترامي كه ميان اعراب بياباني داشت، مانع غارت حاجيان به دست آنان شود. [63] در دوران پسين، شماري از گزارش‌ها حكايت دارد كه آل سعود در هنگامي كه بر نجد سلطه داشتند و هنوز به تصرف حرمين اقدام نكرده بودند، بدرقه حاجيان را بر عهده داشته‌اند. [64] در سفرنامه‌ها و خاطرات حج مسافران و حاجيان عهد قاجار، گزارش‌هاي گوناگون از بدرفتاري و خشونت با حاجيان و گاه شكنجه و كشتن آنان به دست اميران نجد در دست است. [65]

 

ƒ بدرقه و ناامني راه: در دوره‌هايي كه بحران و ناپايداري سياسي پديدار مي‌شد، نياز به افراد توانمند در مقام بدرقه كاروان‌ها بيشتر بود. در دوره عباسي (حك: 132-656ق.) پيدايش قرمطيان موجب ترس و دهشت عمومي حاجيان شد. ابوطاهر قرمطي* بارها با بدرقه‌هاي حاجيان جنگيد و بسياري از آن‌ها و نيز خود حج‌‌گزاران را كشت. [66] در سال 311ق. حاجيان پس از انجام حج، در فَيد كه منزلگاهي ميان كوفه و مكه بود و عاملان راه در آن جا پايگاه داشتند [67] ، استراحت كردند و با شنيدن خبر هجوم قرمطيان، منتظر واكنش ابوهيجا عبدالله بن حَمْدان، راهدار كوفه و مكه و عامل بدرقه حاجيان، شدند. وي پيشنهاد كرد كه حاجيان از فيد به سوي وادي القري تغيير مسير دهند تا با ابوطاهر جنابي، سركرده قرمطيان كه در منزلگاه هبير در انتظار آنان بود، روبه‌رو نشوند. اما بيشتر ايشان اين پيشنهاد را نپذيرفتند و سرانجام ميان كاروان حاجيان و قرمطيان نبرد رخ داد و بسياري از حاجيان كشته و غارت شدند. [68] بر پايه گزارشي ديگر، در سال 312ق. جعفر بن وُرقا، عامل راه مكه و فرماندار كوفه، با شش هزار مرد جنگي در مقام بدرقه سلطاني، از كوفه به راه افتاد. اما او نيز به رغم داشتن نيروي بسيار، از ابوطاهر قرمطي شكست خورد. [69] در سال 317ق. منصور ديلمي كه مقام بدرقه كاروان حاجيان عراق را عهده‌دار بود، به سلامت مسير را طي كرد و به مكه رسيد. اما درست در روز ترويه، ابوطاهر قرمطي درون مسجدالحرام با او روبه‌رو شد و بسياري از حاجيان را كشت و غارت كرد. [70] سرانجام در سال 325ق. ابن راتق وزير راضي عباسي (حك: 323-329 ق.) با ابوطاهر قرمطي به توافق رسيد كه در برابر دريافت سالانه پنجاه هزار دينار، به كاروان حاجيان يورش نياورد. سه سال بعد در 328ق. راضي عباسي منصب بدرقه حاجيان را به ابوطاهر جنابي واگذار كرد و پنجاه هزار دينار به او داد تا بدرقه حاجيان و راهنماي آن‌ها باشد و آنان را به سلامت به مكه برساند. [71]

 

هنگامي كه باطنيان اسماعيلي به ترور اشخاص مهم سياست‌پيشه روي آوردند، كوشش مي‌شد تا كاروان‌هاي حج مناطق شرقي با مراقبت كامل بدرقه شوند. در گزارشي آمده كه چون كاروان حاجيان خراسان به منزلگاه بسطام رسيدند و بدرقه‌ها بازگشتند، اسماعيليان فرصت را غنيمت شمردند و به كاروان شبيخون زده، بسياري از حاجيان را كشتند. [72]

 

از سده هشتم ق. گزارش سفر حج ابوشرف يزدي از شوشتر به سوي عراق و سپس راه حجاز در دست است. با اين كه وي به بدرقه تصريح نكرده، از متن سفرنامه و گزارش كوتاه او برمي‌آيد كه در مقام بدرقه، حاجيان را از منزلگاه‌ها عبور مي‌داده و نگهبان آن‌ها بوده است. وي بيش از هر چيز به امنيت حاجيان و بررسي وضع راه‌ها و تهيه آب و آذوقه حاجيان اهتمام مي‌ورزيد. در همين رساله است كه گويا نخستين بار اصطلاح امير محمل در مفهومي همسان با امير بدرقه يا نزديك به آن به كار رفته است. از آن جا كه وظيفه امير محمل، نگهباني و پاسداري محمل و به سلامت رساندن گروه و محمل بوده، اين احتمال وجود دارد كه اصطلاح امير محمل از امير بدرقه گرفته شده باشد. تعبير امير يا مير بدرقه به طور ويژه در اشعار آمده، از جمله در شعر خاقاني:

ما كاروان گنج روان را روان كنيم كاقبال، مير بدرقه كاروان ماست. [73]

 


[1] . تاريخ بيهقي، ج2، ص505، 598؛ برهان قاطع، ج1، ص243؛ لغت‌نامه، ج3، ص3852، «بدرقه».

[2] . تاريخ بيهقي، ج3، ص1063؛ مجمع البحرين، ج1، ص163، «بدرق».

[3] . تاريخ قم، ص413، 469.

[4] . نهاية الارب، ص40.

[5] . برهان قاطع، ج1، ص243.

[6] . نك: فارسنامه، ج1، ص814.

[7] . تاريخ الفي، ج8، ص5196؛ اشرف التواريخ، ج1، ص512؛ تاريخ رشيدي، ص217.

[8] . نك: تجارب الامم، ج7، ص339؛ ج4، ص130؛ تاريخ جهانگشاي جويني، ج3، ص214؛ تاريخ شاهي، ص43.

[9] . نك: تجارب الامم، ج7، ص339؛ قس: تاريخ طبري، ج8، ص552؛ اتحاف الوري، ج2، ص424.

[10] . تاريخ سيستان، ص15، «مقدمه».

[11] . اردبيل در گذرگاه تاريخ، ج1، ص429.

[12] . اسناد و مكاتبات سياسي ايران، ص226.

[13] . ظفرنامه، ج1، ص780.

[14] . ديوان، حافظ، ص252.

[15] . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص276؛ مكارم الاخلاق، ص249؛ وسائل الشيعه، ج11، ص406-407.

[16] . دعائم الاسلام، ج1، ص347؛ مستدرك الوسائل، ج8، ص207.

[17] . الكافي، ج2، ص670.

[18] . احياء علوم الدين، ج1، ص241.

[19] . المحاسن، ج2، ص353-354؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص275؛ مكارم الاخلاق، ص249.

[20] . معجم البلدان، ج2، ص86؛ آثار اسلامي، ص309، 356.

[21] . تاريخ مكه، سباعي، ص61.

[22] . تحرير الوسيله، ج1، ص306.

[23] . آداب سفر حج، ص67-68؛ آداب سفر و زيارت، ص56-57.

[24] . دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج19، ص242-243، «چاووش و چاووش‌خواني».

[25] . مرآة الحرمين، ج1، ص13-14.

[26] . مرآة الحرمين، ج1، ص24؛ ج2، ص58.

[27] . وسائل الشيعه، ج8، ص337.

[28] . به سوي خدا مي‌رويم، ص90.

[29] . ميقات حج، ش45، ص171، «حج‌گزاري ايرانيان از زبان خادمان حج».

[30] . حج25، ص44؛ حج28، ص414-415.

[31] . حج27، ص52-53.

[32] . سيماي حج در سال 70، ص281.

[33] . به سوي ام القري، ص21.

[34] . روزنامه اطلاعات، 25/6/1331، ص1، 4؛ همراه با خليل، ص22-27؛ ميقات حج، ش43، ص50-54، «سفر حج مرحوم آيت الله كاشاني».

[35] . http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?New sID=1173477

[36] . http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?New sID=1166791

[37] . http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?New sID=1184759

[38] . http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?New sID=1159345.

[39] . ميقات حج، ش55، ص206، «حجاج تركستان».

[40] . تاريخ الحج، ص81.

[41] . ميقات حج، ش59، ص171، «سياست دولت هلند در مورد حج».

[42] . ميقات حج، ش59، ص182-183.

[43] . تاريخ الحج، ص84.

[44] . ميقات حج، ش61، ص57-59، «رسم تهنيه در تركيه».

[45] . ميقات حج، ش52، ص197، 204، «حج‌گزاري در تركيه».

[46] . ملامح الحياة الشعبيه، ص205.

[47] . ايترپرسكيوم، ج2، ص75.

[48] . احسن التقاسيم، ص489.

[49] . تاريخ طبري، ج8، ص461.

[50] . تجارب الامم، ج4، ص179.

[51] . تاريخ اجتماعي ايران، ج2، ص9.

[52] . ايضاح الفوائد، ج1، ص271؛ جامع المقاصد، ج3، ص135؛ سداد العباد، ص252.

[53] . احسن التواريخ، ج2، ص798.

[54] . نك: الاخبارالطوال، ص230؛ اخبار سلاجقه روم، ص83، «مقدمه».

[55] . تاريخ و فرهنگ ايران، ج2، ص290-291.

[56] . نك: سفرنامه حسام السلطنه، ص133؛ مرآة الحرمين، ج2، ص273.

[57] . نك: احياء الملوك، ص479.

[58] . تاريخ نگارستان، ص112.

[59] . تاريخ شاهي، ص235.

[60] . المسالك و الممالك، ص230؛ تاريخ قم، ص56.

[61] . نك: الملامح الجغرافيه، ص19-20.

[62] . الخراج و صناعة الكتاب، ص353؛ فتوح البلدان، ص235.

[63] . سفرنامه حاج علي خان، ص119-120؛ به سوي ام القري، ص256.

[64] . مسير طالبي، ص411.

[65] . تذكرة الطريق، ص20، 53.

[66] . سفرنامه ناصر خسرو، ص198.

[67] . الاعلاق النفيسه، ص311-312؛ نك: الملامح الجغرافيه، ص49.

[68] . تجارب الامم، ج5، ص182-183.

[69] . تجارب الامم، ج5، ص213.

[70] . المنتظم، ج13، ص281.

[71] . تاريخ حبيب السير، ج2، ص298-299.

[72] . تاريخ اجتماعي ايران، ج9، ص237.

[73] . لغت‌نامه، ج3، ص3852، «بدرقه».




نظرات کاربران