بَراوِسْتانی، مجدالملک
وزیر شیعی عهد سلجوقیان و سازنده گنبد بقیع شمس الدین ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسی، وزیر شیعی[1] برکیارق سلطان سلجوقی (حک: 485-498ق.) از براوستان، یکی از روستاهای قم، برخاست.[2] این نسبت در منابع به تصحیف، براوشتانی[3]، اردستانی[4]، بلاسانی[5] و شکل&zwn
وزير شيعي عهد سلجوقيان و سازنده گنبد بقيع
شمس الدين ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسي، وزير شيعي[1] بركيارق سلطان سلجوقي (حك: 485-498ق.) از براوستان، يكي از روستاهاي قم، برخاست.[2] اين نسبت در منابع به تصحيف، براوشتاني[3]، اردستاني[4]، بلاساني[5] و شكلهاي ديگر[6] آمده است؛ شمس الدين براوستاني قمي در دوران ملكشاه سلجوقي (حك: 465-485ق.) نيابت شرف الملك خوارزمي را بر عهده داشت كه مستوفي كل (حسابدار كل) بود. سپس جاي او را گرفت و لقب مجدالملك يا مجدالدوله يافت.[7] وي لقب مُشَيِّدالدوله را نيز داشت.[8] از آن جا كه حسابدار خزانه سلجوقي بود، به او مستوفي هم ميگفتند.[9] مجدالملك پيشتر در گنجه آذربايجان، نايب و كاتب سلطان محمّد سلجوقي شده بود.[10] او در اوج قدرت خواجه نظام الملك شافعي (وزير اعظم)، نزد سلطان ملكشاه سلجوقي مقامي والا داشت. هنگامي كه نوه نظام الملك، حاكم مرو، با نماينده سلطان اختلاف پيدا كرد و زنداني شد، سلطان، مجدالملك را نزد نظام الملك فرستاد و رفتار نوهاش را به او يادآور شد و تهديدش نمود.[11]
مجدالملك از حمايت زبيده، همسر سلطان سلجوقي، كه از مخالفان نظام الملك بود، بهره داشت.[12] بر پايه گزارشي، مجدالملك همراه برخي از صاحب منصبان آن عصر، در مخالفت با خواجه نظام الملك، شاه را به او بدبين كرد.[13] مجدالملك پس از كشته شدن خواجه نظام الملك و قدرت يافتن برخي فرزندان او از جمله عزالملك (487ق.) و فخرالملك و مؤيدالملك، تا مدتي از حكومت و سياست كناره گرفت و در اصفهان گوشهگيري اختيار كرد.[14] آن گاه كه فخرالملك به وزارت رسيد، به دليل ناتواني و ناشايستگي وي، همه امور به دست مجدالملك كه رياست استيفاي بركيارق را داشت، اداره ميشد. در 490ق. بركيارق فخرالملك را بركنار كرد و مجدالملك را وزارت داد و او تا 492ق. به همراه زبيده خاتون بر امور كشور مستولي بود[15] و قدرتمندياش رشك مخالفان را برانگيخت؛ مجدالملك متهم به ارتباط با اسماعيليه الموت بود. اين اتهام در دشمنيهاي مؤيّدالملك ريشه داشت.[16] برخي بر آنند كه كشته شدن مجدالملك به سبب گسترش قدرت او و تحكمهايش بر اميران بوده است.[17] مجدالملك به دست سپاهيان شورشي و به رغم ميل سلطان براي نجات وي[18]، در زنجان[19] به سال 492ق. در 51 سالگي قطعه قطعه شد[20] و بدنش را به اصفهان فرستادند و در آن جا دفن كردند.[21] در گزارشها آوردهاند كه وي هميشه كفني حاوي تربت امام حسين(ع)[22] را كه از مكه برايش آورده بودند[23]، همراه داشت.[24] بعدها پيكر او را به كربلا بردند و كنار مرقد حسيني به خاك سپردند.[25]
مجدالملك را فردي ديندار، مخالف ظلم و خونريزي[26]، انجام دهنده كارهاي خير، و اهل نماز و روزه و شببيداري دانستهاند.[27] او تشيع خود را اظهار ميكرد و به علويان بسيار ياري مينمود و در عين حال، صحابه پيامبر(ص) را به نيكي ياد ميكرد.[28] او از مستوفيان فاضل و كاردان آن عهد به شمار ميرفت و در حفظ قانون، اداره ديوانها و ضبط حساب توانا بود. فضلا و شاعران را اكرام نموده، به آنان بخشش ميكرد[29] و شاعران هم او را مدح گفتهاند.[30] وي دانشوران اهل سنت را گرامي ميداشت و با آنها رابطهاي نيكو داشت.[31] از جمله به عماد الدين، بزرگ شافعيان بغداد، و ابوحامد غزالي (م.505ق.) عنايت داشت.[32] همچنين ابوالحسن طبري معروف به هراس، فقيه شافعي و از اصحاب امام الحرمين جويني، از التفات مجدالملك بهره ميبرد.[33] مجدالملك با سياست و كياست توانست ميان شيعه و سني سازگاري برقرار كند. او مانع شتم و لعن خلفا شد.[34] كتمان نميتوان كرد كه در دوران وزارت وي، بر قدرت شيعيان افزوده شد و آنان كمتر تقيه كردند.[35]
آثار مجدالملك در حرمين
عبدالجليل رازي در پاسخ نويسنده سني كتاب بعض فضائح الروافض كه مجدالملك را به اعتقاد نادرست متهم كرده، به دفاع از وي پرداخته وكارهاي نيك او را در حرمين يادآور شده و به تصريح آورده كه هنوز آثار خير مجدالملك در حرمين مكه و مدينه و مشاهد امامان معصوم: آشكار و باقي است.[36] از آثار خير وي، ساختمان بقعه امامان معصوم: در بقيع از جمله گنبد امام حسن مجتبي(ع) و بقاع امامان سجاد و باقر و صادق: و عباس بن عبدالمطلب[37] است.[38] آوردهاند كه پيشتر يكي از معماران فرستاده مجدالملك، به دست امير مدينه، منظور بن عماره حسيني، به سال 495ق. كشته شد.[39] بر پايه گزارش برخي منابع معاصر، اين بناي مجدالملك واپسين ساخت گنبد اهل بيت در مدينه تا تخريب اين بناها به دست آل سعود و وهابيان است.[40] چهار طاق عثمان بن مظعون را كه اهل سنت مقام عثمان بن عفّان ميپندارند، مجدالملك ساخته است.[41] از ديگر خدمات وي، ساخت بقعه عبدالعظيم حسني در ري است.[42] نيز در 490ق. حرم كاظمين را بازسازي كرد و بناهاي جديدي به پيرامون آن افزود.[43] همچنين وي بنيانگذار بقعه علي بن باقر(ع) در مشهد اردهال است.[44] پس از زمين لرزهاي بزرگ در خراسان، بارو و مساجد بيهق ويران شدند و تا 464ق. همچنان آثار ويراني آنها برجا بود. نظام الملك دستور بناي آنها را در464ق. صادر كرد. پس از درگذشت سلطان ملكشاه، ارسلان ارغو آنها را ويران نمود و مجدالملك از نو آبادشان كرد.[45] نام مجدالملك را در زمره وزيران نيكو رفتاري آوردهاند كه به ساختن مدرسه و مسجد اهتمام داشتهاند.[46]
منابع
اعيان الشيعه: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش حسن الامين، بيروت، دار التعارف؛ بقيع الغرقد: محمد امين الاميني، تهران، مشعر، 1428ق؛ تاريخ ابن خلدون: ابنخلدون (م.808ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1391ق؛ تاريخ ادبيات ايران از فردوسي تا سعدي: ادوارد براون، ترجمه: مجتبايي و صدري، تهران، مرواريد، 1926م؛ تاريخ ادبيات در ايران: ذبيح الله صفا، تهران، فردوس، 1378ش؛ تاريخ اسلام: علي اكبر فياض، تهران، دانشگاه، 1335ش؛ تاريخ الفي: قاضي احمد تتوي و آصف خان قزويني (م.996ق.)، به كوشش طباطبائي مجد، تهران، علمي فرهنگي، 1382ش؛ تاريخ امراء المدينه: عارف عبدالغني، دمشق، دار كنان؛ تاريخ آل سلجوق در آناطولي: مؤلف ناشناخته، به كوشش جلالي، تهران، ميراث مكتوب، 1377ش؛ تاريخ بيهق: علي بن زيد البيهقي (م.565ق.)، دمشق، دار اقرأ، 1425ق؛ تاريخ حرم ائمه بقيع: محمد صادق نجمي، تهران، مشعر، 1386ش؛ تاريخ سلسله سلجوقي: فتح بن علي بنداري اصفهاني (م.643ق.)، ترجمه: جليلي، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1356ش؛ تاريخ قم: حسن بن محمد قمي، به كوشش انصاري، قم، كتابخانه نجفي، 1385ش؛ تعليقات النقض: مير جلال الدين حسيني ارموي، تهران، انجمن آثار ملي، 1358ش؛ جولة في الاماكن المقدسه: السيد ابراهيم الموسوي الزنجاني، بيروت، الاعلمي، 1405ق؛ شذرات الذهب: عبدالحي بن العماد (م.1089ق.)، به كوشش الارنؤوط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛ الكامل في التاريخ: ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ مجالس المؤمنين: قاضي نورالله شوشتري (م.1019ق.)، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1365ش؛ مدينهشناسي: سيد محمد باقر نجفي، تهران، شركت قلم، 1364ش؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ النجوم الزاهره: ابن تغري بردي الاتابكي (م.874ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومي؛ النقض: عبدالجليل رازي، به كوشش حسيني ارموي، سپهر، 1371ش؛ نور باقر عليهالسلام مروري بر زندگي علي بن باقر عليهالسلام: علي محسني، قم، مشهور، 1383ش.
علي احمدي ميرآقا؛
سيد اسدالله موسوي عبادي
[1]. الكامل، ج10، ص289-290.
[2]. معجم البلدان، ج1، ص368.
[3]. اعيان الشيعه، ج3، ص299.
[4]. بقيع الغرقد، ص295.
[5]. الكامل، ج10، ص361.
[6]. تاريخ الاسلام، ج34، ص134-135؛ تاريخ ابن خلدون، ج3، ص482.
[7]. الكامل، ج10، ص289؛ تاريخ سلسله سلجوقي، ص69.
[8]. تاريخ بيهق، ص155؛ تاريخ آل سلجوق در آناطولي، ص60.
[9]. النجوم الزاهره، ج5، ص162.
[10]. تعليقات نقض، ج2، ص722.
[11]. تاريخ ابن خلدون، ج5، ص220.
[12]. تاريخ ابن خلدون، ج3، ص282.
[13]. تاريخ آل سلجوق در آناطولي، ص60.
[14]. تاريخ سلسله سلجوقي، ص96.
[15]. تاريخ ابن خلدون، ج5، ص37.
[16]. تعليقات نقض، ج1، ص271.
[17]. تاريخ الفي، ج4، ص2608.
[18]. تاريخ الفي، ج4، ص2608.
[19]. تاريخ آل سلجوق در آناطولي، ص60.
[20]. الكامل، ج10، ص289؛ اعيان الشيعه، ج3، ص299؛ تاريخ ادبيات ايران، ج3، ص5.
[21]. الكامل، ج10، ص282.
[22]. تاريخ الاسلام، ج34، ص135.
[23]. تاريخ الفي، ج4، ص2609.
[24]. اعيان الشيعه، ج3، ص299.
[25]. الكامل، ج10، ص299؛ مجالس المؤمنين، ج2، ص460؛ اعيان الشيعه، ج3، ص299.
[26]. تاريخ الاسلام، ج34، ص135.
[27]. تعليقات نقض، ج1، ص265.
[28]. الكامل، ج10، ص290؛ تعليقات نقض، ج1، ص267.
[29]. تاريخ سلسله سلجوقي، ص69.
[30]. تعليقات نقض، ج1، ص270.
[31]. شذرات الذهب، ج6، ص15.
[32]. شذرات الذهب، ج6، ص15.
[33]. الكامل، ج10، ص291.
[34]. الكامل، ج10، ص290؛ تعليقات نقض، ج1، ص267.
[35]. تاريخ ادبيات در ايران، ج2، ص188.
[36]. نك: النقض، ص82-84.
[37]. تعليقات نقض، ج2، ص719.
[38]. تاريخ حرم ائمه بقيع، ص89.
[39]. الكامل، ج10، ص352؛ تاريخ امراء المدينه، ص241.
[40]. مدينهشناسي، ص341.
[41]. تعليقات نقض، ج2، ص719.
[42]. تاريخ قم، ص123.
[43]. جولة في اماكن المقدسه، ص109؛ تاريخ قم، ص520.
[44]. نور باقر، ص103.
[45]. الكامل، ج9، ص591.
[46]. تاريخ بيهق، ص53؛ النقض، ص435.