بلوغ المرام بالرحلة الی بیت‌ الله الحرام بلوغ المرام بالرحلة الی بیت‌ الله الحرام بلوغ المرام بالرحلة الی بیت‌ الله الحرام بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بلوغ المرام بالرحلة الی بیت‌ الله الحرام بلوغ المرام بالرحلة الی بیت‌ الله الحرام بلوغ المرام بالرحلة الی بیت‌ الله الحرام بلوغ المرام بالرحلة الی بیت‌ الله الحرام بلوغ المرام بالرحلة الی بیت‌ الله الحرام

بلوغ المرام بالرحلة الی بیت‌ الله الحرام

 سفرنامه حج، نوشته عبدالمجید بن علی زبادی مرادی (م.1163ق.) کتاب بلوغ المرام بالرحلة الی بیت‌ الله الحرام گزارش سفر حج از شهر فاس در مراکش کنونی است که بیش از یک سال و نیم از رجب سال 1158ق. (ص16) تا اواخر ذی‌قعده 1159ق. (ص335) به درازا ان

 سفرنامه حج، نوشته عبدالمجيد بن علي زبادي مرادي (م.1163ق.)

كتاب بلوغ المرام بالرحلة الي بيت‌ الله الحرام گزارش سفر حج از شهر فاس در مراكش كنوني است كه بيش از يك سال و نيم از رجب سال 1158ق. (ص16) تا اواخر ذي‌قعده 1159ق. (ص335) به درازا انجاميد. نويسنده همراه گزارش حج و زيارت مكه و مدينه، شرحي مفصل از ديدار خود از مناطق مسير حج مراكش و مناطق شمال و غرب افريقا به دست داده است. معرفي مجموعه بقاع بقيع و گزارش‌هاي مفصل از منازل و مناطق راه حج غرب جهان اسلام در سده دوازدهم ق. از وجوه اهميت اين سفرنامه است. راه حج مردم فاس در بخشي با راه مصريان و بعضي از ديگر مسلمانان شمال آفريقا مشترك بوده و سفرنامه حاضر راه حج آن‌ها را نيز معرفي و گزارش‌هايي از شهرهاي مناطق شمالي آفريقا مانند طرابلس و قاهره ارائه كرده است. افزون بر ديده‌هاي نويسنده، برخي آگاهي‌ها از منابعي مانند سفرنامه عياشي، رحله ابن جبير و شفاء الغرام فأسي نيز در اين سفرنامه آمده است. (براي نمونه: ص29-91-106)

 

ابومحمد عبدالمجيد بن علي منالي زبادي حسني ادريسي، ملقب به مرادي، اديب و فقيه مالكي، از شرفاي (سادات) فاس (ص7) و چنان‌كه خود در سلسله نسبش ياد كرده، از فرزندان امام حسن(ع) است. (ص350) نسبت «مَنالي» به مناله از روستاهاي سُوس در فاس اشاره دارد. (ص7) قصايد موجود در سفرنامه، حاكي از دلبستگي نويسنده به اهل بيت:، به ويژه حضرت فاطمه3 است. (براي نمونه، ص203) نيز اشارات عرفاني و اخلاقي و توجه به صوفيه در جاي جاي كتاب، نشان از دلبستگي‌هاي صوفيانه او دارد. مرادي اجازه روايت برخي كتب ديني را كه دانشوران ديني برايش صادر كرده‌اند، در سفرنامه آورده است. (ص156، 250، 269) دلبستگي وي به زيارت مكان‌ها و مزارهاي مقدس و تبرّك جستن از آن‌ها در سراسر سفرنامه مشهود است و مطالب بسياري را به آن اختصاص داده است. (ص131، 134، 137، 191) او اثري ديگر با عنوان اتحاف المسكين الناسك ببيان المراحل و المناسك تأليف كرده كه قصيده‌اي مشتمل بر مراحل، مناسك و راه‌هاي حج است و در سفرنامه حاضر به آن ارجاع داده است. (ص169) جز اين، آثاري ديگر در شعر و ادب به او نسبت داده‌اند.[1]

 

گزارش سفر رفت با بيرون آمدن از فاس آغاز شده و مرادي به ترتيب منازل، مناطق و شهرهاي ميان راه، مانند طرابلس، قاهره و بندر عقبه را تا مكه و سپس مدينه برشمرده (ص16-161) و در سفر بازگشت نيز همين مسير را گزارش كرده است. (ص162-334)

 

امكانات ميان راه‌ها مانند كاروانسراها، قلعه‌ها، چاه‌ها، چشمه‌ها و فاصله ميان منازل و شهرها كه با مقياس زماني بيان شده، از موضوعات سفرنامه است. (براي نمونه: ص47) از گزارش‌هاي كتاب برمي‌آيد كه راه غرب جهان اسلام در قياس با راه مناطق شرق مانند عراق و حجاز امنيت بيشتر داشته است. البته برخي گزارش‌ها نگراني‌هاي نويسنده را از ناامني راه‌ها نشان مي‌دهد. براي نمونه در شرح گذر از گردنه آيله، نزديك بندر عقبه در اردن كنوني، از اين كه ممكن است در گردنه با حمله اعراب باديه‌نشين روبه‌رو شوند و راه گريز نداشته باشند، اظهار نگراني كرده است. (ص59)

 

وضعيت اجتماعي، اقتصادي، عمراني، مذهبي و فرهنگي مناطق و شهرهاي گوناگون در سفرنامه وصف شده و نويسنده از آب و هوا، قبايل و طوايف، بندرها و روستاها و مكان‌هاي تاريخي و مذهبي مانند مساجد و مزار اوليا و دانشوران سخن گفته است. آثار باستاني ميان راه، توجه او را برانگيخته و نويسنده مطالبي را به آن‌ها اختصاص داده است؛ از جمله مقابر قوم شعيب. (ص61) او گاه كمّيت آثار باستاني مناطق و منازل را با يكديگر مقايسه كرده است. (ص48) شيوه مقايسه در ديگر گزارش‌هاي سفرنامه نيز ديده مي‌شود، مانند مقايسه قلعه‌هايي كه نويسنده ميان راه ديده است. (ص58)

 

مباحثي گسترده از كتاب به ملاقات‌هاي مرادي با دانشوران و عرفاي شهرهاي ميان راه اختصاص يافته است. (ص246-313) وي بدين مناسبت از مشايخ صوفيه و سلسله‌هاي آن‌ها ياد و برخي فرقه‌هاي تصوف را معرفي نموده است. (ص314)

 

مرادي روز سه‌شنبه چهارم ذي‌حجه 1158ق. وارد مكه شد. (ص82) گزارش‌هاي او درباره مكه، در قياس با حجم كتاب، موجز است. او بخش مربوط به مكه را با سخني درباره استحباب دعاي «اللهم صل علي محمد و آل محمد؛ اللهم اغفر لي ذنوبي... .» آغاز و بيان كرده كه اين دعا براي ورود به هر مسجدي مستحب است. وي هنگام يادكردِ جماعت‌هاي مسجدالحرام گفته است: به وقت نماز، با پيروان هر مذهبي كه زودتر جماعت برپا مي‌كردند، همراه مي‌شدم. (ص85) مرادي نام‌هاي مكه را برشمرده و باور دارد كه مكه نخستين شهر زمين است و به سبب تولد و بعثت پيامبر(ص) كه سرچشمه هستي است، به ام‌القري ملقب شده است. (ص94)

 

بخشي از گزارش‌هاي مكه مربوط به زيارت مكان‌هاي مقدس است؛ مانند قبرستان معلات و مزار حضرت خديجه3 كه به گزارش مرادي، در آن هنگام گنبد و بارگاه داشته و مردم به زيارتش مي‌رفته‌اند. (ص100) مساحت بناها و وصف ساخت كعبه به دست ابراهيم(ع)، حجرالاسود، چاه زمزم (ص108-109)، سقايت عبدالمطلب و بني‌عبدمناف (ص111) و برخي حكمت‌هاي مناسك حج از موضوعات اين بخش است. (ص89، 152) گزارش از ديگر كاروان‌ها همچون ورود آن‌ها به مكه، از موضوعات مورد علاقه مرادي بوده است. (ص82)

 

مرادي پنجم محرم سال 1159ق. به مدينه رسيده است. (ص122) او در بخش مربوط به اين شهر، از مشاهد و مقابر بزرگان ديني و صحابه در بقيع سخن گفته و از كتاب تحقيق النصرة بتلخيص معالم دار الهجرة نوشته زين الدين مراغي (م.816ق.) نقل نموده كه دعا در بقيع مستجاب است. وي به گزارش از مراغي آورده است: «در آن جا بنايي با گنبدي بلند است و عباس بن عبدالمطلب، حسن بن علي و مادرش فاطمه، زين العابدين، محمد باقر و جعفر صادق در آن دفن شده‌اند.» (ص133) او به تفصيل از فضيلت بقيع و مشاهد آن همراه با نقل احاديث سخن گفته (ص131-137) و قبر منسوب به حضرت فاطمه3 را هم زيارت كرده است. (ص133، 136) وي مدينه را از آن رو كه وطن ايمان است، وطن همه مؤمنان مي‌خواند. (ص151) او حدود يك ماه در مدينه مانده است. (ص162)

 

مرادي هنگام بازگشت به وطن، از قاهره گذشته و مدفن آل البيت: از جمله قبر منسوب به زينب بنت علي3، بارگاه نفيسه بنت حسن بن زيد عروس امام صادق(ع) و ضريح رأس الحسين(ع) را زيارت و حادثه عاشورا را گزارش و به اختلاف نظرها درباره مكان دفن سر و بدن مبارك امام حسين(ع) اشاره كرده است. (ص190-199)

 

در بخش‌هاي پاياني كتاب، در مبحث ويژه قاهره، نويسنده آگاهي‌هايي عمراني، جمعيتي و فرهنگي از اين شهر آورده و مذاهب رايج شهر را برشمرده و از زيديه و وهابيه با عنوان «مذاهب باطل» ياد نموده و تصريح كرده كه اين مذاهب در آن سرزمين رواج ندارند. (ص313-314)

 

بلوغ المرام با مقدمه و تصحيح محمد زينهم در دار الثقافية للنشر به سال 1427ق./2006م. در قاهره با 456 صفحه در قطع وزيري به چاپ رسيده است.

 

منابع

الاعلام: الزركلي(م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1997م؛ معجم المؤلفين: عمر كحّاله، بيروت، دار احياء التراث العربي و مكتبة المثني.

 

سيد علي آقايي

 


[1]. الاعلام، زركلي، ج4، ص149؛ معجم المؤلفين، ج6،
ص169.




نظرات کاربران