برتن، ریچارد فرانسیس
جاسوس انگلیسی و مسافر مکه با نام مستعار میرزا عبدالله در 1853م. و نگارنده سفرنامه مفصل حج سرزمین حجاز از دیرباز برای غربیان، به ویژه استعمارگران ناشناخته بود و ارسال جاسوس به این سرزمین‌ها از راه‌های آشنایی با این مناطق به شمار می&z
جاسوس انگليسي و مسافر مكه با نام مستعار ميرزا عبدالله در 1853م. و نگارنده سفرنامه مفصل حج
سرزمين حجاز از ديرباز براي غربيان، به ويژه استعمارگران ناشناخته بود و ارسال جاسوس به اين سرزمينها از راههاي آشنايي با اين مناطق به شمار ميرفت. گزارشهاي برتن از مكه و مدينه در ميانه سده نوزدهم م. اگر چه گاه خلاف واقعيت و مخالف ديدگاههاي اسلام است، از لحاظ تاريخي و جغرافيايي ارزشمند مينمايد؛ ريچارد فِرانسيس بِرتِن/برتون (Richard francis Burton) در 19 مارس 1821م. در جنوب انگلستان زاده شد.[1] (تصوير شماره 3) پدرش سرهنگ دو رگه انگليسي- ايرلندي و مادرش اشرافزاده انگليسي بود.[2] از سال 1825م. تا سال 1839م. به اقتضاي مأموريتهاي نظامي پدرش، به مناطق گوناگون اروپا سفر كرد و در همين مدت زبانهاي ايتاليايي، فرانسوي، يوناني و لاتين را فراگرفت.[3] به سال 1840م. وارد دانشگاه آكسفورد شد.[4] به دليل نقض قوانين از دانشگاه اخراج گشت و به پيشنهاد يكي از دوستانش در ارتش كمپاني هند شرقي ثبت نام كرد.[5] براي نبرد با افغانها به هند اعزام شد؛ ولي هنگامي به هند رسيد كه نبرد به پايان رسيده بود.[6] در هند هفت سال ماند و زبانهاي هندي، پنجابي، فارسي، عربي و سِندي را فراگرفت[7] و به سال 1849م. به انگلستان بازگشت.[8] در پاييز 1852م. از سوي انجمن جغرافياي پادشاهي انگلستان مأموريت يافت تا براي سفري رهسپار مكه شود.[9] او در هفت سالي كه در هند زندگي كرده بود، با باورها و آداب و رسمهاي مسلمانان آشنايي كامل يافته بود و بهترين گزينه پادشاهي انگلستان براي جاسوسي در جزيرة العرب به شمار ميرفت؛ برتن به سال 1853م. به مكه سفر نمود. پس از بازگشت از مكه به سال 1853م. يك جوان آلماني به نام هاينريش ون مالتسان (Heinrich von Maltzan) را براي سفر به مكه تشويق كرد. سرانجام ون مالتسان به سال 1860م. به مكه سفر كرد.[10]
برتن همراه سپاه ملكه ويكتوريا در نبرد كِريمِه (1856م.) شركت نمود[11] و در پي بازگشت از اين نبرد، با ايزابل اروندل به سال 1861م. ازدواج كرد.[12] از سال 1856م. در خدمت سرويس نظامي بريتانيا به كشورهاي مركزي، غربي و شرقي افريقا سفر كرد و به سال 1861م. به عنوان كنسول بريتانيا در بيوكو (Bioko) در گينه استوايي معرفي شد. به سال 1865م. كنسول بريتانيا در سانتوس برزيل و ميان سالهاي 1869 تا 1871م. سركنسول بريتانيا در دمشق بود.[13] به سال 1871م. به تريسته (Trieste)، بندري در شمال شرقي ايتاليا، رفت.[14] به سال 1886م. موفق به دريافت نشان شجاعت از دست ملكه انگلستان شد.[15] در 19 اكتبر سال 1890م. حين خدمت به عنوان كنسول بريتانيا به علت حمله قلبي در تريسته درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد.[16]
بر پايه برخي گزارشها، برتن با بيش از 29 زبان و گويش آشنا بوده و از جمله به زبان فارسي تسلط كامل داشته است.[17] به سال 1888م. گلستان سعدي[18] را به زبان انگليسي بازگردانده است. از آثار مهم وي، ترجمه كتاب هزار و يك شب است.[19] او تاليفات فراوان در زمينه اقوام و معيشت مناطق گوناگون هند نگاشته[20] و كتابي نيز پيرامون اسلام و يهوديت دارد.[21]
سفر حجاز
وي يك سال از ارتش مرخصي گرفت تا خود را براي سفر به مكه آماده كند.[22] براي آشنايي بيشتر با تجربههاي سفر حج، از طريق منشي انجمن سلطنتي انگلستان نامهاي حاوي تعدادي سؤال براي دكتر والين* فنلاندي (Georg August Wallin)كه به سال 1845م. به مكه سفر كرده بود، فرستاد. اما نامهاش اندكي پس از مرگ والين به مقصد رسيد و برتن به ناچار سفرنامه بوركهارت* را به دقت مطالعه كرد.[23]
در سوم آوريل 1853م. سفرش را آغاز كرد و لندن را به مقصد ساتهمپتون (Southampton) ترك كرد تا آموزشهاي مربوط به رفتارها و آداب و سنن شرقي و پاسداري و جاسوسي زير نظر كلنل ارشد سواره نظام بنگال را فراگيرد. پس از اين كه لباسهاي شرقي مورد نياز سفرش به دست ارتش بريتانيا در اختيارش قرار گرفت[24]، رهسپار قاهره شد. در اين شهر، هنگام خريد لوازم احرام، با جواني مكي به نام محمد بسيوني آشنا شد و تصميم گرفت تا محمد را در اين سفر با خود همراه كند.[25]
برتن يك ماه كه بخشي از آن در ماه مبارك رمضان قرار داشت، در اسكندريه اقامت گزيد. در همين مدت، خواندن نماز و قرآن را فراگرفت. در اسكندريه ميهمان جان تربرن (John Thurburn) بود؛ يعني همان كسي كه ميزباني بوركهارت را بر عهده داشت.[26] برتن در ابتدا قصد داشت خود را ايراني و از مردم بوشهر معرفي كند؛ ولي به دليل حساسيت حكومت عربستان درباره ايرانيان، سرانجام با ظاهر و پوشش افغاني راهي سفر حج شد.[27]
گذرنامه وي با نام مستعار عبدالله به دست كنسول بريتانيا در سوئز آماده شد.[28] وي در سوئز با شيخ حميد ثمن از شيعيانِ ساكن مدينه آشنا گشت و اين آشنايي زمينه سكونت او را در مدينه در منزل شيخ فراهم نمود.[29] سرانجام وي در ششم جولاي 1853م. سوار بر كشتي كوچكي بدون تجهيزات جهتيابي همراه يك كاروان 97 نفره از سوئز راهي ينبع از بنادر عربستان در درياي سرخ شد.[30]
كاروان وي پس از اقامتي كوتاه در ينبع به سوي مدينه حركت كرد. آنان براي فرار از گرما اين مسير را شبانه طي كردند و در 25 جولاي 1853م. پس از طي 130 مايل در هشت روز از دروازه عنبري وارد مدينه شدند.[31] وي هنگام ورود به مدينه، به تكيهاي با گلدستههايي به سبك تركان اشاره ميكند كه در روزگار محمد پاشا براي استراحت زائران بنا شده بود.[32] وي در نخستين نگاه مدينه را شهري با ديوارهاي سفيد و برجهاي بلند چهارگانه و گنبدي سبز كه پيامبر(ص) زير آن آرام گرفته، شمرده است. او درباره استقبال مردم از كاروان هنگام ورودش به شهر، عواطف و احساسات مردم عرب را ستايش نموده و آنها را نسبت به ديگر اقوام شرقي، مهربانتر ميداند.[33]
برتن در مدت اقامت پنج هفتهاي خود در مدينه، در منزل شيخ حميد سكنا گزيد. وي اشاره كرده كه در همه اين روزها به مسجدالنبي رفته است.[34] او تصويري جامع از معماري اسلامي حرم پيامبر، وضعيت اقتصادي و معيشتي ساكنان مدينه و بقاع بقيع و نحوه اداره حرم نبوي ارائه ميكند. وي پس از نوشتن يادداشتهاي سفرش آنها را به چهار بخش مساوي تقسيم و شمارهگذاري و در قوطي داروهاي خود پنهان ميكرده است.[35]
مخاطبان برتن در سفرنامهاش اروپاييان بودهاند و به همين دليل، همه فرايض و اصطلاحات اسلامي مانند طواف و زيارت و حديث را كه از شيخ حميد گزارش نموده، به دقت ياد كرده است. وي بيان ميكند كه ساكنان مدينه از شفاعت پيامبر در روز جزا بهره ميبرند، اگر چه وهابيان سخت آن را نفي ميكنند.[36]
حرم نبوي
برتن از سادگي و بيآلايشي حرم پيامبر(ص) به شگفت آمده است. وي در گزارش خود به ابعاد مسجدالنبي و شكل ظاهري آن اشاره و فضاي داخلي آن را با عبادتگاههاي ايتاليا و گنبدهاي اسپانيا مقايسه كرده است.[37] او پس از ورود به حرم پيامبر، به تفصيل درباره رواقهاي اضلاع شمالي (رواق مجيدي) و شرقي مسجدالنبي كه به باب النسا شهرت يافته، سخن گفته و درباره روضه حرم، اتاق عايشه، محراب سليماني و منبر نيز توضيح داده است.[38] نيز به آرامگاه پيامبر و نردههاي برنجين آن اشاره كرده و آن را به قفسي بزرگ تشبيه نموده است.[39]
اداره حرم نبوي
ديدههاي برتن با آن چه پيشتر از سفرنامه بوركهارت به دست آورده بود، متفاوت است.[40] او اشاره ميكند كه منصب شيخ الحرم كه در هنگام سفر بوركهارت بر عهده يكي از خواجگان حرم بوده، بر عهده يكي از پاشاهاي ترك به نام عثمان نهاده شده كه از سوي دربار استانبول با حقوق 30000 قروش در ماه منصوب گشته و زيردستش عنوان رئيس الاغوات را با حقوق ماهانه 5000 قروش داشته است.[41] خواجگان حرم كه شمار آنها به 120 تن ميرسيده، در سه گروه دربانها، نظافت كنندگان و مأموران انتظامات، ماهانه حقوقي برابر با250 تا 500 قروش داشتهاند. گروهي ديگر نيز در حرم در خدمت شيخ السقا عهدهدار رساندن آب به زائران و آبپاشي زمينها و آبياري حديقة الزهرا بودهاند. سالانه يك قاضي از استانبول براي مدينه انتخاب ميشده كه داراي سه دستيار با عناوين مفتي شافعي، مفتي حنفي و مفتي مالكي بوده است.[42]
برتن همچنين در زمينه مؤذنان مسجدالنبي با لقب رئيس و نيز خطيبان آن، آگاهيهايي را در كتابش آورده است.[43] به گزارش وي، مفتي و رئيس الخطباء و منشي قاضي، صدقات و موقوفات ارسال شده به مدينه را دريافت داشته، آن را ميان خانوادههاي مستمريبگير با توجه به شمار افراد و رتبه آنها، تقسيم ميكردند. خانوادههاي مستمريبگير بر پايه تقسيمبندي معين، هدايا و بخششها و موقوفات را دريافت ميكردند و عبارت بودند از: 1. دانشوران و مدرسان. 2. امامان جمعه و جماعت. 3. سادات از نسل پيامبر(ص) . 4. فقيهان و ملايان. 5. عامه مردم مدينه و حتي مجاوران حرم. آگاهيهاي مشروح وي در زمينه تشكيلات اداره حرم، از شخصي به نام عمر افندي كه خود از گروه دوم بوده، دريافت شده است.[44]
برتن در تشريح شهروندان مدينه به معرفي چهار خاندان از بازماندگان انصار با نامهاي انصاري، ابيجود، الشعب و بيت الكراني پرداخته و نسبتهايي ناروا به شيعيان محله نخاوله* مدينه داده كه برآمده از گفتار متعصباني است كه سخناني ساختگي را به وي منتقل كردهاند.[45] وي به بيان وضعيت معيشت ساكنان مدينه كه آنها را 16000 تن تخمين زده [46]، اهتمام داشته است. از نظر او، مدينه شهري آرام و سرسبز با كوچههاي تاريك و باريك و ساختمانهاي استوار با سنگهاي سخت و آجر سوخته و چوب نخل و ايوانهايي با نردههاي مشبك و خانههايي يك طبقه مشرف به حياطهايي است كه در آنها گياهاني كاشتهاند.[47]
وي در گزارش سفرش به بررسي تغييرات مدينه از هنگام سفر بوركهارت پرداخته و نقل كرده كه مدينه در هنگام سفر بوركهارت هنوز از تهاجم وهابيان نشان داشته و جمعيت آن كاهشي چشمگير يافته بوده؛ ولي در هنگام سفر او شهر دوباره سر برآورده و به آباداني ديگر شهرهاي شرقي شده است.[48]
برتن در فصلي از كتابش به قبرستان بقيع پرداخته و افزون بر بيان رواياتي درباره بقيع و دفن نخستين مدفون در آن كه از صحابه پيامبر بوده، آن را گورستاني فاقد نظم هندسي و جايگاه مزارهاي بزرگان اسلام معرفي كرده كه بر خلاف گورستان مسيحيان، جايي بدون درخت و گل وگياه است. وي در بقيع به مزار ابراهيم فرزند پيامبر كه در خردسالي درگذشته ميرود و بيان ميكند كه هر مسلماني آرزو دارد در زميني دفن شود كه با دستان پيامبر تقديس شده است. به نظر ميرسد تقديس واژه خاص مسيحيان در برابر تبرك باشد.[49] نيز وي از بارگاه امامان بقيع بازديد كرده و آن را زيباترين ساختمان بقيع شمرده و افزون بر اين كه براي هر يك از بقاع بقيع زيارتي را ياد نموده، به دلبستگي و شوق ايرانيان براي زيارت اين قبور اشاره كرده است.[50] همچنين در گزارشهايش از بقيع، به سه روايت از مكان دفن حضرت فاطمه3 اشاره كرده است.[51]
برتن پنج صفحه از كتابش را به معرفي مساجد مدينه مانند ذو قبلتين، بنيظفر، فضيح، شمس، بنيقريظه، اجابه، قبا، فتح، سلمان، رايه، و عينين اختصاص داده و به وجه نامگذاري برخي از آنها اشاره كرده است.[52] او همچنين از قبة المصرع، محل شهادت حمزه عموي پيامبر در نبرد احد، گزارشي داده است.[53]
سفر مكه
برتن براي سفر به مكه، با كارواني كه از دمشق آمده بود، همراه شد. آنها شرقيترين راه را از چهار راهي كه به مكه ميرسيد، انتخاب كردند؛ راهي كه به دستور هارون الرشيد و همسرش زبيده ساخته شده بود.[54] در طي اين مسير سه روز به آب برنخوردند. برتن 20 دلار به يك ساربان مكي داد تا آنها را به مكه برساند. آغاز سفر آنها 31 آگوست 1853م. بوده است. او همراه يك كاروان 7000 نفري سوار بر الاغ و اسب و شتر و گاه پياده راه مكه را در پيش گرفت؛ برتن وضعيت كاروان را از جهت نظم وپوشيدن لباس يكسان، مناسب نمي داند. به گزارش وي، فقط حركت كاروان با صداي شليك به آگاهي همه ميرسيده است. بيشينه افراد پياده كاروان به سبب خستگي بسيار و يا برخورد با خارها ميلنگيدند و افرادي كه در اين مسير جان ميسپردند، طعمه كركسها و كلاغها ميشدند.[55] آنان روزانه 25 مايل پيادهروي ميكردند و در مكانهايي كه شترها را براي استراحت نگه ميداشتند، برتن شترران و محمد را براي آوردن آب به چاههايي كه مايلها دورتر حفر شده بود، ميفرستاد و از اين فرصت براي نوشتن يادداشتهايش بهره ميبرد. چاههاي ميان راه نگاهباناني داشته كه بهايي فراوان براي آب از زائران دريافت ميكردند؛ آنان در فاصله دو روز مانده به مكه محرم شدند[56] و سرانجام پس از 12 روز پيادهروي صبح روز 11 سپتامبر وارد مكه شدند، در مكه، محمد، آن جوان مكي كه در طول سفر بارها رفتاري گستاخانه نشان داده بود، به ميزباني بخشنده براي برتن تبديل شد.[57]
برتن پس از استراحتي دو ساعته در منزل محمد، به ديدن خانه خدا شتافته است. وي درباره نخستين ديدارش از كعبه نوشته كه سرانجام برنامه و آرزوي چندين سالهاش تحقق يافته است. به گزارش وي، در آن جا قطعات عظيمي به قدمت اهرام مصر و زيبايي و هماهنگي بناهاي يونان و ايتاليا و زرق و برق ساختمانهاي هند ديده نميشود؛ ولي چشماندازي عجيب و يگانه و بسيار ستودني دارد.[58]
به باور برتن، حتي زائراني كه گريهكنان به پرده كعبه آويخته بودند و شماري ديگر كه براي رسيدن به حجرالاسود هجوم ميآوردند، احساسي عميقتر از او نداشتند. در نظر وي، گويا اين حركت بال فرشتگان است كه پرده كعبه را تكان ميدهد، نه نسيم صبحگاهي.[59] به گفته او، احساسات و اشتياق عجيبي نزديك كعبه حكمفرما است كه او را از خرسندي به وجد آورده است. وي كه با كمك محمد در طواف شركت كرده بود، ابتدا بوسيدن حجرالاسود را در ازدحام جمعيت كاري ناممكن دانست؛ ولي سرانجام محمد و دوستانش مسيري را براي وي باز كردند تا او به تنهايي اين كار را انجام دهد. وي حجرالاسود را بوسيده و دستان و پيشانياش را بر آن ماليده و به دقت آن را ديده و اطمينان يافته كه حجرالاسود يك شهاب و سنگ آسماني است.[60]
وي در همان شب اول اقامتش در مكه در حالي كه قرص ماه كامل بوده، ديگر بار به ديدن خانه خدا رفته و ابهت و شكوه آن را بيش از هنگام روز دانسته است. به باور وي، شب هنگام، محو شدن خانهها و ساختمانهاي پيرامون كعبه در تاريكي باعث انزواي خانه كعبه ميشود و اين انزوا به تحقق ايدهاي ميانجامد كه به اسلام زندگاني بخشيده است.[61]
در نظر برتن، مكه شهري ميان تپههاي ترسناك بوده و وي آن را با فلورانس در ايتاليا مقايسه كرده كه از ديد او، زيباييهاي فلورانس را ندارد. وي منارههاي مسجدالحرام را زير نور ماه به ستونهاي نقرهاي رنگ تشبيه كرده است؛ صبح روز بعد يعني 12 سپتامبر، برتن به سوي عرفات حركت كرد. وي و همراهانش پس از 6 ساعت پيادهروي به عرفات رسيدند. در مسير عرفات پنج تن از زائران به علت گرماي طاقتفرسا و كهولت سن جان باختند.[62] در عرفات شيخ مسعود، ساربان كهنسال و راهنماي برتن، شمار زائران را 50000 تن تخمين زده است. بيدارباش روز عرفه با شليك توپ رخ داده و برتن با بالا رفتن از كوهي در عرفات، به وصف تپهها و محيط پيرامون مكه پرداخته است. او از بالاي كوه، شاهد حركت شريف مكه و همراهانش در صفوف منظم در عرفات بوده كه در هنگام ايراد خطبه واعظ، بر فراز جبل الرحمه ميرفته است.[63]
برتن شب دهم ذيحجه را در مزدلفه گذرانده و همان شب هفت تكه سنگ را در لباس احرام خود پيچيده تا صبح روز بعد براي رمي جمرات آماده باشد. وي پس از رمي سرش را تراشيده و از احرام بيرون آمده و به مكه بازگشته است.[64]
در اين هنگام به وي خبر ميرسد كه پرده كعبه در حال تعويض است و خانه كعبه نيز به روي حاجيان باز شده است. او با اصرار بسيار و با كمك دو مرد تنومند خود را به در كعبه رساند و نگهبانان در پس از پرس و جو از نام و مليت او و دريافت هشت دلار، به وي اجازه دادند تا به درون كعبه رود.[65]
برتن به منا بازگشت؛ اما براي خريد گوسفند و قرباني كردن آن كوشش نكرد. به گزارش وي، پنج تا شش هزار گوسفند قرباني شدند. او حاجيان را به سبب اهداي گوشت قرباني به فقيران ستايش ميكند.[66]
برتن جمعيت انبوه نمازگزاران در صفهاي طويل با لباسهاي رنگارنگ به سوي كعبه را به گلهاي باغ تشبيه ميكند و معتقد است كه اين گوناگون نژادها تا كنون در هيچ جايي ديده نشده است. وي به خطيب كهنسال مسجدالحرام اشاره كرده كه از منبر زراندود بالا رفت و لب به سخن گشود و سخنانش در جان شنوندگاني كه در پايان جملات بلندش «آمين» ميگفتند، بسيار مينشست. برتن اين مراسم را بزرگترين و جديترين مراسم مذهبي شمرده كه به چشم خود ديده است.[67]
روزهاي ديگر اقامت برتن در مكه با همنشيني دوستان و همراهان و نگارش خاطراتش سپري شده است. خانهاي كه برتن در مكه در آن مستقر شده بود، متعلق به مادر و دايي محمد بسيوني و در ايام حج مكاني شلوغ بود كه دوستان و خويشان محمد در آن اقامت داشتند و براي برتن بسيار دشوار بود كه يادداشتهايش را دور از چشمان آنان بنويسد.[68]
از ديدگاه برتن، تراكم تپههاي پيرامون مكه و پيشگيري از وزش باد به سوي اين شهر، آن را به مكاني گرم و طاقتفرسا همانند كوره تبديل كرده است.[69] او ساكنان مكه را به گزارش از سفير انگليس در جده 45000 تن تخمين زده[70] و آنان را مردمي طماع و منحرف، متعصب، مغرور و خودنما ولي متمدنتر از ساكنان مدينه برشمرده است؛ واپسين جايي كه برتن در مكه از آن ديدن كرده، بازار بردگان مكه است؛ جايي كه بردگاني كه بيشتر از نژادهاي سومالي و سواحلي و گالاس بودند، لباسهاي رنگي بر تن كرده، در رديفهايي مينشستند و بالاترين قيمت پيشنهادي براي آنها 50 پوند بوده است.[71]
از ديد برتن، بطريهاي آب زمزم براي هديه به خويشاوندان مهمترين سوغات آن سرزمين بوده است. وي با بدرقه محمد به جده رفته و در 26 سپتامبر همان سال سوار بر كشتي رهسپار سوئز شده است. او در راه بازگشت به افريقا نوشتههايش را در كيسه گندمي پنهان كرده بود.[72]
گزارش سفر وي به مكه و مدينه نخستين بار با نام روايت شخصي از زيارت مكه و مدينه (Personal Narrative of a Pilgrimage to Al-Madinah & Meccah) در سه مجلد به سال 1855م. در لندن به چاپ رسيد و با استقبال بسيار روبهرو شد. به سال 1857م. ويراست دوم آن در دو مجلد با مجموع 35 فصل و 840 صفحه به چاپ رسيد كه داراي فهرست اعلام و تصاوير پيوست شده بود.
منابع
The Life of Sir Richard Burton - Wright, Thomas (1936) – Everett & Co. – England - 1909 / The Real Sir Richard Burton - Walter Phelps Dodge (1931) – T. F. Unwin – England – 1907 / The Highly Civilized Man: Richard Burton and the Victorian World – Dane Keith Kennedy – Harvard University Press. – U.S.A – 2005 / The True Life of Capt. Sir Richard F. Burton - Georgiana M. Stisted – H. S. Nichols – England – 1896 / The Arabian Nights: The Book of the Thousand Nights and a Night – Richard F. Burton - Mobile Refernce – U.S.A – 2009 / Indian Traffic: Identities in Question in Colonial and Postcolonial India- Parama Roy - University of California Press – U.S.A - 1998 / The Broadview Anthology of Victorian Prose, 1832-1901 - Mary Elizabeth Leighton, Lisa Surridge - Broadview Press – Canada – 2012 / Christians at Mecca - Augustus Ralli – W. Heinemann – England – 1909 / The Tangled Web: A Life of Sir Richard Burton – Jon R. Gosall – Troubador Publishing Ltd. – England – 2008 / Sindh and the Races That Inhabit the Valley of the Indus – Richard F. Burton – W. H. Allen – England – 1851 / La judéophobie des Modernes: Des Lumières au Jihad mondial - Pierre-André Taguieff - Odile Jacob – France – 2008 / Personal Narrative of a Pilgrimage to Al-Madinah and Meccah – Sir Richard Francis Burton – Leipzig: Bernard Tauchnitz – England – 1874
سيد حميد رضا نجفي
[1]. The Life of Sir Richard Burton ,P24; The Real Sir Richard Burton ,P21
[2]. The Highly Civilized Man ,P16
[3]. The Highly Civilized Man, P23
[4]. The Real Sir Richard Burton ,P31
[5]. The True Life Of Capt. Sir Richard F. Burton ,P27
[6]. The Arabian Nights: The Book of the Thousand Nights and a Night ,P7046
[7]. Indian Traffic ,P182
[8]. The Broadview Anthology of Victorian Prose ,P498
[9]. The Broadview Anthology of Victorian Prose ,P498
[10]. Christians at Mecca ,p191
[11]. The Life of Sir Richard Burton ,P47
[12]. The True Life Of Capt. Sir Richard F. Burton ,P274
[13]. The Arabian Nights: The Book of the Thousand Nights and a Night ,P 7056
[14]. The Arabian Nights: The Book of the Thousand Nights and a Night ,P 7057
[15]. The Life of Sir Richard Burton ,P251
[16]. The Highly Civilized Man ,P248
[17]. www.sirrichardfrancisburton.org/rfb_languages .html
[18]. The Tangled Web، P559 The Pant Of Persia ,P94
[19]. The Arabian Nights ,p1
[20]. Sindh and the Races That Inhabit the Valley of the Indus ,p1
[21]. La judéophobie des Modernes ,P619
[22]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah ,P2
[23]. Christians at Mecca ,P164
[24]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al ,Madinah and Meccah ,P5
[25]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al ,Madinah and Meccah ,P116
[26]. Christians at Mecca ,P165
[27]. Christians at Mecca ,P165
[28]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah ,P163
[29]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah ,P156
[30]. Christians at Mecca ,P169
[31]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah ,P274
[32]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah ,P274
[33]. Christians at Mecca ,P173-174
[34]. Christians at Mecca، P176
[35]. Christians at Mecca ,P165
[36]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al ,Madinah and Meccah,vol 2 ,P22
[37]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al ,Madinah and Meccah,Vol 2 ,P23، 24
[38]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al ,Madinah and Meccah، Vol 2 ,P 24
[39]. Christians at Mecca, p174
[40]. Christians at Mecca, p175
[41]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al ,Madinah and Meccah، Vol 2 ,P80
[42]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al ,Madinah and Meccah، Vol 2 ,P81 ,82
[43]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al ,Madinah and Meccah، Vol 2 P 82, 83
[44]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah ,Vol 2 ,P84, 85
[45]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah ,Vol 2 ,P146
[46]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah ,Vol 2 ,P 101
[47]. Christians at Mecca ,P176.
[48]. Christians at Mecca ,P175
[49]. www.translation.babylon.com/english/to,persian/cons ecration/
[50]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah، Vol 2 ,P180,185
[51]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah ,Vol 2 ,P51,52
[52] .Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah ,Vol 2 ,P187-192
[53]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah ,Vol 2 ,P125
[54]. Christians at Mecca ,P177
[55]. Christians at Mecca ,P178
[56]. Christians at Mecca ,P180
[57]. Christians at Mecca ,P182
[58]. Christians at Mecca ,P182
[59]. Christians at Mecca ,P182
[60]. Christians at Mecca ,P183
[61]. Christians at Mecca ,P183
[62]. Christians at Mecca ,P184
[63]. Christians at Mecca ,P185
[64]. Christians at Mecca ,P186
[65]. Christians at Mecca ,P187 ,188
[66]. Christians at Mecca ,P187
[67]. Christians at Mecca ,P188
[68]. Christians at Mecca ,P188
[69]. Christians at Mecca ,P189
[70]. Personal Narrative of a Pilgrimage to Al,Madinah and Meccah، Vol 2 ,P102
[71]. Christians at Mecca ,P189
[72]. Christians at Mecca ,P190