بنیتیم
از تیره‌های قریش و اثرگذار در رویدادهای مکه بنی‌تیم، تبار تیم بن مُرة بن کعب بن لُؤی (جد هفتم پیامبر)، از تیره‌های مشهور قریش ساکن در مکه، معروف به تیم قریش[1] بود که افراد آن «مُرّی» لقب یافتند.[2] در میان عرب، تیره‌های
از تيرههاي قريش و اثرگذار در رويدادهاي مكه
بنيتيم، تبار تيم بن مُرة بن كعب بن لُؤي (جد هفتم پيامبر)، از تيرههاي مشهور قريش ساكن در مكه، معروف به تيم قريش[1] بود كه افراد آن «مُرّي» لقب يافتند.[2] در ميان عرب، تيرههايي ديگر نيز به بنيتيم شهرت داشتند كه از مشهورترين آنها ميتوان به تيم اللات از تيرههاي قبيله بكر بن وائل، تيم بن ثَعلبه و تيم الرُباب از قبيله بنيتميم، از عرب عدناني ساكن در نجد، اشاره كرد.[3]
از سعد و أحب و در برخي منابع نيز از شكامه به عنوان پسران تيم بن مره نام برده شده است. نسل تيم از سعد و شكامه ادامه يافت و نامدارترين افراد بنيتيم از نسل عمرو بن كعب بن سعد بودند.[4] خانههاي آنها از جمله خانه عبدالله بن جُدعان* و عبدالله بن مَعمَر بن عثمان در يكي از وروديهاي شهر قرار داشت. از اين رو، اين ورودي با عنوان باب بنيتيم معروف شد.[5]
بنيتيم در دوران جاهلي
آنها چون ديگر تيرههاي قريش، بت هُبل را ميپرستيدند.[6] از چگونگي حجگزاري آنان گزارشي در دست نيست. با توجه به قريشي بودن ايشان، ميتوان حجگزاري قريش و تيميان را يكسان دانست.
از آن جا كه برخي نخلستانها و چاههاي مكه و بيرون از آن همچون چاههاي رُمّ، خُمّ، حَفَر و ثريا[7] به آنها منسوب بود، ميتوان حدس زد كه آنها به باغداري و كشاورزي مشغول بودند. از ايشان در برخي رويدادهاي عصر جاهلي ياد شده كه حاكي از جايگاه اجتماعي آنها است. آوردهاند كه در بازسازي كعبه (5 سال پيش از بعثت) همراه بنيمخزوم، عهدهدار ساخت ديوار ميان ركن حجرالاسود و ركن يماني شدند. در گزارشي ديگر آمده كه ساخت ديوار پشتي خانه خدا (دُبر البيت) بر عهده آنها نهاده شد.[8] همچنين در نبرد فِجار (نبرد در ماههاي حرام) به رهبري عبدالله بن جُدعان با قبيله هَوازن جنگيدند.[9]
بنيتيم در «حِلف المُطَيّبين*» كه پس از چالش قبيلهاي ميان بنيعبدالدار و بنيعبد مناف براي تصاحب مناصب مكه صورت گرفت، با بنيعبد مناف، بنيزهرة بن كلاب، بنيحارث بن فهر و بنياسد بن عبدالعزي همپيمان شدند.[10] برجستهترين نقش اجتماعي بنيتيم پنج سال پيش از بعثت در پيمان حلف الفضول *تجلي يافت. اين پيمان در حمايت از مظلومان ميان برخي تيرههاي قريش و در خانه عبدالله بن جدعان تيمي منعقد شد.[11] رسول خدا(ص) نيز در اين پيمان حضور داشت و از آن به نيكي ياد كرده است.[12] نيز بنيتيم در دوران جاهلي منصب اشناق* (تعيين ميزان ديات) را بر عهده داشتند. در آستانه ظهور اسلام، ابوبكر اين مسؤوليت را بر عهده داشت.[13]
بنيتيم در دوران نبوي
با ظهور اسلام، بسياري از بنيتيم به شرك خود باقي ماندند و به مخالفت و يا سكوت در برابر آيين جديد پرداختند. در اين ميان، ميتوان از ابيقحافه پدر ابوبكر نام برد كه تا فتح مكه (8ق.) اسلام نياورد.[14] عبدالرحمن پسر ابوبكر نيز در نبرد بدر لشكر قريش را همراهي كرد.[15] او در صحنه نبرد اُحد با پدرش روبهرو شد؛ ولي آن دو با هم نجنگيدند.[16] از عمير بن عثمان بن عمرو و عثمان بن مالك بن عبيدالله به عنوان كشتگان بدر و از مالك بن عبيدالله، برادر طلحه، و عمرو بن عبدالله بن جدعان و مسافع بن عياض بن صخر بن عامر و جابر بن زبير كه از همپيمانان تيم بودند، به عنوان اسيران بدر ياد شده است.[17] از نقش بنيتيم در ديگر رويدادهاي مدينه تا فتح مكه (8ق.) گزارشي در دست نيست. آنها در اين سال همانند ديگر قريش مسلمان شدند.[18]
برخي از بنيتيم چون ابوبكر، طلحة بن عبيدالله و بلال، از موالي بنيتيم، در سالهاي نخست دعوت پيامبر مسلمان شدند و بعضي در سال پنجم بعثت به حبشه هجرت كردند. عمر بن عثمان بن عمرو[19] و حارث بن خالد بن صخر، پسر دايي ابوبكر، همراه همسرش ريطه بنت حارث بن جبله تيمي از جمله آنها هستند. فرزندان او موسي، عايشه، زينب و فاطمه در همان جا زاده شدند.[20]
در هجرت پيامبر به مدينه، ابوبكر، از چهرههاي برجسته بنيتيم، همراه او بود و سپس خاندان ابوبكر به او پيوستند.[21] اينان و ديگر تيميان مهاجر در غزوهها و رويدادهاي عصر مدني پيامبر نقش داشتند. در فتح مكه (8ق.) گروهي از بنيتيم همراه او بودند.[22] برخي از بنيتيم مانند ابوبكر، طلحه و عايشه در حجة الوداع (10ق.) حضور داشتند و از شاهدان و راويان رخداد غدير بودند.[23]
بنيتيم پس از پيامبر(ص)
درجريان سقيفه كه برخي از انصار در شكلگيري آن پيشقدم بودند، ابوبكر چهره برجسته بنيتيم به عنوان خليفه انتخاب شد. پس از اين رخداد «تيم» كنار «عدي»، كنايهاي از ابوبكر و عمر شد.[24]
بنيتيم در دوران خلفاي بعد نيز كم و بيش داراي نقش سياسي و اجتماعي بودند. در فتوحات و پس از آن، برخي از آنها در ديگر مناطق ساكن شدند. به گفته مستوفي (م.797ق.) نسل ابوبكر در قزوين سلسله حكومتگر افتخاريان را پديد آوردند و زير حاكميت مغولان از دوره منگوقاآن (م.655ق.) تا دوره اولجايتو (م.716ق.) در بيشتر اوقات حكومت كردند.[25]
با آغاز خلافت امام علي(ع)، به رغم بيعت نخست برخي از تيميان مانند طلحه با امام، برخي از چهرههاي سرشناس آنها همچون عايشه و طلحه كه خود از محركان شورش بر ضد عثمان بودند، به بهانه خونخواهي عثمان به مخالفت با امام پرداختند و نخستين نبرد (36ق.) را در دوره حكومت او به راه انداختند. طلحه و پسرش محمد از كشته شدگان اين نبرد بودند.[26] عبدالرحمن، برادر طلحه، نيز در اين نبرد كشته شد.[27] در برابر اين گروه از مخالفان تيمي، محمد بن ابيبكر ديگر چهره برجسته اين قبيله در صف ياران امام بود و پس از نبرد جمل، از سوي امام به استانداري مصر برگزيده شد و در حمله سپاهيان معاويه به مصر، به گونهاي دلخراش به شهادت رسيد. سخنان امام در سوگ محمد، بيانگر دلبستگي امام به او است.[28]
مشاهير بنيتيم
از چهرههاي برجسته بنيتيم پيش از اسلام ميتوان از عبدالله بن جُدعان نام برد كه پيمان حلف الفضول در خانه او منعقد شد. او به بخشندگي، سخاوت و مردمداري شهرت داشت.[29] گروهي از تاريخنگاران از ديدار او با سيف بن ذي يزن در يمن[30] و نيز كسري پادشاه ايران ياد كردهاند.[31]
در عصر اسلامي نيز برخي از صحابه پيامبر و تابعين و واليان سرزمينهاي اسلامي از تيره بنيتيم بودند. ابوبكر بن ابيقحافه كه در سالهاي نخست دعوت، مسلمان شد، پس از رحلت پيامبر(ص) در سقيفه بنيساعده به خلافت رسيد.[32] وي را از دانايان به نسب عرب به شمار آوردهاند.[33] عايشه* دختر ابوبكر از همسران رسول خدا(ص) و طلحة بن عبيدالله تيمي نيز از نخستين مسلمانان[34] و از اعضاي شوراي شش نفره عمر بودند.[35] وي به رغم بيعت با امام علي(ع) بر خلاف سوگندش بيعت خود را شكست و در نبرد جمل برابر امام قرار گرفت.[36] بلال بن رباح از مواليان بنيتيم، از نخستين مسلمانان و مؤذن رسول خدا(ص)بود.[37] از ديگر شخصيتهاي بنيتيم ميتوان به افراد زير اشاره كرد:
قنفذ بن عمير بن جدعان تيمي از واليان مكه در روزگار خليفه دوم[38]؛ صبيحة بن حارث بن جبله از مهاجران كه عمر او را همراه شماري مأمور تعيين اعلام (نشانههاي) حرم كرد[39]؛ عبدالله بن عبدالرحمن بن قاسم قاضي مدينه در دوران خلافت منصور عباسي و حكمراني حسن بن زيد بر مدينه[40]؛ عبدالله بن عثمان تيمي قاضي مدينه از سوي عمرو بن سعيد اموي در روزگار خلافت يزيد[41]؛ قاسم بن محمد بن ابوبكر (م.180ق.) از فقيهان هفتگانه مدينه[42]؛ دخترش ام فروه مادر امام صادق(ع)[43]؛ عبدالله بن محمد از نوادگان طلحه، از قاضيان مدينه و مكه در دوران خلافت هارون الرشيد (حك: 170-193ق.)[44]؛ محمد بن منكدر بن عبدالله تيمي از تابعان و محدثان كه بيش از 200 حديث از صحابه گزارش كرده است[45]؛ علي بن زيد بن جدعان از راويان مشهور كه بعضي از اسناد روايي تراجم به او ختم ميشوند[46]؛ ابوعثمان ربيعة بن ابيعبدالرحمن، مشهور به ربيعة الرأي، از اصحاب رأي در استنباط فقهي[47]؛ سليمان بن قتّه از مواليان تيم و از شاعران شيعي و سراينده اشعاري در رثاي امام حسين(ع) و شهداي كربلا[48]؛ عبدالله بن قنفذ بن عمير، نخستين صاحب شرطه در روزگار عثمان[49]؛ اسحق بن طلحة بن عبيدالله از مسؤولان ديوان خراج خراسان در روزگار معاويه[50]؛ محمد بن طلحة بن محمد كه او را از داناترين افراد به دانش نسب دانستهاند[51]؛ اسماعيل بن يسار نسائي و ابوعبيده مُعمَّر بن مُثني نحوي شعوبي از مواليان بنيتيم. ابوعبيده در نكوهش عرب كتابي نگاشت.[52]
منابع
اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ الاستيعاب: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ اسد الغابه: ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي؛ الاغاني: ابوالفرج الاصفهاني (م.356ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق؛ الامامة و السياسه: ابن قتيبه (م.276ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، الرضي، 1413ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش محمودي، بيروت، اعلمي، 1394ق؛ الانساب: عبدالكريم السمعاني (م.562ق.)، به كوشش عبدالرحمن، حيدرآباد، دائرة المعارف العثمانيه، 1382ق؛ الاشتقاق: ابن دريد (م.321ق.)، به كوشش عبدالسلام، بيروت، دار الجيل، 1411ق؛ البدء و التاريخ: المطهر المقدسي (م.355ق.)، بيروت، دار صادر، 1903م؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ خليفه: خليفة بن خياط (م.240ق.)، به كوشش فواز، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1403ق؛ تاريخ گزيده: حمد الله مستوفي (م. قرن7ق.)، به كوشش عبدالحسين نوايي، تهران، امير كبير، 1364ش؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ دلائل النبوه: البيهقي (م.458ق.)، به كوشش عبدالمعطي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1405ق؛ سير اعلام النبلاء: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، 1413ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م.213/218ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، دار المعرفه؛ الطبقات الكبري: ابن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الغدير: الاميني (م.1390ق.)، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1366ش؛ الفهرست: الطوسي (م.460 ق)، به كوشش قيومي، نشر الفقاهه، 1417ق؛ الكامل في التاريخ: ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ لب اللباب في تحرير الانساب: السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار صادر؛ المحبّر: ابن حبيب (م.245ق.)، به كوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده؛ المعارف: ابن قتيبه (م.276ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، الرضي، 1373ش؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم قبائل العرب، عمر كحّاله، بيروت، الرساله، 1405ق؛ المغازي: الواقدي (م.207ق.)، به كوشش مارسدن جونس، بيروت، اعلمي، 1409ق؛ مقتل الحسين عليهالسلام: ابومخنف (م.157ق.)، به كوشش الغفاري، قم، المطبعة العلميه؛ المنتظم: ابن جوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ المنمق: ابن حبيب (م.245ق.)، به كوشش احمد فاروق، بيروت، عالم الكتب، 1405ق؛ نسب قريش: مصعب بن عبدالله الزبيري (م.236ق.)، به كوشش بروفسال، قاهره، دار المعارف.
غلامرضا ملايي
[1]. نسب قريش، ج1، ص97؛ تاريخ طبري، ج2، ص255، 272.
[2]. لب اللباب، ص243.
[3]. الانساب، ج1، ص497-498؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص137-138.
[4]. انساب الاشراف، ج10، ص51؛ الانشقاق، ج1، ص140، 368.
[5]. اخبار مكه، ج2، ص90.
[6]. اخبار مكه، ج1، ص65، 161؛ ج2، ص47.
[7]. السيرة النبويه، ج1، ص149-150؛ معجم البلدان، ج2، ص77، 275، 389-390؛ ج3، ص70.
[8]. اخبار مكه، ج1، ص161؛ المنمق، ص273؛ تاريخ طبري، ج2، ص288.
[9]. المحبر، ص179-180؛ المنمق، ص173-174.
[10]. السيرة النبويه، ج1، ص130-132؛ المنمق، ص52-53، 189-190؛ البداية و النهايه، ج2، ص209-210.
[11]. السيرة النبويه، ج1، ص131، 133؛ الانشقاق، ج1، ص180؛ المنمق، ص52-53.
[12]. السيرة النبويه، ج1، ص131، 133؛ المنمق، ص52-53.
[13]. الاستيعاب، ج3، ص966؛ اسد الغابه، ج3، ص206.
[14]. اسد الغابه، ج3، ص374.
[15]. سير اعلام النبلاء، ج2، ص471.
[16]. المغازي، ج1، ص257؛ السيرة النبويه، ج1، ص638؛ انساب الاشراف، ج1، ص392.
[17]. السيرة النبويه، ج1، ص710، 715؛ ج2، ص3، 8؛ سير اعلام النبلاء، ج2، ص471.
[18]. اسد الغابه، ج3، ص374.
[19]. انساب الاشراف، ج10، ص115-116، 119؛ السيرة النبويه، ج1، ص326.
[20]. انساب الاشراف، ج10، ص165-166؛ اسد الغابه، ج1، ص325-326.
[21]. الطبقات، ج8، ص216؛ انساب الاشراف، ج2، ص44.
[22]. اسد الغابه، ج3، ص374.
[23]. الغدير، ج1، ص46، 110-111، 117.
[24]. الامامة و السياسه، ج2، ص127؛ الطبقات، ج4، ص338؛ الكامل، ج2، ص325.
[25]. تاريخ گزيده، ص796-799.
[26]. تاريخ طبري، ج4، ص428-429، 434-435؛ الجمل، ص226-229.
[27]. الاستيعاب، ج2، ص839.
[28]. اسد الغابه، ج4، ص324-325.
[29]. انساب الاشراف، ج10، ص157؛ الانشقاق، ج1، ص141-142؛ المنمق، ص147.
[30]. المنمق، ص427؛ دلائل النبوه، ج2، ص9؛ المنتظم، ج2، ص277.
[31]. انساب الاشراف، ج10، ص155-156؛ الاغاني، ج8، ص451.
[32]. السيرة النبويه، ج2، ص656-658؛ الاستيعاب، ج3، ص963، 973.
[33]. السيرة النبويه، ج1، ص250.
[34]. اسد الغابه، ج3، ص53-60.
[35]. المحبر، ص151؛ الامامة و السياسه، ج1، ص42؛ البدء و التاريخ، ج5، ص189-190.
[36]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص178، 180-181؛ تاريخ طبري، ج4، ص427-428، 509.
[37]. انساب الاشراف، ج2، ص181.
[38]. تاريخ خليفه، ص87؛ الاستيعاب، ج4، ص1461.
[39]. الاستيعاب، ج2، ص735.
[40]. انساب الاشراف، ج10، ص112؛ تاريخ خليفه، ص286؛ جمهرة انساب العرب، ص138.
[41]. تاريخ خليفه، ص159.
[42]. انساب الاشراف، ج10، ص110.
[43]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص381؛ تاريخ طبري، ج11، ص652؛ الانساب، ج8، ص250.
[44]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص401؛ تاريخ طبري، ج8، ص132؛ المنتظم، ج9، ص168.
[45]. الانساب، ج1، ص499؛ انساب الاشراف، ج10، ص161.
[46]. انساب الاشراف، ج2، ص355؛ ج10، ص160.
[47]. الانساب، ج6، ص60؛ المعارف، ص496؛ تاريخ الاسلام، ج8، ص417.
[48]. المعارف، ص598؛ مقتل الحسين، ص167؛ انساب الاشراف، ج5، ص147.
[49]. تاريخ خليفه، ص106؛ المحبر، ص373.
[50]. المعارف، ص232؛ تاريخ الاسلام، ج4، ص178.
[51]. الاستيعاب، ج3، ص1037.
[52]. المعارف، ص543؛ الاغاني، ج4، ص536؛ الفهرست، ص58-60.