بنی‌حِمّان بنی‌حِمّان بنی‌حِمّان بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بنی‌حِمّان بنی‌حِمّان بنی‌حِمّان بنی‌حِمّان بنی‌حِمّان

بنی‌حِمّان

از متولیان کعبه در عصر جاهلی حمان بن عبدالعزی بن کعب بن سعد[1] از بزرگان تیره بنی‌سعد بن زید مناة از قبیله بنی‌تمیم از عرب عدنانی(شمالی) بود.[2] حمان فرزندانی به نام مُره، خیزَق / خیسق، هَمام، مخاشن و عامر داشت.[3] از این رو، اینان را بنی&zwn

از متوليان كعبه در عصر جاهلي

حمان بن عبدالعزي بن كعب بن سعد[1] از بزرگان تيره بني‌سعد بن زيد مناة از قبيله بني‌تميم از عرب عدناني(شمالي) بود.[2] حمان فرزنداني به نام مُره، خيزَق / خيسق، هَمام، مخاشن و عامر داشت.[3] از اين رو، اينان را بني‌حمان و حماني خوانده‌اند.[4] در برخي از منابع، از او با عنوان بني‌جمان ياد شده كه تصحيف حمان است.[5]

 

به گزارش فاكهي و فأسي، در دوران جاهلي و پس از مرگ ابوخفاد اسدي، توليت خانه خدا را فرزندان حمان / جمان بر عهده گرفتند و سپس اين مقام به اضبط بن قُرَيع[6] (عمرو) بن عوف بن كعب از بزرگان بني‌تميم، از تيره بني‌سعد بن زيد مناة واگذار شد.[7] منابع درباره اين كه كدام يك از فرزندان حمان متولي كعبه بود، ساكت هستند. نيز از هنگام و مدت توليت و كارهاي آن‌ها در مكه، گزارشي در دست نيست.

 

بر پايه گزارش برخي از جغرافي‌نويسان، در بصره محل‌هايي به نام قبيله «حمان» وجود داشته است.[8] برخي از افرادي كه در اين محله سكونت داشته‌اند، به اين نام معروف شده‌اند، هر چند از اين قبيله نبوده‌اند.[9] به نظر مي‌رسد كه بني‌حمان پس از فتوحات در آن شهر ساكن شده و محله‌اي به خود اختصاص داده باشند. برخي از منابع از سكونت آن‌ها در كوفه گزارش داده‌اند.[10] گزارش‌هايي از وجود فقيهان و دانشوران بني‌حمان در يمن و بصره حكايت دارند.[11] از محدثان آن‌ها مي‌توان به يحيي بن عبدالحميد حماني اشاره كرد كه فاكهي از او در چند جاي كتابش ياد كرده و رواياتي از وي درباره چگونگي طواف برخي از صحابه آورده است.[12] نباتة بن عبدالله حماني معروف به ابوالاسد از مردم دينور[13] و ابونخيله ابوالجنيد بن زائده (م.145ق.) از شاعران مشهور[14] و شخصيت‌هاي بني‌حمان هستند. ابوالحسين علي بن محمد افوه حماني (م.301ق.) از همين خاندان، در وصف امام علي(ع) و روز غدير سروده‌اي دارد.[15] حصين بن مُشمت از جمله صحابه‌اي است كه پس از بيعت با رسول خدا(ص) آبي را به عنوان اقطاع از او دريافت كرد.[16] نيز محرز بن ورز بن عمران بن شعيب از محدثان است و به بني‌حمان نسب مي‌برد.[17]

 

… منابع

اخبار مكه: الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ الاستيعاب: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ الاشتقاق: ابن دريد (م.321ق.)، به كوشش عبدالسلام، بيروت، دار الجيل، 1411ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش علي معوض و عادل عبدالموجود، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ الاعلام: الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1997م؛ اعيان الشيعه: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش حسن الامين، بيروت، دار التعارف؛ الاغاني: ابوالفرج الاصفهاني (م.356ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق؛ الاماكن: محمد الحازمي (م.584ق.)؛ الامكنة و المياه: نصر بن عبدالرحمن الاسكندري (م.561ق.)، رياض، مركز البحوث و الدراسات الاسلاميه، 1425ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ الانساب: عبدالكريم السمعاني (م.562ق.)، به كوشش عبدالرحمن، حيدرآباد، دائرة المعارف العثمانيه، 1382ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ علي في الكتاب و السنة و الادب: حسين الشاكري، قم، مؤلف، 1418ق؛ الغدير: الاميني (م.1390ق.)، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1366ش؛ اللباب في تهذيب الانساب: ابن اثير (م.630ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، دار صادر؛ مراصد الاطلاع: صفي الدين عبدالمؤمن بغدادي (م.739ق.)، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم قبائل العرب: عمر كحّاله، بيروت، الرساله، 1405ق؛ مناقب آل ابي‌طالب: ابن شهرآشوب (م.588ق.)، به كوشش گروهي از اساتيد نجف، نجف، المكتبة الحيدريه، 1376ق.

 

محمد اكبري كارمزدي


[1]. انساب الاشراف، ج12، ص374؛ جمهرة انساب العرب، ص213، 220؛ تاريخ الاسلام، ج12، ص93.

[2]. الاشتقاق، ص246؛ جمهرة انساب العرب، ص213، 220؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص295.

[3]. انساب الاشراف، ج13، ص374.

[4]. معجم البلدان، ج2، ص300؛ الانساب، ج4، ص236؛ اللباب، ج1، ص386.

[5]. نك: الغدير، ج3، ص57؛ اعيان الشيعه، ج6، ص225.

[6]. اخبار مكه، ج5، ص152؛ شفاء الغرام، ج2، ص36.

[7]. معجم البلدان، ج1، ص219؛ الصحاح، ج3، ص1264؛ الانساب، ج1، ص298، «پاورقي».

[8]. الاماكن، ص87؛ معجم البلدان، ج2، ص300؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص423.

[9]. معجم البلدان، ج2، ص300؛ الغدير، ج3، ص57.

[10]. الانساب، ج4، ص236؛ اللباب، ج1، ص386؛ تاريخ الاسلام، ج12، ص93، «پاورقي».

[11]. معجم قبائل العرب، ج1، ص295؛ الاماكن، ص87.

[12]. اخبار مكه، ج1، ص284، 342.

[13]. الاغاني، ج14، ص340؛ الاعلام، ج8، ص7.

[14]. انساب الاشراف، ج12، ص375، الاصابه، ج2، ص474؛ الاعلام، ج8، ص15.

[15]. المناقب، ج2، ص147؛ الغدير، ج3، ص57، 274؛ علي في الكتاب و السنة و الادب، ج4، ص69-70.

[16]. الاستيعاب، ج1، ص354؛ الامكنة و المياه، ج2، ص46.

[17]. جمهرة انساب العرب، ص220.




نظرات کاربران